۸۷٬۱۷۲
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'اسلام گرا' به 'اسلامگرا') |
جز (جایگزینی متن - 'بنى عباس' به 'بنىعباس') |
||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
او در بخش تاریخ امویان مینویسد که خلفاى اموى از روشها و شیوههاى حکومتى ساسانیان و رومیان استفاده کردند و جامعه جدید مسلمانان را متحد و یک پارچه حفظ نمودند. حکومت اسلامى که تا آن روز به عنوان یک دولت عربى شناخته میشد تبدیل به یک امپراتورى عربى گشت؛ امپراتورى اى که بسیارى از افراد تحت پوشش آن هم چنان مسیحى، یهودى و زرتشتى باقى ماندند. نویسنده، تلفیق امپراتورى هلنى ـ ایرانى با سنتهاى عربى و اسلامى کردن آنها را پدیده اى جالب میداند و در مقابل اعتقاد دارد این چندگانگى عامل فشار و دلهره فزاینده براى اتحاد امت اسلامى شد.<br> | او در بخش تاریخ امویان مینویسد که خلفاى اموى از روشها و شیوههاى حکومتى ساسانیان و رومیان استفاده کردند و جامعه جدید مسلمانان را متحد و یک پارچه حفظ نمودند. حکومت اسلامى که تا آن روز به عنوان یک دولت عربى شناخته میشد تبدیل به یک امپراتورى عربى گشت؛ امپراتورى اى که بسیارى از افراد تحت پوشش آن هم چنان مسیحى، یهودى و زرتشتى باقى ماندند. نویسنده، تلفیق امپراتورى هلنى ـ ایرانى با سنتهاى عربى و اسلامى کردن آنها را پدیده اى جالب میداند و در مقابل اعتقاد دارد این چندگانگى عامل فشار و دلهره فزاینده براى اتحاد امت اسلامى شد.<br> | ||
وى در بررسى تاریخ عباسیان میگوید: «مأمون در اوج قدرت تلاش کرد قدرت تصمیم گیرى در امور مذهبى را به خود اختصاص دهد، اما این امر با واکنش روحانیان و حامیان آنها مواجه شد. در نتیجه قدرت سیاسى و مذهبى از یکدیگر تفکیک شد»(ص 7 ـ 8). | وى در بررسى تاریخ عباسیان میگوید: «مأمون در اوج قدرت تلاش کرد قدرت تصمیم گیرى در امور مذهبى را به خود اختصاص دهد، اما این امر با واکنش روحانیان و حامیان آنها مواجه شد. در نتیجه قدرت سیاسى و مذهبى از یکدیگر تفکیک شد»(ص 7 ـ 8). | ||
در بخشى از مقاله اول، نویسنده به درخشش سلسله ایرانى آل بویه در ایران و کم شدن قدرت | در بخشى از مقاله اول، نویسنده به درخشش سلسله ایرانى آل بویه در ایران و کم شدن قدرت بنىعباس اشاره میکند. سپس به تضعیف مذهب تسنن و جایگزینى قوانین شیعه در قرن دهم و یازدهم میپردازد و پیدایش عرفان و صوفى گرى را موهبتى براى اهل تسنن تلقى میکند، زیرا وى معتقد است این عقیده که خدا در آنِ واحد در همه جا حضور دارد و در جاى خاصى محصور نیست، این امکان را براى ساختار موجود در قالب شریعت فراهم آورد تا دست نخورده و بکر باقى بماند. او نتایج دینى چنین امرى را آزادى و اختیار فوق العاده، آسانگیرى و بى قیدى مذهبى به هنگام عمل به اعتقادات میداند، زیرا اسلام اعمال و عقاید پیش از خود را براى تغییر دادن آنها به راحتى در خود هضم کرد. او عدم یکپارچگى سیاسى و وسعت عقاید و افکار را تهدیدى براى اسلام به شمار میآورد.<br> | ||
سیمونز اضافه میکند که نهادهاى مذهبى در جاهایى پایدار ماندند که قدرت سیاسى مرکزى وجود نداشت. این امر آغاز دوره اى بود که توده مردم اسلام آوردند و جهان اسلام براى اولین بار به معناى واقعى مسلمان شد. این امپراتورى تا هند، جنوب شرقى آسیا و شمال آفریقا گسترش یافت. وى اسلام را عاملى براى انتقال و تغییر شیوه زندگى و معیشت از شبانى و شکار به یکجانشینى و کشاورزى یا به عبارت دیگر اولین مراحل جهانى شدن میداند.<br> | سیمونز اضافه میکند که نهادهاى مذهبى در جاهایى پایدار ماندند که قدرت سیاسى مرکزى وجود نداشت. این امر آغاز دوره اى بود که توده مردم اسلام آوردند و جهان اسلام براى اولین بار به معناى واقعى مسلمان شد. این امپراتورى تا هند، جنوب شرقى آسیا و شمال آفریقا گسترش یافت. وى اسلام را عاملى براى انتقال و تغییر شیوه زندگى و معیشت از شبانى و شکار به یکجانشینى و کشاورزى یا به عبارت دیگر اولین مراحل جهانى شدن میداند.<br> | ||
به رغم تهدیدها و خطرهاى پیش گفته، اسلام به بقاى خود ادامه داد. به اعتقاد نویسنده این امر به دو علت بود:<br> | به رغم تهدیدها و خطرهاى پیش گفته، اسلام به بقاى خود ادامه داد. به اعتقاد نویسنده این امر به دو علت بود:<br> |