پرش به محتوا

دموکراسی: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۷ فوریهٔ ۲۰۲۲
جز
جایگزینی متن - 'مى‏کند' به 'می‌کند'
جز (جایگزینی متن - 'مى‏آید' به 'می‌‏آید')
جز (جایگزینی متن - 'مى‏کند' به 'می‌کند')
خط ۳۱: خط ۳۱:
رابطه بین [[اسلام]] و دموکراسى در جهان معاصر پیچیده و بغرنج است. جهان اسلام از حیث ایدئولوژى یکپارچه نیست. چشم‏اندازهاى وسیعى در این جهان وجود دارد، از اندیشه‏هاى افراطى کسانى که وجود هر گونه ارتباط بین اسلام و دموکراسى را نفى مى‏کنند گرفته تا کسانى که معتقدند اسلام خود به نظام دموکراتیک فرمان می ‏دهد.  
رابطه بین [[اسلام]] و دموکراسى در جهان معاصر پیچیده و بغرنج است. جهان اسلام از حیث ایدئولوژى یکپارچه نیست. چشم‏اندازهاى وسیعى در این جهان وجود دارد، از اندیشه‏هاى افراطى کسانى که وجود هر گونه ارتباط بین اسلام و دموکراسى را نفى مى‏کنند گرفته تا کسانى که معتقدند اسلام خود به نظام دموکراتیک فرمان می ‏دهد.  
===دیدگاه اول (مخالفت)===
===دیدگاه اول (مخالفت)===
برخى از اسلام‏گرایان بر این باورند که دموکراسى مفهومى بیگانه است که به وسیله غرب‏گرایان و اصلاح‏طلبان سکولار به جوامع اسلامى تحمیل شده است. آنها همواره استدلال مى‏کنند که مفهوم حاکمیت مردم، تأکید بنیادى اسلام بر حاکمیت خدا را انکار مى‏کند ولذا نوعى بت‏پرستى است.
برخى از اسلام‏گرایان بر این باورند که دموکراسى مفهومى بیگانه است که به وسیله غرب‏گرایان و اصلاح‏طلبان سکولار به جوامع اسلامى تحمیل شده است. آنها همواره استدلال مى‏کنند که مفهوم حاکمیت مردم، تأکید بنیادى اسلام بر حاکمیت خدا را انکار می‌کند ولذا نوعى بت‏پرستى است.
===دیدگاه دوم (سازگارى)===
===دیدگاه دوم (سازگارى)===
بسیارى از گروه ‏هاى فکرى برجسته اسلامى استدلال می ‏کنند که اسلام و دموکراسى با یکدیگر سازگارند. برخى پیشتر می ‏روند و تاکید می ‏کنند که در شرایط کنونى جهان معاصر، دموکراسى را مى‏توان نیاز ضرورى اسلام تلقى کرد. در این مباحث، متفکران مسلمان مفاهیم تاریخى پراهمیتى را از درون سنت اسلامى بیرون کشیده و با مفاهیم پایه‏اى دموکراسى آن‏طور که در جهان مدرن فهمیده مى‏ شود، تلفیق مى ‏دهند. بسیارى از این مفاهیم با اهمیت به شیوه‏هاى مختلف در دوران مختلف به‏ کار برده شده‏ اند، براى مثال سنت مسیحى در دوران پیش مدرن شالوده‏ اى نظرى براى سیستم پادشاهى داراى مشروعیت الهى فراهم مى‏کرد، درحالى ‏که در دوران معاصر این مفهوم را ترویج و تبلیغ مى ‏کند که مسیحیت و دموکراسى کاملاً با یکدیگر سازگارند. مناقشه زمانى سر بر مى ‏آورد که توجه داشته باشیم که این مفاهیم بنیادى چگونه باید به فهم در آمده و به‏کار آیند.
بسیارى از گروه ‏هاى فکرى برجسته اسلامى استدلال می ‏کنند که اسلام و دموکراسى با یکدیگر سازگارند. برخى پیشتر می ‏روند و تاکید می ‏کنند که در شرایط کنونى جهان معاصر، دموکراسى را مى‏توان نیاز ضرورى اسلام تلقى کرد. در این مباحث، متفکران مسلمان مفاهیم تاریخى پراهمیتى را از درون سنت اسلامى بیرون کشیده و با مفاهیم پایه‏اى دموکراسى آن‏طور که در جهان مدرن فهمیده مى‏ شود، تلفیق مى ‏دهند. بسیارى از این مفاهیم با اهمیت به شیوه‏هاى مختلف در دوران مختلف به‏ کار برده شده‏ اند، براى مثال سنت مسیحى در دوران پیش مدرن شالوده‏ اى نظرى براى سیستم پادشاهى داراى مشروعیت الهى فراهم مى‏کرد، درحالى ‏که در دوران معاصر این مفهوم را ترویج و تبلیغ مى ‏کند که مسیحیت و دموکراسى کاملاً با یکدیگر سازگارند. مناقشه زمانى سر بر مى ‏آورد که توجه داشته باشیم که این مفاهیم بنیادى چگونه باید به فهم در آمده و به‏کار آیند.
خط ۴۱: خط ۴۱:


=مفاهیم بنیادى دموکراسى در اسلام=
=مفاهیم بنیادى دموکراسى در اسلام=
در این جهان‏بینى، جداسازى مذهب از سیاست موجب خلاء معنوى در حوزه عمومى مى‏شود و راه را براى استقرار نظام‏هاى سیاسى که هیچ درک و احساسى نسبت به ارزش‏هاى اخلاقى ندارند، باز مى‏کند. از چنین منظرى، یک دولت سکولار راه را براى سوء استفاده از قدرت باز مى‏گذارد.  
در این جهان‏بینى، جداسازى مذهب از سیاست موجب خلاء معنوى در حوزه عمومى مى‏شود و راه را براى استقرار نظام‏هاى سیاسى که هیچ درک و احساسى نسبت به ارزش‏هاى اخلاقى ندارند، باز می‌کند. از چنین منظرى، یک دولت سکولار راه را براى سوء استفاده از قدرت باز مى‏گذارد.  


#توحید
#توحید
خط ۷۱: خط ۷۱:
در مدل دوم چنان ‏که از اسمش پیداست، انتخاب اکثریت را به مثابه یک روش و راهکار براى حکومت مى‏ انگارد. این مدل نسبت به مدل ‏ها و قرائت‏ هاى مختلف از آن انعطاف ‏پذیر است ولذا مدل لیبرالیستى و سوسالیستى از زیر مجموعه ‏هاى آن بشمار مى ‏آیند. در مقاله فوق به دو مدل اخیر اشاره شده که ما به تعریف آن دو می ‏پردازیم.<br>
در مدل دوم چنان ‏که از اسمش پیداست، انتخاب اکثریت را به مثابه یک روش و راهکار براى حکومت مى‏ انگارد. این مدل نسبت به مدل ‏ها و قرائت‏ هاى مختلف از آن انعطاف ‏پذیر است ولذا مدل لیبرالیستى و سوسالیستى از زیر مجموعه ‏هاى آن بشمار مى ‏آیند. در مقاله فوق به دو مدل اخیر اشاره شده که ما به تعریف آن دو می ‏پردازیم.<br>


دموکراسى لیبرالى بر اولویت و تقدم آزادى شهروندان بر دیگر ارزش ‏ها مانند برابرى، فضیلت مدنى و رفاه تأکید مى‏کند. امروزه نو لیبرال ‏هایى مانند هایک آشکارا تصریح مى‏کنند که این لیبرالیسم است که براى دموکراسى خط و نشان مى‏ کشد و انتخاب اکثریت نمى‏تواند ارزش‏هاى لیبرالیسم مانند آزادى شهروندان را سلب یا تحدید کند.<br>
دموکراسى لیبرالى بر اولویت و تقدم آزادى شهروندان بر دیگر ارزش ‏ها مانند برابرى، فضیلت مدنى و رفاه تأکید می‌کند. امروزه نو لیبرال ‏هایى مانند هایک آشکارا تصریح مى‏کنند که این لیبرالیسم است که براى دموکراسى خط و نشان مى‏ کشد و انتخاب اکثریت نمى‏تواند ارزش‏هاى لیبرالیسم مانند آزادى شهروندان را سلب یا تحدید کند.<br>


