۸۷٬۶۵۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'اسد ال' به 'اسدال') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
جز (جایگزینی متن - 'عبد ال' به 'عبدال') |
||
خط ۱۲۱: | خط ۱۲۱: | ||
<big>فَمَنْ حَاجَّک فِیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَک مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْکاذِبِینَ</big>.<ref>( آل عمران، 61)</ref>: پس هرکه در این (باره) پس از دانشی که تو را (حاصل) آمده، با تو محاجّه کند، بگو: «بیائید پسرانمان و پسرانتان، و زنانمان و زنانتان، ما خویشان نزدیک و شما خویشان نزدیک خود را فراخوانید، سپس مباهله کنیم، و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.<br> | <big>فَمَنْ حَاجَّک فِیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَک مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْکاذِبِینَ</big>.<ref>( آل عمران، 61)</ref>: پس هرکه در این (باره) پس از دانشی که تو را (حاصل) آمده، با تو محاجّه کند، بگو: «بیائید پسرانمان و پسرانتان، و زنانمان و زنانتان، ما خویشان نزدیک و شما خویشان نزدیک خود را فراخوانید، سپس مباهله کنیم، و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.<br> | ||
حدیث: عن ابن عباس فی قوله: «ان مثل عیسی عند اللّه کمثل آدم» فبلغنا ان وفد نجران قدموا علی نبی اللّه و هو بالمدینه و معهم السید و العاقب و ابو حنس و ابو الحرث و اسمه | حدیث: عن ابن عباس فی قوله: «ان مثل عیسی عند اللّه کمثل آدم» فبلغنا ان وفد نجران قدموا علی نبی اللّه و هو بالمدینه و معهم السید و العاقب و ابو حنس و ابو الحرث و اسمه عبدالمسیح و هو رأسهم و هو الاسقف و هم یومئذ سادة اهل نجران فقالوا: یا محمد لم تذکر صاحبنا؟ و ساق نحوه الی قوله: و نزل جبرئیل فقال: «ان مثل عیسی عند اللّه ... الی قوله لهو العزیز الحکیم». و ساق نحوه الی قوله: قالوا نلاعنک. فخرج رسولالله و اخذ بید علی بن ابیطالب و معه فاطمة و حسن و حسین فقال: هؤلاء ابناؤنا و نساؤنا و انفسنا فهموا ان یلاعنوا ثم ان ابا الحرث قال للسید و العاقب و اللّه ما نضع بملاعتة هذا شیئا فصالحوه علی الجزیة. قالوا: صدقت یا ابا الحرث. فعرضوا علی رسولالله الصلح و الجزیة فقبلها و قال: اما و الذی نفسی بیده لو لا عنونی ما احال اللّه لی الحول و بحضرتهم منهم بشر اذا لا هلک اللّه الظالمین. <ref>شواهد التنزیل ج 1/ 122.</ref><br> | ||
مانند این حدیث در کتب اهلسنت از طرق مختلف نقل شده است و اصل قضیه که همان جریان مباهله حضرت رسول صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم و اهلبیت طاهرینش با مسیحیان نجران میباشد در تمام نقلها محفوظ است. گرچه این آیه شریفه، اختصاصاً درباره امیرالمؤمنین علی علیهالسّلام نازل نشده است اما چنانچه بیان شد مفسران و محدثان اهلسنت تصریح کردهاند که این آیه (مباهله) در حق اهلبیت پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم نازل شده است <ref>الکشاف زمخشرى ج 1/ 192؛ احکام القرآن ابن عربى ج 1/ 115؛ معترک القرآن سیوطى ص 562؛ تفسیر القرآن الحکیم شیخ محمد عبده ج 3/ 322؛ الدر المنثور السیوطى ج 4/ 38؛ التذکر ابن جوزى ص 17؛ معالم التنزیل بغوى ص 63؛ اسدالغابه ابن اثیر ج 4/ 25؛ صحیح مسلم ج 7/ 120؛ صحیح ترمذى ج 4/ 293؛ مسند احمد بن حنبل ج 1/ 185.</ref> <br> | مانند این حدیث در کتب اهلسنت از طرق مختلف نقل شده است و اصل قضیه که همان جریان مباهله حضرت رسول صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم و اهلبیت طاهرینش با مسیحیان نجران میباشد در تمام نقلها محفوظ است. گرچه این آیه شریفه، اختصاصاً درباره امیرالمؤمنین علی علیهالسّلام نازل نشده است اما چنانچه بیان شد مفسران و محدثان اهلسنت تصریح کردهاند که این آیه (مباهله) در حق اهلبیت پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم نازل شده است <ref>الکشاف زمخشرى ج 1/ 192؛ احکام القرآن ابن عربى ج 1/ 115؛ معترک القرآن سیوطى ص 562؛ تفسیر القرآن الحکیم شیخ محمد عبده ج 3/ 322؛ الدر المنثور السیوطى ج 4/ 38؛ التذکر ابن جوزى ص 17؛ معالم التنزیل بغوى ص 63؛ اسدالغابه ابن اثیر ج 4/ 25؛ صحیح مسلم ج 7/ 120؛ صحیح ترمذى ج 4/ 293؛ مسند احمد بن حنبل ج 1/ 185.</ref> <br> | ||
خط ۱۲۸: | خط ۱۲۸: | ||
بنابراین منظور از کلمه «ابنائنا» در آیه منحصراً حسن علیهالسّلام و حسین علیهالسّلام هستند همانطور که منظور از «نسائنا» فاطمه علیهاالسلام و منظور از «انفسنا»، تنها علی علیهالسّلام بوده است و احادیث فراوانی با حفظ اصل قضیه مباهله و با اندک تغییراتی در کتب اهلسنت آمده است. قضیه زیر که در واقع شرح حدیث فوق است نمونهای از گفتار دانشمندان اهلسنت در مأخذ ذیل است. <ref>فصول المهمه مالکی؛ الجواهر طنطاوى ج 2/ 120؛ فتح القدیر شوکانى ج 1/ 316؛ التسهیل لعلوم التنزیل کلبى ج 1/ 109؛ تفسیر ابى السعود محمد بن محمد عمادى ج 1/ 244؛ احکام القرآن جصاص ج 2/ 16؛ الجامع الاحکام القرآن قرطبى ج 2/ 104؛ روح المعانى آلوسى ج 3/ 167؛ الجامع البیان طبرى ج 3/ 213؛ تفسیر مراغى ج 3/ 171؛ الکبیر فخر رازى ج 8/ 58؛ مدارک التنزیل و حقایق التاویل نسفى ج 1/ 222.</ref><br> | بنابراین منظور از کلمه «ابنائنا» در آیه منحصراً حسن علیهالسّلام و حسین علیهالسّلام هستند همانطور که منظور از «نسائنا» فاطمه علیهاالسلام و منظور از «انفسنا»، تنها علی علیهالسّلام بوده است و احادیث فراوانی با حفظ اصل قضیه مباهله و با اندک تغییراتی در کتب اهلسنت آمده است. قضیه زیر که در واقع شرح حدیث فوق است نمونهای از گفتار دانشمندان اهلسنت در مأخذ ذیل است. <ref>فصول المهمه مالکی؛ الجواهر طنطاوى ج 2/ 120؛ فتح القدیر شوکانى ج 1/ 316؛ التسهیل لعلوم التنزیل کلبى ج 1/ 109؛ تفسیر ابى السعود محمد بن محمد عمادى ج 1/ 244؛ احکام القرآن جصاص ج 2/ 16؛ الجامع الاحکام القرآن قرطبى ج 2/ 104؛ روح المعانى آلوسى ج 3/ 167؛ الجامع البیان طبرى ج 3/ 213؛ تفسیر مراغى ج 3/ 171؛ الکبیر فخر رازى ج 8/ 58؛ مدارک التنزیل و حقایق التاویل نسفى ج 1/ 222.</ref><br> | ||
روایت کرده اند که پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم چون مسیحیان نجران را برای مباهله دعوت کرد گفتند بما مهلتی ده تا درباره آن فکری کنیم، زمانی که به خانه خود برگشتند به «عاقب» که صاحب رأیشان بود، گفتند: ای | روایت کرده اند که پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم چون مسیحیان نجران را برای مباهله دعوت کرد گفتند بما مهلتی ده تا درباره آن فکری کنیم، زمانی که به خانه خود برگشتند به «عاقب» که صاحب رأیشان بود، گفتند: ای عبدالمسیح چه کنیم؟ | ||
