۱٬۷۴۱
ویرایش
Mollahashem (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Mollahashem (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
=اثبات مقبول= | =اثبات مقبول= | ||
==الف) تفویض== | ==الف) تفویض== | ||
بیشتر دانشمندان متقدم اسلامی، موسوم به سلف، بر مبنای وقف بر لفظ جلاله در آیۀ هفتم سورۀ مبارکه آلعمران، آن آیه را به گونهای تفسیر کردهاند که خود را از درک معانی متشابهات عاجز و ناتوان شمرده و معانی آن را به خداوند تفویض و حواله کردهاند.<ref>زرقانی، بیتا، ج2، ص 183.</ref> | بیشتر دانشمندان متقدم اسلامی، موسوم به سلف، بر مبنای وقف بر لفظ جلاله در آیۀ هفتم سورۀ مبارکه آلعمران، آن آیه را به گونهای تفسیر کردهاند که خود را از درک معانی متشابهات عاجز و ناتوان شمرده و معانی آن را به خداوند تفویض و حواله کردهاند.<ref>زرقانی، بیتا، ج2، ص 183.</ref> <br> | ||
این گروه که در زیر مجموعۀ مثبتین قرار دارند این دسته از صفات موجود در آیات صفات را برای خدا ثابت میکنند ولی تفاوت آنها با مجسمه و مشبهه این است که آنها این صفات را آنگونه که شایستۀ ذات خداوند است برای او ثابت میکنند نه همانند موجودات، مثلاً میگویند: خداوند دست دارد ولی نه دستی همانند مخلوقات، بلکه دستی که شایستۀ خود اوست و از بیان کیفیت این صفات خودداری میکنند و قیود بلاکیف (بدون کیفیت) و بلاتشبیه (بدون تشبیه) را بر توضیح و تفسیر این صفات به کار میبرند. ابوالحسن اشعری رهبر اشاعره به این نوع تفسیر قائل است و در کتاب الإبانه میگوید: «خدا صورت دارد ولی بدون کیفیت، همچنان که میفرماید: «وَ یبْقى وَجْهُ رَبِّكَ؛ و ذات پروردگارت باقی خواهد ماند».<ref>رحمن/27.</ref><ref>اشعری، 1397ق، ص 64.</ref> | |||
چون این گروه معنای حقیقی و تفسیر واقعی این آیات را به خدا تفویض مینمایند به آنها مفوضه میگویند. در این مدرسه، ظاهر صفات خبری موجود در آیات صفات برای خداوند ثابت میشود و ضمن اعتقاد به تنزیه ذات پروردگار از مخلوقات، از هر نوع تفسیری که به تجسیم و تشبیه پروردگار منجر گردد دوری میشود. پیروان این مدرسه معتقدند سلف صالح امت اسلامی در قبال تفسیر آیات صفات از هرگونه تأویل در مورد این آیات دوری میجستند و تفسیر واقعی این آیات را به خداوند تفویض میکردند. این مدرسه به شیوۀ سلف مشهور است. <ref>عبدالحمید،1415ق، ص13.</ref> | این گروه که در زیر مجموعۀ مثبتین قرار دارند این دسته از صفات موجود در آیات صفات را برای خدا ثابت میکنند ولی تفاوت آنها با مجسمه و مشبهه این است که آنها این صفات را آنگونه که شایستۀ ذات خداوند است برای او ثابت میکنند نه همانند موجودات، مثلاً میگویند: خداوند دست دارد ولی نه دستی همانند مخلوقات، بلکه دستی که شایستۀ خود اوست و از بیان کیفیت این صفات خودداری میکنند و قیود بلاکیف (بدون کیفیت) و بلاتشبیه (بدون تشبیه) را بر توضیح و تفسیر این صفات به کار میبرند. ابوالحسن اشعری رهبر اشاعره به این نوع تفسیر قائل است و در کتاب الإبانه میگوید: «خدا صورت دارد ولی بدون کیفیت، همچنان که میفرماید: «وَ یبْقى وَجْهُ رَبِّكَ؛ و ذات پروردگارت باقی خواهد ماند».<ref>رحمن/27.</ref><ref>اشعری، 1397ق، ص 64.</ref><br> | ||