دموکراسى سوسیالیستى به جاى «آزادى شهروندان» براصل برابرى و حقوق اقتصادى آنان اهتمام مى‏ورزد و بر این اعتقاد است که دولت باید بر امور اقتصادى دخالت داشته و براى تأمین اصل برابرى و حقوق اقتصادى مى‏تواند آزادى‏هاى مردم را سلب یا تحدید نماید.<br>
دموکراسى سوسیالیستى به جاى «آزادى شهروندان» براصل برابرى و حقوق اقتصادى آنان اهتمام مى‏ورزد و بر این اعتقاد است که دولت باید بر امور اقتصادى دخالت داشته و براى تأمین اصل برابرى و حقوق اقتصادى مى‏تواند آزادى‏هاى مردم را سلب یا تحدید نماید.<br>
خط ۸۰: خط ۸۰:


=عدم ناسازگارى اسلام با دموکراسى به مثابه روش=
=عدم ناسازگارى اسلام با دموکراسى به مثابه روش=
اما اگر مقصود نسبت اسلام با دموکراسى به مثابه روش باشد، اینجا نمى‏توان به طور قاطع از تعارض و ناسازگارى سخن راند، بلکه باید گفت چون اصل این مدل انتخاب اکثریت را نه به مثابه یک ارزش بلکه به منزله یک روش و راهکار مى‏پذیرد، اسلام نیز به رأى اکثریت ارج مى‏نهد، البته براى آن یک سرى شرایط و محدودیت‏ هایى قائل است، که مهم‏ترین شرط آن این است که انتخاب اکثریت باید در چارچوب دین و آموزه ‏هاى آن صورت گیرد، به دیگر سخن دموکراسى و انتخاب اکثریت موجب عقب‏نشینى دین و احکام آن نگردد، بلکه این دین و آموزه‏هاى آن است که بر رأى اکثریت جهت و سویه تعیین مى‏کند. بر این دموکراسى مى‏توان «دموکراسى‏دینى»، «قدسى» و «مردم‏سالار دینى» اطلاق کرد.<br>
اما اگر مقصود نسبت اسلام با دموکراسى به مثابه روش باشد، اینجا نمى‏توان به طور قاطع از تعارض و ناسازگارى سخن راند، بلکه باید گفت چون اصل این مدل انتخاب اکثریت را نه به مثابه یک ارزش بلکه به منزله یک روش و راهکار مى‏پذیرد، اسلام نیز به رأى اکثریت ارج مى‏نهد، البته براى آن یک سرى شرایط و محدودیت‏ هایى قائل است، که مهم‏ترین شرط آن این است که انتخاب اکثریت باید در چارچوب دین و آموزه ‏هاى آن صورت گیرد، به دیگر سخن دموکراسى و انتخاب اکثریت موجب عقب‏نشینى دین و احکام آن نگردد، بلکه این دین و آموزه‏هاى آن است که بر رأى اکثریت جهت و سویه تعیین می‌کند. بر این دموکراسى مى‏توان «دموکراسى‏دینى»، «قدسى» و «مردم‏سالار دینى» اطلاق کرد.<br>


