۱٬۷۴۱
ویرایش
Mollahashem (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Mollahashem (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
=چکیده = | =چکیده= | ||
آیات صفاتی، از آیات متشابهی که از یک طرف با صفات خبری خدا ـ که یک بحث اختلافی است ـ و از طرف دیگر، با آیات متشابه ـ که برای فهم بشر سنگین است ـ مرتبط میباشد. این بحث زمینهساز | آیات صفاتی، از آیات متشابهی که از یک طرف با صفات خبری خدا ـ که یک بحث اختلافی است ـ و از طرف دیگر، با آیات متشابه ـ که برای فهم بشر سنگین است ـ مرتبط میباشد. این بحث زمینهساز | ||
بهوجود آمدن فرقههای مختلف در میان مسلمانان گردیده است. با توجه به اینکه دین اسلام، دین وحدت است بنابراین ضرورت دارد که این مسئله بررسی گردد؛ از این رو در این مقاله کنکاش و تطبیق نظرات دو مفسر بزرگ از شیعه و اهلسنت (علامه طباطبایی و رشیدرضا) پرداخته میشود. | بهوجود آمدن فرقههای مختلف در میان مسلمانان گردیده است. با توجه به اینکه دین اسلام، دین وحدت است بنابراین ضرورت دارد که این مسئله بررسی گردد؛ از این رو در این مقاله کنکاش و تطبیق نظرات دو مفسر بزرگ از شیعه و اهلسنت (علامه طباطبایی و رشیدرضا) پرداخته میشود. | ||
خط ۹: | خط ۹: | ||
=مقدمه= | =مقدمه= | ||
==آیات صفات == | ==آیات صفات== | ||
بحث صفات خداوند یکی از دیرینهترین و پردامنهترین مباحث در میان دانشمندان مسلمان بهویژه متکلمان بوده و این مبحث به شکلگیری فرقههای متفاوتی انجامیده است که تا حد تکفیر همدیگر پیش رفتهاند. در این میان، مبحث آیات صفات شاید یکی از پراهمیتترین مباحث بهشمار آید از آنرو که از یک سو به متشابهات قرآن برميگردد و از سویی با تأویل و تفویض ارتباط مییابد. <ref>صابری، 1385ش، ص66.</ref> | بحث صفات خداوند یکی از دیرینهترین و پردامنهترین مباحث در میان دانشمندان مسلمان بهویژه متکلمان بوده و این مبحث به شکلگیری فرقههای متفاوتی انجامیده است که تا حد تکفیر همدیگر پیش رفتهاند. در این میان، مبحث آیات صفات شاید یکی از پراهمیتترین مباحث بهشمار آید از آنرو که از یک سو به متشابهات قرآن برميگردد و از سویی با تأویل و تفویض ارتباط مییابد. <ref>صابری، 1385ش، ص66.</ref> | ||
==تعریف آیات صفات از جهت خبری بودن برخی صفات خداوند== | ==تعریف آیات صفات از جهت خبری بودن برخی صفات خداوند== | ||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
آیات صفات خبری، همانگونه که از ظاهر آنها پیداست، به دلیل وجود صفات خبری در آنها که موهم تجسیم خداوند است نمیتوان آنها را به ظاهر تفسیر نمود و برای دستیابی به تفسیری درست از آنها نیازمند ارجاع آنها به آیات محکم میباشیم. بنابراین یکی از اقسام متشابه در قرآن آیاتی است که دربردارنده صفاتی از خداوند میباشد که تفسیر ظاهری آنها به دلیل وجود شبهۀ تجسیم در حق خداوند مشکل مینماید. از این آیات، به آیات صفات و یا متشابهالصفات یاد میگردد. <br> | آیات صفات خبری، همانگونه که از ظاهر آنها پیداست، به دلیل وجود صفات خبری در آنها که موهم تجسیم خداوند است نمیتوان آنها را به ظاهر تفسیر نمود و برای دستیابی به تفسیری درست از آنها نیازمند ارجاع آنها به آیات محکم میباشیم. بنابراین یکی از اقسام متشابه در قرآن آیاتی است که دربردارنده صفاتی از خداوند میباشد که تفسیر ظاهری آنها به دلیل وجود شبهۀ تجسیم در حق خداوند مشکل مینماید. از این آیات، به آیات صفات و یا متشابهالصفات یاد میگردد. <br> | ||
==متشابه بودن آیات صفات در تفسیر المنار و المیزان == | ==متشابه بودن آیات صفات در تفسیر المنار و المیزان== | ||
یکی از مطالب مهم این است که اثبات گردد آیات صفات، طبق توضیحاتی که گذشت، از نگاه صاحبان تفاسیر المنار و المیزان جزء متشابهات است، زیرا در غیر اینصورت تطبیق و مقایسۀ دو تفسیر در زمینۀ تفسیر آیات صفات | یکی از مطالب مهم این است که اثبات گردد آیات صفات، طبق توضیحاتی که گذشت، از نگاه صاحبان تفاسیر المنار و المیزان جزء متشابهات است، زیرا در غیر اینصورت تطبیق و مقایسۀ دو تفسیر در زمینۀ تفسیر آیات صفات بیمعنا خواهد بود. | ||
==متشابه بودن آیات صفات در المنار== | ==متشابه بودن آیات صفات در المنار== | ||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
رشیدرضا دربارۀ آیات صفاتی که دربردارندۀ صفاتی همچون رحمت و غضب میباشد، که موهم داشتن انفعالات نفسانی برای خداوند است، میگوید: «سلف این آیات را بر اساس ظاهرشان، همراه با تنزیه خداوند از داشتن انفعالات نفسانی همچون انفعالات مخلوقات، برای خداوند اثبات میکنند و میگویند: خداوند دارای غضبی است که شایستۀ خود اوست و این غضب هم چون غضب انسانها، واکنش نفسانی نیست».<ref>پیشین، ص 174).</ref> | رشیدرضا دربارۀ آیات صفاتی که دربردارندۀ صفاتی همچون رحمت و غضب میباشد، که موهم داشتن انفعالات نفسانی برای خداوند است، میگوید: «سلف این آیات را بر اساس ظاهرشان، همراه با تنزیه خداوند از داشتن انفعالات نفسانی همچون انفعالات مخلوقات، برای خداوند اثبات میکنند و میگویند: خداوند دارای غضبی است که شایستۀ خود اوست و این غضب هم چون غضب انسانها، واکنش نفسانی نیست».<ref>پیشین، ص 174).</ref> | ||
همچنین در المنار هنگام بحث دربارۀ متشابهات قرآن و چگونگی اعتقاد به آنها، آیاتی مانند «وَ جاءَ رَبُّكَ وَ الْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا؛ و (فرمان) پروردگارت و فرشتهها صف در صفمیآید»<ref>فجر(89):22</ref> و «الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى؛ خدای رحمان که بر عرش استیلا یافته است» <ref>طه (20):5</ref> ذکر میشود که نشان میدهد اینگونه آیات که در آنها صفات خبری مانند «إستوی» و «مجیء»، برای خداوند به کار رفته است از دید رشیدرضا جزء متشابهات میباشد. <ref>پیشین، ص166.</ref> <br> | همچنین در المنار هنگام بحث دربارۀ متشابهات قرآن و چگونگی اعتقاد به آنها، آیاتی مانند «وَ جاءَ رَبُّكَ وَ الْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا؛ و (فرمان) پروردگارت و فرشتهها صف در صفمیآید»<ref>فجر(89):22</ref> و «الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى؛ خدای رحمان که بر عرش استیلا یافته است» <ref>طه (20):5</ref> ذکر میشود که نشان میدهد اینگونه آیات که در آنها صفات خبری مانند «إستوی» و «مجیء»، برای خداوند به کار رفته است از دید رشیدرضا جزء متشابهات میباشد. <ref>پیشین، ص166.</ref> <br> | ||
==متشابه بودن آیات صفات در المیزان== | ==متشابه بودن آیات صفات در المیزان== | ||