رأی تو چیست؟ گفت ای جماعت نصاری به خدا قسم که فهمیدهاید محمد صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم پیغمبر و فرستاده الهی است اینک موضوعی را پیش کشیده که جداکننده حق از باطل است و هیچ پیغمبری با قومش مباهله نکرد جز آنکه کوچک و بزرگ آنان به هلاکت رسیدند، اکنون چنان میبینیم که اگر شما هم به آن دست زنید تمام ما هلاک خواهیم شد. صلاح آن است که با محمد قراردادی کنید و بهسوی دیار خود برگشته و بدین خود بوده روزگار به سر برید. صبح شد و برای مباهله آمدند پیغمبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم حسین علیهالسّلام را در آغوش و با یک دست، دست حسن علیهالسّلام را گرفت و فاطمه علیهاالسّلام پشت سر او و علی علیهالسّلام پشت سر فاطمه علیهاالسّلام روان شدند. پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم فرمود: وقتی من نفرین کردم، شما آمین بگویید. اسقف نجران چون پیغمبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم و همراهانش را به آن حال دید گفت ای جماعت نصاری توجه کنید من چهرههایی را میبینم که اگر از خدا درخواست کنند که کوهی را از جای خود زایل کند خدا آن کوه را چنان کند. مبادا با آنان مباهله کنید که حتما هلاک میشوید و هیچ نصرانی در روی زمین باقی نمیماند. نصرانیان گفتند: ای ابوالقاسم رأیمان بر آن است که با تو مباهله نکنیم ترا بدین خودت واگذاریم ما هم بر دین خود ثابت باشیم حضرت فرمود حال که از مباهله روی برگرداندهاید پس مسلمان شوید تا آنچه به نفع مسلمانان است به نفع شما و آنچه به ضرر ایشان است به ضرر شما هم باشد آنان امتناع نمودند. حضرت فرمود: پس شما را دعوت به جنگ میکنم گفتند: ما را طاقت جنگ با عرب نیست، لیکن با تو مصالحه میکنیم که با ما جنگ نکنی و ما را نترسانی و از دینمان بازنداری، در عوض جزیه بدهیم، در هرسال دو هزار حلّه، هزارتای آن در ماه صفر و هزار دیگر در ماه رجب و 30 زره آهنین به تو بدهیم. حضرت همانطور با آن مباهله کرد رسول اکرم صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم فرمود: به خدایی که جانم در دست اوست هلاکت به اهل نجران نزدیک شد و اگر مباهله مینمودند بهصورت میمون و گراز مسخ شده و بیابان بر آنان آتش میشد. تمامی اهل نجران حتی پرندههای بالای درختانشان بیچاره و مستأصل میگشتند و یک سال بیشتر بر نصاری نمیگذشت که تمامی هلاک میشدند. | رأی تو چیست؟ گفت ای جماعت نصاری به خدا قسم که فهمیدهاید محمد صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم پیغمبر و فرستاده الهی است اینک موضوعی را پیش کشیده که جداکننده حق از باطل است و هیچ پیغمبری با قومش مباهله نکرد جز آنکه کوچک و بزرگ آنان به هلاکت رسیدند، اکنون چنان میبینیم که اگر شما هم به آن دست زنید تمام ما هلاک خواهیم شد. صلاح آن است که با محمد قراردادی کنید و بهسوی دیار خود برگشته و بدین خود بوده روزگار به سر برید. صبح شد و برای مباهله آمدند پیغمبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم حسین علیهالسّلام را در آغوش و با یک دست، دست حسن علیهالسّلام را گرفت و فاطمه علیهاالسّلام پشت سر او و علی علیهالسّلام پشت سر فاطمه علیهاالسّلام روان شدند. پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم فرمود: وقتی من نفرین کردم، شما آمین بگویید. اسقف نجران چون پیغمبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم و همراهانش را به آن حال دید گفت ای جماعت نصاری توجه کنید من چهرههایی را میبینم که اگر از خدا درخواست کنند که کوهی را از جای خود زایل کند خدا آن کوه را چنان کند. مبادا با آنان مباهله کنید که حتما هلاک میشوید و هیچ نصرانی در روی زمین باقی نمیماند. نصرانیان گفتند: ای ابوالقاسم رأیمان بر آن است که با تو مباهله نکنیم ترا بدین خودت واگذاریم ما هم بر دین خود ثابت باشیم حضرت فرمود حال که از مباهله روی برگرداندهاید پس مسلمان شوید تا آنچه به نفع مسلمانان است به نفع شما و آنچه به ضرر ایشان است به ضرر شما هم باشد آنان امتناع نمودند. حضرت فرمود: پس شما را دعوت به جنگ میکنم گفتند: ما را طاقت جنگ با عرب نیست، لیکن با تو مصالحه میکنیم که با ما جنگ نکنی و ما را نترسانی و از دینمان بازنداری، در عوض جزیه بدهیم، در هرسال دو هزار حلّه، هزارتای آن در ماه صفر و هزار دیگر در ماه رجب و 30 زره آهنین به تو بدهیم. حضرت همانطور با آن مباهله کرد رسول اکرم صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم فرمود: به خدایی که جانم در دست اوست هلاکت به اهل نجران نزدیک شد و اگر مباهله مینمودند بهصورت میمون و گراز مسخ شده و بیابان بر آنان آتش میشد. تمامی اهل نجران حتی پرندههای بالای درختانشان بیچاره و مستأصل میگشتند و یک سال بیشتر بر نصاری نمیگذشت که تمامی هلاک میشدند. | ||
==ولایت علی علیهالسلام جواز عبور از صراط== | ==ولایت علی علیهالسلام جواز عبور از صراط== | ||
خط ۲۴۴: | خط ۲۴۴: | ||
بخاری در صحیح خود از ابی هریره روایت میکند که علی علیهالسّلام یوم النهر در منی اعلام برائت کرد. «یعنی گفت انّ اللّه بری من المشرکین و رسوله» و او بود که اعلام کرد پس از آن سال، مشرکان حق ندارند حج بهجا آورند و نباید با بدن برهنه طواف کنند. <ref>صحیح بخارى ج 5/ 37.</ref><br> | بخاری در صحیح خود از ابی هریره روایت میکند که علی علیهالسّلام یوم النهر در منی اعلام برائت کرد. «یعنی گفت انّ اللّه بری من المشرکین و رسوله» و او بود که اعلام کرد پس از آن سال، مشرکان حق ندارند حج بهجا آورند و نباید با بدن برهنه طواف کنند. <ref>صحیح بخارى ج 5/ 37.</ref><br> | ||
