۸۷٬۸۱۰
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'در باره' به 'درباره') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴: | خط ۴: | ||
تصوف مصدر لازم ثلاثی مزید از باب تفعل، در لغت به معنای صوفی شدن است. | تصوف مصدر لازم ثلاثی مزید از باب تفعل، در لغت به معنای صوفی شدن است. | ||
واژه «تصوف» بنا بر اظهر احتمالات از واژه «صوف» گرفته شده است و از لغات مستحدثه به معنی «پشمینه پوشی» به عنوان نمادی از زندگی سخت و دوری از تن پروری و لذت پرستی میباشد. یکی از مؤلفان «تاریخ تصوف در اسلام» پس از نقل اقوال و عقاید مسلمانان و بعضی از مستشرقین درباره اصل و اشتقاق کلمه «صوفی» و «متصوف»، نتیجه گرفته است که نزدیک ترین | واژه «تصوف» بنا بر اظهر احتمالات از واژه «صوف» گرفته شده است و از لغات مستحدثه به معنی «پشمینه پوشی» به عنوان نمادی از زندگی سخت و دوری از تن پروری و لذت پرستی میباشد. یکی از مؤلفان «تاریخ تصوف در اسلام» پس از نقل اقوال و عقاید مسلمانان و بعضی از مستشرقین درباره اصل و اشتقاق کلمه «صوفی» و «متصوف»، نتیجه گرفته است که نزدیک ترین قولها به عقل و منطق و موازین لغت این است که (صوفی) کلمهای است عربی و مشتق از لغت «صوف»; یعنی پشم. وجه تسمیه زهّاد و مرتاضین قرون اول اسلام به «صوفی» آن است که لباس پشمینه خشنی میپوشیدند و نیز لغت «تصوف» مصدر باب تفعّل و معنای آن پشمینه پوشیدن است، همان طور که «تقمّص» به معنی پیراهن پوشیدن است.<ref>قاسم غنی، تاریخ تصوف در اسلام، ص 45</ref> | ||
=پیشینه واژه تصوف= | =پیشینه واژه تصوف= | ||
خط ۱۱: | خط ۱۱: | ||
در البیان و التبیین جاحظ (متوفی ۲۵۵) واژگان صوفی و صوفیه به کار رفته است و برخی، همچون ابوهاشم صوفی یا کوفی (قرن دوم)، از جمله صوفیان خوانده شدهاند.<ref>عمروبن بحر جاحظ، البیان و التبیین، ج۱، ص۲۸۳، چاپ حسن سندوبی، قاهره ۱۳۵۱/ ۱۹۳۲</ref> | در البیان و التبیین جاحظ (متوفی ۲۵۵) واژگان صوفی و صوفیه به کار رفته است و برخی، همچون ابوهاشم صوفی یا کوفی (قرن دوم)، از جمله صوفیان خوانده شدهاند.<ref>عمروبن بحر جاحظ، البیان و التبیین، ج۱، ص۲۸۳، چاپ حسن سندوبی، قاهره ۱۳۵۱/ ۱۹۳۲</ref> | ||
ابونصر سرّاج<ref>ابونصر سرّاج، کتاب اللمع فی التصوف، ج۱، ص۲۱ـ۲۲، چاپ رینولد آلن نیکلسون، لیدن ۱۹۱۴، چاپ افست تهران (بی تا)</ref> از حسن بصری (متوفی ۱۱۰) و سفیان ثوری (متوفی ۱۶۱) جملاتی نقل کرده که حاکی از رواج واژه صوفی در قرن دوم است. | ابونصر سرّاج<ref>ابونصر سرّاج، کتاب اللمع فی التصوف، ج۱، ص۲۱ـ۲۲، چاپ رینولد آلن نیکلسون، لیدن ۱۹۱۴، چاپ افست تهران (بی تا)</ref> از حسن بصری (متوفی ۱۱۰) و سفیان ثوری (متوفی ۱۶۱) جملاتی نقل کرده که حاکی از رواج واژه صوفی در قرن دوم است. | ||
به گفته قشیری<ref>عبدالکریم بن هوازن قشیری، الرساله القشیریه، ج۱، ص۳۸۹، چاپ معروف زریق و علی عبدالحمید بلطه جی، بیروت ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸</ref> و ابن جوزی (متوفی ۵۹۷)،<ref>ابن جوزی، تلبیس ابلیس، ج۱، ص۱۶۳، بیروت ۱۳۶۸.</ref> پیش از سال ۲۰۰ به | به گفته قشیری<ref>عبدالکریم بن هوازن قشیری، الرساله القشیریه، ج۱، ص۳۸۹، چاپ معروف زریق و علی عبدالحمید بلطه جی، بیروت ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸</ref> و ابن جوزی (متوفی ۵۹۷)،<ref>ابن جوزی، تلبیس ابلیس، ج۱، ص۱۶۳، بیروت ۱۳۶۸.</ref> پیش از سال ۲۰۰ به عدهای، صوفی اطلاق میشده است. | ||
