۸۷٬۷۱۸
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'صدر ال' به 'صدرال') |
جز (جایگزینی متن - 'مىکند' به 'میکند') |
||
خط ۱۰۸: | خط ۱۰۸: | ||
2- پرستش لازمه شناخت خدای یگانه : | 2- پرستش لازمه شناخت خدای یگانه : | ||
شناخت خداى یگانه به عنوان کاملترین ذات با کاملترین صفات، منزّه از هر گونه نقص و کاستى، و شناخت رابطه او با جهان که آفرینندگى و نگهدارى و فیّاضیّت، عطوفت و رحمانیّت است، عکس العملى در ما ایجاد | شناخت خداى یگانه به عنوان کاملترین ذات با کاملترین صفات، منزّه از هر گونه نقص و کاستى، و شناخت رابطه او با جهان که آفرینندگى و نگهدارى و فیّاضیّت، عطوفت و رحمانیّت است، عکس العملى در ما ایجاد میکند که از آن به «پرستش» تعبیر مىشود.<ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهرى (جهانبینى توحیدى)، ج2، ص:-97 96</ref> | ||
3- معنای پرستش : | 3- معنای پرستش : | ||
ایشان در معنای پرستش می فرماید : پرستش نوعى رابطه خاضعانه و ستایشگرانه و سپاسگزارانه است که انسان با خداى خود برقرار | ایشان در معنای پرستش می فرماید : پرستش نوعى رابطه خاضعانه و ستایشگرانه و سپاسگزارانه است که انسان با خداى خود برقرار میکند. این نوع رابطه را انسان تنها با خداى خود مىتواند برقرار کند و تنها در مورد خداوند صادق است، در مورد غیر خدا نه صادق است نه جایز. <ref>همان</ref> | ||
4- قرآن کریم تأکید و اصرار زیاد دارد بر اینکه عبادت و پرستش باید مخصوص خدا باشد، هیچ گناهى مانند شرک به خدا نیست.<ref>همان</ref> | 4- قرآن کریم تأکید و اصرار زیاد دارد بر اینکه عبادت و پرستش باید مخصوص خدا باشد، هیچ گناهى مانند شرک به خدا نیست.<ref>همان</ref> | ||
خط ۱۳۹: | خط ۱۳۹: | ||
الف. شرک ذاتى | الف. شرک ذاتى | ||
ایشان در تبیین مرتبه شرک ذاتی می فرماید : اعتقاد به چند مبدئى، شرک در ذات است و نقطه مقابل توحید ذاتى است. قرآن آنجا که اقامه برهان | ایشان در تبیین مرتبه شرک ذاتی می فرماید : اعتقاد به چند مبدئى، شرک در ذات است و نقطه مقابل توحید ذاتى است. قرآن آنجا که اقامه برهان میکند (برهان تمانع) و مىگوید: «لَوْ کانَ فِیهِما آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتا» (انبیاء 22) در برابر قائلین به چند مبدئی عالم اقامه برهان میکند. این گونه اعتقاد سبب خروج از جرگه اهل توحید و از حوزه اسلام است. اسلام شرک ذاتى را در هر شکل و هر صورت بکلّى طرد میکند. <ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهرى (جهانبینى توحیدى)، ج2، ص: 123 | ||
</ref> | </ref> | ||
خط ۱۵۷: | خط ۱۵۷: | ||
9- مراتب شرک عملی | 9- مراتب شرک عملی | ||
شرک عملى نیز به نوبه خود مراتب دارد که بالاترین مراتبش که سبب خروج از حوزه اسلام است شرک جلى خوانده مىشود. امّا انواع شرک خفى وجود دارد که اسلام در برنامه توحید عملى با آنها سخت مبارزه | شرک عملى نیز به نوبه خود مراتب دارد که بالاترین مراتبش که سبب خروج از حوزه اسلام است شرک جلى خوانده مىشود. امّا انواع شرک خفى وجود دارد که اسلام در برنامه توحید عملى با آنها سخت مبارزه میکند.<ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهرى (جهانبینى توحیدى)، ج2، ص:119 -124</ref> | ||
خط ۲۵۱: | خط ۲۵۱: | ||
ایشان سخن فخر رازی را مبنی بر اینکه عبادت همان امتثال اوامر و نواهی الهی است تمام ندانسته و می گوید : در مفهوم عبادت، اطاعت امر نیفتاده است. اطاعت ثوابآور هست و مىتوان گفت مستلزم عبادت بودن نیست. | ایشان سخن فخر رازی را مبنی بر اینکه عبادت همان امتثال اوامر و نواهی الهی است تمام ندانسته و می گوید : در مفهوم عبادت، اطاعت امر نیفتاده است. اطاعت ثوابآور هست و مىتوان گفت مستلزم عبادت بودن نیست. | ||
