confirmed، مدیران
۳۷٬۲۱۴
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۸۱: | خط ۸۱: | ||
آورده اند مادر مصعب نخست کوشید از راه تحریک عواطف، وی را به دین اجدادش بازگرداند، ولی وقتی کاری از پیش نبرد، تهدیدش کرد که دوباره او را زندانی خواهد ساخت. مصعب در پاسخ به تهدیدهای مادرش گفت: «به خدا سوگند، اگر کسی بخواهد تو را در این کار یاری کند، او را خواهم کشت». مادر با شنیدن سخن مصعب دریافت که از گذشته بسیار قوی تر شده است و نمی توان با تهدید، وی را از راهی که در پیش گرفته است، بازگرداند. از این روی، جز این چاره ای ندید که فرزندش را ترک کند و با ناراحتی از وی روی برگرداند. مصعب به مادرش گفت: «به خدا سوگند، برایم دشوار است که به پیشواز پدر و مادرم پشت کنم، ولی چه کنم که شایسته نیست مسلمان مؤمن، از ایمان پاک خود دست بردارد و به دین باطل روی آورد. مادرجان! از تو می خواهم به یگانگی خدای تعالی شهادت دهی و از پرستش بت ها دست برداری که آنها کاره ای نیستند. بدان که محمد(ص)، فرستاده ی خدای یگانه است و پیروی از او، سلامت و سعادت هر دو جهان (دنیا و آخرت) را در پی دارد». | آورده اند مادر مصعب نخست کوشید از راه تحریک عواطف، وی را به دین اجدادش بازگرداند، ولی وقتی کاری از پیش نبرد، تهدیدش کرد که دوباره او را زندانی خواهد ساخت. مصعب در پاسخ به تهدیدهای مادرش گفت: «به خدا سوگند، اگر کسی بخواهد تو را در این کار یاری کند، او را خواهم کشت». مادر با شنیدن سخن مصعب دریافت که از گذشته بسیار قوی تر شده است و نمی توان با تهدید، وی را از راهی که در پیش گرفته است، بازگرداند. از این روی، جز این چاره ای ندید که فرزندش را ترک کند و با ناراحتی از وی روی برگرداند. مصعب به مادرش گفت: «به خدا سوگند، برایم دشوار است که به پیشواز پدر و مادرم پشت کنم، ولی چه کنم که شایسته نیست مسلمان مؤمن، از ایمان پاک خود دست بردارد و به دین باطل روی آورد. مادرجان! از تو می خواهم به یگانگی خدای تعالی شهادت دهی و از پرستش بت ها دست برداری که آنها کاره ای نیستند. بدان که محمد(ص)، فرستاده ی خدای یگانه است و پیروی از او، سلامت و سعادت هر دو جهان (دنیا و آخرت) را در پی دارد». | ||
مادر مصعب با ناراحتی به وی گفت: «... هرگز به دین تو روی نخواهم آورد؛ زیرا مردم می گویند دین فرزندش را پذیرفت و به این دلیل، مرا به ضعف عقل و سبک مغزی متهم می کنند». از آن پس، خانواده ی مصعب وی را از خود راندند. مصعب نیز که دلش به نور حق روشن شده بود، از همه ی زرق و برق دنیا و مال و ثروت خانواده اش چشم پوشید و با میل و رغبت، زندگی ساده و فقیرانه را پذیرفت، ولی هیچ گاه حاضر نشد از ایمان خود دست بردارد. | مادر مصعب با ناراحتی به وی گفت: «... هرگز به دین تو روی نخواهم آورد؛ زیرا مردم می گویند دین فرزندش را پذیرفت و به این دلیل، مرا به ضعف عقل و سبک مغزی متهم می کنند». از آن پس، خانواده ی مصعب وی را از خود راندند. مصعب نیز که دلش به نور حق روشن شده بود، از همه ی زرق و برق دنیا و مال و ثروت خانواده اش چشم پوشید و با میل و رغبت، زندگی ساده و فقیرانه را پذیرفت، ولی هیچ گاه حاضر نشد از ایمان خود دست بردارد. | ||
=مصعب در شعب ابی طالب= | |||
سرانجام زمانی فرا رسید که سران قریش از مراجعه به ابوطالب برای جلوگیری از اعمال [[حضرت رسول(ص)]] نتیجه نگرفتند و در بازگرداندن مهاجران حبشه ناکام ماندند. از سوی دیگر می دیدند افراد معتبر و مهم به اسلام روی می آورند و پیروان اسلام از قبایل گوناگون در حال افزایش اند. ناگزیر بر آن شدند تا اهرم فشار جدیدی را بیازمایند. بدین ترتیب که بر خاندان [[بنی هاشم]] و [[بنی مطلب]] از نظر اجتماعی و اقتصادی فشار آورند تا از حمایت رسول خدا(ص) دست بردارند و او را تسلیم کنند. با این ارزیابی، پیمان نامه ای نوشتند که بنابر آن از بنی هاشم زن نگیرند و به آنان زن ندهند و چیزی به آنان نفروشند یا از ایشان چیزی نخرند. از آنجا که امرار معاش مردم مکه تنها از راه تجارت بود، و گردش اقتصاد و تجارت در دست قریش بود، تحریم هر کس یا هر گروه از سوی آنان، محرومیت کامل او به شمار می آمد. از این روی آنان این حربه را بسیار مؤثر می دانستند و انتظار می رفت به زودی بنی هاشم را به زانو درآورند تا بدین ترتیب، مسلمانان در محاصره ی کامل قرار گرفته، شعله های فروزان انقلاب به خاموشی گراید. در پی امضای این پیمان، [[ابوطالب]]، یگانه حامی پیامبر، از عموم خویشاوندان دعوت کرد و یاری پیامبر را بر دوش آنان نهاد. او دستور داد عموم فامیل از داخل مکه به دره ای که میان کوه های شهر و کنار [[مسجدالحرام]] قرار داشت و به [[شعب ابی طالب]] معروف بود، منتقل شده، آنجا سکنی گزینند. | |||
این محاصره سه سال تمام طول کشید. فشار و سخت گیری به حدی بود که ناله ی جگرخراش فرزندان بنی هاشم، به گوش سنگ دلان مکه می رسید. مصعب بن عمیر نیز از جمله کسانی بود که در این محاصره حضور داشت. او نیز در این میان بار سنگین گرسنگی و مشکلات را به دوش داشت؛ با این تفاوت که او پیش از این بهترین موقعیت را داشت و به زندگی سخت و دشوار و گرسنگی شدید خو نگرفته بود. اما ایمان راسخ مصعب پایدارتر از آن بود که چنین مشکلاتی ناامید شود و از آنچه با آگاهی کامل پذیرفته است، دست بردارد. او تا پایان راه، استقامت کرد و حاضر بود تا پای جان از عقیده ی خویش دفاع کند. هر چند سال های محاصره بر مصعب بن عمیر بسیار دشوار و ناگوار بود، او مانند دژی استوار، پایدار ماند و همه ی موانع و سختی ها را به جان و دل خرید و زیر بار فشار بیش از حد، سر تسلیم فرود نیاورد. او به منزله ی یاری فداکار، همیشه و در همه حال کنار رسول خدا(ص) باقی ماند و وفاداری خود را به اسلام نشان داد. | |||
=پانویس= | =پانویس= |