اما اینکه چنین دموکراسى در غرب وجود ندارد، باید گفت اولاً دموکراسى به مثابه روش ـ چنان‏که نویسندگان مقاله تصریح داشتند ـ با دموکراسى دینى قابل انطباق است. و ثانیا چگونه لیبرال‏ها دموکراسى و انتخاب اکثریت را در حریم اصول مکتب لیبرالى خود مى‏پذیرند و در موارد تعارض اصول لیبرالى با دموکراسى، اصول خود را مقدم و حاکم مى‏دانند و در این صورت، کسى یا کسانى از جرح و محکومیت دموکراسى دفاع نمى‏کنند، اما وقتى ارزش ‏هاى دینى آن را به منطقه‏اى ـ که با کمال مصلحت مردم ملحوظ است ـ محدود کند، همه از تعارض اسلام و دموکراسى سخن می ‏رانند؟! عین این سخن در دموکراسى سوسیالیستى نیز تکرار مى‏ شود.<br>
اما اینکه چنین دموکراسى در غرب وجود ندارد، باید گفت اولاً دموکراسى به مثابه روش ـ چنان‏که نویسندگان مقاله تصریح داشتند ـ با دموکراسى دینى قابل انطباق است. و ثانیا چگونه لیبرال‏ها دموکراسى و انتخاب اکثریت را در حریم اصول مکتب لیبرالى خود مى‏پذیرند و در موارد تعارض اصول لیبرالى با دموکراسى، اصول خود را مقدم و حاکم مى‏دانند و در این صورت، کسى یا کسانى از جرح و محکومیت دموکراسى دفاع نمى‏کنند، اما وقتى ارزش ‏هاى دینى آن را به منطقه‏اى ـ که با کمال مصلحت مردم ملحوظ است ـ محدود کند، همه از تعارض اسلام و دموکراسى سخن می ‏رانند؟! عین این سخن در دموکراسى سوسیالیستى نیز تکرار مى‏ شود.<br>


=توحید حامى حکومت الهى نه فرد=
=توحید حامى حکومت الهى نه فرد=
در هندسه سیاسى اسلام اصل حاکمیت نخست از آن خداوند است و انسان‏ها در برابر خدا و یکدیگر مساوى هستند، اما خداوند این حاکمیت خود را در جهت تحقق و عملیاتى شدن دین و آموزه‏هاى آن گاهى به افراد خاص مانند برخى پیامبران و امامان معصوم تفویض مى‏کند. این منصوبین الاهى نیز حاکمیتشان نه مطلق بلکه در قلمرو مبانى دینى است. پس این سخن نویسندگان مقاله که مى‏کوشیدند مقتضاى اصل توحید را نفى حاکمیت فردى نشان دهند، قابل تطبیق با مبانى اسلام در مورد پیامبراسلام صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم و مبانى شیعه در مورد امامان نیست، چرا که آنان به‏طور مستقیم از خداوند مأمور تشکیل حکومت دینى شده بودند(مشروعیت الهى). به دلیل برخوردارى آنان از عدالت و بالاتر از آن عصمت هیچ گونه شائبه استبداد، دیکتاتورى و سوءظن در حکومت آنان وجود ندارد اما در عصر غیبت، شیعه معتقد است در رأس حکومت باید یک فقیه با شرایط خاص مثل عدالت، علم به مبانى دینى، مدیر و مدبر و غیره به عنوان حاکم یا ناظر قرار گیرد که مردم به‏ طور مستقیم یا غیر مستقیم (مثل مجلس خبرگان) از میان واجدان شرایط و صفات، حاکم دینى تشخیص و برمى‌‏گزینند و در ادامه حکومت، همیشه بر او ناظرند تا همچنان داراى صفات و ویژگی ‏هاى لازم باشد.<br>
در هندسه سیاسى اسلام اصل حاکمیت نخست از آن خداوند است و انسان‏ها در برابر خدا و یکدیگر مساوى هستند، اما خداوند این حاکمیت خود را در جهت تحقق و عملیاتى شدن دین و آموزه‏هاى آن گاهى به افراد خاص مانند برخى پیامبران و امامان معصوم تفویض می‌کند. این منصوبین الاهى نیز حاکمیتشان نه مطلق بلکه در قلمرو مبانى دینى است. پس این سخن نویسندگان مقاله که مى‏کوشیدند مقتضاى اصل توحید را نفى حاکمیت فردى نشان دهند، قابل تطبیق با مبانى اسلام در مورد پیامبراسلام صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم و مبانى شیعه در مورد امامان نیست، چرا که آنان به‏طور مستقیم از خداوند مأمور تشکیل حکومت دینى شده بودند(مشروعیت الهى). به دلیل برخوردارى آنان از عدالت و بالاتر از آن عصمت هیچ گونه شائبه استبداد، دیکتاتورى و سوءظن در حکومت آنان وجود ندارد اما در عصر غیبت، شیعه معتقد است در رأس حکومت باید یک فقیه با شرایط خاص مثل عدالت، علم به مبانى دینى، مدیر و مدبر و غیره به عنوان حاکم یا ناظر قرار گیرد که مردم به‏ طور مستقیم یا غیر مستقیم (مثل مجلس خبرگان) از میان واجدان شرایط و صفات، حاکم دینى تشخیص و برمى‌‏گزینند و در ادامه حکومت، همیشه بر او ناظرند تا همچنان داراى صفات و ویژگی ‏هاى لازم باشد.<br>