ابنتیمیه از رهبران این مدرسه در بیان آن میگوید: «در مذهب سلف همانا سلف صالح، خداوند را به آنچه خدا و رسولش او را وصف میکنند توصیف مینمایند بدون تحریف یا تعطیل و بدون اظهار کیفیت و بدون تمثیل و تشبیه» <ref>ابنتیمیه مرانی، 1403ق، ج5، ص26.</ref> وی در جای دیگر میگوید: «آنچه را که در مجالس مختلف گفتهام این است که تفاسیری را که منقول از صحابه بوده مطالعه نمودهام و احدی از صحابه را نیافتم که آیهای از آیات صفات یا احادیث صفات را برخلاف ظاهرش تأویل نماید». <ref>پیشین، ج6، ص394.</ref> | |||
چون این گروه معنای حقیقی و تفسیر واقعی این آیات را به خدا تفویض مینمایند به آنها مفوضه میگویند. در این مدرسه، ظاهر صفات خبری موجود در آیات صفات برای خداوند ثابت میشود و ضمن اعتقاد به تنزیه ذات پروردگار از مخلوقات، از هر نوع تفسیری که به تجسیم و تشبیه پروردگار منجر گردد دوری میشود. پیروان این مدرسه معتقدند سلف صالح امت اسلامی در قبال تفسیر آیات صفات از هرگونه تأویل در مورد این آیات دوری میجستند و تفسیر واقعی این آیات را به خداوند تفویض میکردند. این مدرسه به شیوۀ سلف مشهور است. <ref>عبدالحمید،1415ق، ص13.</ref> <br> | |||
ابنتیمیه از رهبران این مدرسه در بیان آن میگوید: «در مذهب سلف همانا سلف صالح، خداوند را به آنچه خدا و رسولش او را وصف میکنند توصیف مینمایند بدون تحریف یا تعطیل و بدون اظهار کیفیت و بدون تمثیل و تشبیه» <ref>ابنتیمیه مرانی، 1403ق، ج5، ص26.</ref> وی در جای دیگر میگوید: «آنچه را که در مجالس مختلف گفتهام این است که تفاسیری را که منقول از صحابه بوده مطالعه نمودهام و احدی از صحابه را نیافتم که آیهای از آیات صفات یا احادیث صفات را برخلاف ظاهرش تأویل نماید». <ref>پیشین، ج6، ص394.</ref> <br> | |||
==ب) ظهور تصدیقی== | ==ب) ظهور تصدیقی== | ||
یکی دیگر از اقسام شیوۀ اثبات مقبول آیات صفات، ظهور تصدیقی است؛ توضیح اینکه برخی از علمای مکتب امامیه از نامگذاری شیوۀ تفسیر آنها از آیات صفات به تأویل ناخرسندند. هرچند آنها در تفسیر آیات صفات همانند مؤوّله معنایی غیر از معنای ظاهری آنها را منظور میکنند اما با این حال معتقدند تفسیری را که در مکتب امامیه در قبال آیات صفات صورت میگیرد باید ظهور تصدیقی آیه دانست نه تأویل آن و تفسیری که از طرف ما صورت میگیرد غیر از معنای ظاهری نیست بلکه گونهای از معنای ظاهری آیه است که با این دسته از آیات صفات متناسب میباشد. | یکی دیگر از اقسام شیوۀ اثبات مقبول آیات صفات، ظهور تصدیقی است؛ توضیح اینکه برخی از علمای مکتب امامیه از نامگذاری شیوۀ تفسیر آنها از آیات صفات به تأویل ناخرسندند. هرچند آنها در تفسیر آیات صفات همانند مؤوّله معنایی غیر از معنای ظاهری آنها را منظور میکنند اما با این حال معتقدند تفسیری را که در مکتب امامیه در قبال آیات صفات صورت میگیرد باید ظهور تصدیقی آیه دانست نه تأویل آن و تفسیری که از طرف ما صورت میگیرد غیر از معنای ظاهری نیست بلکه گونهای از معنای ظاهری آیه است که با این دسته از آیات صفات متناسب میباشد.<br> | ||
