۸۷٬۷۷۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' :' به ':') |
جز (جایگزینی متن - 'بهطور' به 'بهطور') |
||
خط ۴: | خط ۴: | ||
=درآمدى بر تاریخ تدوین حدیث در یک و نیم سده نخست اسلامى با تکیه بر نقدنظریه منع کتابت حدیث= | =درآمدى بر تاریخ تدوین حدیث در یک و نیم سده نخست اسلامى با تکیه بر نقدنظریه منع کتابت حدیث= | ||
صد و پنجاه سال نخستِ تاریخ حدیث در تلقى سنتى، همواره در پرتو نظریه منع کتابت فهم شده، از این رو با گذر سریع از محتواى آن تنها در پى توجیه این منع یا قدح عاملان آن ـ بسته به دیدگاه کلامى افراد ـ برآمدهاند.(1) در این تلقى چنین تصور مىشود که فرمان خلیفهاى چنان در برابر روند کتابت، مانع ایجاد کرد که تا حدود صد سال بعد، از پیدایش هرگونه اثر نوشتارى جلوگیرى نمود و سرانجام نیز ماجرا با فرمان خلیفهاى دیگر پایانى خوش یافته، نهضت تدوین بلافاصله آغاز مىگردد.(2) آیا واقعا چنین حادثه تاریخى مهمى را مىتوان به سادگى و تنها با نظر به فرمان از خلیفه وقت، تحلیل نمود و آیا مىتوان پذیرفت که هیچ مخالفى در برابر این فرمان وجود نداشت یا مخالفان به هیچگونه نتوانستند ـ اگر چه | صد و پنجاه سال نخستِ تاریخ حدیث در تلقى سنتى، همواره در پرتو نظریه منع کتابت فهم شده، از این رو با گذر سریع از محتواى آن تنها در پى توجیه این منع یا قدح عاملان آن ـ بسته به دیدگاه کلامى افراد ـ برآمدهاند.(1) در این تلقى چنین تصور مىشود که فرمان خلیفهاى چنان در برابر روند کتابت، مانع ایجاد کرد که تا حدود صد سال بعد، از پیدایش هرگونه اثر نوشتارى جلوگیرى نمود و سرانجام نیز ماجرا با فرمان خلیفهاى دیگر پایانى خوش یافته، نهضت تدوین بلافاصله آغاز مىگردد.(2) آیا واقعا چنین حادثه تاریخى مهمى را مىتوان به سادگى و تنها با نظر به فرمان از خلیفه وقت، تحلیل نمود و آیا مىتوان پذیرفت که هیچ مخالفى در برابر این فرمان وجود نداشت یا مخالفان به هیچگونه نتوانستند ـ اگر چه بهطور محدود ـ به کتابت و تدوین حدیث بپردازند؟ از سوى دیگر چرا بلافاصله پس از رفع منع، | ||
خط ۲۱: | خط ۲۱: | ||
==گزارشى از دیدگاه پیروان نظریه [[منع کتابت]]== | ==گزارشى از دیدگاه پیروان نظریه [[منع کتابت]]== | ||
پیروان این نظریه ابتدا این پیش فرض را مسلم مىگیرند که کتابت به مثابه مظهرى از تمدن بشرى | پیروان این نظریه ابتدا این پیش فرض را مسلم مىگیرند که کتابت به مثابه مظهرى از تمدن بشرى بهطور طبیعى باید در بین مردم عرب نیز رواج داشته و حدیث باید تدوین مىشد، بنابراین، اثبات امکان کتابت و تدوین حدیث، به دلیل نیازى ندارد و عدم کتابت نیازمند دلیل است.(1) این پیش فرض موجب مىشود که شرایط تاریخى و فرهنگى مردم عرب در دوره قبل از اسلام و همزمان با ظهور اسلام نادیده انگاشته شود و از اساس، نگاهى غیر تاریخى بر مسئله حاکم شده و بحث از این موضوع در چارچوبى ایدئولوژیک قرار گیرد. این در حالى است که ظهور و رواج کتابت، همانند هر دستاورد تمدنى دیگر، در چارچوب تحولات تاریخى و اقتضاهاى فرهنگى و تمدنى رخ داده و الزاما این پدیده در هر زمانى و مکانى به شکل مطلق، امرى طبیعى و متداول بهشمار نمىرود. | ||
خط ۷۳: | خط ۷۳: | ||
-------------------------------------------------------------------------------- | -------------------------------------------------------------------------------- | ||