در المیزان هرچند به اصطلاح آیات صفات اشارهای نشده، اما این دسته از آیات، جزء متشابهات قرار داده شده و به صراحت به این نکته تصریح گردیده است؛ برای نمونه، در بحث پیرامون محکم و متشابه، وقتی علامه راه رفع تشابه در متشابهات را ارجاع آنها به محکمات بیان میکند، این مثال را مطرح میکند: «آیه شریفۀ «الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى؛ خدای رحمان که بر عرش استیلا یافته است» (طه/5) آیه متشابه است، چون معلوم نیست منظور از برقرار شدن خدا بر عرش چیست و شنونده در اولین لحظه که آن را میشنود در معنایش تردید میکند، ولی وقتی به آیۀ «لَیسَ كَمِثْلِهِ شَیءٌ؛ چیزی مانند او نیست» (شوری/11) مراجعه میکند، میفهمد که قرار گرفتن خداوند مانند قرار گرفتن سایر موجودات نیست و منظور از کلمۀ «إستوی» برقرار شدن تسلط بر ملک و احاطه بر خلق است، نه روی تخت نشستن، و بر مکانی تکیه دادن، که کار موجودات جسمانی است، و چنین چیزی از خدای سبحان محال است».<br> | در المیزان هرچند به اصطلاح آیات صفات اشارهای نشده، اما این دسته از آیات، جزء متشابهات قرار داده شده و به صراحت به این نکته تصریح گردیده است؛ برای نمونه، در بحث پیرامون محکم و متشابه، وقتی علامه راه رفع تشابه در متشابهات را ارجاع آنها به محکمات بیان میکند، این مثال را مطرح میکند: «آیه شریفۀ «الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى؛ خدای رحمان که بر عرش استیلا یافته است» (طه/5) آیه متشابه است، چون معلوم نیست منظور از برقرار شدن خدا بر عرش چیست و شنونده در اولین لحظه که آن را میشنود در معنایش تردید میکند، ولی وقتی به آیۀ «لَیسَ كَمِثْلِهِ شَیءٌ؛ چیزی مانند او نیست» (شوری/11) مراجعه میکند، میفهمد که قرار گرفتن خداوند مانند قرار گرفتن سایر موجودات نیست و منظور از کلمۀ «إستوی» برقرار شدن تسلط بر ملک و احاطه بر خلق است، نه روی تخت نشستن، و بر مکانی تکیه دادن، که کار موجودات جسمانی است، و چنین چیزی از خدای سبحان محال است».<br> | ||
وی در مثال دوم میگوید: «آیۀ شریفۀ «إِلى رَبِّها ناظِرَةٌ؛ به سوی خود مینگرند» <ref>(قیامت(75):24)</ref> وقتی شنونده آن را میشنود، بلافاصله به ذهنش خطور میکند که خدا هم مانند اجسام دیدنی است و وقتی به آیۀ «لا تُدْرِكُهُ الأَْبْصارُ وَ هُوَ یدْرِكُ الأَْبْصارَ؛ چشمها او را درنمییابند و اوست که دیدگان را درمییابد» <ref>(أنعام (6): 103)</ref> مراجعه میکند آن وقت میفهمد که منظور از نظر کردن، تماشا کردن با چشم مادی نیست».<ref>طباطبایی، 1374ش، ج3، ص 31.</ref> پس ذکر این دو آیه به عنوان مثال برای متشابهات، نشان میدهد که در المیزان آیات صفات جزء متشابهات میباشد، بنابراین مطابقت دو تفسیر در چگونگی تفسیر آیات صفات، صحیح خواهد بود. <br> | وی در مثال دوم میگوید: «آیۀ شریفۀ «إِلى رَبِّها ناظِرَةٌ؛ به سوی خود مینگرند» <ref>(قیامت(75):24)</ref> وقتی شنونده آن را میشنود، بلافاصله به ذهنش خطور میکند که خدا هم مانند اجسام دیدنی است و وقتی به آیۀ «لا تُدْرِكُهُ الأَْبْصارُ وَ هُوَ یدْرِكُ الأَْبْصارَ؛ چشمها او را درنمییابند و اوست که دیدگان را درمییابد» <ref>(أنعام (6): 103)</ref> مراجعه میکند آن وقت میفهمد که منظور از نظر کردن، تماشا کردن با چشم مادی نیست».<ref>طباطبایی، 1374ش، ج3، ص 31.</ref> پس ذکر این دو آیه به عنوان مثال برای متشابهات، نشان میدهد که در المیزان آیات صفات جزء متشابهات میباشد، بنابراین مطابقت دو تفسیر در چگونگی تفسیر آیات صفات، صحیح خواهد بود. <br> | ||
==جهتگیریهای کلی دربارۀ آیات صفات== | ==جهتگیریهای کلی دربارۀ آیات صفات== | ||
آیات صفات قرآن به لحاظ وجود صفات خبری در آنها که تفسیر و معنای آنها به اختلاف در نوع نگرش به متشابهات قرآن برمیگردد، که خود موضوعی بسیار اختلافی و پردامنه است، از داغترین مسایل در تاریخ مناظرات فرقههای اسلامی بوده و زمینهساز پیدایش گروههایی متفاوت در میان مسلمانان شده است، زیرا در این آیات، صفاتی برای خداوند ثابت شده است که مفاد ظاهری آنها مؤید تجسیم و تشبیه پروردگار است. به طور کلی میتوان دیدگاه مسلمانان را در برخورد با این آیات به دو گروه کلی مثبتین و مؤولین تقسیم نمود. در دیدگاه اول، ظاهر صفات موجود در این آیات برای خداوند ثابت میشود و معنای دیگری برای آن جستوجو نمیشود، اما در دیدگاه دوم، ظاهر آیات ملاک قرار نمیگیرد بلکه ظاهر این آیات به معنای دیگری برده میشود و به اصطلاح تأویل میگردد، گرچه برخی علما در اینباره گفتهاند: «هر یک از این دو تفسیر را که انتخاب کنیم خالی از تأویل نیست گرچه این تأویل در تفسیر اول اجمالی است و در تفسیر دوم بهطور تفصیلی میباشد، زیرا معنای لغوی هر یک از واژههای وجه و عین و ید و... که در این آیات به کار رفته همان اعضای معروف صورت و چشم و دست و دیگر اندامهای بدن میباشد، در حالی که هر یک از این اعضا در دو شیوه تفسیری از خداوند نفی شده است». <ref>بوطی، 1383ش، ص 153.</ref> <br> | آیات صفات قرآن به لحاظ وجود صفات خبری در آنها که تفسیر و معنای آنها به اختلاف در نوع نگرش به متشابهات قرآن برمیگردد، که خود موضوعی بسیار اختلافی و پردامنه است، از داغترین مسایل در تاریخ مناظرات فرقههای اسلامی بوده و زمینهساز پیدایش گروههایی متفاوت در میان مسلمانان شده است، زیرا در این آیات، صفاتی برای خداوند ثابت شده است که مفاد ظاهری آنها مؤید تجسیم و تشبیه پروردگار است. به طور کلی میتوان دیدگاه مسلمانان را در برخورد با این آیات به دو گروه کلی مثبتین و مؤولین تقسیم نمود. در دیدگاه اول، ظاهر صفات موجود در این آیات برای خداوند ثابت میشود و معنای دیگری برای آن جستوجو نمیشود، اما در دیدگاه دوم، ظاهر آیات ملاک قرار نمیگیرد بلکه ظاهر این آیات به معنای دیگری برده میشود و به اصطلاح تأویل میگردد، گرچه برخی علما در اینباره گفتهاند: «هر یک از این دو تفسیر را که انتخاب کنیم خالی از تأویل نیست گرچه این تأویل در تفسیر اول اجمالی است و در تفسیر دوم بهطور تفصیلی میباشد، زیرا معنای لغوی هر یک از واژههای وجه و عین و ید و... که در این آیات به کار رفته همان اعضای معروف صورت و چشم و دست و دیگر اندامهای بدن میباشد، در حالی که هر یک از این اعضا در دو شیوه تفسیری از خداوند نفی شده است». <ref>بوطی، 1383ش، ص 153.</ref> <br> | ||
=مدرسه اثبات (اکثریت سلف)= | =مدرسه اثبات (اکثریت سلف)= | ||
