پرش به محتوا

آیه اولی الامر: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۰ اوت ۲۰۲۲
جز
جایگزینی متن - 'ى' به 'ی'
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ى' به 'ی')
خط ۲۲: خط ۲۲:
به این روایت توجه کنید:
به این روایت توجه کنید:


«عن المقدام بن معدی کرب انّ رسول‌الله قال یوشک الرجل متکئا علی اریکته یحدّث بحدیثی فیقول بیننا و بینکم کتاب‌الله عزوجل فما وجدنا فیه من حلال استحللناه و ما وجدنا فیه من حرام حرّمناه. الا و انّ ما حرّم رسول‌الله مثل ما حرّم الله.» <ref>ابن ماجه، سنن، ج ۱، ص ۱۵، حدیث ۱۲؛ تفسیر قرطبى، ج ۵، ص ۲۶۲</ref>
«عن المقدام بن معدی کرب انّ رسول‌الله قال یوشک الرجل متکئا علی اریکته یحدّث بحدیثی فیقول بیننا و بینکم کتاب‌الله عزوجل فما وجدنا فیه من حلال استحللناه و ما وجدنا فیه من حرام حرّمناه. الا و انّ ما حرّم رسول‌الله مثل ما حرّم الله.» <ref>ابن ماجه، سنن، ج ۱، ص ۱۵، حدیث ۱۲؛ تفسیر قرطبی، ج ۵، ص ۲۶۲</ref>
مقدام بن معدی کرب می‌‏گوید: بدون تردید رسول خدا فرمود: به‌زودی انسانی به اریکه قدرت تکیه می‌‏زند درحالی‌که حدیث مرا برایش بازگو می‌‏کنند و می‌‏گوید: بین ما و شما کتاب خدا کافی است.
مقدام بن معدی کرب می‌‏گوید: بدون تردید رسول خدا فرمود: به‌زودی انسانی به اریکه قدرت تکیه می‌‏زند درحالی‌که حدیث مرا برایش بازگو می‌‏کنند و می‌‏گوید: بین ما و شما کتاب خدا کافی است.


خط ۳۴: خط ۳۴:
وَما کانَ لِمُـؤْمِنٍ وَلا مُـؤْمِنَهٍ إِذا قَضی اللّهُ وَرَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الخِـیَرَهُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ یَعْصِ اللّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَـلَّ ضَلالاً مُبِیناً<ref>احزاب، ۳۶</ref>
وَما کانَ لِمُـؤْمِنٍ وَلا مُـؤْمِنَهٍ إِذا قَضی اللّهُ وَرَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الخِـیَرَهُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ یَعْصِ اللّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَـلَّ ضَلالاً مُبِیناً<ref>احزاب، ۳۶</ref>


بدین سان ترتیب خداوند، همان تشریع است و قضای رسول یا همان تشریع است یا اعم از تشریع و نظر خود اوست و وجوب اطاعت از «اولی‌‏الامر» در تبعیت از رأی آنان در حوزه ولایت آنان است در این که حکم خدا را از کتاب و سنت به دست می‌‏آورند. <ref>المیزان فى تفسیر القرآن، ج ۴، ص ۳۸۹</ref>
بدین سان ترتیب خداوند، همان تشریع است و قضای رسول یا همان تشریع است یا اعم از تشریع و نظر خود اوست و وجوب اطاعت از «اولی‌‏الامر» در تبعیت از رأی آنان در حوزه ولایت آنان است در این که حکم خدا را از کتاب و سنت به دست می‌‏آورند. <ref>المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۴، ص ۳۸۹</ref>


۴- اطاعت از خدا و رسول در اطیعوا الله و اطیعوا الرسول هیچ قیدوشرطی ندارد و این خود دلیل بر این است که رسول خدا هیچ‏گاه امر یا نهیی که با حکم خدا منافات داشته باشد، نمی‌‏کند و اگر چنین امرونهی‏ای از رسول خدا صادر شود با اطلاق آیه در تناقض خواهد بود و چنین چیزی نسبت به رسول خدا – باتوجه‌به عصمت او از ناحیه خداوند – امکان ندارد.
۴- اطاعت از خدا و رسول در اطیعوا الله و اطیعوا الرسول هیچ قیدوشرطی ندارد و این خود دلیل بر این است که رسول خدا هیچ‏گاه امر یا نهیی که با حکم خدا منافات داشته باشد، نمی‌‏کند و اگر چنین امرونهی‏ای از رسول خدا صادر شود با اطلاق آیه در تناقض خواهد بود و چنین چیزی نسبت به رسول خدا – باتوجه‌به عصمت او از ناحیه خداوند – امکان ندارد.
خط ۵۰: خط ۵۰:
با این که آیه باید شأن نزول خود را شامل شود، شأن نزول‏‌هایی که در تفاسیر اهل‌سنت درباره آیات نقل کرده‌اند، گاه به‌قدری متناقض است که با محتوای آیه در تعارض است.
با این که آیه باید شأن نزول خود را شامل شود، شأن نزول‏‌هایی که در تفاسیر اهل‌سنت درباره آیات نقل کرده‌اند، گاه به‌قدری متناقض است که با محتوای آیه در تعارض است.
حال در آیه موردبحث در منابع شیعه شأن نزول خاصی ذکر نشده و آیه مطلق است، ولی در منابع اهل‌سنت آمده است:
حال در آیه موردبحث در منابع شیعه شأن نزول خاصی ذکر نشده و آیه مطلق است، ولی در منابع اهل‌سنت آمده است:
انزلت فی عبدالله بن حذافه بن قیس اذ بعثه النبی فی سریّه. <ref>صحیح، البخارى، جزء ۵؛ کتاب التفسیر، ص ۱۸۰؛ تفسیر قرطبى، ج ۵، ص ۲۶۰</ref>
انزلت فی عبدالله بن حذافه بن قیس اذ بعثه النبی فی سریّه. <ref>صحیح، البخاری، جزء ۵؛ کتاب التفسیر، ص ۱۸۰؛ تفسیر قرطبی، ج ۵، ص ۲۶۰</ref>
آیه درباره عبدالله بن حذافه نازل شده است که رسول خدا او را به‌عنوان فرمانده یک گروه نظامی اعزام کرده بود.
آیه درباره عبدالله بن حذافه نازل شده است که رسول خدا او را به‌عنوان فرمانده یک گروه نظامی اعزام کرده بود.
حال به قصه اعزام «عبداللّه» توجه کنید:
حال به قصه اعزام «عبداللّه» توجه کنید:
انّ رسول‌الله امّره علی سریّه فامرهم ان یجمعوا حطبا و یوقدوا نارا، فلمّا اوقدوها امرهم بالتقحم فیها، فقال لهم: الم یامرکم رسول‏الله بطاعتی و قال من اطاع امیری فقد اطاعنی؟ فقالوا: ما آمنا بالله و اتبعنا رسوله الاّ لننجوا من النار، فصوّب رسول‌الله فعلهم و قال: لا طاعه لمخلوق فی معصیه الخالق. <ref>تفسیر قرطبى، ج ۵، ص ۲۶۰</ref>
انّ رسول‌الله امّره علی سریّه فامرهم ان یجمعوا حطبا و یوقدوا نارا، فلمّا اوقدوها امرهم بالتقحم فیها، فقال لهم: الم یامرکم رسول‏الله بطاعتی و قال من اطاع امیری فقد اطاعنی؟ فقالوا: ما آمنا بالله و اتبعنا رسوله الاّ لننجوا من النار، فصوّب رسول‌الله فعلهم و قال: لا طاعه لمخلوق فی معصیه الخالق. <ref>تفسیر قرطبی، ج ۵، ص ۲۶۰</ref>
رسول خدا عبدالله را به فرماندهی سپاهی منصوب کرد. او نیز پس از خروج از شهر به آنان دستور داد هیزم جمع کنند و آتشی برافروزند.  
رسول خدا عبدالله را به فرماندهی سپاهی منصوب کرد. او نیز پس از خروج از شهر به آنان دستور داد هیزم جمع کنند و آتشی برافروزند.  