همچنین به همین دلیل، نظام دیوانى حکومت نوظهور اسلامى از زبان عربى روىگردان شده، ناگزیر به استفاده از فارسى یا یونانى گشت.(1) | همچنین به همین دلیل، نظام دیوانى حکومت نوظهور اسلامى از زبان عربى روىگردان شده، ناگزیر به استفاده از فارسى یا یونانى گشت.(1) بهطور طبیعى چنین الفبایى آماده تبدیل به ابزارى فرهنگى براى انتقال اندیشه نبوده، خود عاملى بسیار مهم در تأخیر تدوین حدیث بهشمار مىرود. پس در واقع، پرسش اصلى این است که اگر هیچ منعى در کار نبود و صحابه در صدد نگارش و سپس تدوین برمىآمدند آیا امکان استفاده از این الفبا بود؟ | ||
شاید در نگاه نخست، این اعتراض به خاطر آید که وجود تعداد زیادى روایات نبوى که در آنها به کتابت حدیث سفارش شده، تحلیل پیش گفته را نقض میکند،(2) اما اندکى تأمل در مضامین این روایات روشن مىسازد که سفارش پیامبر به نقش کتابت در حفظ و ممانعت از فراموشى ناظر بوده است. | شاید در نگاه نخست، این اعتراض به خاطر آید که وجود تعداد زیادى روایات نبوى که در آنها به کتابت حدیث سفارش شده، تحلیل پیش گفته را نقض میکند،(2) اما اندکى تأمل در مضامین این روایات روشن مىسازد که سفارش پیامبر به نقش کتابت در حفظ و ممانعت از فراموشى ناظر بوده است. | ||
خط ۱۱۸: | خط ۱۱۸: | ||
بهشمار مىرفت. بلاذرى و ابن ندیم از عمر بهعنوان نخستین کسى که براى عرب نیز دیوان پدید آورد یاد مىکنند. این دیوان تا عهد حجاج به زبان فارسى و توسط دیوانسالاران ایرانى مدیریت مىشد تا آن که شخصى به نام صالح بنعبدالرحمن از موالیان ایرانى به تعریب دیوان پرداخت و این عمل او در آن زمان از چنان اهمیتى برخوردار بود که برخى ایرانیان در واکنش به این عمل به او چنین گفتند: «خدا ریشه تو را برکند، همانگونه که زبان فارسى را از ریشه برکندى». همچنین کاتب مروان، آخرین خلیفه اموى درباره او گفته بود که منت صالح بر کتابت عرب چه بسیار است.(1) | بهشمار مىرفت. بلاذرى و ابن ندیم از عمر بهعنوان نخستین کسى که براى عرب نیز دیوان پدید آورد یاد مىکنند. این دیوان تا عهد حجاج به زبان فارسى و توسط دیوانسالاران ایرانى مدیریت مىشد تا آن که شخصى به نام صالح بنعبدالرحمن از موالیان ایرانى به تعریب دیوان پرداخت و این عمل او در آن زمان از چنان اهمیتى برخوردار بود که برخى ایرانیان در واکنش به این عمل به او چنین گفتند: «خدا ریشه تو را برکند، همانگونه که زبان فارسى را از ریشه برکندى». همچنین کاتب مروان، آخرین خلیفه اموى درباره او گفته بود که منت صالح بر کتابت عرب چه بسیار است.(1) | ||
3 . نبود تصورى روشن و یکسان از جایگاه سنت نبوى: سنت براى مردم عرب که زندگى قبایلى داشتند مفهومى کاملاً شناخته شده بود. آنان براى اندیشهها و آداب و رسوم اجدادى خویش احترام بسیار قائل بوده، در هر شرایطى سعى داشتند که پاىبندى خود را به آن حفظ نمایند. تلقى مسلمانان نخستین از سنت نبوى در چنین فضایى شکل گرفت. این تلقى به دور از نظریههاى علمى تنها به نوعى پاىبندى و التزام عمومى و کلى اشاره داشت.