همانطور که گفته شد، گروهی از مسلمانان در برخورد با این دسته از آیات، ظاهر آن را برای خدا ثابت میکنند، که به عنوان مثبتین آیات صفات از آنها یاد میشود، اما خود مثبتین در چگونگی اخذ به ظواهر آیات و روایات به دو دسته تقسیم میشوند: 1ـ اثبات مقبول 2ـ اثبات مردود؛ هر دو گروه مدرسۀ اثبات در نادرست دانستن روش تأویل و اعمال رأی و نظر در به کارگیری معنایی غیر از معنای ظاهری آیات اتفاق نظر دارند. ابنخلدون میگوید: «در قرآن کریم دربارۀ صفات خداوند دو دسته آیات وجود دارد: <br> | همانطور که گفته شد، گروهی از مسلمانان در برخورد با این دسته از آیات، ظاهر آن را برای خدا ثابت میکنند، که به عنوان مثبتین آیات صفات از آنها یاد میشود، اما خود مثبتین در چگونگی اخذ به ظواهر آیات و روایات به دو دسته تقسیم میشوند: 1ـ اثبات مقبول 2ـ اثبات مردود؛ هر دو گروه مدرسۀ اثبات در نادرست دانستن روش تأویل و اعمال رأی و نظر در به کارگیری معنایی غیر از معنای ظاهری آیات اتفاق نظر دارند. ابنخلدون میگوید: «در قرآن کریم دربارۀ صفات خداوند دو دسته آیات وجود دارد: <br>الف) آیاتی که بر تنزیه خداوند از صفات اجسام دلالت دارند؛ <br>ب) آیاتی که ظاهر آنها موهم تشبیه است. اکثر صحابه و تابعین دستۀ اول را گرفته و دربارۀ دستۀ دوم سکوت کرده و متعرض معنای آنها نشدند، ولی عدهای به ظاهر آیات متشابه تمسک کرده و گرفتار تشبیه شدند».<ref>ابنخلدون، 1956م، ص463ـ464.</ref><br>نکتهای که ذکر آن بسیار مهم است این است که اکثریت و جمهور مسلمانان روش مجسمه و مشبهه را نادرست میدانند، زیرا تفسیر این دسته از آیات خداوند بر اساس ظاهرشان به دلیل وجود بسیاری از آیات دیگر مثل «لَیسَ كَمِثْلِهِ شَیءٌ؛ چیزی مانند او نیست».<ref>شوری(42):11</ref> که خداوند را از تشبیه به مخلوقات تنزیه میگرداند غیرممکن است، اما به دلیل اثبات ظاهر این صفات برای خداوند از سوی این گروه و نپذیرفتن شیوۀ تأویل، در مجموعۀ مثبتین قرار میگیرند و به دلیل رد نظریۀ آنها از سوی جمهور مسلمانان و از جمله اکثریت مثبتین دیگر، از شیوۀ آنها با عنوان اثبات مردود و از شیوۀ گروهی که تنزیه خداوند را رعایت نمودهاند با عنوان اثبات مقبول یاد میشود. <br> | ||
=اثبات مقبول= | |||
الف) آیاتی که بر تنزیه خداوند از صفات اجسام دلالت دارند؛ <br> | |||
ب) آیاتی که ظاهر آنها موهم تشبیه است. اکثر صحابه و تابعین دستۀ اول را گرفته و دربارۀ دستۀ دوم سکوت کرده و متعرض معنای آنها نشدند، ولی عدهای به ظاهر آیات متشابه تمسک کرده و گرفتار تشبیه شدند».<ref>ابنخلدون، 1956م، ص463ـ464.</ref><br> | |||
نکتهای که ذکر آن بسیار مهم است این است که اکثریت و جمهور مسلمانان روش مجسمه و مشبهه را نادرست میدانند، زیرا تفسیر این دسته از آیات خداوند بر اساس ظاهرشان به دلیل وجود بسیاری از آیات دیگر مثل «لَیسَ كَمِثْلِهِ شَیءٌ؛ چیزی مانند او نیست».<ref>شوری(42):11</ref> که خداوند را از تشبیه به مخلوقات تنزیه میگرداند غیرممکن است، اما به دلیل اثبات ظاهر این صفات برای خداوند از سوی این گروه و نپذیرفتن شیوۀ تأویل، در مجموعۀ مثبتین قرار میگیرند و به دلیل رد نظریۀ آنها از سوی جمهور مسلمانان و از جمله اکثریت مثبتین دیگر، از شیوۀ آنها با عنوان اثبات مردود و از شیوۀ گروهی که تنزیه خداوند را رعایت نمودهاند با عنوان اثبات مقبول یاد میشود. <br> | |||
=اثبات مقبول = | |||
==الف) تفویض== | ==الف) تفویض== | ||
بیشتر دانشمندان متقدم اسلامی، موسوم به سلف، بر مبنای وقف بر لفظ جلاله در آیۀ هفتم سورۀ مبارکه آلعمران، آن آیه را به گونهای تفسیر کردهاند که خود را از درک معانی متشابهات عاجز و ناتوان شمرده و معانی آن را به خداوند تفویض و حواله کردهاند.<ref>زرقانی، بیتا، ج2، ص 183.</ref> | بیشتر دانشمندان متقدم اسلامی، موسوم به سلف، بر مبنای وقف بر لفظ جلاله در آیۀ هفتم سورۀ مبارکه آلعمران، آن آیه را به گونهای تفسیر کردهاند که خود را از درک معانی متشابهات عاجز و ناتوان شمرده و معانی آن را به خداوند تفویض و حواله کردهاند.<ref>زرقانی، بیتا، ج2، ص 183.</ref> | ||
خط ۶۷: | خط ۵۳: | ||
برای مثال، در جملۀ «شیری به مدرسه رفت»، از معنای شیر، طبق ظهور ابتدایی آن، همان حیوان جنگل به ذهن تداعی میشود، که دریافت چنین معنایی از جمله ارزشی ندارد و این ظهور، ظهور کلمی یا تصوری است. اما اگر به دقت به تمام جمله نگریسته شود و قرائن آن، از جمله به مدرسه رفتن، در نظر گرفته شود ذهن ما به ظهور دیگری از جمله میرسد که عبارت است از اینکه فردی که در شجاعت همانند شیر است به مدرسه رفت، که این ظهور که ظهور تصدیقی یا جملی میباشد ارزشمند خواهد بود، آیات صفات هم همینگونه میباشد و در آنها دو ظهور محتمل است و اگر ظهور ابتدایی آیات صفات را مقصود خداوند از این آیات بگیریم، دچار تجسیم و تشبیه خداوند به مخلوقات میشویم، از این رو با توجه به کل آیه و نیز قرائن آن، از جمله اینکه این صفات در مورد چه کسی به کار برده میشود، میتوان به یک معنای دیگری از همان ظاهر آیه رسید که با تقدیس و تنزیه خداوند و نیز با آیاتی نظیر «لَیسَ كَمِثْلِهِ شَیءٌ» سازگار میباشد. | برای مثال، در جملۀ «شیری به مدرسه رفت»، از معنای شیر، طبق ظهور ابتدایی آن، همان حیوان جنگل به ذهن تداعی میشود، که دریافت چنین معنایی از جمله ارزشی ندارد و این ظهور، ظهور کلمی یا تصوری است. اما اگر به دقت به تمام جمله نگریسته شود و قرائن آن، از جمله به مدرسه رفتن، در نظر گرفته شود ذهن ما به ظهور دیگری از جمله میرسد که عبارت است از اینکه فردی که در شجاعت همانند شیر است به مدرسه رفت، که این ظهور که ظهور تصدیقی یا جملی میباشد ارزشمند خواهد بود، آیات صفات هم همینگونه میباشد و در آنها دو ظهور محتمل است و اگر ظهور ابتدایی آیات صفات را مقصود خداوند از این آیات بگیریم، دچار تجسیم و تشبیه خداوند به مخلوقات میشویم، از این رو با توجه به کل آیه و نیز قرائن آن، از جمله اینکه این صفات در مورد چه کسی به کار برده میشود، میتوان به یک معنای دیگری از همان ظاهر آیه رسید که با تقدیس و تنزیه خداوند و نیز با آیاتی نظیر «لَیسَ كَمِثْلِهِ شَیءٌ» سازگار میباشد. | ||
=اثبات مردود (مجسمه و مشبهه) = | =اثبات مردود (مجسمه و مشبهه)= | ||
مسلمانان پیرو این نگرش همۀ صفات موجود در آیات را علاوه بر اثبات آنها برای خدا، بر همان معنای لغوی خود حمل کرده و از توصیف خداوند به جسم و جسمانیات ابایی ندارند. در شرح مواقف آمده است: «مجسمه و مشبهه دو گروه هستند که معتقدند خداوند دارای پیکر است و اندام دارد و بر عرش جای گرفته است» (جرجانی، بیتا، ج2، ص492). تفاوت میان این دو گروه را میتوان در این دانست که مشبهه خدا و صفاتش را به چیزهای آفریدهشده مانند میکنند ولی مجسمه خدا را به چیزهای دیگر مانند نمیکنند و تنها اعضا و جوارحی را برای او ثابت میکنند (هرتلی، 1383ش، ص58). | مسلمانان پیرو این نگرش همۀ صفات موجود در آیات را علاوه بر اثبات آنها برای خدا، بر همان معنای لغوی خود حمل کرده و از توصیف خداوند به جسم و جسمانیات ابایی ندارند. در شرح مواقف آمده است: «مجسمه و مشبهه دو گروه هستند که معتقدند خداوند دارای پیکر است و اندام دارد و بر عرش جای گرفته است» (جرجانی، بیتا، ج2، ص492). تفاوت میان این دو گروه را میتوان در این دانست که مشبهه خدا و صفاتش را به چیزهای آفریدهشده مانند میکنند ولی مجسمه خدا را به چیزهای دیگر مانند نمیکنند و تنها اعضا و جوارحی را برای او ثابت میکنند (هرتلی، 1383ش، ص58). | ||
