پرش به محتوا

بررسی نظریه قرائات سبعه در قرآن از منظر فریقین (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ى' به 'ی'
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ى' به 'ی')
خط ۷: خط ۷:




قراءات جمع قرائت، در لغت بمعنای تلاوت نمودن می‌باشد. اصل این واژه نیز بمعنای جمع و ضمیمه کردن می‌باشد. <ref>صفحات فی علوم القراءات ص 9-  ....وهی فی الأصل بمعنى الجمع والضم، تقول: قرأتُ الماءَ فی الحوض أی: جمعته فیه، وسمی "القرآن" قرآنًا؛ لأنه یجمع الآیات والسور ویضم بعضها إلى بعض</ref>
قراءات جمع قرائت، در لغت بمعنای تلاوت نمودن می‌باشد. اصل این واژه نیز بمعنای جمع و ضمیمه کردن می‌باشد. <ref>صفحات فی علوم القراءات ص 9-  ....وهی فی الأصل بمعنی الجمع والضم، تقول: قرأتُ الماءَ فی الحوض أی: جمعته فیه، وسمی "القرآن" قرآنًا؛ لأنه یجمع الآیات والسور ویضم بعضها إلی بعض</ref>




خط ۲۶: خط ۲۶:




بدان قرآن و قرائات دو حقیقت متغایر از هم می‌باشند ؛ قرآن همان وحی است که بر پیامبر ص بعنوان بیان و اعجاز نازل گریده است اما قرائات اختلاف الفاظ وحی در کتابت حروف و کیفیت آن است. <ref>البرهان زرکشی ج 1ص 318واعلم أن القرآن والقراءات حقیقتان متغایرتان ، فالقرآن هو الوحی المنزل على محمد صلى الله علیه وسلم للبیان والإعجاز ،  والقراءات هی اختلاف ألفاظ الوحی المذکور فی کتبة الحروف أو کیفیتها ; من تخفیف وتثقیل وغیرهما</ref>  
بدان قرآن و قرائات دو حقیقت متغایر از هم می‌باشند ؛ قرآن همان وحی است که بر پیامبر ص بعنوان بیان و اعجاز نازل گریده است اما قرائات اختلاف الفاظ وحی در کتابت حروف و کیفیت آن است. <ref>البرهان زرکشی ج 1ص 318واعلم أن القرآن والقراءات حقیقتان متغایرتان ، فالقرآن هو الوحی المنزل علی محمد صلی الله علیه وسلم للبیان والإعجاز ،  والقراءات هی اختلاف ألفاظ الوحی المذکور فی کتبة الحروف أو کیفیتها ; من تخفیف وتثقیل وغیرهما</ref>  


نکته مهم دیگر آنکه اختلاف قرائات هر چند در برخی موارد سبب اختلاف در معنا می‌گردد اما شکی نیست که این امر به شیوه قرائت قراء مرتبط بوده بنابر این مستلزم هیچ نوع تزلزلی دراصالت قرآن نخواهد بود . آیةالله خوئی در این زمینه می‌نویسد:  
نکته مهم دیگر آنکه اختلاف قرائات هر چند در برخی موارد سبب اختلاف در معنا می‌گردد اما شکی نیست که این امر به شیوه قرائت قراء مرتبط بوده بنابر این مستلزم هیچ نوع تزلزلی دراصالت قرآن نخواهد بود . آیةالله خوئی در این زمینه می‌نویسد:  




مجموعه قرآن بطریق تواتر ثابت شده است حتی اگر قراء سبعه یا عشره موجود نبودند باز تواتر مجموع قرآن ثابت بود و اساسا شان قرآن برتر از آن است که اصالتش توسط تعداد معدودی از قراء ثابت گردد. <ref>البیان فی تفسیر القرآن ص 157: ان الواصل إلینا بتوسط القراء إنما هو خصوصیات قراءاتهم  وأما أصل القرآن فهو واصل إلینا بالتواتر بین المسلمین ، وبنقل الخلف عن السلف  وتحفظهم على ذلک فی صدورهم وفی کتاباتهم ، ولا دخل للقراء فی ذلک أصلا ، ولذلک فإن القرآن ثابت التواتر حتى لو فرضنا أن هؤلاء القراء السبعة أو العشرة لم یکونوا موجودین أصلا . وعظمة القرآن أرقی من أن تتوقف على نقل أولئک النفر المحصورین</ref>
مجموعه قرآن بطریق تواتر ثابت شده است حتی اگر قراء سبعه یا عشره موجود نبودند باز تواتر مجموع قرآن ثابت بود و اساسا شان قرآن برتر از آن است که اصالتش توسط تعداد معدودی از قراء ثابت گردد. <ref>البیان فی تفسیر القرآن ص 157: ان الواصل إلینا بتوسط القراء إنما هو خصوصیات قراءاتهم  وأما أصل القرآن فهو واصل إلینا بالتواتر بین المسلمین ، وبنقل الخلف عن السلف  وتحفظهم علی ذلک فی صدورهم وفی کتاباتهم ، ولا دخل للقراء فی ذلک أصلا ، ولذلک فإن القرآن ثابت التواتر حتی لو فرضنا أن هؤلاء القراء السبعة أو العشرة لم یکونوا موجودین أصلا . وعظمة القرآن أرقی من أن تتوقف علی نقل أولئک النفر المحصورین</ref>


==3-1- مراد از قرائات سبعه:==
==3-1- مراد از قرائات سبعه:==
خط ۴۹: خط ۴۹:




هفت نقر از قراء طبقه سوم قاریان شهرت یافته و مرجع علم قرائت گردیدند ونیز به همین شکل ازهر یک از قراء سبعه دو راوی که روایتگر قرائت آنان بودند شهرت یافتند. <ref>القرآن فی الاسلام: ص 146اشتهر کثیرا سبعة من قراء الطبقة الثالثة وأصبحوا المرجع فی علم القراءة وغطوا على القراء الآخرین ، وهکذا اشتهر کل واحد من هؤلاء السبعة راویان من بین الرواة الذین لا یعدون حصرا ،</ref>
هفت نقر از قراء طبقه سوم قاریان شهرت یافته و مرجع علم قرائت گردیدند ونیز به همین شکل ازهر یک از قراء سبعه دو راوی که روایتگر قرائت آنان بودند شهرت یافتند. <ref>القرآن فی الاسلام: ص 146اشتهر کثیرا سبعة من قراء الطبقة الثالثة وأصبحوا المرجع فی علم القراءة وغطوا علی القراء الآخرین ، وهکذا اشتهر کل واحد من هؤلاء السبعة راویان من بین الرواة الذین لا یعدون حصرا ،</ref>




خط ۷۱: خط ۷۱:


    
    
ایشان در ادامه به قرائت‌های دیگر غیر مشهور و شاذ نیز اشاره می‌کند. <ref>القرآن فی الاسلام: ص 146-151: والقراء السبعة مع الراویین عنهم هذه أسماؤهم: 1 ابن کثیر مکی والراوی عنه قنبل وبزی یرویان عنه بواسطة واحدة . 2 نافع مدنی  والراوی عنه  قالون وورش . 3 عاصم کوفی والراوی عنه أبوبکر شعبة بن العیاش وحفص ، والقرآن الموجود عند المسلمین الیوم هو بقراءة عاصم هذا بروایة حفص . 4 حمزة کوفی والراوی عنه خلف وخلاد یرویان عنه بواسطة . 5 الکسائی کوفی الراوی عنه دوری وأبوالحارث . 6 أبو عمرو بن العلاء بصری والراوی عنه دوری وسوسی یرویان عنه بواسطة . 7 ابن عامر والراوی عنه هشام وابن ذکوان یرویان عنه بواسطة .  وهناک قراءات أخرى غیر مشهورة ، کالقراءات المذکورة عن بعض الصحابة والقراءات الشاذة التی لم یعمل بها ، وقراءات متفرقة توجد فی أحادیث مرویة عن أئمة أهل البیت علیهم السلام ، الا أنهم أمروا أصحابهم باتباع القراءات المشهورة</ref>
ایشان در ادامه به قرائت‌های دیگر غیر مشهور و شاذ نیز اشاره می‌کند. <ref>القرآن فی الاسلام: ص 146-151: والقراء السبعة مع الراویین عنهم هذه أسماؤهم: 1 ابن کثیر مکی والراوی عنه قنبل وبزی یرویان عنه بواسطة واحدة . 2 نافع مدنی  والراوی عنه  قالون وورش . 3 عاصم کوفی والراوی عنه أبوبکر شعبة بن العیاش وحفص ، والقرآن الموجود عند المسلمین الیوم هو بقراءة عاصم هذا بروایة حفص . 4 حمزة کوفی والراوی عنه خلف وخلاد یرویان عنه بواسطة . 5 الکسائی کوفی الراوی عنه دوری وأبوالحارث . 6 أبو عمرو بن العلاء بصری والراوی عنه دوری وسوسی یرویان عنه بواسطة . 7 ابن عامر والراوی عنه هشام وابن ذکوان یرویان عنه بواسطة .  وهناک قراءات أخری غیر مشهورة ، کالقراءات المذکورة عن بعض الصحابة والقراءات الشاذة التی لم یعمل بها ، وقراءات متفرقة توجد فی أحادیث مرویة عن أئمة أهل البیت علیهم السلام ، الا أنهم أمروا أصحابهم باتباع القراءات المشهورة</ref>
   
   
==5-1- نسبت قرائات سبعه با قرائت رائج کنونی:==  
==5-1- نسبت قرائات سبعه با قرائت رائج کنونی:==  
خط ۹۱: خط ۹۱:
باید گفت ادعای مذکور فاقد دلیل می‌باشد بلکه دلائل متعدد در نفی آن‌ وجود دارد که بارزترینش آن‌ است که مبنا قرار گرفتن قرائت قراء سبعه از قرن سوم بوده که در صدر اسلام - قرا ء مذکور - وجود نداشتند در حالی که روایات سبعه احرف در عصر نزول قرآن بوده است. در این رابطه آیةالله خوئی می‌نویسد:
باید گفت ادعای مذکور فاقد دلیل می‌باشد بلکه دلائل متعدد در نفی آن‌ وجود دارد که بارزترینش آن‌ است که مبنا قرار گرفتن قرائت قراء سبعه از قرن سوم بوده که در صدر اسلام - قرا ء مذکور - وجود نداشتند در حالی که روایات سبعه احرف در عصر نزول قرآن بوده است. در این رابطه آیةالله خوئی می‌نویسد:


برخی بخیال اینکه احرف سبعه – در روایات- همان قرائات سبعه بوده جهت اثبات قرآنی بودن این قرائات به روایات مذکور متمسک می‌شوند در حالی هیچیک از محققین، ادعای مذکور را تایید نمی‌کنند. <ref>البیان فی تفسیر القرآن ص 164 قد یتخیل أن الأحرف السبعة التی نزل بها القرآن هی القراءات السبع ، فیتمسک لاثبات کونها من القرآن بالروایات التی دلت على أن القرآن نزل على سبعة أحرف ، فلا بد لنا أن ننبه على هذا الغلط ، وان ذلک شئ لم یتوهمه أحد من العلماء المحققینالبیان فی تفسیر القرآن ص 164 قد یتخیل أن الأحرف السبعة التی نزل بها القرآن هی القراءات السبع ، فیتمسک لاثبات کونها من القرآن بالروایات التی دلت على أن القرآن نزل على سبعة أحرف ، فلا بد لنا أن ننبه على هذا الغلط ، وان ذلک شئ لم یتوهمه أحد من العلماء المحققین</ref>   
برخی بخیال اینکه احرف سبعه – در روایات- همان قرائات سبعه بوده جهت اثبات قرآنی بودن این قرائات به روایات مذکور متمسک می‌شوند در حالی هیچیک از محققین، ادعای مذکور را تایید نمی‌کنند. <ref>البیان فی تفسیر القرآن ص 164 قد یتخیل أن الأحرف السبعة التی نزل بها القرآن هی القراءات السبع ، فیتمسک لاثبات کونها من القرآن بالروایات التی دلت علی أن القرآن نزل علی سبعة أحرف ، فلا بد لنا أن ننبه علی هذا الغلط ، وان ذلک شئ لم یتوهمه أحد من العلماء المحققینالبیان فی تفسیر القرآن ص 164 قد یتخیل أن الأحرف السبعة التی نزل بها القرآن هی القراءات السبع ، فیتمسک لاثبات کونها من القرآن بالروایات التی دلت علی أن القرآن نزل علی سبعة أحرف ، فلا بد لنا أن ننبه علی هذا الغلط ، وان ذلک شئ لم یتوهمه أحد من العلماء المحققین</ref>   


ایشان در ادامه گفتار برخی از عالمان اهل سنت را در زمینه عدم ارتباط قرائات سبعه با روایات نزول قرآن به سبعه احرف نقل می‌کند. <ref>همان ص 164-165 والأولى أن نذکر کلام الجزائری فی هذا الموضع . قال:" لم تکن القراءات السبع متمیزة عن غیرها ، حتى قام الإمام أبوبکر أحمد ابن موسى بن العباس بن مجاهد - وکان على رأس الثلاثمائة ببغداد – فجمع قراءات سبعة من مشهوری أئمة الحرمین والعراقین والشام ، وهم: نافع ، وعبدالله ابن کثیر ، وأبو عمرو بن العلاء ، وعبدالله بن عامر ، وعاصم وحمزة ، وعلی الکسائی . وقد توهم بعض الناس أن القراءات السبعة هی الأحرف السبعة ، ولیس الامر کذلک . . . وقد لام کثیر من العلماء ابن مجاهد على اختیاره عدد السبعة ، لما فیه من الایهام .</ref>
ایشان در ادامه گفتار برخی از عالمان اهل سنت را در زمینه عدم ارتباط قرائات سبعه با روایات نزول قرآن به سبعه احرف نقل می‌کند. <ref>همان ص 164-165 والأولی أن نذکر کلام الجزائری فی هذا الموضع . قال:" لم تکن القراءات السبع متمیزة عن غیرها ، حتی قام الإمام أبوبکر أحمد ابن موسی بن العباس بن مجاهد - وکان علی رأس الثلاثمائة ببغداد – فجمع قراءات سبعة من مشهوری أئمة الحرمین والعراقین والشام ، وهم: نافع ، وعبدالله ابن کثیر ، وأبو عمرو بن العلاء ، وعبدالله بن عامر ، وعاصم وحمزة ، وعلی الکسائی . وقد توهم بعض الناس أن القراءات السبعة هی الأحرف السبعة ، ولیس الامر کذلک . . . وقد لام کثیر من العلماء ابن مجاهد علی اختیاره عدد السبعة ، لما فیه من الایهام .</ref>




ایشان در ادامه به کثرت قاریانی که قرائتشان ارجح از قرائت قراء سبع اشاره نموده و از قول برخی از عالمان اظهار می‌دارد که وقتی بیش از هفتاد نفر از قراء نسبت به قراء سبعه در مقام برتر هستند چگونه می‌توان قرائت قراء سبعه را به رغم متاخر بودنشان بر آن‌ها ترجیح داد در حالی که هیچ نصی در این زمینه از ناحیه معصومین ع نرسیده است. ایشان از قول الشرف المرسی نقل می‌کند که منشا گفتار کسانی که مراد از احرف سبعه را قرائات سبعه می‌دانند جهل قبیح می‌باشد. سپس ایشان گفتار قرطبی را در فرق گذاشتن بسیاری از علما بین قرائات سبعه و روایات سبعه احرف نقل می‌کند " <ref>البیان فی تفسیر القرآن ص 160-162 وقال الإمام أبو محمد مکی: " قد ذکر الناس من الأئمة فی کتبهم أکثر من سبعین ممن هو أعلى رتبة ، وأجل قدرا من هؤلاء السبعة . . . فکیف یجوز أن یظن ظان أن هؤلاء السبعة المتأخرین ، قراءة کل واحد منهم أحد الحروف السبعة المنصوص علیها – هذا تخلف عظیم - أکان ذلک بنص من النبی صلى الله علیه وآله وسلم أم کیف ذلک ! ! ! وکیف یکون ذلک ؟ والکسائی إنما ألحق بالسبعة بالأمس فی أیام المأمون وغیره – وکان السابع یعقوب الحضرمی - فأثبت ابن مجاهد فی سنة ثلاثمائة ونحوها الکسائی موضع یعقوب "  وقال الشرف المرسی: " وقد ظن کثیر من العوام أن المراد بها - الأحرف السبعة – القراءات السبع ، وهو جهل قبیح ".... قال کثیر من علمائنا کالداودی ، وابن أبی سفرة وغیرهما: هذه القراءات السبع ، التی تنسب لهؤلاء القراء السبعة لیست هی الأحرف السبعة التی اتسعت الصحابة فی القراءة بها ، وإنما هی راجعة إلى حرف واحد من تلک السبعة ، وهو الذی جمع علیه عثمان المصحف . ذکره ابن النحاس وغیره وهذه القراءات  المشهورة هی اختیارات أولئک الأئمة القراء</ref>  
ایشان در ادامه به کثرت قاریانی که قرائتشان ارجح از قرائت قراء سبع اشاره نموده و از قول برخی از عالمان اظهار می‌دارد که وقتی بیش از هفتاد نفر از قراء نسبت به قراء سبعه در مقام برتر هستند چگونه می‌توان قرائت قراء سبعه را به رغم متاخر بودنشان بر آن‌ها ترجیح داد در حالی که هیچ نصی در این زمینه از ناحیه معصومین ع نرسیده است. ایشان از قول الشرف المرسی نقل می‌کند که منشا گفتار کسانی که مراد از احرف سبعه را قرائات سبعه می‌دانند جهل قبیح می‌باشد. سپس ایشان گفتار قرطبی را در فرق گذاشتن بسیاری از علما بین قرائات سبعه و روایات سبعه احرف نقل می‌کند " <ref>البیان فی تفسیر القرآن ص 160-162 وقال الإمام أبو محمد مکی: " قد ذکر الناس من الأئمة فی کتبهم أکثر من سبعین ممن هو أعلی رتبة ، وأجل قدرا من هؤلاء السبعة . . . فکیف یجوز أن یظن ظان أن هؤلاء السبعة المتأخرین ، قراءة کل واحد منهم أحد الحروف السبعة المنصوص علیها – هذا تخلف عظیم - أکان ذلک بنص من النبی صلی الله علیه وآله وسلم أم کیف ذلک ! ! ! وکیف یکون ذلک ؟ والکسائی إنما ألحق بالسبعة بالأمس فی أیام المأمون وغیره – وکان السابع یعقوب الحضرمی - فأثبت ابن مجاهد فی سنة ثلاثمائة ونحوها الکسائی موضع یعقوب "  وقال الشرف المرسی: " وقد ظن کثیر من العوام أن المراد بها - الأحرف السبعة – القراءات السبع ، وهو جهل قبیح ".... قال کثیر من علمائنا کالداودی ، وابن أبی سفرة وغیرهما: هذه القراءات السبع ، التی تنسب لهؤلاء القراء السبعة لیست هی الأحرف السبعة التی اتسعت الصحابة فی القراءة بها ، وإنما هی راجعة إلی حرف واحد من تلک السبعة ، وهو الذی جمع علیه عثمان المصحف . ذکره ابن النحاس وغیره وهذه القراءات  المشهورة هی اختیارات أولئک الأئمة القراء</ref>  