اگر انسان صرفاً امر خدا را اطاعت کند آنچنان که هر مملوکى مالک خود را اطاعت | اگر انسان صرفاً امر خدا را اطاعت کند آنچنان که هر مملوکى مالک خود را اطاعت میکند و بس، عبادت نیست. اینکه در «اصول» مىگویند «تعبدى» آن است که قصد امتثال امر در آن معتبر باشد و هر توصلى هم که به قصد امتثال صورت گیرد عبادت است، درست نیست. | ||
عبادت یک رکن و روح دیگرى دارد و آن تعظیم و تکریم مقرون به تقدیس است، خواه امرى در کار باشد و یا نباشد، خواه آنکه قصد امتثال امر شده باشد یا نشده باشد. انسان به حکم فطرت در مقابل هر چیزى که خود را ببیند یک عکس العمل نشان مىدهد؛ در مقابل جمال تحسین | عبادت یک رکن و روح دیگرى دارد و آن تعظیم و تکریم مقرون به تقدیس است، خواه امرى در کار باشد و یا نباشد، خواه آنکه قصد امتثال امر شده باشد یا نشده باشد. انسان به حکم فطرت در مقابل هر چیزى که خود را ببیند یک عکس العمل نشان مىدهد؛ در مقابل جمال تحسین میکند، در مقابل عمل اخلاقى میل به انجام دادن در او پیدا مىشود، در مقابل علم احساس طلب میکند و در مقابل کمال مطلق تقدیس و تسبیح میکند. | ||
خط ۲۶۰: | خط ۲۶۰: | ||
به عقیده ما عمل آنگاه عبادت است که احترام و تعظیم باشد با قصد و اعتقاد به الوهیت معبود. الوهیت معبود به معنى این است که شخص معتقد باشد که معبود تسلط باطنى و تکوینى بر او و جهان دارد و در این تسلط خود مستقل است. به عقیده ما صرف اعتقاد به تسلط معنوى و ماوراء الطبیعى موجودى شرک نیست، زیرا قرآن از قدرتهاى ماوراء الطبیعى در افراد بشر یاد | به عقیده ما عمل آنگاه عبادت است که احترام و تعظیم باشد با قصد و اعتقاد به الوهیت معبود. الوهیت معبود به معنى این است که شخص معتقد باشد که معبود تسلط باطنى و تکوینى بر او و جهان دارد و در این تسلط خود مستقل است. به عقیده ما صرف اعتقاد به تسلط معنوى و ماوراء الطبیعى موجودى شرک نیست، زیرا قرآن از قدرتهاى ماوراء الطبیعى در افراد بشر یاد میکند مثل آنچه که درباره یکى از نزدیکان سلیمان یاد میکند: قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ ... | ||
قرآن با این تعبیر مىگوید او به موجب علمى از لوح محفوظ این قدرت ماوراء الطبیعى را پیدا کرد. | قرآن با این تعبیر مىگوید او به موجب علمى از لوح محفوظ این قدرت ماوراء الطبیعى را پیدا کرد. | ||
اعتقاد به این گونه قدرتها اگر مقرون به این اعتقاد باشد که به ارادة اللَّه و مشیة اللَّه و اذن اللَّه کار مىکنند، شرک نیست ولى اگر چنین فرض شود که از خود استقلال دارند، نفس اعتقاد نوعى شرک است و تعظیم و احترام و قربانى براى آنها نیز شرک است <ref>و به عبارت دیگر اگر آنها را رب النوع- آنچنان که مشرکین قائل بودند- بدانند و خداوند را فقط خالق بدانند و ربوبیت را از آنِ ستاره یا خورشید یا بت که مظهر و هیکل و طلسم رب النوع است بدانند، شرک است ولى اگر قائل به رب العالمین باشند و همه چیز را مجرى قضا و قدر رب العالمین بدانند، این اعتقاد شرک نیست. اما اینکه در عمل حتى با این گونه اعتقاد نباید سجود یا قربانى یا دعا یا تسمیه را براى غیر خدا کرد، تکلیف فرعى است و عقیدهاى نیست.</ref> | اعتقاد به این گونه قدرتها اگر مقرون به این اعتقاد باشد که به ارادة اللَّه و مشیة اللَّه و اذن اللَّه کار مىکنند، شرک نیست ولى اگر چنین فرض شود که از خود استقلال دارند، نفس اعتقاد نوعى شرک است و تعظیم و احترام و قربانى براى آنها نیز شرک است <ref>و به عبارت دیگر اگر آنها را رب النوع- آنچنان که مشرکین قائل بودند- بدانند و خداوند را فقط خالق بدانند و ربوبیت را از آنِ ستاره یا خورشید یا بت که مظهر و هیکل و طلسم رب النوع است بدانند، شرک است ولى اگر قائل به رب العالمین باشند و همه چیز را مجرى قضا و قدر رب العالمین بدانند، این اعتقاد شرک نیست. اما اینکه در عمل حتى با این گونه اعتقاد نباید سجود یا قربانى یا دعا یا تسمیه را براى غیر خدا کرد، تکلیف فرعى است و عقیدهاى نیست.</ref> | ||
