۸۷٬۷۷۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'اسد ال' به 'اسدال') |
جز (جایگزینی متن - 'عبد ال' به 'عبدال') |
||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
*عفیف میگوید: در زمان جاهلیت به مکه آمدم و میهمان عباس بن عبدالمطلب شدم. چون خورشید برآمد و در آسمان بالا آمد، من در حالی که به کعبه مینگریستم، جوانی را دیدم که پیش آمد و به آسمان چشم دوخت و سپس بهطرف قبله ایستاد چیزی نگذشت که نوجوانی آمد و در سمت راست او ایستاد، باز چیزی نگذشت که زنی آمد و پشت سر آن دو ایستاد. پس آن جوان [نماز گزارد و] به رکوع رفت و آن نوجوان و زن نیز به رکوع رفتند. جوان سر از رکوع برداشت، آنان نیز سر از رکوع برداشتند. جوان به سجده رفت آنان نیز با او به سجده رفتند. [با شگفتی] به عباس گفتم: رخدادی بزرگ است؟! رو به من کرد و گفت: [آری] رخدادی بزرگ است! گفت: آیا این جوان را میشناسی؟ | *عفیف میگوید: در زمان جاهلیت به مکه آمدم و میهمان عباس بن عبدالمطلب شدم. چون خورشید برآمد و در آسمان بالا آمد، من در حالی که به کعبه مینگریستم، جوانی را دیدم که پیش آمد و به آسمان چشم دوخت و سپس بهطرف قبله ایستاد چیزی نگذشت که نوجوانی آمد و در سمت راست او ایستاد، باز چیزی نگذشت که زنی آمد و پشت سر آن دو ایستاد. پس آن جوان [نماز گزارد و] به رکوع رفت و آن نوجوان و زن نیز به رکوع رفتند. جوان سر از رکوع برداشت، آنان نیز سر از رکوع برداشتند. جوان به سجده رفت آنان نیز با او به سجده رفتند. [با شگفتی] به عباس گفتم: رخدادی بزرگ است؟! رو به من کرد و گفت: [آری] رخدادی بزرگ است! گفت: آیا این جوان را میشناسی؟ | ||
گفتم: نه. گفت: این محمّد فرزند | گفتم: نه. گفت: این محمّد فرزند عبداللَّه فرزند عبدالمطلب، برادرزاده من است. | ||
آیا آن نوجوان را میشناسی؟ | آیا آن نوجوان را میشناسی؟ | ||
خط ۷۵: | خط ۷۵: | ||
«دیروز در میان شما مردی بود که هیچکس از پیشینیان بر او سبقت نگرفته و هیچکس از پسینیان به [بلندای مقام] او نمیرسند، رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم [در باره وی در جنگ خیبر] فرمود: فردا پرچم را به مردی خواهم داد که خدا و رسولش او را دوست میدارند و او هم خدا و رسولش را دوست میدارد. جبرئیل از سمت راست و میکائیل از سمت چپ او را در جنگ همراهی میکنند. هرگز [پرچم] اش برنمیگردد جز آن که خداوند او را به پیروزی رساند. او هیچ درهم و دیناری از خود بر جا نگذاشت جز هفتصد درهمی که از حق خود به وی عطا شده بود و میخواست خادمی برای خانوادهاش بخرد». <ref>طبقات کبری: ج 3، ص 38؛ مصنّف ابن ابی شیبه: ج 6، ص 372، ح 32085 و ج 6، ص 374، ح 32101؛ مسند احمد: ج 3، ص 246، ح 1719 و ص 247، ح 1720؛ فضائل احمد: ص 90 و 91، ح 135 و 136؛ کتاب الزهد احمد: ص 195، ح 709؛ تاریخ کبیر بخاری: ج 2، ص 362؛ مقتل ابن ابی الدنیا: ص 92، ح 86 و 94 و 95، ح 88 و 90؛ مسند بزّار: ج 4، ص 178، ح 1339 و ص 179، ح 1340 و ص 180، ح 1341؛ الجرح و التعدیل: ج 3، ص 172؛ مناقب کوفی: ج 2، ص 44، ح 530 و ص 45، ح 531؛ مسند ابو یعلی: ج 12، ص 125، ح 6758؛ تاریخ طبری: ج 5، ص 157؛ معجم کبیر طبرانی: ج 3، ص 79، ح 2717- 2720 و ص 80، ح 2721- 2725؛ مستدرک حاکم: ج 3، ص 172 و ...</ref> | «دیروز در میان شما مردی بود که هیچکس از پیشینیان بر او سبقت نگرفته و هیچکس از پسینیان به [بلندای مقام] او نمیرسند، رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم [در باره وی در جنگ خیبر] فرمود: فردا پرچم را به مردی خواهم داد که خدا و رسولش او را دوست میدارند و او هم خدا و رسولش را دوست میدارد. جبرئیل از سمت راست و میکائیل از سمت چپ او را در جنگ همراهی میکنند. هرگز [پرچم] اش برنمیگردد جز آن که خداوند او را به پیروزی رساند. او هیچ درهم و دیناری از خود بر جا نگذاشت جز هفتصد درهمی که از حق خود به وی عطا شده بود و میخواست خادمی برای خانوادهاش بخرد». <ref>طبقات کبری: ج 3، ص 38؛ مصنّف ابن ابی شیبه: ج 6، ص 372، ح 32085 و ج 6، ص 374، ح 32101؛ مسند احمد: ج 3، ص 246، ح 1719 و ص 247، ح 1720؛ فضائل احمد: ص 90 و 91، ح 135 و 136؛ کتاب الزهد احمد: ص 195، ح 709؛ تاریخ کبیر بخاری: ج 2، ص 362؛ مقتل ابن ابی الدنیا: ص 92، ح 86 و 94 و 95، ح 88 و 90؛ مسند بزّار: ج 4، ص 178، ح 1339 و ص 179، ح 1340 و ص 180، ح 1341؛ الجرح و التعدیل: ج 3، ص 172؛ مناقب کوفی: ج 2، ص 44، ح 530 و ص 45، ح 531؛ مسند ابو یعلی: ج 12، ص 125، ح 6758؛ تاریخ طبری: ج 5، ص 157؛ معجم کبیر طبرانی: ج 3، ص 79، ح 2717- 2720 و ص 80، ح 2721- 2725؛ مستدرک حاکم: ج 3، ص 172 و ...</ref> | ||
===ویژگیهای دهگانه امام علی=== | ===ویژگیهای دهگانه امام علی=== | ||
· عمرو بن میمون میگوید: با | · عمرو بن میمون میگوید: با عبداللَّه بن عباس نشسته بودم افرادی که در نه گروه بودند نزد او آمدند و گفتند: یا برخیز و با ما بیا و یا شما ما را با ابن عباس تنها گذارید. این ماجرا زمانی بود که ابن عباس بینا بود و هنوز کور نشده بود. ابن عباس گفت: من با شما میآیم [آنان به گوشهای رفتند و] با ابن عباس مشغول گفتوگو شدند. من نمیفهمیدم چه میگویند. پس از مدتی عبداللَّه بن عباس درحالیکه لباسش را تکان میداد تا غبارش فروریزد آمد و گفت: اف و تف بر آنان، به مردی دشنام میدهند و از او عیبجویی میکنند که ده ویژگی برای اوست؛ | ||