سیوطی شافعی در تفسیرش از ابن ابی حاتم از حکیم بن حمید نقل میکند که گفت: علی بن حسین علیهالسّلام برای من گفت که برای علی علیهالسّلام در کتاب خدا اسمی است و لکن آن را نمیشناسد گفتم آن چیست؟ فرمود: مگر گفتار خداوند را نشنیدی که فرمود: وَ أَذانٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَی النَّاسِ یوْمَ الْحَجِّ الْأَکبَرِ؟ به خدا قسم او علی است یعنی علی همان اذان است. <ref>الدر المنثور ذیل آیهاى در سوره توبه؛ شواهد التنزیل حسکانى ج 1/ 232؛ العمدة حافظ مفسر ثعلبى ص 164، ح 253؛ حاکم نیشابورى در المستدرک على الصحیحین ج 3/ 51؛ المناقب خوارزمى ص 223؛ حافظ ابو نعیم اصفهانى در ما نزل من القرآن فى على علیه السّلام ذیل آیه؛ علامه شیخ | سیوطی شافعی در تفسیرش از ابن ابی حاتم از حکیم بن حمید نقل میکند که گفت: علی بن حسین علیهالسّلام برای من گفت که برای علی علیهالسّلام در کتاب خدا اسمی است و لکن آن را نمیشناسد گفتم آن چیست؟ فرمود: مگر گفتار خداوند را نشنیدی که فرمود: وَ أَذانٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَی النَّاسِ یوْمَ الْحَجِّ الْأَکبَرِ؟ به خدا قسم او علی است یعنی علی همان اذان است. <ref>الدر المنثور ذیل آیهاى در سوره توبه؛ شواهد التنزیل حسکانى ج 1/ 232؛ العمدة حافظ مفسر ثعلبى ص 164، ح 253؛ حاکم نیشابورى در المستدرک على الصحیحین ج 3/ 51؛ المناقب خوارزمى ص 223؛ حافظ ابو نعیم اصفهانى در ما نزل من القرآن فى على علیه السّلام ذیل آیه؛ علامه شیخ عبداللّه حنبلى وهابى در مختصر سیرة الرسول صلّىاللّهعلیهوآلهوسلّم ص 412؛ نظم الدر فى تناسب الایات و السور ج 8/ 364؛ حافظ شیخ محمد شاه ولى اللّه حنفى دهلوى در ازالة الخفاء 2/ 99؛ تفسیر القاسمى ج 8/ 3069؛ حافظ احمد بن حنبل در المسند ج 1/ 150 و ج 3/ 212؛ تفسیر المنار ج 10/ 157؛ حافظ ابو عبداللّه الرحمن احمد بن شعیب النسائى در خصائص امیر المؤمنین على علیه السّلام ص 28؛ التحریر و التنویر شیخ محمد طاهر ابن عاشور ج 10/ 100؛ المناقب ابن مغازلى ص 112؛ فرائد السمطین ص 58؛ الصواعق المحرقه ص 75؛ میزان الاعتدال ذهبى ج 1/ 205؛ الاستیعاب ابن عبدالبر ج 3/ 25؛ کفایة الطالب حافظ کنجى ص 242؛ فضائل على بن ابی طالب ابن حنبل ج 1/ 43؛ تفسیر القرآن الکریم شیخ شلتوت ص 608.</ref> | ||
==ارزش ایمان علی علیهالسّلام بیش از سقایة الحاج و عمارت مسجد== | ==ارزش ایمان علی علیهالسّلام بیش از سقایة الحاج و عمارت مسجد== | ||
<big>أَ جَعَلْتُمْ سِقایةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ کمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیوْمِ الْآخِرِ وَ جاهَدَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ لا یسْتَوُونَ عِنْدَ اللَّهِ</big> <ref>19 توبه.</ref> ترجمه: آیا سیراب ساختن حاجیان و آباد کردن مسجدالحرام را همانند کار کسی پنداشتهاید که به خدا و روز بازپسین ایمان آورده و در راه خدا جهاد میکند؟ نه این دو نزد خدا یکسان نیستند.<br> | <big>أَ جَعَلْتُمْ سِقایةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ کمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیوْمِ الْآخِرِ وَ جاهَدَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ لا یسْتَوُونَ عِنْدَ اللَّهِ</big> <ref>19 توبه.</ref> ترجمه: آیا سیراب ساختن حاجیان و آباد کردن مسجدالحرام را همانند کار کسی پنداشتهاید که به خدا و روز بازپسین ایمان آورده و در راه خدا جهاد میکند؟ نه این دو نزد خدا یکسان نیستند.<br> | ||
حدیث: عن انس بن مالک قال: قعد العباس بن | حدیث: عن انس بن مالک قال: قعد العباس بن عبدالمطلب و شیبة صاحب البیت یفتخران فقال العباس: انا اشرف منک انا عم رسولالله صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم و وصی ابیه و سقایة الحجیج لی. | ||
فقال له شیبة: انا اشرف منک انا امین اللّه علی بیته و خازنه أ فلا ایتمنک کما ایتمنی؟ و هما فی ذلک یتشاجران حتی اشرف علیهما علی بن ابیطالب فقال له العباس: أ فترضی بحکمه؟ قال نعم قد رضیت. فوقف علی فقال له العباس ان شیبه فاخرنی فزعم انه اشرف فقال فما ذا قلت انت یا عماه؟ فقال قلت له: انا عم رسولالله و وصی ابیه و ساقی الحجیج انا اشرف. فقال لشیبه و ما قلت یا شیبة؟ قال: قلت له: | فقال له شیبة: انا اشرف منک انا امین اللّه علی بیته و خازنه أ فلا ایتمنک کما ایتمنی؟ و هما فی ذلک یتشاجران حتی اشرف علیهما علی بن ابیطالب فقال له العباس: أ فترضی بحکمه؟ قال نعم قد رضیت. فوقف علی فقال له العباس ان شیبه فاخرنی فزعم انه اشرف فقال فما ذا قلت انت یا عماه؟ فقال قلت له: انا عم رسولالله و وصی ابیه و ساقی الحجیج انا اشرف. فقال لشیبه و ما قلت یا شیبة؟ قال: قلت له: | ||
بل انا اشرف منک، انا امین اللّه و خازنه، أ فلا ایتمنک کما ایتمنی. | بل انا اشرف منک، انا امین اللّه و خازنه، أ فلا ایتمنک کما ایتمنی. | ||
خط ۳۰۶: | خط ۳۰۶: | ||
حدیث 1: سألت رسولالله صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم عن قول اللّه تعالی: وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکتابِ قال: ذاک اخی علی بن ابیطالب .<br> | حدیث 1: سألت رسولالله صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم عن قول اللّه تعالی: وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکتابِ قال: ذاک اخی علی بن ابیطالب .<br> | ||
ترجمه: از پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم درباره قول خدا که فرمود «وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکتابِ» پرسیدم مراد چه کسی است؟ فرمود: آنکس که نزد او علم الکتاب است علی بن ابیطالب است. <ref>شواهد التنزیل حسکانى ج 1/ 307؛ ینابیع المودة ص 102.</ref> | ترجمه: از پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم درباره قول خدا که فرمود «وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکتابِ» پرسیدم مراد چه کسی است؟ فرمود: آنکس که نزد او علم الکتاب است علی بن ابیطالب است. <ref>شواهد التنزیل حسکانى ج 1/ 307؛ ینابیع المودة ص 102.</ref> | ||
حدیث 2: حدثنی عبدالله بن عطاء قال: کنت جالسا مع ابی جعفر فی المسجد فرأیت ابنا | حدیث 2: حدثنی عبدالله بن عطاء قال: کنت جالسا مع ابی جعفر فی المسجد فرأیت ابنا لعبداللّه بن سلام جالسا فی ناحیة فقلت لابی جعفر: زعموا ان ابا هذا عنده علم الکتاب یعنی عبدالله بن سلام فقال: لا انما ذاک علی بن ابیطالب.<br> | ||
این حدیث با تفصیل بیشتر در منابع دیگر از جمله مناقب ابن مغازلی آمده که ترجمه آن ذکر می شود: | این حدیث با تفصیل بیشتر در منابع دیگر از جمله مناقب ابن مغازلی آمده که ترجمه آن ذکر می شود: | ||
خط ۳۲۱: | خط ۳۲۱: | ||
حدیث: عن احمد بن حنبل باسناده عن یزید بن ابی او فی قال: ان النبی صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم لعلی علیه السّلام: انت معی فی قصری فی الجنة مع ابنتی فاطمة، و انت اخی و رفیقی ثم تلا رسولالله صلّی اللّه علیه و آله و سلّم: اخوانا علی سرر متقابلین.<br> | حدیث: عن احمد بن حنبل باسناده عن یزید بن ابی او فی قال: ان النبی صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم لعلی علیه السّلام: انت معی فی قصری فی الجنة مع ابنتی فاطمة، و انت اخی و رفیقی ثم تلا رسولالله صلّی اللّه علیه و آله و سلّم: اخوانا علی سرر متقابلین.<br> | ||