طبق قول ابن | طبق قول ابن خلدون،<ref>ابن خلدون، ج۱، ص۶۱۱</ref> تصوف روش صحابه و تابعین و سلف امت نیز بوده، اما از قرن دوم به بعد، با رواج دنیاپرستی در میان مسمانان، کسانی که بر خلاف آنان به عبادت روی آوردند، صوفی نام گرفتند. | ||
به گفته ابن تیمیه (متوفی ۷۲۸) لفظ صوفیه تا پایان قرن سوم رواج نداشته است. | به گفته ابن تیمیه (متوفی ۷۲۸) لفظ صوفیه تا پایان قرن سوم رواج نداشته است. | ||
وی در عین حال اشاره میکند که کاربرد این واژه را به برخی از بزرگان قرون دوم و سوم نسبت دادهاند.<ref>ابن تیمیّـه، مجموع الفتاوی، ج۷، ص۵، چاپ مصطفی عبدالقادر عطا، ج ۷، جزء ۱۱: کتاب التصوف، بیروت ۱۴۲۱/ ۲۰۰۰ - طبلاوی محمود سعد، التصوف فی تراث ابن تیمیه، ج۱، ص۴۷ـ ۴۸، مصر ۱۹۸۴.</ref> | وی در عین حال اشاره میکند که کاربرد این واژه را به برخی از بزرگان قرون دوم و سوم نسبت دادهاند.<ref>ابن تیمیّـه، مجموع الفتاوی، ج۷، ص۵، چاپ مصطفی عبدالقادر عطا، ج ۷، جزء ۱۱: کتاب التصوف، بیروت ۱۴۲۱/ ۲۰۰۰ - طبلاوی محمود سعد، التصوف فی تراث ابن تیمیه، ج۱، ص۴۷ـ ۴۸، مصر ۱۹۸۴.</ref> | ||
کِنْدی از گروهی به نام صوفیه سخن گفته است که در سال ۲۰۰ در اسکندریه مصر، برای امر به | کِنْدی از گروهی به نام صوفیه سخن گفته است که در سال ۲۰۰ در اسکندریه مصر، برای امر به معروف، در برابر سلطان شورش کردند.<ref>محمدبن یوسف کندی، ولاه مصر، ج۱، ص۱۸۶، چاپ حسین نصّار، بیروت ۱۳۷۹/ ۱۹۵۹</ref> | ||
ابن ندیم<ref>ابن ندیم، ج۱، ص۴۲۰</ref> از جابربن حیان کوفی (متوفی ۱۶۰) با تعبیر «صوفی» یاد کرده است. | ابن ندیم<ref>ابن ندیم، ج۱، ص۴۲۰</ref> از جابربن حیان کوفی (متوفی ۱۶۰) با تعبیر «صوفی» یاد کرده است. | ||
طبق نظر لویی ماسینیون، عنوان صوفی به گروه کوچکی از زهاد کوفه اشاره داشت که آخرین پیشوای آنان عبدک صوفی (متوفی ۲۱۰) بود. | طبق نظر لویی ماسینیون، عنوان صوفی به گروه کوچکی از زهاد کوفه اشاره داشت که آخرین پیشوای آنان عبدک صوفی (متوفی ۲۱۰) بود. | ||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
از ذوالنون مصری (متوفی ۲۴۵) روایت شده است که صوفی کسی است که در طلب امور دنیوی خود را به رنج نیفکند و چون چیزی را از دست داد، بی تابی نکند.<ref>عمربن محمد سهروردی، کتاب عوارف المعارف، ج۱، ص۵۶، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳</ref> | از ذوالنون مصری (متوفی ۲۴۵) روایت شده است که صوفی کسی است که در طلب امور دنیوی خود را به رنج نیفکند و چون چیزی را از دست داد، بی تابی نکند.<ref>عمربن محمد سهروردی، کتاب عوارف المعارف، ج۱، ص۵۶، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳</ref> | ||
