پرش به محتوا

بررسی تطبیقی آیات صفاتی خداوند از دیدگاه علامه طباطبایی و رشیدرضا (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۶: خط ۲۶:
</div>
</div>
{{پانویس رنگی}}
{{پانویس رنگی}}
'''بررسی تطبیقی آیات صفاتی خداوند از دیدگاه علامه طباطبایی و رشیدرضا''' عنوان مقاله‌ای از بخش اندیشه‌ای [[اندیشه تقریب (فصلنامه)|فصلنامه اندیشه تقریب]] شماره چهارم می‌باشد که به قلم علی‌اشرف کرمی و به اهتمام [[مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی]] منتشر شده است. این مقاله در سال هفتم، شماره بیست و ششم، فصل بهار، 1390 منتشر شده است.</div><br>
'''بررسی تطبیقی آیات صفاتی خداوند از دیدگاه علامه طباطبایی و رشیدرضا''' عنوان مقاله‌ای از بخش اندیشه‌ای [[اندیشه تقریب (فصلنامه)|فصلنامه اندیشه تقریب]] شماره چهارم می‌باشد که به قلم علی‌اشرف کرمی و به اهتمام [[مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی]] منتشر شده است. این مقاله در سال هفتم، شماره بیست و ششم، فصل بهار، 1390 منتشر شده است.</div><br />


=چکیده=
=چکیده=
خط ۳۸: خط ۳۸:


با تطبیق آیات صفات در دو تفسیر می‌توان به این نتیجه رسید که اعتقاد به تجسیم خداوند مورد پذیرش هیچ‌کدام از آنها نمی‌باشد، گرچه رشیدرضا با اعتماد بر فهم اکثر اصحاب و باور به عدم تحریف این آیات، روش اثبات مقبول از نوع تفویض را پذیرفته است و در تفسیر المیزان با پیروی از اهل بیت(علیهم‌السلام) و گرفتن اصل معنا با حذف لوازم، روش اثبات مقبول از نوع ظهور تصدیقی اخذ شده است، اما به دلیل هم‌عقیده بودن صاحبان آنها در اصول و مبانی، شاهد به‌کارگیری معنای کنایه‌ای و مجازی در تمام آیات در المیزان و در اکثر آیات در المنار می‌باشیم. <br>
با تطبیق آیات صفات در دو تفسیر می‌توان به این نتیجه رسید که اعتقاد به تجسیم خداوند مورد پذیرش هیچ‌کدام از آنها نمی‌باشد، گرچه رشیدرضا با اعتماد بر فهم اکثر اصحاب و باور به عدم تحریف این آیات، روش اثبات مقبول از نوع تفویض را پذیرفته است و در تفسیر المیزان با پیروی از اهل بیت(علیهم‌السلام) و گرفتن اصل معنا با حذف لوازم، روش اثبات مقبول از نوع ظهور تصدیقی اخذ شده است، اما به دلیل هم‌عقیده بودن صاحبان آنها در اصول و مبانی، شاهد به‌کارگیری معنای کنایه‌ای و مجازی در تمام آیات در المیزان و در اکثر آیات در المنار می‌باشیم. <br>
'''واژگان کلیدی:''' طباطبایی، رشیدرضا، تفسیر المیزان، تفسیر المنار، آیات صفات. <br>


=مقدمه=
=مقدمه=
خط ۵۷: خط ۵۵:


==متشابه بودن آیات صفات در تفسیر المنار و المیزان==
==متشابه بودن آیات صفات در تفسیر المنار و المیزان==
یکی از مطالب مهم این است که اثبات گردد آیات صفات، طبق توضیحاتی که گذشت، از نگاه صاحبان تفاسیر المنار و المیزان جزء متشابهات است، زیرا در غیر این‌صورت تطبیق و مقایسۀ دو تفسیر در زمینۀ تفسیر آیات صفات بی‌معنا خواهد بود. <br>
یکی از مطالب مهم این است که اثبات گردد آیات صفات، طبق توضیحاتی که گذشت، از نگاه صاحبان تفاسیر المنار و المیزان جزء متشابهات است، زیرا در غیر این‌صورت تطبیق و مقایسۀ دو تفسیر در زمینۀ تفسیر آیات صفات بی‌معنا خواهد بود.  


==متشابه بودن آیات صفات در المنار==  
==متشابه بودن آیات صفات در المنار==  
خط ۶۴: خط ۶۲:
در ذیل فصل مربوط به آیات صفات، به دو شیوۀ تفسیر این آیات، یعنی مذهب سلف (اثبات) و مذهب خلف (تأویل) اشاره شده است.<ref>رشیدرضا، 1423ق، ج3، ص 173</ref> و در جاهای مختلفی، مثال‌هایی که برای تبیین دو روش مذکور بیان شده، همگی از این حکایت دارد که در این تفسیر اولاً آیات صفات، به معنای آیاتی از قرآن است که صفات خبری در آنها به کار رفته است و ثانیاً این آیات جزء متشابهات است، زیرا اگر چنین نبود ذکر دو شیوۀ تفسیری و ادعای برتری یکی بر دیگری، بدون معنا بود، که در ذیل نمونه‌هایی از آن ذکر می‌شود: <br>
در ذیل فصل مربوط به آیات صفات، به دو شیوۀ تفسیر این آیات، یعنی مذهب سلف (اثبات) و مذهب خلف (تأویل) اشاره شده است.<ref>رشیدرضا، 1423ق، ج3، ص 173</ref> و در جاهای مختلفی، مثال‌هایی که برای تبیین دو روش مذکور بیان شده، همگی از این حکایت دارد که در این تفسیر اولاً آیات صفات، به معنای آیاتی از قرآن است که صفات خبری در آنها به کار رفته است و ثانیاً این آیات جزء متشابهات است، زیرا اگر چنین نبود ذکر دو شیوۀ تفسیری و ادعای برتری یکی بر دیگری، بدون معنا بود، که در ذیل نمونه‌هایی از آن ذکر می‌شود: <br>
رشیدرضا دربارۀ آیات صفاتی که دربردارندۀ صفاتی هم‌چون رحمت و غضب می‌باشد، که موهم داشتن انفعالات نفسانی برای خداوند است، می‌گوید: «سلف این آیات را بر اساس ظاهرشان، همراه با تنزیه خداوند از داشتن انفعالات نفسانی هم‌چون انفعالات مخلوقات، برای خداوند اثبات می‌کنند و می‌گویند: خداوند دارای غضبی است که شایستۀ خود اوست و این غضب هم‌ چون غضب انسان‌ها، واکنش نفسانی نیست».<ref>پیشین، ص 174).</ref> <br>
رشیدرضا دربارۀ آیات صفاتی که دربردارندۀ صفاتی هم‌چون رحمت و غضب می‌باشد، که موهم داشتن انفعالات نفسانی برای خداوند است، می‌گوید: «سلف این آیات را بر اساس ظاهرشان، همراه با تنزیه خداوند از داشتن انفعالات نفسانی هم‌چون انفعالات مخلوقات، برای خداوند اثبات می‌کنند و می‌گویند: خداوند دارای غضبی است که شایستۀ خود اوست و این غضب هم‌ چون غضب انسان‌ها، واکنش نفسانی نیست».<ref>پیشین، ص 174).</ref> <br>
هم‌چنین در المنار هنگام بحث دربارۀ متشابهات قرآن و چگونگی اعتقاد به آنها، آیاتی مانند «وَ جاءَ رَبُّكَ وَ الْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا؛ و (فرمان) پروردگارت و فرشته‌ها صف در صفمی‌آید»<ref>فجر(89):22</ref> و «الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى؛ خدای رحمان که بر عرش استیلا یافته است» <ref>طه (20):5</ref> ذکر می‌شود که نشان می‌دهد این‌گونه آیات که در آنها صفات خبری مانند «إستوی» و «مجیء»، برای خداوند به کار رفته است از دید رشیدرضا جزء متشابهات می‌باشد. <ref>پیشین، ص166.</ref> <br>
هم‌چنین در المنار هنگام بحث دربارۀ متشابهات قرآن و چگونگی اعتقاد به آنها، آیاتی مانند «وَ جاءَ رَبُّكَ وَ الْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا؛ و (فرمان) پروردگارت و فرشته‌ها صف در صفمی‌آید»<ref>فجر(89):22</ref> و «الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى؛ خدای رحمان که بر عرش استیلا یافته است» <ref>طه (20):5</ref> ذکر می‌شود که نشان می‌دهد این‌گونه آیات که در آنها صفات خبری مانند «إستوی» و «مجیء»، برای خداوند به کار رفته است از دید رشیدرضا جزء متشابهات می‌باشد. <ref>پیشین، ص166.</ref>  


==متشابه بودن آیات صفات در المیزان==  
==متشابه بودن آیات صفات در المیزان==  
در المیزان هرچند به اصطلاح آیات صفات اشاره‌ای نشده، اما این دسته از آیات، جزء متشابهات قرار داده شده‌ و به صراحت به این نکته تصریح گردیده است؛ برای نمونه، در بحث پیرامون محکم و متشابه، وقتی علامه راه رفع تشابه در متشابهات را ارجاع آنها به محکمات بیان می‌کند، این مثال را مطرح می‌کند: «آیه شریفۀ «الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى؛ خدای رحمان که بر عرش استیلا یافته است».<ref>طه(20):5</ref> آیه متشابه است، چون معلوم نیست منظور از برقرار شدن خدا بر عرش چیست و شنونده در اولین لحظه که آن را می‌شنود در معنایش تردید می‌کند، ولی وقتی به آیۀ «لَیسَ كَمِثْلِهِ شَی‏ءٌ؛ چیزی مانند او نیست».<ref>شوری(42):11.</ref> مراجعه می‌کند، می‌فهمد که قرار گرفتن خداوند مانند قرار گرفتن سایر موجودات نیست و منظور از کلمۀ «إستوی» برقرار شدن تسلط بر ملک و احاطه بر خلق است، نه روی تخت نشستن، و بر مکانی تکیه دادن، که کار موجودات جسمانی است، و چنین چیزی از خدای سبحان محال است».<br>
در المیزان هرچند به اصطلاح آیات صفات اشاره‌ای نشده، اما این دسته از آیات، جزء متشابهات قرار داده شده‌ و به صراحت به این نکته تصریح گردیده است؛ برای نمونه، در بحث پیرامون محکم و متشابه، وقتی علامه راه رفع تشابه در متشابهات را ارجاع آنها به محکمات بیان می‌کند، این مثال را مطرح می‌کند: «آیه شریفۀ «الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى؛ خدای رحمان که بر عرش استیلا یافته است».<ref>طه(20):5</ref> آیه متشابه است، چون معلوم نیست منظور از برقرار شدن خدا بر عرش چیست و شنونده در اولین لحظه که آن را می‌شنود در معنایش تردید می‌کند، ولی وقتی به آیۀ «لَیسَ كَمِثْلِهِ شَی‏ءٌ؛ چیزی مانند او نیست».<ref>شوری(42):11.</ref> مراجعه می‌کند، می‌فهمد که قرار گرفتن خداوند مانند قرار گرفتن سایر موجودات نیست و منظور از کلمۀ «إستوی» برقرار شدن تسلط بر ملک و احاطه بر خلق است، نه روی تخت نشستن، و بر مکانی تکیه دادن، که کار موجودات جسمانی است، و چنین چیزی از خدای سبحان محال است».