خط ۸۱: خط ۸۱:
====۲– ابوبکر و عمر:====
====۲– ابوبکر و عمر:====
عده‏ ای از اهل تسنن بر این باورند که:
عده‏ ای از اهل تسنن بر این باورند که:
«آنها اشاره الی ابی‌بکر و عمر رضی الله عنهما خاصّه»؛<ref>تفسیر، قرطبى، ج ۵، ص ۲۵۹</ref>
«آنها اشاره الی ابی‌بکر و عمر رضی الله عنهما خاصّه»؛<ref>تفسیر، قرطبی، ج ۵، ص ۲۵۹</ref>
مقصود از اولی‌الامر ابوبکر و عمر هستند!
مقصود از اولی‌الامر ابوبکر و عمر هستند!
=====نقد=====
=====نقد=====
خط ۸۹: خط ۸۹:


ب – ابوبکر نه‌تنها ادعای عصمت نداشت، بلکه خودش را از بقیه مردم هم ضعیف‌‏تر می‌‏دانست؛ به‌گونه‌ای که نمی‌‏تواند حکومت را بر اساس دین اداره کند و از آنان تقاضا می‌‏کرد تا هرکجا که بر خلاف دین رفتار کرد، او را هدایت کنند و به‌صراحت در حضور اصحاب رسول خدا گفت: من شیطانی دارم که متعرض من می‌‏شود و وقتی نزد من آمد، از من دوری کنید. به این کلمات توجه کنید:
ب – ابوبکر نه‌تنها ادعای عصمت نداشت، بلکه خودش را از بقیه مردم هم ضعیف‌‏تر می‌‏دانست؛ به‌گونه‌ای که نمی‌‏تواند حکومت را بر اساس دین اداره کند و از آنان تقاضا می‌‏کرد تا هرکجا که بر خلاف دین رفتار کرد، او را هدایت کنند و به‌صراحت در حضور اصحاب رسول خدا گفت: من شیطانی دارم که متعرض من می‌‏شود و وقتی نزد من آمد، از من دوری کنید. به این کلمات توجه کنید:
«ایها الناس فانّی قد ولیّت علیکم و لست بخیرکم، فان احسنت فاعینونی و ان اسأت فقوّمونی… اطیعونی ما اطعت الله و رسوله، فاذا عصیت الله و رسوله، فلا طاعه لی علیکم… و انّ لی شیطانا یعترینی، فاذا اتانی فاجتنبونی.» <ref>البدایه و النهایه، ج ۵، حوادث سال یازدهم، ص ۳؛ الکامل فى التاریخ، ج ۲، ص ۳۳۲؛ تاریخ طبرى، ج ۲، ص ۴۵۰ و ۴۶۰</ref>
«ایها الناس فانّی قد ولیّت علیکم و لست بخیرکم، فان احسنت فاعینونی و ان اسأت فقوّمونی… اطیعونی ما اطعت الله و رسوله، فاذا عصیت الله و رسوله، فلا طاعه لی علیکم… و انّ لی شیطانا یعترینی، فاذا اتانی فاجتنبونی.» <ref>البدایه و النهایه، ج ۵، حوادث سال یازدهم، ص ۳؛ الکامل فی التاریخ، ج ۲، ص ۳۳۲؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۴۵۰ و ۴۶۰</ref>
حال چگونه می‌‏توان گفت چنین فردی مصداق اولی‌الامری است که خداوند دستور داده بدون قیدوشرط از او اطاعت کنند؟<br>
حال چگونه می‌‏توان گفت چنین فردی مصداق اولی‌الامری است که خداوند دستور داده بدون قیدوشرط از او اطاعت کنند؟<br>


