۲۱٬۷۰۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۱۶: | خط ۱۱۶: | ||
سلفیه در شمال آفریقا | سلفیه در شمال آفریقا | ||
اگرچه آغاز سلفیگری معاصر را در [[مصر]] از آرای[[محمد رشیدرضا]] دانستهاند ، اما [[نهضت سنوسیه]] در [[لیبی]] و [[جنبش مهدیه]] در [[سودان]] را در قرن نوزدهم نباید از نظر دورداشت. جنبش سنوسی، حرکتی اصلاحی با تبارهای صوفیانه بود که در برابر استعمار در لیبی قیامکرد و پادشاهی لیبی را تا کودتای [[معمر قذافی]] در سال 1969 میلادی برعهدهداشت. جهاد و اجتهاد، دو پایهٔ دعوت تجدیدی سنوسی بودند و سازمان جنبش سنوسی بر شانههای زاویه (خانقاه)های صوفیانه (با کارکردی سنتی برای آموزش تعالیم دینی و مکتبخانهای) بناشدهبود. زوایای سنوسی در نبرد با استعمار [[ایتالیا]] نقش اصلی را بردوشداشتند و [[عمرالمختار]]، خود از شیوخ زاویه بود. جنبش مهدیه نیز دراصل، جنبشی اصلاحگرایانه ضد استعمار حکومت خدیوان مصر (عثمانی) و سپس انگلیس بود. ترکیب گرایشهای صوفیانه و اندیشه مهدویت و شرایط سیاسی، این حرکت را به سمت جنبشی سیاسی و جهادی سوقداد. سنوسیه و مهدیّه، جنبشهایی دینی با کارکرد سیاسی بودند که در پارهای وجوه (مانند مبارزه با بیگانگان و اجرای شریعت و تمسک به مفاهیم دینی کهن) با رویکرد سلفی شباهتهاییداشتند؛ اما با پذیرش امر واقع و دوری از تکفیر مسلمانان، به تنگنظری دینی آنان مبتلا نشدند.<br> | اگرچه آغاز سلفیگری معاصر را در [[مصر]] از آرای [[محمد رشیدرضا]] دانستهاند ، اما [[نهضت سنوسیه]] در [[لیبی]] و [[جنبش مهدیه]] در [[سودان]] را در قرن نوزدهم نباید از نظر دورداشت. جنبش سنوسی، حرکتی اصلاحی با تبارهای صوفیانه بود که در برابر استعمار در لیبی قیامکرد و پادشاهی لیبی را تا کودتای [[معمر قذافی]] در سال 1969 میلادی برعهدهداشت. جهاد و اجتهاد، دو پایهٔ دعوت تجدیدی سنوسی بودند و سازمان جنبش سنوسی بر شانههای زاویه (خانقاه)های صوفیانه (با کارکردی سنتی برای آموزش تعالیم دینی و مکتبخانهای) بناشدهبود. زوایای سنوسی در نبرد با استعمار [[ایتالیا]] نقش اصلی را بردوشداشتند و [[عمرالمختار]]، خود از شیوخ زاویه بود. جنبش مهدیه نیز دراصل، جنبشی اصلاحگرایانه ضد استعمار حکومت خدیوان مصر (عثمانی) و سپس انگلیس بود. ترکیب گرایشهای صوفیانه و اندیشه مهدویت و شرایط سیاسی، این حرکت را به سمت جنبشی سیاسی و جهادی سوقداد. سنوسیه و مهدیّه، جنبشهایی دینی با کارکرد سیاسی بودند که در پارهای وجوه (مانند مبارزه با بیگانگان و اجرای شریعت و تمسک به مفاهیم دینی کهن) با رویکرد سلفی شباهتهاییداشتند؛ اما با پذیرش امر واقع و دوری از تکفیر مسلمانان، به تنگنظری دینی آنان مبتلا نشدند.<br> | ||
تلاش [[رشیدرضا]] در مصر برای جمع تصوف و سلفیگری و سیاست همانند: دیوبندیه در کنار تکیه بر عقل و اجتهاد، از ارتباط و تداوم رگههای اندیشه [[جمالی]] در [[هند]] و مصر نشاندارد؛ امری که بیش از رگههای سلفی وهابی در آرای او نمایان است. [[مکتب المنار]]، درواقع، تداوم حرکتی فکری بود که با [[سید جمالالدین اسدآبادی]] و [[شیخ محمد عبده]] آغازشد و بهواسطهٔ محمد رشیدرضا، به حسنالبنا رسید و در جنبش اخوانالمسلمین، پدیدار شد. نقش سید جمال را بهعنوان عامل یا حامل اندیشهٔ احیای اسلام در هند، ایران، عثمانی و مصر نباید از یادبرد؛ بیآنکه در طرح (پروژه) سیاسی «اتحاد اسلام» وی، حتی با وجود اندیشه وحدت خلافت اسلامی، نشانههایی از رگههای سلفیگری در مقام عمل و نظر وجودداشتهباشد.<br> | تلاش [[رشیدرضا]] در مصر برای جمع تصوف و سلفیگری و سیاست همانند: دیوبندیه در کنار تکیه بر عقل و اجتهاد، از ارتباط و تداوم رگههای اندیشه [[جمالی]] در [[هند]] و مصر نشاندارد؛ امری که بیش از رگههای سلفی وهابی در آرای او نمایان است. [[مکتب المنار]]، درواقع، تداوم حرکتی فکری بود که با [[سید جمالالدین اسدآبادی]] و [[شیخ محمد عبده]] آغازشد و بهواسطهٔ محمد رشیدرضا، به حسنالبنا رسید و در جنبش اخوانالمسلمین، پدیدار شد. نقش سید جمال را بهعنوان عامل یا حامل اندیشهٔ احیای اسلام در هند، ایران، عثمانی و مصر نباید از یادبرد؛ بیآنکه در طرح (پروژه) سیاسی «اتحاد اسلام» وی، حتی با وجود اندیشه وحدت خلافت اسلامی، نشانههایی از رگههای سلفیگری در مقام عمل و نظر وجودداشتهباشد.<br> | ||