وی در مثال دوم می‌گوید: «آیۀ شریفۀ «إِلى رَبِّها ناظِرَةٌ؛ به سوی خود می‌نگرند» <ref>(قیامت(75):24)</ref> وقتی شنونده آن را می‌شنود، بلافاصله به ذهنش خطور می‌کند که خدا هم مانند اجسام دیدنی است و وقتی به آیۀ «لا تُدْرِكُهُ الأَْبْصارُ وَ هُوَ یدْرِكُ الأَْبْصارَ؛ چشم‌ها او را درنمی‌یابند و اوست که دیدگان را درمی‌یابد» <ref>(أنعام (6): 103)</ref> مراجعه می‌کند آن وقت می‌فهمد که منظور از نظر کردن، تماشا کردن با چشم مادی نیست».<ref>طباطبایی، 1374ش، ج3، ص 31.</ref> پس ذکر این دو آیه به عنوان مثال برای متشابهات، نشان می‌دهد که در المیزان آیات صفات جزء متشابهات می‌باشد، بنابراین مطابقت دو تفسیر در چگونگی تفسیر آیات صفات، صحیح خواهد بود. <br>
وی در مثال دوم می‌گوید: «آیۀ شریفۀ «إِلى رَبِّها ناظِرَةٌ؛ به سوی خود می‌نگرند» <ref>(قیامت(75):24)</ref> وقتی شنونده آن را می‌شنود، بلافاصله به ذهنش خطور می‌کند که خدا هم مانند اجسام دیدنی است و وقتی به آیۀ «لا تُدْرِكُهُ الأَْبْصارُ وَ هُوَ یدْرِكُ الأَْبْصارَ؛ چشم‌ها او را درنمی‌یابند و اوست که دیدگان را درمی‌یابد» <ref>(أنعام (6): 103)</ref> مراجعه می‌کند آن وقت می‌فهمد که منظور از نظر کردن، تماشا کردن با چشم مادی نیست».<ref>طباطبایی، 1374ش، ج3، ص 31.</ref> پس ذکر این دو آیه به عنوان مثال برای متشابهات، نشان می‌دهد که در المیزان آیات صفات جزء متشابهات می‌باشد، بنابراین مطابقت دو تفسیر در چگونگی تفسیر آیات صفات، صحیح خواهد بود. <br>
==جهت‌گیری‌های کلی دربارۀ آیات صفات==  
==جهت‌گیری‌های کلی دربارۀ آیات صفات==  
آیات صفات قرآن به لحاظ وجود صفات خبری در آنها که تفسیر و معنای آنها به اختلاف در نوع نگرش به متشابهات قرآن برمی‌گردد، که خود موضوعی بسیار اختلافی و پردامنه است، از داغ‌ترین مسایل در تاریخ مناظرات فرقه‌های اسلامی بوده و زمینه‌ساز پیدایش گروه‌هایی متفاوت در میان مسلمانان شده است، زیرا در این آیات، صفاتی برای خداوند ثابت شده است که مفاد ظاهری آنها مؤید تجسیم و تشبیه پروردگار است. به طور کلی می‌توان دیدگاه مسلمانان را در برخورد با این آیات به دو گروه کلی مثبتین و مؤولین تقسیم نمود. در دیدگاه اول، ظاهر صفات موجود در این آیات برای خداوند ثابت می‌شود و معنای دیگری برای آن جست‌وجو نمی‌شود، اما در دیدگاه دوم، ظاهر آیات ملاک قرار نمی‌گیرد بلکه ظاهر این آیات به معنای دیگری برده می‌شود و به اصطلاح تأویل می‌گردد، گرچه برخی علما در این‌باره گفته‌اند: «هر یک از این دو تفسیر را که انتخاب کنیم خالی از تأویل نیست گرچه این تأویل در تفسیر اول اجمالی است و در تفسیر دوم به‌طور تفصیلی می‌باشد، زیرا معنای لغوی هر یک از واژه‌های وجه و عین و ید و... که در این آیات به کار رفته همان اعضای معروف صورت و چشم و دست و دیگر اندام‌های بدن می‌باشد، در حالی که هر یک از این اعضا در دو شیوه تفسیری از خداوند نفی شده است». <ref>بوطی، 1383ش، ص 153.</ref> <br>
آیات صفات قرآن به لحاظ وجود صفات خبری در آنها که تفسیر و معنای آنها به اختلاف در نوع نگرش به متشابهات قرآن برمی‌گردد، که خود موضوعی بسیار اختلافی و پردامنه است، از داغ‌ترین مسایل در تاریخ مناظرات فرقه‌های اسلامی بوده و زمینه‌ساز پیدایش گروه‌هایی متفاوت در میان مسلمانان شده است، زیرا در این آیات، صفاتی برای خداوند ثابت شده است که مفاد ظاهری آنها مؤید تجسیم و تشبیه پروردگار است. به طور کلی می‌توان دیدگاه مسلمانان را در برخورد با این آیات به دو گروه کلی مثبتین و مؤولین تقسیم نمود. در دیدگاه اول، ظاهر صفات موجود در این آیات برای خداوند ثابت می‌شود و معنای دیگری برای آن جست‌وجو نمی‌شود، اما در دیدگاه دوم، ظاهر آیات ملاک قرار نمی‌گیرد بلکه ظاهر این آیات به معنای دیگری برده می‌شود و به اصطلاح تأویل می‌گردد، گرچه برخی علما در این‌باره گفته‌اند: «هر یک از این دو تفسیر را که انتخاب کنیم خالی از تأویل نیست گرچه این تأویل در تفسیر اول اجمالی است و در تفسیر دوم به‌طور تفصیلی می‌باشد، زیرا معنای لغوی هر یک از واژه‌های وجه و عین و ید و... که در این آیات به کار رفته همان اعضای معروف صورت و چشم و دست و دیگر اندام‌های بدن می‌باشد، در حالی که هر یک از این اعضا در دو شیوه تفسیری از خداوند نفی شده است». <ref>بوطی، 1383ش، ص 153.</ref>  
=مدرسه اثبات (اکثریت سلف)=  
=مدرسه اثبات (اکثریت سلف)=  
همان‌طور که گفته شد، گروهی از مسلمانان در برخورد با این دسته از آیات، ظاهر آن را برای خدا ثابت می‌کنند، که به عنوان مثبتین آیات صفات از آنها یاد می‌شود، اما خود مثبتین در چگونگی اخذ به ظواهر آیات و روایات به دو دسته تقسیم می‌شوند: <br>
همان‌طور که گفته شد، گروهی از مسلمانان در برخورد با این دسته از آیات، ظاهر آن را برای خدا ثابت می‌کنند، که به عنوان مثبتین آیات صفات از آنها یاد می‌شود، اما خود مثبتین در چگونگی اخذ به ظواهر آیات و روایات به دو دسته تقسیم می‌شوند: <br>
خط ۷۸: خط ۷۶:
هر دو گروه مدرسۀ اثبات در نادرست دانستن روش تأویل و اعمال رأی و نظر در به کارگیری معنایی غیر از معنای ظاهری آیات اتفاق نظر دارند. [[ابن‌خلدون]] می‌گوید: «در قرآن کریم دربارۀ صفات خداوند دو دسته آیات وجود دارد: <br>
هر دو گروه مدرسۀ اثبات در نادرست دانستن روش تأویل و اعمال رأی و نظر در به کارگیری معنایی غیر از معنای ظاهری آیات اتفاق نظر دارند. [[ابن‌خلدون]] می‌گوید: «در قرآن کریم دربارۀ صفات خداوند دو دسته آیات وجود دارد: <br>
الف) آیاتی که بر تنزیه خداوند از صفات اجسام دلالت دارند؛ <br>
الف) آیاتی که بر تنزیه خداوند از صفات اجسام دلالت دارند؛ <br>
ب) آیاتی که ظاهر آنها موهم تشبیه است. اکثر صحابه و تابعین دستۀ اول را گرفته و دربارۀ دستۀ دوم سکوت کرده و متعرض معنای آنها نشدند، ولی عده‌ای به ظاهر آیات متشابه تمسک کرده و گرفتار تشبیه شدند».<ref>ابن‌خلدون، 1956م، ص463ـ464.</ref><br>نکته‌ای که ذکر آن بسیار مهم است این است که اکثریت و جمهور مسلمانان روش مجسمه و مشبهه را نادرست می‌دانند، زیرا تفسیر این دسته از آیات خداوند بر اساس ظاهرشان به دلیل وجود بسیاری از آیات دیگر مثل «لَیسَ كَمِثْلِهِ شَی‏ءٌ؛ چیزی مانند او نیست».<ref>شوری(42):11</ref> که خداوند را از تشبیه به مخلوقات تنزیه می‌گرداند غیرممکن است، اما به دلیل اثبات ظاهر این صفات برای خداوند از سوی این گروه و نپذیرفتن شیوۀ تأویل، در مجموعۀ مثبتین قرار می‌گیرند و به دلیل رد نظریۀ آنها از سوی جمهور مسلمانان و از جمله اکثریت مثبتین دیگر، از شیوۀ آنها با عنوان اثبات مردود و از شیوۀ گروهی که تنزیه خداوند را رعایت نموده‌اند با عنوان اثبات مقبول یاد می‌شود. <br>
ب) آیاتی که ظاهر آنها موهم تشبیه است. اکثر صحابه و تابعین دستۀ اول را گرفته و دربارۀ دستۀ دوم سکوت کرده و متعرض معنای آنها نشدند، ولی عده‌ای به ظاهر آیات متشابه تمسک کرده و گرفتار تشبیه شدند».<ref>ابن‌خلدون، 1956م، ص463ـ464.</ref><br>نکته‌ای که ذکر آن بسیار مهم است این است که اکثریت و جمهور مسلمانان روش مجسمه و مشبهه را نادرست می‌دانند، زیرا تفسیر این دسته از آیات خداوند بر اساس ظاهرشان به دلیل وجود بسیاری از آیات دیگر مثل «لَیسَ كَمِثْلِهِ شَی‏ءٌ؛ چیزی مانند او نیست».<ref>شوری(42):11</ref> که خداوند را از تشبیه به مخلوقات تنزیه می‌گرداند غیرممکن است، اما به دلیل اثبات ظاهر این صفات برای خداوند از سوی این گروه و نپذیرفتن شیوۀ تأویل، در مجموعۀ مثبتین قرار می‌گیرند و به دلیل رد نظریۀ آنها از سوی جمهور مسلمانان و از جمله اکثریت مثبتین دیگر، از شیوۀ آنها با عنوان اثبات مردود و از شیوۀ گروهی که تنزیه خداوند را رعایت نموده‌اند با عنوان اثبات مقبول یاد می‌شود.  
=اثبات مقبول=
=اثبات مقبول=
==الف) تفویض==  
==الف) تفویض==  
خط ۸۵: خط ۸۳:
این گروه که در زیر مجموعۀ مثبتین قرار دارند این دسته از صفات موجود در آیات صفات را برای خدا ثابت می‌کنند ولی تفاوت آنها با مجسمه و مشبهه این است که آنها این صفات را آن‌گونه که شایستۀ ذات خداوند است برای او ثابت می‌کنند نه همانند موجودات، مثلاً می‌گویند: خداوند دست دارد ولی نه دستی همانند مخلوقات، بلکه دستی که شایستۀ خود اوست و از بیان کیفیت این صفات خودداری می‌کنند و قیود بلاکیف (بدون کیفیت) و بلاتشبیه (بدون تشبیه) را بر توضیح و تفسیر این صفات به کار می‌برند. ابوالحسن اشعری رهبر اشاعره به این نوع تفسیر قائل است و در کتاب الإبانه می‌گوید: «خدا صورت دارد ولی بدون کیفیت، هم‌چنان که می‌فرماید: «وَ یبْقى وَجْهُ رَبِّكَ؛ و ذات پروردگارت باقی خواهد ماند».<ref>رحمن/27.</ref><ref>اشعری، 1397ق، ص 64.</ref><br>
این گروه که در زیر مجموعۀ مثبتین قرار دارند این دسته از صفات موجود در آیات صفات را برای خدا ثابت می‌کنند ولی تفاوت آنها با مجسمه و مشبهه این است که آنها این صفات را آن‌گونه که شایستۀ ذات خداوند است برای او ثابت می‌کنند نه همانند موجودات، مثلاً می‌گویند: خداوند دست دارد ولی نه دستی همانند مخلوقات، بلکه دستی که شایستۀ خود اوست و از بیان کیفیت این صفات خودداری می‌کنند و قیود بلاکیف (بدون کیفیت) و بلاتشبیه (بدون تشبیه) را بر توضیح و تفسیر این صفات به کار می‌برند. ابوالحسن اشعری رهبر اشاعره به این نوع تفسیر قائل است و در کتاب الإبانه می‌گوید: «خدا صورت دارد ولی بدون کیفیت، هم‌چنان که می‌فرماید: «وَ یبْقى وَجْهُ رَبِّكَ؛ و ذات پروردگارت باقی خواهد ماند».<ref>رحمن/27.</ref><ref>اشعری، 1397ق، ص 64.</ref><br>