آنان در این مورد میگویند: «درباره ظاهر آیات صفات دو احتمال وجود دارد: 1ـ ظهوری که از همان معنای ظاهر حروف و معنای تصوری کلمات به دست میآید که پیروی از این ظهور موجب گمراهی و ضلالت است و آنچه سبب انتقال مفاهیم از متکلم به مخاطب است ظاهر عرفی و ظهور ابتدایی نیست و در بیان عقلا این ظهور فاقد ارزش میباشد و به آن ظهور کلمی یا تصوری گویند؛ 2ـ ظهوری که از معنای ظاهر حروف و معانی تصوری کلمات به دست نمیآید بلکه ظهوری است که پس از پایان یافتن سخن متکلم و دقت در قراین موجود در کلام به ذهن انتقال مییابد و شنونده میتواند آن را به گوینده نسبت دهد؛ به عبارت دیگر، ظهوری است که از کل آیه به اجمال دریافت میشود و در بیان عقلا این ظهور ارزشمند میباشد و به آن ظهور تصدیقی با جملی میگویند» | |||
برای مثال، در جملۀ «شیری به مدرسه رفت»، از معنای شیر، طبق ظهور ابتدایی آن، همان حیوان جنگل به ذهن تداعی میشود، که دریافت چنین معنایی از جمله ارزشی ندارد و این ظهور، ظهور کلمی یا تصوری است. اما اگر به دقت به تمام جمله نگریسته شود و قرائن آن، از جمله به مدرسه رفتن، در نظر گرفته شود ذهن ما به ظهور دیگری از جمله میرسد که عبارت است از اینکه فردی که در شجاعت همانند شیر است به مدرسه رفت، که این ظهور که ظهور تصدیقی یا جملی میباشد ارزشمند خواهد بود، آیات صفات هم همینگونه میباشد و در آنها دو ظهور محتمل است و اگر ظهور ابتدایی آیات صفات را مقصود خداوند از این آیات بگیریم، دچار تجسیم و تشبیه خداوند به مخلوقات میشویم، از این رو با توجه به کل آیه و نیز قرائن آن، از جمله اینکه این صفات در مورد چه کسی به کار برده میشود، میتوان به یک معنای دیگری از همان ظاهر آیه رسید که با تقدیس و تنزیه خداوند و نیز با آیاتی نظیر «لَیسَ كَمِثْلِهِ شَیءٌ» سازگار میباشد. | آنان در این مورد میگویند: «درباره ظاهر آیات صفات دو احتمال وجود دارد: 1ـ ظهوری که از همان معنای ظاهر حروف و معنای تصوری کلمات به دست میآید که پیروی از این ظهور موجب گمراهی و ضلالت است و آنچه سبب انتقال مفاهیم از متکلم به مخاطب است ظاهر عرفی و ظهور ابتدایی نیست و در بیان عقلا این ظهور فاقد ارزش میباشد و به آن ظهور کلمی یا تصوری گویند؛ 2ـ ظهوری که از معنای ظاهر حروف و معانی تصوری کلمات به دست نمیآید بلکه ظهوری است که پس از پایان یافتن سخن متکلم و دقت در قراین موجود در کلام به ذهن انتقال مییابد و شنونده میتواند آن را به گوینده نسبت دهد؛ به عبارت دیگر، ظهوری است که از کل آیه به اجمال دریافت میشود و در بیان عقلا این ظهور ارزشمند میباشد و به آن ظهور تصدیقی با جملی میگویند».<ref>سبحانی، 1378ش، ج4، ص 74ـ75.</ref> <br> | ||