خط ۱۱۲: خط ۱۱۲:
۳- و ای‌کاش هنگامی که خالد را برای فتح شام فرستادم عمر را نیز برای فتح عراق می‌‏فرستادم به‌گونه‌ای که با هردو بازویم در راه خدا می‌‏جنگیدم.<br>
۳- و ای‌کاش هنگامی که خالد را برای فتح شام فرستادم عمر را نیز برای فتح عراق می‌‏فرستادم به‌گونه‌ای که با هردو بازویم در راه خدا می‌‏جنگیدم.<br>


«و اما الثلاث اللواتی وددت انّی کنت سألت رسولالله عنهنّ فوردت انّی سألته فیمن هذا الامر فکنّا لا ننازعه اهله و وددت انّی کنت سألته هل للانصار فی هذاالامر نصیب و وددت انّی سألته عن میراث العمه و ابنه الاخت، فانّ فی نفسی منهما حاجه.» <ref>تاریخ طبرى، ج ۲، ص ۶۱۹؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، ج ۲، ص ۴۶</ref>
«و اما الثلاث اللواتی وددت انّی کنت سألت رسولالله عنهنّ فوردت انّی سألته فیمن هذا الامر فکنّا لا ننازعه اهله و وددت انّی کنت سألته هل للانصار فی هذاالامر نصیب و وددت انّی سألته عن میراث العمه و ابنه الاخت، فانّ فی نفسی منهما حاجه.» <ref>تاریخ طبری، ج ۲، ص ۶۱۹؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۲، ص ۴۶</ref>
و اما آن سه چیزی که ‏ای‌کاش از رسول خدا می‌‏پرسیدم: [ازاین‌قرار بودند]<br>
و اما آن سه چیزی که ‏ای‌کاش از رسول خدا می‌‏پرسیدم: [ازاین‌قرار بودند]<br>


خط ۱۴۰: خط ۱۴۰:
قرآن می‌‏فرماید: وَما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا<ref>حشر، ۷</ref>و آیات دیگری که به متابعت مطلق از رسول خدا دستور می‌‏دهد و آیاتی که سخن رسول خدا را وحی می‌‏داند نه سخن از روی هوای نفس؛ وَما یَنْطِقُ عَنِ الهَوی * إِنْ هُوَ إِلاّ وَحْیٌ یُوحی<ref>نجم، ۵-۴</ref>
قرآن می‌‏فرماید: وَما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا<ref>حشر، ۷</ref>و آیات دیگری که به متابعت مطلق از رسول خدا دستور می‌‏دهد و آیاتی که سخن رسول خدا را وحی می‌‏داند نه سخن از روی هوای نفس؛ وَما یَنْطِقُ عَنِ الهَوی * إِنْ هُوَ إِلاّ وَحْیٌ یُوحی<ref>نجم، ۵-۴</ref>
با این وصف، در روز پنجشنبه که رسول خدا در حجره‌‏اش در حضور اصحاب دستور داد [کاغذ و قلمی] بیاورید تا چیزی بنویسم که هرگز گمراه نشوید، عمر فریاد زد:
با این وصف، در روز پنجشنبه که رسول خدا در حجره‌‏اش در حضور اصحاب دستور داد [کاغذ و قلمی] بیاورید تا چیزی بنویسم که هرگز گمراه نشوید، عمر فریاد زد:
«ان الرجل لیهجر، حسبنا کتاب‌الله.» صحیح، البخاری، کتاب المریض باب قول المریض قوموا عنّی؛ <ref>صحیح، مسلم، باب ترک الوصیه، ص ۷۶؛ مسند، احمد بن حنبل، ج ۱، ص ۵۵۲، ج ۴، ص ۳۰۸؛ تاریخ، طبرى، ج ۲، ص ۴۳۶؛ کامل، ابن اثیر، ج ۲، ص ۳۲۰</ref><br>
«ان الرجل لیهجر، حسبنا کتاب‌الله.» صحیح، البخاری، کتاب المریض باب قول المریض قوموا عنّی؛ <ref>صحیح، مسلم، باب ترک الوصیه، ص ۷۶؛ مسند، احمد بن حنبل، ج ۱، ص ۵۵۲، ج ۴، ص ۳۰۸؛ تاریخ، طبری، ج ۲، ص ۴۳۶؛ کامل، ابن اثیر، ج ۲، ص ۳۲۰</ref><br>