(2) این در حالى است که تدوین حدیث در پرتو داشتن رویکردى علمى به سنت، جایگاه آن در شریعت، نسبت آن با قرآن و عقل، و ردهبندى آن از لحاظ اعتبار و [[حجیت]] و تعیین نوع این حجیت و ... قابل تحقق است که این مباحث در دورهاى متأخر از اواخر قرن یک | 3 . نبود تصورى روشن و یکسان از جایگاه سنت نبوى: سنت براى مردم عرب که زندگى قبایلى داشتند مفهومى کاملاً شناخته شده بود. آنان براى اندیشهها و آداب و رسوم اجدادى خویش احترام بسیار قائل بوده، در هر شرایطى سعى داشتند که پاىبندى خود را به آن حفظ نمایند. تلقى مسلمانان نخستین از سنت نبوى در چنین فضایى شکل گرفت. این تلقى به دور از نظریههاى علمى تنها به نوعى پاىبندى و التزام عمومى و کلى اشاره داشت.(2) این در حالى است که تدوین حدیث در پرتو داشتن رویکردى علمى به سنت، جایگاه آن در شریعت، نسبت آن با قرآن و عقل، و ردهبندى آن از لحاظ اعتبار و [[حجیت]] و تعیین نوع این حجیت و ... قابل تحقق است که این مباحث در دورهاى متأخر از اواخر قرن یک بهطور جدى از جمله دغدغههاى عالمان مسلمان بود و در دوره شافعى که فاصله بسیار کمى از زمان آغاز تدوین دارد پس از درگیرىهایى دراز مدت اصحاب حدیث و اهل رأى در دو شاخه معتزلى و حنفى در قالب نظریهاى علمى درآمد.(3) | ||
4ـ نیاز تاریخى به تدوین حدیث: پیامبر در نقش آتوریته(4) در دوره حیات خویش مانعى در | 4ـ نیاز تاریخى به تدوین حدیث: پیامبر در نقش آتوریته(4) در دوره حیات خویش مانعى در | ||
خط ۱۴۶: | خط ۱۴۶: | ||
-------------------------------------------------------------------------------- | -------------------------------------------------------------------------------- | ||
و اثر مکتوبى به چشم نمىخورد، چرا که با مسلّم گرفتن فرضیه منع کتابت حدیث، | و اثر مکتوبى به چشم نمىخورد، چرا که با مسلّم گرفتن فرضیه منع کتابت حدیث، بهطور طبیعى تلاشى براى جستوجوى منابع اولیه صورت نمىپذیرد. در صورت دستیابى به نوشتههاى مشخصى از این دوره، پذیرش فرضیه منع کتابت حدیث با چالش جدى روبهرو شده، قراینى برخلاف آن ارایه مىشود. | ||
خط ۱۵۴: | خط ۱۵۴: | ||
سده نخست در نقش معبر گذر از کتابت به تدوین، شاهد نگارشهاى نسبتا متعدد و متنوعى بوده که بسیارى از آنها در دوره بعد، خود مستند مدونان قرار گرفتهاند. البته | سده نخست در نقش معبر گذر از کتابت به تدوین، شاهد نگارشهاى نسبتا متعدد و متنوعى بوده که بسیارى از آنها در دوره بعد، خود مستند مدونان قرار گرفتهاند. البته بهطور طبیعى حجم این نوشتهها احیانا بسیار محدود و در اندازه چند صفحه بوده و تعداد آنها نیز در مقایسه با سدههاى بعد بسیار کم و محدود است و ادعاى تنوع و کثرت در مقایسه با فرضیه خلأ چنین نوشتههایى مطرح مىشود. فؤاد سزگین در کتابشناسى ارزشمند خود به تعداد قابل توجهى از این آثار پرداخته(1) که البته فهرست او تمام منابع آن دوره را ندارد و امکان | ||
خط ۱۶۴: | خط ۱۶۴: | ||
-------------------------------------------------------------------------------- | -------------------------------------------------------------------------------- | ||
تکمیل دارد. | تکمیل دارد. بهطور مشخص اثر سلیمبنقیس هلالى که در برخى منابع قرن سه مانند المصنف صنعانى به آن استناد شده،(1) یکى از این موارد است.(2) این مجموعه آثار به روشنى ضعف نظریه منع کتابت حدیث را نشان داده و همچنین نقطه خلأ در سیر تاریخى تدوین حدیث را پر مىسازند. | ||
==نمونه هایى از آثار حدیثى بر جاى مانده از سده نخست معرفى مىشوند:== | ==نمونه هایى از آثار حدیثى بر جاى مانده از سده نخست معرفى مىشوند:== |