برای مثال، در جملۀ «شیری به مدرسه رفت»، از معنای شیر، طبق ظهور ابتدایی آن، همان حیوان جنگل به ذهن تداعی میشود، که دریافت چنین معنایی از جمله ارزشی ندارد و این ظهور، ظهور کلمی یا تصوری است. اما اگر به دقت به تمام جمله نگریسته شود و قرائن آن، از جمله به مدرسه رفتن، در نظر گرفته شود ذهن ما به ظهور دیگری از جمله میرسد که عبارت است از اینکه فردی که در شجاعت همانند شیر است به مدرسه رفت، که این ظهور که ظهور تصدیقی یا جملی میباشد ارزشمند خواهد بود، آیات صفات هم همینگونه میباشد و در آنها دو ظهور محتمل است و اگر ظهور ابتدایی آیات صفات را مقصود خداوند از این آیات بگیریم، دچار تجسیم و تشبیه خداوند به مخلوقات میشویم، از این رو با توجه به کل آیه و نیز قرائن آن، از جمله اینکه این صفات در مورد چه کسی به کار برده میشود، میتوان به یک معنای دیگری از همان ظاهر آیه رسید که با تقدیس و تنزیه خداوند و نیز با آیاتی نظیر «لَیسَ كَمِثْلِهِ شَیءٌ» سازگار میباشد. <br> | |||
=اثبات مردود (مجسمه و مشبهه)= | =اثبات مردود (مجسمه و مشبهه)= | ||
مسلمانان پیرو این نگرش همۀ صفات موجود در آیات را علاوه بر اثبات آنها برای خدا، بر همان معنای لغوی خود حمل کرده و از توصیف خداوند به جسم و جسمانیات ابایی ندارند. در شرح مواقف آمده است: «مجسمه و مشبهه دو گروه هستند که معتقدند خداوند دارای پیکر است و اندام دارد و بر عرش جای گرفته است» | مسلمانان پیرو این نگرش همۀ صفات موجود در آیات را علاوه بر اثبات آنها برای خدا، بر همان معنای لغوی خود حمل کرده و از توصیف خداوند به جسم و جسمانیات ابایی ندارند. در شرح مواقف آمده است: «مجسمه و مشبهه دو گروه هستند که معتقدند خداوند دارای پیکر است و اندام دارد و بر عرش جای گرفته است».<ref>جرجانی، بیتا، ج2، ص492.</ref> تفاوت میان این دو گروه را میتوان در این دانست که مشبهه خدا و صفاتش را به چیزهای آفریدهشده مانند میکنند ولی مجسمه خدا را به چیزهای دیگر مانند نمیکنند و تنها اعضا و جوارحی را برای او ثابت میکنند.<ref>هرتلی، 1383ش، ص58.</ref> <br> | ||
=مدرسۀ تأویل (اکثریت خلف)= | =مدرسۀ تأویل (اکثریت خلف)= | ||
گروهی از دانشمندان متأخر اسلامی بر مبنای عدم وقف بر لفظ جلاله در آیۀ هفتم سورۀ مبارکۀ آلعمران، آن آیه را به گونهای تفسیر کردهاند که علما و دانشمندان راسخ در سطح بالا را بر درک معانی آیات صفات از راه تأویل قادر دانستهاند | گروهی از دانشمندان متأخر اسلامی بر مبنای عدم وقف بر لفظ جلاله در آیۀ هفتم سورۀ مبارکۀ آلعمران، آن آیه را به گونهای تفسیر کردهاند که علما و دانشمندان راسخ در سطح بالا را بر درک معانی آیات صفات از راه تأویل قادر دانستهاند.<ref>زرقانی، پیشین، ص 185.</ref> دلیل اصلی آنها این است که میگویند هرگز در عقل و فهم نمیگنجد که خداوند آیههایی را بر پیامبرش نازل نماید که جز خود او هیچ کس حتی پیامبر نیز از معانی آنها آگاه نباشد، زیرا در چنین صورتی برای نازل شدن آن آیهها حکمتی وجود نخواهد داشت و کار خدا هم بدون حکمت نخواهد بود.<ref>آلوسی، 1415ق، ج3، ص84.</ref> این گروه به هنگام روبهروشدن با اینگونه آیات، تفسیر ظاهری آن را مخالف احکام قطعی عقل و محکمات قرآن میدانند و از اثبات صفات خبری این آیات بر خداوند اکراه داشته و معنای دیگری را از راه کنایه و یا مجاز برای آن در نظر میگیرند و از معنای لغوی و ظاهری آن صرف¬نظر میکنند.<ref>نشار، 1972م، ص 156.</ref> چون این دسته از مسلمانان در بیان معنای این آیات، تأویل آنها را بیان میکنند به آنها مؤوّله میگویند. <br> | ||
