پرش به محتوا

بررسی ادله قائلین به عدم امکان تفسیر قرآن (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'می کند' به 'می‌کند'
جز (جایگزینی متن - 'می فرماید' به 'می‌فرماید')
جز (جایگزینی متن - 'می کند' به 'می‌کند')
خط ۴۸: خط ۴۸:




4- روایات ناهیه  از تفسیر به رای قرآن را باید  در مقایسه  با روش  تفسیر قرآن به قرآن مورد سنجش قرار داد ؛  بدین معنا که درفهم قرآن باید به قرآن رجوع نمود نه اراء و اندیشه های دیگران  . بر این اساس ایاتی که دعوت به تدبر در قرآن می کند مفادش این است که متدبر قبل از هر چیز دریابد قرآن چه می گوید تا در مرحله  بعد بتواند  ان اموزه ها و معارف قرآنی را  تحلیل و بررسی کند  و در مرتبه نهائی  اندیشه های خود را  با معارفی که از قرآن  بر گرفته است مقایسه کند یعنی قرآن را معیار سنجش  اندیشه های خویش قرار دهد .
4- روایات ناهیه  از تفسیر به رای قرآن را باید  در مقایسه  با روش  تفسیر قرآن به قرآن مورد سنجش قرار داد ؛  بدین معنا که درفهم قرآن باید به قرآن رجوع نمود نه اراء و اندیشه های دیگران  . بر این اساس ایاتی که دعوت به تدبر در قرآن می‌کند مفادش این است که متدبر قبل از هر چیز دریابد قرآن چه می گوید تا در مرحله  بعد بتواند  ان اموزه ها و معارف قرآنی را  تحلیل و بررسی کند  و در مرتبه نهائی  اندیشه های خود را  با معارفی که از قرآن  بر گرفته است مقایسه کند یعنی قرآن را معیار سنجش  اندیشه های خویش قرار دهد .




خط ۶۰: خط ۶۰:




ایشان در تایید  برداشت مذکور از روایات ناهیه از تفسیر به رای و نیز جهت اثبات  مبنای خویش در  " جواز  فهم و تفسیر  قرآن  فی الجمله " ، به روایات دیگر و نیز کلام ابن عباس  استناد می کند .-  
ایشان در تایید  برداشت مذکور از روایات ناهیه از تفسیر به رای و نیز جهت اثبات  مبنای خویش در  " جواز  فهم و تفسیر  قرآن  فی الجمله " ، به روایات دیگر و نیز کلام ابن عباس  استناد می‌کند .-  
دیدگاه علامه طباطبائی  
دیدگاه علامه طباطبائی  
ایشان معتقد است مراد از اخبار ناهیه  از تفسیر به رای، نهی از اجتهاد مطلق  در تفسیر قرآن  نیست چون دراین صورت  معارض ایاتی خواهد بود که امر به تدبر در قرآن می کند.از منظر علامه  مراد از تفسیربه رای منهی عنه در این روایات ، نفی  استقلال در فهم قرآن و عدم تدبرعمیق در ایات است چون برای درک قرآن لازم است  همه ایات  ملاحظه شده تا ایات الهی  بوسیله یکدیگر تفسیر گردد .  
ایشان معتقد است مراد از اخبار ناهیه  از تفسیر به رای، نهی از اجتهاد مطلق  در تفسیر قرآن  نیست چون دراین صورت  معارض ایاتی خواهد بود که امر به تدبر در قرآن می‌کند.از منظر علامه  مراد از تفسیربه رای منهی عنه در این روایات ، نفی  استقلال در فهم قرآن و عدم تدبرعمیق در ایات است چون برای درک قرآن لازم است  همه ایات  ملاحظه شده تا ایات الهی  بوسیله یکدیگر تفسیر گردد .  
نکات اصلی گفتار ایشان در زمینه روایات نهی از تفسیر به رای  به شرح ذیل است:  
نکات اصلی گفتار ایشان در زمینه روایات نهی از تفسیر به رای  به شرح ذیل است:  