چون این گروه معنای حقیقی و تفسیر واقعی این آیات را به خدا تفویض می‌نمایند به آنها مفوضه می‌گویند. در این مدرسه، ظاهر صفات خبری موجود در آیات صفات برای خداوند ثابت می‌شود و ضمن اعتقاد به تنزیه ذات پروردگار از مخلوقات، از هر نوع تفسیری که به تجسیم و تشبیه پروردگار منجر گردد دوری می‌شود. پیروان این مدرسه معتقدند سلف صالح امت اسلامی در قبال تفسیر آیات صفات از هرگونه تأویل در مورد این آیات دوری می‌جستند و تفسیر واقعی این آیات را به خداوند تفویض می‌کردند. این مدرسه به شیوۀ سلف مشهور است. <ref>عبدالحمید،1415ق، ص13.</ref> <br>
چون این گروه معنای حقیقی و تفسیر واقعی این آیات را به خدا تفویض می‌نمایند به آنها مفوضه می‌گویند. در این مدرسه، ظاهر صفات خبری موجود در آیات صفات برای خداوند ثابت می‌شود و ضمن اعتقاد به تنزیه ذات پروردگار از مخلوقات، از هر نوع تفسیری که به تجسیم و تشبیه پروردگار منجر گردد دوری می‌شود. پیروان این مدرسه معتقدند سلف صالح امت اسلامی در قبال تفسیر آیات صفات از هرگونه تأویل در مورد این آیات دوری می‌جستند و تفسیر واقعی این آیات را به خداوند تفویض می‌کردند. این مدرسه به شیوۀ سلف مشهور است. <ref>عبدالحمید،1415ق، ص13.</ref> <br>ابن‌تیمیه از رهبران این مدرسه در بیان آن می‌گوید: «در مذهب سلف همانا سلف صالح، خداوند را به آن‌چه خدا و رسولش او را وصف می‌کنند توصیف می‌نمایند بدون تحریف یا تعطیل و بدون اظهار کیفیت و بدون تمثیل و تشبیه» <ref>ابن‌تیمیه مرانی، 1403ق، ج5، ص26.</ref> وی در جای دیگر می‌گوید: «آن‌چه را که در مجالس مختلف گفته‌ام این است که تفاسیری را که منقول از صحابه بوده مطالعه نموده‌ام و احدی از صحابه را نیافتم که آیه‌ای از آیات صفات یا احادیث صفات را برخلاف ظاهرش تأویل نماید». <ref>پیشین، ج6، ص394.</ref> <br>
 
ابن‌تیمیه از رهبران این مدرسه در بیان آن می‌گوید: «در مذهب سلف همانا سلف صالح، خداوند را به آن‌چه خدا و رسولش او را وصف می‌کنند توصیف می‌نمایند بدون تحریف یا تعطیل و بدون اظهار کیفیت و بدون تمثیل و تشبیه» <ref>ابن‌تیمیه مرانی، 1403ق، ج5، ص26.</ref> وی در جای دیگر می‌گوید: «آن‌چه را که در مجالس مختلف گفته‌ام این است که تفاسیری را که منقول از صحابه بوده مطالعه نموده‌ام و احدی از صحابه را نیافتم که آیه‌ای از آیات صفات یا احادیث صفات را برخلاف ظاهرش تأویل نماید». <ref>پیشین، ج6، ص394.</ref> <br>
 
 
==ب) ظهور تصدیقی==  
==ب) ظهور تصدیقی==  
یکی دیگر از اقسام شیوۀ اثبات مقبول آیات صفات، ظهور تصدیقی است؛ توضیح این‌که برخی از علمای مکتب امامیه از نام‌گذاری شیوۀ تفسیر آنها از آیات صفات به تأویل ناخرسندند. هرچند آنها در تفسیر آیات صفات همانند مؤوّله معنایی غیر از معنای ظاهری آنها را منظور می‌کنند اما با این حال معتقدند تفسیری را که در مکتب امامیه در قبال آیات صفات صورت می‌گیرد باید ظهور تصدیقی آیه دانست نه تأویل آن و تفسیری که از طرف ما صورت می‌گیرد غیر از معنای ظاهری نیست بلکه گونه‌ای از معنای ظاهری آیه است که با این دسته از آیات صفات متناسب می‌باشد.<br>
یکی دیگر از اقسام شیوۀ اثبات مقبول آیات صفات، ظهور تصدیقی است؛ توضیح این‌که برخی از علمای مکتب امامیه از نام‌گذاری شیوۀ تفسیر آنها از آیات صفات به تأویل ناخرسندند. هرچند آنها در تفسیر آیات صفات همانند مؤوّله معنایی غیر از معنای ظاهری آنها را منظور می‌کنند اما با این حال معتقدند تفسیری را که در مکتب امامیه در قبال آیات صفات صورت می‌گیرد باید ظهور تصدیقی آیه دانست نه تأویل آن و تفسیری که از طرف ما صورت می‌گیرد غیر از معنای ظاهری نیست بلکه گونه‌ای از معنای ظاهری آیه است که با این دسته از آیات صفات متناسب می‌باشد.<br>
خط ۹۵: خط ۸۹:
آنان در این مورد می‌گویند: «درباره ظاهر آیات صفات دو احتمال وجود دارد: 1ـ ظهوری که از همان معنای ظاهر حروف و معنای تصوری کلمات به دست می‌آید که پیروی از این ظهور موجب گمراهی و ضلالت است و آن‌چه سبب انتقال مفاهیم از متکلم به مخاطب است ظاهر عرفی و ظهور ابتدایی نیست و در بیان عقلا این ظهور فاقد ارزش می‌باشد و به آن ظهور کلمی یا تصوری گویند؛ 2ـ ظهوری که از معنای ظاهر حروف و معانی تصوری کلمات به دست نمی‌آید بلکه ظهوری است که پس از پایان یافتن سخن متکلم و دقت در قراین موجود در کلام به ذهن انتقال می‌یابد و شنونده می‌تواند آن را به گوینده نسبت دهد؛ به عبارت دیگر، ظهوری است که از کل آیه به اجمال دریافت می‌شود و در بیان عقلا این ظهور ارزشمند می‌باشد و به آن ظهور تصدیقی با جملی می‌گویند».<ref>سبحانی، 1378ش، ج4، ص 74ـ75.</ref> <br>
آنان در این مورد می‌گویند: «درباره ظاهر آیات صفات دو احتمال وجود دارد: 1ـ ظهوری که از همان معنای ظاهر حروف و معنای تصوری کلمات به دست می‌آید که پیروی از این ظهور موجب گمراهی و ضلالت است و آن‌چه سبب انتقال مفاهیم از متکلم به مخاطب است ظاهر عرفی و ظهور ابتدایی نیست و در بیان عقلا این ظهور فاقد ارزش می‌باشد و به آن ظهور کلمی یا تصوری گویند؛ 2ـ ظهوری که از معنای ظاهر حروف و معانی تصوری کلمات به دست نمی‌آید بلکه ظهوری است که پس از پایان یافتن سخن متکلم و دقت در قراین موجود در کلام به ذهن انتقال می‌یابد و شنونده می‌تواند آن را به گوینده نسبت دهد؛ به عبارت دیگر، ظهوری است که از کل آیه به اجمال دریافت می‌شود و در بیان عقلا این ظهور ارزشمند می‌باشد و به آن ظهور تصدیقی با جملی می‌گویند».<ref>سبحانی، 1378ش، ج4، ص 74ـ75.</ref> <br>


