۸۷٬۷۱۸
ویرایش
Mohsenmadani (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'مىکند' به 'میکند') |
||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
-------------------------------------------------------------------------------- | -------------------------------------------------------------------------------- | ||
آنچه پذیرش این فرضیهها را با تردید روبهرو | آنچه پذیرش این فرضیهها را با تردید روبهرو میکند، یکسان بودن وضعیت حدیث با دیگر دانشها و اطلاعات است. دلایلى که در توجیه تأخیر تدوین حدیث ارائه مىشود، به احادیث اختصاص دارد، در حالى که وضعیت اطلاعات دیگر چون شعر، تاریخ، انساب، تفسیر و ... نیز با حدیث تفاوت محسوسى ندارد؛ به عبارت دیگر، ما با پدیدهاى به نام نبود تدوین و کتابت در همه زمینهها روبهرو هستیم، نه آنکه فقط حدیث دچار مشکل عدم تدوین شده باشد. براین اساس، براى ارزیابى مجدد فرضیههاى مطرح شده، به مطالعه ابعاد فرهنگى و تمدنى مربوط به حوزه حدیث در جامعه عربى صدر اسلام پرداختهایم. | ||
==مشکلات تاریخى مسئله تدوین== | ==مشکلات تاریخى مسئله تدوین== | ||
خط ۷۵: | خط ۷۵: | ||
همچنین به همین دلیل، نظام دیوانى حکومت نوظهور اسلامى از زبان عربى روىگردان شده، ناگزیر به استفاده از فارسى یا یونانى گشت.(1) بهطور طبیعى چنین الفبایى آماده تبدیل به ابزارى فرهنگى براى انتقال اندیشه نبوده، خود عاملى بسیار مهم در تأخیر تدوین حدیث بهشمار مىرود. پس در واقع، پرسش اصلى این است که اگر هیچ منعى در کار نبود و صحابه در صدد نگارش و سپس تدوین برمىآمدند آیا امکان استفاده از این الفبا بود؟ | همچنین به همین دلیل، نظام دیوانى حکومت نوظهور اسلامى از زبان عربى روىگردان شده، ناگزیر به استفاده از فارسى یا یونانى گشت.(1) بهطور طبیعى چنین الفبایى آماده تبدیل به ابزارى فرهنگى براى انتقال اندیشه نبوده، خود عاملى بسیار مهم در تأخیر تدوین حدیث بهشمار مىرود. پس در واقع، پرسش اصلى این است که اگر هیچ منعى در کار نبود و صحابه در صدد نگارش و سپس تدوین برمىآمدند آیا امکان استفاده از این الفبا بود؟ | ||
شاید در نگاه نخست، این اعتراض به خاطر آید که وجود تعداد زیادى روایات نبوى که در آنها به کتابت حدیث سفارش شده، تحلیل پیش گفته را نقض | شاید در نگاه نخست، این اعتراض به خاطر آید که وجود تعداد زیادى روایات نبوى که در آنها به کتابت حدیث سفارش شده، تحلیل پیش گفته را نقض میکند،(2) اما اندکى تأمل در مضامین این روایات روشن مىسازد که سفارش پیامبر به نقش کتابت در حفظ و ممانعت از فراموشى ناظر بوده است. | ||
خط ۱۵۱: | خط ۱۵۱: | ||
شاید در نگاه نخست، چنین به نظر رسد که ارایه نمونههایى از چنین آثارى افزون بر نقد فرضیه منع کتابت حدیث، دیدگاه سابق نویسنده در خصوص ضعف الفباى عربى و عدم توانایى آن در تدوین متون و ... را نیز نقض مىنماید. براى رفع این سوء تفاهم، دوباره بر تمایز دو بعد زبان نوشتارى تأکید مىنمایم : 1ـ ابزار ثبت اطلاعات براى کمک به حفظ و پرهیز از فراموشى، 2ـ ابزار انتقال اطلاعات به دیگران. زبان نوشتارى عربى در آن دوره مىتوانست با همه ضعفهایش از کارکرد نخست برخوردار باشد، زیرا فقدان نقطه، سرکش و نشانههاى نوشتارىِ دیگر از این دست معمولاً براى خواننده ایجاد مشکل | شاید در نگاه نخست، چنین به نظر رسد که ارایه نمونههایى از چنین آثارى افزون بر نقد فرضیه منع کتابت حدیث، دیدگاه سابق نویسنده در خصوص ضعف الفباى عربى و عدم توانایى آن در تدوین متون و ... را نیز نقض مىنماید. براى رفع این سوء تفاهم، دوباره بر تمایز دو بعد زبان نوشتارى تأکید مىنمایم : 1ـ ابزار ثبت اطلاعات براى کمک به حفظ و پرهیز از فراموشى، 2ـ ابزار انتقال اطلاعات به دیگران. زبان نوشتارى عربى در آن دوره مىتوانست با همه ضعفهایش از کارکرد نخست برخوردار باشد، زیرا فقدان نقطه، سرکش و نشانههاى نوشتارىِ دیگر از این دست معمولاً براى خواننده ایجاد مشکل میکند، اما نویسنده با مشکل کمترى در بازیابى نوشته خود روبهروست، بهویژه که در بسیارى موارد ابتدا مضمون نوشته شده را حفظ نموده و سپس مىنگاشتند. در خصوص کارکرد دوم نیز نوشتههاى آن روز ممکن است فرایند انتقال شفاهى اطلاعات را تقویت و تسهیل نمایند. بنابراین، نتیجه دلایل پیش گفته الزاما آن نیست که هیچ اثر مکتوبى نباید در آن دوره یافت شود، بلکه نتیجه آن است که وجود چنین آثارى نباید بهعنوان پدیدهاى رایج و کاملاً طبیعى همانند دوره کنونى تلقى شود. | ||
خط ۲۱۲: | خط ۲۱۲: | ||
==نتیجه گیرى نهایى== | ==نتیجه گیرى نهایى== | ||
مجموع عوامل یاد شده، در مجموع نشان مىدهد که نظریه منع کتابت حدیث از نقاط ضعف و خلأ بسیار رنج برده و در واقع، خود مانعى از مطالعه علمى دوره مورد بحث بوده است. بىتوجهى به این دوره، افزون بر مخدوش ساختن اعتبار تاریخى سنت نبوى، موجب غفلت از الگوگیرى از مدونات نخستین اقوام همجوار شده و با حذف مهمترین بخش تاریخ حدیث، حکایت را از میانه داستان آغاز | مجموع عوامل یاد شده، در مجموع نشان مىدهد که نظریه منع کتابت حدیث از نقاط ضعف و خلأ بسیار رنج برده و در واقع، خود مانعى از مطالعه علمى دوره مورد بحث بوده است. بىتوجهى به این دوره، افزون بر مخدوش ساختن اعتبار تاریخى سنت نبوى، موجب غفلت از الگوگیرى از مدونات نخستین اقوام همجوار شده و با حذف مهمترین بخش تاریخ حدیث، حکایت را از میانه داستان آغاز میکند. | ||