خط ۱۱۳: خط ۱۱۳:
ایشان در کتاب " مقدمه التفسیر" بعد از بیان  مراحل تفسیر قرآن: 1- تفسیرقرآن به قرآن 2-  تفسیر قرآن به سنت  3- تفسیر قرآن به قول صحابه 4- تفسیرقرآن به روایات  تابعین ،  تحت عنوان  "فصل [تفسیر القرآن بمجرد الرأی] "این نوع تفسیر را در مقابل تفسیر اثری دانسته و در بطلان ان اظهار می‌دارد:  
ایشان در کتاب " مقدمه التفسیر" بعد از بیان  مراحل تفسیر قرآن: 1- تفسیرقرآن به قرآن 2-  تفسیر قرآن به سنت  3- تفسیر قرآن به قول صحابه 4- تفسیرقرآن به روایات  تابعین ،  تحت عنوان  "فصل [تفسیر القرآن بمجرد الرأی] "این نوع تفسیر را در مقابل تفسیر اثری دانسته و در بطلان ان اظهار می‌دارد:  
تفسیر قرآن لازم است بر اساس علم صورت گیرد نه ظن و رای ؛ از اینرو تفسیر به رای را که در مقابل تفسیر اثری  است مردود و حرام می‌باشد .
تفسیر قرآن لازم است بر اساس علم صورت گیرد نه ظن و رای ؛ از اینرو تفسیر به رای را که در مقابل تفسیر اثری  است مردود و حرام می‌باشد .
ایشان در این زمینه به روایات زیادی استشهاد می کند که مفادشان  توقف صحابه در تفسیر ایاتی است که پیرامون ان روایتی بدست شان نرسیده است نظیر روایت: عن إبراهیم التیمی؛ أن أبا بکر الصدیق سئل عن قوله: {وَفَاکِهَةً وَأَبًّا } [ عبس: 31 ] فقال: أی سماء تظلنی، وأی أرض تقلنی، إن أنا قلت فی کتاب اللّه ما لا أعلم ؟ منقطع وقال أبو عبید أیضًا: حدثنا یزید، عن حمید، عن أنس؛ أن عمر بن الخطاب قرأ على المنبر: {وَفَاکِهَةً وَأَبًّا } فقال: هذه الفاکهة قد عرفناها فما الأبُّ ؟ ثم رجع إلى نفسه فقال: إن هذا لهو التکلف یا عمر ..   
ایشان در این زمینه به روایات زیادی استشهاد می‌کند که مفادشان  توقف صحابه در تفسیر ایاتی است که پیرامون ان روایتی بدست شان نرسیده است نظیر روایت: عن إبراهیم التیمی؛ أن أبا بکر الصدیق سئل عن قوله: {وَفَاکِهَةً وَأَبًّا } [ عبس: 31 ] فقال: أی سماء تظلنی، وأی أرض تقلنی، إن أنا قلت فی کتاب اللّه ما لا أعلم ؟ منقطع وقال أبو عبید أیضًا: حدثنا یزید، عن حمید، عن أنس؛ أن عمر بن الخطاب قرأ على المنبر: {وَفَاکِهَةً وَأَبًّا } فقال: هذه الفاکهة قد عرفناها فما الأبُّ ؟ ثم رجع إلى نفسه فقال: إن هذا لهو التکلف یا عمر ..   




خط ۱۶۶: خط ۱۶۶:
شیخ انصاری  
شیخ انصاری  
ایشان  در رد تمسک اخباریین به  روایات مذکور،  پاسخ های متعددی می‌دهد که عبارتند از:
ایشان  در رد تمسک اخباریین به  روایات مذکور،  پاسخ های متعددی می‌دهد که عبارتند از:
1-روایات مذکور نهی از عمل به ظواهر قرآن بعد از فحص از مخصص و ناسخ و ...نمی کند چون  تفسیر رفع  ابهام از امری مشکل است وعمل به ظواهر  تفسیر نخواهد بود  .
1-روایات مذکور نهی از عمل به ظواهر قرآن بعد از فحص از مخصص و ناسخ و ...نمی‌کند چون  تفسیر رفع  ابهام از امری مشکل است وعمل به ظواهر  تفسیر نخواهد بود  .
2- گفتار اخباریین در تمسک به احادیث مذکور با روایاتی نظیر حدیث ثقلین و حدیث عرض اخبار به قرآن و...که بیانگر جواز عمل به ظواهر قرآن برای  غیر معصومین بوده و مسلمانان  مکلفند صحت و سقم روایات را با قرآن بسنجند معارض می‌باشد .  
2- گفتار اخباریین در تمسک به احادیث مذکور با روایاتی نظیر حدیث ثقلین و حدیث عرض اخبار به قرآن و...که بیانگر جواز عمل به ظواهر قرآن برای  غیر معصومین بوده و مسلمانان  مکلفند صحت و سقم روایات را با قرآن بسنجند معارض می‌باشد .  