خط ۱۱۰: خط ۱۱۰:




این شرط – تواتر- مقتضای کتابی است که همانند قرآن معجزه عظیم پیامبر بوده و اصل دین بران قائم است چون دواعی نقلش – حتی در جزئیات آن‌ - آنچنان گسترده است که بدون آن نمی‌توان قرآن بودن چیزی را پذیرفت. ولی بسیاری از اصولیین شرط تواتر را فقط در اصل قرآن پذیرفته اما در جزئیاتی نظیر ترتیب، محل و وضع؟ قرآن این شرط را لازم نمی‌دانند. <ref>الاتقان فی علوم القرآن  ج اص 209لا خلاف أن کل ما هو من القرآن یجب أن یکون متواترا فی أصله وأجزائه وأما فی محله ووضعه وترتیبه فکذلک عند محققی أهل السنة للقطع بأن العادة تقضی بالتواتر فی تفاصیل مثله لأن هذا المعجز العظیم الذی هو أصل الدین القویم والصراط المستقیم مما تتوفر الدواعی على نقل جمله وتفاصیله فما نقل آحادا ولم یتواتر یقطع بأنه لیس من القرآن قطعا وذهب کثیر من الأصولیین إلى أن التواتر شرط فی ثبوت ما هو من القرآن بحسب أصله ولیس بشرط فی محله ووضعه وترتیبه بل یکثر فیها نقل الآحاد قیل</ref>
این شرط – تواتر- مقتضای کتابی است که همانند قرآن معجزه عظیم پیامبر بوده و اصل دین بران قائم است چون دواعی نقلش – حتی در جزئیات آن‌ - آنچنان گسترده است که بدون آن نمی‌توان قرآن بودن چیزی را پذیرفت. ولی بسیاری از اصولیین شرط تواتر را فقط در اصل قرآن پذیرفته اما در جزئیاتی نظیر ترتیب، محل و وضع؟ قرآن این شرط را لازم نمی‌دانند. <ref>الاتقان فی علوم القرآن  ج اص 209لا خلاف أن کل ما هو من القرآن یجب أن یکون متواترا فی أصله وأجزائه وأما فی محله ووضعه وترتیبه فکذلک عند محققی أهل السنة للقطع بأن العادة تقضی بالتواتر فی تفاصیل مثله لأن هذا المعجز العظیم الذی هو أصل الدین القویم والصراط المستقیم مما تتوفر الدواعی علی نقل جمله وتفاصیله فما نقل آحادا ولم یتواتر یقطع بأنه لیس من القرآن قطعا وذهب کثیر من الأصولیین إلی أن التواتر شرط فی ثبوت ما هو من القرآن بحسب أصله ولیس بشرط فی محله ووضعه وترتیبه بل یکثر فیها نقل الآحاد قیل</ref>


   
   
آیةالله خوئی نیز در زمینه اتفاق مسلمانان نسبت به لزوم تواتر در ثبوت قرآن می‌فرماید:  
آیةالله خوئی نیز در زمینه اتفاق مسلمانان نسبت به لزوم تواتر در ثبوت قرآن می‌فرماید:  
همه مسلمانان باقطع نظراز مذاهب و فرق مختلفشان معتقدند که تواتز تنها طریق اثبات قرآن است بنابر این با خبر واحد نمی‌توان قرآن بودن آیه یا سوره‌ای را ثابت نمود. <ref>البیان فی تفسیر القرآن  ص 123... قد أطبق المسلمون بجمیع نحلهم ومذاهبهم على أن ثبوت القرآن ینحصر طریقه بالتواتر.... وعلى ذلک فما کان نقله بطریق الآحاد لا یکون من القرآن قطعا .</ref>
همه مسلمانان باقطع نظراز مذاهب و فرق مختلفشان معتقدند که تواتز تنها طریق اثبات قرآن است بنابر این با خبر واحد نمی‌توان قرآن بودن آیه یا سوره‌ای را ثابت نمود. <ref>البیان فی تفسیر القرآن  ص 123... قد أطبق المسلمون بجمیع نحلهم ومذاهبهم علی أن ثبوت القرآن ینحصر طریقه بالتواتر.... وعلی ذلک فما کان نقله بطریق الآحاد لا یکون من القرآن قطعا .</ref>




ایشان دواعی نقل الفاظ قرآن را بدلیل جایگاه عظیم و محوری آن‌ در ثبوت دین و نیزاعجاز آن‌ بعنوان کلام الهی دلیل متواتر بودن قرآن می‌داند. <ref>همان ص 124 واستدل کثیر من علماء السنة والشیعة على ذلک: بأن القرآن تتوافر الدواعی لنقله ، لأنه الأساس للدین الاسلامی ، والمعجز الإلهی لدعوة نبی المسلمین ، وکل شئ تتوفر الدواعی لنقله لا بد وأن یکون متواترا .وعلى ذلک فما کان نقله بطریق الآحاد لا یکون من القرآن قطعا</ref>
ایشان دواعی نقل الفاظ قرآن را بدلیل جایگاه عظیم و محوری آن‌ در ثبوت دین و نیزاعجاز آن‌ بعنوان کلام الهی دلیل متواتر بودن قرآن می‌داند. <ref>همان ص 124 واستدل کثیر من علماء السنة والشیعة علی ذلک: بأن القرآن تتوافر الدواعی لنقله ، لأنه الأساس للدین الاسلامی ، والمعجز الإلهی لدعوة نبی المسلمین ، وکل شئ تتوفر الدواعی لنقله لا بد وأن یکون متواترا .وعلی ذلک فما کان نقله بطریق الآحاد لا یکون من القرآن قطعا</ref>


==3-دیدگاه فریقین در تواتر یا عدم تواتر قرائات سبعه==
==3-دیدگاه فریقین در تواتر یا عدم تواتر قرائات سبعه==
خط ۱۲۸: خط ۱۲۸:


زرکشی:  
زرکشی:  
ایشان هر چند جمهور اهل سنت را قائل به تواتر قرائات سبعه می‌داند اما معتقد است تواتر ثابت شده متعلق به قراء سبعه بوده واین امر تواتر عن النبی ص را ثابت نمی‌کند. <ref>البرهان ج 1ص319 انالقراءات السبع متواترة عند الجمهور ، وقیل بل مشهورة ، ولا عبرة بإنکار المبرد قراءة حمزة: * ( والأرحام ) * و * ( مصرخی ) * ، ولا بإنکار مغاربة النحااة کابن عصفور قراءة ابن عامر * ( قتل أولادهم شرکائهم ) * والتحقیق أنها متواترة عن الأئمة السبعة ، أما تواترها عن النبی صلى الله علیه وسلم ففیه نظر</ref>
ایشان هر چند جمهور اهل سنت را قائل به تواتر قرائات سبعه می‌داند اما معتقد است تواتر ثابت شده متعلق به قراء سبعه بوده واین امر تواتر عن النبی ص را ثابت نمی‌کند. <ref>البرهان ج 1ص319 انالقراءات السبع متواترة عند الجمهور ، وقیل بل مشهورة ، ولا عبرة بإنکار المبرد قراءة حمزة: * ( والأرحام ) * و * ( مصرخی ) * ، ولا بإنکار مغاربة النحااة کابن عصفور قراءة ابن عامر * ( قتل أولادهم شرکائهم ) * والتحقیق أنها متواترة عن الأئمة السبعة ، أما تواترها عن النبی صلی الله علیه وسلم ففیه نظر</ref>




جلال‌الدین سیوطی:
جلال‌الدین سیوطی:


ایشان بعد از بیان تقسیم قرائات به متواتر و احاد اظهار می‌دارد دیدگاه مشهور اهل سنت بر تواتر قرائات سبعه بوده و معتقد است قرائات سه‌گانه بعدی درمرتبه احاد قرار دارند. <ref>الاتقان ج 1ص 240اعلم أن القاضی جلال‌الدین البلقینی قال القراءة تنقسم إلى متواتر وآحاد وشاذ فالمتواتر القراءات السبعة المشهورة والآحاد قراءات الثلاثة التی هی تمام العشر ویلحق بها قراءة الصحابة والشاذ قراءات التابعین کالأعمش ویحیى بن وثاب وابن جبیر ونحوهم</ref>
ایشان بعد از بیان تقسیم قرائات به متواتر و احاد اظهار می‌دارد دیدگاه مشهور اهل سنت بر تواتر قرائات سبعه بوده و معتقد است قرائات سه‌گانه بعدی درمرتبه احاد قرار دارند. <ref>الاتقان ج 1ص 240اعلم أن القاضی جلال‌الدین البلقینی قال القراءة تنقسم إلی متواتر وآحاد وشاذ فالمتواتر القراءات السبعة المشهورة والآحاد قراءات الثلاثة التی هی تمام العشر ویلحق بها قراءة الصحابة والشاذ قراءات التابعین کالأعمش ویحیی بن وثاب وابن جبیر ونحوهم</ref>




ایشان از برخی نقل می‌کند که تواتر را حتی در قرآن شرط ندانسته و معتقد به امکان اثبات قرآن -از جنبه حکمی نه علمی، از طریق خبر واحد می‌باشند. <ref>الاتقان ج 1ص210 وقال القاضی أبوبکر فی الانتصار ذهب قوم من الفقهاء والمتکلمین إلى إثبات قرآن حکما لا علما بخبر الواحد دون الاستفاضة وکره ذلک أهل الحق وامتنعوا منه</ref>
ایشان از برخی نقل می‌کند که تواتر را حتی در قرآن شرط ندانسته و معتقد به امکان اثبات قرآن -از جنبه حکمی نه علمی، از طریق خبر واحد می‌باشند. <ref>الاتقان ج 1ص210 وقال القاضی أبوبکر فی الانتصار ذهب قوم من الفقهاء والمتکلمین إلی إثبات قرآن حکما لا علما بخبر الواحد دون الاستفاضة وکره ذلک أهل الحق وامتنعوا منه</ref>




-آیةالله خوئی:  
-آیةالله خوئی:  
ایشان بعد از بیان آراء در مساله مذکور <ref>البیان فی تفسیر القرآن ص 123 لقد اختلفت الآراء حول القراءات السبع المشهورة بین الناس ، فذهب جمع من علماء أهل السنة إلى تواترها عن النبی صلى الله علیه وآله وربما ینسب هذا القول إلى المشهور بینهم . ونقل عن السبکی القول بتواتر القراءات العشر وأفرط بعضهم فزعم أن من قال إن القراءات السبع لا یلزم فیها التواتر فقوله کفر . ونسب هذا الرأی إلى مفتی البلاد الأندلسیة أبی سعید فرج ابن لب</ref> قول صحیح را عدم تواتر قرائات سبعه دانسته و اظهار می‌دارد قول معروف در بین شیعه عدم تواترقرائات سبعه است چون قرائات مذکور یا مبتنی بر اجتهاد قراء بوده و یا منقول به خبر واحد می‌باشد از این‌رو نمی‌توان تواتررا در آن‌ها اثبات نمود. <ref>البیان فی تفسیر القرآن ص 123 والمعروف عند الشیعة أنها غیر متواترة ، بل القراءات بین ما هو اجتهاد من القارئ وبین ما هو منقول بخبر الواحد ، واختار هذا القول جماعة من المحققین من علماء أهل السنة . وغیر بعید أن یکون هذا هو المشهور بینهم - کما ستعرف ذلک - وهذا القول هو الصحیح</ref>  
ایشان بعد از بیان آراء در مساله مذکور <ref>البیان فی تفسیر القرآن ص 123 لقد اختلفت الآراء حول القراءات السبع المشهورة بین الناس ، فذهب جمع من علماء أهل السنة إلی تواترها عن النبی صلی الله علیه وآله وربما ینسب هذا القول إلی المشهور بینهم . ونقل عن السبکی القول بتواتر القراءات العشر وأفرط بعضهم فزعم أن من قال إن القراءات السبع لا یلزم فیها التواتر فقوله کفر . ونسب هذا الرأی إلی مفتی البلاد الأندلسیة أبی سعید فرج ابن لب</ref> قول صحیح را عدم تواتر قرائات سبعه دانسته و اظهار می‌دارد قول معروف در بین شیعه عدم تواترقرائات سبعه است چون قرائات مذکور یا مبتنی بر اجتهاد قراء بوده و یا منقول به خبر واحد می‌باشد از این‌رو نمی‌توان تواتررا در آن‌ها اثبات نمود. <ref>البیان فی تفسیر القرآن ص 123 والمعروف عند الشیعة أنها غیر متواترة ، بل القراءات بین ما هو اجتهاد من القارئ وبین ما هو منقول بخبر الواحد ، واختار هذا القول جماعة من المحققین من علماء أهل السنة . وغیر بعید أن یکون هذا هو المشهور بینهم - کما ستعرف ذلک - وهذا القول هو الصحیح</ref>  




ایشان مهمترین دلیل عدم تواتر قرائات سبعه را بررسی حال قراء دانسته  
ایشان مهمترین دلیل عدم تواتر قرائات سبعه را بررسی حال قراء دانسته  
وسپس به بررسی وضعیت هریک ازآنان و راویانشان می‌پردازد. <ref>همان ص 125-147 ان الطریق الأفضل إلى إثبات عدم تواتر القراءات هو معرفة القراء أنفسهم ، وطرق رواتهم ، وهم سبعة قراء . وهناک ثلاثة آخرون تتم بهم العشرة ، نذکرهم عقیب هؤلاء.</ref>
وسپس به بررسی وضعیت هریک ازآنان و راویانشان می‌پردازد. <ref>همان ص 125-147 ان الطریق الأفضل إلی إثبات عدم تواتر القراءات هو معرفة القراء أنفسهم ، وطرق رواتهم ، وهم سبعة قراء . وهناک ثلاثة آخرون تتم بهم العشرة ، نذکرهم عقیب هؤلاء.</ref>


      
      
علامه طباطبائی  
علامه طباطبائی  
ایشان نیز ضمن استناد قول به تواتر قرائات سبع به جمهور اهل سنت آنرا معارض با اقوال برخی دیگر از عالمان اهل سنت می‌داند. <ref>القرآن فی الاسلام  ص 149 ویعتقد جمهور علماء السنة بتواتر القراءات السبع ، حتى فسر بعضهم الحدیث المروی عن النبی صلى الله علیه وآله وسلم نزل القرآن على سبعة أحرف بالقراءات السبع ، وقد مال إلى هذا القول بعض علماء الشیعة أیضا ، ولکن صرح بعض بأن هذه القراءات مشهورة ولیست بمتواترة</ref>
ایشان نیز ضمن استناد قول به تواتر قرائات سبع به جمهور اهل سنت آنرا معارض با اقوال برخی دیگر از عالمان اهل سنت می‌داند. <ref>القرآن فی الاسلام  ص 149 ویعتقد جمهور علماء السنة بتواتر القراءات السبع ، حتی فسر بعضهم الحدیث المروی عن النبی صلی الله علیه وآله وسلم نزل القرآن علی سبعة أحرف بالقراءات السبع ، وقد مال إلی هذا القول بعض علماء الشیعة أیضا ، ولکن صرح بعض بأن هذه القراءات مشهورة ولیست بمتواترة</ref>




خط ۱۵۷: خط ۱۵۷:




علت اکتفا به قراء سبعه برغم وجود قراء برتر از آنان و کثرت راویان، همت ضعیف صاحبان این گزینش‌ها بود. اینان بدنبال افرادی بودند که قرائتشان موافقت با خط مصحف داشته و حفظ و ضبطشان اسانتر باشد از این‌رو در هر شهر بدنبال قاریانی بودند که علاوه بر ثقه بودن و امانتداری و ممارست طولانی در امر قرائت از ویژگیهای خاص مذکور در قرائت – مطابقت با خط مصحف، حفظ و ضبط اسان و. . . - نیز برخوردار باشد. <ref>همان ص -150 قال- مکی - : والسبب فی الاقتصار على السبعة مع أن فی أئمة القراء من هو أجل منهم قدرا أو مثلهم أکثر من عددهم ان الرواة عن الأئمة کانوا کثیرا جدا ، فلما تقاصرت الهمم اقتصروا مما یوافق خط المصحف على ما یسهل حفظه وتنضبط القراءة به فنظروا إلى ما اشتهر بالثقة والأمانة وطول العمر فی ملازمة القراءة به والاتفاق على الأخذ عنه فأفردوا من کل مصر اماما واحدا ولم یترکوا مع ذلک نقل ما کان علیه الأئمة غیر هؤلاء من القراءات ولا القراءة به کقراءة یعقوب وأبی جعفر وشیبة وغیرهم</ref>  
علت اکتفا به قراء سبعه برغم وجود قراء برتر از آنان و کثرت راویان، همت ضعیف صاحبان این گزینش‌ها بود. اینان بدنبال افرادی بودند که قرائتشان موافقت با خط مصحف داشته و حفظ و ضبطشان اسانتر باشد از این‌رو در هر شهر بدنبال قاریانی بودند که علاوه بر ثقه بودن و امانتداری و ممارست طولانی در امر قرائت از ویژگیهای خاص مذکور در قرائت – مطابقت با خط مصحف، حفظ و ضبط اسان و. . . - نیز برخوردار باشد. <ref>همان ص -150 قال- مکی - : والسبب فی الاقتصار علی السبعة مع أن فی أئمة القراء من هو أجل منهم قدرا أو مثلهم أکثر من عددهم ان الرواة عن الأئمة کانوا کثیرا جدا ، فلما تقاصرت الهمم اقتصروا مما یوافق خط المصحف علی ما یسهل حفظه وتنضبط القراءة به فنظروا إلی ما اشتهر بالثقة والأمانة وطول العمر فی ملازمة القراءة به والاتفاق علی الأخذ عنه فأفردوا من کل مصر اماما واحدا ولم یترکوا مع ذلک نقل ما کان علیه الأئمة غیر هؤلاء من القراءات ولا القراءة به کقراءة یعقوب وأبی جعفر وشیبة وغیرهم</ref>  


   
   
خط ۱۶۳: خط ۱۶۳:




انتخاب قراء سبعه توسط عده‌ای از متاخرین صورت گرفته است و برخی توهم عدم جواز تعدی از آنان را اظهار نموده‌اند. <ref>همان ص 151 وقال القراب فی الشافی: التمسک بقراءة سبعة من القراء دون غیرهم لیس فیه أثر ولا سنة ، وانما هو من جمع بعض المتأخرین فانتشر وأوهم أنه لا تجوز الزیادة على ذلک ، وذلک لم یقل به أحد</ref>
انتخاب قراء سبعه توسط عده‌ای از متاخرین صورت گرفته است و برخی توهم عدم جواز تعدی از آنان را اظهار نموده‌اند. <ref>همان ص 151 وقال القراب فی الشافی: التمسک بقراءة سبعة من القراء دون غیرهم لیس فیه أثر ولا سنة ، وانما هو من جمع بعض المتأخرین فانتشر وأوهم أنه لا تجوز الزیادة علی ذلک ، وذلک لم یقل به أحد</ref>


   
   
خط ۱۷۹: خط ۱۷۹:
آیةالله خوئی در این زمینه می‌نویسد:   
آیةالله خوئی در این زمینه می‌نویسد:   


شکی نیست که به اجماع مسلمین و عالمان فریقین – جز عده قلیلی از آنان - همه سور و آیات قرآنی از طریق تواتر ثابت شده است بنابر این تواتر یا عدم تواتر قرائات که به کیفیت اداء قاریان و کتابت کاتبان بر می‌گردد به تواتر اصل قرآن خدشه‌ای وارد نخواهد کرد چنانچه ادله نفی تواتر قرائات خدشه‌ای به تواتر قرآن وارد نمی‌کند <ref>البیان  فی تفسیر القرآن ص 124.... وعلى کل حال فلم یختلف المسلمون فی أن القرآن ینحصر طریق ثبوته والحکم بأنه کلام إلهی بالخبر المتواتر .وبهذا یتضح أنه لیست بین تواتر القرآن ، وبین عدم تواتر القراءات أیة ملازمة ، لان أدلة تواتر القرآن وضرورته لا تثبت - بحال من الأحوال – تواتر قراءاته ، کما أن أدلة نفی تواتر القراءات لا تتسرب إلى تواتر القرآن بأی وجه</ref>
شکی نیست که به اجماع مسلمین و عالمان فریقین – جز عده قلیلی از آنان - همه سور و آیات قرآنی از طریق تواتر ثابت شده است بنابر این تواتر یا عدم تواتر قرائات که به کیفیت اداء قاریان و کتابت کاتبان بر می‌گردد به تواتر اصل قرآن خدشه‌ای وارد نخواهد کرد چنانچه ادله نفی تواتر قرائات خدشه‌ای به تواتر قرآن وارد نمی‌کند <ref>البیان  فی تفسیر القرآن ص 124.... وعلی کل حال فلم یختلف المسلمون فی أن القرآن ینحصر طریق ثبوته والحکم بأنه کلام إلهی بالخبر المتواتر .وبهذا یتضح أنه لیست بین تواتر القرآن ، وبین عدم تواتر القراءات أیة ملازمة ، لان أدلة تواتر القرآن وضرورته لا تثبت - بحال من الأحوال – تواتر قراءاته ، کما أن أدلة نفی تواتر القراءات لا تتسرب إلی تواتر القرآن بأی وجه</ref>


   
   
ایشان در بخش دیگری از گفتارشان در عدم ملازمه بین ایندو می‌فرماید:  
ایشان در بخش دیگری از گفتارشان در عدم ملازمه بین ایندو می‌فرماید:  
از امور مسلم و قطعی آن است که تواتر قرآن، مستلزم ثبوت تواتر قرائات نمی‌باشد. زرقانی به نکته مذکور اعتراف نموده و می‌گوید: برخی نسبت به قرائات سبع مسیر افراط را پیموده و حکم به کفر منکرین تواتر این قرائات نموده‌اند چون از منظر اینان عدم تواتر قرائات، مستلزم عدم تواتر قرآن خواهد بود در حالی که این مبنا ناصحیح بوده و بین ایندو هیچگونه ملازمه‌ای وجود ندارد. <ref>همان ص 159-160ومن الحق إن تواتر القرآن لا یستلزم تواتر القراءات . وقد اعترف بذلک الزرقانی حیث قال: یبالغ بعضهم فی الإشادة بالقراءات السبع ، ویقول من زعم أن القراءات السبع لا یلزم فیها التواتر فقوله کفر ، لأنه  یؤدی إلى عدم تواتر القرآن جملة ، ویعزى هذا الرأی إلى مفتی البلاد الأندلسیة الأستاذ أبی سعید فرج ابن لب ، وقد تحیس لرأیه کثیرا وألف رسالة کبیرة فی تأیید مذهبه . والرد على من رد علیه ، ولکن دلیلة الذی استند إلیه لا یسلم . فإن القول بعدم تواتر القراءات السبع لا یستلزم القول بعدم تواتر القرآن ، کیف وهناک فرق بین القرآن والقراءات السبع ، بحیث یصح أن یکون القرآن  متواترا فی غیر القراءات السبع ، أو فی القدر الذی اتفق علیه القراء جمیعا  أو فی القدر الذی اتفق علیه عدد یؤمن تواطؤهم على الکذب قراء کانوا أو غیر قراء
از امور مسلم و قطعی آن است که تواتر قرآن، مستلزم ثبوت تواتر قرائات نمی‌باشد. زرقانی به نکته مذکور اعتراف نموده و می‌گوید: برخی نسبت به قرائات سبع مسیر افراط را پیموده و حکم به کفر منکرین تواتر این قرائات نموده‌اند چون از منظر اینان عدم تواتر قرائات، مستلزم عدم تواتر قرآن خواهد بود در حالی که این مبنا ناصحیح بوده و بین ایندو هیچگونه ملازمه‌ای وجود ندارد. <ref>همان ص 159-160ومن الحق إن تواتر القرآن لا یستلزم تواتر القراءات . وقد اعترف بذلک الزرقانی حیث قال: یبالغ بعضهم فی الإشادة بالقراءات السبع ، ویقول من زعم أن القراءات السبع لا یلزم فیها التواتر فقوله کفر ، لأنه  یؤدی إلی عدم تواتر القرآن جملة ، ویعزی هذا الرأی إلی مفتی البلاد الأندلسیة الأستاذ أبی سعید فرج ابن لب ، وقد تحیس لرأیه کثیرا وألف رسالة کبیرة فی تأیید مذهبه . والرد علی من رد علیه ، ولکن دلیلة الذی استند إلیه لا یسلم . فإن القول بعدم تواتر القراءات السبع لا یستلزم القول بعدم تواتر القرآن ، کیف وهناک فرق بین القرآن والقراءات السبع ، بحیث یصح أن یکون القرآن  متواترا فی غیر القراءات السبع ، أو فی القدر الذی اتفق علیه القراء جمیعا  أو فی القدر الذی اتفق علیه عدد یؤمن تواطؤهم علی الکذب قراء کانوا أو غیر قراء
</ref>
</ref>
   
   
خط ۲۰۵: خط ۲۰۵:
سیوطی در الاتقان:
سیوطی در الاتقان:


ایشان به نقل ازقاضی جلال‌الدین البلقینی می‌گوید: قرائات به سه قسم متواتر احاد و شاذ تقسیم می‌گردد. بخش متواتر آن قرائات سبعه می‌باشد و بخش احاد آن، قرائت قراء ثلاثه – که به قراء سبعه ضمیمه می‌گردد - و بخش شاذ آن قرائت تابعین می‌باشد. <ref>الاتقان ج 1ص 240" اعلم أن القاضی جلال‌الدین البلقینی قال القراءة تنقسم إلى متواتر وآحاد وشاذ فالمتواتر القراءات السبعة المشهورة والآحاد قراءات الثلاثة التی هی تمام العشر ویلحق بها قراءة الصحابة والشاذ قراءات التابعین کالأعمش ویحیى بن وثاب وابن جبیر ونحوهم</ref>
ایشان به نقل ازقاضی جلال‌الدین البلقینی می‌گوید: قرائات به سه قسم متواتر احاد و شاذ تقسیم می‌گردد. بخش متواتر آن قرائات سبعه می‌باشد و بخش احاد آن، قرائت قراء ثلاثه – که به قراء سبعه ضمیمه می‌گردد - و بخش شاذ آن قرائت تابعین می‌باشد. <ref>الاتقان ج 1ص 240" اعلم أن القاضی جلال‌الدین البلقینی قال القراءة تنقسم إلی متواتر وآحاد وشاذ فالمتواتر القراءات السبعة المشهورة والآحاد قراءات الثلاثة التی هی تمام العشر ویلحق بها قراءة الصحابة والشاذ قراءات التابعین کالأعمش ویحیی بن وثاب وابن جبیر ونحوهم</ref>




خط ۲۱۴: خط ۲۱۴:


ایشان در تعلیل عدم ثبوت تواتر قرائات سبعه عن النبی ص می‌نویسد:  
ایشان در تعلیل عدم ثبوت تواتر قرائات سبعه عن النبی ص می‌نویسد:  
اسناد ائمه قرائات سبعه در کتب قرائات موجود است. در این کتابها قرائات اینان از طریق خبر واحد نقل شده و تواتر در آن وجود ندارد<ref>البرهان ج 1ص 319: والتحقیق أنها متواترة عن الأئمة السبعة ، أما تواترها عن النبی صلى الله علیه وسلم ففیه نظر ;فإن إسناد الأئمة السبعة بهذه القراءات السبعة موجود فی کتب القراءات ، وهی نقل الواحد عن الواحد لم تکمل شروط التواتر فی استواء الطرفین والواسطة ، وهذا شئ موجود فی کتبهم ، وقد أشارالشیخ شهاب‌الدین أبو شامة فی کتابه " المرشد الوجیز " إلى شئ من ذلک</ref>  
اسناد ائمه قرائات سبعه در کتب قرائات موجود است. در این کتابها قرائات اینان از طریق خبر واحد نقل شده و تواتر در آن وجود ندارد<ref>البرهان ج 1ص 319: والتحقیق أنها متواترة عن الأئمة السبعة ، أما تواترها عن النبی صلی الله علیه وسلم ففیه نظر ;فإن إسناد الأئمة السبعة بهذه القراءات السبعة موجود فی کتب القراءات ، وهی نقل الواحد عن الواحد لم تکمل شروط التواتر فی استواء الطرفین والواسطة ، وهذا شئ موجود فی کتبهم ، وقد أشارالشیخ شهاب‌الدین أبو شامة فی کتابه " المرشد الوجیز " إلی شئ من ذلک</ref>  




خط ۲۲۳: خط ۲۲۳:




هر قرائتی که واجد سه رکن: موافقت اجمالی با موازین ادبیات عرب، موافقت احتمالی با یکی از مصاحف عصر عثمان و نیز از سند صحیح برخوردار باشد قرائت صحیح بوده و رد آن جایز نیست. چنین قرائتی از مصادیق احرف سبعه‌ای است که قرآن بدان نازل شده است. بر مردم نیز قبول چنین قرائتی لازم است هر چند این قرائت خارج از قرائات سبعه یا عشره و. . . باشد. قرائاتی که فاقد یکی از ارکان سه گانه مذکور باشد ضعیف شاذ یا باطل شمرده خواهد شد هر چند از مصادیق قرائات سبعه یا برتر از آنان باشند. <ref>الاتقان ج 1ص 240  وهذا الکلام فیه نظر یعرف مما سنذکره وأحسن من تکلم فی هذا النوع إمام القراء فی زمانه شیخ شیوخنا أبوالخیر بن الجزری قال فی أول کتابه النشر : کل قراءة وافقت العربیة ولو بوجه ووافقت أحد المصاحف العثمانیة ولو احتمالا وصح سندها فهی القراءة الصحیحة التی لا یجوز ردها ولا یحل إنکارها بل هی من الأحرف السبعة التی نزل بها القرآن ووجب على الناس قبولها سواء کانت عن الأئمة السبعة أم عن العشرة أم عن غیرهم من الأئمة المقبولین ومتى اختل رکن من هذه الأرکان الثلاثة أطلق علیها ضعیفة أو شاذة أو باطلة سواء کانت عن السبعة أم عمن هو أکبر منهم هذا هو الصحیح عند أئمة التحقیق من السلف والخلف صرح بذلک الدانی ومکی والمهدوی وأبو شامة وهو مذهب السلف الذی لا یعرف عن أحد منهم خلاف</ref>
هر قرائتی که واجد سه رکن: موافقت اجمالی با موازین ادبیات عرب، موافقت احتمالی با یکی از مصاحف عصر عثمان و نیز از سند صحیح برخوردار باشد قرائت صحیح بوده و رد آن جایز نیست. چنین قرائتی از مصادیق احرف سبعه‌ای است که قرآن بدان نازل شده است. بر مردم نیز قبول چنین قرائتی لازم است هر چند این قرائت خارج از قرائات سبعه یا عشره و. . . باشد. قرائاتی که فاقد یکی از ارکان سه گانه مذکور باشد ضعیف شاذ یا باطل شمرده خواهد شد هر چند از مصادیق قرائات سبعه یا برتر از آنان باشند. <ref>الاتقان ج 1ص 240  وهذا الکلام فیه نظر یعرف مما سنذکره وأحسن من تکلم فی هذا النوع إمام القراء فی زمانه شیخ شیوخنا أبوالخیر بن الجزری قال فی أول کتابه النشر : کل قراءة وافقت العربیة ولو بوجه ووافقت أحد المصاحف العثمانیة ولو احتمالا وصح سندها فهی القراءة الصحیحة التی لا یجوز ردها ولا یحل إنکارها بل هی من الأحرف السبعة التی نزل بها القرآن ووجب علی الناس قبولها سواء کانت عن الأئمة السبعة أم عن العشرة أم عن غیرهم من الأئمة المقبولین ومتی اختل رکن من هذه الأرکان الثلاثة أطلق علیها ضعیفة أو شاذة أو باطلة سواء کانت عن السبعة أم عمن هو أکبر منهم هذا هو الصحیح عند أئمة التحقیق من السلف والخلف صرح بذلک الدانی ومکی والمهدوی وأبو شامة وهو مذهب السلف الذی لا یعرف عن أحد منهم خلاف</ref>




ایشان در ادامه از ابوشامه نقل می‌کند که نباید به هیچیک از قرائات قراء سبعه مغرور شده و آن‌ها را براحتی پذیرفت و مهر صحت بر آن گذاشت. از طرفی قرائات سبعه به دو نوع مجمع علیه و شاذ تقسیم می‌گردد هر چند این قرائات بدلیل شهرت مجمع علیه بوده و سبب اعتماد و اطمینان نفس خواهد بود. <ref>الاتقان ج 1ص 240  قال أبو شامة فی المرشد الوجیز: لا ینبغی أن یغتر بکل قراءة تعزى إلى أحد السبعة ویطلق علیها لفظ الصحة وأنها أنزلت هکذا إلا إذا دخلت فی ذلک الضابط وحینئذ لا ینفرد بنقلها مصنف عن غیره ولا یختص ذلک بنقلها عنهم بل إن نقلت عن غیرهم من القراء فذلک لا یخرجها عن الصحة فإن الاعتماد على استجماع تلک الأوصاف لا على من تنسب إلیه فإن القراءة المنسوبة إلى کل قارئ من السبعة وغیرهم منقسمة إلى المجمع علیه والشاذ غیر أن هؤلاء السبعة لشهرتهم وکثرة الصحیح المجمع علیه فی قراءتهم ترکن النفس إلى ما نقل عنهم فوق ما ینقل عن غیرهم</ref>
ایشان در ادامه از ابوشامه نقل می‌کند که نباید به هیچیک از قرائات قراء سبعه مغرور شده و آن‌ها را براحتی پذیرفت و مهر صحت بر آن گذاشت. از طرفی قرائات سبعه به دو نوع مجمع علیه و شاذ تقسیم می‌گردد هر چند این قرائات بدلیل شهرت مجمع علیه بوده و سبب اعتماد و اطمینان نفس خواهد بود. <ref>الاتقان ج 1ص 240  قال أبو شامة فی المرشد الوجیز: لا ینبغی أن یغتر بکل قراءة تعزی إلی أحد السبعة ویطلق علیها لفظ الصحة وأنها أنزلت هکذا إلا إذا دخلت فی ذلک الضابط وحینئذ لا ینفرد بنقلها مصنف عن غیره ولا یختص ذلک بنقلها عنهم بل إن نقلت عن غیرهم من القراء فذلک لا یخرجها عن الصحة فإن الاعتماد علی استجماع تلک الأوصاف لا علی من تنسب إلیه فإن القراءة المنسوبة إلی کل قارئ من السبعة وغیرهم منقسمة إلی المجمع علیه والشاذ غیر أن هؤلاء السبعة لشهرتهم وکثرة الصحیح المجمع علیه فی قراءتهم ترکن النفس إلی ما نقل عنهم فوق ما ینقل عن غیرهم</ref>




علامه طباطبائی نیز استناد قول "تواتر قرائات " را به جمهور اهل سنت تمام ندانسته و با ذکر مصادیق متعدد از عالمان اهل سنت که با دیدگاه مذکور- تواتر قرائات - مخالف هستند اجماع را مخدوش می‌داند. <ref>همان ص 151 وقال القراب فی الشافی: التمسک بقراءة سبعة من القراء دون غیرهم لیس فیه أثر ولا سنة ، وانما هو من جمع بعض المتأخرین فانتشر وأوهم أنه لا تجوز الزیادة على ذلک ،وذلک لم یقل به أحد
علامه طباطبائی نیز استناد قول "تواتر قرائات " را به جمهور اهل سنت تمام ندانسته و با ذکر مصادیق متعدد از عالمان اهل سنت که با دیدگاه مذکور- تواتر قرائات - مخالف هستند اجماع را مخدوش می‌داند. <ref>همان ص 151 وقال القراب فی الشافی: التمسک بقراءة سبعة من القراء دون غیرهم لیس فیه أثر ولا سنة ، وانما هو من جمع بعض المتأخرین فانتشر وأوهم أنه لا تجوز الزیادة علی ذلک ،وذلک لم یقل به أحد
</ref>
</ref>


آیةالله خوئی نیز ادعای اجماع تواتر قرائات را مخدوش دانسته و معتقد است با اتفاق پیروان مذهب واحد، اجماع قابل تحقق نیست. <ref>وأما القائلون بتواتر القراءات السبع فقد استدلوا على رأیهم بوجوه:الأول: دعوى قیام الاجماع علیه من السلف إلى الخلف . وقد وضح للقارئ فساد هذه الدعوى ، على أن الاجماع لا یتحقق باتفاق أهل مذهب واحد عندمخالفة الآخرین .</ref>
آیةالله خوئی نیز ادعای اجماع تواتر قرائات را مخدوش دانسته و معتقد است با اتفاق پیروان مذهب واحد، اجماع قابل تحقق نیست. <ref>وأما القائلون بتواتر القراءات السبع فقد استدلوا علی رأیهم بوجوه:الأول: دعوی قیام الاجماع علیه من السلف إلی الخلف . وقد وضح للقارئ فساد هذه الدعوی ، علی أن الاجماع لا یتحقق باتفاق أهل مذهب واحد عندمخالفة الآخرین .</ref>