برای مثال، در جملۀ «شیری به مدرسه رفت»، از معنای شیر، طبق ظهور ابتدایی آن، همان حیوان جنگل به ذهن تداعی می‌شود، که دریافت چنین معنایی از جمله ارزشی ندارد و این ظهور، ظهور کلمی یا تصوری است. اما اگر به دقت به تمام جمله نگریسته شود و قرائن آن، از جمله به مدرسه رفتن، در نظر گرفته شود ذهن ما به ظهور دیگری از جمله می‌رسد که عبارت است از این‌که فردی که در شجاعت همانند شیر است به مدرسه رفت، که این ظهور که ظهور تصدیقی یا جملی می‌باشد ارزشمند خواهد بود، آیات صفات هم همین‌گونه می‌باشد و در آنها دو ظهور محتمل است و اگر ظهور ابتدایی آیات صفات را مقصود خداوند از این آیات بگیریم، دچار تجسیم و تشبیه خداوند به مخلوقات می‌شویم، از این رو با توجه به کل آیه و نیز قرائن آن، از جمله این‌که این صفات در مورد چه کسی به کار برده می‌شود، می‌توان به یک معنای دیگری از همان ظاهر آیه رسید که با تقدیس و تنزیه خداوند و نیز با آیاتی نظیر «لَیسَ كَمِثْلِهِ شَی‏ءٌ» سازگار می‌باشد. <br>
برای مثال، در جملۀ «شیری به مدرسه رفت»، از معنای شیر، طبق ظهور ابتدایی آن، همان حیوان جنگل به ذهن تداعی می‌شود، که دریافت چنین معنایی از جمله ارزشی ندارد و این ظهور، ظهور کلمی یا تصوری است. اما اگر به دقت به تمام جمله نگریسته شود و قرائن آن، از جمله به مدرسه رفتن، در نظر گرفته شود ذهن ما به ظهور دیگری از جمله می‌رسد که عبارت است از این‌که فردی که در شجاعت همانند شیر است به مدرسه رفت، که این ظهور که ظهور تصدیقی یا جملی می‌باشد ارزشمند خواهد بود، آیات صفات هم همین‌گونه می‌باشد و در آنها دو ظهور محتمل است و اگر ظهور ابتدایی آیات صفات را مقصود خداوند از این آیات بگیریم، دچار تجسیم و تشبیه خداوند به مخلوقات می‌شویم، از این رو با توجه به کل آیه و نیز قرائن آن، از جمله این‌که این صفات در مورد چه کسی به کار برده می‌شود، می‌توان به یک معنای دیگری از همان ظاهر آیه رسید که با تقدیس و تنزیه خداوند و نیز با آیاتی نظیر «لَیسَ كَمِثْلِهِ شَی‏ءٌ» سازگار می‌باشد. <br>


=اثبات مردود (مجسمه و مشبهه)=  
=اثبات مردود (مجسمه و مشبهه)=  
خط ۱۰۶: خط ۱۰۰:
==1ـ بازگشت متشابهات به محکمات==  
==1ـ بازگشت متشابهات به محکمات==  
در المنار پس از متشابه شمردن آیات صفات، راه رفع تشابه از این آیات ارجاع آنها به محکمات دانسته شده است.<ref>رشیدرضا، پیشین، ص146.</ref> <br>
در المنار پس از متشابه شمردن آیات صفات، راه رفع تشابه از این آیات ارجاع آنها به محکمات دانسته شده است.<ref>رشیدرضا، پیشین، ص146.</ref> <br>
مثالی که در این کتاب در این مورد ذکر شده است آیۀ «كَلِمَتُهُ أَلْقاها إِلى مَرْیمَ وَ رُوحٌ مِنْهُ؛ و کلمۀ اوست که آن را به سوی مریم افکنده و روحی از جانب اوست». <ref>نساء(4):71.</ref> می‌باشد که پس از متشابه شمردن آن، گفته شده: «می‌توان با ارجاع این آیه به آیۀ محکم «لَیسَ كَمِثْلِهِ شَی‏ءٌ؛ چیزی مانند او نیست» <ref>شوری(42):11.</ref> که از محکمات است از اعتقاد به الوهیتی که مسیحی‌ها دربارۀ حضرت عیسی پیدا نموده‌اند دور شد و خداوند را از داشتن شریک، منزه گرداند». <ref>پیشین، ص143.</ref> <br>
مثالی که در این کتاب در این مورد ذکر شده است آیۀ «كَلِمَتُهُ أَلْقاها إِلى مَرْیمَ وَ رُوحٌ مِنْهُ؛ و کلمۀ اوست که آن را به سوی مریم افکنده و روحی از جانب اوست». <ref>نساء(4):71.</ref> می‌باشد که پس از متشابه شمردن آن، گفته شده: «می‌توان با ارجاع این آیه به آیۀ محکم «لَیسَ كَمِثْلِهِ شَی‏ءٌ؛ چیزی مانند او نیست» <ref>شوری(42):11.</ref> که از محکمات است از اعتقاد به الوهیتی که مسیحی‌ها دربارۀ حضرت عیسی پیدا نموده‌اند دور شد و خداوند را از داشتن شریک، منزه گرداند». <ref>پیشین، ص143.</ref>  
 
 
==2 تنزیه خداوند از مشابهت با مخلوقات==  
==2 تنزیه خداوند از مشابهت با مخلوقات==  
رشیدرضا در موارد بسیاری به هنگام تفسیر آیات و به‌ویژه آیات صفاتی خداوند، بر تنزیه خداوند از مشابهت با مخلوقات، تأکید کرده و آن را به صراحت اعلام می‌کند و حتی این امر را از اصول اجماعی امت اسلامی به شمار آورده‌ است. وی در تفسیر المنار آورده است: «امت اسلامی بر این نکته اجماع نموده‌اند که خداوند بلندمرتبه از مشابهت به مخلوقات منزه است و بر این عقیده براهین عقلی و نقلی اقامه گردیده است و این یک اصل اعتقادی است. ».<ref>پیشین، ج9، ص 168.</ref> <br>
رشیدرضا در موارد بسیاری به هنگام تفسیر آیات و به‌ویژه آیات صفاتی خداوند، بر تنزیه خداوند از مشابهت با مخلوقات، تأکید کرده و آن را به صراحت اعلام می‌کند و حتی این امر را از اصول اجماعی امت اسلامی به شمار آورده‌ است. وی در تفسیر المنار آورده است: «امت اسلامی بر این نکته اجماع نموده‌اند که خداوند بلندمرتبه از مشابهت به مخلوقات منزه است و بر این عقیده براهین عقلی و نقلی اقامه گردیده است و این یک اصل اعتقادی است. ».<ref>پیشین، ج9، ص 168.</ref> <br>


رشیدرضا، به هنگام بیان قاعده و اصل نگرش سلف به آیات صفات، که خود نیز به طور مکرر به آن اقرار کرده و خود را از اتباع این نگرش می‌داند، از تنزیه خداوند، به عنوان یکی از مبانی مهم این شیوه یاد می‌کند و می‌گوید: «سلف، به هنگام رویارویی با هر آن‌چه از صفاتی که خداوند آنها را به خود نسبت داده است، در حالی که این صفات در زبان عربی برای مخلوقات به کار می‌رفت، بر اساس قاعده و اصلی عمل می‌کردند و آن قاعده این بود که به این صفات در حد کمال و با قابلیت تصرف در آن برای خداوند، ایمان می‌آوردند و همراه با این ایمان (و اثبات)، خداوند را از مشابهت با مخلوقاتش تنزیه می‌کردند».<ref>پیشین، ج8، ص422.</ref> <br>
رشیدرضا، به هنگام بیان قاعده و اصل نگرش سلف به آیات صفات، که خود نیز به طور مکرر به آن اقرار کرده و خود را از اتباع این نگرش می‌داند، از تنزیه خداوند، به عنوان یکی از مبانی مهم این شیوه یاد می‌کند و می‌گوید: «سلف، به هنگام رویارویی با هر آن‌چه از صفاتی که خداوند آنها را به خود نسبت داده است، در حالی که این صفات در زبان عربی برای مخلوقات به کار می‌رفت، بر اساس قاعده و اصلی عمل می‌کردند و آن قاعده این بود که به این صفات در حد کمال و با قابلیت تصرف در آن برای خداوند، ایمان می‌آوردند و همراه با این ایمان (و اثبات)، خداوند را از مشابهت با مخلوقاتش تنزیه می‌کردند».<ref>پیشین، ج8، ص422.</ref>  
 
 
==3ـ پیروی از مذهب سلف==
==3ـ پیروی از مذهب سلف==
در المنار، بسیار زیاد به تفاوت دو مذهب تفسیری سلف و خلف در تفسیر آیات صفات، اشاره شده و بیان گردیده است: «مذهب سلف ایمان به ظاهر آیات همراه با تنزیه خداوند از آن‌چه که ظاهر این آیات ایجاب می‌کند و تفویض حقیقت معنای این آیات به خداوند، می‌باشد. و مذهب خلف تأویل نمودن این آیات، به صورت مجاز و کنایه، به خاطر جمع بین عقل و نقل، می‌باشد».<ref>پیشین، ج3، ص173.</ref> <br>
در المنار، بسیار زیاد به تفاوت دو مذهب تفسیری سلف و خلف در تفسیر آیات صفات، اشاره شده و بیان گردیده است: «مذهب سلف ایمان به ظاهر آیات همراه با تنزیه خداوند از آن‌چه که ظاهر این آیات ایجاب می‌کند و تفویض حقیقت معنای این آیات به خداوند، می‌باشد. و مذهب خلف تأویل نمودن این آیات، به صورت مجاز و کنایه، به خاطر جمع بین عقل و نقل، می‌باشد».<ref>پیشین، ج3، ص173.</ref> <br>
[[رشید رضا|رشیدرضا]] در جاهای مختلفی از تفسیر المنار، به صراحت خود را تابع سلف و اصول آنان معرفی می‌کند و هدایت، رشد و آرامش خود را مرهون آگاهی‌اش بر این مکتب می‌داند و می‌گوید: «من (رشیدرضا) خداوند را شکر می‌گویم که بر طریق هدایت و رشد سلف می‌باشم، و بر این طریق انشاءالله می‌میرم و زنده می‌شوم».<ref>پیشین، ج1، ص224.</ref> وی در جای دیگری در المنار در باب حق بودن مکتب سلف می‌گوید: «در اوایل گمان می‌کردم که مذهب سلف ضعیف است، زیرا علمای آنها به خصوص علمای حنبلی‌مذهب یا برخی از آنها به دلیل این‌که علم و فهمشان به پای خلف نمی‌رسد، از تأویل آیات متشابه، به مانند خلف ناتوانند، اما پس از تعمق در علم کلام و تفحص و پژوهش در انتهای مکتب اشاعره و دیگر مکاتب تأویلی و تسلط بر کتاب‌هایی که مکتب سلف را به روشنی توضیح داده بود به خصوص کتاب‌های ابن‌تیمیه، یقین پیدا کردم که مذهب سلف همان حقیقتی است که ورای آن حقیقتی نیست، و تمام مکاتب مخالف آن گمان‌ها و اوهامی بیش نبوده و حقی را در بر ندارند».<ref>پیشین، ج3، ص 13.</ref>  
[[رشید رضا|رشیدرضا]] در جاهای مختلفی از تفسیر المنار، به صراحت خود را تابع سلف و اصول آنان معرفی می‌کند و هدایت، رشد و آرامش خود را مرهون آگاهی‌اش بر این مکتب می‌داند و می‌گوید: «من (رشیدرضا) خداوند را شکر می‌گویم که بر طریق هدایت و رشد سلف می‌باشم، و بر این طریق انشاءالله می‌میرم و زنده می‌شوم».<ref>پیشین، ج1، ص224.</ref> وی در جای دیگری در المنار در باب حق بودن مکتب سلف می‌گوید: «در اوایل گمان می‌کردم که مذهب سلف ضعیف است، زیرا علمای آنها به خصوص علمای حنبلی‌مذهب یا برخی از آنها به دلیل این‌که علم و فهمشان به پای خلف نمی‌رسد، از تأویل آیات متشابه، به مانند خلف ناتوانند، اما پس از تعمق در علم کلام و تفحص و پژوهش در انتهای مکتب اشاعره و دیگر مکاتب تأویلی و تسلط بر کتاب‌هایی که مکتب سلف را به روشنی توضیح داده بود به خصوص کتاب‌های ابن‌تیمیه، یقین پیدا کردم که مذهب سلف همان حقیقتی است که ورای آن حقیقتی نیست، و تمام مکاتب مخالف آن گمان‌ها و اوهامی بیش نبوده و حقی را در بر ندارند».<ref>پیشین، ج3، ص 13.</ref>  
دلیل اصلی تبعیت رشیدرضا از سلف را می‌توان در این نکته دانست که وی معتقد بود نحوۀ برداشت و فهم صحابه از این آیات بهترین فهم‌هاست، زیرا وی بر این باور بود که آنها این دسته از آیات قرآن را می‌فهمیدند، (پس دلیل تفویض معنای این آیات به خداوند عدم فهمشان نبود)، زیرا آنها مخاطبین قرآن و آگاه‌ترین عرب به زبان قرآن بودند و قرآن را تنها از قرآن فرامی‌گرفتند. <ref>پیشین، ج9، ص 115.</ref> <br> گرچه مفسرین و به‌ویژه رشیدرضا به طور مکرر به تبعیت از مکتب سلف و شیوۀ تفویض در تفسیر آیات صفات اقرار می‌کنند، اما خودشان در عمل، در بسیاری از موارد به طریقۀ خلف تفسیر می‌کنند و نمی‌توانند بدون ذکر کنایه‌ یا مجازی، آیات صفات را رها سازند. <br>
دلیل اصلی تبعیت رشیدرضا از سلف را می‌توان در این نکته دانست که وی معتقد بود نحوۀ برداشت و فهم صحابه از این آیات بهترین فهم‌هاست، زیرا وی بر این باور بود که آنها این دسته از آیات قرآن را می‌فهمیدند، (پس دلیل تفویض معنای این آیات به خداوند عدم فهمشان نبود)، زیرا آنها مخاطبین قرآن و آگاه‌ترین عرب به زبان قرآن بودند و قرآن را تنها از قرآن فرامی‌گرفتند. <ref>پیشین، ج9، ص 115.</ref> <br> گرچه مفسرین و به‌ویژه رشیدرضا به طور مکرر به تبعیت از مکتب سلف و شیوۀ تفویض در تفسیر آیات صفات اقرار می‌کنند، اما خودشان در عمل، در بسیاری از موارد به طریقۀ خلف تفسیر می‌کنند و نمی‌توانند بدون ذکر کنایه‌ یا مجازی، آیات صفات را رها سازند.  
 
