۸٬۲۰۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
=بررسی سندی حدیث= | =بررسی سندی حدیث= | ||
حدیث عشره مبشره، چندین سند دارد که در این جا به ذکر دو سند مشهور اکتفا میشود: | |||
1. طریق اول، حمیدبنعبدالرحمنبنعوف از پدرش عبدالرحمن نقل می کند.در حالی که حمید در سال 32 ه.ق به دنیا آمده، و عبدالرحمن(پدر او)در سال 33 ه.ق فوت کرده است؛ پس او نمیتواند از پدرش مستقیما حدیث نقل کند، و حتما باید واسطهای بین این دو باشد که هویت این واسطه معلوم نیست. | |||
2. طریق دوم، عبداللهبنظالم از سعیدبنزید نقل کرده است. این طریق به نظر [[بخاری]] و [[مسلم]] صحیح نیست. | |||
2. طریق دوم، عبداللهبنظالم از سعیدبنزید نقل کرده است.این طریق به نظر [[بخاری]] و [[مسلم]] صحیح نیست. | |||
=اختلاف در متن حدیث= | =اختلاف در متن حدیث= | ||
عالمان [[شیعه]] نقدهایی به لحاظ سند و محتوا به این حدیث وارد کردهاند که از آن جمله میتوان به موارد ذیل اشاره کرد: | عالمان [[شیعه]] نقدهایی به لحاظ سند و محتوا به این حدیث وارد کردهاند که از آن جمله میتوان به موارد ذیل اشاره کرد: | ||
همچنین در یکی از [[روایات]] ابیداود، یکی از آن ده | ==اختلاف در افراد روایت== | ||
در یکی از نقلها ابوعبیده، جزو ده تن است، ولی در روایتی که [[مستدرک]] نقل کرده، به جای وی نام [[ابنمسعود]] آمده است. در روایتی که در سنن ابیداود و [[سنن ابنماجه]] نقل شده به جای هر دوی آنها نام رسولخدا(ص) عنوان شده است. [در "الاستیعاب" به این اختلافات اشاره شده است.] | |||
همچنین در یکی از [[روایات]] ابیداود، یکی از آن ده تن، سعدبنابیوقاص است؛ اما در روایات دیگری که ابیداود ناقل آن است، به جای سعدبنابیوقاص، سعدبنمالک ذکر شده است. | |||
==وجود نام راویان در روایت== | |||
نکته دیگری که باعث تضعیف این حدیث میشود،آنکه نام عبدالرحمنبنعوف و سعیدبنزید جزء افراد بشارت داده شده به بهشت است؛ این در حالی است که آنان خود این حدیث را نقل کردهاند و این موجب شک و تردید است. از طرفی، چرا این حدیث به وسیله هشت نفر دیگر، نقل نشده است؟! چرا در [[روز سقیفه]] که بر سر خلافت، اختلاف بود و [[مهاجرین]] برای شایستگی خود فضایلی را نقل میکردند، کسی به این حدیث استناد نکرد؟! | |||
==مخالفت با قرآن== | |||
اگر قرار باشد که عشره مبشره با وجود هر گونه گناه صد در صد بهشتی باشند، پس باید پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآله) هم به طریق اولی اینچنین باشد؛ در حالی که قرآن کریم خلاف آن را میگوید. | |||
خداوند در قرآن کریم خطاب به پیامبر اسلام میفرماید: وَ لَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاکَ لَقَدْ کِدْتَ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیْئًا قَلِیلًا. إِذًا لَأَذَقْنَاکَ ضِعْفَ الْحَیَاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ ثُمَّ لَا تَجِدُ لَکَ عَلَیْنَا نَصِیرًا. (اسراء/75_74) | |||
«و اگر ما تو را ثابت قدم نمیگرداندیم، نزدیک بود که به مشرکین اندک تمایل و اعتمادی بکنی. که در این صورت، کیفر این عمل تو را به تو میچشاندیم و عذاب تو را در دنیا و آخرت مضاعف میکردیم، آنگاه از قهر و خشم ما هیچ یاوری بر خود نمییافتی» | |||
خداوند در قرآن کریم چنان حمایتی از پیامبرش کرده که از احدی نکرده است؛ اما با اینحال، به او میگوید که اگر کمی از راه حق منحرف شوی و به مشرکین تمایل پیدا کنی،تو را عذاب خواهم کرد! | |||
با این وضعیت، چگونه ممکن است به اصحاب او آن چنان آزادی داده شود که با وجود هر گناهی باز هم به بهشت برین راه یابند؟! | |||
==مخالفت با عقل== | |||
این حدیث متضمن اضداد است و این به معنای تضاد در دین و بطلان دین است؛ چون اجتماع ضدین از محالات عقلی است. توضیح این که خط فکری ابوبکر با عمر فرق داشت و گاهی یکدیگر را نفی میکردند، طرز تفکر عثمان نیز با این دو فرق میکرد، و مبانی فکری و عقیدتی حضرت علی(علیه السلام)با هر سه فرق داشت و اصلا ارزشی برای سنت شیخین قائل نبود؛ و به همین دلیل در روز شوری شرط پیروی از سیره شیخین را نپذیرفت. خط فکری عبدالرحمنبنعوف با عثمان کاملا متناقض و متضاد بود، تا جایی که تا آخر عمر با عثمان قهر بود. خط مشی و روش حضرت علی(علیه السلام) با طلحه و زبیر فرق میکرد و لذا هر یک ریختن خون دیگری را مباح میدانست. | |||
=منبع= | =منبع= | ||
برگرفته از سایت [http://pajoohe.ir/%D8%B9%D8%B4%D8%B1%D9%87-%D9%85%D8%A8%D8%B4%D8%B1%D9%87__a-27124.aspx دانشنامه پژوهه پژوهشکده باقرالعلوم] | برگرفته از سایت [http://pajoohe.ir/%D8%B9%D8%B4%D8%B1%D9%87-%D9%85%D8%A8%D8%B4%D8%B1%D9%87__a-27124.aspx دانشنامه پژوهه پژوهشکده باقرالعلوم] | ||