خط ۸۲: | خط ۶۸: | ||
رشیدرضا، به هنگام بیان قاعده و اصل نگرش سلف به آیات صفات، که خود نیز به طور مکرر به آن اقرار کرده و خود را از اتباع این نگرش میداند، از تنزیه خداوند، به عنوان یکی از مبانی مهم این شیوه یاد میکند و میگوید: «سلف، به هنگام رویارویی با هر آنچه از صفاتی که خداوند آنها را به خود نسبت داده است، در حالی که این صفات در زبان عربی برای مخلوقات به کار میرفت، بر اساس قاعده و اصلی عمل میکردند و آن قاعده این بود که به این صفات در حد کمال و با قابلیت تصرف در آن برای خداوند، ایمان میآوردند و همراه با این ایمان (و اثبات)، خداوند را از مشابهت با مخلوقاتش تنزیه میکردند». (پیشین، ج8، ص422). | رشیدرضا، به هنگام بیان قاعده و اصل نگرش سلف به آیات صفات، که خود نیز به طور مکرر به آن اقرار کرده و خود را از اتباع این نگرش میداند، از تنزیه خداوند، به عنوان یکی از مبانی مهم این شیوه یاد میکند و میگوید: «سلف، به هنگام رویارویی با هر آنچه از صفاتی که خداوند آنها را به خود نسبت داده است، در حالی که این صفات در زبان عربی برای مخلوقات به کار میرفت، بر اساس قاعده و اصلی عمل میکردند و آن قاعده این بود که به این صفات در حد کمال و با قابلیت تصرف در آن برای خداوند، ایمان میآوردند و همراه با این ایمان (و اثبات)، خداوند را از مشابهت با مخلوقاتش تنزیه میکردند». (پیشین، ج8، ص422). | ||
==3ـ پیروی از مذهب سلف == | ==3ـ پیروی از مذهب سلف== | ||
در المنار، بسیار زیاد به تفاوت دو مذهب تفسیری سلف و خلف در تفسیر آیات صفات، اشاره شده و بیان گردیده است: «مذهب سلف ایمان به ظاهر آیات همراه با تنزیه خداوند از آنچه که ظاهر این آیات ایجاب میکند و تفویض حقیقت معنای این آیات به خداوند، میباشد. و مذهب خلف تأویل نمودن این آیات، به صورت مجاز و کنایه، به خاطر جمع بین عقل و نقل، میباشد». (پیشین، ج3، ص173). | در المنار، بسیار زیاد به تفاوت دو مذهب تفسیری سلف و خلف در تفسیر آیات صفات، اشاره شده و بیان گردیده است: «مذهب سلف ایمان به ظاهر آیات همراه با تنزیه خداوند از آنچه که ظاهر این آیات ایجاب میکند و تفویض حقیقت معنای این آیات به خداوند، میباشد. و مذهب خلف تأویل نمودن این آیات، به صورت مجاز و کنایه، به خاطر جمع بین عقل و نقل، میباشد». (پیشین، ج3، ص173). | ||
رشیدرضا در جاهای مختلفی از تفسیر المنار، به صراحت خود را تابع سلف و اصول آنان معرفی میکند و هدایت، رشد و آرامش خود را مرهون آگاهیاش بر این مکتب میداند و میگوید: «من (رشیدرضا) خداوند را شکر میگویم که بر طریق هدایت و رشد سلف میباشم، و بر این طریق انشاءالله میمیرم و زنده میشوم» (پیشین، ج1، ص224). وی در جای دیگری در المنار در باب حق بودن مکتب سلف میگوید: «در اوایل گمان میکردم که مذهب سلف ضعیف است، زیرا علمای آنها به خصوص علمای حنبلیمذهب یا برخی از آنها به دلیل اینکه علم و فهمشان به پای خلف نمیرسد، از تأویل آیات متشابه، به مانند خلف ناتوانند، اما پس از تعمق در علم کلام و تفحص و پژوهش در انتهای مکتب اشاعره و دیگر مکاتب تأویلی و تسلط بر کتابهایی که مکتب سلف را به روشنی توضیح داده بود به خصوص کتابهای ابنتیمیه، یقین پیدا کردم که مذهب سلف همان حقیقتی است که ورای آن حقیقتی نیست، و تمام مکاتب مخالف آن گمانها و اوهامی بیش نبوده و حقی را در بر ندارند» .(پیشین، ج3، ص 13). | رشیدرضا در جاهای مختلفی از تفسیر المنار، به صراحت خود را تابع سلف و اصول آنان معرفی میکند و هدایت، رشد و آرامش خود را مرهون آگاهیاش بر این مکتب میداند و میگوید: «من (رشیدرضا) خداوند را شکر میگویم که بر طریق هدایت و رشد سلف میباشم، و بر این طریق انشاءالله میمیرم و زنده میشوم» (پیشین، ج1، ص224). وی در جای دیگری در المنار در باب حق بودن مکتب سلف میگوید: «در اوایل گمان میکردم که مذهب سلف ضعیف است، زیرا علمای آنها به خصوص علمای حنبلیمذهب یا برخی از آنها به دلیل اینکه علم و فهمشان به پای خلف نمیرسد، از تأویل آیات متشابه، به مانند خلف ناتوانند، اما پس از تعمق در علم کلام و تفحص و پژوهش در انتهای مکتب اشاعره و دیگر مکاتب تأویلی و تسلط بر کتابهایی که مکتب سلف را به روشنی توضیح داده بود به خصوص کتابهای ابنتیمیه، یقین پیدا کردم که مذهب سلف همان حقیقتی است که ورای آن حقیقتی نیست، و تمام مکاتب مخالف آن گمانها و اوهامی بیش نبوده و حقی را در بر ندارند» .(پیشین، ج3، ص 13). | ||
خط ۸۸: | خط ۷۴: | ||
گرچه مفسرین و بهویژه رشیدرضا به طور مکرر به تبعیت از مکتب سلف و شیوۀ تفویض در تفسیر آیات صفات اقرار میکنند، اما خودشان در عمل، در بسیاری از موارد به طریقۀ خلف تفسیر میکنند و نمیتوانند بدون ذکر کنایه یا مجازی، آیات صفات را رها سازند. | گرچه مفسرین و بهویژه رشیدرضا به طور مکرر به تبعیت از مکتب سلف و شیوۀ تفویض در تفسیر آیات صفات اقرار میکنند، اما خودشان در عمل، در بسیاری از موارد به طریقۀ خلف تفسیر میکنند و نمیتوانند بدون ذکر کنایه یا مجازی، آیات صفات را رها سازند. | ||
== 4- امكان فهم تمام آیات == | |||
در المنار دلایل بسیاری از کتاب و سنت و اقوال سلف مبنی بر امکان فهم و تدبر قرآن، | در المنار دلایل بسیاری از کتاب و سنت و اقوال سلف مبنی بر امکان فهم و تدبر قرآن، | ||
ذکر شده و بیان گردیده است که دلیل قطعی مبنی بر آگاه نبودن راسخین در علم از تفسیر متشابهات وجود ندارد و از قول بسیاری از سلف مثل مجاهد و ربیع بن أنس نقل شده که گفتهاند تأویل قرآن را میدانند (پیشین، ص 157) آنگاه دلایل قابل فهم بودن تمام قرآن را به این ترتیب | ذکر شده و بیان گردیده است که دلیل قطعی مبنی بر آگاه نبودن راسخین در علم از تفسیر متشابهات وجود ندارد و از قول بسیاری از سلف مثل مجاهد و ربیع بن أنس نقل شده که گفتهاند تأویل قرآن را میدانند (پیشین، ص 157) آنگاه دلایل قابل فهم بودن تمام قرآن را به این ترتیب | ||
خط ۹۶: | خط ۸۲: | ||
رشیدرضا در جای دیگر میگوید: «آنچه موجب شده که در میان اهل سنت مشهور گردد که تأویل متشابهات را کسی جز خداوند نمیداند، تأویلات باطلی بود که از جانب اهل بدعت و قدریه از معتزله و غیر آنها ظاهر گردید. آنها دربارۀ تأویل قرآن با نظرات باطل خود سخن میگفتند و این اصل در میان اهل بدعت معروف است که آنها قرآن را با عقل خود و با تأویلات لغوی خود تفسیر میکنند، به همین جهت تفاسیر معتزلی پر شده است از تأویلات نصوص که صفات را برای خداوند ثابت میکنند» (پیشین، ص64ـ65). | رشیدرضا در جای دیگر میگوید: «آنچه موجب شده که در میان اهل سنت مشهور گردد که تأویل متشابهات را کسی جز خداوند نمیداند، تأویلات باطلی بود که از جانب اهل بدعت و قدریه از معتزله و غیر آنها ظاهر گردید. آنها دربارۀ تأویل قرآن با نظرات باطل خود سخن میگفتند و این اصل در میان اهل بدعت معروف است که آنها قرآن را با عقل خود و با تأویلات لغوی خود تفسیر میکنند، به همین جهت تفاسیر معتزلی پر شده است از تأویلات نصوص که صفات را برای خداوند ثابت میکنند» (پیشین، ص64ـ65). | ||