[یک]- رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم فرمود: «مردی را روانه میدان میکنم که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش هم او را دوست دارند هرگز خدا او را خوار نمیکند». برخی سرکشیدند [و امید داشتند مدنظر رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله باشند] حضرت فرمود: «علی کجاست؟» به ایشان گفته شد، در آسیاب، گندم آرد میکند، حضرت فرمود: «از شما کسی نیست آرد کند؟» پس علی [علیهالسلام] را فراخواند، علی [علیهالسلام] به چشم درد مبتلا بود بهگونهای که نمیتوانست ببیند، پس حضرت آب دهان در چشمان او مالید و پس از آن که سه بار پرچم را تکان داد آن را به علی [علیهالسلام] سپرد. علی [علیهالسلام] صفیه دختر حیی را به اسارت گرفت. | [یک]- رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم فرمود: «مردی را روانه میدان میکنم که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش هم او را دوست دارند هرگز خدا او را خوار نمیکند». برخی سرکشیدند [و امید داشتند مدنظر رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله باشند] حضرت فرمود: «علی کجاست؟» به ایشان گفته شد، در آسیاب، گندم آرد میکند، حضرت فرمود: «از شما کسی نیست آرد کند؟» پس علی [علیهالسلام] را فراخواند، علی [علیهالسلام] به چشم درد مبتلا بود بهگونهای که نمیتوانست ببیند، پس حضرت آب دهان در چشمان او مالید و پس از آن که سه بار پرچم را تکان داد آن را به علی [علیهالسلام] سپرد. علی [علیهالسلام] صفیه دختر حیی را به اسارت گرفت. | ||
خط ۱۳۸: | خط ۱۳۸: | ||
· | · | ||
*سعید بن مسیب میگوید: از عامر بن سعد شنیدم که از سعد [بن ابی وقاص] چنین خبر داد: «پیغمبر صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم به علی [علیهالسلام] فرمود: «تو برای من به منزله هارون برای موسی هستی جز آن که پیغمبری پس از من نخواهد بود». سعید [بن مسیب] میگوید: دوست داشتم این حدیث را از خود سعد به طور مستقیم بشنوم، نزد او آمدم و گفتم: این حدیثی که عامر از تو نقل میکند چیست؟ پس وی دو انگشتانش را در گوشش گذاشت و گفت: من خودم از رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] شنیدم و إلّا این دو گوش کر شود[3]. <ref>مصنّف | *سعید بن مسیب میگوید: از عامر بن سعد شنیدم که از سعد [بن ابی وقاص] چنین خبر داد: «پیغمبر صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم به علی [علیهالسلام] فرمود: «تو برای من به منزله هارون برای موسی هستی جز آن که پیغمبری پس از من نخواهد بود». سعید [بن مسیب] میگوید: دوست داشتم این حدیث را از خود سعد به طور مستقیم بشنوم، نزد او آمدم و گفتم: این حدیثی که عامر از تو نقل میکند چیست؟ پس وی دو انگشتانش را در گوشش گذاشت و گفت: من خودم از رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] شنیدم و إلّا این دو گوش کر شود[3]. <ref>مصنّف عبدالرزاق: ج 11، ص 226، ح 20390؛ مسند احمد: ج 3، ص 114، ح 1532؛ فضائل احمد: ص 51، ح 79؛ کتاب السنه: ص 586، ح 1333 و 1342؛ مناقب کوفی: ج 1، ص 522، ح 465 و ص 523، ح 468؛ موضح اوهام: ج 2، ص 464؛ ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق: ج 1، ص 309، ح 341 و 342.</ref> · سعید بن مسیب از قول سعد [بن ابی وقاص] میگوید: «رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم به علی فرمود: «آیا تو خوشنود نیستی برای من به منزله هارون برای موسی باشی؟» پس [در نخستین واکنش به سخن پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و اله] گفت: خشنودم خشنودم پس دوباره که از ایشان پرسیدم دو بار فرمود: آری [خشنودم]. <ref>مسند طیالسی: ج 1، ص 29، ح 213؛ مسند حمیدی: ج 1، ص 38، ح 71؛ طبقات ابن سعد: ج 3، ص 24؛ مسند احمد: ج 1، ص 97، ح 1509 و ص 84، ح 1490 و ص 124، ح 1547؛ فضائل احمد: ص 52، ح 80؛ کتاب السنه: ص 588، ح 1345؛ معجم کبیر طبرانی: ج 1، ص 148، ح 333؛ مناقب کوفی: ج 1، ص 501، ح 421 و ص 513، ح 437 و ص 533، ح 472؛ مسند ابی یعلی: ج 2، ص 57، ح 698 و ص 66، ح 709؛ مسند شاشی: ج 1، ص 195، ح 148؛ کامل ابن عدی: ج 5، ص 199؛ حلیة الاولیاء: ج 7، ص 195؛ موضح أوهام: ج 2، ص 246؛ تاریخ بغداد: ج 4، ص 204، ح 1890 و ج 9، ص 364، ح 4932.</ref> · پیغمبر صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم به علی [علیهالسلام] فرمود: «آیا خشنود نیستی برای من به منزله هارون برای موسی باشی؟». <ref>مسند طیالسی: ج 1، ص 28، ح 205؛ مصنّف ابن ابی شیبه: ج 6، ص 369، ح 12؛ مسند احمد: ج 3، ص 95، ح 1505؛ صحیح بخاری: ج 6، ص 3، ح 6، صحیح مسلم: ج 4، ص 1871؛ سنن ابن ماجه: ج 1، ص 42، ح 115؛ مناقب کوفی: ص 535، ح 475؛ سنن کبری نسائی: ج 5، ص 44، ح 8142؛ مسند ابی یعلی: ج 2، ص 73، ح 718؛ مناقب خوارزمی: ص 139، ح 157.</ref> | ||
*معاویه به سعد بن ابیوقاص گفت: چه چیز تو را از دشنام دادن به علی بن ابیطالب بازمیدارد؟ | *معاویه به سعد بن ابیوقاص گفت: چه چیز تو را از دشنام دادن به علی بن ابیطالب بازمیدارد؟ | ||
خط ۱۶۵: | خط ۱۶۵: | ||
===برادر و وزیر و جانشین پیامبر [ص]=== | ===برادر و وزیر و جانشین پیامبر [ص]=== | ||