ترجمه: از احمد بن حنبل روایت شده که پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم به علی علیهالسّلام فرمود: ای علی! تو با من در قصر بهشت هستی، در کنار آن دخترم فاطمه، ای علی! تو برادر من و رفیق من هستی. سپس حضرت این آیه را تلاوت کرد: برادرانه بر تختهایی روبروی یکدیگر نشسته اند. <ref>ارجح المطالب ص 73 از | ترجمه: از احمد بن حنبل روایت شده که پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم به علی علیهالسّلام فرمود: ای علی! تو با من در قصر بهشت هستی، در کنار آن دخترم فاطمه، ای علی! تو برادر من و رفیق من هستی. سپس حضرت این آیه را تلاوت کرد: برادرانه بر تختهایی روبروی یکدیگر نشسته اند. <ref>ارجح المطالب ص 73 از عبداللّه بسمل هندى.</ref> | ||
==علی علیهالسّلام أَهْلُ الذِّکرِ== | ==علی علیهالسّلام أَهْلُ الذِّکرِ== | ||
<big>وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِک إِلَّا رِجالًا نُوحِی إِلَیهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکرِ إِنْ کنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ</big> <ref>43 نحل.</ref> ترجمه: و نفرستادیم پیش از تو مگر مردانی را که وحی میفرستادیم بدیشان، پس بپرسید اهل کتاب را اگر شما نمیدانید.<br> | <big>وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِک إِلَّا رِجالًا نُوحِی إِلَیهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکرِ إِنْ کنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ</big> <ref>43 نحل.</ref> ترجمه: و نفرستادیم پیش از تو مگر مردانی را که وحی میفرستادیم بدیشان، پس بپرسید اهل کتاب را اگر شما نمیدانید.<br> | ||
خط ۳۷۵: | خط ۳۷۵: | ||
حدیث: عن قیس بن عباد قال: سمعت اباذر لقسم قسما ان قوله تعالی «هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا فِی رَبِّهِمْ» نزلت فی الذین برزوا یوم بدر، حمزه و علی و عبیدة بن الحرث و عتبه و شیبه و الولید بن عتبة.<br> | حدیث: عن قیس بن عباد قال: سمعت اباذر لقسم قسما ان قوله تعالی «هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا فِی رَبِّهِمْ» نزلت فی الذین برزوا یوم بدر، حمزه و علی و عبیدة بن الحرث و عتبه و شیبه و الولید بن عتبة.<br> | ||
ترجمه: از قیس بن عباده نقل شده است که گفت: روز جنگ بدر، سه نفر از مسلمانان، علی علیه السّلام، حمزه و عبیدة بن حارث بن | ترجمه: از قیس بن عباده نقل شده است که گفت: روز جنگ بدر، سه نفر از مسلمانان، علی علیه السّلام، حمزه و عبیدة بن حارث بن عبدالمطلب به میدان نبرد آمدند و به ترتیب ولید بن عتبه و عتبه بن ربیعه و شیبه بن ربیعه را از پای درآوردند. سپس آیه فوق نازل شد، و سرنوشت این مبارزان را بیان کرد. ابو ذر سوگند یاد میکرد که این آیه درباره مردان فوق نازل شده است. <ref>روح المعانى آلوسى ذیل آیه؛ الکبیر فخر رازى ذیل آیه؛ اسباب النزول سیوطى ذیل آیه؛ الجامع لاحکام القرآن قرطبى ذیل آیه؛ صحیح بخارى 5/ 183، ح 17، ج 6/ 181، ح 264؛ صحیح مسلم 8/ 245؛ المستدرک حاکم نیشابورى 2/ 386؛ اسباب النزول واحدى ص 230؛ الطبقات الکبرى ابن اسد 3/ 17؛ السنن الکبرى بیهقى 3/ 276؛ شواهد النزول حسکانى 1/ 486؛ مناقب الامام على علیه السّلام ابن مغازلى ص 264؛ المناقب خوارزمى ص 104؛ مجمع البیان طبرسى ذیل آیه.</ref> | ||
==علی علیهالسّلام منصوب در واقعه انذار عشیره اقربین== | ==علی علیهالسّلام منصوب در واقعه انذار عشیره اقربین== | ||
<big>وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَک الْأَقْرَبِینَ</big> <ref>214 الشعراء</ref>.ترجمه: و خویشان نزدیکت را هشدار ده.<br> | <big>وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَک الْأَقْرَبِینَ</big> <ref>214 الشعراء</ref>.ترجمه: و خویشان نزدیکت را هشدار ده.<br> | ||
براساس آنچه در تواریخ اسلامی آمده، پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم در سال سوم بعثت رسما مأمور ابلاغ دعوت به توحید شد زیرا تا آن زمان دعوت مخفیانه انجام میگرفت و تعداد کمی اسلام را پذیرا شده بودند اما هنگامی که آیه: وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَک الْأَقْرَبِینَ و آیه فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکینَ 94 حجر نازل گردید، پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم مأمور شد دعوت خود را آشکار سازد و نخست از خویشاوندان شروع کند و این آیه در همین مورد است. | براساس آنچه در تواریخ اسلامی آمده، پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم در سال سوم بعثت رسما مأمور ابلاغ دعوت به توحید شد زیرا تا آن زمان دعوت مخفیانه انجام میگرفت و تعداد کمی اسلام را پذیرا شده بودند اما هنگامی که آیه: وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَک الْأَقْرَبِینَ و آیه فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکینَ 94 حجر نازل گردید، پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم مأمور شد دعوت خود را آشکار سازد و نخست از خویشاوندان شروع کند و این آیه در همین مورد است. | ||
حدیث: عن براء قال: لما نزلت: وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَک الْأَقْرَبِینَ جمع رسولالله بنی | حدیث: عن براء قال: لما نزلت: وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَک الْأَقْرَبِینَ جمع رسولالله بنی عبدالمطلب و هم یومئذ اربعون رجلا، الرجل منهم یاکل المسنة و یشرب العس، فأمر علیا برجل شاة فآدمها ثم قال: ادنوا بسم اللّه فدنا القوم عشرة فاکلوا حتی صدروا، ثم دعا بقعب من لبن فجرع منه جرعة ثم قال لهم: اشربوا ببسم اللّه فشرب القوم حتی رووا فبدرهم ابو لهب فقال: هذا ما اسحرکم به الرجل!! فسکت النبی صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم یومئذ فلم یتکلم، ثم دعاهم من الغد علی مثل ذلک من الطعام و الشراب ثم انذرهم رسولالله فقال یا نبی عبدالمطلب انی انا النذیر الیکم من اللّه عزّ و جلّ و البشیر لما یجیء به احدکم جئتکم بالدنیا و الاخرة فاسلموا و اطیعونی تهتدوا، و من یواخینی منکم و یوازرنی؟ و یکون ولیی و وصیی بعدی و خلیفتی فی اهلی و یقضی دینی؟ فسکت القوم، و اعاد ذلک ثلاثا کل ذلک یسکت القوم و یقول علی: انا. فقال: انت. فقام القوم و هم یقولون لابی طالب: اطع ابنک فقد امّره علیک!!<br> | ||