==5ـ اثبات تمام صفات وارد شده در کتاب و سنت بدون تأویل، تمثیل، تکییف و تعطیل == | ==5ـ اثبات تمام صفات وارد شده در کتاب و سنت بدون تأویل، تمثیل، تکییف و تعطیل== | ||
در المنار دربارۀ ایمان به تمام صفات خداوند گفته شده: «خداوند انسان را مکلف نموده است که به تمام صفاتی که خود را به آنها توصیف نموده است، ایمان آورده و خدا را به وسیلۀ آن صفات توصیف نماید بدون اینکه در این کار دچار تشبیه و تعطیل گردد» (پیشین، ج9، ص168). مذهب سلف صالح دربارۀ آیات صفات از دیدگاه رشیدرضا ایمان به ظاهر صفاتی است که خداوند آنها را در کتابش وارد نموده یا در روایات صحیح، پیامبر خداوند را با آنها توصیف نموده است؛ بدون تعطیلی معنای لغوی این صفات و بدون تمثیلی که با آن، بین خداوند و مخلوقاتش مشابهتی ایجاد شود و بدون تأویلی که معنای ظاهریِ متبادر به ذهن از این صفات، به معنای دیگری انصراف یابد (پیشین، ج11، ص321). | در المنار دربارۀ ایمان به تمام صفات خداوند گفته شده: «خداوند انسان را مکلف نموده است که به تمام صفاتی که خود را به آنها توصیف نموده است، ایمان آورده و خدا را به وسیلۀ آن صفات توصیف نماید بدون اینکه در این کار دچار تشبیه و تعطیل گردد» (پیشین، ج9، ص168). مذهب سلف صالح دربارۀ آیات صفات از دیدگاه رشیدرضا ایمان به ظاهر صفاتی است که خداوند آنها را در کتابش وارد نموده یا در روایات صحیح، پیامبر خداوند را با آنها توصیف نموده است؛ بدون تعطیلی معنای لغوی این صفات و بدون تمثیلی که با آن، بین خداوند و مخلوقاتش مشابهتی ایجاد شود و بدون تأویلی که معنای ظاهریِ متبادر به ذهن از این صفات، به معنای دیگری انصراف یابد (پیشین، ج11، ص321). | ||
رشیدرضا این عقیده را میپذیرد که صفات خداوند از نظر کلیت ثابت و معلوم میباشد ولی از جهت کیفیت و حدود، غیرمعقول میباشد، پس کسی که به صفات خداوند ایمان میآورد، از جهتی بیناست و از جهتی دیگر نابیناست؛ از جهت وجود داشتن آنها بیناست و از جهت کیفیت و حدود نابیناست و به این ترتیب میان اثبات آنچه که خدا خودش را به آن وصف نموده و بین نفی تحریف (تأویل) و تشبیه (تشبیه)، اجتماع به وجود میآید (پیشین، ج9، ص 164) | رشیدرضا این عقیده را میپذیرد که صفات خداوند از نظر کلیت ثابت و معلوم میباشد ولی از جهت کیفیت و حدود، غیرمعقول میباشد، پس کسی که به صفات خداوند ایمان میآورد، از جهتی بیناست و از جهتی دیگر نابیناست؛ از جهت وجود داشتن آنها بیناست و از جهت کیفیت و حدود نابیناست و به این ترتیب میان اثبات آنچه که خدا خودش را به آن وصف نموده و بین نفی تحریف (تأویل) و تشبیه (تشبیه)، اجتماع به وجود میآید (پیشین، ج9، ص 164) | ||
مفسر المنار معتقد است تمام صفات خداوند در اینکه شبیه به صفات انسانها نمیباشد | مفسر المنار معتقد است تمام صفات خداوند در اینکه شبیه به صفات انسانها نمیباشد مشترکاند و تفاوتی بین علم و حب وجود ندارد. وی بر این باور است که اثبات صفاتی مثل حب برای خداوند آنطور که لایق بزرگی خداوند میباشد، موجب تشبیه خداوند به مخلوقات نمیگردد، زیرا اگر تأویل اینگونه صفات لازم باشد، صفاتی مثل علم و قدرت هم باید تأویل گردد، در حالیکه خود مؤوّله هم این صفات را تأویل نکردهاند (پیشین، ج6، ص 376). | ||
==6ـ توجه به اسلوب لغت و بلاغت زبان اصیل عربی== | ==6ـ توجه به اسلوب لغت و بلاغت زبان اصیل عربی== | ||
خط ۱۱۲: | خط ۹۸: | ||
اما در واقع باید اذعان نمود که رشیدرضا در تفسیر آیات صفات در تمام موارد به طور کامل به این روش پای-بند نیست، زیرا در تفسیر بسیاری از آیات صفات، معنایی کنایهای یا مجازی برای آنها در نظر میگیرد و علت این امر را میتوان ناگزیر شدن به استفاده از روش تفسیری خلف در کنار تبعیت کردن از سلف جهت بهرهگیری از آیات خداوند دانست. | اما در واقع باید اذعان نمود که رشیدرضا در تفسیر آیات صفات در تمام موارد به طور کامل به این روش پای-بند نیست، زیرا در تفسیر بسیاری از آیات صفات، معنایی کنایهای یا مجازی برای آنها در نظر میگیرد و علت این امر را میتوان ناگزیر شدن به استفاده از روش تفسیری خلف در کنار تبعیت کردن از سلف جهت بهرهگیری از آیات خداوند دانست. | ||
=مبانی تفسیر آیات صفات در المیزان = | =مبانی تفسیر آیات صفات در المیزان= | ||
==1ـ امکان فهم تمام آیات == | ==1ـ امکان فهم تمام آیات== | ||
علامه به طور مطلق دربارۀ فهم آیات قرآن، چه آیات صفات و چه غیرصفات، معتقد است که قرآن نور و تبیان است و این صفات برای همه انسانها و مخاطبین آیات خواهد بود نه برای بخش خاصی از انسانها. وی قرآن را کتابی میداند که فهم و اندیشه عادی نیز بدان دسترسی دارد و آیات آن میتواند یکدیگر را تفسیر نماید. وی میگوید: «اگر قرآن قابل دریافت برای همه انسانها نبود، خداوند در آیاتش آدمی را به اندیشیدن در آیات فرانمیخواند». وی با تأکید یادآور میشود که در میان همۀ آیات قرآن حتی یک آیه نمییابیم که در مفهومش تعقیدی باشد به طوری که ذهن خواننده در فهم معنای آن دچار حیرت و سرگردانی شود. قرآن فصیحترین کلام عرب است، و ابتداییترین شرط فصاحت این است که تعقید نداشته باشد، و حتی آن آیاتی که جزء متشابهات قرآن بهشمار میآید، مانند آیات نسخ شده و امثال آن، در مفهوم آنها وضوح و روشنی وجود دارد و تشابهش به خاطر این است که مراد از آن را نمیدانیم، نه اینکه معنای ظاهرش نامعلوم باشد (طباطبایی، پیشین، ج1، ص 14). | علامه به طور مطلق دربارۀ فهم آیات قرآن، چه آیات صفات و چه غیرصفات، معتقد است که قرآن نور و تبیان است و این صفات برای همه انسانها و مخاطبین آیات خواهد بود نه برای بخش خاصی از انسانها. وی قرآن را کتابی میداند که فهم و اندیشه عادی نیز بدان دسترسی دارد و آیات آن میتواند یکدیگر را تفسیر نماید. وی میگوید: «اگر قرآن قابل دریافت برای همه انسانها نبود، خداوند در آیاتش آدمی را به اندیشیدن در آیات فرانمیخواند». وی با تأکید یادآور میشود که در میان همۀ آیات قرآن حتی یک آیه نمییابیم که در مفهومش تعقیدی باشد به طوری که ذهن خواننده در فهم معنای آن دچار حیرت و سرگردانی شود. قرآن فصیحترین کلام عرب است، و ابتداییترین شرط فصاحت این است که تعقید نداشته باشد، و حتی آن آیاتی که جزء متشابهات قرآن بهشمار میآید، مانند آیات نسخ شده و امثال آن، در مفهوم آنها وضوح و روشنی وجود دارد و تشابهش به خاطر این است که مراد از آن را نمیدانیم، نه اینکه معنای ظاهرش نامعلوم باشد (طباطبایی، پیشین، ج1، ص 14). | ||