خط ۲۴۹: خط ۲۴۹:




ایشان در ادامه با بیان اینکه حصر قرائات به هفت نفر در قرن سوم صورت گرفته است می‌فرماید: قبل از قرن سوم اثری از قرائات سبع در تاریخ دیده نمی‌شود بنابر این لازمه چنین امری آن است که یا تواتر همه قرائات را بپذیریم یا اینکه در موارد اختلاف هیچ قرائتی را متواتر ندانیم. بدیهی است دیدگاه اول باطل و دیدگاه دوم متعین خواهد بود. <ref>البیان فی تفسیر القرآن ص 158....إن هذا الدلیل إنما یثبت تواتر نفس القرآن ، لا تواتر کیفیة قراءته ، وخصوصا مع کون القراءة عند جمع منهم مبتنیة على الاجتهاد ، أو على السماع ولو من الواحد . ... ، ولولا ذلک لکان مقتضى هذا الدلیل أن تکون جمیع القراءات متواترة ، ولا وجه لتخصیص الحکم بالسبع  أو العشر أن حصر القراءات فی السبع إنما حدث فی القرن الثالث الهجری ، ولم یکن له قبل هذا الزمان عین ولا أثر ، ولازم ذلک أن  نلتزم إما بتواتر الجمیع من غیر تفرقة بین القراءات ، وإما بعدم تواتر شئ منها فی مورد الاختلاف ، والأول باطل قطعا فیکون الثانی هو المتعین</ref>
ایشان در ادامه با بیان اینکه حصر قرائات به هفت نفر در قرن سوم صورت گرفته است می‌فرماید: قبل از قرن سوم اثری از قرائات سبع در تاریخ دیده نمی‌شود بنابر این لازمه چنین امری آن است که یا تواتر همه قرائات را بپذیریم یا اینکه در موارد اختلاف هیچ قرائتی را متواتر ندانیم. بدیهی است دیدگاه اول باطل و دیدگاه دوم متعین خواهد بود. <ref>البیان فی تفسیر القرآن ص 158....إن هذا الدلیل إنما یثبت تواتر نفس القرآن ، لا تواتر کیفیة قراءته ، وخصوصا مع کون القراءة عند جمع منهم مبتنیة علی الاجتهاد ، أو علی السماع ولو من الواحد . ... ، ولولا ذلک لکان مقتضی هذا الدلیل أن تکون جمیع القراءات متواترة ، ولا وجه لتخصیص الحکم بالسبع  أو العشر أن حصر القراءات فی السبع إنما حدث فی القرن الثالث الهجری ، ولم یکن له قبل هذا الزمان عین ولا أثر ، ولازم ذلک أن  نلتزم إما بتواتر الجمیع من غیر تفرقة بین القراءات ، وإما بعدم تواتر شئ منها فی مورد الاختلاف ، والأول باطل قطعا فیکون الثانی هو المتعین</ref>


   
   
خط ۲۶۳: خط ۲۶۳:




ثانیا: آن چیزی که از طریق قراء مختلف به ما رسیده است نحوه قرائت است اما اصل قرآن از طریق تواتر بما رسیده است و قراء در این جهت نقشی نداشتند حتی اگر این قراء وجود نداشتند باز هم تواتر قرآن ثابت بود. <ref>البیان فی تفسیر القرآن ص 158 الثالث: ان القراءات السبع لو لم تکن متواترة لم یکن القرآن متواترا والتالی باطل بالضرورة فالمقدم مثله: ووجه التلازم أن القرآن إنما وصل إلینا بتوسط حفاظه ، والقراء المعروفین ، فإن کانت قراءاتهم متواترة فالقرآن متواتر ، وإلا فلا . وإذن فلا محیص من القول بتواتر القراءات .الجواب: 1- ان تواتر القرآن لا یستلزم تواتر القراءات ، لان الاختلاف فی کیفیة الکلمة لا ینافی الاتفاق على أصلها ، ولهذا نجد أن اختلاف الرواة فی بعض ألفاظ قصائد المتنبی - مثلا - لا یصادم تواتر القصیدة عنه وثبوتها له ، وان اختلاف الرواة فی خصوصیات هجرة النبی لا ینافی تواتر الهجرة نفسها .2 - ان الواصل إلینا بتوسط القراء إنما هو خصوصیات قراءاتهم وأما أصل القرآن فهو واصل إلینا بالتواتر بین المسلمین ، وبنقل الخلف عن السلف وتحفظهم على ذلک فی صدورهم وفی کتاباتهم ، ولا دخل للقراء فی ذلک أصلا ، ولذلک فإن القرآن ثابت التواتر حتى لو فرضنا أن هؤلاء القراء السبعة أو العشرة لم یکونوا موجودین أصلا . وعظمة القرآن أرقی من أن تتوقف على نقل أولئک النفر المحصورین</ref>
ثانیا: آن چیزی که از طریق قراء مختلف به ما رسیده است نحوه قرائت است اما اصل قرآن از طریق تواتر بما رسیده است و قراء در این جهت نقشی نداشتند حتی اگر این قراء وجود نداشتند باز هم تواتر قرآن ثابت بود. <ref>البیان فی تفسیر القرآن ص 158 الثالث: ان القراءات السبع لو لم تکن متواترة لم یکن القرآن متواترا والتالی باطل بالضرورة فالمقدم مثله: ووجه التلازم أن القرآن إنما وصل إلینا بتوسط حفاظه ، والقراء المعروفین ، فإن کانت قراءاتهم متواترة فالقرآن متواتر ، وإلا فلا . وإذن فلا محیص من القول بتواتر القراءات .الجواب: 1- ان تواتر القرآن لا یستلزم تواتر القراءات ، لان الاختلاف فی کیفیة الکلمة لا ینافی الاتفاق علی أصلها ، ولهذا نجد أن اختلاف الرواة فی بعض ألفاظ قصائد المتنبی - مثلا - لا یصادم تواتر القصیدة عنه وثبوتها له ، وان اختلاف الرواة فی خصوصیات هجرة النبی لا ینافی تواتر الهجرة نفسها .2 - ان الواصل إلینا بتوسط القراء إنما هو خصوصیات قراءاتهم وأما أصل القرآن فهو واصل إلینا بالتواتر بین المسلمین ، وبنقل الخلف عن السلف وتحفظهم علی ذلک فی صدورهم وفی کتاباتهم ، ولا دخل للقراء فی ذلک أصلا ، ولذلک فإن القرآن ثابت التواتر حتی لو فرضنا أن هؤلاء القراء السبعة أو العشرة لم یکونوا موجودین أصلا . وعظمة القرآن أرقی من أن تتوقف علی نقل أولئک النفر المحصورین</ref>


    
    
خط ۲۷۵: خط ۲۷۵:
نقد آیةالله خوئی به دلیل چهارم:  
نقد آیةالله خوئی به دلیل چهارم:  
اولا: لازمه این دلیل، متواتر دانستن همه قرائات می‌باشد چون برخی از قراء اوثق و اعظم از قراء سبعه می‌باشند. در نتیجه اختصاص آن به قرائات سبع ترجیح بلامرجح خواهد بود.  
اولا: لازمه این دلیل، متواتر دانستن همه قرائات می‌باشد چون برخی از قراء اوثق و اعظم از قراء سبعه می‌باشند. در نتیجه اختصاص آن به قرائات سبع ترجیح بلامرجح خواهد بود.  
ثانیا اختلاف قرائت سبب اختلاف در اصل قرآن و مواداصلی کلمات نخواهد بود بلکه فقط سبب اختلاف در هیئت و اعراب می‌گردد. <ref>البیان فی تفسیر القرآن ص 159 ان مقتضى هذا الدلیل الحکم بتواتر جمیع القراءات ، وتخصیصه بالسبع أیضا تحکم باطل . ولا سیما أن فی غیر القراء السبعة من هو أعظم منهم وأوثق ، کما اعترف به بعضهم ، وستعرف ذلک . ولو سلمنا أن القراء السبعة أو ثق من غیرهم ، وأعرف بوجوه القراءات ، فلا یکون هذا سببا لتخصیص التواتر بقراءاتهم دون غیرهم . نعم ذلک یوجب ترجیح قراءاتهم على غیرها فی مقام العمل ، وبین الامرین بعد المشرقین ، والحکم بتواتر جمیع القراءات باطل بالضرورة ....ان الاختلاف فی القراءة إنما یکون سببا لالتباس ما هو القرآن بغیره ، وعدم تمیزه من حیث الهیئة أو من حیث الاعراب ، وهذا لا ینافی تواتر أصل القرآن ، فالمادة متواترة وإن اختلف فی هیئتها أو فی إعرابها ، وإحدى الکیفیتین أو الکیفیات من القرآن قطعا وإن لم تعلم بخصوصها</ref>
ثانیا اختلاف قرائت سبب اختلاف در اصل قرآن و مواداصلی کلمات نخواهد بود بلکه فقط سبب اختلاف در هیئت و اعراب می‌گردد. <ref>البیان فی تفسیر القرآن ص 159 ان مقتضی هذا الدلیل الحکم بتواتر جمیع القراءات ، وتخصیصه بالسبع أیضا تحکم باطل . ولا سیما أن فی غیر القراء السبعة من هو أعظم منهم وأوثق ، کما اعترف به بعضهم ، وستعرف ذلک . ولو سلمنا أن القراء السبعة أو ثق من غیرهم ، وأعرف بوجوه القراءات ، فلا یکون هذا سببا لتخصیص التواتر بقراءاتهم دون غیرهم . نعم ذلک یوجب ترجیح قراءاتهم علی غیرها فی مقام العمل ، وبین الامرین بعد المشرقین ، والحکم بتواتر جمیع القراءات باطل بالضرورة ....ان الاختلاف فی القراءة إنما یکون سببا لالتباس ما هو القرآن بغیره ، وعدم تمیزه من حیث الهیئة أو من حیث الاعراب ، وهذا لا ینافی تواتر أصل القرآن ، فالمادة متواترة وإن اختلف فی هیئتها أو فی إعرابها ، وإحدی الکیفیتین أو الکیفیات من القرآن قطعا وإن لم تعلم بخصوصها</ref>
   
   
نتیجه: ازمباحثی که در نقد ادله قائلین به تواتر قرائات مطرح گردید معلوم شد:  
نتیجه: ازمباحثی که در نقد ادله قائلین به تواتر قرائات مطرح گردید معلوم شد:  
خط ۲۸۸: خط ۲۸۸:




رابعا: عدم تواتر برخی از قرائات درقرآن کریم – نظیر مالک و ملک - مستلزم عدم تواتراصل کلمات قرآنی نخواهد بود چون واژه‌ها و کلمات قرآن متواتر بوده و عدم تواتر برخی قرائات فقط در محدوده هیئات و اعراب کلمات می‌باشد . <ref>البیان فی تفسیر القرآن ص 159 ان مقتضى هذا الدلیل الحکم بتواتر جمیع القراءات ، وتخصیصه بالسبع أیضا تحکم باطل . ولا سیما أن فی غیر القراء السبعة من هو أعظم منهم وأوثق ، کما اعترف به بعضهم ، وستعرف ذلک . ولو سلمنا أن القراء السبعة أو ثق من غیرهم ، وأعرف بوجوه القراءات ، فلا یکون هذا سببا لتخصیص التواتر بقراءاتهم دون غیرهم . نعم ذلک یوجب ترجیح قراءاتهم على غیرها فی مقام العمل ، وبین الامرین بعد المشرقین ، والحکم بتواتر جمیع القراءات باطل بالضرورة ....ان الاختلاف فی القراءة إنما یکون سببا لالتباس ما هو القرآن بغیره ، وعدم تمیزه من حیث الهیئة أو من حیث الاعراب ، وهذا لا ینافی تواتر أصل القرآن ، فالمادة متواترة وإن اختلف فی هیئتها أو فی إعرابها ، وإحدى الکیفیتین أو الکیفیات من القرآن قطعا وإن لم تعلم بخصوصها</ref>
رابعا: عدم تواتر برخی از قرائات درقرآن کریم – نظیر مالک و ملک - مستلزم عدم تواتراصل کلمات قرآنی نخواهد بود چون واژه‌ها و کلمات قرآن متواتر بوده و عدم تواتر برخی قرائات فقط در محدوده هیئات و اعراب کلمات می‌باشد . <ref>البیان فی تفسیر القرآن ص 159 ان مقتضی هذا الدلیل الحکم بتواتر جمیع القراءات ، وتخصیصه بالسبع أیضا تحکم باطل . ولا سیما أن فی غیر القراء السبعة من هو أعظم منهم وأوثق ، کما اعترف به بعضهم ، وستعرف ذلک . ولو سلمنا أن القراء السبعة أو ثق من غیرهم ، وأعرف بوجوه القراءات ، فلا یکون هذا سببا لتخصیص التواتر بقراءاتهم دون غیرهم . نعم ذلک یوجب ترجیح قراءاتهم علی غیرها فی مقام العمل ، وبین الامرین بعد المشرقین ، والحکم بتواتر جمیع القراءات باطل بالضرورة ....ان الاختلاف فی القراءة إنما یکون سببا لالتباس ما هو القرآن بغیره ، وعدم تمیزه من حیث الهیئة أو من حیث الاعراب ، وهذا لا ینافی تواتر أصل القرآن ، فالمادة متواترة وإن اختلف فی هیئتها أو فی إعرابها ، وإحدی الکیفیتین أو الکیفیات من القرآن قطعا وإن لم تعلم بخصوصها</ref>


==5- ادله قائلین به عدم تواتر قرائات سبعه==  
==5- ادله قائلین به عدم تواتر قرائات سبعه==  
خط ۲۹۸: خط ۲۹۸:
دلیل اول: نقل قرائات سبعه از طریق خبر واحد به دیگران  
دلیل اول: نقل قرائات سبعه از طریق خبر واحد به دیگران  
آیةالله خوئی در این زمینه می‌نویسد:  
آیةالله خوئی در این زمینه می‌نویسد:  
تحقیق و استقراء حال روایان از قراء سبعه بیانگر آن است که قرائات قراء سبعه از طریق اخبار احاد بدست ما رسیده است بنابر این ادعای قطع به تواتر قرائات ناصحیح خواهد بود مضافا به اینکه برخی از روایان از قراء سبعه وثاقتشان ثابت نشده است. <ref>البیان فی تفسیر القرآن - السید الخوئی - ص 151 الأول: إن استقراء حال الرواة یورث القطع بأن القراءات نقلت إلینا بأخبار الآحاد . وقد اتضح ذلک فیما أسلفناه فی تراجمهم فکیف تصح دعوى القطع بتواترها عن القراء . على أن بعض هؤلاء الرواة لم تثبت وثاقته</ref>
تحقیق و استقراء حال روایان از قراء سبعه بیانگر آن است که قرائات قراء سبعه از طریق اخبار احاد بدست ما رسیده است بنابر این ادعای قطع به تواتر قرائات ناصحیح خواهد بود مضافا به اینکه برخی از روایان از قراء سبعه وثاقتشان ثابت نشده است. <ref>البیان فی تفسیر القرآن - السید الخوئی - ص 151 الأول: إن استقراء حال الرواة یورث القطع بأن القراءات نقلت إلینا بأخبار الآحاد . وقد اتضح ذلک فیما أسلفناه فی تراجمهم فکیف تصح دعوی القطع بتواترها عن القراء . علی أن بعض هؤلاء الرواة لم تثبت وثاقته</ref>


    
    
خط ۳۰۷: خط ۳۰۷:




تحقیق در طرق راویان از قراء نیز مقتضی آن است که قرائات مذکور-قراء سبعه - از طریق خبر واحد به آنان منتقل شده است در این صورت اطمینان راویان به تواتر قرائات قراء سبعه ناممکن خواهد بود. <ref>البیان فی تفسیر القرآن - السید الخوئی - ص 151 الثانی: إن التأمل فی الطرق التی أخذ عنها القراء ، یدلنا دلالة قطعیة على أن هذه القراءات إنما نقلت إلیهم بطریق الآحاد</ref>
تحقیق در طرق راویان از قراء نیز مقتضی آن است که قرائات مذکور-قراء سبعه - از طریق خبر واحد به آنان منتقل شده است در این صورت اطمینان راویان به تواتر قرائات قراء سبعه ناممکن خواهد بود. <ref>البیان فی تفسیر القرآن - السید الخوئی - ص 151 الثانی: إن التأمل فی الطرق التی أخذ عنها القراء ، یدلنا دلالة قطعیة علی أن هذه القراءات إنما نقلت إلیهم بطریق الآحاد</ref>


   
   
خط ۳۱۵: خط ۳۱۵:
ایشان در تبیین دلیل سوم می‌فرماید:  
ایشان در تبیین دلیل سوم می‌فرماید:  


اسناد راویانی که قرائات سبعه را از قراء خاص نقل می‌کنند بیانگر آن است که تواتر "قرائات از قراء" ثابت است در حالی که معیار اصلی ثبوت تواتر "قرائات عن النبی ص" می‌باشد که منشا اثار شرعی خواهد بود. <ref>همان الثالث: اتصال أسانید القراءات بالقراء أنفسهم یقطع تواتر الأسانید حتى لو کانت رواتها فی جمیع الطبقات ممن یمتنع تواطؤهم على الکذب ، فإن کل قارئ إنما ینقل قراءته بنفسه</ref>
اسناد راویانی که قرائات سبعه را از قراء خاص نقل می‌کنند بیانگر آن است که تواتر "قرائات از قراء" ثابت است در حالی که معیار اصلی ثبوت تواتر "قرائات عن النبی ص" می‌باشد که منشا اثار شرعی خواهد بود. <ref>همان الثالث: اتصال أسانید القراءات بالقراء أنفسهم یقطع تواتر الأسانید حتی لو کانت رواتها فی جمیع الطبقات ممن یمتنع تواطؤهم علی الکذب ، فإن کل قارئ إنما ینقل قراءته بنفسه</ref>
    
    
دلیل چهارم: اجتهاد قراء سبعه در نوع قرائتشان  
دلیل چهارم: اجتهاد قراء سبعه در نوع قرائتشان  
خط ۳۲۱: خط ۳۲۱:


ایشان در تبیین دلیل مذکور می‌فرماید:  
ایشان در تبیین دلیل مذکور می‌فرماید:  
نوع استدلال و احتجاج قراء سبعه به صحت قرائت خویش بیانگر آن است که قرائتشان بر مبنای اجتهاد شخصی شان بوده است در نتیجه چنین اجتهادی تنها بر ای صاحبانش حجیت داشته و برای دیگران فاقد حجیت خواهد بود. <ref>همان الرابع: احتجاج کل قارئ من هؤلاء على صحة قراءته ، واحتجاج تابعیه على ذلک أیضا ، وإعراضه عن قراءة غیره دلیل قطعی على أن القراءات تستند إلى اجتهاد القراء وآرائهم ، لأنها لو کانت متواترة عن النبی صلى الله علیه وآله وسلم لم یحتج فی إثبات صحتها إلى الاستدلال والاحتجاج</ref>   
نوع استدلال و احتجاج قراء سبعه به صحت قرائت خویش بیانگر آن است که قرائتشان بر مبنای اجتهاد شخصی شان بوده است در نتیجه چنین اجتهادی تنها بر ای صاحبانش حجیت داشته و برای دیگران فاقد حجیت خواهد بود. <ref>همان الرابع: احتجاج کل قارئ من هؤلاء علی صحة قراءته ، واحتجاج تابعیه علی ذلک أیضا ، وإعراضه عن قراءة غیره دلیل قطعی علی أن القراءات تستند إلی اجتهاد القراء وآرائهم ، لأنها لو کانت متواترة عن النبی صلی الله علیه وآله وسلم لم یحتج فی إثبات صحتها إلی الاستدلال والاحتجاج</ref>   




خط ۳۲۹: خط ۳۲۹:




آیةالله خوئی در ادامه دلیل مذکور گفتار برخی از این اعلام را در مخالفت با تواتر قرائات سبعه بیان می‌کند. <ref>البیان فی تفسیر القرآن - السید الخوئی - ص 152 الخامس: ان فی إنکار جملة من أعلام المحققین على جملة من القراءات دلالة  واضحة على عدم تواترها ، إذ لو کانت متواترة لما صح هذا الانکار  فهذا ابن جریر الطبری أنکر قراءة ابن عامر ، وطعن فی کثیر من المواضع فی بعض القراءات المذکورة فی السبع ، وطعن بعضهم على قراءة حمزة ، وبعضهم على قراءة أبی عمرو ، وبعضهم على قراءة ابن کثیر  وأن کثیرا من العلماء أنکروا تواتر ما لا یظهر وجهه فی اللغة العربیة ، وحکموا بوقوع الخطأ فیه من بعض القراء وقد تقدم فی ترجمة حمزة إنکار قراءته من إمام الحنابلة أحمد ، ومن یزید بن هارون ، ومن ابن مهدی ومن أبی‌بکر بن عیاش ، ومن ابن درید ...</ref>
آیةالله خوئی در ادامه دلیل مذکور گفتار برخی از این اعلام را در مخالفت با تواتر قرائات سبعه بیان می‌کند. <ref>البیان فی تفسیر القرآن - السید الخوئی - ص 152 الخامس: ان فی إنکار جملة من أعلام المحققین علی جملة من القراءات دلالة  واضحة علی عدم تواترها ، إذ لو کانت متواترة لما صح هذا الانکار  فهذا ابن جریر الطبری أنکر قراءة ابن عامر ، وطعن فی کثیر من المواضع فی بعض القراءات المذکورة فی السبع ، وطعن بعضهم علی قراءة حمزة ، وبعضهم علی قراءة أبی عمرو ، وبعضهم علی قراءة ابن کثیر  وأن کثیرا من العلماء أنکروا تواتر ما لا یظهر وجهه فی اللغة العربیة ، وحکموا بوقوع الخطأ فیه من بعض القراء وقد تقدم فی ترجمة حمزة إنکار قراءته من إمام الحنابلة أحمد ، ومن یزید بن هارون ، ومن ابن مهدی ومن أبی‌بکر بن عیاش ، ومن ابن درید ...</ref>




خط ۳۵۲: خط ۳۵۲:




ایشان در ادامه قرائنی را در تایید اینکه مبنای قرائات قراء، اجتهادات شخصی آن‌ها بوده و نمی‌توان آنرا بعنوان روایت عن النبی ص پذیرفت، ذکر می‌کند. نکته دیگر در عدم حجیت قرائات آن است که مطالعه و بررسی تراجم برخی از قرا حاکی از عدم وثاقت برخی از آن‌هاست. <ref>جهت تفصیل بیشتر رک به:  البیان فی تفسیر القرآن ص 164-166 ذهب جماعة إلى حجیة هذه القراءات ، فجوزوا أن یستدل بها على الحکم الشرعی ، کما استدل على حرمة وطئ الحائض بعد نقائها من الحیض وقبل أن تغتسل ، بقراءة الکوفیین - غیر حفص - قوله تعالى: " ولا تقربوهن حتى یطهرن " بالتشدید . ولکن الحق عدم حجیة هذه القراءات ، فلا یستدل بها على الحکم الشرعی .والدلیل على ذلک أن کل واحد من هؤلاء القراء یحتمل فیه الغلط والاشتباه ، ولم یرد دلیل من العقل ، ولا من الشرع على وجوب اتباع قارئ منهم بالخصوص ، وقد استقل العقل ، وحکم الشرع بالمنع عن اتباع غیر العلم .  ... ان القراءات لم یتضح کونها روایة ، لتشملها هذه الأدلة ، فلعلها اجتهادات من القراء ، ویؤید هذا الاحتمال ما تقدم من تصریح بعض الاعلام بذلک ، بل إذا لاحظنا السبب الذی من أجله اختلف القراء فی قراءاتهم – وهو خلو المصاحف المرسلة إلى الجهات من النقط والشکل - یقوى هذا الاحتمال جدا .  قال ابن أبی هاشم:" إن السبب فی اختلاف القراءات السبع وغیرها  ان الجهات التی وجهت إلیها المصاحف کان بها من الصحابة من حمل عنه أهل تلک الجهة وکانت المصاحف خالیة من النقط والشکل . قال: فثبت أهل کل ناحیة على ما کانوا تلقوه سماعا عن الصحابة ، بشرط موافقة الخط ، وترکوا ما یخالف الخط . . . فمن ثم نشأالاختلاف بین قراء الأمصار "...... ان رواة کل قراءة من هذه القراءات ، لم تثبت وثاقتهم أجمع ، فلا تشمل أدلة حجیة خبر الثقة روایتهم . ویظهر ذلک مما قدمناه فی ترجمة أحوال القراء ورواتهم</ref>
ایشان در ادامه قرائنی را در تایید اینکه مبنای قرائات قراء، اجتهادات شخصی آن‌ها بوده و نمی‌توان آنرا بعنوان روایت عن النبی ص پذیرفت، ذکر می‌کند. نکته دیگر در عدم حجیت قرائات آن است که مطالعه و بررسی تراجم برخی از قرا حاکی از عدم وثاقت برخی از آن‌هاست. <ref>جهت تفصیل بیشتر رک به:  البیان فی تفسیر القرآن ص 164-166 ذهب جماعة إلی حجیة هذه القراءات ، فجوزوا أن یستدل بها علی الحکم الشرعی ، کما استدل علی حرمة وطئ الحائض بعد نقائها من الحیض وقبل أن تغتسل ، بقراءة الکوفیین - غیر حفص - قوله تعالی: " ولا تقربوهن حتی یطهرن " بالتشدید . ولکن الحق عدم حجیة هذه القراءات ، فلا یستدل بها علی الحکم الشرعی .والدلیل علی ذلک أن کل واحد من هؤلاء القراء یحتمل فیه الغلط والاشتباه ، ولم یرد دلیل من العقل ، ولا من الشرع علی وجوب اتباع قارئ منهم بالخصوص ، وقد استقل العقل ، وحکم الشرع بالمنع عن اتباع غیر العلم .  ... ان القراءات لم یتضح کونها روایة ، لتشملها هذه الأدلة ، فلعلها اجتهادات من القراء ، ویؤید هذا الاحتمال ما تقدم من تصریح بعض الاعلام بذلک ، بل إذا لاحظنا السبب الذی من أجله اختلف القراء فی قراءاتهم – وهو خلو المصاحف المرسلة إلی الجهات من النقط والشکل - یقوی هذا الاحتمال جدا .  قال ابن أبی هاشم:" إن السبب فی اختلاف القراءات السبع وغیرها  ان الجهات التی وجهت إلیها المصاحف کان بها من الصحابة من حمل عنه أهل تلک الجهة وکانت المصاحف خالیة من النقط والشکل . قال: فثبت أهل کل ناحیة علی ما کانوا تلقوه سماعا عن الصحابة ، بشرط موافقة الخط ، وترکوا ما یخالف الخط . . . فمن ثم نشأالاختلاف بین قراء الأمصار "...... ان رواة کل قراءة من هذه القراءات ، لم تثبت وثاقتهم أجمع ، فلا تشمل أدلة حجیة خبر الثقة روایتهم . ویظهر ذلک مما قدمناه فی ترجمة أحوال القراء ورواتهم</ref>




خط ۳۶۱: خط ۳۶۱:




آیةالله خوئی در این زمینه می‌نویسد: جمهوراعلام فریقین بجواز قرائات سبع در نماز فتوا داده بلکه عده‌ای از آنان ادعای اجماع نموده‌اند حتی برخی از آنان فتوا به جواز قرائات عشره داده و برخی دیگر نیز به جواز هر قرائتی که مطابق اصول ادبیات عربی یا مطابق یکی از مصاحف عثمانی – حتی بنحو احتمال البته بشرط صحت سند - باشد قائل شده‌اند<ref>البیان فی تفسیر القرآن ص 167-ذهب الجمهور من علماء الفریقین إلى جواز القراءة بکل واحدة من القراءات السبع فی الصلاة ، بل ادعی على ذلک الاجماع فی کلمات غیر واحد منهم وجوز بعضهم القراءة بکل واحدة من العشر ، وقال بعضهم بجواز القراءة بکل قراءة وافقت العربیة ولو بوجه ، ووافقت أحد المصاحف العثمانیة ولو احتمالا ، وصح سندها ، ولم یحصرها فی عدد معین </ref>
آیةالله خوئی در این زمینه می‌نویسد: جمهوراعلام فریقین بجواز قرائات سبع در نماز فتوا داده بلکه عده‌ای از آنان ادعای اجماع نموده‌اند حتی برخی از آنان فتوا به جواز قرائات عشره داده و برخی دیگر نیز به جواز هر قرائتی که مطابق اصول ادبیات عربی یا مطابق یکی از مصاحف عثمانی – حتی بنحو احتمال البته بشرط صحت سند - باشد قائل شده‌اند<ref>البیان فی تفسیر القرآن ص 167-ذهب الجمهور من علماء الفریقین إلی جواز القراءة بکل واحدة من القراءات السبع فی الصلاة ، بل ادعی علی ذلک الاجماع فی کلمات غیر واحد منهم وجوز بعضهم القراءة بکل واحدة من العشر ، وقال بعضهم بجواز القراءة بکل قراءة وافقت العربیة ولو بوجه ، ووافقت أحد المصاحف العثمانیة ولو احتمالا ، وصح سندها ، ولم یحصرها فی عدد معین </ref>


   
   
خط ۳۷۶: خط ۳۷۶:




لازم است سوره‌ای جهت قرائت آنتخاب گردد که اختلاف قرائت دران نباشد. <ref>البیان فی تفسیر القرآن ص 167-والحق: ان الذی تقتضیه القاعدة الأولیة ، هو عدم جواز القراءة فی الصلاة بکل قراءة لم تثبت القراءة بها من النبی الأکرم - صلى الله علیه وآله وسلم - أو من أحد أوصیائه المعصومین - علیهم السلام - ، لان الواجب فی الصلاة هو قراءة القرآن فلا یکفی قراءة شئ لم یحرز کونه قرآنا وقد استقل العقل بوجوب إحراز الفراغ الیقینی بعد العلم باشتغال الذمة ، وعلى ذلک فلا بد من تکرار الصلاة بعد القراءات المختلفة أو تکرار مورد الاختلاف فی الصلاة الواحدة ، لاحراز الامتثال القطعی ، ففی سورة الفاتحة یجب الجمع بین قراءة " مالک " ، وقراءة " ملک " . أما السورة التامة التی تجب قراءتها بعد الحمد - بناء على الأظهر - فیجب لها إما اختیار سورة لیس فیها اختلاف فی القراءة ، وإما التکرار على النحو المتقدم .</ref>
لازم است سوره‌ای جهت قرائت آنتخاب گردد که اختلاف قرائت دران نباشد. <ref>البیان فی تفسیر القرآن ص 167-والحق: ان الذی تقتضیه القاعدة الأولیة ، هو عدم جواز القراءة فی الصلاة بکل قراءة لم تثبت القراءة بها من النبی الأکرم - صلی الله علیه وآله وسلم - أو من أحد أوصیائه المعصومین - علیهم السلام - ، لان الواجب فی الصلاة هو قراءة القرآن فلا یکفی قراءة شئ لم یحرز کونه قرآنا وقد استقل العقل بوجوب إحراز الفراغ الیقینی بعد العلم باشتغال الذمة ، وعلی ذلک فلا بد من تکرار الصلاة بعد القراءات المختلفة أو تکرار مورد الاختلاف فی الصلاة الواحدة ، لاحراز الامتثال القطعی ، ففی سورة الفاتحة یجب الجمع بین قراءة " مالک " ، وقراءة " ملک " . أما السورة التامة التی تجب قراءتها بعد الحمد - بناء علی الأظهر - فیجب لها إما اختیار سورة لیس فیها اختلاف فی القراءة ، وإما التکرار علی النحو المتقدم .</ref>




نکته پایانی آنکه از منظر ایشان در صورتی که مشروعیت قرائتی خاص از ناحیه معصومین ثابت گردد و یا در عصر آنان متعارف بین مسلمین باشد در اینصورت اکتفا به آن - بدلیل عدم ردع آنان از قرائت خاص و نیز از باب" إقرأ کما یقرأ الناس " إقرؤا کما علمتم " - قطعا صحیح بوده و فقط قرائات شاذ فاقد اعتبار خواهد بود. <ref>جهت تفصیل بیشتر رک به:  البیان فی تفسیر القرآن ص 164-168 وأما بالنظر إلى ما ثبت قطعیا من تقریر المعصومین - علیهم السلام - شیعتهم على القراءة ، بأیة واحدة من القراءات المعروفة فی زمانهم ، فلا شک فی کفایة کل واحدة منها فقد کانت هذه القراءات معروفة فی زمانهم ، ولم یرد عنهم أنهم ردعوا عن بعضها ، ولو ثبت الردع لوصل إلینا بالتواتر ، ولا أقل من نقله بالآحاد ، بل ورد عنهم - علیهم السلام - إمضاء هذه القراءات بقولهم: " إقرأ کما یقرأ الناس " إقرؤا کما علمتم "  وعلى ذلک فلا معنى لتخصیص الجواز بالقراءات السبع أو العشر ، نعم یعتبر فی الجواز أن لا تکون القراءة شاذة ، غیر ثابتة بنقل الثقات عند علماء أهل السنة ، ولا موضوعة ، أما الشاذة فمثالها قراءة " ملک یوم الدین " بصیغة الماضی ونصب یوم ، وأما الموضوعة فمثالها قراءة " إنما  خشى الله من عباده العلماء " برفع کلمة الله ونصب کلمة العلماء على قراءة الخزاعی عن أبی حنیفة . وصفوة القول: أنه تجوز القراءة فی الصلاة بکل قراءة کانت متعارفة فی زمان أهل البیت علیهم السلام</ref>
نکته پایانی آنکه از منظر ایشان در صورتی که مشروعیت قرائتی خاص از ناحیه معصومین ثابت گردد و یا در عصر آنان متعارف بین مسلمین باشد در اینصورت اکتفا به آن - بدلیل عدم ردع آنان از قرائت خاص و نیز از باب" إقرأ کما یقرأ الناس " إقرؤا کما علمتم " - قطعا صحیح بوده و فقط قرائات شاذ فاقد اعتبار خواهد بود. <ref>جهت تفصیل بیشتر رک به:  البیان فی تفسیر القرآن ص 164-168 وأما بالنظر إلی ما ثبت قطعیا من تقریر المعصومین - علیهم السلام - شیعتهم علی القراءة ، بأیة واحدة من القراءات المعروفة فی زمانهم ، فلا شک فی کفایة کل واحدة منها فقد کانت هذه القراءات معروفة فی زمانهم ، ولم یرد عنهم أنهم ردعوا عن بعضها ، ولو ثبت الردع لوصل إلینا بالتواتر ، ولا أقل من نقله بالآحاد ، بل ورد عنهم - علیهم السلام - إمضاء هذه القراءات بقولهم: " إقرأ کما یقرأ الناس " إقرؤا کما علمتم "  وعلی ذلک فلا معنی لتخصیص الجواز بالقراءات السبع أو العشر ، نعم یعتبر فی الجواز أن لا تکون القراءة شاذة ، غیر ثابتة بنقل الثقات عند علماء أهل السنة ، ولا موضوعة ، أما الشاذة فمثالها قراءة " ملک یوم الدین " بصیغة الماضی ونصب یوم ، وأما الموضوعة فمثالها قراءة " إنما  خشی الله من عباده العلماء " برفع کلمة الله ونصب کلمة العلماء علی قراءة الخزاعی عن أبی حنیفة . وصفوة القول: أنه تجوز القراءة فی الصلاة بکل قراءة کانت متعارفة فی زمان أهل البیت علیهم السلام</ref>




خط ۳۸۹: خط ۳۸۹:
==الف - روایات “نزول قرآن به سبعه احرف” در منابع اهل سنت:==
==الف - روایات “نزول قرآن به سبعه احرف” در منابع اهل سنت:==
    
    
1-از پیامبر ص نقل شده است که فرمود: جبرئیل قرآن را نخست بر یک حرف بر من نازل کرد و من بعد از مراجعت پیوسته از او طلب می‌کردم که آنرا – تعداد حروف – را بیشتر کند تا اینکه به هفت حرف رساند. <ref>صحیح البخاری ج  6ص 100- عن عبیدالله بن عبدالله ان ابن عباس رضی الله عنهما حدثه ان رسول الله صلى الله علیه وسلم قال : أقرأنی جبریل على حرف فراجعته فلم أزل أستزیده ویزیدنی حتى انتهى إلى سبعة أحرف "</ref>
1-از پیامبر ص نقل شده است که فرمود: جبرئیل قرآن را نخست بر یک حرف بر من نازل کرد و من بعد از مراجعت پیوسته از او طلب می‌کردم که آنرا – تعداد حروف – را بیشتر کند تا اینکه به هفت حرف رساند. <ref>صحیح البخاری ج  6ص 100- عن عبیدالله بن عبدالله ان ابن عباس رضی الله عنهما حدثه ان رسول الله صلی الله علیه وسلم قال : أقرأنی جبریل علی حرف فراجعته فلم أزل أستزیده ویزیدنی حتی انتهی إلی سبعة أحرف "</ref>