=انسان خلیفه بالقوه خدا=
=انسان خلیفه بالقوه خدا=
اینکه انسان خلیفه الاهى در زمین است، تردیدى نیست، اما این جعل و گزینش انسان به عنوان خلیفه خدا در همه انسان‏ها به صورت بالقوه است، یعنى همه انسان‏ها این بستر و آمادگى را دارند که با تخلّق به اصول اخلاقى به مقام خلافت نایل آیند، اما اینکه در عمل کدام انسان ‏ها به این مرحله می ‏رسند، بحث دیگرى است. نکته دیگر اینکه صرف انسان بودن و به تبع آن مقام خلافت بالقوه موجب پیدایش حق حاکمیت و صلاحیت براى جلوس بر مسند حکومت دینى نمى‏شود. بلکه این مسند علاوه بر شرایط عمومى حاکم مثل، مدیریت، سیاست، شرایط اختصاصى مانند علم دینى، تقوى و عدالت را مى‏طلبد. نکته ظریف در اسلام این است که تحصیل این شرایط به گروه‏ها و طیف‏هاى خاص جامعه اختصاص ندارد، هر کس و فرد از هر قبیله، طایفه و ملت می ‏تواند با تحصیل این شرایط و جلب رأى مردم بر مسند حاکمیت دینى جلوس کند و این نکته دموکراسى بودن اسلام را نشان مى دهد. <br>
اینکه انسان خلیفه الاهى در زمین است، تردیدى نیست، اما این جعل و گزینش انسان به عنوان خلیفه خدا در همه انسان‏ها به صورت بالقوه است، یعنى همه انسان‏ها این بستر و آمادگى را دارند که با تخلّق به اصول اخلاقى به مقام خلافت نایل آیند، اما اینکه در عمل کدام انسان ‏ها به این مرحله می ‏رسند، بحث دیگرى است. نکته دیگر اینکه صرف انسان بودن و به تبع آن مقام خلافت بالقوه موجب پیدایش حق حاکمیت و صلاحیت براى جلوس بر مسند حکومت دینى نمى‏شود. بلکه این مسند علاوه بر شرایط عمومى حاکم مثل، مدیریت، سیاست، شرایط اختصاصى مانند علم دینى، تقوى و عدالت را مى‏طلبد. نکته ظریف در اسلام این است که تحصیل این شرایط به گروه‏ها و طیف‏هاى خاص جامعه اختصاص ندارد، هر کس و فرد از هر قبیله، طایفه و ملت می ‏تواند با تحصیل این شرایط و جلب رأى مردم بر مسند حاکمیت دینى جلوس کند و این نکته دموکراسى بودن اسلام را نشان مى دهد. <br>


نتیجه تئوریک نویسندگان مقاله مبنى بر سازگارى تئوریک اسلام و دموکراسى جاى خوشبختى دارد و از انصاف و تأمل واقع‏بینانه آنان روایت مى‏کند که مى‏تواند مورد تأمل برخى روشن‏فکران مسلمان باشد که از اصطکاک اسلام و دموکراسى طرف‏دارى می کنند.<br>
نتیجه تئوریک نویسندگان مقاله مبنى بر سازگارى تئوریک اسلام و دموکراسى جاى خوشبختى دارد و از انصاف و تأمل واقع‏بینانه آنان روایت می‌کند که مى‏تواند مورد تأمل برخى روشن‏فکران مسلمان باشد که از اصطکاک اسلام و دموکراسى طرف‏دارى می کنند.<br>


=منابع=
=منابع=
Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۹۳۹

ویرایش