وی در مورد آیات صفاتی مانند «فَأَینَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ؛ پس به هر سو روی کنید آنجا رو به خداست» (بقره/115) با توجه به اینکه آنها را جزء متشابهات میداند و نیز با توجه به قاعده کلی ارجاع متشابهات به محکمات، آنها را هم قابل فهم میداند و اصلاً متشابه بودن را در آنها نسبی دانسته و میگوید: «آیات متشابه، مقصود از آن برای فهم شنونده روشن نیست و چنان نیست که شنونده به محض شنیدن آن، مراد از آن را درک کند، بلکه در اینکه منظور فلان معناست یا آن معنای دیگر تردید میکند و تردیدش برطرف نمیشود تا آنکه به آیات محکم رجوع نموده و به کمک آنها معنای آیات متشابه را مشخص کند، و در نتیجه، همان آیات متشابه نیز محکم میشود» (پیشین، ج3، ص 31). | وی در مورد آیات صفاتی مانند «فَأَینَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ؛ پس به هر سو روی کنید آنجا رو به خداست» (بقره/115) با توجه به اینکه آنها را جزء متشابهات میداند و نیز با توجه به قاعده کلی ارجاع متشابهات به محکمات، آنها را هم قابل فهم میداند و اصلاً متشابه بودن را در آنها نسبی دانسته و میگوید: «آیات متشابه، مقصود از آن برای فهم شنونده روشن نیست و چنان نیست که شنونده به محض شنیدن آن، مراد از آن را درک کند، بلکه در اینکه منظور فلان معناست یا آن معنای دیگر تردید میکند و تردیدش برطرف نمیشود تا آنکه به آیات محکم رجوع نموده و به کمک آنها معنای آیات متشابه را مشخص کند، و در نتیجه، همان آیات متشابه نیز محکم میشود» (پیشین، ج3، ص 31). | ||
==2ـ بازگشت متشابهات به محکمات == | ==2ـ بازگشت متشابهات به محکمات== | ||
علامه، آیات صفات را جزء متشابهات میداند و بر این نظر است که راه رسیدن به فهم این آیات، ارجاع این آیات به آیات محکمی است که بارزترین ویژگی آنها عدم ابهام و تشابه برای همگان میباشد. وی میگوید: «هرچه از ظاهر آیات قرآن برخلاف این آیات محکمه دیده شود مثلاً صفات و افعالی را به خدا نسبت دهد، که متضمن حدوث است، باید به وسیله آیات محکم قرآن معنا شود، و معنایی از آنها گرفت که با صفات علیا و حسنای خدای تعالی منافات نداشته باشد» (پیشین، ج2، ص 154). | علامه، آیات صفات را جزء متشابهات میداند و بر این نظر است که راه رسیدن به فهم این آیات، ارجاع این آیات به آیات محکمی است که بارزترین ویژگی آنها عدم ابهام و تشابه برای همگان میباشد. وی میگوید: «هرچه از ظاهر آیات قرآن برخلاف این آیات محکمه دیده شود مثلاً صفات و افعالی را به خدا نسبت دهد، که متضمن حدوث است، باید به وسیله آیات محکم قرآن معنا شود، و معنایی از آنها گرفت که با صفات علیا و حسنای خدای تعالی منافات نداشته باشد» (پیشین، ج2، ص 154). | ||
وی برای نمونه میگوید: «وقتی شنونده آیۀ «إِلى رَبِّها ناظِرَةٌ؛ به سوی پروردگار خود مینگرند (قیامت/23) را میشنود، بلافاصله به ذهنش خطور میکند که خدا هم مانند اجسام دیدنی است و وقتی به آیه «لا تُدْرِكُهُ الأَْبْصارُ وَ هُوَ یدْرِكُ الأَْبْصارَ؛ چشمها او را درنمییابند و اوست که دیدگان را درمییابد (أنعام/103) مراجعه میکند آن وقت میفهمد که منظور از نظر کردن، تماشا کردن با چشم مادی نیست» (پیشین، ج3، ص 31). | وی برای نمونه میگوید: «وقتی شنونده آیۀ «إِلى رَبِّها ناظِرَةٌ؛ به سوی پروردگار خود مینگرند (قیامت/23) را میشنود، بلافاصله به ذهنش خطور میکند که خدا هم مانند اجسام دیدنی است و وقتی به آیه «لا تُدْرِكُهُ الأَْبْصارُ وَ هُوَ یدْرِكُ الأَْبْصارَ؛ چشمها او را درنمییابند و اوست که دیدگان را درمییابد (أنعام/103) مراجعه میکند آن وقت میفهمد که منظور از نظر کردن، تماشا کردن با چشم مادی نیست» (پیشین، ج3، ص 31). | ||
خط ۱۲۹: | خط ۱۱۵: | ||
علامه در تأیید مذهب اثبات بدون تشبیه، میگوید: «مراد از آن، این است که از هر صفتی اصل آن دربارۀ خدای تعالی اثبات و خصوصیاتی که آن صفت در ممکنات و مخلوقات به خود گرفته از حق تعالی نفی شود و به عبارت دیگر اصل صفت اثبات و محدودیت آن به حدود امکانی نفی گردد» (پیشین، ص55). وی در جای دیگری تمام آیات صفات خداوند را بدون ذکر تأویل و با شرط تنزیه خداوند از نقص انتساب آنها به وی، آنطور که لایق اوست، قابل اثبات میداند و میگوید: «آنچه خدای تعالی از ضلالت، مکر، و کمک در طغیان، به ظاهر اینگونه مطالب که به خود نسبت داده، تمامی آنها آنطور منسوب به خداست که لایق ساحت قدس او باشد و به نزاهت او از لوث نقص و قبیح و منکر برنخورد» (پیشین، ج1، ص149). | علامه در تأیید مذهب اثبات بدون تشبیه، میگوید: «مراد از آن، این است که از هر صفتی اصل آن دربارۀ خدای تعالی اثبات و خصوصیاتی که آن صفت در ممکنات و مخلوقات به خود گرفته از حق تعالی نفی شود و به عبارت دیگر اصل صفت اثبات و محدودیت آن به حدود امکانی نفی گردد» (پیشین، ص55). وی در جای دیگری تمام آیات صفات خداوند را بدون ذکر تأویل و با شرط تنزیه خداوند از نقص انتساب آنها به وی، آنطور که لایق اوست، قابل اثبات میداند و میگوید: «آنچه خدای تعالی از ضلالت، مکر، و کمک در طغیان، به ظاهر اینگونه مطالب که به خود نسبت داده، تمامی آنها آنطور منسوب به خداست که لایق ساحت قدس او باشد و به نزاهت او از لوث نقص و قبیح و منکر برنخورد» (پیشین، ج1، ص149). | ||
==5ـ پیروی از شیوۀ اهلبیت(علیهمالسلام) = | ==5ـ پیروی از شیوۀ اهلبیت(علیهمالسلام)= | ||
در مورد تفسیر آیات صفات میتوان گفت که علامه اصل نوع بینش خود را نسبت به آیات صفات و روش تفسیر آنها از ائمه اخذ نموده است. در تفسیر آیات صفات توسط علامه، مبانیای | در مورد تفسیر آیات صفات میتوان گفت که علامه اصل نوع بینش خود را نسبت به آیات صفات و روش تفسیر آنها از ائمه اخذ نموده است. در تفسیر آیات صفات توسط علامه، مبانیای | ||
همچون تنزیه خداوند از تشبیه به مخلوقات و اثبات این آیات، متبلور است که علامه این مبانی را در حدیثی که از امام رضا(علیهالسلام) است، مستند میسازد و به نقل از تفسیر برهان میگوید: «حضرت رضا(علیهالسلام) فرمود: مردم را در توحید سه مذهب است: | همچون تنزیه خداوند از تشبیه به مخلوقات و اثبات این آیات، متبلور است که علامه این مبانی را در حدیثی که از امام رضا(علیهالسلام) است، مستند میسازد و به نقل از تفسیر برهان میگوید: «حضرت رضا(علیهالسلام) فرمود: مردم را در توحید سه مذهب است: | ||
1ـ نفی؛ 2ـ تشبیه؛ 3ـ اثبات به غیر تشبیه. | |||