=مبانی تفسیر آیات صفات در المنار= | =مبانی تفسیر آیات صفات در المنار= | ||
==1ـ بازگشت متشابهات به محکمات== | ==1ـ بازگشت متشابهات به محکمات== | ||
در المنار پس از متشابه شمردن آیات صفات، راه رفع تشابه از این آیات ارجاع آنها به محکمات دانسته شده است | در المنار پس از متشابه شمردن آیات صفات، راه رفع تشابه از این آیات ارجاع آنها به محکمات دانسته شده است.<ref>رشیدرضا، پیشین، ص146.</ref> | ||
مثالی که در این کتاب در این مورد ذکر شده است آیۀ «كَلِمَتُهُ أَلْقاها إِلى مَرْیمَ وَ رُوحٌ مِنْهُ؛ و کلمۀ اوست که آن را به سوی مریم افکنده و روحی از جانب اوست». ( | مثالی که در این کتاب در این مورد ذکر شده است آیۀ «كَلِمَتُهُ أَلْقاها إِلى مَرْیمَ وَ رُوحٌ مِنْهُ؛ و کلمۀ اوست که آن را به سوی مریم افکنده و روحی از جانب اوست». <ref>نساء(4):71.</ref> میباشد که پس از متشابه شمردن آن، گفته شده: «میتوان با ارجاع این آیه به آیۀ محکم «لَیسَ كَمِثْلِهِ شَیءٌ؛ چیزی مانند او نیست» <ref>شوری(42):11.</ref> که از محکمات است از اعتقاد به الوهیتی که مسیحیها دربارۀ حضرت عیسی پیدا نمودهاند دور شد و خداوند را از داشتن شریک، منزه گرداند». <ref>پیشین، ص143.</ref> <br> | ||
==2 تنزیه خداوند از مشابهت با مخلوقات== | ==2 تنزیه خداوند از مشابهت با مخلوقات== | ||
رشیدرضا در موارد بسیاری به هنگام تفسیر آیات و بهویژه آیات صفاتی خداوند، بر تنزیه خداوند از مشابهت با مخلوقات، تأکید کرده و آن را به صراحت اعلام میکند و حتی این امر را از اصول اجماعی امت اسلامی به شمار آورده است. وی در تفسیر المنار آورده است: «امت اسلامی بر این نکته اجماع نمودهاند که خداوند بلندمرتبه از مشابهت به مخلوقات منزه است و بر این عقیده براهین عقلی و نقلی اقامه گردیده است و این یک اصل اعتقادی است. » | رشیدرضا در موارد بسیاری به هنگام تفسیر آیات و بهویژه آیات صفاتی خداوند، بر تنزیه خداوند از مشابهت با مخلوقات، تأکید کرده و آن را به صراحت اعلام میکند و حتی این امر را از اصول اجماعی امت اسلامی به شمار آورده است. وی در تفسیر المنار آورده است: «امت اسلامی بر این نکته اجماع نمودهاند که خداوند بلندمرتبه از مشابهت به مخلوقات منزه است و بر این عقیده براهین عقلی و نقلی اقامه گردیده است و این یک اصل اعتقادی است. ».<ref>پیشین، ج9، ص 168.</ref> <br> | ||