ترجمه: پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم بستگان نزدیکش را به خانه ابوطالب دعوت کرد آنها در آن روز حدود 40 نفر بودند و از عموهای پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم ابوطالب، حمزه، و ابولهب حضور داشتند پس از صرف غذا هنگامیکه پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم خواست وظیفه خود را ابلاغ کند ابولهب با گفتههای خود زمینه را از میان برد لذا فردای همان روز دوباره پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم آنها را دعوت کرد، بعد از صرف غذا چنین فرمود: ای فرزندان عبدالمطلب به خدا سوگند، هیچ جوانی را در عرب نمیشناسم که برای قومش چیزی بهتر از آنچه من آوردهام آورده باشد. من خیر دنیا و آخرت را برای شما آوردهام و خداوند به من دستور داده است که شما را دعوت به این آیین کنم کدامیک از شما مرا در این امر یاری خواهید کرد تا برادر من و وصی من و جانشین من باشید؟ جمعیت همگی سر باززدند جز علی علیهالسّلام که از همه کوچکتر بود، برخاست و عرض کرد: ای پیامبر خدا! من در این راه یارویاور تو هستم. پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم دست بر گردن علی علیهالسّلام نهاد و فرمود: ان هذا اخی و وصیتی و خلیفتی فیکم فاسمعوا له و اطیعوا «این برادر و وصی و جانشین من در میان شماست سخن او را بشنوید و فرمانش را اطاعت کنید» جمعیت از جا برخاستند درحالیکه خنده تمسخرآمیزی بر لب داشتند و به ابوطالب میگفتند به تو دستور میدهد که گوشبهفرمان پسرت باشی و از وی اطاعت نمایی. <ref>سیره ابن هشام ج 1/ 280.</ref> | ترجمه: پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم بستگان نزدیکش را به خانه ابوطالب دعوت کرد آنها در آن روز حدود 40 نفر بودند و از عموهای پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم ابوطالب، حمزه، و ابولهب حضور داشتند پس از صرف غذا هنگامیکه پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم خواست وظیفه خود را ابلاغ کند ابولهب با گفتههای خود زمینه را از میان برد لذا فردای همان روز دوباره پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم آنها را دعوت کرد، بعد از صرف غذا چنین فرمود: ای فرزندان عبدالمطلب به خدا سوگند، هیچ جوانی را در عرب نمیشناسم که برای قومش چیزی بهتر از آنچه من آوردهام آورده باشد. من خیر دنیا و آخرت را برای شما آوردهام و خداوند به من دستور داده است که شما را دعوت به این آیین کنم کدامیک از شما مرا در این امر یاری خواهید کرد تا برادر من و وصی من و جانشین من باشید؟ جمعیت همگی سر باززدند جز علی علیهالسّلام که از همه کوچکتر بود، برخاست و عرض کرد: ای پیامبر خدا! من در این راه یارویاور تو هستم. پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم دست بر گردن علی علیهالسّلام نهاد و فرمود: ان هذا اخی و وصیتی و خلیفتی فیکم فاسمعوا له و اطیعوا «این برادر و وصی و جانشین من در میان شماست سخن او را بشنوید و فرمانش را اطاعت کنید» جمعیت از جا برخاستند درحالیکه خنده تمسخرآمیزی بر لب داشتند و به ابوطالب میگفتند به تو دستور میدهد که گوشبهفرمان پسرت باشی و از وی اطاعت نمایی. <ref>سیره ابن هشام ج 1/ 280.</ref> | ||
خط ۴۰۱: | خط ۴۰۱: | ||
<big>مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضی نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ ینْتَظِرُ</big> <ref>23 احزاب.</ref> ترجمه: از میان مؤمنان مردانیاند که به آنچه با خدا عهد بستند صادقانه وفا میکنند برخی از آنان به شهادت رسیدند و برخی از آنها در انتظارند و هرگز (عقیده خود را) تبدیل نکردند.<br> | <big>مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضی نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ ینْتَظِرُ</big> <ref>23 احزاب.</ref> ترجمه: از میان مؤمنان مردانیاند که به آنچه با خدا عهد بستند صادقانه وفا میکنند برخی از آنان به شهادت رسیدند و برخی از آنها در انتظارند و هرگز (عقیده خود را) تبدیل نکردند.<br> | ||
حدیث: سئل علی و هو علی منبر الکوفة عن قوله تعالی: رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیهِ، فَمِنْهُمْ مَنْ قَضی نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ ینْتَظِرُ. فقال: اللهم اغفر، هذه الایة نزلت فی و فی عمی حمزة و فی ابن عمی عبیدة بن الحارث بن | حدیث: سئل علی و هو علی منبر الکوفة عن قوله تعالی: رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیهِ، فَمِنْهُمْ مَنْ قَضی نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ ینْتَظِرُ. فقال: اللهم اغفر، هذه الایة نزلت فی و فی عمی حمزة و فی ابن عمی عبیدة بن الحارث بن عبدالمطلب، فاما عبیدة فقضی نحبه شهیدا یوم بدر و اما حمزة فقضی نحبه شهیدا یوم احد، و اما انا فانتظر اشقاها یخضب هذه من هذا- و اشار الی لحیته و راسه-.<br> | ||
ترجمه: درحالیکه علی علیهالسّلام در کوفه، بالای منبر بود از او در مورد آیه مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجالٌ صَدَقُوا ... سؤال شد؟ فرمود آیه درباره ما نازل شده است و من به خدا همان کسی هستم که انتظار (شهادت) را میکشم. ریشم با خون سرم توسط شقیترین مردم خضاب خواهد شد این آیه درباره من و عمویم حمزه و پسرعمویم عبیدة نازل شده است عمویم در روز احد کشته شد و پسرعمویم در بدر و من منتظرم. <ref>شواهد التنزیل حسکانى ج 2/ 2؛ ارجح المطالب عبید اللّه بسمل امر تسرى ص 60؛ الفصول المهمه ابن صباغ مالکی ص 12؛ المناقب خوارزمى ص 188؛ الکاف الشاف ابن حجر عسقلانى ص 120؛ در پاورقى به نقل از ترجمه امیر المؤمنین از سمط النجوم ج 2/ 469؛ الصواعق المحرقه ص 80؛ نور الابصار ص 97؛ الکشف و البیان نیشابورى ثعلبى.</ref> | ترجمه: درحالیکه علی علیهالسّلام در کوفه، بالای منبر بود از او در مورد آیه مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجالٌ صَدَقُوا ... سؤال شد؟ فرمود آیه درباره ما نازل شده است و من به خدا همان کسی هستم که انتظار (شهادت) را میکشم. ریشم با خون سرم توسط شقیترین مردم خضاب خواهد شد این آیه درباره من و عمویم حمزه و پسرعمویم عبیدة نازل شده است عمویم در روز احد کشته شد و پسرعمویم در بدر و من منتظرم. <ref>شواهد التنزیل حسکانى ج 2/ 2؛ ارجح المطالب عبید اللّه بسمل امر تسرى ص 60؛ الفصول المهمه ابن صباغ مالکی ص 12؛ المناقب خوارزمى ص 188؛ الکاف الشاف ابن حجر عسقلانى ص 120؛ در پاورقى به نقل از ترجمه امیر المؤمنین از سمط النجوم ج 2/ 469؛ الصواعق المحرقه ص 80؛ نور الابصار ص 97؛ الکشف و البیان نیشابورى ثعلبى.</ref> | ||