· علی [علیهالسلام] در زمان رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم میفرمود: «خداوند میفرماید: پس آیا اگر (محمد صلّی اللَّه علیه و اله) بمیرد یا کشته شود، شما به همان آیین قبلی برمیگردید و کسی که برگردد ... [آل عمران/ 144]. به خدا سوگند، پس از آن که خداوند ما را هدایت کرد هرگز به آیین قبلی برنخواهیم گشت به خدا سوگند اگر او [پیغمبر خدا صلّی اللَّه علیه و اله] بمیرد یا کشته شود بهطورقطع بر همان هدفی که وی تا پایان عمر پیکار میکرد، پیکار خواهم کرد به خدا سوگند من برادر، دوست، وارث و عموزاده اویم و چه کسی به ایشان از من سزاوارتر است؟». <ref>فضائل احمد: ص 166، ح 232؛ تفسیر فرات کوفی: ص 96، ح 80؛ مناقب کوفی: ج 1، ص 339، ح 268 و ص 358، ح 289؛ امالی محاملی: ج 1، ص 86( ب)؛ تفسیر ابن ابی حاتم: ج 2، ص 75؛ معجم کبیر طبرانی: ج 1، ص 107، ح 176؛ مستدرک حاکم: ج 3، ص 126؛ معرفة الصحابه: ج 1، ص 23؛ أمالی طوسی: ص 502، ح 1099؛ ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق: ج 1، ص 127، ح 163؛ فرائد السمطین: ج 1، ص 224، باب 44؛ ریاض النضره: ج 2، ص 300.</ref> | · علی [علیهالسلام] در زمان رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم میفرمود: «خداوند میفرماید: پس آیا اگر (محمد صلّی اللَّه علیه و اله) بمیرد یا کشته شود، شما به همان آیین قبلی برمیگردید و کسی که برگردد ... [آل عمران/ 144]. به خدا سوگند، پس از آن که خداوند ما را هدایت کرد هرگز به آیین قبلی برنخواهیم گشت به خدا سوگند اگر او [پیغمبر خدا صلّی اللَّه علیه و اله] بمیرد یا کشته شود بهطورقطع بر همان هدفی که وی تا پایان عمر پیکار میکرد، پیکار خواهم کرد به خدا سوگند من برادر، دوست، وارث و عموزاده اویم و چه کسی به ایشان از من سزاوارتر است؟». <ref>فضائل احمد: ص 166، ح 232؛ تفسیر فرات کوفی: ص 96، ح 80؛ مناقب کوفی: ج 1، ص 339، ح 268 و ص 358، ح 289؛ امالی محاملی: ج 1، ص 86( ب)؛ تفسیر ابن ابی حاتم: ج 2، ص 75؛ معجم کبیر طبرانی: ج 1، ص 107، ح 176؛ مستدرک حاکم: ج 3، ص 126؛ معرفة الصحابه: ج 1، ص 23؛ أمالی طوسی: ص 502، ح 1099؛ ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق: ج 1، ص 127، ح 163؛ فرائد السمطین: ج 1، ص 224، باب 44؛ ریاض النضره: ج 2، ص 300.</ref> | ||
· مردی به علی [علیهالسلام] گفت: ای امیرمؤمنان، چرا شما وارث پسر عموی خود [رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله] شدید و عموی شما [یعنی عباس ابن | · مردی به علی [علیهالسلام] گفت: ای امیرمؤمنان، چرا شما وارث پسر عموی خود [رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله] شدید و عموی شما [یعنی عباس ابن عبدالمطلب که در ظاهر نزدیکتر از شماست] وارث ایشان نشد؟ فرمود: رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم فرزندان عبدالمطلب را فراخواند برای آنان غذایی آماده کرد آنان خوردند تا سیر شدند با این حال غذا هم چنان باقی بود گویی هنوز دستنخورده بود. سپس [پیامبر صلّی اللَّه علیه و اله] قدحی کوچک از نوشیدنی طلبید و آنان از قدح نوشیدند تا سیراب شدند و نوشیدنی همچنان باقی بود گویی هنوز دستنخورده یا ننوشیدهاند. سپس فرمود: «ای فرزندان عبدالمطلب، من به طور خاص برای شما و به طور عام برای همگان به رسالت مبعوث شدهام. شما معجزه مرا در غذا و نوشیدنی دیدید اکنون کدامیک از شما با من بیعت کرده [رسالت من را باور میکنید] تا برادر، همراه و وارث (و وزیر) من باشد؟». | ||
هیچکس در این باره اقدامی نکرد پس من که از همه کوچکتر بودم، برخاستم تا بیعت کنم. حضرت [صلّی اللَّه علیه و آله و سلم] فرمود: «بنشین» سپس همان سخن را سه بار تکرار کرد و هر بار من برمیخاستم و حضرت دوباره میفرمود: «بنشین». تا بار سوم شد آنگاه حضرت دست بر دست من زدند و فرمود: «تو برادر، همراه و وارث و وزیر من خواهی بود». از این روست که من وارث پسرعمویم هستم و عمویم از آن بیبهره است. <ref>مسند احمد: ج 1، ص 111، ح 371؛ فضائل احمد: ص 182، ح 342؛ مناقب ابن مردویه: ص 289- 290، ح 457؛ الکشف و البیان: ج 7، ص 182، ذیل آیه 214 سوره شعرا؛ تفسیر طبری: ج 19، ص 75 ذیل آیه مذکور و تاریخ طبری: ج 2، ص 321؛ ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق: ج 1، ص 97- 98، ح 133- 134؛ کنز العمال: ج 13، ص 131، ح 36419 و ص 149، ح 36465.</ref> | هیچکس در این باره اقدامی نکرد پس من که از همه کوچکتر بودم، برخاستم تا بیعت کنم. حضرت [صلّی اللَّه علیه و آله و سلم] فرمود: «بنشین» سپس همان سخن را سه بار تکرار کرد و هر بار من برمیخاستم و حضرت دوباره میفرمود: «بنشین». تا بار سوم شد آنگاه حضرت دست بر دست من زدند و فرمود: «تو برادر، همراه و وارث و وزیر من خواهی بود». از این روست که من وارث پسرعمویم هستم و عمویم از آن بیبهره است. <ref>مسند احمد: ج 1، ص 111، ح 371؛ فضائل احمد: ص 182، ح 342؛ مناقب ابن مردویه: ص 289- 290، ح 457؛ الکشف و البیان: ج 7، ص 182، ذیل آیه 214 سوره شعرا؛ تفسیر طبری: ج 19، ص 75 ذیل آیه مذکور و تاریخ طبری: ج 2، ص 321؛ ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق: ج 1، ص 97- 98، ح 133- 134؛ کنز العمال: ج 13، ص 131، ح 36419 و ص 149، ح 36465.</ref> | ||
· ابو سلیمان جهنی میگوید: شنیدم علی [علیهالسلام] بر فراز منبر فرمود: «من بنده خدا، برادر رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم هستم هیچکس غیر از من این ادعا نمیکند جز آن که دروغگوی افترازننده است». | · ابو سلیمان جهنی میگوید: شنیدم علی [علیهالسلام] بر فراز منبر فرمود: «من بنده خدا، برادر رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم هستم هیچکس غیر از من این ادعا نمیکند جز آن که دروغگوی افترازننده است». | ||
خط ۱۹۲: | خط ۱۹۲: | ||