مذهب نفی غلط است. مذهب تشبیه، یعنی او را به چیز دیگری شبیه ساختن نیز غلط است، برای اینکه چیزی نیست که شبیه خدای تعالی باشد. بنابراین راه صحیح و میانه همان اثبات بدون تشبیه است» (پیشین، ج7، ص55). | مذهب نفی غلط است. مذهب تشبیه، یعنی او را به چیز دیگری شبیه ساختن نیز غلط است، برای اینکه چیزی نیست که شبیه خدای تعالی باشد. بنابراین راه صحیح و میانه همان اثبات بدون تشبیه است» (پیشین، ج7، ص55). | ||
در بحث دیگری، علامه در مقام انتقاد و رد عقیدۀ تفویض و تأویل در تفسیر آیات صفات، از بیان و عقیدۀ رسیده از ائمه در این مورد بهره برده و به آن استناد میکند و بر این باور است که ائمه در تفسیر آیات صفات، هم نواقص امکانی را از صفات خدا نفی نموده و هم این آیات را برای خداوند قابل اثبات میدانستند. وی دلیل قول خود را احادیث بسیاری از ائمه ذکر میکند (پیشین، ج 14، ص179). | در بحث دیگری، علامه در مقام انتقاد و رد عقیدۀ تفویض و تأویل در تفسیر آیات صفات، از بیان و عقیدۀ رسیده از ائمه در این مورد بهره برده و به آن استناد میکند و بر این باور است که ائمه در تفسیر آیات صفات، هم نواقص امکانی را از صفات خدا نفی نموده و هم این آیات را برای خداوند قابل اثبات میدانستند. وی دلیل قول خود را احادیث بسیاری از ائمه ذکر میکند (پیشین، ج 14، ص179). | ||
==6ـ توجه به اسلوب لغت و بلاغت زبان اصیل عربی == | ==6ـ توجه به اسلوب لغت و بلاغت زبان اصیل عربی== | ||
علامه، در ضمن پیروی از تمام مبانی و اصول مذکور، جهت یافتن معنای درستی از آیات صفات، ضمن بهرهگیری از مباحث لغوی تفاسیر ارزشمندی چون کشّاف و روحالمعانی، به طور مستقیم به کتابهای لغت معتبری چون قاموسالمحیط و بهویژه مفردات راغباصفهانی مراجعه نموده است تا معنای صحیحی از مفهوم تصدیقی هر یک از آیات صفات به دست آورد. وی علاوه بر این مراجعات، با استفاده از آیات مشابه، در تفسیر آیات صفات، تفسیر دیگر آیات را نیز جزء | علامه، در ضمن پیروی از تمام مبانی و اصول مذکور، جهت یافتن معنای درستی از آیات صفات، ضمن بهرهگیری از مباحث لغوی تفاسیر ارزشمندی چون کشّاف و روحالمعانی، به طور مستقیم به کتابهای لغت معتبری چون قاموسالمحیط و بهویژه مفردات راغباصفهانی مراجعه نموده است تا معنای صحیحی از مفهوم تصدیقی هر یک از آیات صفات به دست آورد. وی علاوه بر این مراجعات، با استفاده از آیات مشابه، در تفسیر آیات صفات، تفسیر دیگر آیات را نیز جزء مهمترین اصول خود جهت یافتن معنای کنایهای این آیات قرار داده است. | ||
=روش تفسیری المیزان = | =روش تفسیری المیزان= | ||
با توجه به بیانات وی در المیزان میتوان به این نتیجه رسید که روش تفسیر ایشان در تفسیر آیات صفاتی خداوند، همان اثبات مقبول از نوع ظهور تصدیقی یا جملی آیه میباشد. اگر چه علامه به صراحت، به این شیوۀ تفسیری اشاره ننموده است، و بعدها بزرگانی چون آیتالله سبحانی آن را در کنار دیگر روشهای تفسیر آیات صفات، به روشنی بیان نمودند، اما با بررسی گفتار علامه، دربارۀ تفسیر آیات صفات، بیان انواع روشهای تفسیر و بیان نظر خود در این مورد، میتوان این شیوۀ تفسیری را به ایشان نسبت داد. | با توجه به بیانات وی در المیزان میتوان به این نتیجه رسید که روش تفسیر ایشان در تفسیر آیات صفاتی خداوند، همان اثبات مقبول از نوع ظهور تصدیقی یا جملی آیه میباشد. اگر چه علامه به صراحت، به این شیوۀ تفسیری اشاره ننموده است، و بعدها بزرگانی چون آیتالله سبحانی آن را در کنار دیگر روشهای تفسیر آیات صفات، به روشنی بیان نمودند، اما با بررسی گفتار علامه، دربارۀ تفسیر آیات صفات، بیان انواع روشهای تفسیر و بیان نظر خود در این مورد، میتوان این شیوۀ تفسیری را به ایشان نسبت داد. | ||
بنابراين شيوهاي كه علامه براي دستیابی به تفسیر آیات صفات در پیش میگیرد شیوۀ به خصوصی است که نه میتوان آن را تفویض نامید چون وی مخالف این روش است و معنای آیه را به خداوند واگذار نمیکند و نه میتوان آن را تأویل نامید، زیرا این روش را نیز رد کرده و برخلاف روش تأویل، به اثبات آیه قایل میباشد، پس روش او در تفسیر این آیات همان ظهور تصدیقی آیه میباشد. | بنابراين شيوهاي كه علامه براي دستیابی به تفسیر آیات صفات در پیش میگیرد شیوۀ به خصوصی است که نه میتوان آن را تفویض نامید چون وی مخالف این روش است و معنای آیه را به خداوند واگذار نمیکند و نه میتوان آن را تأویل نامید، زیرا این روش را نیز رد کرده و برخلاف روش تأویل، به اثبات آیه قایل میباشد، پس روش او در تفسیر این آیات همان ظهور تصدیقی آیه میباشد. | ||
خط ۱۴۵: | خط ۱۳۳: | ||
بررسی مبانی و روش تفسیر المیزان و المنار در خصوص تفسیر آیات صفات، تشابه بسیار زیاد این دو تفسیر را میرساند. | بررسی مبانی و روش تفسیر المیزان و المنار در خصوص تفسیر آیات صفات، تشابه بسیار زیاد این دو تفسیر را میرساند. | ||
==همانندیها:== | ==همانندیها:== | ||
1ـ مبانی و اصول، تنزیه خداوند از مشابهت با مخلوقات، پیروی از مذهب سلف (منظور از پیروی سلف، در المنار پیروی از صحابه و تابعین و در المیزان تبعیت از اهلبیت(علیهم السلام) میباشد، امکان فهم تمام آیات، اثبات تمام صفات وارد شده در کتاب بدون تأویل، توجه به اسلوب لغت و بلاغت زبان اصیل عربی، در تفسیر آیات صفات در هر دو تفسیر مشترک است؛ | 1ـ مبانی و اصول، تنزیه خداوند از مشابهت با مخلوقات، پیروی از مذهب سلف (منظور از پیروی سلف، در المنار پیروی از صحابه و تابعین و در المیزان تبعیت از اهلبیت(علیهم السلام) میباشد، امکان فهم تمام آیات، اثبات تمام صفات وارد شده در کتاب بدون تأویل، توجه به اسلوب لغت و بلاغت زبان اصیل عربی، در تفسیر آیات صفات در هر دو تفسیر مشترک است؛ | ||
2ـ در خصوص روش تفسیر در اثبات صفات خداوند با هم اشتراک دارند و آیات صفات را آنگونه که لایق خداوند است، به او نسبت میدهند؛ | |||
2ـ در خصوص روش تفسیر در اثبات صفات خداوند با هم اشتراک دارند و آیات صفات را آنگونه که لایق خداوند است، به او نسبت میدهند؛ | |||
3ـ روش تفسیر هر دو از نوع اثبات مقبول بوده و مورد پذیرش تمامی مسلمانان میباشد. | 3ـ روش تفسیر هر دو از نوع اثبات مقبول بوده و مورد پذیرش تمامی مسلمانان میباشد. | ||
==تفاوتها:== | ==تفاوتها:== | ||
روش تفسیری المنار در خصوص این آیات، بر اساس تصریح ایشان روش اثبات از نوع تفویض میباشد که بر پایه این روش باید مفسرین آن پس از تنزیه خداوند از مشابهت با مخلوقات، معنای نهایی این آیات را به خداوند واگذار نموده و از ذکر معانی مجازی و کنایهای در مورد آنها بپرهیزند، اما در عمل این شیوه در تفسیر تمام صفات رعایت نشده بلکه حتی آیات صفاتی که در المنار برای آنها معنای مجازی یا کنایهای ذکر شده، بر دستۀ دیگر که چنین معنایی برای آنها ذکر نشده بیشتر میباشد. علت این امر را میتوان دو چیز دانست: | روش تفسیری المنار در خصوص این آیات، بر اساس تصریح ایشان روش اثبات از نوع تفویض میباشد که بر پایه این روش باید مفسرین آن پس از تنزیه خداوند از مشابهت با مخلوقات، معنای نهایی این آیات را به خداوند واگذار نموده و از ذکر معانی مجازی و کنایهای در مورد آنها بپرهیزند، اما در عمل این شیوه در تفسیر تمام صفات رعایت نشده بلکه حتی آیات صفاتی که در المنار برای آنها معنای مجازی یا کنایهای ذکر شده، بر دستۀ دیگر که چنین معنایی برای آنها ذکر نشده بیشتر میباشد. علت این امر را میتوان دو چیز دانست: | ||