خط ۱۷۴: خط ۱۷۴:


نکته مهم دیگری  که در ادامه گفتار شیخ وجود دارد این است که از منظر ایشان در فهم ظواهر قرآن و عمل بدان لازم است دقت و تعمق زیادی صورت گیرد تا بتوان احکامی را از ان استنباط نمود از اینرو ایشان  بعد از بیان روایت اخیر- در وضوی جبیره -  که امام ع  شیوه فهم و استناد به قرآن  را به یکی از پیروانش  تعلیم  فرمود -می‌نویسد استفاده حکم مذکور – مسح بر جبیره در صورت حرج – جز با تدبر و تامل در ایات ممکن نیست .   
نکته مهم دیگری  که در ادامه گفتار شیخ وجود دارد این است که از منظر ایشان در فهم ظواهر قرآن و عمل بدان لازم است دقت و تعمق زیادی صورت گیرد تا بتوان احکامی را از ان استنباط نمود از اینرو ایشان  بعد از بیان روایت اخیر- در وضوی جبیره -  که امام ع  شیوه فهم و استناد به قرآن  را به یکی از پیروانش  تعلیم  فرمود -می‌نویسد استفاده حکم مذکور – مسح بر جبیره در صورت حرج – جز با تدبر و تامل در ایات ممکن نیست .   
ایشان ضمن نتیجه گیری از مطلب ذکر شده – در مساله وضوی جبیره – می‌نویسد:  وقتی امام علیه السلام حکم دقیقی همانند وضوی جبیره ای را که با دقت از ایه استفاده می‌شود به صحابی اش اموزش می‌دهد بنابر این چگونه می‌توان ادعا نمود احکامی که ظهور ایات بدان دلالت می کند – نظیر نفی وجوب غسل و وضوء در موارد حرج شدید - قابل استخراج از قرآن نبوده و درک ان مبتنی بر روایات تفسیری است .   
ایشان ضمن نتیجه گیری از مطلب ذکر شده – در مساله وضوی جبیره – می‌نویسد:  وقتی امام علیه السلام حکم دقیقی همانند وضوی جبیره ای را که با دقت از ایه استفاده می‌شود به صحابی اش اموزش می‌دهد بنابر این چگونه می‌توان ادعا نمود احکامی که ظهور ایات بدان دلالت می‌کند – نظیر نفی وجوب غسل و وضوء در موارد حرج شدید - قابل استخراج از قرآن نبوده و درک ان مبتنی بر روایات تفسیری است .   




خط ۱۸۳: خط ۱۸۳:
   
   
برخی از روایات این طائفه به شرح ذیل می‌باشد:  
برخی از روایات این طائفه به شرح ذیل می‌باشد:  
جابر از امام صادق ع نقل می کند که ان حضرت فرمود: ای جابر قرآن –معانی- بطنی است و برای بطن ان نیز ظهری است و هیچ امری به اندازه قرآن از عقول بشر دورتر نست – و عقل بشر بدان نمی‌رسد – گاه ایه در قرآن دیده می‌شود که هریک از  ابتدا و میانه و اخرش پیرامون مطلبی است در حالی که همه اجزاء  ان ایه در واقع بهم پیوستگی داشته و هماهنگ با هم می‌باشد  
جابر از امام صادق ع نقل می‌کند که ان حضرت فرمود: ای جابر قرآن –معانی- بطنی است و برای بطن ان نیز ظهری است و هیچ امری به اندازه قرآن از عقول بشر دورتر نست – و عقل بشر بدان نمی‌رسد – گاه ایه در قرآن دیده می‌شود که هریک از  ابتدا و میانه و اخرش پیرامون مطلبی است در حالی که همه اجزاء  ان ایه در واقع بهم پیوستگی داشته و هماهنگ با هم می‌باشد  




خط ۱۹۸: خط ۱۹۸:




نتیجه انکه  ایات و روایات مذکور- که بیانگر مجاز بودن عقل در فهم معارف قرآنی است  با روایات – طائفه سوم -  که ورود عقل را در این حوزه منع می کند - منافات خواهد داشت.از اینرو لازم است درصورت امکان به رفع  تعارض این دو طائفه اقدام نمود .  
نتیجه انکه  ایات و روایات مذکور- که بیانگر مجاز بودن عقل در فهم معارف قرآنی است  با روایات – طائفه سوم -  که ورود عقل را در این حوزه منع می‌کند - منافات خواهد داشت.از اینرو لازم است درصورت امکان به رفع  تعارض این دو طائفه اقدام نمود .  