رشیدرضا، به هنگام بیان قاعده و اصل نگرش سلف به آیات صفات، که خود نیز به طور مکرر به آن اقرار کرده و خود را از اتباع این نگرش میداند، از تنزیه خداوند، به عنوان یکی از مبانی مهم این شیوه یاد میکند و میگوید: «سلف، به هنگام رویارویی با هر آنچه از صفاتی که خداوند آنها را به خود نسبت داده است، در حالی که این صفات در زبان عربی برای مخلوقات به کار میرفت، بر اساس قاعده و اصلی عمل میکردند و آن قاعده این بود که به این صفات در حد کمال و با قابلیت تصرف در آن برای خداوند، ایمان میآوردند و همراه با این ایمان (و اثبات)، خداوند را از مشابهت با مخلوقاتش تنزیه میکردند». | |||
رشیدرضا، به هنگام بیان قاعده و اصل نگرش سلف به آیات صفات، که خود نیز به طور مکرر به آن اقرار کرده و خود را از اتباع این نگرش میداند، از تنزیه خداوند، به عنوان یکی از مبانی مهم این شیوه یاد میکند و میگوید: «سلف، به هنگام رویارویی با هر آنچه از صفاتی که خداوند آنها را به خود نسبت داده است، در حالی که این صفات در زبان عربی برای مخلوقات به کار میرفت، بر اساس قاعده و اصلی عمل میکردند و آن قاعده این بود که به این صفات در حد کمال و با قابلیت تصرف در آن برای خداوند، ایمان میآوردند و همراه با این ایمان (و اثبات)، خداوند را از مشابهت با مخلوقاتش تنزیه میکردند».<ref>پیشین، ج8، ص422.</ref> <br> | |||
==3ـ پیروی از مذهب سلف== | ==3ـ پیروی از مذهب سلف== | ||
در المنار، بسیار زیاد به تفاوت دو مذهب تفسیری سلف و خلف در تفسیر آیات صفات، اشاره شده و بیان گردیده است: «مذهب سلف ایمان به ظاهر آیات همراه با تنزیه خداوند از آنچه که ظاهر این آیات ایجاب میکند و تفویض حقیقت معنای این آیات به خداوند، میباشد. و مذهب خلف تأویل نمودن این آیات، به صورت مجاز و کنایه، به خاطر جمع بین عقل و نقل، میباشد». | در المنار، بسیار زیاد به تفاوت دو مذهب تفسیری سلف و خلف در تفسیر آیات صفات، اشاره شده و بیان گردیده است: «مذهب سلف ایمان به ظاهر آیات همراه با تنزیه خداوند از آنچه که ظاهر این آیات ایجاب میکند و تفویض حقیقت معنای این آیات به خداوند، میباشد. و مذهب خلف تأویل نمودن این آیات، به صورت مجاز و کنایه، به خاطر جمع بین عقل و نقل، میباشد».<ref>پیشین، ج3، ص173.</ref> <br> | ||
رشیدرضا در جاهای مختلفی از تفسیر المنار، به صراحت خود را تابع سلف و اصول آنان معرفی میکند و هدایت، رشد و آرامش خود را مرهون آگاهیاش بر این مکتب میداند و میگوید: «من (رشیدرضا) خداوند را شکر میگویم که بر طریق هدایت و رشد سلف میباشم، و بر این طریق انشاءالله میمیرم و زنده میشوم» | |||
دلیل اصلی تبعیت رشیدرضا از سلف را میتوان در این نکته دانست که وی معتقد بود نحوۀ برداشت و فهم صحابه از این آیات بهترین فهمهاست، زیرا وی بر این باور بود که آنها این دسته از آیات قرآن را میفهمیدند، (پس دلیل تفویض معنای این آیات به خداوند عدم فهمشان نبود)، زیرا آنها مخاطبین قرآن و آگاهترین عرب به زبان قرآن بودند و قرآن را تنها از قرآن فرامیگرفتند. | رشیدرضا در جاهای مختلفی از تفسیر المنار، به صراحت خود را تابع سلف و اصول آنان معرفی میکند و هدایت، رشد و آرامش خود را مرهون آگاهیاش بر این مکتب میداند و میگوید: «من (رشیدرضا) خداوند را شکر میگویم که بر طریق هدایت و رشد سلف میباشم، و بر این طریق انشاءالله میمیرم و زنده میشوم».