2 –ابی بن کعب می‌گوید: درمسجد مردی را دیدم که قرائت نمازش را بشکل خاصی می‌خواند. من به شیوه قرائتش اعتراض کردم. سپس فرد دیگری را دیدم که قرائتش با نفر نخست مخالف بود. همگی بر پیامبر ص وارد شده و ماجرا را برای حضرت نقل کردم. حضرت قرائت هر دو را برغم مخالفتشان با یکدیگر تاییدکرد و چون حال مرا مشاهده کرد دستی بر سینه ام نهاد و فرمود: قرآن نخست بر یک حرف بر من نازل شد از خداوند درخواست کردم که بر امت من قرائت قرآن بر یک حرف دشواراست از این‌رو - بتدریج و درطی سه مرحله درخواست - در مرحله سوم قرآن بر من به هفت قرائت نازل گردید. <ref>صحیح مسلم ج 2ص 203- کنزالعمال ج 2ص 603- عن أبی بن کعب قال: " کنت فی المسجد فدخل رجل یصلی فقرأ قراءة أنکرتها علیه ، ثم دخل رجل آخر فقرأ قراءة غیر قراءة صاحبه ، فدخلنا جمیعا على رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم قال: فقلت یا رسول الله إن هذا قرأ قراءة أنکرتهاعلیه ، ثم دخل هذا فقرأ قراءة غیر قراءة  صاحبه ، فأمرهما رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم فقرءا ، فحسن رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم شأنهما ، فوقع فی نفسی من التکذیب ، ولا إذ کنت فی الجاهلیة فلما رأى رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم ما غشینی ضرب فی صدری ، ففضت عرقا کأنما أنظر إلى الله فرقا  فقال لی: یا أبی أرسل إلی أن اقرأ القرآن على حرف ، فرددت علیه أن هون على أمتی ، فرد علی فی الثانیة أن اقرأ القرآن على حرف فرددت علیه أن هون على أمتی ، فرد علی فی الثالثة ان أقرأه على سبعة أحرف ، ولک بکل ردة رددتها مسألة تسألنیها . فقلت: اللهم اغفر لامتی . اللهم اغفر لامتی ، وأخرت الثالثة لیوم یرغب فیه إلى الخلق کلهم حتى إبراهیم ‌علیه‌السلام</ref>   
2 –ابی بن کعب می‌گوید: درمسجد مردی را دیدم که قرائت نمازش را بشکل خاصی می‌خواند. من به شیوه قرائتش اعتراض کردم. سپس فرد دیگری را دیدم که قرائتش با نفر نخست مخالف بود. همگی بر پیامبر ص وارد شده و ماجرا را برای حضرت نقل کردم. حضرت قرائت هر دو را برغم مخالفتشان با یکدیگر تاییدکرد و چون حال مرا مشاهده کرد دستی بر سینه ام نهاد و فرمود: قرآن نخست بر یک حرف بر من نازل شد از خداوند درخواست کردم که بر امت من قرائت قرآن بر یک حرف دشواراست از این‌رو - بتدریج و درطی سه مرحله درخواست - در مرحله سوم قرآن بر من به هفت قرائت نازل گردید. <ref>صحیح مسلم ج 2ص 203- کنزالعمال ج 2ص 603- عن أبی بن کعب قال: " کنت فی المسجد فدخل رجل یصلی فقرأ قراءة أنکرتها علیه ، ثم دخل رجل آخر فقرأ قراءة غیر قراءة صاحبه ، فدخلنا جمیعا علی رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم قال: فقلت یا رسول الله إن هذا قرأ قراءة أنکرتهاعلیه ، ثم دخل هذا فقرأ قراءة غیر قراءة  صاحبه ، فأمرهما رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فقرءا ، فحسن رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم شأنهما ، فوقع فی نفسی من التکذیب ، ولا إذ کنت فی الجاهلیة فلما رأی رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم ما غشینی ضرب فی صدری ، ففضت عرقا کأنما أنظر إلی الله فرقا  فقال لی: یا أبی أرسل إلی أن اقرأ القرآن علی حرف ، فرددت علیه أن هون علی أمتی ، فرد علی فی الثانیة أن اقرأ القرآن علی حرف فرددت علیه أن هون علی أمتی ، فرد علی فی الثالثة ان أقرأه علی سبعة أحرف ، ولک بکل ردة رددتها مسألة تسألنیها . فقلت: اللهم اغفر لامتی . اللهم اغفر لامتی ، وأخرت الثالثة لیوم یرغب فیه إلی الخلق کلهم حتی إبراهیم ‌علیه‌السلام</ref>   




3 – ابوهریره از پیامبر ص نقل می‌کند که آن حضرت فرمود: قرآن بر هفت حرف نازل شده است پس آنرا بهمین صورت قرائت کنید. فقط هیچگاه رحمت را بعذاب و عذاب را به رحمت ختم نکنید. <ref>جامع البیان عن تاویل القرآن ج 1ص 25 عن أبی هریرة أنه قال: " قال رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم: إن هذا القرآن انزل على سبعة أحرف ، فاقرأوا ولا حرج ، ولکن لا تختموا ذکر رحمة بعذاب ، ولا ذکر عذاب برحمة "</ref>
3 – ابوهریره از پیامبر ص نقل می‌کند که آن حضرت فرمود: قرآن بر هفت حرف نازل شده است پس آنرا بهمین صورت قرائت کنید. فقط هیچگاه رحمت را بعذاب و عذاب را به رحمت ختم نکنید. <ref>جامع البیان عن تاویل القرآن ج 1ص 25 عن أبی هریرة أنه قال: " قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم: إن هذا القرآن انزل علی سبعة أحرف ، فاقرأوا ولا حرج ، ولکن لا تختموا ذکر رحمة بعذاب ، ولا ذکر عذاب برحمة "</ref>




4- در روایتی دیگر از پیامبرص نقل شده است که فرمود:قرآن بر هفت حرف علیم، حکیم، غفور، رحیم نازل شده است. <ref>عن أبی سلمة عن أبی هریرة قال: قال رسول الله ( صلى الله علیه وسلم ): " أنزل القرآن على سبعة أحرف علیم حکیم غفور رحیم "</ref>   
4- در روایتی دیگر از پیامبرص نقل شده است که فرمود:قرآن بر هفت حرف علیم، حکیم، غفور، رحیم نازل شده است. <ref>عن أبی سلمة عن أبی هریرة قال: قال رسول الله ( صلی الله علیه وسلم ): " أنزل القرآن علی سبعة أحرف علیم حکیم غفور رحیم "</ref>   




خط ۴۰۶: خط ۴۰۶:




اینها مهمترین روایات در زمینه نزول قرآن به سبعه احرف بود که همه آن‌ها از طریق اهل سنت رسیده است. <ref>البیان ص 169-189 هذه أهم الروایات التی رویت فی هذا المعنى ، وکلها من طرق أهل السنة</ref>   
اینها مهمترین روایات در زمینه نزول قرآن به سبعه احرف بود که همه آن‌ها از طریق اهل سنت رسیده است. <ref>البیان ص 169-189 هذه أهم الروایات التی رویت فی هذا المعنی ، وکلها من طرق أهل السنة</ref>   


==ب- روایات "نزول قرآن علی سبعه احرف" در منابع شیعی==  
==ب- روایات "نزول قرآن علی سبعه احرف" در منابع شیعی==  


نظیرروایاتی که در منابع اهل سنت در زمینه نزول قرآن بر سبعه احرف ذکر گردید در منابع شیعی نیز دیده می‌شود که برخی از آن‌ها را در اینجا بیان می‌کنیم:  
نظیرروایاتی که در منابع اهل سنت در زمینه نزول قرآن بر سبعه احرف ذکر گردید در منابع شیعی نیز دیده می‌شود که برخی از آن‌ها را در اینجا بیان می‌کنیم:  
حمادبن عثمان می‌گوید از امام صادق ع سئوال کردم: چرا احادیثی که از شما رسیده است با یکدیگر متفاوت است ؟ امام ع فرمود:قرآن بر هفت حرف نازل شده است و نزدیک ترین امر برای امام آن است که بر اساس هفت وجه فتوی بدهد. <ref>الخصال ص 358عن حماد ابن عثمان قال: قلت لأبی عبدالله ‌علیه‌السلام: إن الأحادیث تختلف عنکم قال: فقال:إن القرآن نزل على سبعة أحرف وأدنى ما للامام أن یفتی على سبعة وجوه ، ثم قال: " هذا عطاؤنا فامنن أو أمسک بغیر حساب</ref>
حمادبن عثمان می‌گوید از امام صادق ع سئوال کردم: چرا احادیثی که از شما رسیده است با یکدیگر متفاوت است ؟ امام ع فرمود:قرآن بر هفت حرف نازل شده است و نزدیک ترین امر برای امام آن است که بر اساس هفت وجه فتوی بدهد. <ref>الخصال ص 358عن حماد ابن عثمان قال: قلت لأبی عبدالله ‌علیه‌السلام: إن الأحادیث تختلف عنکم قال: فقال:إن القرآن نزل علی سبعة أحرف وأدنی ما للامام أن یفتی علی سبعة وجوه ، ثم قال: " هذا عطاؤنا فامنن أو أمسک بغیر حساب</ref>




اهل بیت ع از پیامبر ص نقل فرموده آند که:  
اهل بیت ع از پیامبر ص نقل فرموده آند که:  
پیک وحی از جانب خداوند متعال بر من نازل شد که امرالهی بر آن تعلق گرفته است که قرآن را بر یک حرف قرائت کنی. به خداوند متعال عرضه داشتم که دستورت را بر امتم وسعت داده و اسان کن. بار دیگر امر الهی بر قرائت به یک حرف تکرار شد؛ برای بار سوم نیز همین اتفاق افتاد اما در مرحله چهارم خداوند متعال فرمود: می‌توانی قرآن را بر هفت حرف قرائت نمائی نظربه اینکه در زمین از اغاز خلقتش، هفت عالم خلق شده است <ref> همان: عن عیسى بن عبدالله الهاشمی ، عن أبیه عن آبائه علیهم السلام قال: قال رسول الله صلى الله علیه وآله: أتانی آت من الله فقال: إن الله عز وجل یأمرک أن تقرأ القرآن على حرف واحد ، فقلت: یا رب وسع على أمتی فقال: إن الله عز وجل یأمرک أن تقرأ القرآن على حرف واحد ، فقلت: یا رب وسع على أمتی فقال: إن الله عز وجل یأمرک ( أن تقرأ القرآن على حرف واحد ، فقلت یا رب وسع على أمتی فقال: إن الله یأمرک أن تقرأ القرآن على سبعة أحرف خلق الله عز وجل فی الأرض منذ خلقها سبعة عالمین</ref>
پیک وحی از جانب خداوند متعال بر من نازل شد که امرالهی بر آن تعلق گرفته است که قرآن را بر یک حرف قرائت کنی. به خداوند متعال عرضه داشتم که دستورت را بر امتم وسعت داده و اسان کن. بار دیگر امر الهی بر قرائت به یک حرف تکرار شد؛ برای بار سوم نیز همین اتفاق افتاد اما در مرحله چهارم خداوند متعال فرمود: می‌توانی قرآن را بر هفت حرف قرائت نمائی نظربه اینکه در زمین از اغاز خلقتش، هفت عالم خلق شده است <ref> همان: عن عیسی بن عبدالله الهاشمی ، عن أبیه عن آبائه علیهم السلام قال: قال رسول الله صلی الله علیه وآله: أتانی آت من الله فقال: إن الله عز وجل یأمرک أن تقرأ القرآن علی حرف واحد ، فقلت: یا رب وسع علی أمتی فقال: إن الله عز وجل یأمرک أن تقرأ القرآن علی حرف واحد ، فقلت: یا رب وسع علی أمتی فقال: إن الله عز وجل یأمرک ( أن تقرأ القرآن علی حرف واحد ، فقلت یا رب وسع علی أمتی فقال: إن الله یأمرک أن تقرأ القرآن علی سبعة أحرف خلق الله عز وجل فی الأرض منذ خلقها سبعة عالمین</ref>




در روایتی دیگر از امام باقر ع نقل شده است که: تفسیر قرآن بر هفت حرف می‌باشد که برخی از آن‌ها مربوط به گذشته و برخی از آن‌ها مربوط به اینده است که علم آن نزد ائمه ع می‌باشد. <ref>بصائر الدرجات ص316 عن زرارة عن أبی جعفر ‌علیه‌السلام قال تفسیر القرآن على سبعة أحرف منه ما کان و منه ما لم یکن بعد ذلک تعرفه الأئمة </ref>
در روایتی دیگر از امام باقر ع نقل شده است که: تفسیر قرآن بر هفت حرف می‌باشد که برخی از آن‌ها مربوط به گذشته و برخی از آن‌ها مربوط به اینده است که علم آن نزد ائمه ع می‌باشد. <ref>بصائر الدرجات ص316 عن زرارة عن أبی جعفر ‌علیه‌السلام قال تفسیر القرآن علی سبعة أحرف منه ما کان و منه ما لم یکن بعد ذلک تعرفه الأئمة </ref>
   
   
در روایتی دیگر که از امام علی ع نقل شده است بجای سبعه احرف، سبعه اقسام ذکر شده است: قرآن از جانب خداوند بر هفت قسم نازل شده که هر یک از آن‌ها کفایت می‌کند و آن عبارتند از:. أمر وزجر وترغیب وترهیب وجدل ومثل وقصص. <ref>التفسیر الصافی ج 1ص59 عن أمیر المؤمنین ( ‌علیه‌السلام ) أنه قال: إن الله تبارک وتعالى أنزل القرآن على سبعة أقسام کل قسم منها کاف شاف وهی: أمر وزجر وترغیب وترهیب وجدل ومثل وقصص </ref>
در روایتی دیگر که از امام علی ع نقل شده است بجای سبعه احرف، سبعه اقسام ذکر شده است: قرآن از جانب خداوند بر هفت قسم نازل شده که هر یک از آن‌ها کفایت می‌کند و آن عبارتند از:. أمر وزجر وترغیب وترهیب وجدل ومثل وقصص. <ref>التفسیر الصافی ج 1ص59 عن أمیر المؤمنین ( ‌علیه‌السلام ) أنه قال: إن الله تبارک وتعالی أنزل القرآن علی سبعة أقسام کل قسم منها کاف شاف وهی: أمر وزجر وترغیب وترهیب وجدل ومثل وقصص </ref>




خط ۴۲۹: خط ۴۲۹:
دیدگاه زرکشی در البرهان  
دیدگاه زرکشی در البرهان  


ایشان بعد از بیان ثبوت روایات مذکور در منابع معتبر اهل سنت و پذیرش آن‌ها <ref>البرهان ص211  ثبت فی الصحیحین من حدیث ابن عباس أن رسول الله صلى الله علیه وسلم قال: " أقرأنی جبریل على حرف فراجعته ، ثم لم أزل أستزیده فیزیدنی ، حتى انتهى إلى سبعة أحرف " . زاد مسلم: قال ابن شهاب: بلغنی أن تلک السبعة إنما هی فی الأمر الذی یکون واحدا لا یختلف فی حلال ولا حرام</ref> به اختلاف گسترده آراء عالمان اهل سنت را در معنای سبعه احرف می‌پردازد:  
ایشان بعد از بیان ثبوت روایات مذکور در منابع معتبر اهل سنت و پذیرش آن‌ها <ref>البرهان ص211  ثبت فی الصحیحین من حدیث ابن عباس أن رسول الله صلی الله علیه وسلم قال: " أقرأنی جبریل علی حرف فراجعته ، ثم لم أزل أستزیده فیزیدنی ، حتی انتهی إلی سبعة أحرف " . زاد مسلم: قال ابن شهاب: بلغنی أن تلک السبعة إنما هی فی الأمر الذی یکون واحدا لا یختلف فی حلال ولا حرام</ref> به اختلاف گسترده آراء عالمان اهل سنت را در معنای سبعه احرف می‌پردازد:  




ابن عربی می‌گوید: در معنای سبعه احرف هیچ نصی و اثری دیده نشده است و بین عالمان درمعنای آن اختلاف است. ابوحاتم می‌گوید 35 دیدگاه در این زمینه وجود دارد و برخی معتقدند مراد و هدف از سبعه احرف، توسعه بر قاریان بوده از این‌رو مفید حصر نمی‌باشد. <ref>همان ص 212-213...وقال ابن العربی: لم یأت فی معنى هذا السبع نص ولا أثر ، واختلف الناس فی تعیینها . وقال الحافظ أبو حاتم بن حبان البستی: اختلف الناس فیها على خمسة وثلاثین قولا وقد وقفت منها على کثیر ; فذهب بعضهم إلى أن المراد التوسعة على القارئ ولم یقصد به الحصر . والأکثر على أنه محصور فی سبعة ; ثم اختلفوا: هل هی باقیة إلى الآن نقرؤها ؟ أم کان ذلک أولا ؟ ثم استقر الحال بعده على قولین . .. ثم اختلفوا: هل استقر فی حیاته صلى الله علیه وسلم ، أم بعد وفاته ؟ والأکثرون على الأول ،..   
ابن عربی می‌گوید: در معنای سبعه احرف هیچ نصی و اثری دیده نشده است و بین عالمان درمعنای آن اختلاف است. ابوحاتم می‌گوید 35 دیدگاه در این زمینه وجود دارد و برخی معتقدند مراد و هدف از سبعه احرف، توسعه بر قاریان بوده از این‌رو مفید حصر نمی‌باشد. <ref>همان ص 212-213...وقال ابن العربی: لم یأت فی معنی هذا السبع نص ولا أثر ، واختلف الناس فی تعیینها . وقال الحافظ أبو حاتم بن حبان البستی: اختلف الناس فیها علی خمسة وثلاثین قولا وقد وقفت منها علی کثیر ; فذهب بعضهم إلی أن المراد التوسعة علی القارئ ولم یقصد به الحصر . والأکثر علی أنه محصور فی سبعة ; ثم اختلفوا: هل هی باقیة إلی الآن نقرؤها ؟ أم کان ذلک أولا ؟ ثم استقر الحال بعده علی قولین . .. ثم اختلفوا: هل استقر فی حیاته صلی الله علیه وسلم ، أم بعد وفاته ؟ والأکثرون علی الأول ،..   
</ref>
</ref>


خط ۴۴۰: خط ۴۴۰:
   