اکنون سؤال این است که به‌راستی کسی که با صراحت به مخالفت با دستور رسول خدا برمی‌‏خیزد؛ همان اولی‌الامری است که خداوند دستور داده است، در هر شرایطی، از او اطاعت کنند؟ و اگر شما در آنجا بودید، چه می‌‏کردید؟ آیا به دستور رسول خدا عمل می‌‏کردید یا به دستور عمر؟
اکنون سؤال این است که به‌راستی کسی که با صراحت به مخالفت با دستور رسول خدا برمی‌‏خیزد؛ همان اولی‌الامری است که خداوند دستور داده است، در هر شرایطی، از او اطاعت کنند؟ و اگر شما در آنجا بودید، چه می‌‏کردید؟ آیا به دستور رسول خدا عمل می‌‏کردید یا به دستور عمر؟
====۳- فرماندهان جنگ====
====۳- فرماندهان جنگ====
عده‌‏ای بر این باورند که مقصود از اولی‌الامر – «هم امراء السرایا و فرماندهان جنگی هستند.»<ref>الکشاف، ج ۱، ص ۵۳۵؛ تفسیر، قرطبى، ج ۵، ص ۲۶۰–</ref>   
عده‌‏ای بر این باورند که مقصود از اولی‌الامر – «هم امراء السرایا و فرماندهان جنگی هستند.»<ref>الکشاف، ج ۱، ص ۵۳۵؛ تفسیر، قرطبی، ج ۵، ص ۲۶۰–</ref>   
=====نقد=====
=====نقد=====
الف – پیش‌تر بیان شد که آیه موردبحث بیانگر عصمت اولی‌‏الامر است، درحالی‌که هیچ‌کس برای فرماندهان نظامی عصمت قائل نیست؛<br>
الف – پیش‌تر بیان شد که آیه موردبحث بیانگر عصمت اولی‌‏الامر است، درحالی‌که هیچ‌کس برای فرماندهان نظامی عصمت قائل نیست؛<br>
خط ۱۵۴: خط ۱۵۴:
====۴- قاریان و عالمان====
====۴- قاریان و عالمان====
عده‏‌ای بر این باورند که مقصود از اولی‌‏الامر، قاریان و عالمان هستند که نظریه مالک هم همین بوده است؛
عده‏‌ای بر این باورند که مقصود از اولی‌‏الامر، قاریان و عالمان هستند که نظریه مالک هم همین بوده است؛
«اهل القرآن و العلم و هو اختیار مالک»<ref>تفسیر، قرطبى، ج ۵، ص ۲۵۹</ref>
«اهل القرآن و العلم و هو اختیار مالک»<ref>تفسیر، قرطبی، ج ۵، ص ۲۵۹</ref>
=====نقد=====
=====نقد=====
الف – باتوجه‌به این که مستفاد از آیه عصمت اولی‏‌الامر است، هیچ قاری قرآن و هیچ اهل علمی در دنیای اسلام ادعای عصمت نکرده است؛<br>
الف – باتوجه‌به این که مستفاد از آیه عصمت اولی‏‌الامر است، هیچ قاری قرآن و هیچ اهل علمی در دنیای اسلام ادعای عصمت نکرده است؛<br>
خط ۱۶۲: خط ۱۶۲:
ج – بررسی زندگی هر دو گروه – قاریان و عالمان – حکایت از آن دارد که نمی‌‏توان به این نتیجه رسید که اینان اولی‌‏الامری هستند که خداوند دستور داده است در هر شرایطی از آنان اطاعت کنند.
ج – بررسی زندگی هر دو گروه – قاریان و عالمان – حکایت از آن دارد که نمی‌‏توان به این نتیجه رسید که اینان اولی‌‏الامری هستند که خداوند دستور داده است در هر شرایطی از آنان اطاعت کنند.
====۵- عالمان دیندار====
====۵- عالمان دیندار====
عده‌‏ای بر این باورند که اولی‌‏الامر، دانشمندان دین‌داری هستند که به مردم دین را آموزش می‌‏دهند و آنان را امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر می‌‏کنند. «هم العلماء الدینون الذین یعلّمون الناس الدین و یأمرونهم بالمعروف و ینهون عن المنکر»؛<ref>کشاف، ج ۱، ص ۵۳۵؛ تفسیر، قرطبى، ج ۵، ص ۲۵۹</ref>
عده‌‏ای بر این باورند که اولی‌‏الامر، دانشمندان دین‌داری هستند که به مردم دین را آموزش می‌‏دهند و آنان را امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر می‌‏کنند. «هم العلماء الدینون الذین یعلّمون الناس الدین و یأمرونهم بالمعروف و ینهون عن المنکر»؛<ref>کشاف، ج ۱، ص ۵۳۵؛ تفسیر، قرطبی، ج ۵، ص ۲۵۹</ref>
=====نقد=====
=====نقد=====
این نظریه شبیه نظریه قبل است و ایراداتی که درباره آن نظر یاد شد بر این نظر هم وارد است و بیشتر از این ارزش نقد را ندارد.
این نظریه شبیه نظریه قبل است و ایراداتی که درباره آن نظر یاد شد بر این نظر هم وارد است و بیشتر از این ارزش نقد را ندارد.
====۶- اهل حل و عقد====
====۶- اهل حل و عقد====
عده‌‏ای بر این باورند که اولی‌‏الامر، صاحبان عقل و اندیشه‏ هستند که تدبیر امور مردم با آنان است؛
عده‌‏ای بر این باورند که اولی‌‏الامر، صاحبان عقل و اندیشه‏ هستند که تدبیر امور مردم با آنان است؛
«هم اولوا العقل و الرأی الذین یدبّرون امرالناس»؛<ref>تفسیر، قرطبى، ج ۵، ص ۲۶۰</ref>
«هم اولوا العقل و الرأی الذین یدبّرون امرالناس»؛<ref>تفسیر، قرطبی، ج ۵، ص ۲۶۰</ref>
=====نقد=====
=====نقد=====
الف – پیش‌تر بیان شد که امت اسلامی با همه اختلافات خود در این مسئله اتفاق‌نظر دارند که عالمان دینی معصوم نیستند، تا چه رسد به اهل حل و عقد که گاه از عالمان دینی هم نیستند؛<br>
الف – پیش‌تر بیان شد که امت اسلامی با همه اختلافات خود در این مسئله اتفاق‌نظر دارند که عالمان دینی معصوم نیستند، تا چه رسد به اهل حل و عقد که گاه از عالمان دینی هم نیستند؛<br>
خط ۱۷۳: خط ۱۷۳:
ب – همه حکومت‏‌ها در سراسر دنیا، دارای چنین اصحاب اهل حل و عقدی هستند. بسیاری از جنایت‌‏هایی که حکومت‏‌ها در طول تاریخ انجام داده‏‌اند به‌وسیله همین‌گونه افراد طراحی و اجرا شده است. براین‌اساس چگونه می‌‏توان گفت مقصود از اولی‌‏الامری که خداوند دستور داده است – در هر شرایطی از آنان پیروی کنید – اهل حل و عقد هستند؟
ب – همه حکومت‏‌ها در سراسر دنیا، دارای چنین اصحاب اهل حل و عقدی هستند. بسیاری از جنایت‌‏هایی که حکومت‏‌ها در طول تاریخ انجام داده‏‌اند به‌وسیله همین‌گونه افراد طراحی و اجرا شده است. براین‌اساس چگونه می‌‏توان گفت مقصود از اولی‌‏الامری که خداوند دستور داده است – در هر شرایطی از آنان پیروی کنید – اهل حل و عقد هستند؟
====۷- صاحبان قدرت====
====۷- صاحبان قدرت====
عده‌‏ای بر این باورند که اولی‏‌الامر، حاکمان و صاحبان قدرت هستند.«اولی‌الامر منکم ذوی الامر»<ref>صحیح، بخارى، کتاب الفتن باب دوم، حدیث ۷؛ صحیح، مسلم، کتاب الاماره باب وجوب طاعه الامراء؛ السنن الکبرى، ج ۴، ص ۴۲۱، حدیث ۷۷۷۰؛ سنن، ابن ماجه، ج ۲، ص ۹۵۷، حدیث ۲۸۶۶؛ الموطأ، ص ۳۹۲، حدیث ۵؛ مسند، احمد، ج ۵، ص ۳۱۴ و ۳۱۹؛ مسند، الحمیدى، ج ۱، ص ۱۹۲، حدیث ۳۸۹؛ مصنف، ابن ابى شیبه، ج ۸، ص ۶۱۴، حدیث ۱۴۹؛ السنه لابن ابى عاصم، ص ۴۸۰، حدیث ۱۰۲۹؛ مسند ابى عوانه، ج ۴، ص ۴۰۶، حدیث ۷۱۱۹؛ مسند، الشاشى، ج ۳، ص ۱۱۹، حدیث ۱۱۸۰؛ الاحسان، بترتیب صحیح ابن حبّان، ج ۷، ص ۳۹، حدیث ۴۵۳۰</ref>
عده‌‏ای بر این باورند که اولی‏‌الامر، حاکمان و صاحبان قدرت هستند.«اولی‌الامر منکم ذوی الامر»<ref>صحیح، بخاری، کتاب الفتن باب دوم، حدیث ۷؛ صحیح، مسلم، کتاب الاماره باب وجوب طاعه الامراء؛ السنن الکبری، ج ۴، ص ۴۲۱، حدیث ۷۷۷۰؛ سنن، ابن ماجه، ج ۲، ص ۹۵۷، حدیث ۲۸۶۶؛ الموطأ، ص ۳۹۲، حدیث ۵؛ مسند، احمد، ج ۵، ص ۳۱۴ و ۳۱۹؛ مسند، الحمیدی، ج ۱، ص ۱۹۲، حدیث ۳۸۹؛ مصنف، ابن ابی شیبه، ج ۸، ص ۶۱۴، حدیث ۱۴۹؛ السنه لابن ابی عاصم، ص ۴۸۰، حدیث ۱۰۲۹؛ مسند ابی عوانه، ج ۴، ص ۴۰۶، حدیث ۷۱۱۹؛ مسند، الشاشی، ج ۳، ص ۱۱۹، حدیث ۱۱۸۰؛ الاحسان، بترتیب صحیح ابن حبّان، ج ۷، ص ۳۹، حدیث ۴۵۳۰</ref>
این نظریه بیشترین طرف‌دار را در بین اهل‌سنت – به‌خصوص اهل حدیث – دارد.
این نظریه بیشترین طرف‌دار را در بین اهل‌سنت – به‌خصوص اهل حدیث – دارد.
=====نقد=====
=====نقد=====
قبل از نقد نظر یاد شده این سؤال مطرح است که چرا بیشتر اهل‌سنت به این نظر رسیده‏‌اند؟در پاسخ این سؤال باید گفت: اهل‌سنت در منابع حدیثی خود روایاتی دارند که چون نتوانسته‏‌اند مصداق درست آنها را تشخیص دهند، به‌ناچار به این نظر گرایش پیدا کرده‌‏اند که صاحبان قدرت را اولی‌الامر بدانند؛  
قبل از نقد نظر یاد شده این سؤال مطرح است که چرا بیشتر اهل‌سنت به این نظر رسیده‏‌اند؟در پاسخ این سؤال باید گفت: اهل‌سنت در منابع حدیثی خود روایاتی دارند که چون نتوانسته‏‌اند مصداق درست آنها را تشخیص دهند، به‌ناچار به این نظر گرایش پیدا کرده‌‏اند که صاحبان قدرت را اولی‌الامر بدانند؛  
الف – روایاتی که می‌‏گوید: نباید با صاحبان امر درگیر شوند؛
الف – روایاتی که می‌‏گوید: نباید با صاحبان امر درگیر شوند؛
«عن عباده بن الصامت قال: دعانا النبی فبایعناه فکان فی ما اخذ علینا ان بایعناه علی السمع و الطاعه و الا ننازع الامر اهله الاّ ان تروا کفرا بواحا عندکم من الله فیه برهان.» <ref>صحیح، البخارى کتاب الفتن باب دوم، حدیث ۷؛ صحیح، مسلم، کتاب الاماره باب وجوب طاعه الامراء؛ السنن الکبرى، ج ۴، ص ۴۲۱؛ حدیث ۷۷۷؛ سنن، ابى ماجه، ج ۲، ص ۹۵۷، حدیث ۲۸۶۶؛ الموطأ، ص ۳۹۲، حدیث ۵؛ مسند، احمد بن حنبل، ج ۵، ص ۳۱۴ و ۳۱۹؛ مسند، الحمیدى، ج ۱، ص ۱۹۲، حدیث ۳۸۹؛ مصنف، ابن ابى شیبه، ج ۸، ص ۶۱۴، حدیث ۱۴۹؛ السنه، لابن ابى عاصم، ص ۴۸۰، حدیث ۱۰۲۹؛ مسند، ابى عوانه، ج ۴، ص ۴۰۶، حدیث ۷۱۱۹؛ مسند، الشاشى، ج ۳، ص ۱۱۹، حدیث ۱۱۸۰؛ الاحسان، بترتیب صحیح ابن حبّان، ج ۷، ص ۳۹، حدیث ۴۵۳۰</ref>عباده بن صامت می‌‏گوید: رسول خدا ما را خواست و ما با او بیعت کردیم. از مواردی که بر آن بیعت کردیم این بود که تسلیم باشیم و با صاحبان امر درگیر نشویم مگر این که کفر آشکاری را ببینیم که دلیل قطعی از طرف خداوند داشته باشد.‌ پیش‌تر بیان کردیم که رسول خدا این مسئله را چند بار تکرار کرده است و آنچه عباده بن صامت نقل می‌‏کند جریان بیعه‌‏الحرب است. در جریان حجةالوداع نیز رسول خدا چندین بار تأکید کرده است که اصحاب بعد از او با صاحبان امر درگیر نشوند.<br>
«عن عباده بن الصامت قال: دعانا النبی فبایعناه فکان فی ما اخذ علینا ان بایعناه علی السمع و الطاعه و الا ننازع الامر اهله الاّ ان تروا کفرا بواحا عندکم من الله فیه برهان.» <ref>صحیح، البخاری کتاب الفتن باب دوم، حدیث ۷؛ صحیح، مسلم، کتاب الاماره باب وجوب طاعه الامراء؛ السنن الکبری، ج ۴، ص ۴۲۱؛ حدیث ۷۷۷؛ سنن، ابی ماجه، ج ۲، ص ۹۵۷، حدیث ۲۸۶۶؛ الموطأ، ص ۳۹۲، حدیث ۵؛ مسند، احمد بن حنبل، ج ۵، ص ۳۱۴ و ۳۱۹؛ مسند، الحمیدی، ج ۱، ص ۱۹۲، حدیث ۳۸۹؛ مصنف، ابن ابی شیبه، ج ۸، ص ۶۱۴، حدیث ۱۴۹؛ السنه، لابن ابی عاصم، ص ۴۸۰، حدیث ۱۰۲۹؛ مسند، ابی عوانه، ج ۴، ص ۴۰۶، حدیث ۷۱۱۹؛ مسند، الشاشی، ج ۳، ص ۱۱۹، حدیث ۱۱۸۰؛ الاحسان، بترتیب صحیح ابن حبّان، ج ۷، ص ۳۹، حدیث ۴۵۳۰</ref>عباده بن صامت می‌‏گوید: رسول خدا ما را خواست و ما با او بیعت کردیم. از مواردی که بر آن بیعت کردیم این بود که تسلیم باشیم و با صاحبان امر درگیر نشویم مگر این که کفر آشکاری را ببینیم که دلیل قطعی از طرف خداوند داشته باشد.‌ پیش‌تر بیان کردیم که رسول خدا این مسئله را چند بار تکرار کرده است و آنچه عباده بن صامت نقل می‌‏کند جریان بیعه‌‏الحرب است. در جریان حجةالوداع نیز رسول خدا چندین بار تأکید کرده است که اصحاب بعد از او با صاحبان امر درگیر نشوند.<br>