<ref>پیشین، ج1، ص224.</ref> وی در جای دیگری در المنار در باب حق بودن مکتب سلف میگوید: «در اوایل گمان میکردم که مذهب سلف ضعیف است، زیرا علمای آنها به خصوص علمای حنبلیمذهب یا برخی از آنها به دلیل اینکه علم و فهمشان به پای خلف نمیرسد، از تأویل آیات متشابه، به مانند خلف ناتوانند، اما پس از تعمق در علم کلام و تفحص و پژوهش در انتهای مکتب اشاعره و دیگر مکاتب تأویلی و تسلط بر کتابهایی که مکتب سلف را به روشنی توضیح داده بود به خصوص کتابهای ابنتیمیه، یقین پیدا کردم که مذهب سلف همان حقیقتی است که ورای آن حقیقتی نیست، و تمام مکاتب مخالف آن گمانها و اوهامی بیش نبوده و حقی را در بر ندارند».<ref>پیشین، ج3، ص 13.</ref> | ||
گرچه مفسرین و بهویژه رشیدرضا به طور مکرر به تبعیت از مکتب سلف و شیوۀ تفویض در تفسیر آیات صفات اقرار میکنند، اما خودشان در عمل، در بسیاری از موارد به طریقۀ خلف تفسیر میکنند و نمیتوانند بدون ذکر کنایه یا مجازی، آیات صفات را رها سازند. | دلیل اصلی تبعیت رشیدرضا از سلف را میتوان در این نکته دانست که وی معتقد بود نحوۀ برداشت و فهم صحابه از این آیات بهترین فهمهاست، زیرا وی بر این باور بود که آنها این دسته از آیات قرآن را میفهمیدند، (پس دلیل تفویض معنای این آیات به خداوند عدم فهمشان نبود)، زیرا آنها مخاطبین قرآن و آگاهترین عرب به زبان قرآن بودند و قرآن را تنها از قرآن فرامیگرفتند. <ref>پیشین، ج9، ص 115.</ref> <br> | ||
گرچه مفسرین و بهویژه رشیدرضا به طور مکرر به تبعیت از مکتب سلف و شیوۀ تفویض در تفسیر آیات صفات اقرار میکنند، اما خودشان در عمل، در بسیاری از موارد به طریقۀ خلف تفسیر میکنند و نمیتوانند بدون ذکر کنایه یا مجازی، آیات صفات را رها سازند. <br> | |||
== 4- امكان فهم تمام آیات == | == 4- امكان فهم تمام آیات == | ||
در المنار دلایل بسیاری از کتاب و سنت و اقوال سلف مبنی بر امکان فهم و تدبر قرآن، | در المنار دلایل بسیاری از کتاب و سنت و اقوال سلف مبنی بر امکان فهم و تدبر قرآن، ذکر شده و بیان گردیده است که دلیل قطعی مبنی بر آگاه نبودن راسخین در علم از تفسیر متشابهات وجود ندارد و از قول بسیاری از سلف مثل مجاهد و ربیع بن أنس نقل شده که گفتهاند تأویل قرآن را میدانند.<ref>پیشین، ص 157. </ref> آنگاه دلایل قابل فهم بودن تمام قرآن را به این ترتیب ذکر میکند: الف ـ تفسیر مفسرین صحابه و تابعین، شامل تمام قرآن بود مگر جاهایی که تفسیر عبارتی برای یکی از آنها مشکل بود که در این صورت در تفسیر آن عبارت توقف میکرد و توقف او در آن عبارت به این معنا نبود که کسی دیگر معنای آن را نمیدانست، و همچنین خداوند بهطور مطلق به تدبّر در قرآن امر نموده است و آیهای از آن را مستثنا ننموده است، و تدبر بدون فهم ممتنع است. <ref>پیشین، ج3، ص 157.</ref> <br> | ||