==4- امكان فهم تمام آیات==
 
== 4- امكان فهم تمام آیات ==
در المنار دلایل بسیاری از کتاب و سنت و اقوال سلف مبنی بر امکان فهم و تدبر قرآن، ذکر شده و بیان گردیده است که دلیل قطعی مبنی بر آگاه نبودن راسخین در علم از تفسیر متشابهات وجود ندارد و از قول بسیاری از سلف مثل مجاهد و ربیع بن أنس نقل شده که گفته‌اند تأویل قرآن را می‌دانند.<ref>پیشین، ص 157. </ref> آن‌گاه دلایل قابل فهم بودن تمام قرآن را به این ترتیب ذکر می‌کند: الف ـ تفسیر مفسرین صحابه و تابعین، شامل تمام قرآن بود مگر جاهایی که تفسیر عبارتی برای یکی از آنها مشکل بود که در این صورت در تفسیر آن عبارت توقف می‌کرد و توقف او در آن عبارت به این معنا نبود که کسی دیگر معنای آن را نمی‌دانست، و هم‌چنین خداوند به‌طور مطلق به تدبّر در قرآن امر نموده است و آیه‌ای از آن را مستثنا ننموده است، و تدبر بدون فهم ممتنع است. <ref>پیشین، ج3، ص 157.</ref> <br>
در المنار دلایل بسیاری از کتاب و سنت و اقوال سلف مبنی بر امکان فهم و تدبر قرآن، ذکر شده و بیان گردیده است که دلیل قطعی مبنی بر آگاه نبودن راسخین در علم از تفسیر متشابهات وجود ندارد و از قول بسیاری از سلف مثل مجاهد و ربیع بن أنس نقل شده که گفته‌اند تأویل قرآن را می‌دانند.<ref>پیشین، ص 157. </ref> آن‌گاه دلایل قابل فهم بودن تمام قرآن را به این ترتیب ذکر می‌کند: الف ـ تفسیر مفسرین صحابه و تابعین، شامل تمام قرآن بود مگر جاهایی که تفسیر عبارتی برای یکی از آنها مشکل بود که در این صورت در تفسیر آن عبارت توقف می‌کرد و توقف او در آن عبارت به این معنا نبود که کسی دیگر معنای آن را نمی‌دانست، و هم‌چنین خداوند به‌طور مطلق به تدبّر در قرآن امر نموده است و آیه‌ای از آن را مستثنا ننموده است، و تدبر بدون فهم ممتنع است. <ref>پیشین، ج3، ص 157.</ref> <br>


ب ـ اگر گفته شود کسی معنای متشابهات را نمی‌داند باید بگوییم: بخش بزرگی از قرآن که خداوند بر پیامبرش نازل کرده کلامی بوده که معنایش را نه پیامبر و نه جبرئیل نمی‌فهمیدند در حالی‌که منظور از لفظ کلام سخنی است که فهمیده شود و اگر در کلام قصد فهمیدن نباشد در این صورت آن کلام عبث و بیهوده می‌شود و ذات خداوند متعال، از فعل باطل و بیهوده منزه است. این در حالی است که در قرآن آیه‌ای نیست که صحابه و تابعین معنایش را نگفته باشند و دربارۀ آن توضیحی ارائه نکرده باشند.<ref>پیشین.</ref><br>
ب ـ اگر گفته شود کسی معنای متشابهات را نمی‌داند باید بگوییم: بخش بزرگی از قرآن که خداوند بر پیامبرش نازل کرده کلامی بوده که معنایش را نه پیامبر و نه جبرئیل نمی‌فهمیدند در حالی‌که منظور از لفظ کلام سخنی است که فهمیده شود و اگر در کلام قصد فهمیدن نباشد در این صورت آن کلام عبث و بیهوده می‌شود و ذات خداوند متعال، از فعل باطل و بیهوده منزه است. این در حالی است که در قرآن آیه‌ای نیست که صحابه و تابعین معنایش را نگفته باشند و دربارۀ آن توضیحی ارائه نکرده باشند.<ref>پیشین.</ref><br>


رشیدرضا در جای دیگر می‌گوید: «آن‌چه موجب شده که در میان اهل سنت مشهور گردد که تأویل متشابهات را کسی جز خداوند نمی‌داند، تأویلات باطلی بود که از جانب اهل بدعت و قدریه از معتزله و غیر آنها ظاهر گردید. آنها دربارۀ تأویل قرآن با نظرات باطل خود سخن می‌گفتند و این اصل در میان اهل بدعت معروف است که آنها قرآن را با عقل خود و با تأویلات لغوی خود تفسیر می‌کنند، به همین جهت تفاسیر معتزلی پر شده است از تأویلات نصوص که صفات را برای خداوند ثابت می‌کنند».<ref>پیشین، ص64ـ65.</ref> <br>
رشیدرضا در جای دیگر می‌گوید: «آن‌چه موجب شده که در میان اهل سنت مشهور گردد که تأویل متشابهات را کسی جز خداوند نمی‌داند، تأویلات باطلی بود که از جانب اهل بدعت و قدریه از معتزله و غیر آنها ظاهر گردید. آنها دربارۀ تأویل قرآن با نظرات باطل خود سخن می‌گفتند و این اصل در میان اهل بدعت معروف است که آنها قرآن را با عقل خود و با تأویلات لغوی خود تفسیر می‌کنند، به همین جهت تفاسیر معتزلی پر شده است از تأویلات نصوص که صفات را برای خداوند ثابت می‌کنند».<ref>پیشین، ص64ـ65.</ref>  
 
 
==5ـ اثبات تمام صفات وارد شده در کتاب و سنت بدون تأویل، تمثیل، تکییف و تعطیل==
==5ـ اثبات تمام صفات وارد شده در کتاب و سنت بدون تأویل، تمثیل، تکییف و تعطیل==
در المنار دربارۀ ایمان به تمام صفات خداوند گفته شده: «خداوند انسان را مکلف نموده است که به تمام صفاتی که خود را به آنها توصیف نموده است، ایمان آورده و خدا را به وسیلۀ آن صفات توصیف نماید بدون این‌که در این کار دچار تشبیه و تعطیل گردد».<ref>پیشین، ج9، ص168.</ref> مذهب سلف صالح دربارۀ آیات صفات از دیدگاه رشیدرضا ایمان به ظاهر صفاتی است که خداوند آنها را در کتابش وارد نموده یا در روایات صحیح، پیامبر خداوند را با آنها توصیف نموده است؛ بدون تعطیلی معنای لغوی این صفات و بدون تمثیلی که با آن، بین خداوند و مخلوقاتش مشابهتی ایجاد شود و بدون تأویلی که معنای ظاهریِ متبادر به ذهن از این صفات، به معنای دیگری انصراف یابد. <ref>پیشین، ج11، ص321.</ref> <br>
در المنار دربارۀ ایمان به تمام صفات خداوند گفته شده: «خداوند انسان را مکلف نموده است که به تمام صفاتی که خود را به آنها توصیف نموده است، ایمان آورده و خدا را به وسیلۀ آن صفات توصیف نماید بدون این‌که در این کار دچار تشبیه و تعطیل گردد».<ref>پیشین، ج9، ص168.</ref> مذهب سلف صالح دربارۀ آیات صفات از دیدگاه رشیدرضا ایمان به ظاهر صفاتی است که خداوند آنها را در کتابش وارد نموده یا در روایات صحیح، پیامبر خداوند را با آنها توصیف نموده است؛ بدون تعطیلی معنای لغوی این صفات و بدون تمثیلی که با آن، بین خداوند و مخلوقاتش مشابهتی ایجاد شود و بدون تأویلی که معنای ظاهریِ متبادر به ذهن از این صفات، به معنای دیگری انصراف یابد. <ref>پیشین، ج11، ص321.</ref> <br>
خط ۱۳۴: خط ۱۲۰:
رشیدرضا این عقیده را می‌پذیرد که صفات خداوند از نظر کلیت ثابت و معلوم می‌باشد ولی از جهت کیفیت و حدود، غیرمعقول می‌باشد، پس کسی که به صفات خداوند ایمان می‌آورد، از جهتی بیناست و از جهتی دیگر نابیناست؛ از جهت وجود داشتن آنها بیناست و از جهت کیفیت و حدود نابیناست و به این ترتیب میان اثبات آن‌چه که خدا خودش را به آن وصف نموده و بین نفی تحریف (تأویل) و تشبیه (تشبیه)، اجتماع به وجود می‌آید.<ref>پیشین، ج9، ص 164.</ref> <br>
رشیدرضا این عقیده را می‌پذیرد که صفات خداوند از نظر کلیت ثابت و معلوم می‌باشد ولی از جهت کیفیت و حدود، غیرمعقول می‌باشد، پس کسی که به صفات خداوند ایمان می‌آورد، از جهتی بیناست و از جهتی دیگر نابیناست؛ از جهت وجود داشتن آنها بیناست و از جهت کیفیت و حدود نابیناست و به این ترتیب میان اثبات آن‌چه که خدا خودش را به آن وصف نموده و بین نفی تحریف (تأویل) و تشبیه (تشبیه)، اجتماع به وجود می‌آید.<ref>پیشین، ج9، ص 164.</ref> <br>