· ابو طفیل به نقل از زید بن ارقم میگوید: چون رسول خدا صلی اللَّه علیه [و آله] و سلم از حجة الوداع بازگشتند در غدیرخم فرود آمدند و دستور دادند در آن مکان که درختانی بزرگ و پر شاخه بود، جاروب زنند سپس فرمود: «گویی [برای سفر ابد] فراخوانده شدم پس اجابت کردم [کنایه از اینکه وفات من نزدیک است] من در میان شما دو چیز گرانبها (سنگین) را میگذارم یکی از دیگری بزرگتر است؛ کتاب خدا و عترتم اهلبیت من، پس نیک بنگرید پس از من در باره آن دو چگونه رفتار میکند؛ آن دو هرگز از یکدیگر جدا نشوند تا در کنار حوض [کوثر] نزد من باز آیند». سپس فرمود: «هر کس من ولی اویم پس علی ولی اوست. خداوندا، هر کس او را دوست دارد دوست بدار، و هر کس او را دشمن دارد دشمندار». | · ابو طفیل به نقل از زید بن ارقم میگوید: چون رسول خدا صلی اللَّه علیه [و آله] و سلم از حجة الوداع بازگشتند در غدیرخم فرود آمدند و دستور دادند در آن مکان که درختانی بزرگ و پر شاخه بود، جاروب زنند سپس فرمود: «گویی [برای سفر ابد] فراخوانده شدم پس اجابت کردم [کنایه از اینکه وفات من نزدیک است] من در میان شما دو چیز گرانبها (سنگین) را میگذارم یکی از دیگری بزرگتر است؛ کتاب خدا و عترتم اهلبیت من، پس نیک بنگرید پس از من در باره آن دو چگونه رفتار میکند؛ آن دو هرگز از یکدیگر جدا نشوند تا در کنار حوض [کوثر] نزد من باز آیند». سپس فرمود: «هر کس من ولی اویم پس علی ولی اوست. خداوندا، هر کس او را دوست دارد دوست بدار، و هر کس او را دشمن دارد دشمندار». | ||
ابو طفیل [راوی حدیث] میگوید: به زید بن ارقم گفتم: آیا تو خود از رسول خدا صلی اللَّه علیه [و آله] و سلم چنین شنیدی؟ گفت: [آری] هیچکس در آن مکان نبود جز آن که رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم را با چشمانش دید و سخنانشان را با گوشهایش شنید. <ref>مسند احمد: ج 4، ص 366 و 368 و 370- 371، ج 17، ص 161، ح 11104 و ص 211، ح 11131؛ فضائل احمد: ص 54، ح 82 و ص 77، ح 116 و ص 115، ح 170؛ صحیح مسلم: ج 4، ص 1873، ح 2408؛ المعرفة و التاریخ فسوی: ج 1، ص 536؛ کتاب السنه: ص 591- 593، ح 1364- 1365 و ح 1369 و 1372 و 1375، ص 630، ح 1555 و 1558؛ مسند ابن حمید: ص 107- 108، ح 240؛ انساب الاشراف: ص 24، ح 48؛ سنن ترمذی: ج 5، ص 663، ح 3713 و 3788؛ کشف الاستار: ج 3، ص 189- 190، ح 2538- 2539؛ مناقب کوفی: ص 112، ح 616 و ص 116، ح 618 و ص 135، ح 633 و ص 170، ح 663 و ص 313، ح 799 و ص 375، ح 859 و ص 386، ح 870 و ص 435- 436، ح 928- 929 و ص 449- 450، ح 948- 949؛ معجم کبیر طبرانی: ج 5، ص 166، ح 4969 و 4970- 4971 و ص 169- 170، ح 4980 و 4984 و 4986 و ص 175، ح 4996 و ص 182، ح 5027- 5028 و ص 186، ح 5040 و ص 192، ح 4059- 4059 و ص 194- 195، ح 5065- 5071 و ص 204، ح 5096- 5097؛ معجم اوسط: ج 2، ص 576، ح 1987؛ مستدرک حاکم: ج 3، ص 109- 110؛ مناقب ابن مغازلی: ص 235، ح 283؛ امالی خمیسیه: ج 1، ص 149، ح 7؛ مناقب خوارزمی: ص 182؛ مسند ابی یعلی: ج 2، ص 297، ح 1021.</ref> | ابو طفیل [راوی حدیث] میگوید: به زید بن ارقم گفتم: آیا تو خود از رسول خدا صلی اللَّه علیه [و آله] و سلم چنین شنیدی؟ گفت: [آری] هیچکس در آن مکان نبود جز آن که رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم را با چشمانش دید و سخنانشان را با گوشهایش شنید. <ref>مسند احمد: ج 4، ص 366 و 368 و 370- 371، ج 17، ص 161، ح 11104 و ص 211، ح 11131؛ فضائل احمد: ص 54، ح 82 و ص 77، ح 116 و ص 115، ح 170؛ صحیح مسلم: ج 4، ص 1873، ح 2408؛ المعرفة و التاریخ فسوی: ج 1، ص 536؛ کتاب السنه: ص 591- 593، ح 1364- 1365 و ح 1369 و 1372 و 1375، ص 630، ح 1555 و 1558؛ مسند ابن حمید: ص 107- 108، ح 240؛ انساب الاشراف: ص 24، ح 48؛ سنن ترمذی: ج 5، ص 663، ح 3713 و 3788؛ کشف الاستار: ج 3، ص 189- 190، ح 2538- 2539؛ مناقب کوفی: ص 112، ح 616 و ص 116، ح 618 و ص 135، ح 633 و ص 170، ح 663 و ص 313، ح 799 و ص 375، ح 859 و ص 386، ح 870 و ص 435- 436، ح 928- 929 و ص 449- 450، ح 948- 949؛ معجم کبیر طبرانی: ج 5، ص 166، ح 4969 و 4970- 4971 و ص 169- 170، ح 4980 و 4984 و 4986 و ص 175، ح 4996 و ص 182، ح 5027- 5028 و ص 186، ح 5040 و ص 192، ح 4059- 4059 و ص 194- 195، ح 5065- 5071 و ص 204، ح 5096- 5097؛ معجم اوسط: ج 2، ص 576، ح 1987؛ مستدرک حاکم: ج 3، ص 109- 110؛ مناقب ابن مغازلی: ص 235، ح 283؛ امالی خمیسیه: ج 1، ص 149، ح 7؛ مناقب خوارزمی: ص 182؛ مسند ابی یعلی: ج 2، ص 297، ح 1021.</ref> | ||
· بریده میگوید: رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم ما را برای جنگی فرستادند و علی را فرمانده ما قرار داد، چون بازگشتیم حضرت از ما پرسید: «همراهی همراهتان را چگونه یافتید؟» پس من و دیگران لب به شکایت گشودیم، پس چون سرم را در میان جمع بلند کردم چهره رسول خدا را دیدم که از [ناراحتی] سرخ شده و فرمود: «هر کس من ولی او هستم علی هم ولی اوست». <ref>مصنّف | · بریده میگوید: رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم ما را برای جنگی فرستادند و علی را فرمانده ما قرار داد، چون بازگشتیم حضرت از ما پرسید: «همراهی همراهتان را چگونه یافتید؟» پس من و دیگران لب به شکایت گشودیم، پس چون سرم را در میان جمع بلند کردم چهره رسول خدا را دیدم که از [ناراحتی] سرخ شده و فرمود: «هر کس من ولی او هستم علی هم ولی اوست». <ref>مصنّف عبدالرزاق: ج 11، ص 225، ح 20388؛ مصنّف ابن ابی شیبه: ج 6، ص 368، ح 32056؛ مسند احمد: ج 5، ص 350 و 358- 359 و 361؛ فضائل احمد: ص 87، ح 129 و ص 222، ح 301؛ کتاب السنه: ص 590، ح 1354؛ مناقب کوفی: ج 1، ص 451، ح 352 و ج 2، ص 412، ح 903 و ص 443، ح 929؛ سنن کبری نسائی: ج 5، ص 45، ح 8144؛ مسند رویانی: ص 36، ح 62؛ مشکل الآثار: ج 4، ص 11، ح 3316؛ صحیح ابن حبّان: ج 15، ص 374، ح 6930؛ معجم اوسط طبرانی: ج 5، ص 425، ح 5752 و ج 7، ص 49، ح 6081؛ طبقات المحدثین: ج 3، ص 388؛ مستدرک حاکم: ج 2، ص 129- 130؛ سنن بیهقی: ج 6، ص 342؛ اخبار اصبهان: ج 1، ص 161؛ مناقب ابن مغازلی: ص 24، ح 35.</ref> | ||