ذکر شده و بیان گردیده است که دلیل قطعی مبنی بر آگاه نبودن راسخین در علم از تفسیر متشابهات وجود ندارد و از قول بسیاری از سلف مثل مجاهد و ربیع بن أنس نقل شده که گفتهاند تأویل قرآن را میدانند | |||
ذکر میکند: | ب ـ اگر گفته شود کسی معنای متشابهات را نمیداند باید بگوییم: بخش بزرگی از قرآن که خداوند بر پیامبرش نازل کرده کلامی بوده که معنایش را نه پیامبر و نه جبرئیل نمیفهمیدند در حالیکه منظور از لفظ کلام سخنی است که فهمیده شود و اگر در کلام قصد فهمیدن نباشد در این صورت آن کلام عبث و بیهوده میشود و ذات خداوند متعال، از فعل باطل و بیهوده منزه است. این در حالی است که در قرآن آیهای نیست که صحابه و تابعین معنایش را نگفته باشند و دربارۀ آن توضیحی ارائه نکرده باشند.<ref>پیشین.</ref><br> | ||
الف ـ تفسیر مفسرین صحابه و تابعین، شامل تمام قرآن بود مگر جاهایی که تفسیر عبارتی برای یکی از آنها مشکل بود که در این صورت در تفسیر آن عبارت توقف میکرد و توقف او در آن عبارت به این معنا نبود که کسی دیگر معنای آن را نمیدانست، و همچنین خداوند بهطور مطلق به تدبّر در قرآن امر نموده است و آیهای از آن را مستثنا ننموده است، و تدبر بدون فهم ممتنع است. | |||
ب ـ اگر گفته شود کسی معنای متشابهات را نمیداند باید بگوییم: بخش بزرگی از قرآن که خداوند بر پیامبرش نازل کرده کلامی بوده که معنایش را نه پیامبر و نه جبرئیل نمیفهمیدند در حالیکه منظور از لفظ کلام سخنی است که فهمیده شود و اگر در کلام قصد فهمیدن نباشد در این صورت آن کلام عبث و بیهوده میشود و ذات خداوند متعال، از فعل باطل و بیهوده منزه است. این در حالی است که در قرآن آیهای نیست که صحابه و تابعین معنایش را نگفته باشند و دربارۀ آن توضیحی ارائه نکرده باشند | رشیدرضا در جای دیگر میگوید: «آنچه موجب شده که در میان اهل سنت مشهور گردد که تأویل متشابهات را کسی جز خداوند نمیداند، تأویلات باطلی بود که از جانب اهل بدعت و قدریه از معتزله و غیر آنها ظاهر گردید. آنها دربارۀ تأویل قرآن با نظرات باطل خود سخن میگفتند و این اصل در میان اهل بدعت معروف است که آنها قرآن را با عقل خود و با تأویلات لغوی خود تفسیر میکنند، به همین جهت تفاسیر معتزلی پر شده است از تأویلات نصوص که صفات را برای خداوند ثابت میکنند».<ref>پیشین، ص64ـ65.</ref> <br> | ||
رشیدرضا در جای دیگر میگوید: «آنچه موجب شده که در میان اهل سنت مشهور گردد که تأویل متشابهات را کسی جز خداوند نمیداند، تأویلات باطلی بود که از جانب اهل بدعت و قدریه از معتزله و غیر آنها ظاهر گردید. آنها دربارۀ تأویل قرآن با نظرات باطل خود سخن میگفتند و این اصل در میان اهل بدعت معروف است که آنها قرآن را با عقل خود و با تأویلات لغوی خود تفسیر میکنند، به همین جهت تفاسیر معتزلی پر شده است از تأویلات نصوص که صفات را برای خداوند ثابت میکنند» | |||
==5ـ اثبات تمام صفات وارد شده در کتاب و سنت بدون تأویل، تمثیل، تکییف و تعطیل== | ==5ـ اثبات تمام صفات وارد شده در کتاب و سنت بدون تأویل، تمثیل، تکییف و تعطیل== |
ویرایش