جنید بغدادی (متوفی ۲۹۷ یا ۲۹۸) صوفی شدن را در پیوند با حق تعالی و قطع وابستگی به غیر او میجست<ref>ابونصر سرّاج، کتاب اللمع فی التصوف، ج۱، ص۲۵، چاپ رینولد آلن نیکلسون، لیدن ۱۹۱۴، چاپ افست تهران (بی تا)</ref> و ابوالحسین نوری (متوفی ۲۹۵) تصوف را ترک کلیه لذایذ نفسانی میدانست.<ref>ابوبکر محمدبن ابراهیم کلاباذی، متن و ترجمه کتاب تعرف، ج۱، ص۲۵، چاپ محمدجواد شریعت، تهران ۱۳۷۱ ش</ref> | جنید بغدادی (متوفی ۲۹۷ یا ۲۹۸) صوفی شدن را در پیوند با حق تعالی و قطع وابستگی به غیر او میجست<ref>ابونصر سرّاج، کتاب اللمع فی التصوف، ج۱، ص۲۵، چاپ رینولد آلن نیکلسون، لیدن ۱۹۱۴، چاپ افست تهران (بی تا)</ref> و ابوالحسین نوری (متوفی ۲۹۵) تصوف را ترک کلیه لذایذ نفسانی میدانست.<ref>ابوبکر محمدبن ابراهیم کلاباذی، متن و ترجمه کتاب تعرف، ج۱، ص۲۵، چاپ محمدجواد شریعت، تهران ۱۳۷۱ ش</ref> | ||
شبلی (متوفی ۳۳۴) تصوف را اشتغال به ذکر | شبلی (متوفی ۳۳۴) تصوف را اشتغال به ذکر خدا، بی اندیشیدن به غیر او میدانست.<ref>منصوربن اردشیر عَبّادی، مناقب الصوفیّه، ج۱، ص۲۰، چاپ محمدتقی دانش پژوه و ایرج افشار، تهران ۱۳۶۲ ش</ref> | ||
=صوفی کیست= | =صوفی کیست= | ||
درباره معنی «تصوف» و این که به چه کسی «صوفی» میگویند، باید اعتراف کرد که یک تعریف جامع که طریقه و روش صوفیه را که در برگرفته و مورد قبول همگان باشد، یافت نمیگردد. | درباره معنی «تصوف» و این که به چه کسی «صوفی» میگویند، باید اعتراف کرد که یک تعریف جامع که طریقه و روش صوفیه را که در برگرفته و مورد قبول همگان باشد، یافت نمیگردد. | ||
گویند: «ابومنصور عبدالقادر» (متوفی 429 هـ ق) در بغداد بر حسب حروف ابجد و با توجه به تالیفات بزرگان صوفیه، در حدود یک هزار تعریف درباره تصوف و صوفیه و نظریات آنان، جمع آوری کرده است،<ref>نفحات الانس، مقدمه مصحح، ص 15</ref> البته مشایخ صوفیه صدها تعریف برای تصوف و معنی «صوفی» ذکر کردهاند و از هر کدام از اقطاب و رؤسای این فرقه چند تعریف درباره تصوف نقل شده است;<ref>عبارت عوارف المعارف سهروردی چنین است: «و اقوال المشایخ فی ماهیة التصوف تزید علی الف قول، اقوال مشایخ صوفیه در تعریف تصوف بیش از هزار قول است».</ref> از این مطلب آشکار میگردد که تا چه اندازه تباین و اختلاف در فروع نظریه تصوف وجود دارد و به قول «ابوسعید بن اعرابی صوفی» (م. 340 هـ.ق) صوفیه قائل به جمع بودند; اما صورت این جمع نزد هر دسته از آنان بر خلاف آن چه بوده که در نزد دیگری است و با این ترتیب در اسماء متفق و در معانی مختلف بودند.<ref>مقدمه نفحات الانس، ص 16</ref> | گویند: «ابومنصور عبدالقادر» (متوفی 429 هـ ق) در بغداد بر حسب حروف ابجد و با توجه به تالیفات بزرگان صوفیه، در حدود یک هزار تعریف درباره تصوف و صوفیه و نظریات آنان، جمع آوری کرده است،<ref>نفحات الانس، مقدمه مصحح، ص 15</ref> البته مشایخ صوفیه صدها تعریف برای تصوف و معنی «صوفی» ذکر کردهاند و از هر کدام از اقطاب و رؤسای این فرقه چند تعریف درباره تصوف نقل شده است;<ref>عبارت عوارف المعارف سهروردی چنین است: «و اقوال المشایخ فی ماهیة التصوف تزید علی الف قول، اقوال مشایخ صوفیه در تعریف تصوف بیش از هزار قول است».</ref> از این مطلب آشکار میگردد که تا چه اندازه تباین و اختلاف در فروع نظریه تصوف وجود دارد و به قول «ابوسعید بن اعرابی صوفی» (م. 340 هـ.ق) صوفیه قائل به جمع بودند; اما صورت این جمع نزد هر دسته از آنان بر خلاف آن چه بوده که در نزد دیگری است و با این ترتیب در اسماء متفق و در معانی مختلف بودند.<ref>مقدمه نفحات الانس، ص 16</ref> | ||