ب – روایاتی که می‌‏گوید: هر کس بدون پیروی از امامی بمیرد به مرگ جاهلی مرده است؛
ب – روایاتی که می‌‏گوید: هر کس بدون پیروی از امامی بمیرد به مرگ جاهلی مرده است؛
«قال رسول‌الله: من مات بغیر امام مات میته جاهلیّه.» <ref>مسند، احمدبن حنبل، ج ۴، ص ۹۶؛ مسند، ابى یعلى، ج ۱۳، ص ۳۶۶، حدیث ۷۶۷۵؛ المعجم الکبیر، ج ۱۹، ص ۳۸۸، حدیث ۹۹۱۰؛ مسند، الطیالسى، ص ۲۵۹، حدیث ۱۹۱۳؛ السنه، لابن ابى عاصم، ص ۴۸۹، حدیث ۱۰۵۷؛ الاحسان، بترتیب صحیح ابن حبان، ج ۷، ص ۴۹، حدیث ۴۵۵۴؛ حلیه الاولیاء، ج ۳، ص ۲۲۴</ref>هر کس بدون پیروی از امامی بمیرد، به مرگ جاهلی مرده است.<br>
«قال رسول‌الله: من مات بغیر امام مات میته جاهلیّه.» <ref>مسند، احمدبن حنبل، ج ۴، ص ۹۶؛ مسند، ابی یعلی، ج ۱۳، ص ۳۶۶، حدیث ۷۶۷۵؛ المعجم الکبیر، ج ۱۹، ص ۳۸۸، حدیث ۹۹۱۰؛ مسند، الطیالسی، ص ۲۵۹، حدیث ۱۹۱۳؛ السنه، لابن ابی عاصم، ص ۴۸۹، حدیث ۱۰۵۷؛ الاحسان، بترتیب صحیح ابن حبان، ج ۷، ص ۴۹، حدیث ۴۵۵۴؛ حلیه الاولیاء، ج ۳، ص ۲۲۴</ref>هر کس بدون پیروی از امامی بمیرد، به مرگ جاهلی مرده است.<br>