1ـ رشیدرضا در کنار تبعیت کردن از سلف، جهت بهرهگرفتن از آیات خداوند، خود را ناگزیر به استفاده از روش تفسیر خلف میبیند؛ | |||
1ـ رشیدرضا در کنار تبعیت کردن از سلف، جهت بهرهگرفتن از آیات خداوند، خود را ناگزیر به استفاده از روش تفسیر خلف میبیند؛ | |||
2ـ ایشان در جاهایی که معنایی کنایهای برای برخی آیات ذکر میکند این معانی را نه به معنای تأویل، یعنی خارج نمودن آیه از معنای ظاهری، که آنها را جزء معانی ظاهری آیه میداند و در آیات صفات دیگری که معنای کنایهای ذکر نمیکند معانی ذکر شده توسط دیگر مفسرین را معانی غیر ظاهری آنها میپندارد. اما شیوه علامه در المیزان در اثبات آیات صفات برای خداوند گرچه با شیوه صاحب المنار برابر است اما با ذکر معنایی کنایهای و مجازی برای تمامی آیات صفات از راه ظهور تصدیقی این آیات، شیوۀ او با شیوۀ رشیدرضا متفاوت میشود؛ به بیان دیگر، ایشان روش اثبات از نوع ظهور تصدیقی را از راه حذف لوازم و تحلیل معانی برای خود برمیگزیند. بر اساس این، در بسیاری از موارد نتیجۀ تفسیر آیات صفات در دو تفسیر یکی است و اما در پارهای موارد با هم اختلاف دارند. | 2ـ ایشان در جاهایی که معنایی کنایهای برای برخی آیات ذکر میکند این معانی را نه به معنای تأویل، یعنی خارج نمودن آیه از معنای ظاهری، که آنها را جزء معانی ظاهری آیه میداند و در آیات صفات دیگری که معنای کنایهای ذکر نمیکند معانی ذکر شده توسط دیگر مفسرین را معانی غیر ظاهری آنها میپندارد. اما شیوه علامه در المیزان در اثبات آیات صفات برای خداوند گرچه با شیوه صاحب المنار برابر است اما با ذکر معنایی کنایهای و مجازی برای تمامی آیات صفات از راه ظهور تصدیقی این آیات، شیوۀ او با شیوۀ رشیدرضا متفاوت میشود؛ به بیان دیگر، ایشان روش اثبات از نوع ظهور تصدیقی را از راه حذف لوازم و تحلیل معانی برای خود برمیگزیند. بر اساس این، در بسیاری از موارد نتیجۀ تفسیر آیات صفات در دو تفسیر یکی است و اما در پارهای موارد با هم اختلاف دارند. | ||
=منابع و مآخذ= | =منابع و مآخذ= | ||
# قرآن کریم، ترجمۀ: محمد مهدی فولادوند. | |||
# ابنخلدون، عبدالرحمنبنمحمد، المقدمه، مکتب مصطفی محمد، قاهره، 1956م. | #قرآن کریم، ترجمۀ: محمد مهدی فولادوند. | ||
# اشعری، علیبن اسماعیل، الإبانه عن الأصول الدیانه، تحقیق: حسین محمود، دارالأنصار، قاهره، 1397ق. | #ابنخلدون، عبدالرحمنبنمحمد، المقدمه، مکتب مصطفی محمد، قاهره، 1956م. | ||
# اصفهانی، راغب، حسین بن محمد، المفردات فیغریب القرآن، تحقیق: صفوان عدنان داوودی دارالمعلم و دارالشامیه، دمشق، 1412ق. | #اشعری، علیبن اسماعیل، الإبانه عن الأصول الدیانه، تحقیق: حسین محمود، دارالأنصار، قاهره، 1397ق. | ||
# آلوسی، سید محمود، روحالمعانی فی تفسیر قرآن العظیم، تحقیق: علی عبدالباری عطیه، دارالکتبالعلمیه، بیروت، 1415ق. | #اصفهانی، راغب، حسین بن محمد، المفردات فیغریب القرآن، تحقیق: صفوان عدنان داوودی دارالمعلم و دارالشامیه، دمشق، 1412ق. | ||
# بوطی، محمدسعید رمضان، سلفیه بدعت یا مذهب، ترجمۀ حسین صابری، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، مشهد، چاپ دوم، 1383ش. | #آلوسی، سید محمود، روحالمعانی فی تفسیر قرآن العظیم، تحقیق: علی عبدالباری عطیه، دارالکتبالعلمیه، بیروت، 1415ق. | ||
# جرجانی، میرسیّدشریف، شرح المواقف، منشورات رضی، قم، بیتا. | #بوطی، محمدسعید رمضان، سلفیه بدعت یا مذهب، ترجمۀ حسین صابری، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، مشهد، چاپ دوم، 1383ش. | ||
# حرانی، إبنتیمیه أحمد بن عبدالحلیم، مجموعه فتاوی | #جرجانی، میرسیّدشریف، شرح المواقف، منشورات رضی، قم، بیتا. | ||
# رشیدرضا، محمد، تفسیر المنار، تعلیق و تصحیح: سمیرمصطفی رباب، دار إحیاء تراث العربی، بیروت، 1423ق. | #حرانی، إبنتیمیه أحمد بن عبدالحلیم، مجموعه فتاوی شیخالإسلام إبنتیمیه، نشرالمملکه العربیه السعودیه، بیجا، چاپ اول، 1403ق. | ||
# زرقانی، محمد عبدالعظیم، مناهل العرفان فی علوم القرآن، دار إحیاء الکتب العربیه، مصر، بیتا. | #رشیدرضا، محمد، تفسیر المنار، تعلیق و تصحیح: سمیرمصطفی رباب، دار إحیاء تراث العربی، بیروت، 1423ق. | ||
# سبحانی، جعفر، فرهنگ عقاید کلامی، انتشارات توحید، قم، 1378ش. | #زرقانی، محمد عبدالعظیم، مناهل العرفان فی علوم القرآن، دار إحیاء الکتب العربیه، مصر، بیتا. | ||
# صابری، حسین، صفات خبریه در ترجمهها و تفسیرهای فارسی و شیعی، فصلنامۀ مطالعات اسلامی، تهران، سال هشتم، پیوست شماره 71، 1385ش. | #سبحانی، جعفر، فرهنگ عقاید کلامی، انتشارات توحید، قم، 1378ش. | ||
# صالح، صبحی، المباحث فی علوم القرآن، دارالمعرفه، بیروت، 1419ق. | #صابری، حسین، صفات خبریه در ترجمهها و تفسیرهای فارسی و شیعی، فصلنامۀ مطالعات اسلامی، تهران، سال هشتم، پیوست شماره 71، 1385ش. | ||
# طباطبایی، محمدحسین، ترجمۀ سید محمدباقر موسوی همدانی، دفتر انتشارات اسلامی جامعۀ مدرسین، قم، چاپ پنجم، 1374ش. | #صالح، صبحی، المباحث فی علوم القرآن، دارالمعرفه، بیروت، 1419ق. | ||
# عبدالحمید، محسن، تفسیر آیات صفات بین المثبته و المؤوّله، دارالإحسان، تهران، چاپ اول، 1415ق. | #طباطبایی، محمدحسین، ترجمۀ سید محمدباقر موسوی همدانی، دفتر انتشارات اسلامی جامعۀ مدرسین، قم، چاپ پنجم، 1374ش. | ||
# معرفت، محمدهادی، التمهید فیعلومالقرآن، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ اول، 1396ق. | #عبدالحمید، محسن، تفسیر آیات صفات بین المثبته و المؤوّله، دارالإحسان، تهران، چاپ اول، 1415ق. | ||
# نشار، علی سامی و محمدعلی، عصامالدین، فرق و طبقات معتزله، دارالمطبوعاتالجامعیه، بیجا، 1972 م. | #معرفت، محمدهادی، التمهید فیعلومالقرآن، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ اول، 1396ق. | ||
# هرتل، عبدالله عبدالعزیز، شرح عقیدۀ طحاویه، ترجمه: سیدعلی عرفان احمدی، انتشارات کردستان، سنندج، چاپ اول، 1383ش. | #نشار، علی سامی و محمدعلی، عصامالدین، فرق و طبقات معتزله، دارالمطبوعاتالجامعیه، بیجا، 1972 م. | ||
#هرتل، عبدالله عبدالعزیز، شرح عقیدۀ طحاویه، ترجمه: سیدعلی عرفان احمدی، انتشارات کردستان، سنندج، چاپ اول، 1383ش. | |||
<references /> |
ویرایش