با وجود همه این تعریفات، تا به حال نتوانسته اند یک تعریف جامع برای «تصوف» بیان کنند و خود این همه اختلاف و مغایرت که در تعاریف | با وجود همه این تعریفات، تا به حال نتوانسته اند یک تعریف جامع برای «تصوف» بیان کنند و خود این همه اختلاف و مغایرت که در تعاریف آنها وجود دارد، کاشف از این است که هر کدام، مفهوم جداگانهای برای تصوف و صوفی قائل بودهاند<ref>دشتی، علی، در دیار صوفیان، چاپ جاویدان، ص 9</ref> و لذا باید گفت: تصوف یک مذهب خاص و منظم و محدود نیست. بلکه یک طریقه التقاطی است که از به هم آمیخن عقاید و افکار گوناگون به وجود آمده است. به همین جهت حد و حصاری ندارد و در طی قرون و اعصار با مقتضیات و شرایط و افکار هر دوره تغییر شکل میدهد.<ref>زنجانی، عمید، تاریخ تصوف، ص159</ref> | ||
=نتیجه= | =نتیجه= | ||
از مجموع این تعاریف چنین بر میآید که تصوف، در نظر پیشگامان این راه، بیشتر آدابی بوده است که منتهی به برخی ملکات و اوصاف میشود و هدف آن حسن خُلق با خَلق برای قبول حق است. | از مجموع این تعاریف چنین بر میآید که تصوف، در نظر پیشگامان این راه، بیشتر آدابی بوده است که منتهی به برخی ملکات و اوصاف میشود و هدف آن حسن خُلق با خَلق برای قبول حق است. | ||
صوفیان را ازاینرو به خصوصیاتی چون گسستن از غیرحق، | صوفیان را ازاینرو به خصوصیاتی چون گسستن از غیرحق، فقر، قناعت، تواضع، ایثار، اخلاص، صبر، استقامت، تسلیم، شناخت وسوسههای نفس و مخالفت با آن میشناختند نه به عقاید و آرا.<ref>علی بن عثمان هجویری، کشف المحجوب، ج۱، ص۴۴، چاپ و ژوکوفسکی، لنینگراد ۱۹۲۶، چاپ افست تهران ۱۳۵۸ ش. - علی بن عثمان هجویری، کشف المحجوب، ج۱، ص۴۷، چاپ و ژوکوفسکی، لنینگراد ۱۹۲۶، چاپ افست تهران ۱۳۵۸ ش.</ref> | ||
بعلاوه صوفیان برای دفاع از آداب خود اهل احتجاج و استدلال نبودند، بلکه آدابشان مبتنی بر ذوق و اشراق و شهود یا تجربه درونی بود.<ref>علی بن عثمان هجویری، کشف المحجوب، ج۱، ص۴۸ـ۴۹، چاپ و ژوکوفسکی، لنینگراد ۱۹۲۶، چاپ افست تهران ۱۳۵۸ ش</ref> | بعلاوه صوفیان برای دفاع از آداب خود اهل احتجاج و استدلال نبودند، بلکه آدابشان مبتنی بر ذوق و اشراق و شهود یا تجربه درونی بود.<ref>علی بن عثمان هجویری، کشف المحجوب، ج۱، ص۴۸ـ۴۹، چاپ و ژوکوفسکی، لنینگراد ۱۹۲۶، چاپ افست تهران ۱۳۵۸ ش</ref> | ||
صوفیه همچنین بین صوفی و متصوف و مستَصوف فرق میگذاشتند و مستَصوف را کسی میدانستند که برای کسب جاه و | صوفیه همچنین بین صوفی و متصوف و مستَصوف فرق میگذاشتند و مستَصوف را کسی میدانستند که برای کسب جاه و مال، خود را به صوفیان همانند میکرد.<ref>علی بن عثمان هجویری، کشف المحجوب، ج۱، ص۴۰، چاپ و ژوکوفسکی، لنینگراد ۱۹۲۶، چاپ افست تهران ۱۳۵۸ ش</ref> | ||
کثرت مستصوفها در طول تاریخ تصوف سبب شد تا در برخی کتب صوفیه کلمه صوفی معنای مذمومی پیدا کند و به جای آن برخی واژه عارف را که معمولاً معنای مثبتی دارد برای خود و یا صوفیان | کثرت مستصوفها در طول تاریخ تصوف سبب شد تا در برخی کتب صوفیه کلمه صوفی معنای مذمومی پیدا کند و به جای آن برخی واژه عارف را که معمولاً معنای مثبتی دارد برای خود و یا صوفیان سدههای اول تصوف برگزینند. | ||
=پانویس= | =پانویس= |