· بریده میگوید: پیامبر صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم مرا با علی به یمن فرستاد من از وی [به خیال خودم] ستمی دیدم چون بازگشتم نزد رسول خدا صلی اللَّه علیه [و آله] و سلم شکوه کردم، پس حضرت رو به من کرد و فرمود: «ای بریده، هر کس من مولای اویم پس علی مولای اوست». <ref>کشف الاستار: ج 3، ص 188؛ مناقب کوفی: ج 2، ص 379، ح 852.</ref> | · بریده میگوید: پیامبر صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم مرا با علی به یمن فرستاد من از وی [به خیال خودم] ستمی دیدم چون بازگشتم نزد رسول خدا صلی اللَّه علیه [و آله] و سلم شکوه کردم، پس حضرت رو به من کرد و فرمود: «ای بریده، هر کس من مولای اویم پس علی مولای اوست». <ref>کشف الاستار: ج 3، ص 188؛ مناقب کوفی: ج 2، ص 379، ح 852.</ref> | ||
· بریده میگوید: با علی به سوی یمن رفتیم من از او [به خیال خودم] ستمی دیدم نزد پیامبر صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم که آمدیم از علی یاد کردم و بر او خرده گرفتم، پس چهره رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم دگرگون شد و فرمود: «ای بریده، آیا من از مؤمنان سزاوارتر از خودشان نیستم؟» گفتم: آری ای رسول خدا، فرمود: «هر کس من مولای اویم پس علی هم مولای اوست». <ref>مصنّف ابن أبی شیبه: ج 6، ص 376، ح 32123؛ مسند احمد: ج 5، ص 347؛ فضائل احمد: ص 76، ح 113؛ سنن کبری نسائی: ج 5، ص 45، ح 8145؛ مناقب کوفی: ج 2، ص 425، ح 917 و ص 442، ح 937 و ص 454، ح 956؛ مستدرک حاکم: ج 3، ص 110؛ اخبار اصبهان: ج 2، ص 219؛ مناقب ابن مغازلی: ص 24، ح 36؛ مناقب خوارزمی: ص 134، ح 150.</ref> | · بریده میگوید: با علی به سوی یمن رفتیم من از او [به خیال خودم] ستمی دیدم نزد پیامبر صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم که آمدیم از علی یاد کردم و بر او خرده گرفتم، پس چهره رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم دگرگون شد و فرمود: «ای بریده، آیا من از مؤمنان سزاوارتر از خودشان نیستم؟» گفتم: آری ای رسول خدا، فرمود: «هر کس من مولای اویم پس علی هم مولای اوست». <ref>مصنّف ابن أبی شیبه: ج 6، ص 376، ح 32123؛ مسند احمد: ج 5، ص 347؛ فضائل احمد: ص 76، ح 113؛ سنن کبری نسائی: ج 5، ص 45، ح 8145؛ مناقب کوفی: ج 2، ص 425، ح 917 و ص 442، ح 937 و ص 454، ح 956؛ مستدرک حاکم: ج 3، ص 110؛ اخبار اصبهان: ج 2، ص 219؛ مناقب ابن مغازلی: ص 24، ح 36؛ مناقب خوارزمی: ص 134، ح 150.</ref> | ||
خط ۲۰۱: | خط ۲۰۱: | ||
· نسائی از سعید بن وهب آورده که میگوید: نزدیک من شش نفر به پا خاستند و زید بن یثیع هم میگوید و نزدیک من نیز شش نفر به پا خاستند و گواهی دادند که از رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم شنیدهاند که فرمود: «هر کس من مولای اویم پس علی نیز مولای اوست». <ref>مناقب کوفی: ج 2، ص 439، ح 924 و ص 452، ح 945؛ مناقب خوارزمی: ص 156، ح 185؛ البدایة و النهایه: ج 7، ص 360.</ref> | · نسائی از سعید بن وهب آورده که میگوید: نزدیک من شش نفر به پا خاستند و زید بن یثیع هم میگوید و نزدیک من نیز شش نفر به پا خاستند و گواهی دادند که از رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم شنیدهاند که فرمود: «هر کس من مولای اویم پس علی نیز مولای اوست». <ref>مناقب کوفی: ج 2، ص 439، ح 924 و ص 452، ح 945؛ مناقب خوارزمی: ص 156، ح 185؛ البدایة و النهایه: ج 7، ص 360.</ref> | ||
· زید بن یثیع میگوید: شنیدم که علی بن ابیطالب [علیهالسلام] بر منبر کوفه میگفت: من کسی را به خدا سوگند میدهم- و جز اصحاب محمّد صلی اللَّه علیه [و آله] و سلم را سوگند نمیدهم- که از رسول خدا صلی اللَّه علیه [و آله] و سلم شنیده که در روز غدیر خم فرمود: «هر کس من مولای اویم علی مولای اوست. خدایا، دوست دار هر کس او را دوست میدارد، و دشمندار کسی که او را دشمن میدارد» [به پا خیزد و گواهی دهد]. پس شش نفر [از اصحاب] ازیکسوی منبر و شش نفر از سوی دیگر به پا خاستند و گواهی دادند که از رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم این را شنیدهاند. | · زید بن یثیع میگوید: شنیدم که علی بن ابیطالب [علیهالسلام] بر منبر کوفه میگفت: من کسی را به خدا سوگند میدهم- و جز اصحاب محمّد صلی اللَّه علیه [و آله] و سلم را سوگند نمیدهم- که از رسول خدا صلی اللَّه علیه [و آله] و سلم شنیده که در روز غدیر خم فرمود: «هر کس من مولای اویم علی مولای اوست. خدایا، دوست دار هر کس او را دوست میدارد، و دشمندار کسی که او را دشمن میدارد» [به پا خیزد و گواهی دهد]. پس شش نفر [از اصحاب] ازیکسوی منبر و شش نفر از سوی دیگر به پا خاستند و گواهی دادند که از رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم این را شنیدهاند. | ||