درحالیکه جنبش [[اخوانالمسلمین]]، واکنشی ایجابی در برابر الگوهای برآمده از ایدئولوژیهای کمونیستی، سوسیالیستی، ناسیونالیستی و قومی برای سازماندهی و نظامسازی اجتماعی بود و نظامی جامع از دعوت و حرکتی سازمانی برآمده از شریعت را درزمینههای تبلیغی و اجتماعی، پیش پای جوامع اسلامی و بهطور مشخص مصر، مینهاد، واکنش سرکوبگرانه حکومت، در کنار شرایط بینالمللی و منطقه بهویژه قضیهٔ فلسطین در زمانه جنگ سرد، حرکت دعوتی اخوان را به سمت و سوی سیاستورزی و مبارزه سیاسی و سپس مسلحانه با نظامهای سرکوبگر سوقداد. اسلامگرایی بهمثابه ایدئولوژی مبارزه انقلابی، زادهٔ سرکوب اخوان و ظهور جریان انقلابی به رهبری [[سید محمد قطب]] در دهه 1960 میلادی بود. کتاب: <big>نشانههای راه</big> و تفسیر در <big>سایهسار قرآن</big> او، مبنای عمل انقلابی را در میان اخوانیان در دهههای 50 و 60 میلادی فراهممیکردند<br> | درحالیکه جنبش [[اخوانالمسلمین]]، واکنشی ایجابی در برابر الگوهای برآمده از ایدئولوژیهای کمونیستی، سوسیالیستی، ناسیونالیستی و قومی برای سازماندهی و نظامسازی اجتماعی بود و نظامی جامع از دعوت و حرکتی سازمانی برآمده از شریعت را درزمینههای تبلیغی و اجتماعی، پیش پای جوامع اسلامی و بهطور مشخص مصر، مینهاد، واکنش سرکوبگرانه حکومت، در کنار شرایط بینالمللی و منطقه بهویژه قضیهٔ فلسطین در زمانه جنگ سرد، حرکت دعوتی اخوان را به سمت و سوی سیاستورزی و مبارزه سیاسی و سپس مسلحانه با نظامهای سرکوبگر سوقداد. اسلامگرایی بهمثابه ایدئولوژی مبارزه انقلابی، زادهٔ سرکوب اخوان و ظهور جریان انقلابی به رهبری [[سید محمد قطب]] در دهه 1960 میلادی بود. کتاب: <big>نشانههای راه</big> و تفسیر در <big>سایهسار قرآن</big> او، مبنای عمل انقلابی را در میان اخوانیان در دهههای 50 و 60 میلادی فراهممیکردند<br> | ||
خط ۱۲۹: | خط ۱۲۹: | ||
روند آشنایی با اسلام و جوامع مسلمان، از طریق آموزش زبان و تمدن شرقی در مؤسسات شرقشناسی همچون مدرسه السنه شرقی، میان سالهای 1700 تا 1726 میلادی آغازمیشود که بیشتر برای برآوردن نیازی دیپلماتیک برای مقاصد سیاسی و ترجمانی است. برنامه استعماری فرانسه، با اکتشافهای ناپلئون در مصر در سال 1801 میلادی، دو وجه حمله نظامی و کشف شرقشناسانه و فرهنگی را در خود و با خود دارد. اشغال الجزایر و الحاق آن به خاک فرانسه 1830 میلادی، موقعیتی را پدیدآورد که میتوان از آن به آغاز دیدهشدن و حضور جمعیت مسلمان در خاک فرانسه تعبیرکرد. موقعیت فرانسه در مقاطع مختلف در سرزمینهای اسلامی مانند برپایی نظام قیمومیت بر سوریه و لبنان پس از فروپاشی خلافت عثمانی تا استقلال و نیز نظام تحتالحمایگی در تونس و مغرب به این پدیده یاریمیرساند. | روند آشنایی با اسلام و جوامع مسلمان، از طریق آموزش زبان و تمدن شرقی در مؤسسات شرقشناسی همچون مدرسه السنه شرقی، میان سالهای 1700 تا 1726 میلادی آغازمیشود که بیشتر برای برآوردن نیازی دیپلماتیک برای مقاصد سیاسی و ترجمانی است. برنامه استعماری فرانسه، با اکتشافهای ناپلئون در مصر در سال 1801 میلادی، دو وجه حمله نظامی و کشف شرقشناسانه و فرهنگی را در خود و با خود دارد. اشغال الجزایر و الحاق آن به خاک فرانسه 1830 میلادی، موقعیتی را پدیدآورد که میتوان از آن به آغاز دیدهشدن و حضور جمعیت مسلمان در خاک فرانسه تعبیرکرد. موقعیت فرانسه در مقاطع مختلف در سرزمینهای اسلامی مانند برپایی نظام قیمومیت بر سوریه و لبنان پس از فروپاشی خلافت عثمانی تا استقلال و نیز نظام تحتالحمایگی در تونس و مغرب به این پدیده یاریمیرساند. | ||
زمینهها و علل رشد سلفیگری در فرانسه | زمینهها و علل رشد سلفیگری در فرانسه | ||