   
دیدگاه زرقانی در مناهل العرفان فی علوم القرآن
دیدگاه زرقانی در مناهل العرفان فی علوم القرآن
ایشان روایات مذکور را صحیح و معتبر دانسته وناقلین آنرا جمع زیادی– 21نفر - از صحابه می‌داند. <ref>مناهل العرفان فی علوم القرآن ج 1ص99 ...لا سبیل إلى الاستدلال على هذا-  نزول القرآن على سبعة أحرف - إلا مما صح عن رسول الله صلى الله علیه وسلم ولقد جاء هذا النقل الصحیح من طرق مختلفة کثیرة وروی حدیث نزول القرآن على سبعة أحرف عن جمع کبیر من الصحابة</ref>   
ایشان روایات مذکور را صحیح و معتبر دانسته وناقلین آنرا جمع زیادی– 21نفر - از صحابه می‌داند. <ref>مناهل العرفان فی علوم القرآن ج 1ص99 ...لا سبیل إلی الاستدلال علی هذا-  نزول القرآن علی سبعة أحرف - إلا مما صح عن رسول الله صلی الله علیه وسلم ولقد جاء هذا النقل الصحیح من طرق مختلفة کثیرة وروی حدیث نزول القرآن علی سبعة أحرف عن جمع کبیر من الصحابة</ref>   




خط ۴۶۴: خط ۴۶۴:




مراد از نزول قرآن بر سبعه احرف این است که مجموعه قرآن را - بجهت توسعه و تسهیلی که درقرائت آن داده شده است- می‌توان بر وجوه هفتگانه از موارد اختلاف که ذکر شد قرائت نمود بنابر این مراد از سبعه احرف این نیست که هر کلمه قرآن را بتوان بر هفت وجه قرائت نمود. <ref>مناهل العرفان فی علوم القرآن ج 1ص108-109 ثم إن کلمة على فی قوله أنزل القرآن على سبعة أحرف تشیر إلى أن المسألة على هذا الشرط من التوسعة والتیسیر أی أنزل القرآن موسعا فیه على القارىء أن یقرأه على سبعة أوجه یقرأ بأی حرف أراد منها على البدل من صاحبه کأنه قال أنزل على هذا الشرط وعلى هذه التوسعة  ولیس المراد أن کل کلمة من القرآن تقرأ على سبعة أوجه إذا لقال إن هذا القرآن أنزل سبعة أحرف بحذف لفظ على   بل المراد ما علمت من أن هذا القرآن أنزل على هذا الشرط وهذه التوسعة بحیث لا تتجاوز وجوه الاختلاف سبعة أوجه مهما کثر ذلک التعدد والتنوع فی أداء اللفظ الواحد ومهما تعددت القراءات وطرقها فی الکلمة الواحدة</ref>  
مراد از نزول قرآن بر سبعه احرف این است که مجموعه قرآن را - بجهت توسعه و تسهیلی که درقرائت آن داده شده است- می‌توان بر وجوه هفتگانه از موارد اختلاف که ذکر شد قرائت نمود بنابر این مراد از سبعه احرف این نیست که هر کلمه قرآن را بتوان بر هفت وجه قرائت نمود. <ref>مناهل العرفان فی علوم القرآن ج 1ص108-109 ثم إن کلمة علی فی قوله أنزل القرآن علی سبعة أحرف تشیر إلی أن المسألة علی هذا الشرط من التوسعة والتیسیر أی أنزل القرآن موسعا فیه علی القاریء أن یقرأه علی سبعة أوجه یقرأ بأی حرف أراد منها علی البدل من صاحبه کأنه قال أنزل علی هذا الشرط وعلی هذه التوسعة  ولیس المراد أن کل کلمة من القرآن تقرأ علی سبعة أوجه إذا لقال إن هذا القرآن أنزل سبعة أحرف بحذف لفظ علی   بل المراد ما علمت من أن هذا القرآن أنزل علی هذا الشرط وهذه التوسعة بحیث لا تتجاوز وجوه الاختلاف سبعة أوجه مهما کثر ذلک التعدد والتنوع فی أداء اللفظ الواحد ومهما تعددت القراءات وطرقها فی الکلمة الواحدة</ref>  




ایشان حکمت نزول قرآن علی سبعه احرف را تسهیل قرائت بر امت اسلامی می‌داند بویژه اعراب عصر نزول قرآن که بدلیل تنوع و کثرت قبائل در بین آن‌ها، اشکال قرائات و لهجات شان با یکدیگر متفاوت بود. <ref>مناهل العرفان فی علوم القرآن ج 1ص 139-145 ...أن الحکمة فی نزول القرآن على الأحرف السبعة هی التیسیر على الأمة الإسلامیة کلها خصوصا الأمة العربیة التی شوفهت بالقرآن فإنها کانت قبائل کثیرة وکان بینها اختلاف فی اللهجات ونبرات الأصوات وطریقة الأداء وشهرة بعض الألفاظ فی بعض المدلولات على رغم أنها کانت تجمعها العروبة ویوحد بینها اللسان العربی العام. فلو أخذت کلها بقراءة القرآن على حرف واحد لشق ذلک علیها کما یشق على القاهری منا أن یتکلم بلهجة الأسیوطی مثلا</ref>  
ایشان حکمت نزول قرآن علی سبعه احرف را تسهیل قرائت بر امت اسلامی می‌داند بویژه اعراب عصر نزول قرآن که بدلیل تنوع و کثرت قبائل در بین آن‌ها، اشکال قرائات و لهجات شان با یکدیگر متفاوت بود. <ref>مناهل العرفان فی علوم القرآن ج 1ص 139-145 ...أن الحکمة فی نزول القرآن علی الأحرف السبعة هی التیسیر علی الأمة الإسلامیة کلها خصوصا الأمة العربیة التی شوفهت بالقرآن فإنها کانت قبائل کثیرة وکان بینها اختلاف فی اللهجات ونبرات الأصوات وطریقة الأداء وشهرة بعض الألفاظ فی بعض المدلولات علی رغم أنها کانت تجمعها العروبة ویوحد بینها اللسان العربی العام. فلو أخذت کلها بقراءة القرآن علی حرف واحد لشق ذلک علیها کما یشق علی القاهری منا أن یتکلم بلهجة الأسیوطی مثلا</ref>  




ایشان تنوع قرائات را قائم مقام تعدد در آیات دانسته و آنرا بیانگر نوعی بلاغت و اعجاز در جامعیت و کمال قرآن می‌داند مضافا آنکه به رغم این همه تنوع در قرآن هیچگونه تناقضی نمی‌توان دران یافت بلکه آیات الهی هر یک مصدق و مفسر دیگری می‌باشد. <ref>مناهل العرفان فی علوم القرآن ج 1ص 149 .....والخلاصة: أن تنوع القراءات یقوم مقام تعدد الآیات. وذلک ضرب من ضروب البلاغة یبتدئ من جمال هذا الإیجاز وینتهی إلى کمال الإعجاز. أضف إلى ذلک ما فی تنوع القراءات من البراهین الساطعة والأدلة القاطعة على أن القرآن کلام الله وعلى صدق من جاء به وهو رسول الله صلى الله علیه وسلم فإن هذه الاختلافات فی القراءة على کثرتها لا تؤدی إلى تناقض فی المقروء وتضاد ولا إلى تهافت وتخاذل بل القرآن کله على تنوع قراءاته یصدق بعضه بعضا ویبین بعضه بعضا ویشهد بعضه لبعض على نمط واحد فی علو الأسلوب والتعبیر وهدف واحد من سمو الهدایة والتعلیم. وذلک من غیر شک یفید تعدد الإعجاز بتعدد القراءات والحروف </ref>
ایشان تنوع قرائات را قائم مقام تعدد در آیات دانسته و آنرا بیانگر نوعی بلاغت و اعجاز در جامعیت و کمال قرآن می‌داند مضافا آنکه به رغم این همه تنوع در قرآن هیچگونه تناقضی نمی‌توان دران یافت بلکه آیات الهی هر یک مصدق و مفسر دیگری می‌باشد. <ref>مناهل العرفان فی علوم القرآن ج 1ص 149 .....والخلاصة: أن تنوع القراءات یقوم مقام تعدد الآیات. وذلک ضرب من ضروب البلاغة یبتدئ من جمال هذا الإیجاز وینتهی إلی کمال الإعجاز. أضف إلی ذلک ما فی تنوع القراءات من البراهین الساطعة والأدلة القاطعة علی أن القرآن کلام الله وعلی صدق من جاء به وهو رسول الله صلی الله علیه وسلم فإن هذه الاختلافات فی القراءة علی کثرتها لا تؤدی إلی تناقض فی المقروء وتضاد ولا إلی تهافت وتخاذل بل القرآن کله علی تنوع قراءاته یصدق بعضه بعضا ویبین بعضه بعضا ویشهد بعضه لبعض علی نمط واحد فی علو الأسلوب والتعبیر وهدف واحد من سمو الهدایة والتعلیم. وذلک من غیر شک یفید تعدد الإعجاز بتعدد القراءات والحروف </ref>




خط ۴۸۲: خط ۴۸۲:
   
   
ایشان در نقد کسانی که سبعه احرف را بمعنای سبعه قرائات تفسیر کرده‌اند می‌نویسد :  
ایشان در نقد کسانی که سبعه احرف را بمعنای سبعه قرائات تفسیر کرده‌اند می‌نویسد :  
کسانی که سبعه احرف در روایات را به سبعه قرائات حمل کرده‌اند قطع نظر از تکلفی که در تعیین این قرائات مرتکب شده‌اند دیدگاهشان با روایات دیگر که نزول قرآن را به حرف واحد دانسته و منشا اختلاف قرائات را اختلاف روات می‌داند منافات دارد. <ref>التفسیر الصافی ج 1ص59 والتوفیق بین الروایات کلها أن یقال: إن للقرآن سبعة أقسام من الآیات وسبعة بطون لکل آیة ونزل على سبع لغات . واما حمل الحدیث على سبعة أوجه من القراءات ثم التکلف فی تقسیم وجوه القراءات على هذا العدد کما نقله فی مجمع البیان عن بعضهم فلا وجه له مع أنه یکذبه ما رواه فی الکافی باسناده عن زرارة عن أبی جعفر ( ‌علیه‌السلام ) قال: إن القرآن واحد نزل من عند واحد ولکن الاختلاف یجیئ من قبل الرواة . وبإسناده عن الفضیل بن یسار قال: قلت لأبی عبدالله ( ‌علیه‌السلام ) إن الناس یقولون إن القرآن نزل على سبعة أحرف . فقال: کذبوا أعداء الله ولکنه نزل على حرف واحد من عند الواحد ، ومعنى هذا الحدیث معنى سابقه والمقصود منهما واحد وهو أن القراءة الصحیحة واحدة الا أنه ( ‌علیه‌السلام ) لما علم أنهم فهموا من الحدیث الذی رووه صحة القراءات جمیعا مع اختلاف‌ها کذبهم . وعلى هذا فلا تنافی بین هذین الحدیثین وشئ من أحادیث الأحرف أیضا</ref>
کسانی که سبعه احرف در روایات را به سبعه قرائات حمل کرده‌اند قطع نظر از تکلفی که در تعیین این قرائات مرتکب شده‌اند دیدگاهشان با روایات دیگر که نزول قرآن را به حرف واحد دانسته و منشا اختلاف قرائات را اختلاف روات می‌داند منافات دارد. <ref>التفسیر الصافی ج 1ص59 والتوفیق بین الروایات کلها أن یقال: إن للقرآن سبعة أقسام من الآیات وسبعة بطون لکل آیة ونزل علی سبع لغات . واما حمل الحدیث علی سبعة أوجه من القراءات ثم التکلف فی تقسیم وجوه القراءات علی هذا العدد کما نقله فی مجمع البیان عن بعضهم فلا وجه له مع أنه یکذبه ما رواه فی الکافی باسناده عن زرارة عن أبی جعفر ( ‌علیه‌السلام ) قال: إن القرآن واحد نزل من عند واحد ولکن الاختلاف یجیئ من قبل الرواة . وبإسناده عن الفضیل بن یسار قال: قلت لأبی عبدالله ( ‌علیه‌السلام ) إن الناس یقولون إن القرآن نزل علی سبعة أحرف . فقال: کذبوا أعداء الله ولکنه نزل علی حرف واحد من عند الواحد ، ومعنی هذا الحدیث معنی سابقه والمقصود منهما واحد وهو أن القراءة الصحیحة واحدة الا أنه ( ‌علیه‌السلام ) لما علم أنهم فهموا من الحدیث الذی رووه صحة القراءات جمیعا مع اختلاف‌ها کذبهم . وعلی هذا فلا تنافی بین هذین الحدیثین وشئ من أحادیث الأحرف أیضا</ref>


    
    
خط ۴۹۲: خط ۴۹۲:


انچه که امر را در جمع فهم این روایات اسان می‌کند قرائنی است که در آن‌ها وجود دارد چون در برخی از آن‌ها امده است که مراد از هفت حرف عبارتست از: أمر وزجر وترغیب وترهیب وجدل وقصص ومثل و در بعض دیگر امده است مراد از سبعه احرف عبارتست از: زجر وأمر وحلال وحرام ومحکم متشابه
انچه که امر را در جمع فهم این روایات اسان می‌کند قرائنی است که در آن‌ها وجود دارد چون در برخی از آن‌ها امده است که مراد از هفت حرف عبارتست از: أمر وزجر وترغیب وترهیب وجدل وقصص ومثل و در بعض دیگر امده است مراد از سبعه احرف عبارتست از: زجر وأمر وحلال وحرام ومحکم متشابه
و از امام علی ع نیز نقل شده است که مراد از هفت حرف عبارتست از: أمر وزجر وترغیب - وترهیب وجدل ومثل وقصص <ref>المیزان ج 3ص 74أقول والحدیث -"انزل القرآن على سبعة أحرف"- وإن کان مرویا باختلاف ما فی لفظه لکن معناها مروی مستفیضا والروایات متقاربة معنى روتها العامة والخاصة وقد اختلف فی معنى الحدیث اختلافا شدیدا ربما انهی إلى أربعین قولا والذی یهون الخطب أن فی نفس الاخبار تفسیرا لهذه السبعة الأحرف وعلیه التعویل . ففی بعض الاخبار: نزل القرآن على سبعة أحرف - أمر وزجر وترغیب وترهیب وجدل وقصص ومثل وفی بعضها: زجر وأمر وحلال وحرام ومحکم  متشابه وأمثال وعن علی ‌علیه‌السلام: أن الله أنزل القرآن على سبعة أقسام - کل منها کاف شاف وهی أمر وزجر وترغیب - وترهیب وجدل ومثل وقصص </ref>
و از امام علی ع نیز نقل شده است که مراد از هفت حرف عبارتست از: أمر وزجر وترغیب - وترهیب وجدل ومثل وقصص <ref>المیزان ج 3ص 74أقول والحدیث -"انزل القرآن علی سبعة أحرف"- وإن کان مرویا باختلاف ما فی لفظه لکن معناها مروی مستفیضا والروایات متقاربة معنی روتها العامة والخاصة وقد اختلف فی معنی الحدیث اختلافا شدیدا ربما انهی إلی أربعین قولا والذی یهون الخطب أن فی نفس الاخبار تفسیرا لهذه السبعة الأحرف وعلیه التعویل . ففی بعض الاخبار: نزل القرآن علی سبعة أحرف - أمر وزجر وترغیب وترهیب وجدل وقصص ومثل وفی بعضها: زجر وأمر وحلال وحرام ومحکم  متشابه وأمثال وعن علی ‌علیه‌السلام: أن الله أنزل القرآن علی سبعة أقسام - کل منها کاف شاف وهی أمر وزجر وترغیب - وترهیب وجدل ومثل وقصص </ref>


دیدگاه نهائی ایشان در معنای روایات سبعه احرف این است که مراد از سبعه احرف، اقسام هفتگانه خطاب و بیان درقرآن می‌باشد. <ref>المیزان ج 3ص74 فالمتعین حمل السبعة الأحرف على أقسام الخطاب وأنواع البیان وهی سبعة على وحدتها فی الدعوة إلى الله وإلى صراطه المستقیم ویمکن ان یستفاد من هذه الروایة حصر أصول المعارف الإلهیة فی الأمثال فإن بقیة السبعة لا تلائمها إلا بنوع من العنایة على ما لا یخفى</ref>  
دیدگاه نهائی ایشان در معنای روایات سبعه احرف این است که مراد از سبعه احرف، اقسام هفتگانه خطاب و بیان درقرآن می‌باشد. <ref>المیزان ج 3ص74 فالمتعین حمل السبعة الأحرف علی أقسام الخطاب وأنواع البیان وهی سبعة علی وحدتها فی الدعوة إلی الله وإلی صراطه المستقیم ویمکن ان یستفاد من هذه الروایة حصر أصول المعارف الإلهیة فی الأمثال فإن بقیة السبعة لا تلائمها إلا بنوع من العنایة علی ما لا یخفی</ref>  




خط ۵۰۳: خط ۵۰۳:


1-مخالفت احادیث مذکور- نزول قرآن علی سبعه احرف- با روایات صحیحه‌ای که از ائمه معصومین علیهم السلام وارد شده است:  
1-مخالفت احادیث مذکور- نزول قرآن علی سبعه احرف- با روایات صحیحه‌ای که از ائمه معصومین علیهم السلام وارد شده است:  
ایشان در این رابطه می‌نویسد: مفاد این احادیث با صحیحه زراره که نزول قرآن را بر حرف واحد دانسته و منشا اختلاف در قرائات را راویان می‌داند مخالف است. در روایتی دیگر امام صادق ع قول به نزول قرآن بر سبعه احرف را به دشمنان اسلام نسبت داده و آنرا دروغ می‌داند و اظهار می‌فرماید:. . . ولکنه – قرآن - نزل على حرف واحد من عند الواحد قرآن. <ref>البیان فی تفسیر القرآن  ص177 وهی مخالفة لصحیحة زرارة عن أبی جعفر ‌علیه‌السلام قال:" إن القرآن واحد نزل من عند واحد ، ولکن الاختلاف یجئ من قبل الرواة " وقد سأل الفضیل بن یسار أبا عبدالله ‌علیه‌السلام فقال: إن الناس یقولون: إن القرآن نزل على سبعة أحرف . فقال أبو عبدالله ‌علیه‌السلام: " کذبوا - أعداء الله - ولکنه نزل على حرف واحد من عند الواحد "</ref>
ایشان در این رابطه می‌نویسد: مفاد این احادیث با صحیحه زراره که نزول قرآن را بر حرف واحد دانسته و منشا اختلاف در قرائات را راویان می‌داند مخالف است. در روایتی دیگر امام صادق ع قول به نزول قرآن بر سبعه احرف را به دشمنان اسلام نسبت داده و آنرا دروغ می‌داند و اظهار می‌فرماید:. . . ولکنه – قرآن - نزل علی حرف واحد من عند الواحد قرآن. <ref>البیان فی تفسیر القرآن  ص177 وهی مخالفة لصحیحة زرارة عن أبی جعفر ‌علیه‌السلام قال:" إن القرآن واحد نزل من عند واحد ، ولکن الاختلاف یجئ من قبل الرواة " وقد سأل الفضیل بن یسار أبا عبدالله ‌علیه‌السلام فقال: إن الناس یقولون: إن القرآن نزل علی سبعة أحرف . فقال أبو عبدالله ‌علیه‌السلام: " کذبوا - أعداء الله - ولکنه نزل علی حرف واحد من عند الواحد "</ref>