خط ۲۷۶: | خط ۲۷۶: | ||
ایشان انگاه به مفهوم عبادت در قران پرداخته و می گوید : | ایشان انگاه به مفهوم عبادت در قران پرداخته و می گوید : | ||
در قرآن کریم در مواردى که فردى بر فرد دیگر حکومت مطلقه و مستبده دارد و براى او هیچ گونه آزادى قائل نیست، عملًا با او معامله برده و مملوک | در قرآن کریم در مواردى که فردى بر فرد دیگر حکومت مطلقه و مستبده دارد و براى او هیچ گونه آزادى قائل نیست، عملًا با او معامله برده و مملوک میکند، عبادت و تعبید به کار برده شده آنچنان که درباره فرعون و بنى اسرائیل از زبان موسى نقل میکند: وَ تِلْکَ نِعْمَةٌ تَمُنُّها عَلَیَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَنِی إِسْرائِیلَ، یا از زبان فرعون نقل میکند: وَ قَوْمُهُما لَنا عابِدُونَ ولى مسلماً این گونه رابطه که صرفاً اطاعت مطلقه است، خواه آنکه اختیارى و به صورت مشروع باشد و خواه غیر اختیارى، شرک به خدا نامیده نمىشود. عبادت خدا که باید خالصاً براى خدا باشد و اگر نه شرک و خروج از توحید و منافى با لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ* است به معنى این نیست که انسان مطاعى غیر از خدا نداشته باشد. | ||
البته درجه اعلاى توحید این است که انسان مطاعى غیر از خدا نداشته باشد،<ref>یادداشتهاى استاد مطهرى، ج8، ص: 179</ref> | البته درجه اعلاى توحید این است که انسان مطاعى غیر از خدا نداشته باشد،<ref>یادداشتهاى استاد مطهرى، ج8، ص: 179</ref> | ||
خط ۲۸۴: | خط ۲۸۴: | ||
از منظر ایشان عبادت علاوه بر اطاعت محض رکن دیگری هم دارد و ان عبارتست از تعظیم و تکریم مقرون به تقدیس : | از منظر ایشان عبادت علاوه بر اطاعت محض رکن دیگری هم دارد و ان عبارتست از تعظیم و تکریم مقرون به تقدیس : | ||
اگر انسان صرفاً امر خدا را اطاعت کند آنچنان که هر مملوکى مالک خود را اطاعت | اگر انسان صرفاً امر خدا را اطاعت کند آنچنان که هر مملوکى مالک خود را اطاعت میکند و بس، عبادت نیست ...عبادت یک رکن و روح دیگرى دارد و آن تعظیم و تکریم مقرون به تقدیس است، خواه امرى در کار باشد و یا نباشد، خواه آنکه قصد امتثال امر شده باشد یا نشده باشد. | ||
ایشان در تبیین قید اخیر می گوید : انسان به حکم فطرت در مقابل هر چیزى که خود را ببیند یک عکس العمل نشان مىدهد؛ در مقابل جمال تحسین | ایشان در تبیین قید اخیر می گوید : انسان به حکم فطرت در مقابل هر چیزى که خود را ببیند یک عکس العمل نشان مىدهد؛ در مقابل جمال تحسین میکند، در مقابل عمل اخلاقى میل به انجام دادن در او پیدا مىشود، در مقابل علم احساس طلب میکند و در مقابل کمال مطلق تقدیس و تسبیح میکند....به هر حال عنوان فرمانبرى به عقیده ما ملاک عبادت به آن معنى که در مقابل شرک و بت پرستى واقعى صورت مىگیرد نیست، هرچند به معنى خفى شرک است. | ||
به عقیده ما عمل آنگاه عبادت است که احترام و تعظیم باشد با قصد و اعتقاد به الوهیت معبود. الوهیت معبود به معنى این است که شخص معتقد باشد که معبود تسلط باطنى و تکوینى بر او و جهان دارد و در این تسلط خود مستقل است. <ref>یادداشتهاى استاد مطهرى، ج8، ص: 180-179</ref> | به عقیده ما عمل آنگاه عبادت است که احترام و تعظیم باشد با قصد و اعتقاد به الوهیت معبود. الوهیت معبود به معنى این است که شخص معتقد باشد که معبود تسلط باطنى و تکوینى بر او و جهان دارد و در این تسلط خود مستقل است. <ref>یادداشتهاى استاد مطهرى، ج8، ص: 180-179</ref> | ||