مفسر المنار معتقد است تمام صفات خداوند در این‌که شبیه به صفات انسان‌ها نمی‌باشد مشترک‌اند و تفاوتی بین علم و حب وجود ندارد. وی بر این باور است که اثبات صفاتی مثل حب برای خداوند آن‌طور که لایق بزرگی خداوند می‌باشد، موجب تشبیه خداوند به مخلوقات نمی‌گردد، زیرا اگر تأویل این‌گونه صفات لازم باشد، صفاتی مثل علم و قدرت هم باید تأویل گردد، در حالی‌که خود مؤوّله هم این صفات را تأویل نکرده‌اند. <ref>پیشین، ج6، ص 376.</ref> <br>
مفسر المنار معتقد است تمام صفات خداوند در این‌که شبیه به صفات انسان‌ها نمی‌باشد مشترک‌اند و تفاوتی بین علم و حب وجود ندارد. وی بر این باور است که اثبات صفاتی مثل حب برای خداوند آن‌طور که لایق بزرگی خداوند می‌باشد، موجب تشبیه خداوند به مخلوقات نمی‌گردد، زیرا اگر تأویل این‌گونه صفات لازم باشد، صفاتی مثل علم و قدرت هم باید تأویل گردد، در حالی‌که خود مؤوّله هم این صفات را تأویل نکرده‌اند. <ref>پیشین، ج6، ص 376.</ref>  


==6ـ توجه به اسلوب لغت و بلاغت زبان اصیل عربی==  
==6ـ توجه به اسلوب لغت و بلاغت زبان اصیل عربی==  
خط ۱۴۲: خط ۱۲۸:
از نظر [[رشید رضا|رشیدرضا]]، هر دو مکتب مثبته و مؤوّله در حد اعتدال مورد پذیرش هستند و قائلین به آنها از مؤمنین صادقی هستند که به نصوص قرآن، ایمان داشته و آنها را بزرگ می‌شمارند. هر کدام از مثبتین و مؤوّلین با اثبات یا تأویل خود قصد عظمت بخشیدن به خداوند را دارند و می‌خواهند کاری انجام دهند تا کسی در مورد ذات و صفات خداوند، چیزی نگوید که مخالف رضای او باشد. بنابراین گروه اول (سلف یا مثبتین) از تعطیلی صفات خداوند به دلیل تأویل خودسرانه آنها ترسیدند، پس ظاهرگرایی بر آنها غلبه یافت و دسته دوم (خلف یا مؤوّلین) هم از خوف پذیرش عقیدۀ مشابهت خداوند با مخلوقات، تأویل بر آنها غالب گردید.<ref>پیشین، ج9، ص 118.</ref> <br>
از نظر [[رشید رضا|رشیدرضا]]، هر دو مکتب مثبته و مؤوّله در حد اعتدال مورد پذیرش هستند و قائلین به آنها از مؤمنین صادقی هستند که به نصوص قرآن، ایمان داشته و آنها را بزرگ می‌شمارند. هر کدام از مثبتین و مؤوّلین با اثبات یا تأویل خود قصد عظمت بخشیدن به خداوند را دارند و می‌خواهند کاری انجام دهند تا کسی در مورد ذات و صفات خداوند، چیزی نگوید که مخالف رضای او باشد. بنابراین گروه اول (سلف یا مثبتین) از تعطیلی صفات خداوند به دلیل تأویل خودسرانه آنها ترسیدند، پس ظاهرگرایی بر آنها غلبه یافت و دسته دوم (خلف یا مؤوّلین) هم از خوف پذیرش عقیدۀ مشابهت خداوند با مخلوقات، تأویل بر آنها غالب گردید.<ref>پیشین، ج9، ص 118.</ref> <br>


رشیدرضا، افراط در هر یک از عقاید مذکور را سبب به وجود آمدن عقایدی برخلاف اصول مشترک مسلمانان می‌داند. وی بر این باور است که گمراهی در نتیجۀ افراط‌گرایی گروه دوم، بسیار بیشتر از گروه اول است تا آن‌جا که به ایجاد فرقه‌های باطلی مثل غلات صوفیه گردیده است، در حالی‌که این گمراهی به باور وی در گروه مثبین زیاد اتفاق نیفتاد <ref>پیشین.</ref> <br>
رشیدرضا، افراط در هر یک از عقاید مذکور را سبب به وجود آمدن عقایدی برخلاف اصول مشترک مسلمانان می‌داند. وی بر این باور است که گمراهی در نتیجۀ افراط‌گرایی گروه دوم، بسیار بیشتر از گروه اول است تا آن‌جا که به ایجاد فرقه‌های باطلی مثل غلات صوفیه گردیده است، در حالی‌که این گمراهی به باور وی در گروه مثبین زیاد اتفاق نیفتاد <ref>پیشین.</ref>  
 
 
=روش تفسیر المنار=  
=روش تفسیر المنار=  
رشیدرضا، در جای جای المنار خود را پیرو مکتب سلفیه و شیوه تفسیری آنها در تفسیر آیات صفات معرفی می‌کند و در توضیح این روش می‌گوید: «جمهور سلف و حنابله و اکثر اهل حدیث، تمام نصوصی را که در مورد صفات و افعال و ویژگی‌های خداوند وارد شده است تفویض می‌کنند؛ به این معنا که آنها این نصوص را همان‌طور که وارد شده برای خداوند به کار می‌برند بدون آن‌که تأویلاتی را در مورد آنها به کار برده و آنها را از معانی ظاهریشان خارج نمایند، و خداوند را از مشابهت با مخلوقات در تمام صفات و افعالش منزه می‌دانند». <ref>پیشین، ص 135.</ref> <br>
رشیدرضا، در جای جای المنار خود را پیرو مکتب سلفیه و شیوه تفسیری آنها در تفسیر آیات صفات معرفی می‌کند و در توضیح این روش می‌گوید: «جمهور سلف و حنابله و اکثر اهل حدیث، تمام نصوصی را که در مورد صفات و افعال و ویژگی‌های خداوند وارد شده است تفویض می‌کنند؛ به این معنا که آنها این نصوص را همان‌طور که وارد شده برای خداوند به کار می‌برند بدون آن‌که تأویلاتی را در مورد آنها به کار برده و آنها را از معانی ظاهریشان خارج نمایند، و خداوند را از مشابهت با مخلوقات در تمام صفات و افعالش منزه می‌دانند». <ref>پیشین، ص 135.</ref> <br>


اما در واقع باید اذعان نمود که رشیدرضا در تفسیر آیات صفات در تمام موارد به طور کامل به این روش پای-بند نیست، زیرا در تفسیر بسیاری از آیات صفات، معنایی کنایه‌ای یا مجازی برای آنها در نظر می‌گیرد و علت این امر را می‌توان ناگزیر شدن به استفاده از روش تفسیری خلف در کنار تبعیت کردن از سلف جهت بهره‌گیری از آیات خداوند دانست.<br>
اما در واقع باید اذعان نمود که رشیدرضا در تفسیر آیات صفات در تمام موارد به طور کامل به این روش پای-بند نیست، زیرا در تفسیر بسیاری از آیات صفات، معنایی کنایه‌ای یا مجازی برای آنها در نظر می‌گیرد و علت این امر را می‌توان ناگزیر شدن به استفاده از روش تفسیری خلف در کنار تبعیت کردن از سلف جهت بهره‌گیری از آیات خداوند دانست.


=مبانی تفسیر آیات صفات در المیزان=
=مبانی تفسیر آیات صفات در المیزان=
==1ـ امکان فهم تمام آیات==
==1ـ امکان فهم تمام آیات==
علامه به طور مطلق دربارۀ فهم آیات قرآن، چه آیات صفات و چه غیرصفات، معتقد است که قرآن نور و تبیان است و این صفات برای همه انسان‌ها و مخاطبین آیات خواهد بود نه برای بخش خاصی از انسان‌ها. وی قرآن را کتابی می‌داند که فهم و اندیشه عادی نیز بدان دست‌رسی دارد و آیات آن می‌تواند یک‌دیگر را تفسیر نماید. وی می‌گوید: «اگر قرآن قابل دریافت برای همه انسان‌ها نبود، خداوند در آیاتش آدمی را به اندیشیدن در آیات فرانمی‌خواند». وی با تأکید یادآور می‌شود که در میان همۀ آیات قرآن حتی یک آیه نمی‌یابیم که در مفهومش تعقیدی باشد به طوری که ذهن خواننده در فهم معنای آن دچار حیرت و سرگردانی شود. قرآن فصیح‌ترین کلام عرب است، و ابتدایی‌ترین شرط فصاحت این است که تعقید نداشته باشد، و حتی آن آیاتی که جزء متشابهات قرآن به‌شمار می‌آید، مانند آیات نسخ شده و امثال آن، در مفهوم آنها وضوح و روشنی وجود دارد و تشابهش به خاطر این است که مراد از آن را نمی‌دانیم، نه این‌که معنای ظاهرش نامعلوم باشد. <ref>طباطبایی، پیشین، ج1، ص 14.</ref> <br>
علامه به طور مطلق دربارۀ فهم آیات قرآن، چه آیات صفات و چه غیرصفات، معتقد است که قرآن نور و تبیان است و این صفات برای همه انسان‌ها و مخاطبین آیات خواهد بود نه برای بخش خاصی از انسان‌ها. وی قرآن را کتابی می‌داند که فهم و اندیشه عادی نیز بدان دست‌رسی دارد و آیات آن می‌تواند یک‌دیگر را تفسیر نماید. وی می‌گوید: «اگر قرآن قابل دریافت برای همه انسان‌ها نبود، خداوند در آیاتش آدمی را به اندیشیدن در آیات فرانمی‌خواند». وی با تأکید یادآور می‌شود که در میان همۀ آیات قرآن حتی یک آیه نمی‌یابیم که در مفهومش تعقیدی باشد به طوری که ذهن خواننده در فهم معنای آن دچار حیرت و سرگردانی شود. قرآن فصیح‌ترین کلام عرب است، و ابتدایی‌ترین شرط فصاحت این است که تعقید نداشته باشد، و حتی آن آیاتی که جزء متشابهات قرآن به‌شمار می‌آید، مانند آیات نسخ شده و امثال آن، در مفهوم آنها وضوح و روشنی وجود دارد و تشابهش به خاطر این است که مراد از آن را نمی‌دانیم، نه این‌که معنای ظاهرش نامعلوم باشد. <ref>طباطبایی، پیشین، ج1، ص 14.</ref> <br>وی در مورد آیات صفاتی مانند «فَأَینَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ؛ پس به هر سو روی کنید آن‌جا رو به خداست» (بقره/115) با توجه به این‌که آنها را جزء متشابهات می‌داند و نیز با توجه به قاعده کلی ارجاع متشابهات به محکمات، آنها را هم قابل فهم می‌داند و اصلاً متشابه بودن را در آنها نسبی دانسته و می‌گوید: «آیات متشابه، مقصود از آن برای فهم شنونده روشن نیست و چنان نیست که شنونده به محض شنیدن آن، مراد از آن را درک کند، بلکه در این‌که منظور فلان معناست یا آن معنای دیگر تردید می‌کند و تردیدش برطرف نمی‌شود تا آن‌که به آیات محکم رجوع نموده و به کمک آنها معنای آیات متشابه را مشخص کند، و در نتیجه، همان آیات متشابه نیز محکم می‌شود». <ref>پیشین، ج3، ص 31.</ref> <br>
 