ج – روایاتی که خروج بر سلطان را منع می‌‏کند؛
ج – روایاتی که خروج بر سلطان را منع می‌‏کند؛
«من کره من امیره شیئا فلیصبر علیه، فانّه من خرج عن السلطان شبرا مات میته جاهلیه.» <ref>صحیح، مسلم، ج ۶، ص ۲۱؛ صحیح، البخارى، ج ۹، ص ۸۴، حدیث ۵ و ص ۱۱۳، حدیث ۷؛ سنن، الدارمى، ج ۲، ص ۱۶۶، حدیث ۲۵۱۵؛ مسند، احمد بن حنبل، ج ۱، ص ۲۷۵، ۲۹۷، ۳۱۰؛ المعجم الکبیر، ج ۱۲، ص ۱۲۴، حدیث ۱۲۷۵۹؛ السنن الکبرى، لبیهقى، ج ۸، ص ۱۵۷</ref>هر کس از حاکمش کار ناخوشایندی دید باید صبر کند؛ زیرا هر کس به‌اندازه یک وجب بر حاکم خروج کند به مرگ جاهلی مرده است.<br>
«من کره من امیره شیئا فلیصبر علیه، فانّه من خرج عن السلطان شبرا مات میته جاهلیه.» <ref>صحیح، مسلم، ج ۶، ص ۲۱؛ صحیح، البخاری، ج ۹، ص ۸۴، حدیث ۵ و ص ۱۱۳، حدیث ۷؛ سنن، الدارمی، ج ۲، ص ۱۶۶، حدیث ۲۵۱۵؛ مسند، احمد بن حنبل، ج ۱، ص ۲۷۵، ۲۹۷، ۳۱۰؛ المعجم الکبیر، ج ۱۲، ص ۱۲۴، حدیث ۱۲۷۵۹؛ السنن الکبری، لبیهقی، ج ۸، ص ۱۵۷</ref>هر کس از حاکمش کار ناخوشایندی دید باید صبر کند؛ زیرا هر کس به‌اندازه یک وجب بر حاکم خروج کند به مرگ جاهلی مرده است.<br>