شریک بن | شریک بن عبداللَّه [یکی از راویان این حدیث] میگوید: من به ابو اسحاق [راوی دیگر حدیث] گفتم: آیا از براء بن عازب [از صحابه رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله] شنیدهای که وی از رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم این را نقل کند؟ گفت: آری. <ref>مصنّف ابن ابی شیبه: ج 6، ص 371، ح 32082؛ مسند احمد: ج 4، ص 281، ح 950؛ فضائل احمد: ص 111، ح 164؛ فرائد السمطین: ج 1، ص 65، ح 41؛ سنن ابن ماجه: ج 1، ص 43، ح 116؛ کتاب السنة: ص 592- 593، ح 1363 و 1370 و 1374؛ مناقب کوفی: ج 2، ص 358- 370، ح 844- 845 و ص 441، ح 926- 927؛ الکنی و الالقاب: ج 1، ص 160؛ امالی خمیسیه: ج 1، ص 145، ح 50؛ مناقب خوارزمی: ص 155، ح 183؛ ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق: ج 2، ص 47، ح 548 و ص 51- 52، ح 552- 553.</ref><br /> | ||
===ولی و پیشوای هر مؤمنی پس از پیامبر (ص)=== | ===ولی و پیشوای هر مؤمنی پس از پیامبر (ص)=== | ||
· عمران بن حصین میگوید: رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم سپاهی را با فرماندهی علی بن ابیطالب فرستادند پس وی [علی علیهالسلام] وارد نبرد شد [و اسیرانی گرفت] در این میان کنیزکی را برای خود برداشت پس [برخی] کار او را نپسندیدند و بر آن خرده گرفتند و چهار نفر از اصحاب رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم پیمان بستند همین که رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم را ملاقات کنند، حضرت را از کار ایشان آگاه کنند. عادت مسلمانان این بود که هر گاه از سفر بر میگشتند در آغاز خدمت رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم شرفیاب میشدند و بر ایشان سلام میکردند سپس به سوی بار و بنه خود میرفتند. | · عمران بن حصین میگوید: رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم سپاهی را با فرماندهی علی بن ابیطالب فرستادند پس وی [علی علیهالسلام] وارد نبرد شد [و اسیرانی گرفت] در این میان کنیزکی را برای خود برداشت پس [برخی] کار او را نپسندیدند و بر آن خرده گرفتند و چهار نفر از اصحاب رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم پیمان بستند همین که رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم را ملاقات کنند، حضرت را از کار ایشان آگاه کنند. عادت مسلمانان این بود که هر گاه از سفر بر میگشتند در آغاز خدمت رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم شرفیاب میشدند و بر ایشان سلام میکردند سپس به سوی بار و بنه خود میرفتند. | ||
پس چون سپاه از راه رسید خدمت پیامبر صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم رسیدند و سلام کردند آنگاه یکی از آن چهار نفر برخاست و گفت: یا رسول اللَّه، آیا علی بن ابیطالب را نمینگرید که چه کرده است؟ رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم از آن شخص روی برگرداند، آنگاه نفر دوم برخاست و همان را گفت، سپس نفر سوم برخاست و همان سخن را تکرار کرد و همینطور نفر چهارم برخاست و همان که دیگران گفتند، گفت، رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم روی به آنان کردند و در حالی که خشم در چهرهشان نمودار بود فرمود: «از علی چه میخواهید؟! علی از منومن از علیام و او ولی هر مؤمنی پس از من است». <ref>أمالی | پس چون سپاه از راه رسید خدمت پیامبر صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم رسیدند و سلام کردند آنگاه یکی از آن چهار نفر برخاست و گفت: یا رسول اللَّه، آیا علی بن ابیطالب را نمینگرید که چه کرده است؟ رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم از آن شخص روی برگرداند، آنگاه نفر دوم برخاست و همان را گفت، سپس نفر سوم برخاست و همان سخن را تکرار کرد و همینطور نفر چهارم برخاست و همان که دیگران گفتند، گفت، رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم روی به آنان کردند و در حالی که خشم در چهرهشان نمودار بود فرمود: «از علی چه میخواهید؟! علی از منومن از علیام و او ولی هر مؤمنی پس از من است». <ref>أمالی عبدالرزاق: ص 79، ح 109؛ مسند طیالسی: ص 111، ح 829؛ مصنف ابن ابی شیبة: ج 6، ص 375، ح 32112؛ مسند احمد: ج 4، ص 437، ج 33، ص 154، ح 19928؛ فضائل احمد: ص 104، ح 157 و ص 123، ح 182؛ سنن ترمذی: ج 5، ص 632، ح 3712؛ کتاب السنة: ص 550، ح 1187؛ سنن کبری نسائی: ج 5، ص 45، ح 8146؛ مسند رویانی: ج 1، ص 62، ح 119؛ مناقب کوفی: ج 1، ص 449- 450، ح 351 و 354 و ص 490، ح 397؛ کامل ابن عدی: ج 2، ص 145؛ معجم کبیر طبرانی: ج 18، ص 128، ح 265؛ مستدرک حاکم: ج 3، ص 110؛ حلیة الاولیاء: ج 6، ص 294؛ مناقب خوارزمی: ص 153، ح 180.</ref> | ||
===پیامبر (ص) فرمود: علی [ع] ولی و پیشوای شما پس از من است=== | ===پیامبر (ص) فرمود: علی [ع] ولی و پیشوای شما پس از من است=== | ||
· بریده میگوید: رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم ما را با فرماندهی خالد بن ولید و سپاهی دیگر را با فرماندهی علی به یمن فرستاد و فرمود: | · بریده میگوید: رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم ما را با فرماندهی خالد بن ولید و سپاهی دیگر را با فرماندهی علی به یمن فرستاد و فرمود: | ||
خط ۲۱۱: | خط ۲۱۱: | ||