خط ۴۲۰: | خط ۴۲۰: | ||
خداوندا او را از پیشرو و پشت سر و از راست و چپ و از بالا و پایین حفظ کن. | خداوندا او را از پیشرو و پشت سر و از راست و چپ و از بالا و پایین حفظ کن. | ||
علی علیهالسّلام بهسرعت به وسط میدان آمد و در اینجا بود که پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم جمله معروف: «برز الایمان کله الی الشرک کله» را فرمود: یعنی تمام آینه ایمان (امروز) در برابر تمام آینه کفر است. عمر وقتی از زیر آن روپوش آهنی این رجز را شنید، پرسید: تو کیستی؟ | علی علیهالسّلام بهسرعت به وسط میدان آمد و در اینجا بود که پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم جمله معروف: «برز الایمان کله الی الشرک کله» را فرمود: یعنی تمام آینه ایمان (امروز) در برابر تمام آینه کفر است. عمر وقتی از زیر آن روپوش آهنی این رجز را شنید، پرسید: تو کیستی؟ | ||
فرمود: علی هستم، پرسید: پسر عبد منافی؟ فرمود: پسر ابیطالب بن | فرمود: علی هستم، پرسید: پسر عبد منافی؟ فرمود: پسر ابیطالب بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف، عمرو گفت: ای برادرزاده غیر تو کسی میآمد که مسنتر از تو بود، از قبیل عموهایت، چون من از ریختن خون تو کراهت دارم. علی علیهالسّلام فرمود: و لکن به خدا سوگند من هیچ کراهتی از ریختن خون تو ندارم، عمرو از شنیدن این پاسخ سخت خشمناک شد قصد حمله به حضرت را کرد. علی علیهالسّلام نخست او را دعوت به اسلام کرد. او نپذیرفت، سپس او را به ترک میدان دعوت کرد، از آن هم ابا کرد، و این را برای خود ننگ و عار دانست. | ||
سومین پیشنهادش این بود که از مرکب پیاده شوند و جنگ تنبهتن بهصورت پیاده انجام گیرد، عمرو خشمگینانه از مرکب پیاده شد و گفت من باور نمیکنم کسی از عرب چنین پیشنهادی به من کند شمشیر خود را از غلاف کشید، شمشیری چون شعله آتش با خشم و بهطرف علی حملهور شد علی علیهالسلام با سپر خود به استقبالش رفت و عمرو شمشیر خود را بر سپر او فرود آورده، دو نیمش کرد و از شکاف آن فرق سر آن جناب را هم شکافت. علی علیهالسّلام با استفاده از یک شیوه جنگی با چابکی فراوان از فرصت استفاده کرد، شمشیر را در ساق پای او جای داد و قامت رشید عمرو به روی زمین درغلتید، گرد و غباری غلیظی بر خواسته بود هیچیک از دو لشکر نمیدانستند پیروز کدامیک از آن دو نفرند، جمعی از منافقان فکر میکردند علی علیهالسّلام به دست عمرو کشته شد اما ناگهان صدای علی به تکبیر بلند شد و همه مؤمنان منتظر نتیجه قطعی بودند. علی علیهالسّلام درحالیکه خون از سرش میچکید، آرامآرام بهسوی لشکرگاه بازمیگردد و لبخند پیروزی بر لب، و پیکر عمرو بیسر در گوشهای از میدان افتاده بود. رسول خدا صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم فرمود: به آن خدایی که جانم در دست اوست علی او را کشت و اولین کسی بود که بهسوی گرد و غبار دوید عمر بن خطاب بود که رفت و برگشت و گفت: یا رسولالله صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم عمرو را کشت. حذیفه میگوید: رسول خدا صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم به وی فرمود: ای علی بشارت باد تو را که اگر امروز در یک کفه میزان و عمل تمامی امت در کفه دیگر گذاشته شود، عمل تو سنگینتر است. «فلو وزن الیوم عملک بعمل امة محمد لرجح عملک بعملهم» در حدیث دیگری وارد شده که «ضربة علی یوم الخندق افضل من عبادة الثقلین» (ارزش ضربه علی علیهالسّلام در روز جنگ خندق به عمرو بن عبد ود، بالاتر از عبادت جن و انس است) برای اینکه هیچ خانه از خانههای شرک نماند مگر آنکه مرگ عمرو خواری را در آن وارد کرد <ref>بحار الانوار 20/ 216.</ref> ، همچنان که که هیچ خانهای از خانههای اسلام نماند مگر آنکه با کشتن عمر عزت را در آن داخل نمود. حاکم نیشابوری دانشمند معروف اهل سنت همین سخن پیامبر را با تعبیر دیگری آورده است: لمبارزة علی ابن ابیطالب لعمرو بن عبد ود یوم الخندق افضل من اعمال امتی الی یوم القیامة. <ref>مستدرک حاکم 3/ 32.</ref> | سومین پیشنهادش این بود که از مرکب پیاده شوند و جنگ تنبهتن بهصورت پیاده انجام گیرد، عمرو خشمگینانه از مرکب پیاده شد و گفت من باور نمیکنم کسی از عرب چنین پیشنهادی به من کند شمشیر خود را از غلاف کشید، شمشیری چون شعله آتش با خشم و بهطرف علی حملهور شد علی علیهالسلام با سپر خود به استقبالش رفت و عمرو شمشیر خود را بر سپر او فرود آورده، دو نیمش کرد و از شکاف آن فرق سر آن جناب را هم شکافت. علی علیهالسّلام با استفاده از یک شیوه جنگی با چابکی فراوان از فرصت استفاده کرد، شمشیر را در ساق پای او جای داد و قامت رشید عمرو به روی زمین درغلتید، گرد و غباری غلیظی بر خواسته بود هیچیک از دو لشکر نمیدانستند پیروز کدامیک از آن دو نفرند، جمعی از منافقان فکر میکردند علی علیهالسّلام به دست عمرو کشته شد اما ناگهان صدای علی به تکبیر بلند شد و همه مؤمنان منتظر نتیجه قطعی بودند. علی علیهالسّلام درحالیکه خون از سرش میچکید، آرامآرام بهسوی لشکرگاه بازمیگردد و لبخند پیروزی بر لب، و پیکر عمرو بیسر در گوشهای از میدان افتاده بود. رسول خدا صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم فرمود: به آن خدایی که جانم در دست اوست علی او را کشت و اولین کسی بود که بهسوی گرد و غبار دوید عمر بن خطاب بود که رفت و برگشت و گفت: یا رسولالله صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم عمرو را کشت. حذیفه میگوید: رسول خدا صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم به وی فرمود: ای علی بشارت باد تو را که اگر امروز در یک کفه میزان و عمل تمامی امت در کفه دیگر گذاشته شود، عمل تو سنگینتر است. «فلو وزن الیوم عملک بعمل امة محمد لرجح عملک بعملهم» در حدیث دیگری وارد شده که «ضربة علی یوم الخندق افضل من عبادة الثقلین» (ارزش ضربه علی علیهالسّلام در روز جنگ خندق به عمرو بن عبد ود، بالاتر از عبادت جن و انس است) برای اینکه هیچ خانه از خانههای شرک نماند مگر آنکه مرگ عمرو خواری را در آن وارد کرد <ref>بحار الانوار 20/ 216.</ref> ، همچنان که که هیچ خانهای از خانههای اسلام نماند مگر آنکه با کشتن عمر عزت را در آن داخل نمود. حاکم نیشابوری دانشمند معروف اهل سنت همین سخن پیامبر را با تعبیر دیگری آورده است: لمبارزة علی ابن ابیطالب لعمرو بن عبد ود یوم الخندق افضل من اعمال امتی الی یوم القیامة. <ref>مستدرک حاکم 3/ 32.</ref> | ||