د – روایاتی که اطاعت از سلطان را واجب شمرده است؛
د – روایاتی که اطاعت از سلطان را واجب شمرده است؛
خط ۱۹۲: خط ۱۹۲:
هـ- روایات اثنا عشر خلیفه که پیش‌تر بیان شد، نتوانسته‌‏اند آن را بر خلفای بعد از پیامبر تطبیق دهند و روایات دیگر، به‌ویژه باتوجه‌به آیه موردبحث که اطاعت از اولی‌‏الامر را بدون قیدوشرط واجب می‌‏کند و از این اطلاق عصمت به دست می‌‏آید و از طرفی جانشینی رسول خدا که قابل‌انکار نیست و آنان که در صدر اسلام چه بنی‌‏امیه و چه بنی‌‏عباس قدرت را به دست گرفتند عموماً افراد فاسد، فاجر و منحرف از دین بوده‏‌اند. مجموع این عوامل باعث شد تا آنان نه‌تنها عصمت را در جانشین رسول خدا یا به تعبیری در امام شرط ندانند، بلکه شرط بودن عدالت را هم نپذیرفته‌‏اند و هر کس به هر شیوه‌‏ای که قدرت را به دست گرفت او را امام خوانده و قیام علیه او را نیز ممنوع شمرده و متابعت از او را هم لازم دانسته‌‏اند.
هـ- روایات اثنا عشر خلیفه که پیش‌تر بیان شد، نتوانسته‌‏اند آن را بر خلفای بعد از پیامبر تطبیق دهند و روایات دیگر، به‌ویژه باتوجه‌به آیه موردبحث که اطاعت از اولی‌‏الامر را بدون قیدوشرط واجب می‌‏کند و از این اطلاق عصمت به دست می‌‏آید و از طرفی جانشینی رسول خدا که قابل‌انکار نیست و آنان که در صدر اسلام چه بنی‌‏امیه و چه بنی‌‏عباس قدرت را به دست گرفتند عموماً افراد فاسد، فاجر و منحرف از دین بوده‏‌اند. مجموع این عوامل باعث شد تا آنان نه‌تنها عصمت را در جانشین رسول خدا یا به تعبیری در امام شرط ندانند، بلکه شرط بودن عدالت را هم نپذیرفته‌‏اند و هر کس به هر شیوه‌‏ای که قدرت را به دست گرفت او را امام خوانده و قیام علیه او را نیز ممنوع شمرده و متابعت از او را هم لازم دانسته‌‏اند.
به سخنان احمد بن حنبل، پیشوای حنابله، توجه کنید:
به سخنان احمد بن حنبل، پیشوای حنابله، توجه کنید:
«السمع و الطاعه للائمه و امیرالمؤمنین البرّ و الفاجر و من ولی الخلافه فاجمع الناس و رضوا به و من غلبهم بالسیف و سمی امیرالمؤمنین و الغز و ماض مع الامراء الی یوم القیامه البرّ و الفاجر و اقامه الحدود الی الائمّه و لیس لاحد ان یطعن علیهم و ینازعهم و دفع الصدقات الیهم جائز من دفعها الیهم اجزأت عنهم برّا کان او فاجرا و صلاه الجمعه خلفه و خلف کل من ولی جائزه اقامته و من اعادها فهو مبتدع تارک للاوثار مخالف للسنّه <ref>تاریخ المذاهب الاسلامیه، لابى زهره، ج ۲، ص ۳۲۲</ref>
«السمع و الطاعه للائمه و امیرالمؤمنین البرّ و الفاجر و من ولی الخلافه فاجمع الناس و رضوا به و من غلبهم بالسیف و سمی امیرالمؤمنین و الغز و ماض مع الامراء الی یوم القیامه البرّ و الفاجر و اقامه الحدود الی الائمّه و لیس لاحد ان یطعن علیهم و ینازعهم و دفع الصدقات الیهم جائز من دفعها الیهم اجزأت عنهم برّا کان او فاجرا و صلاه الجمعه خلفه و خلف کل من ولی جائزه اقامته و من اعادها فهو مبتدع تارک للاوثار مخالف للسنّه <ref>تاریخ المذاهب الاسلامیه، لابی زهره، ج ۲، ص ۳۲۲</ref>
باید مطیع رهبران و پیشوای مسلمانان – چه صالح و چه فاجر – بود. همچنین باید از هرکسی که خلافت را به دست می‌‏گیرد و مردم قبولش دارند اطاعت کرد. همچنین باید مطیع هرکسی بود که با زور اسلحه قدرت را به دست گرفته و خود را امام مسلمانان نامیده است. جنگیدن همراه حاکمان تا قیامت جایز است، چه حاکمان صالح و چه حاکمان فاسد. اجرای حدود شرعی به عهده حاکمان است و هیچ‏کس حق ندارد آنان را نقد کند یا علیه آنان قیام کند و با آنان درگیر شود. پرداخت صدقات به آنان جایز است و هر کس صدقات را به آنان بپردازد وظیفه‌‏اش را انجام داده است؛ چه آنان صالح باشند و چه فاجر.<br>
باید مطیع رهبران و پیشوای مسلمانان – چه صالح و چه فاجر – بود. همچنین باید از هرکسی که خلافت را به دست می‌‏گیرد و مردم قبولش دارند اطاعت کرد. همچنین باید مطیع هرکسی بود که با زور اسلحه قدرت را به دست گرفته و خود را امام مسلمانان نامیده است. جنگیدن همراه حاکمان تا قیامت جایز است، چه حاکمان صالح و چه حاکمان فاسد. اجرای حدود شرعی به عهده حاکمان است و هیچ‏کس حق ندارد آنان را نقد کند یا علیه آنان قیام کند و با آنان درگیر شود. پرداخت صدقات به آنان جایز است و هر کس صدقات را به آنان بپردازد وظیفه‌‏اش را انجام داده است؛ چه آنان صالح باشند و چه فاجر.<br>


