پرش به محتوا

عمر بن خطاب: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'عبد الحمید' به 'عبدالحمید'
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'عبد الحمید' به 'عبدالحمید')
خط ۵۹: خط ۵۹:
در [[صلح حدیبیّه|حُدیبیّه]]  [[پیامبر]] (ص) از عمر خواستند که به [[مکه]] رفته و با مکیان گفت‌وگو کند؛ اما عمر در جواب پیامبر گفت: یا رسول الله! همانا قریش به‌ شدت با من دشمن هستند و اگر به من دست یابد، مرا خواهند کشت. <ref> ابن اثیر جزری، علی بن محمد، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج۳، ص۶۵۱، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹ق</ref>
در [[صلح حدیبیّه|حُدیبیّه]]  [[پیامبر]] (ص) از عمر خواستند که به [[مکه]] رفته و با مکیان گفت‌وگو کند؛ اما عمر در جواب پیامبر گفت: یا رسول الله! همانا قریش به‌ شدت با من دشمن هستند و اگر به من دست یابد، مرا خواهند کشت. <ref> ابن اثیر جزری، علی بن محمد، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج۳، ص۶۵۱، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹ق</ref>
پیامبر بعد از شنیدن این سخنان از فرستادن او منصرف شده و عثمان را فرستاد. با این وجود، او با صلح حدیبیه نیز مخالف بود، مخالفتی که بعدها سبب پشیمانی خود او گردید: گفت‌وگو برای صلح تمام شده و تنها نگارش متن صلح باقی مانده بود. عمر بن خطاب بلند شد و پیش پیامبر (ص) آمد و گفت: مگر تو پیامبر خدا نیستی؟! پیامبر: آری؛ هستم! عمر: مگر ما مسلمان نیستیم؟! پیامبر: آری! عمر: مگر آنها مشرک نیستند؟! پیامبر: آری! عمر: پس چرا در کار دین خویش خوار و کوچک شویم؟!
پیامبر بعد از شنیدن این سخنان از فرستادن او منصرف شده و عثمان را فرستاد. با این وجود، او با صلح حدیبیه نیز مخالف بود، مخالفتی که بعدها سبب پشیمانی خود او گردید: گفت‌وگو برای صلح تمام شده و تنها نگارش متن صلح باقی مانده بود. عمر بن خطاب بلند شد و پیش پیامبر (ص) آمد و گفت: مگر تو پیامبر خدا نیستی؟! پیامبر: آری؛ هستم! عمر: مگر ما مسلمان نیستیم؟! پیامبر: آری! عمر: مگر آنها مشرک نیستند؟! پیامبر: آری! عمر: پس چرا در کار دین خویش خوار و کوچک شویم؟!
پیامبر: من بنده و فرستاده خدایم و خلاف فرمان وی عمل نمی‌کنم، او نیز مرا وا نخواهد گذاشت. سپس همین گفتار را خطاب به ابوبکر گفت و او نیز در جواب گفت: ‌ای عمر! مطیع وی باش؛ من شهادت می‌دهم که او پیامبر خدا است‌. <ref>مقریزی، تقی‌الدین‌، امتاع الاسماع، ج۱، ص۲۹۱‌، تحقیق:نمیسی، محمد عبد الحمید، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، ۱۴۲۰ق</ref>
پیامبر: من بنده و فرستاده خدایم و خلاف فرمان وی عمل نمی‌کنم، او نیز مرا وا نخواهد گذاشت. سپس همین گفتار را خطاب به ابوبکر گفت و او نیز در جواب گفت: ‌ای عمر! مطیع وی باش؛ من شهادت می‌دهم که او پیامبر خدا است‌. <ref>مقریزی، تقی‌الدین‌، امتاع الاسماع، ج۱، ص۲۹۱‌، تحقیق:نمیسی، محمد عبدالحمید، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، ۱۴۲۰ق</ref>


در موارد دیگری هم می‌بینیم که عمر در غیر از صحنه نبرد، دست به شمشیر و تهدیدش زیاد بود. به عنوان نمونه، گزارش شده است که او از پیامبر خواست تا اجازه دهد که گردن اسیران را بزند! <ref>مقریزی، تقی‌الدین‌، امتاع الاسماع، ج۱، ص۲۹۱‌، تحقیق:نمیسی، محمد عبد الحمید، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، ۱۴۲۰ق</ref>
در موارد دیگری هم می‌بینیم که عمر در غیر از صحنه نبرد، دست به شمشیر و تهدیدش زیاد بود. به عنوان نمونه، گزارش شده است که او از پیامبر خواست تا اجازه دهد که گردن اسیران را بزند! <ref>مقریزی، تقی‌الدین‌، امتاع الاسماع، ج۱، ص۲۹۱‌، تحقیق:نمیسی، محمد عبدالحمید، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، ۱۴۲۰ق</ref>


=فرزندان و همسران عمر بن خطاب=
=فرزندان و همسران عمر بن خطاب=
Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۷۷۵

ویرایش