وی در مورد آیات صفاتی مانند «فَأَینَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ؛ پس به هر سو روی کنید آن‌جا رو به خداست» (بقره/115) با توجه به این‌که آنها را جزء متشابهات می‌داند و نیز با توجه به قاعده کلی ارجاع متشابهات به محکمات، آنها را هم قابل فهم می‌داند و اصلاً متشابه بودن را در آنها نسبی دانسته و می‌گوید: «آیات متشابه، مقصود از آن برای فهم شنونده روشن نیست و چنان نیست که شنونده به محض شنیدن آن، مراد از آن را درک کند، بلکه در این‌که منظور فلان معناست یا آن معنای دیگر تردید می‌کند و تردیدش برطرف نمی‌شود تا آن‌که به آیات محکم رجوع نموده و به کمک آنها معنای آیات متشابه را مشخص کند، و در نتیجه، همان آیات متشابه نیز محکم می‌شود». <ref>پیشین، ج3، ص 31.</ref> <br>


==2ـ بازگشت متشابهات به محکمات==
==2ـ بازگشت متشابهات به محکمات==
علامه، آیات صفات را جزء متشابهات می‌داند و بر این نظر است که راه رسیدن به فهم این آیات، ارجاع این آیات به آیات محکمی است که بارزترین ویژگی آنها عدم ابهام و تشابه برای همگان می‌باشد. وی می‌گوید: «هرچه از ظاهر آیات قرآن برخلاف این آیات محکمه دیده شود مثلاً صفات و افعالی را به خدا نسبت دهد، که متضمن حدوث است، باید به وسیله آیات محکم قرآن معنا شود، و معنایی از آنها گرفت که با صفات علیا و حسنای خدای تعالی منافات نداشته باشد». <ref>پیشین، ج2، ص 154.</ref><br><br>
علامه، آیات صفات را جزء متشابهات می‌داند و بر این نظر است که راه رسیدن به فهم این آیات، ارجاع این آیات به آیات محکمی است که بارزترین ویژگی آنها عدم ابهام و تشابه برای همگان می‌باشد. وی می‌گوید: «هرچه از ظاهر آیات قرآن برخلاف این آیات محکمه دیده شود مثلاً صفات و افعالی را به خدا نسبت دهد، که متضمن حدوث است، باید به وسیله آیات محکم قرآن معنا شود، و معنایی از آنها گرفت که با صفات علیا و حسنای خدای تعالی منافات نداشته باشد». <ref>پیشین، ج2، ص 154.</ref><br><br>
وی برای نمونه می‌گوید: «وقتی شنونده آیۀ «إِلى رَبِّها ناظِرَةٌ؛ به سوی پروردگار خود می‌نگرند. <ref>قیامت(75):23.</ref> را می‌شنود، بلافاصله به ذهنش خطور می‌کند که خدا هم مانند اجسام دیدنی است و وقتی به آیه «لا تُدْرِكُهُ الأَْبْصارُ وَ هُوَ یدْرِكُ الأَْبْصارَ؛ چشم‌ها او را درنمی‌یابند و اوست که دیدگان را درمی‌یابد.<ref>أنعام(6):103.</ref> مراجعه می‌کند آن وقت می‌فهمد که منظور از نظر کردن، تماشا کردن با چشم مادی نیست».<ref>پیشین، ج3، ص 31.</ref> <br>
وی برای نمونه می‌گوید: «وقتی شنونده آیۀ «إِلى رَبِّها ناظِرَةٌ؛ به سوی پروردگار خود می‌نگرند. <ref>قیامت(75):23.</ref> را می‌شنود، بلافاصله به ذهنش خطور می‌کند که خدا هم مانند اجسام دیدنی است و وقتی به آیه «لا تُدْرِكُهُ الأَْبْصارُ وَ هُوَ یدْرِكُ الأَْبْصارَ؛ چشم‌ها او را درنمی‌یابند و اوست که دیدگان را درمی‌یابد.<ref>أنعام(6):103.</ref> مراجعه می‌کند آن وقت می‌فهمد که منظور از نظر کردن، تماشا کردن با چشم مادی نیست».<ref>پیشین، ج3، ص 31.</ref>  
 
 
==3ـ تنزیه خداوند از مشابهت با مخلوقات==
==3ـ تنزیه خداوند از مشابهت با مخلوقات==
یکی از اصول و مبانی خدشه‌ناپذیر در تفسیر تمام آیات صفات در المیزان تنزیه خداوند از مشابهت با مخلوقات می‌باشد. علامه این مطلب را هنگام بحث از متشابهات و به خصوص آیات صفات مطرح می‌کند و آن را از ضروریات کتاب و سنت، معرفی می‌نماید. وی می‌گوید: «از ضروریات کتاب و سنت است که خدای سبحان متصف به صفت اجسام نیست، و با اوصاف ممکنات، اوصافی که مستلزم حدوث و فقر و حاجت و نقص است، متصف نمی‌گردد، هم‌چنان‌که فرموده: «لَیسَ كَمِثْلِهِ شَی‏ءٌ؛ چیزی مانند او نیست.<ref>شوری(42):11</ref> و نیز فرموده: «اللَّهُ خالِقُ كُلِّ شَی‏ءٍ؛ پروردگار، آفریننده هر موجودی است<ref>(زمر(39):62)</ref> <ref>پیشین، ص479</ref>». وی شأن خدای تعالی را اجل و ساحتش را منزّه می‌داند از آن که به تجهیزات جسمانی مجهّز باشد.<ref>پیشین، ج7، ص 56.</ref><br>
یکی از اصول و مبانی خدشه‌ناپذیر در تفسیر تمام آیات صفات در المیزان تنزیه خداوند از مشابهت با مخلوقات می‌باشد. علامه این مطلب را هنگام بحث از متشابهات و به خصوص آیات صفات مطرح می‌کند و آن را از ضروریات کتاب و سنت، معرفی می‌نماید. وی می‌گوید: «از ضروریات کتاب و سنت است که خدای سبحان متصف به صفت اجسام نیست، و با اوصاف ممکنات، اوصافی که مستلزم حدوث و فقر و حاجت و نقص است، متصف نمی‌گردد، هم‌چنان‌که فرموده: «لَیسَ كَمِثْلِهِ شَی‏ءٌ؛ چیزی مانند او نیست.<ref>شوری(42):11</ref> و نیز فرموده: «اللَّهُ خالِقُ كُلِّ شَی‏ءٍ؛ پروردگار، آفریننده هر موجودی است<ref>(زمر(39):62)</ref> <ref>پیشین، ص479</ref>». وی شأن خدای تعالی را اجل و ساحتش را منزّه می‌داند از آن که به تجهیزات جسمانی مجهّز باشد.<ref>پیشین، ج7، ص 56.</ref>
   
   
==4ـ اثبات صفات وارد شده در کتاب و سنت و انتساب معنای تصدیقی آنها به خداوند، بدون تأویل==
==4ـ اثبات صفات وارد شده در کتاب و سنت و انتساب معنای تصدیقی آنها به خداوند، بدون تأویل==
در المیزان، اثبات آیات صفات بدون تشبیه پذیرفته شده است و اما در انتساب این آیات، علامه مفهوم تصدیقی این آیات را به خداوند منتسب می‌کند نه مفهوم تصوری و ابتدایی آنها را. وی هم‌چنین از نامیدن این معنای آیات به تأویل ابا دارد، زیرا به عقیدۀ وی مؤلفین برای تفسیر آیات صفات، بر اساس تفسیر به رأی، معنای خارج از ظاهر لفظ آیات را در نظر می‌گیرند. در حالی که انسان مکلّف است بر اساس ظهور آیه به معنای آن دست یابد حال یا ظهور ابتدایی در آیات غیر صفاتی و یا ظهور تصدیقی در آیات صفاتی خداوند.  
در المیزان، اثبات آیات صفات بدون تشبیه پذیرفته شده است و اما در انتساب این آیات، علامه مفهوم تصدیقی این آیات را به خداوند منتسب می‌کند نه مفهوم تصوری و ابتدایی آنها را. وی هم‌چنین از نامیدن این معنای آیات به تأویل ابا دارد، زیرا به عقیدۀ وی مؤلفین برای تفسیر آیات صفات، بر اساس تفسیر به رأی، معنای خارج از ظاهر لفظ آیات را در نظر می‌گیرند. در حالی که انسان مکلّف است بر اساس ظهور آیه به معنای آن دست یابد حال یا ظهور ابتدایی در آیات غیر صفاتی و یا ظهور تصدیقی در آیات صفاتی خداوند.  
ذکر این نکته لازم است که در بسیاری از موارد، معنای تأویلی مؤوّله و معنای تصدیقی علامه یکی می‌باشد. <br>
ذکر این نکته لازم است که در بسیاری از موارد، معنای تأویلی مؤوّله و معنای تصدیقی علامه یکی می‌باشد. <br>علامه در تأیید مذهب اثبات بدون تشبیه، می‌گوید: «مراد از آن، این است که از هر صفتی اصل آن دربارۀ خدای تعالی اثبات و خصوصیاتی که آن صفت در ممکنات و مخلوقات به خود گرفته از حق تعالی نفی شود و به عبارت دیگر اصل صفت اثبات و محدودیت آن به حدود امکانی نفی گردد» <ref>پیشین، ص55.</ref> وی در جای دیگری تمام آیات صفات خداوند را بدون ذکر تأویل و با شرط تنزیه خداوند از نقص انتساب آنها به وی، آن‌طور که لایق اوست، قابل اثبات می‌داند و می‌گوید: «آن‌چه خدای تعالی از ضلالت، مکر، و کمک در طغیان، به ظاهر این‌گونه مطالب که به خود نسبت داده، تمامی آنها آن‌طور منسوب به خداست که لایق ساحت قدس او باشد و به نزاهت او از لوث نقص و قبیح و منکر برنخورد» <ref>پیشین، ج1، ص149.</ref>  
 