خط ۲۰۷: خط ۲۰۷:
اگر کسی بپرسد به نظر شما چه چیزهایی باعث سلب مشروعیت حاکم می‌‏شود؟ به او گفته می‌‏شود: کافر شدن، نماز نخواندن و مردم را به بی‏‌ نمازی تشویق کردن، و نزد بیشتر مردم [اشتهار داشتن به] فسق و تجاوز به اموال مردم، تازیانه زدن به مردم، کشتن به‌ناحق مردم، ازبین‌بردن حقوق مردم و اجرا نکردن حدود الهی، ولی اکثریت اهل حدیث بر این باورند که اگر حاکم همه کارها را هم انجام دهد مشروعیت خود را از دست نمی‌‏دهد و نباید علیه او قیام کرد، بلکه باید او را موعظه کنند و از پیامدهای کارهایش بترسانند و در جایی که دستور به گناه می‌‏دهد، از او اطاعت نکنند!
اگر کسی بپرسد به نظر شما چه چیزهایی باعث سلب مشروعیت حاکم می‌‏شود؟ به او گفته می‌‏شود: کافر شدن، نماز نخواندن و مردم را به بی‏‌ نمازی تشویق کردن، و نزد بیشتر مردم [اشتهار داشتن به] فسق و تجاوز به اموال مردم، تازیانه زدن به مردم، کشتن به‌ناحق مردم، ازبین‌بردن حقوق مردم و اجرا نکردن حدود الهی، ولی اکثریت اهل حدیث بر این باورند که اگر حاکم همه کارها را هم انجام دهد مشروعیت خود را از دست نمی‌‏دهد و نباید علیه او قیام کرد، بلکه باید او را موعظه کنند و از پیامدهای کارهایش بترسانند و در جایی که دستور به گناه می‌‏دهد، از او اطاعت نکنند!
قرطبی از سهل بن عبدالله نقل می‌‏کند:
قرطبی از سهل بن عبدالله نقل می‌‏کند:
«اطیعوا السلطان فی سبعه: ضرب الدراهم و الدنانیر و المکائیل و الاوزان و الاحکام و الحج و الجمعه و العیدین و الجهاد و… و اذا نهی السطان العالم ان یفتی فلیس له ان یفتی فان افتی فهو عاص و ان کان امیرا جائرا.» <ref>الجامع لاحکام القرآن، قرطبى، ج ۵، ص ۲۵۹</ref>  
«اطیعوا السلطان فی سبعه: ضرب الدراهم و الدنانیر و المکائیل و الاوزان و الاحکام و الحج و الجمعه و العیدین و الجهاد و… و اذا نهی السطان العالم ان یفتی فلیس له ان یفتی فان افتی فهو عاص و ان کان امیرا جائرا.» <ref>الجامع لاحکام القرآن، قرطبی، ج ۵، ص ۲۵۹</ref>  
در هفت چیز از حاکم اطاعت کنید: پول رایجی که منتشر می‌‏کند، معیارهای سنجش اشیایی که مشخص می‌‏کند، احکامی که صادر می‌‏کند، در گزاردن حج، نمازجمعه، نماز عیدین و جهاد… و اگر عالمی را از فتوا دادن منع کرد عالم حق ندارد فتوا بدهد و اگر فتوا بدهد گناهکار است، حتی اگر حاکم، شخصی ستمگر باشد.
در هفت چیز از حاکم اطاعت کنید: پول رایجی که منتشر می‌‏کند، معیارهای سنجش اشیایی که مشخص می‌‏کند، احکامی که صادر می‌‏کند، در گزاردن حج، نمازجمعه، نماز عیدین و جهاد… و اگر عالمی را از فتوا دادن منع کرد عالم حق ندارد فتوا بدهد و اگر فتوا بدهد گناهکار است، حتی اگر حاکم، شخصی ستمگر باشد.
به‌راستی می‌‏توان این سخنان را به خدا و پیامبر نسبت داد و گفت خداوند دستور داده است از حاکم فاسق، فاجر و… اطاعت کنید، حق ندارید علیه آنان شورش و از دستور آنان سرپیچی کنید و نباید سخن حق و حکم خدا را بگوئید؟ این‌چنین سخن‌گفتن و تسلیم محض حاکمان جور و ستم بودن برخلاف قرآن، سنت، عقل و فطرت سلیم انسانی است. در ادامه به شرح آن خواهیم پرداخت.
به‌راستی می‌‏توان این سخنان را به خدا و پیامبر نسبت داد و گفت خداوند دستور داده است از حاکم فاسق، فاجر و… اطاعت کنید، حق ندارید علیه آنان شورش و از دستور آنان سرپیچی کنید و نباید سخن حق و حکم خدا را بگوئید؟ این‌چنین سخن‌گفتن و تسلیم محض حاکمان جور و ستم بودن برخلاف قرآن، سنت، عقل و فطرت سلیم انسانی است. در ادامه به شرح آن خواهیم پرداخت.
Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۷۷۵

ویرایش