۸۷٬۹۳۹
ویرایش
Mollahashem (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی «<div class="references" style="margin: 0px 0px 10px 0px; max-height: 300px; overflow: auto; padding: 3px; font-size:95%; background: #FFA50...» ایجاد کرد) |
جز (جایگزینی متن - 'بنى امیه' به 'بنىامیه') |
||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
=جنبش تمدن = | =جنبش تمدن = | ||
اگر بگوییم دین به معناى حرکت جامعه بشرى به سوى جنبش تمدنى است، گزاف نگفته ایم؛ چون تمدن، همان مقدار دستاوردهاى بشر در زمینههاى پیشرفت مادى و معنوى آن است و همه آموزههاى اسلام به نجات دادن انسان از رکود، رخوت و جمود توجّه دارد تا او را به سوى حرکت نامتناهى در زمینه تحقق پیشرفتها در زمینه تسخیر طبیعت و تلاش در فرایند روند خلافت خدا در زمین و در عرصه تعالى روانى و روحى و بیرون آمدن از لاکهاى خود خواهى و انگیزههاى پست بکشاند.<br> | اگر بگوییم دین به معناى حرکت جامعه بشرى به سوى جنبش تمدنى است، گزاف نگفته ایم؛ چون تمدن، همان مقدار دستاوردهاى بشر در زمینههاى پیشرفت مادى و معنوى آن است و همه آموزههاى اسلام به نجات دادن انسان از رکود، رخوت و جمود توجّه دارد تا او را به سوى حرکت نامتناهى در زمینه تحقق پیشرفتها در زمینه تسخیر طبیعت و تلاش در فرایند روند خلافت خدا در زمین و در عرصه تعالى روانى و روحى و بیرون آمدن از لاکهاى خود خواهى و انگیزههاى پست بکشاند.<br> | ||
شبه جزیره عربى پیش از ظهور اسلام فاقد پروژه تمدنى بود؛ از این رو قبایل عرب سرگرم کشمکشها و درگیرىهاى قبیلهاى بودهاند، و روزگاران عرب گواه این مطلب است و اشعار دوران جاهلیت عرب این کشمکشهاى فراگیر را به تصویر کشیده؛ به گونهاى که اعراب دوران جاهلیت نمىتوانستند آن را در زندگى خود رها سازند؛ چرا که بخشى از زندگى روزانه آنها بوده است. شاعران، این روح جاهلیت را که در دوران حکومت | شبه جزیره عربى پیش از ظهور اسلام فاقد پروژه تمدنى بود؛ از این رو قبایل عرب سرگرم کشمکشها و درگیرىهاى قبیلهاى بودهاند، و روزگاران عرب گواه این مطلب است و اشعار دوران جاهلیت عرب این کشمکشهاى فراگیر را به تصویر کشیده؛ به گونهاى که اعراب دوران جاهلیت نمىتوانستند آن را در زندگى خود رها سازند؛ چرا که بخشى از زندگى روزانه آنها بوده است. شاعران، این روح جاهلیت را که در دوران حکومت بنىامیه هم آرزوى بازگشت به آن وجود داشت بیان میکنند.<br> | ||
یکى از شاعران زندگى شهرى را مورد نکوهش قرار داده، بادیه نشینى را براى خود افتخار میداند و غارتگرى و یورش را در زندگى خود اصل میداند که همیشه باید وجود داشته باشد. حتى اگر دشمنانى وجود نداشت، باید با مجاوران و دوستان و حتى بستگان ستیز کرد.<br> | یکى از شاعران زندگى شهرى را مورد نکوهش قرار داده، بادیه نشینى را براى خود افتخار میداند و غارتگرى و یورش را در زندگى خود اصل میداند که همیشه باید وجود داشته باشد. حتى اگر دشمنانى وجود نداشت، باید با مجاوران و دوستان و حتى بستگان ستیز کرد.<br> | ||
قابل توجه است که شاعر در ابیات، از واژه «حضاره» یعنى تمدن در برابر «بادیه» استفاده کرده که این تقابل در احادیث اسلامى که مردم را از بدویت پس از هجرت یعنى از انتقال به بدویت پس از هجرت به شهر نهى میکند، وجود دارد، و این نهى در این زمینه شدید و نزدیک به تکفیر بوده است. چون تمدن نیاز به زندگى شهرى دارد و نمىتوان آن را فقط در زندگى بادیه نشینى فراهم کرد و نیز مسأله مورد توجه در این ابیات، دورى از زندگى با تمدن را با درگیرى با کسى به سبب چپاول او جایز میداند و چنانچه قبیله ثروتمندى را براى حمله به آن نیابند، به قبیله ضعیف یورش میبرند و اگر قبیله ضعیف را نیابند، آن گاه به برادرانشان از قبیله بنى بکر یورش برده، آن را غارت میکردند. مسأله مهم جنگ و درگیرى بود. <br> | قابل توجه است که شاعر در ابیات، از واژه «حضاره» یعنى تمدن در برابر «بادیه» استفاده کرده که این تقابل در احادیث اسلامى که مردم را از بدویت پس از هجرت یعنى از انتقال به بدویت پس از هجرت به شهر نهى میکند، وجود دارد، و این نهى در این زمینه شدید و نزدیک به تکفیر بوده است. چون تمدن نیاز به زندگى شهرى دارد و نمىتوان آن را فقط در زندگى بادیه نشینى فراهم کرد و نیز مسأله مورد توجه در این ابیات، دورى از زندگى با تمدن را با درگیرى با کسى به سبب چپاول او جایز میداند و چنانچه قبیله ثروتمندى را براى حمله به آن نیابند، به قبیله ضعیف یورش میبرند و اگر قبیله ضعیف را نیابند، آن گاه به برادرانشان از قبیله بنى بکر یورش برده، آن را غارت میکردند. مسأله مهم جنگ و درگیرى بود. <br> |