۸۷٬۶۵۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ابو مسلم' به 'ابومسلم') |
جز (جایگزینی متن - 'ك' به 'ک') |
||
خط ۵: | خط ۵: | ||
منصور نامهای به او نوشت و قسم خورد که او را خواهد کشت. عبدالجبار در سال ۱۴۱ هجری قمری از طرف منصور از مقامش خلع شد. پس از آن وی علیه منصور عصیان و سرکشی اش را آشکار کرد. منصور حکومت [[خراسان]] را به اسد بن عبدالله خزاعی واگذار کرد و دفع عبدالجبار را بر عهده او نهاد. اسد در مرو با عبدالجبار روبرو شد و پس از جنگی که درگرفت، عبدالجبار شکست خورد و سپس دستگیر شد، اسد او را به نزد منصور فرستاد و به امر خلیفه گردنش را زدند و جسدش را بر دار کردند و به نقلی اول دست و پایش را بریدند، سپس سرش را جدا کردند. مورخان سال واقعه عصیان عبدالجبار را با اختلاف بین 141 تا 148 نوشته اند. در این شورش اعراب یمانى که بیشتر به خاندان [[على بن أبیطالب]] (ع) ارادت داشتند او را یارى مى کردند. | منصور نامهای به او نوشت و قسم خورد که او را خواهد کشت. عبدالجبار در سال ۱۴۱ هجری قمری از طرف منصور از مقامش خلع شد. پس از آن وی علیه منصور عصیان و سرکشی اش را آشکار کرد. منصور حکومت [[خراسان]] را به اسد بن عبدالله خزاعی واگذار کرد و دفع عبدالجبار را بر عهده او نهاد. اسد در مرو با عبدالجبار روبرو شد و پس از جنگی که درگرفت، عبدالجبار شکست خورد و سپس دستگیر شد، اسد او را به نزد منصور فرستاد و به امر خلیفه گردنش را زدند و جسدش را بر دار کردند و به نقلی اول دست و پایش را بریدند، سپس سرش را جدا کردند. مورخان سال واقعه عصیان عبدالجبار را با اختلاف بین 141 تا 148 نوشته اند. در این شورش اعراب یمانى که بیشتر به خاندان [[على بن أبیطالب]] (ع) ارادت داشتند او را یارى مى کردند. | ||
گردیزى به ارتباط عبدالجبار با سپیدجامگان اشاره کرده است. سپیدجامگان در آن روزگار طرفدار [[ابومسلم|ابومسلم]] بودند. | گردیزى به ارتباط عبدالجبار با سپیدجامگان اشاره کرده است. سپیدجامگان در آن روزگار طرفدار [[ابومسلم|ابومسلم]] بودند. | ||
گردیزى مى نویسد چون عبدالجبار مقابل منصور ایستاد او را بر مردى به نام برازبنده بن بمرون دلالت کردند و این مرد ادعا می کرد که او ابراهیم بن عبدالله هاشمى است. عبدالجبار شخصی را فرستاد و با او بیعت کرد و علم سپید بر افراشت و مردم را به اطاعت از برازبنده خواند و از «[[خزاعیان]]» جمعى را به قتل رساند. منصور لشکریانى به فرماندهى حرب بن زیاد و پسرش مهدى به دفع عبدالجبار فرستاد. در این نبرد آن مرد که خود را عبدالله هاشمى مى خواند، یعنى برازبنده به دست حرب کشته شد و عبدالجبار گریخت و در ششم ماه ربیع الاول سال 142 اسیر شد و او را نزد منصور برده وی را به قتل رساندند. برازبنده که خود را یکى از خاندان هاشمى معرفى مى کرد چنان که از نامش پیداست، مردى ایرانى و از سپیدجامگان بود.<ref>مشکور، محمد جواد،فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی،سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 330 با ویرایش و اصلاحات در عبارات</ref><ref> طبری محمد بن جریر، تاریخ طبرى تاریخ الامم و | گردیزى مى نویسد چون عبدالجبار مقابل منصور ایستاد او را بر مردى به نام برازبنده بن بمرون دلالت کردند و این مرد ادعا می کرد که او ابراهیم بن عبدالله هاشمى است. عبدالجبار شخصی را فرستاد و با او بیعت کرد و علم سپید بر افراشت و مردم را به اطاعت از برازبنده خواند و از «[[خزاعیان]]» جمعى را به قتل رساند. منصور لشکریانى به فرماندهى حرب بن زیاد و پسرش مهدى به دفع عبدالجبار فرستاد. در این نبرد آن مرد که خود را عبدالله هاشمى مى خواند، یعنى برازبنده به دست حرب کشته شد و عبدالجبار گریخت و در ششم ماه ربیع الاول سال 142 اسیر شد و او را نزد منصور برده وی را به قتل رساندند. برازبنده که خود را یکى از خاندان هاشمى معرفى مى کرد چنان که از نامش پیداست، مردى ایرانى و از سپیدجامگان بود.<ref>مشکور، محمد جواد،فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی،سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 330 با ویرایش و اصلاحات در عبارات</ref><ref> طبری محمد بن جریر، تاریخ طبرى تاریخ الامم و الملوک، 13 مجلد، لیدن، سال 1876- 1901 میلادی، ج 10، ص 128- 134.</ref> | ||
<ref>ابن اثیر، | <ref>ابن اثیر، الکامل فى التاریخ، تونبرگ، لیدن سال 76- 1866، ج 5، ص 418- 498- 505.</ref> <ref>یعقوبی ابن واضح، تاریخ یعقوبى، بیروت، سال 56- 1955 میلادی، نجف سال 1358 هجری قمری، ج 2 ص 371.</ref> <ref>گردیزی ابو سعید، زین الاخبار، به سعى و اهتمام محمد ناظم، برلین سال 1928 میلادی، تهران سال 1327 هجری شمسی، قسمت تاریخ ساسانیان تا صفاریان به اهتمام سعید نفیسى، طهران 1333، ص 123 | ||
</ref> | </ref> | ||
<ref>حبیبی عبدالحی، تاریخ افغانستان بعد از اسلام، تهران، نشر دنیاى | <ref>حبیبی عبدالحی، تاریخ افغانستان بعد از اسلام، تهران، نشر دنیاى کتاب سال 1363 هجری شمسی، ص 312</ref> | ||