۸۷٬۸۱۰
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'داده اند' به 'دادهاند') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''معجزه''' در اصطلاح متکلمان اجمالاً بر رویدادى اطلاق | '''معجزه''' در اصطلاح متکلمان اجمالاً بر رویدادى اطلاق مىشود که در آن عامل الوهى در روند منظم و عادى طبیعت مداخله کرده و آن را به منظور آشکار ساختن حقیقتى دینى از مسیر طبیعى اش خارج مىکند. اما سؤال این جاست که یک واقعه غیر عادى دقیقاً باید واجد چه ویژگىهایى باشد تا فعل مستقیم خداوند به شمار آید, معنا و دلالت دینى پیدا کند و از زمره وقایع معجزه آمیز شمرده شود؟ تعریفهاى گوناگون معجزه این ویژگى ها را بیان مىکند. | ||
=مفهوم معجزه= | =مفهوم معجزه= | ||
معجزه (و | معجزه (و معادلهاى آن در زبان هاى دیگر مثل miracle در انگلیسى) در عرف عام بر حوادث شگفتآور, غیر عادى و فراطبیعى اطلاق مىشود<ref>Encyclopedia Britannica, 15 / 585</ref>, اما در اصطلاح [[متکلمان]] در ادیان توحیدى اجمالاً بر حوادثى اطلاق مىشود که با مداخله عامل ربوبى در روند طبیعى امور به صورت خارق العاده رخ مىدهند و بر آموزههاى دینى دلالت دارند. در قرآن بر این گونه حوادث به جاى (معجزه) یا (اعجاز), (بیّنة)<ref>اعراف/ 7 / 73</ref>, (آیة)<ref>آل عمران/ 3 / 50</ref>, (برهان)<ref>قصص/ 28 / 32</ref>, (سلطان)<ref>هود/ 11 / 96</ref> و عجب <ref>کهف/ 18 / 63</ref> اطلاق شده است. | ||
از | از پارهاى از روایات شیعى<ref>علامه مجلسى, 1/ 43, 17/ 245, 9/ 273, 10/ 17</ref> چنین بر مىآید که [[امام جعفر صادق|امام صادق(ع)]] و ائمه بعد از او این واژه را به معناى اصطلاحى اهل کلام به کار بردهاند. | ||
=مهمترین تعریف های معجزه= | =مهمترین تعریف های معجزه= | ||
==تعریف متکلمان== | ==تعریف متکلمان== | ||
الف) متکلمان مسلمان معجزه را غالباً این گونه تعریف | الف) متکلمان مسلمان معجزه را غالباً این گونه تعریف مىکنند: اعجاز عبارت است از امر خارق العاده اى که به دست مدعى نبوت به وقوع پیوندد; مقرون به تحدّى و عدم معارضه بوده و با ادعاى او نیز مطابقت داشته باشد<ref>نک: تلخیص المحصل, 498; حلّى, 350 ـ 351</ref>. برخى از متکلمان جدید در عالم اسلام<ref>مطهرى, 4/ 447 ; تفتازانى, 5/ 11</ref> تعریف معجزه به خَرق عادت را از این جهت که توقف جریان طبیعت و تبدّل آن به چیز دیگرى از آن تداعى مىشود, مخدوش دانستهاند و بر آن اشکال کردهاند, لکن برخى دیگر<ref>بغدادى, به نقل از: الفرق بین الفِرَق, 266; اسفراینى, 169</ref> از معجزه به جاى خارق عادت, به خلاف عادت تعبیر کرده اند, شاید به این دلیل که در مفهوم خلاف عادت توقف جریان طبیعى امور نهفته نیست. ابن حزم<ref>الفصل, 5/ 7 ـ 8</ref> و ایجى<ref>ایجى, 8/ 224</ref> با این استدلال که در بسیارى از معجزات به تحدّى تصریح نشده, این قید را در تعریف معجزه قابل اخذ ندانستهاند, ولى بیشتر متکلمان قید تحدّى را در تعریف معجزه اخذ کرده اند. اما این اشکال را که چرا در پاره اى از معجزات, تحدّى وجود نداشته است مى توان این گونه پاسخ گفت که آنها از نوع معجزات مصطلحى که در اثبات نبوّت به کار مى روند, نبودهاند. | ||