· علی [علیهالسلام] بنا به مصالحی کنیزکی را از میان اسیران برای خود برداشت. خالد بن ولید [از سر شکایت] این ماجرا را برای پیامبر صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم نوشت و به من مأموریت داد در باره علی گلایه کنم. پس من نامه را به حضرت صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم دادم و در باره علی گلایه کردم در این هنگام رنگ چهره رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم دگرگون شد پس گفتم: من مأمورم و معذور! شما من را با خالد بن ولید فرستادید و دستور دادید اطاعتش کنم من تنها مأموریتم را میرسانم، رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم فرمود: «ای بریده، در باره علی عیبجویی نکن. علی از من است و من از علیام و این علی، ولی شما پس از من است». <ref>مصنّف ابن ابی شیبه: ج 6، ص 375، ح 32110؛ مسند احمد: ج 38، ص 118، ح 23012؛ فضائل احمد: ص 219، ح 298؛ مناقب کوفی: ج 1، ص 479، ح 388 و ص 487، ح 397 و ج 2، ص 388، ح 863، ص 390، ح 866، ص 419، ح 903؛ مناقب ابن مغازلی: ص 225، ح 271؛ ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق: ج 1، ص 400- 401، ح 466- 468 و ص 402- 406، ح 470- 478.</ref> | · علی [علیهالسلام] بنا به مصالحی کنیزکی را از میان اسیران برای خود برداشت. خالد بن ولید [از سر شکایت] این ماجرا را برای پیامبر صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم نوشت و به من مأموریت داد در باره علی گلایه کنم. پس من نامه را به حضرت صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم دادم و در باره علی گلایه کردم در این هنگام رنگ چهره رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم دگرگون شد پس گفتم: من مأمورم و معذور! شما من را با خالد بن ولید فرستادید و دستور دادید اطاعتش کنم من تنها مأموریتم را میرسانم، رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم فرمود: «ای بریده، در باره علی عیبجویی نکن. علی از من است و من از علیام و این علی، ولی شما پس از من است». <ref>مصنّف ابن ابی شیبه: ج 6، ص 375، ح 32110؛ مسند احمد: ج 38، ص 118، ح 23012؛ فضائل احمد: ص 219، ح 298؛ مناقب کوفی: ج 1، ص 479، ح 388 و ص 487، ح 397 و ج 2، ص 388، ح 863، ص 390، ح 866، ص 419، ح 903؛ مناقب ابن مغازلی: ص 225، ح 271؛ ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق: ج 1، ص 400- 401، ح 466- 468 و ص 402- 406، ح 470- 478.</ref> | ||
===ناسزاگویی به علی ناسزاگویی به پیامبر (ص) است=== | ===ناسزاگویی به علی ناسزاگویی به پیامبر (ص) است=== | ||
· | · عبداللَّه بن جدلی میگوید: نزد أمّ سلمة [یکی از همسران رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلم] رفتم، گفت: آیا کسی در میان شما رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم را ناسزا میگوید؟! گفتم: سبحان اللَّه!- یا پناه به خدا!- أمّ سلمه گفت: [پس چرا به علی ناسزا میگویید؟] من از رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم شنیدم که فرمود: «هر کس علی را ناسزا گوید من را ناسزا گفته است». <ref>مصنّف ابن ابی شیبه: ج 2، ص 374، ح 32104؛ مسند احمد: ج 2، ص 323، ح؛ فضائل احمد: ص 90، ح 133؛ أنساب الاشراف: ص 91، ح 219؛ مسند ابو یعلی: ج 12، ص 444، ح 7013؛ معجم کبیر طبرانی: ج 23، ص 322، ح 737 و ص 323، ح 738؛ معجم اوسط طبرانی: ج 6، ص 389، ح 5828؛ معجم صغیر طبرانی: ج 2، ص 21؛ مستدرک حاکم: ج 3، ص 121؛ تاریخ بغداد: ج 7، ص 401؛ ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق: ج 2، ص 171- 172، ح 664- 665 و ص 182- 184، ح 667- 671.</ref> | ||
· ابوبکر فرزند خالد میگوید: سعد بن مالک را در مدینه دیدم گفت: خبردار شدم شما علی را ناسزا میگویید. گفتم: آری، چنین میکردیم. گفت: | · ابوبکر فرزند خالد میگوید: سعد بن مالک را در مدینه دیدم گفت: خبردار شدم شما علی را ناسزا میگویید. گفتم: آری، چنین میکردیم. گفت: | ||
خط ۲۳۳: | خط ۲۳۳: | ||
· علی [علیهالسلام] فرمود: «پیامبر امّی صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم با من چنین در میان گذاشت و سفارش کرد که جز مؤمن تو را دوست نمیدارد و جز منافق کینه تو را ندارد». <ref>مسند حمیدی: ج 1، ص 31، ح 58؛ مسند احمد: ج 2، ص 642، ح 71؛ فضائل احمد: ص 56، ح 84؛ سنن ابن ماجه: ج 1، ص 42، ح 114؛ سنن ترمذی: ج 5، ص 643، ح 3736؛ سنن کبری نسائی: ج 6، ص 534، ح 11749؛ مناقب کوفی: ج 2، ص 482، ح 982؛ مسند ابو یعلی: ج 1، ص 251، ح 291 و ص 347، ح 445؛ امالی طوسی: ص 258، ح 465؛ ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق: ج 2، ص 190- 191، ح 682- 684 و ص 195- 199، ح 691- 700؛ مناقب ابن مغازلی: ص 190- 191، ح 225- 226 و ص 193- 194، ح 229- 230؛ مناقب خوارزمی: ص 326، ح 336.<br /></ref> | · علی [علیهالسلام] فرمود: «پیامبر امّی صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم با من چنین در میان گذاشت و سفارش کرد که جز مؤمن تو را دوست نمیدارد و جز منافق کینه تو را ندارد». <ref>مسند حمیدی: ج 1، ص 31، ح 58؛ مسند احمد: ج 2، ص 642، ح 71؛ فضائل احمد: ص 56، ح 84؛ سنن ابن ماجه: ج 1، ص 42، ح 114؛ سنن ترمذی: ج 5، ص 643، ح 3736؛ سنن کبری نسائی: ج 6، ص 534، ح 11749؛ مناقب کوفی: ج 2، ص 482، ح 982؛ مسند ابو یعلی: ج 1، ص 251، ح 291 و ص 347، ح 445؛ امالی طوسی: ص 258، ح 465؛ ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق: ج 2، ص 190- 191، ح 682- 684 و ص 195- 199، ح 691- 700؛ مناقب ابن مغازلی: ص 190- 191، ح 225- 226 و ص 193- 194، ح 229- 230؛ مناقب خوارزمی: ص 326، ح 336.<br /></ref> | ||
===علی علیهالسلام شبیه عیسی=== | ===علی علیهالسلام شبیه عیسی=== | ||