==علی علیهالسّلام طاهر و مطهَّر== | ==علی علیهالسّلام طاهر و مطهَّر== | ||
خط ۵۱۴: | خط ۵۱۴: | ||
<big>أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ اجْتَرَحُوا السَّیئاتِ أَنْ نَجْعَلَهُمْ کالَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَواءً مَحْیاهُمْ وَ مَماتُهُمْ ساءَ ما یحْکمُونَ</big><ref>21 جاثیه.</ref> ترجمه: آیا کسانی که مرتکب کارهای بد شدهاند پنداشتهاند که آنان را مانند کسانی قرار میدهیم که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند (بهطوری که) زندگانی آنها و مرگشان یکسان باشد؟ چه بد داوری میکنند.<br> | <big>أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ اجْتَرَحُوا السَّیئاتِ أَنْ نَجْعَلَهُمْ کالَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَواءً مَحْیاهُمْ وَ مَماتُهُمْ ساءَ ما یحْکمُونَ</big><ref>21 جاثیه.</ref> ترجمه: آیا کسانی که مرتکب کارهای بد شدهاند پنداشتهاند که آنان را مانند کسانی قرار میدهیم که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند (بهطوری که) زندگانی آنها و مرگشان یکسان باشد؟ چه بد داوری میکنند.<br> | ||
حدیث: عن مجاهد عن ابن عباس فی قول الله تعالی: «أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ اجْتَرَحُوا السَّیئاتِ» الایة قال: نزلت فی علی و حمزة و عبید بن الحرث بن | حدیث: عن مجاهد عن ابن عباس فی قول الله تعالی: «أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ اجْتَرَحُوا السَّیئاتِ» الایة قال: نزلت فی علی و حمزة و عبید بن الحرث بن عبدالمطلب، و هم الذین آمنوا و عملوا الصالحات، و فی ثلاثه رهط من المشرکین عتبة و شیبة بن ربیعه، و الولید بن عتبه، و هم «الَّذِینَ اجْتَرَحُوا السَّیئاتِ» یعنی اکتسبوا الشرک باللّه، کانوا جمیعا بمکة فتجادلوا و تنازعوا فیها فقال الثلاثة: الَّذِینَ اجْتَرَحُوا السیئات للثلاثة من المؤمنین: و اللّه ما انتم علی شی و ان کان ما تقولون فی الاخرة حقا لنفضلن علیکم فیها. فانزل اللّه عز و جل فیهم هذه الایة.<br> | ||
ترجمه: مطابق آنچه که علماء تفسیر کردهاند این آیه در مورد دو دسته نازل شده است: | ترجمه: مطابق آنچه که علماء تفسیر کردهاند این آیه در مورد دو دسته نازل شده است: | ||
«الَّذِینَ اجْتَرَحُوا السَّیئاتِ» بنو عبد شمس و عتبه و شیبه و ولید هستند. | «الَّذِینَ اجْتَرَحُوا السَّیئاتِ» بنو عبد شمس و عتبه و شیبه و ولید هستند. | ||
«وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ»* علی و حمزه و عبیدة بن حارث بن | «وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ»* علی و حمزه و عبیدة بن حارث بن عبدالمطلب. <ref>مفاتیح الغیب فخر رازی در تفسیر آیه؛ تذکرة الخواص سبط ابن الجوزی ص 21؛ مناقب الخطیب البغدادی ص 186؛ کفایة الطالب محمد گنجی شافعی ص 120؛ ارجح المطالب علامه هندی الامر تسری ص 62؛ شواهد التنزیل حسکانی: 2/ 168.</ref> | ||
==علی علیهالسّلام معیار شناخت منافقین== | ==علی علیهالسّلام معیار شناخت منافقین== | ||
<big>وَ لَوْ نَشاءُ لَأَرَیناکهُمْ فَلَعَرَفْتَهُمْ بِسِیماهُمْ وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِی لَحْنِ الْقَوْلِ</big><ref> 30 محمد.</ref> ترجمه: و اگر بخواهیم قطعا آنان را به تو مینمایانیم در نتیجه ایشان را به سیمای (حقیقی) شان میشناسی و از آهنگ سخن به جان آنان پی خواهی برد.<br> | <big>وَ لَوْ نَشاءُ لَأَرَیناکهُمْ فَلَعَرَفْتَهُمْ بِسِیماهُمْ وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِی لَحْنِ الْقَوْلِ</big><ref> 30 محمد.</ref> ترجمه: و اگر بخواهیم قطعا آنان را به تو مینمایانیم در نتیجه ایشان را به سیمای (حقیقی) شان میشناسی و از آهنگ سخن به جان آنان پی خواهی برد.<br> | ||
خط ۵۲۵: | خط ۵۲۵: | ||
«عن ابی سعید الخدری فی قوله تعالی وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِی لَحْنِ الْقَوْلِ قال: ببغضهم علی بن ابیطالب.» | «عن ابی سعید الخدری فی قوله تعالی وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِی لَحْنِ الْقَوْلِ قال: ببغضهم علی بن ابیطالب.» | ||
منافق علی را دوست ندارد چون مبغوض اوست و مؤمن نسبت به او بغض ندارد. بنابراین از این راه میشود منافق را شناخت. <br> | منافق علی را دوست ندارد چون مبغوض اوست و مؤمن نسبت به او بغض ندارد. بنابراین از این راه میشود منافق را شناخت. <br> | ||
در حدیث ابو سعید خدری است که گفت ما منافقان را در عصر پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم از طریق عداوت با علی علیهالسّلام میشناختیم. <ref>جامع الاصول ابن اثیر 9/ 473؛ تاریخ دول الاسلام ذهبى 1/ 20؛ اسدالغابه ابن اثیر 4/ 29؛ شواهد التنزیل حسکانى 2/ 178؛ الصواعق المحرقه هیثمى ص 172؛ دلائل الصدق مظفر ح 2/ 152؛ استیعاب ابن | در حدیث ابو سعید خدری است که گفت ما منافقان را در عصر پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم از طریق عداوت با علی علیهالسّلام میشناختیم. <ref>جامع الاصول ابن اثیر 9/ 473؛ تاریخ دول الاسلام ذهبى 1/ 20؛ اسدالغابه ابن اثیر 4/ 29؛ شواهد التنزیل حسکانى 2/ 178؛ الصواعق المحرقه هیثمى ص 172؛ دلائل الصدق مظفر ح 2/ 152؛ استیعاب ابن عبدالبر 2/ 464؛ کفایة الطالب گنجى شافعى ص 111؛ المناقب ابن مغازلى ص 315؛ صحیح ترمذى 5/ 498، ح 3800؛ الدر المنثور سیوطى ذیل آیه؛ روح المعانى آلوسى ذیل آیه؛ الریاض النضرة طبرى ذیل آیه.</ref> | ||
==علی علیهالسّلام مصداق یعجب الزراع لیغلظ بهم الکفار== | ==علی علیهالسّلام مصداق یعجب الزراع لیغلظ بهم الکفار== | ||
خط ۵۶۳: | خط ۵۶۳: | ||
حاکم حسکانی به اسنادش تا جابر جعفی از امام باقر علیهالسّلام نقل میکند که گفت علی علیهالسّلام فرمودهاند: نبوت نبی اکرم در دوشنبه بود و من روز سهشنبه اسلام آوردم پیامبر نماز میخواند و با او در طرف راستش نماز میگذاردم و غیر از من احدی نبود پس خداوند آیه وَ أَصْحابُ الْیمِینِ تا آخر را نازل کرد.<br> | حاکم حسکانی به اسنادش تا جابر جعفی از امام باقر علیهالسّلام نقل میکند که گفت علی علیهالسّلام فرمودهاند: نبوت نبی اکرم در دوشنبه بود و من روز سهشنبه اسلام آوردم پیامبر نماز میخواند و با او در طرف راستش نماز میگذاردم و غیر از من احدی نبود پس خداوند آیه وَ أَصْحابُ الْیمِینِ تا آخر را نازل کرد.<br> | ||