=ویژگیهای معجزه= | =ویژگیهای معجزه= | ||
آنچه گفتیم, به اختصار, مهمترین و مشهورترین تعریف هاى متکلمان مسلمان از معجزه است. بر طبق این تعاریف مىتوان گفت که قیود و شروطى که متکلمان مسلمان براى اعجاز ذکر مىکنند, به سه ویژگى مهم این گونه رویدادها که از دیدگاه دینى باید دارا باشند, اشاره دارد: | |||
1. در اعجاز, نوعى تخطى از روند طبیعت رخ | 1. در اعجاز, نوعى تخطى از روند طبیعت رخ مىدهد که از آن عمدتاً به خرق عادت تعبیر مىکنند. | ||
2. اعجاز با ادعاى مقام و منصب الاهى همراه است. | 2. اعجاز با ادعاى مقام و منصب الاهى همراه است. | ||
3. رویداد اعجازآمیز باید به | 3. رویداد اعجازآمیز باید به گونهاى باشد که بتوان ارتباط آن را با ادعاى نبوت به دست آورد و از همین روى آن را به شرایطى چون تحدّى و تعذّر معارضه مشروط مىکنند. | ||
=مفهوم خرق عادت= | =مفهوم خرق عادت= | ||
از نظر متکلمان مسلمان, مفهوم خرق عادت در تعریف معجزه معطوف به حوادثى چون اژدها شدن عصا, نسوزاندن آتش و… است که در آنها به ظاهر ارتباط بین اسباب و مسببات عادى طبیعى قطع | از نظر متکلمان مسلمان, مفهوم خرق عادت در تعریف معجزه معطوف به حوادثى چون اژدها شدن عصا, نسوزاندن آتش و… است که در آنها به ظاهر ارتباط بین اسباب و مسببات عادى طبیعى قطع مىشود و با این ویژگى, حوادث صرفاً نادرالوقوع و شگفت انگیز متمایز مىشوند. | ||
بنابراین, اگر بخواهیم نسبت خرق عادت را از نگاه حکیمان مسلمان با نظم و قانون طبیعى معلوم کنیم, باید به تحلیل این نکته بپردازیم که آیا از نگاه آنان این جریان مستمر که بر آن عادت اطلاق | بنابراین, اگر بخواهیم نسبت خرق عادت را از نگاه حکیمان مسلمان با نظم و قانون طبیعى معلوم کنیم, باید به تحلیل این نکته بپردازیم که آیا از نگاه آنان این جریان مستمر که بر آن عادت اطلاق مىکنند بر نظم سببى و مسببى مبتنى است یا نه؟ | ||
=نسبت خرق عادت با نظم طبیعی= | =نسبت خرق عادت با نظم طبیعی= | ||
===نظریه عدم وجود نظم در طبیعت=== | ===نظریه عدم وجود نظم در طبیعت=== | ||
الف)متکلمان اشعرى به وجود چنین نظمى قائل نیستند و جریان مستمر در طبیعت را صرفاً توالى حوادثى | الف)متکلمان اشعرى به وجود چنین نظمى قائل نیستند و جریان مستمر در طبیعت را صرفاً توالى حوادثى مىدانند که خداوند مستقیماً مى آفریند<ref>غزالى, 169 ـ 170</ref>. بنابراین, خرق عادت از نگاه اینان صرفاً به این معناست که خداوند گاهى بر خلاف عادت مألوف خود عمل مىکند. اما حکیمان مسلمان به وجود رابطه علّى و معلولى میان حوادثى که رخ مى دهند, قائلند, ولى با وجود این معتقدند که در معجزه, قانون علیت, سنخیت علت و معلول, نظم طولى و سلسله مراتبى عالم نقض نمىشوند.<ref>ابن سینا, 3/ 395 ـ 418; طباطبائى, 1/ 72 ـ 83</ref> و از همین رو, چنان که خواهیم دید, سعى دارند تا معجزه را بر طبق این اصول تبیین کنند. | ||
===وجود دو نظم در جهان=== | ===وجود دو نظم در جهان=== |