· علی [علیهالسلام] فرمود: رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم فرمودند: «ای علی، در تو شباهتی با عیسی است؛ یهود [آنقدر] بغض او را به دل گرفتند تا آن که به مادرش بهتان زدند و نصارا [آنقدر] دوستش داشتند تا آن که وی را [پروردگار پنداشتند و] در جایگاهی نشاندند که شایسته وی نبود». <ref>مصنّف | · علی [علیهالسلام] فرمود: رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم فرمودند: «ای علی، در تو شباهتی با عیسی است؛ یهود [آنقدر] بغض او را به دل گرفتند تا آن که به مادرش بهتان زدند و نصارا [آنقدر] دوستش داشتند تا آن که وی را [پروردگار پنداشتند و] در جایگاهی نشاندند که شایسته وی نبود». <ref>مصنّف عبدالرزاق: ج 11، ص 318؛ مسند احمد: ج 2، ص 468- 469، ح 1376- 1377؛ فضائل احمد: ص 99، ح 147 و ص 144، ح 209 و ص 713، ح 343- 344؛ زهد احمد:ص 309، ح 1191- 1192؛ تاریخ کبیر بخاری: ج 3، ص 281، ح 966؛ تفسیر فرات کوفی: ص 404- 406، ح 542- 540؛ کتاب السنه: ص 470، ح 1004؛ مسند ابو یعلی: ج 1، ص 406، ح 534؛ معجم کبیر طبرانی: ج 1، ص 320، ح 951؛ أمالی طوسی: ص 344، ح 709؛ انساب الاشراف: ص 33، ح 82؛ مناقب ابن مغازلی: ص 71، ح 104.</ref> | ||
===محبوب خاص پیامبر=== | ===محبوب خاص پیامبر=== | ||
خط ۲۴۲: | خط ۲۴۲: | ||
محبوبترین زنان نزد رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم، فاطمه و محبوبترین مردان نزد ایشان، علی بود. <ref>نن ترمذی: ج 5، ص 698، ح 3868؛ مسند رویانی: ص 26، ح 41؛ مستدرک حاکم: ج 3، ص 155؛ استیعاب: ج 4، ص 1879؛ ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق: ج 2، ص 162، ح 649.</ref> | محبوبترین زنان نزد رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم، فاطمه و محبوبترین مردان نزد ایشان، علی بود. <ref>نن ترمذی: ج 5، ص 698، ح 3868؛ مسند رویانی: ص 26، ح 41؛ مستدرک حاکم: ج 3، ص 155؛ استیعاب: ج 4، ص 1879؛ ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق: ج 2، ص 162، ح 649.</ref> | ||
===شرفیابی دائم سحرگاهی خدمت پیامبر=== | ===شرفیابی دائم سحرگاهی خدمت پیامبر=== | ||
· | · عبداللَّه بن نجی از علی [علیهالسلام] چنین شنیده است که فرمود: | ||
«من خدمت پیامبر خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم شرفیاب میشدم؛ اگر حضرت در حال نماز بودند، [نشانه اجازه ورود این بود که] در نماز تسبیح میگفتند، وارد میشدم و اگر در حال نماز نبودند اجازه میدادند تا وارد شوم». <ref>تاریخ کبیر بخاری: ج 6، ص 501.</ref> | «من خدمت پیامبر خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم شرفیاب میشدم؛ اگر حضرت در حال نماز بودند، [نشانه اجازه ورود این بود که] در نماز تسبیح میگفتند، وارد میشدم و اگر در حال نماز نبودند اجازه میدادند تا وارد شوم». <ref>تاریخ کبیر بخاری: ج 6، ص 501.</ref> | ||
· نسائی با سندی دیگر از همان | · نسائی با سندی دیگر از همان عبداللَّه بن نجی چنین نقل میکند: علی [علیهالسلام] فرمود: «برای من در سحرگاه ساعتی مقرر بود تا خدمت رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم شرفیاب شوم؛ اگر حضرت در حال نماز بودند، تسبیح میگفتند و این نشانه اجازه ورود بود و اگر در نماز نبودند، اجازه میدادند تا وارد شوم». <ref>مسند احمد: ج 2، ص 13، ح 570؛ مسند دارمی: ج 2، ص 284، ح 2663؛ صحیح ابن خزیمه: ج 2، ص 54، ح 904؛ مشکل الآثار: ج 2، ص 211، ح 1899؛ سنن بیهقی: ج 2، ص 247.</ref> | ||
· نسائی باز با سندی دیگر از قول همان | · نسائی باز با سندی دیگر از قول همان عبداللَّه بن نجی چنین نقل میکند: علی [علیهالسلام] فرمود: «در سحرگاه ساعتی برای من مقرر بود که در آن ساعت خدمت رسول خدا صلی اللَّه علیه [و آله] و سلم شرفیاب میشدم؛ چون میآمدم از حضرت اجازه ورود میخواستم اگر ایشان را در حال نماز مییافتم، تسبیح میگفتند، پس [این نشانه اجازه ورود بود و] وارد میشدم، و اگر در نماز نبودند، اجازه میدادند تا وارد شوم». <ref>مصنف ابن ابی شیبه: ج 5، ص 244، ح 25667؛ صحیح ابن خزیمه: ج 2، ص 54، ح 904؛ مسند احمد: ج 2، ص 43، ح 608؛ سنن ابن ماجه: ج 2، ص 1222، ح 3709؛ سنن نسائی: ج 3، ص 12؛ کامل ابن عدی: ج 4، ص 234؛ مشکل الآثار: ج 2، ص 210، ح 1898؛ سنن بیهقی: ج 2، ص 247.</ref> | ||
· علی [علیهالسلام] فرمود: « [در هر شبانهروز] دو وقت برای من مقرر بود تا خدمت پیامبر صلی اللَّه علیه [و آله] و سلم شرفیاب شوم؛ وقتی در شب و وقتی در روز. در شبانگاه که میخواستم خدمت حضرت برسم [نشانه عدم اجازه ورود] چند بار سرفه تصنّعی حضرت بود». <ref>مصنف ابن ابی شیبه: ج 5، ص 244، ح 25667؛ مسند احمد: ج 2، ص 43، ح 608؛ سنن ابن ماجه: ج 2، ص 1222، ح 3709؛ سنن نسائی: ج 2، ص 12؛ صحیح ابن خزیمه: ج 2، ص 54، ح 904؛ کامل ابن عدی: ج 4، ص 234؛ مشکل الآثار: ج 2، ص 210، ح 1898؛ سنن بیهقی: ج 2، ص 247.</ref> | · علی [علیهالسلام] فرمود: « [در هر شبانهروز] دو وقت برای من مقرر بود تا خدمت پیامبر صلی اللَّه علیه [و آله] و سلم شرفیاب شوم؛ وقتی در شب و وقتی در روز. در شبانگاه که میخواستم خدمت حضرت برسم [نشانه عدم اجازه ورود] چند بار سرفه تصنّعی حضرت بود». <ref>مصنف ابن ابی شیبه: ج 5، ص 244، ح 25667؛ مسند احمد: ج 2، ص 43، ح 608؛ سنن ابن ماجه: ج 2، ص 1222، ح 3709؛ سنن نسائی: ج 2، ص 12؛ صحیح ابن خزیمه: ج 2، ص 54، ح 904؛ کامل ابن عدی: ج 4، ص 234؛ مشکل الآثار: ج 2، ص 210، ح 1898؛ سنن بیهقی: ج 2، ص 247.</ref> | ||