سپس حسکانی برای گواه نظر خود حدیثی از ابن مسعود نقل میکند که متواتر و مشهور است و خلاصه آن این است: عدهای خود را به نزد عباس بن عبدالمطلب که نزدیک زمزم نشسته بود رساندند و نزد او نشستند در این هنگام مردی از باب صفا با صورتی درخشان و نورانی درحالیکه دو قطعه پارچهای سفید بر او بود وارد شد مرد جوانی در طرف راست او بود نیکومنظر و در آستانه بلوغ و زنی هم پشت سر آنها راه میرفت. نزدیک رکن رسیدند و دست را بالا گرفته و تکبیر گفت و آن دو نیز چنین کردند قنوت را طولانی کردند ... عباس گفت این پسر برادرزاده من محمد بن عبدالله و سمت راست او علی بن ابیطالب و آن زن خدیجه است احدی روی زمین غیر از این سه نفر به این دین خدا را عبادت نکردهاند. <ref>شواهد التنزیل حاکم حسکانى 2/ 220؛ مجمع الزوائد نور الدین هیثمى 9/ 222؛ لسان المیزان ابن حجر 1/ 395؛ المناقب خوارزمى ص 20؛ تاریخ الامم و الملوک طبرى 2/ 212؛ طبقات ابن سعد 8/ 17؛ تاریخ دمشق ابن عساکر 1/ 67؛ استیعاب ابن | سپس حسکانی برای گواه نظر خود حدیثی از ابن مسعود نقل میکند که متواتر و مشهور است و خلاصه آن این است: عدهای خود را به نزد عباس بن عبدالمطلب که نزدیک زمزم نشسته بود رساندند و نزد او نشستند در این هنگام مردی از باب صفا با صورتی درخشان و نورانی درحالیکه دو قطعه پارچهای سفید بر او بود وارد شد مرد جوانی در طرف راست او بود نیکومنظر و در آستانه بلوغ و زنی هم پشت سر آنها راه میرفت. نزدیک رکن رسیدند و دست را بالا گرفته و تکبیر گفت و آن دو نیز چنین کردند قنوت را طولانی کردند ... عباس گفت این پسر برادرزاده من محمد بن عبدالله و سمت راست او علی بن ابیطالب و آن زن خدیجه است احدی روی زمین غیر از این سه نفر به این دین خدا را عبادت نکردهاند. <ref>شواهد التنزیل حاکم حسکانى 2/ 220؛ مجمع الزوائد نور الدین هیثمى 9/ 222؛ لسان المیزان ابن حجر 1/ 395؛ المناقب خوارزمى ص 20؛ تاریخ الامم و الملوک طبرى 2/ 212؛ طبقات ابن سعد 8/ 17؛ تاریخ دمشق ابن عساکر 1/ 67؛ استیعاب ابن عبدالبر 2/ 459؛ اسدالغابه ابن اثیر 3/ 414؛ الاصابه ابن حجر عسقلانى 2/ 480؛ نظم درر السمطین جمال الدین زرندى ص 84؛ ذخائر العقبى محب الدین طبرى ص 59؛ ینابیع المودة قندوزى ص 61.</ref> | ||
==علی علیهالسّلام صدیق اکبر== | ==علی علیهالسّلام صدیق اکبر== | ||
<big>وَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُولئِک هُمُ الصِّدِّیقُونَ</big> <ref>19 حدید.)</ref>: و کسانی که به خدا و پیامبران وی ایمان آوردهاند آنان همان راستینانند.<br> | <big>وَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُولئِک هُمُ الصِّدِّیقُونَ</big> <ref>19 حدید.)</ref>: و کسانی که به خدا و پیامبران وی ایمان آوردهاند آنان همان راستینانند.<br> | ||
خط ۶۲۳: | خط ۶۲۳: | ||
ترجمه: ابن ابی کعب گفت: سوره عصر را بر رسول خدا قرائت کردم.پس گفتم پدر و مادرم فدای تو باد تفسیر این سوره چیست؟ فرمودند: وَ الْعَصْرِ قسمی از خداست که به آخر روز قسم میخورد و إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ ابو جهل است و إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ علی بن ابیطالب علیهالسّلام است. <ref>شواهد التنزیل حسکانى 2/ 372.</ref><br> | ترجمه: ابن ابی کعب گفت: سوره عصر را بر رسول خدا قرائت کردم.پس گفتم پدر و مادرم فدای تو باد تفسیر این سوره چیست؟ فرمودند: وَ الْعَصْرِ قسمی از خداست که به آخر روز قسم میخورد و إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ ابو جهل است و إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ علی بن ابیطالب علیهالسّلام است. <ref>شواهد التنزیل حسکانى 2/ 372.</ref><br> | ||
حدیثی هم نقل شده که همه خصال نیک در علی علیهالسّلام جمع است او بود اول کسی که بعد از رسول خدا نماز خواند و روی زمین با رسول خدا نماز گزارد. پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم به او وصیت کرد، دینش را قضا کند او را غسل بدهد بعد از مرگش و اطراف قبرش پردهای بیاویزد زنهایش موقع جلوس بر سر قبر موجب آزار او نشوند و پیامبر وصیت کرد که مواظب حسن و حسین علیهماالسّلام باشد و آن قول خدا تعالی است که فرمود وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ، مانند این حدیث از طرق مختلف فراوان است. <ref>الدر المنثور سیوطى 6/ 392؛ روح المعانى آلوسى 30/ 228؛ کفایة الطالب گنجى ص 135؛ قرطبى اندلسى در تفسیرش 20/ 180؛ نزهة المجالس | حدیثی هم نقل شده که همه خصال نیک در علی علیهالسّلام جمع است او بود اول کسی که بعد از رسول خدا نماز خواند و روی زمین با رسول خدا نماز گزارد. پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم به او وصیت کرد، دینش را قضا کند او را غسل بدهد بعد از مرگش و اطراف قبرش پردهای بیاویزد زنهایش موقع جلوس بر سر قبر موجب آزار او نشوند و پیامبر وصیت کرد که مواظب حسن و حسین علیهماالسّلام باشد و آن قول خدا تعالی است که فرمود وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ، مانند این حدیث از طرق مختلف فراوان است. <ref>الدر المنثور سیوطى 6/ 392؛ روح المعانى آلوسى 30/ 228؛ کفایة الطالب گنجى ص 135؛ قرطبى اندلسى در تفسیرش 20/ 180؛ نزهة المجالس عبدالرحمن صفدرى شافعى 2/ 173؛ الامامة و السیاسه ابن قتیبه ص 67؛ مناقب خطیب بغدادى ص 318.</ref> | ||
==علی علیهالسّلام و شباهت به سوره توحید== | ==علی علیهالسّلام و شباهت به سوره توحید== | ||
<big>بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ اللَّهُ الصَّمَدُ لَمْ یلِدْ وَ لَمْ یولَدْ وَ لَمْ یکنْ لَهُ کفُواً أَحَدٌ</big> <ref>1- 4 اخلاص.</ref> ترجمه: به نام خداوند رحمتگر مهربان، بگو: «او خدایی است یکتا، خدای صمد، نه کس را زاده نه زاییده از کس، و او را هیچ همتایی نباشد».<br> | <big>بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ اللَّهُ الصَّمَدُ لَمْ یلِدْ وَ لَمْ یولَدْ وَ لَمْ یکنْ لَهُ کفُواً أَحَدٌ</big> <ref>1- 4 اخلاص.</ref> ترجمه: به نام خداوند رحمتگر مهربان، بگو: «او خدایی است یکتا، خدای صمد، نه کس را زاده نه زاییده از کس، و او را هیچ همتایی نباشد».<br> |