خط ۲۱۳: خط ۲۱۳:
بنظرمی‌رسد بهترین طریق جمع بین روایات مذکور بیان علامه طباطبائی است که ذکر گردید .  
بنظرمی‌رسد بهترین طریق جمع بین روایات مذکور بیان علامه طباطبائی است که ذکر گردید .  


===د-  روایات طائفه چهارم: روایاتی که نهی از ضرب القرآن بعضه ببعض می کند:===  
===د-  روایات طائفه چهارم: روایاتی که نهی از ضرب القرآن بعضه ببعض می‌کند:===  
نظیر روایتی که در منابع روائی از  امام باقر ع رسیده است که ضرب القرآن را سبب کفر می داند: قال ما ضرب رجل القرآن بعضه ببعض إلا کفر  
نظیر روایتی که در منابع روائی از  امام باقر ع رسیده است که ضرب القرآن را سبب کفر می داند: قال ما ضرب رجل القرآن بعضه ببعض إلا کفر  
دیدگاه ملاصالح مازندرانی در شرح  روایت مذکور:  
دیدگاه ملاصالح مازندرانی در شرح  روایت مذکور:  
خط ۲۳۱: خط ۲۳۱:




انگاه  گفتاری از شیخ صدوق را در معنای روایت "ضرب القرآن بعضه ببعض" – از کتاب معانی الاخبار – بیان می کند:
انگاه  گفتاری از شیخ صدوق را در معنای روایت "ضرب القرآن بعضه ببعض" – از کتاب معانی الاخبار – بیان می‌کند:




خط ۲۴۱: خط ۲۴۱:




از جمله انکه به روایاتی استناد می کند که می‌تواند  ابهام  روایت ضرب القرآن را بر طرف کند .  
از جمله انکه به روایاتی استناد می‌کند که می‌تواند  ابهام  روایت ضرب القرآن را بر طرف کند .  
ایشان روایتی را از الدرالمنثور نقل می کند که روزى رسول خدا ( ص ) با شدت خشم نزد مردمى حضور یافت  که به میل شخصی شان  قرآن را تفسیر مىکردند ، فرمود:« امتهاى قبل از شما هم بخاطر همین روشى که شما پیش گرفته‌اید گمراه شدند ، آنها هم در اثر زدن بعضى از کتاب را به بعضى دیگر ، هلاک شدند ، خداى تعالى کتاب را نازل نکرده که شما به خاطر بعضى از آن بعضى دیگر را تکذیب کنید ، بلکه نازل کرد تا بعضى مصدق بعض دیگر باشد پس هر چه از قرآن فهمیدید همان را بگوئید ، و هر چه را نفهمیدید علمش را به عالمش واگذارید   
ایشان روایتی را از الدرالمنثور نقل می‌کند که روزى رسول خدا ( ص ) با شدت خشم نزد مردمى حضور یافت  که به میل شخصی شان  قرآن را تفسیر مىکردند ، فرمود:« امتهاى قبل از شما هم بخاطر همین روشى که شما پیش گرفته‌اید گمراه شدند ، آنها هم در اثر زدن بعضى از کتاب را به بعضى دیگر ، هلاک شدند ، خداى تعالى کتاب را نازل نکرده که شما به خاطر بعضى از آن بعضى دیگر را تکذیب کنید ، بلکه نازل کرد تا بعضى مصدق بعض دیگر باشد پس هر چه از قرآن فهمیدید همان را بگوئید ، و هر چه را نفهمیدید علمش را به عالمش واگذارید   
   
   
علامه طباطبائی بعد از بیان اینگونه روایات می‌فرماید:در این روایات عبارت « ضرب القرآن بعضه ببعض » در مقابل « تصدیق بعض القرآن بعضا » قرار داده شده است از این امر معلوم مىشود منظور از « ضرب القرآن » این است که انسان  بین مقاماتى که معانى آیات دارند خلط کند و در ترتیبى که بین مقاصد هست اخلال وارد آورد ، مثلا محکم را متشابه و متشابه را محکم بداند ، و یا خطاهایى از این قبیل مرتکب شود .   
علامه طباطبائی بعد از بیان اینگونه روایات می‌فرماید:در این روایات عبارت « ضرب القرآن بعضه ببعض » در مقابل « تصدیق بعض القرآن بعضا » قرار داده شده است از این امر معلوم مىشود منظور از « ضرب القرآن » این است که انسان  بین مقاماتى که معانى آیات دارند خلط کند و در ترتیبى که بین مقاصد هست اخلال وارد آورد ، مثلا محکم را متشابه و متشابه را محکم بداند ، و یا خطاهایى از این قبیل مرتکب شود .   
خط ۲۸۵: خط ۲۸۵:




ایشان در بخش دیگری از گفتارشان دیدگاه پیروان مذهب ماتریدیه  در نفی حجیت حکم عقل را  بدلیل امکان خطا در ان بیان می کند.  
ایشان در بخش دیگری از گفتارشان دیدگاه پیروان مذهب ماتریدیه  در نفی حجیت حکم عقل را  بدلیل امکان خطا در ان بیان می‌کند.  
ایشان  در نقد  مبنای مذکور می‌فرماید: تصور خطا در احکام قطعی عقل غیر معقول بوده از اینرو احکامی را که عقل بدان حکم می کند تا زمانی که با قوای دیگر نظیر قوه تخیل امیخته نشود خطا در انها راه نخواهد داشت.   
ایشان  در نقد  مبنای مذکور می‌فرماید: تصور خطا در احکام قطعی عقل غیر معقول بوده از اینرو احکامی را که عقل بدان حکم می‌کند تا زمانی که با قوای دیگر نظیر قوه تخیل امیخته نشود خطا در انها راه نخواهد داشت.   




خط ۳۱۱: خط ۳۱۱:
سابقا تصور می شد که فهم متون به وسیله فهم کلمات آن متن بلافاصله وارد ذهن می‌شود، اما با طرح دیدگاه کانت، این سؤال پیش آمد که آیا فهم متون هم از ذهن آغاز می‌شود؛ یعنی مقدمات، علائق، جهت گیری ها، پیش دانسته ها و پیش فهم هایی در ذهن هست که با فرد با آنها به سراغ متن می‌رود. اصلا اگر آدمی ذهنی تهی از اینها داشته باشد، نمی‌تواند سراغ متن برود. نقطه شروع فهمیدن و بعد تفسیر کردن یا فهمیدن و در عین حال تفسیر کردن از ذهن آغاز می‌شود. این گونه بود که پای ذهن به بحث فهم متون وارد شد.
سابقا تصور می شد که فهم متون به وسیله فهم کلمات آن متن بلافاصله وارد ذهن می‌شود، اما با طرح دیدگاه کانت، این سؤال پیش آمد که آیا فهم متون هم از ذهن آغاز می‌شود؛ یعنی مقدمات، علائق، جهت گیری ها، پیش دانسته ها و پیش فهم هایی در ذهن هست که با فرد با آنها به سراغ متن می‌رود. اصلا اگر آدمی ذهنی تهی از اینها داشته باشد، نمی‌تواند سراغ متن برود. نقطه شروع فهمیدن و بعد تفسیر کردن یا فهمیدن و در عین حال تفسیر کردن از ذهن آغاز می‌شود. این گونه بود که پای ذهن به بحث فهم متون وارد شد.
به گفته شلایر ماخر، در فهمیدن از مدلول زبان فراتر رفته می‌شود؛ داستان فهمیدن، داستان رسیدن به معنا نیست، بلکه داستان حصول فهم است. ما دنبال فهمیم نه دنبال فهمیدن معنای این الفاظ. ساختارگرایی به دنبال این مسئله رفت که معنا چیست، اما هرمنوتیک بر فهم تاکید کرد
به گفته شلایر ماخر، در فهمیدن از مدلول زبان فراتر رفته می‌شود؛ داستان فهمیدن، داستان رسیدن به معنا نیست، بلکه داستان حصول فهم است. ما دنبال فهمیم نه دنبال فهمیدن معنای این الفاظ. ساختارگرایی به دنبال این مسئله رفت که معنا چیست، اما هرمنوتیک بر فهم تاکید کرد
«شما وقتی می خواهید متن را بفهمید باید فرد گوینده آن را روان شناسی بکنید و ببینید در ذهن او چه خبر است نه اینکه ببینید جمله به چه چیزی دلالت می کند
«شما وقتی می خواهید متن را بفهمید باید فرد گوینده آن را روان شناسی بکنید و ببینید در ذهن او چه خبر است نه اینکه ببینید جمله به چه چیزی دلالت می‌کند




Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۷۷۵

ویرایش