علامه در تأیید مذهب اثبات بدون تشبیه، می‌گوید: «مراد از آن، این است که از هر صفتی اصل آن دربارۀ خدای تعالی اثبات و خصوصیاتی که آن صفت در ممکنات و مخلوقات به خود گرفته از حق تعالی نفی شود و به عبارت دیگر اصل صفت اثبات و محدودیت آن به حدود امکانی نفی گردد» <ref>پیشین، ص55.</ref> وی در جای دیگری تمام آیات صفات خداوند را بدون ذکر تأویل و با شرط تنزیه خداوند از نقص انتساب آنها به وی، آن‌طور که لایق اوست، قابل اثبات می‌داند و می‌گوید: «آن‌چه خدای تعالی از ضلالت، مکر، و کمک در طغیان، به ظاهر این‌گونه مطالب که به خود نسبت داده، تمامی آنها آن‌طور منسوب به خداست که لایق ساحت قدس او باشد و به نزاهت او از لوث نقص و قبیح و منکر برنخورد» <ref>پیشین، ج1، ص149.</ref> <br>


==5ـ پیروی از شیوۀ اهل‌بیت(علیهم‌السلام)==
==5ـ پیروی از شیوۀ اهل‌بیت(علیهم‌السلام)==
خط ۱۷۵: خط ۱۵۳:
مذهب نفی غلط است. مذهب تشبیه، یعنی او را به چیز دیگری شبیه ساختن نیز غلط است، برای این‌که چیزی نیست که شبیه خدای تعالی باشد. بنابراین راه صحیح و میانه همان اثبات بدون تشبیه است» <ref>پیشین، ج7، ص55.</ref> <br>
مذهب نفی غلط است. مذهب تشبیه، یعنی او را به چیز دیگری شبیه ساختن نیز غلط است، برای این‌که چیزی نیست که شبیه خدای تعالی باشد. بنابراین راه صحیح و میانه همان اثبات بدون تشبیه است» <ref>پیشین، ج7، ص55.</ref> <br>


در بحث دیگری، علامه در مقام انتقاد و رد عقیدۀ تفویض و تأویل در تفسیر آیات صفات، از بیان و عقیدۀ رسیده از ائمه در این مورد بهره برده و به آن استناد می‌کند و بر این باور است که ائمه در تفسیر آیات صفات، هم نواقص امکانی را از صفات خدا نفی نموده و هم این آیات را برای خداوند قابل اثبات می‌دانستند. وی دلیل قول خود را احادیث بسیاری از ائمه ذکر می‌کند. <ref>پیشین، ج 14، ص179.</ref> <br>
در بحث دیگری، علامه در مقام انتقاد و رد عقیدۀ تفویض و تأویل در تفسیر آیات صفات، از بیان و عقیدۀ رسیده از ائمه در این مورد بهره برده و به آن استناد می‌کند و بر این باور است که ائمه در تفسیر آیات صفات، هم نواقص امکانی را از صفات خدا نفی نموده و هم این آیات را برای خداوند قابل اثبات می‌دانستند. وی دلیل قول خود را احادیث بسیاری از ائمه ذکر می‌کند. <ref>پیشین، ج 14، ص179.</ref>  


==6ـ توجه به اسلوب لغت و بلاغت زبان اصیل عربی==
==6ـ توجه به اسلوب لغت و بلاغت زبان اصیل عربی==
خط ۱۸۹: خط ۱۶۷:


==همانندی‌ها:==  
==همانندی‌ها:==  
1ـ مبانی و اصول، تنزیه خداوند از مشابهت با مخلوقات، پیروی از مذهب سلف (منظور از پیروی سلف، در المنار پیروی از صحابه و تابعین و در المیزان تبعیت از اهل‌بیت(علیهم السلام) می‌باشد، امکان فهم تمام آیات، اثبات تمام صفات وارد شده در کتاب بدون تأویل، توجه به اسلوب لغت و بلاغت زبان اصیل عربی، در تفسیر آیات صفات در هر دو تفسیر مشترک است؛ <br>
1ـ مبانی و اصول، تنزیه خداوند از مشابهت با مخلوقات، پیروی از مذهب سلف (منظور از پیروی سلف، در المنار پیروی از صحابه و تابعین و در المیزان تبعیت از اهل‌بیت(علیهم السلام) می‌باشد، امکان فهم تمام آیات، اثبات تمام صفات وارد شده در کتاب بدون تأویل، توجه به اسلوب لغت و بلاغت زبان اصیل عربی، در تفسیر آیات صفات در هر دو تفسیر مشترک است؛ <br>
2ـ در خصوص روش تفسیر در اثبات صفات خداوند با هم اشتراک دارند و آیات صفات را آن‌گونه که لایق خداوند است، به او نسبت می‌دهند؛ <br>
2ـ در خصوص روش تفسیر در اثبات صفات خداوند با هم اشتراک دارند و آیات صفات را آن‌گونه که لایق خداوند است، به او نسبت می‌دهند؛ <br>
3ـ روش تفسیر هر دو از نوع اثبات مقبول بوده و مورد پذیرش تمامی مسلمانان می‌باشد. <br>
3ـ روش تفسیر هر دو از نوع اثبات مقبول بوده و مورد پذیرش تمامی مسلمانان می‌باشد. <br>
خط ۱۹۶: خط ۱۷۴:
روش تفسیری المنار در خصوص این آیات، بر اساس تصریح ایشان روش اثبات از نوع تفویض می‌باشد که بر پایه این روش باید مفسرین آن پس از تنزیه خداوند از مشابهت با مخلوقات، معنای نهایی این آیات را به خداوند واگذار نموده و از ذکر معانی مجازی و کنایه‌ای در مورد آنها بپرهیزند، اما در عمل این شیوه در تفسیر تمام صفات رعایت نشده بلکه حتی آیات صفاتی که در المنار برای آنها معنای مجازی یا کنایه‌ای ذکر شده، بر دستۀ دیگر که چنین معنایی برای آنها ذکر نشده بیشتر می‌باشد. علت این امر را می‌توان دو چیز دانست:   
روش تفسیری المنار در خصوص این آیات، بر اساس تصریح ایشان روش اثبات از نوع تفویض می‌باشد که بر پایه این روش باید مفسرین آن پس از تنزیه خداوند از مشابهت با مخلوقات، معنای نهایی این آیات را به خداوند واگذار نموده و از ذکر معانی مجازی و کنایه‌ای در مورد آنها بپرهیزند، اما در عمل این شیوه در تفسیر تمام صفات رعایت نشده بلکه حتی آیات صفاتی که در المنار برای آنها معنای مجازی یا کنایه‌ای ذکر شده، بر دستۀ دیگر که چنین معنایی برای آنها ذکر نشده بیشتر می‌باشد. علت این امر را می‌توان دو چیز دانست:   


1ـ رشیدرضا در کنار تبعیت کردن از سلف، جهت بهره‌گرفتن از آیات خداوند، خود را ناگزیر به استفاده از روش تفسیر خلف می‌بیند؛ <br>
1ـ رشیدرضا در کنار تبعیت کردن از سلف، جهت بهره‌گرفتن از آیات خداوند، خود را ناگزیر به استفاده از روش تفسیر خلف می‌بیند؛ <br>
2ـ ایشان در جاهایی که معنایی کنایه‌ای برای برخی آیات ذکر می‌کند این معانی را نه به معنای تأویل، یعنی خارج نمودن آیه از معنای ظاهری، که آنها را جزء معانی ظاهری آیه می‌داند و در آیات صفات دیگری که معنای کنایه‌ای ذکر نمی‌کند معانی ذکر شده توسط دیگر مفسرین را معانی غیر ظاهری آنها می‌پندارد. اما شیوه علامه در المیزان در اثبات آیات صفات برای خداوند گرچه با شیوه صاحب المنار برابر است اما با ذکر معنایی کنایه‌ای و مجازی برای تمامی آیات صفات از راه ظهور تصدیقی این آیات، شیوۀ او با شیوۀ رشیدرضا متفاوت می‌شود؛ به بیان دیگر، ایشان روش اثبات از نوع ظهور تصدیقی را از راه حذف لوازم و تحلیل معانی برای خود برمی‌گزیند. بر اساس این، در بسیاری از موارد نتیجۀ تفسیر آیات صفات در دو تفسیر یکی است و اما در پاره‌ای موارد با هم اختلاف دارند. <br>
2ـ ایشان در جاهایی که معنایی کنایه‌ای برای برخی آیات ذکر می‌کند این معانی را نه به معنای تأویل، یعنی خارج نمودن آیه از معنای ظاهری، که آنها را جزء معانی ظاهری آیه می‌داند و در آیات صفات دیگری که معنای کنایه‌ای ذکر نمی‌کند معانی ذکر شده توسط دیگر مفسرین را معانی غیر ظاهری آنها می‌پندارد. اما شیوه علامه در المیزان در اثبات آیات صفات برای خداوند گرچه با شیوه صاحب المنار برابر است اما با ذکر معنایی کنایه‌ای و مجازی برای تمامی آیات صفات از راه ظهور تصدیقی این آیات، شیوۀ او با شیوۀ رشیدرضا متفاوت می‌شود؛ به بیان دیگر، ایشان روش اثبات از نوع ظهور تصدیقی را از راه حذف لوازم و تحلیل معانی برای خود برمی‌گزیند. بر اساس این، در بسیاری از موارد نتیجۀ تفسیر آیات صفات در دو تفسیر یکی است و اما در پاره‌ای موارد با هم اختلاف دارند. <br>


=منابع و مآخذ=
=منابع و مآخذ=
#قرآن کریم، ترجمۀ: محمد مهدی فولادوند.
#قرآن کریم، ترجمۀ: محمد مهدی فولادوند.
#ابن‌خلدون، عبدالرحمن‌بن‌محمد، المقدمه، مکتب مصطفی محمد، قاهره، 1956م.
#ابن‌خلدون، عبدالرحمن‌بن‌محمد، المقدمه، مکتب مصطفی محمد، قاهره، 1956م.
خط ۲۱۸: خط ۱۹۷:
#نشار، علی سامی و محمدعلی، عصام‌الدین، فرق و طبقات معتزله، دارالمطبوعات‌الجامعیه، بی‌جا، 1972 م.
#نشار، علی سامی و محمدعلی، عصام‌الدین، فرق و طبقات معتزله، دارالمطبوعات‌الجامعیه، بی‌جا، 1972 م.
#هرتل، عبدالله عبدالعزیز، شرح عقیدۀ طحاویه، ترجمه: سیدعلی عرفان احمدی، انتشارات کردستان، سنندج، چاپ اول، 1383ش.
#هرتل، عبدالله عبدالعزیز، شرح عقیدۀ طحاویه، ترجمه: سیدعلی عرفان احمدی، انتشارات کردستان، سنندج، چاپ اول، 1383ش.
=پانویس=
=پانویس=
{{پانویس رنگی}}
{{پانویس رنگی}}
[[رده: مقالات]]
[[رده: مقالات]]
[[رده: مجله ها]]
[[رده: فصلنامه اندیشه تقریب]]
[[رده: کتاب‌ ها]]
[[رده: کتاب‌ های شیعه]]
[[رده: کتاب‌ های تقریبی]]
[[رده: منشورات مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی]]
[[رده: منشورات مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی]]
Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۵۶۷

ویرایش