ایشان بعد از ذکر حدیث مذکور می‌نویسد:  
ایشان بعد از ذکر حدیث مذکور می‌نویسد:  


روایات سبعه احرف بدلیل مخالفت با قرآن و روایات صحیحه‌ای که از اهل بیت رسیده است فاقد حجیت بوده و ارزش بررسی سندی را ندارد. <ref>البیان فی تفسیر القرآن  ص177....وقد تقدم إجمالا أن المراجع بعد النبی صلى الله علیه وآله وسلم فی أمور الدین ، إنما هو کتاب الله وأهل البیت الذین أذهب الله عنهم الرجس وطهرهم تطهیرا " ... " ولا قیمة للروایات إذا کانت مخالفة لما یصح عنهم . ولذلک لا یهمنا أن نتکلم عن أسانید هذه الروایات . وهذا أول شئ تسقط به الروایة عن الاعتبار الحجیة</ref>
روایات سبعه احرف بدلیل مخالفت با قرآن و روایات صحیحه‌ای که از اهل بیت رسیده است فاقد حجیت بوده و ارزش بررسی سندی را ندارد. <ref>البیان فی تفسیر القرآن  ص177....وقد تقدم إجمالا أن المراجع بعد النبی صلی الله علیه وآله وسلم فی أمور الدین ، إنما هو کتاب الله وأهل البیت الذین أذهب الله عنهم الرجس وطهرهم تطهیرا " ... " ولا قیمة للروایات إذا کانت مخالفة لما یصح عنهم . ولذلک لا یهمنا أن نتکلم عن أسانید هذه الروایات . وهذا أول شئ تسقط به الروایة عن الاعتبار الحجیة</ref>




خط ۵۱۸: خط ۵۱۸:


   
   
ایشان درادامه نمونه‌های دیگری از تناقض را در روایات مذکور بیان می‌کند. <ref>البیان ص177 فمن التناقض أن بعض الروایات دل على أن جبرئیل أقرأ النبی صلى الله علیه وآله وسلم على حرف فاستزاده النبی صلى الله علیه وآله وسلم فزاده ، حتى انتهى إلى سبعة أحرف ، وهذا یدل على أن الزیادة کانت على التدریج ، وفی بعضها أن الزیادة کانت مرة واحدة فی المرة الثالثة ، وفی بعضها أن الله أمره فی المرة الثالثة أن یقرأ القرآن على ثلاثة أحرف ، وکان الامر بقراءة سبع فی المرة الرابعة ومن التناقض أن بعض الروایات یدل على أن الزیادة کلها کانت فی مجلس واحد ، وأن طلب النبی صلى الله علیه وآله وسلم الزیادة کان بإرشاد میکائیل ، فزاده جبرئیل حتى بلغ سبعا ، وبعضها یدل على أن جبرئیل کان ینطلق ویعود مرة بعد مرة . ومن التناقض أن بعض الروایات یقول: إن أبی دخل المسجد ، فرأى رجلا یقرأ على خلاف قراءته . وفی بعضها أنه کان فی المسجد ، فدخل رجلان وقرءا على خلاف قراءته . وقد وقع فیها الاختلاف أیضا فیما قاله النبی - صلى الله علیه وآله وسلم - لأبی . . إلى غیر ذلک من الاختلاف</ref>
ایشان درادامه نمونه‌های دیگری از تناقض را در روایات مذکور بیان می‌کند. <ref>البیان ص177 فمن التناقض أن بعض الروایات دل علی أن جبرئیل أقرأ النبی صلی الله علیه وآله وسلم علی حرف فاستزاده النبی صلی الله علیه وآله وسلم فزاده ، حتی انتهی إلی سبعة أحرف ، وهذا یدل علی أن الزیادة کانت علی التدریج ، وفی بعضها أن الزیادة کانت مرة واحدة فی المرة الثالثة ، وفی بعضها أن الله أمره فی المرة الثالثة أن یقرأ القرآن علی ثلاثة أحرف ، وکان الامر بقراءة سبع فی المرة الرابعة ومن التناقض أن بعض الروایات یدل علی أن الزیادة کلها کانت فی مجلس واحد ، وأن طلب النبی صلی الله علیه وآله وسلم الزیادة کان بإرشاد میکائیل ، فزاده جبرئیل حتی بلغ سبعا ، وبعضها یدل علی أن جبرئیل کان ینطلق ویعود مرة بعد مرة . ومن التناقض أن بعض الروایات یقول: إن أبی دخل المسجد ، فرأی رجلا یقرأ علی خلاف قراءته . وفی بعضها أنه کان فی المسجد ، فدخل رجلان وقرءا علی خلاف قراءته . وقد وقع فیها الاختلاف أیضا فیما قاله النبی - صلی الله علیه وآله وسلم - لأبی . . إلی غیر ذلک من الاختلاف</ref>
   
   
3-عدم تناسب در سئوال و جواب برخی از روایات مذکور:  
3-عدم تناسب در سئوال و جواب برخی از روایات مذکور:  
در یکی از روایات تعدد قرائات به نقل از ابن مسعود امده است که اظهار داشت در تعداد آیات سوره‌ای از قرآن با جمعی اختلاف داشتیم ؛ بنزد رسول الله ص امده و به حضرتش عرضه داشتیم که در قرائت با یکدیگر اختلاف داریم. پیامبر ص برافروخته شده و از شدت ناراحتی فرمود:امتهای قبل ازشما بسبب همین اختلافات هلاک شدند آنگاه امام علی ع از ناحیه پیامبر ص بما فرمود: قرآن را بهمان گونه که تعلیم داده شده اید قرائت کنید. <ref>مسند احمد ج 1ص106 ؛کنزالعمال ج 2ص 339: عن عاصم عن زر عن عبدالله ابن مسعود قال: " تمارینا فی سورة من القرآن ، فقلنا: خمس وثلاثون ، أو ست وثلاثون آیة . قال: فانطلقنا إلى رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم فوجدنا علیا یناجیه . قال: فقلنا إنما اختلفنا فی القراءة . قال: فاحمر وجه رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم وقال: إنما هلک من کان قبلکم باختلافهم بینهم . قال: ثم أسر إلى علی شیئا . فقال لنا علی: إن رسول الله یأمرکم أن تقرأوا کما علمتم</ref>  
در یکی از روایات تعدد قرائات به نقل از ابن مسعود امده است که اظهار داشت در تعداد آیات سوره‌ای از قرآن با جمعی اختلاف داشتیم ؛ بنزد رسول الله ص امده و به حضرتش عرضه داشتیم که در قرائت با یکدیگر اختلاف داریم. پیامبر ص برافروخته شده و از شدت ناراحتی فرمود:امتهای قبل ازشما بسبب همین اختلافات هلاک شدند آنگاه امام علی ع از ناحیه پیامبر ص بما فرمود: قرآن را بهمان گونه که تعلیم داده شده اید قرائت کنید. <ref>مسند احمد ج 1ص106 ؛کنزالعمال ج 2ص 339: عن عاصم عن زر عن عبدالله ابن مسعود قال: " تمارینا فی سورة من القرآن ، فقلنا: خمس وثلاثون ، أو ست وثلاثون آیة . قال: فانطلقنا إلی رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فوجدنا علیا یناجیه . قال: فقلنا إنما اختلفنا فی القراءة . قال: فاحمر وجه رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم وقال: إنما هلک من کان قبلکم باختلافهم بینهم . قال: ثم أسر إلی علی شیئا . فقال لنا علی: إن رسول الله یأمرکم أن تقرأوا کما علمتم</ref>  






آیةالله خوئی ره در نقد روایت مذکور می‌نویسد: در سئوال و جوابی که در این روایت بیان گردیده است تناسبی وجود ندارد چون اختلاف اصلی بین ابن مسعود و دیگران در تعداد آیات یک سوره می‌باشد در حالی که سئوالشان از پیامبرص در زمینه اختلاف درقرائت و در پاسخ پیامبر ص نیز به مطلب دیگری پرداخته شده است. در نتیجه بین سئوال و جواب ارتباطی وجود ندارد. <ref>البیان فی تفسیر القرآن ص178 ومن عدم التناسب بین السؤال والجواب ، ما فی روایة ابن مسعود من قول علی ‌علیه‌السلام إن رسول الله - صلى الله علیه وآله وسلم - یأمرکم أن تقرؤا کما علمتم . فإن هذا الجواب لا یرتبط بما وقع فیه النزاع من الاختلاف فی عدد الآیات </ref>
آیةالله خوئی ره در نقد روایت مذکور می‌نویسد: در سئوال و جوابی که در این روایت بیان گردیده است تناسبی وجود ندارد چون اختلاف اصلی بین ابن مسعود و دیگران در تعداد آیات یک سوره می‌باشد در حالی که سئوالشان از پیامبرص در زمینه اختلاف درقرائت و در پاسخ پیامبر ص نیز به مطلب دیگری پرداخته شده است. در نتیجه بین سئوال و جواب ارتباطی وجود ندارد. <ref>البیان فی تفسیر القرآن ص178 ومن عدم التناسب بین السؤال والجواب ، ما فی روایة ابن مسعود من قول علی ‌علیه‌السلام إن رسول الله - صلی الله علیه وآله وسلم - یأمرکم أن تقرؤا کما علمتم . فإن هذا الجواب لا یرتبط بما وقع فیه النزاع من الاختلاف فی عدد الآیات </ref>




خط ۵۳۱: خط ۵۳۱:




متن گفتار ایشان در این زمینه عبارتست از: أضف إلى جمیع ذلک أنه لا یرجع نزول القرآن على سبعة أحرف إلى معنى معقول، ولا یتحصل للناظر فیها معنى صحیح. <ref>البیان فی تفسیر القرآن ص 178</ref>
متن گفتار ایشان در این زمینه عبارتست از: أضف إلی جمیع ذلک أنه لا یرجع نزول القرآن علی سبعة أحرف إلی معنی معقول، ولا یتحصل للناظر فیها معنی صحیح. <ref>البیان فی تفسیر القرآن ص 178</ref>




خط ۵۴۹: خط ۵۴۹:




ایشان موافقین دیدگاه مذکور را طبری، قرطبی و بسیاری از اهل علم می‌داند. <ref>إن المراد سبعة أوجه من المعانی المتقاربة بألفاظ مختلفة نحو " عجل ، وأسرع ، واسع " وکانت هذه الأحرف باقیة إلى زمان عثمان فحصرها عثمان بحرف واحد ، وأمر بإحراق بقیة المصاحف التی کانت على غیره من الحروف الستة . واختار هذا الوجه الطبری وجماعة  وذکر القرطبی أنه مختار أکثر أهل العلم وکذلک قال أبو عمرو بن عبدالبر.</ref>
ایشان موافقین دیدگاه مذکور را طبری، قرطبی و بسیاری از اهل علم می‌داند. <ref>إن المراد سبعة أوجه من المعانی المتقاربة بألفاظ مختلفة نحو " عجل ، وأسرع ، واسع " وکانت هذه الأحرف باقیة إلی زمان عثمان فحصرها عثمان بحرف واحد ، وأمر بإحراق بقیة المصاحف التی کانت علی غیره من الحروف الستة . واختار هذا الوجه الطبری وجماعة  وذکر القرطبی أنه مختار أکثر أهل العلم وکذلک قال أبو عمرو بن عبدالبر.</ref>




خط ۵۵۵: خط ۵۵۵:




درزمینه جزئیات مطالب وحی شده می‌پرسید که ایا اخر آیات نازل شده، عزیز حکیم است یا سمیع علیم، یا عزیز علیم " ؟ پیامبر ص فرمود هرکدام را که بنویسی کافی است. کاتب گفت پیامبرص کیفیت نوشتن اخر آیات را بمن واگذار کرده است پس من هر چه را که بخواهم بنویسم. <ref>البیان فی تفسیر القرآن ص 178-180 عن ابن شهاب . قال: " أخبرنی سعید بن المسیب أن الذی ذکر الله تعالى ذکره: " إنما یعلمه بشر 16: 103 " إنما افتتن أنه کان یکتب الوحی ، فکان یملی علیه رسول الله - صلى الله علیه وآله وسلم - سمیع علیم ، أو عزیز حکیم ، وغیر ذلک من خواتم الآی ، ثم یشتغل عنه رسول الله - صلى الله علیه وآله وسلم - وهو على الوحی ، فیستفهم رسول الله - صلى الله علیه وآله وسلم - فیقول: " أعزیز حکیم ، أو سمیع علیم ، أو عزیز علیم " ؟ فیقول له رسول الله - صلى الله علیه وآله وسلم - أی ذلک کتبت فهو کذلک ، ففتنه ذلک . فقال: إن محمدا أوکل ذلک إلی فاکتب ما شئت " . .</ref>.  
درزمینه جزئیات مطالب وحی شده می‌پرسید که ایا اخر آیات نازل شده، عزیز حکیم است یا سمیع علیم، یا عزیز علیم " ؟ پیامبر ص فرمود هرکدام را که بنویسی کافی است. کاتب گفت پیامبرص کیفیت نوشتن اخر آیات را بمن واگذار کرده است پس من هر چه را که بخواهم بنویسم. <ref>البیان فی تفسیر القرآن ص 178-180 عن ابن شهاب . قال: " أخبرنی سعید بن المسیب أن الذی ذکر الله تعالی ذکره: " إنما یعلمه بشر 16: 103 " إنما افتتن أنه کان یکتب الوحی ، فکان یملی علیه رسول الله - صلی الله علیه وآله وسلم - سمیع علیم ، أو عزیز حکیم ، وغیر ذلک من خواتم الآی ، ثم یشتغل عنه رسول الله - صلی الله علیه وآله وسلم - وهو علی الوحی ، فیستفهم رسول الله - صلی الله علیه وآله وسلم - فیقول: " أعزیز حکیم ، أو سمیع علیم ، أو عزیز علیم " ؟ فیقول له رسول الله - صلی الله علیه وآله وسلم - أی ذلک کتبت فهو کذلک ، ففتنه ذلک . فقال: إن محمدا أوکل ذلک إلی فاکتب ما شئت " . .</ref>.  




ایشان سپس به روایت دیگری که قائلین وجه نخست بدان استناد نموده‌اند اشاره نموده و می‌نویسد: واستدلوا أیضا على ذلک بما تقدم من الروایات الدالة على التوسعة: " ما لم تختم آیة رحمة بعذاب، أو آیة عذاب برحمة " <ref>همان ص 180</ref>
ایشان سپس به روایت دیگری که قائلین وجه نخست بدان استناد نموده‌اند اشاره نموده و می‌نویسد: واستدلوا أیضا علی ذلک بما تقدم من الروایات الدالة علی التوسعة: " ما لم تختم آیة رحمة بعذاب، أو آیة عذاب برحمة " <ref>همان ص 180</ref>


   
   
مفاد روایت مذکورتوسعه مردم در امر قرائت قرآن است مادامی که رحمت را به عذاب و عذاب را به رحمت تغییر ندهند. <ref>جامع البیان عن تاویل القرآن ج 1ص 25 عن أبی هریرة أنه قال: " قال رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم: إن هذا القرآن انزل على سبعة أحرف ، فاقرأوا ولا حرج ، ولکن لا تختموا ذکر رحمة بعذاب ، ولا ذکر عذاب برحمة</ref>
مفاد روایت مذکورتوسعه مردم در امر قرائت قرآن است مادامی که رحمت را به عذاب و عذاب را به رحمت تغییر ندهند. <ref>جامع البیان عن تاویل القرآن ج 1ص 25 عن أبی هریرة أنه قال: " قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم: إن هذا القرآن انزل علی سبعة أحرف ، فاقرأوا ولا حرج ، ولکن لا تختموا ذکر رحمة بعذاب ، ولا ذکر عذاب برحمة</ref>
    
    
اشکال به وجه اول:   
اشکال به وجه اول:   
خط ۵۷۴: خط ۵۷۴:


ایشان در بیان ایراد مذکور می‌فرماید:  
ایشان در بیان ایراد مذکور می‌فرماید:  
هر گاه براساس این روایات مردم را در قرائت قرآن مجاز بدانیم که الفاظ قرآن را به کلماتی مشابه آن تغییر دهند قطعا این امر بتدریج سبب هدم قرآن می‌گردد. بعنوان نمونه: ایا هیچ عاقلی خود را مجاز می‌داند سوره یس را بدینگونه قرائت کند: یس، والذکر العظیم، إنک لمن الأنبیاء، على طریق سوی، إنزال الحمید الکریم، لتخوف قوما ما خوف أسلافهم فهم ساهون "
هر گاه براساس این روایات مردم را در قرائت قرآن مجاز بدانیم که الفاظ قرآن را به کلماتی مشابه آن تغییر دهند قطعا این امر بتدریج سبب هدم قرآن می‌گردد. بعنوان نمونه: ایا هیچ عاقلی خود را مجاز می‌داند سوره یس را بدینگونه قرائت کند: یس، والذکر العظیم، إنک لمن الأنبیاء، علی طریق سوی، إنزال الحمید الکریم، لتخوف قوما ما خوف أسلافهم فهم ساهون "




در حالی که پیامبرص بر اساس ایه" قل ما یکون لی أن أبدله من تلقاء نفسی إن أتبع إلا ما یوحى إلی 10: 15 " حق تبدیل کلمات قرآن را ندارد پس چگونه دیگران حق چنین تغییری را خواهند داشت.  
در حالی که پیامبرص بر اساس ایه" قل ما یکون لی أن أبدله من تلقاء نفسی إن أتبع إلا ما یوحی إلی 10: 15 " حق تبدیل کلمات قرآن را ندارد پس چگونه دیگران حق چنین تغییری را خواهند داشت.  




از طرفی در برخی از روایات امده است که پیامبر ص حتی از تغییر در کلمات دعا به کلمات مشابه نهی می‌نمود پس چگونه تغییر و تبدیل کلمات قرآن را تجویز می‌کرد. <ref>همان ص 180-181: ثانیا: إن کان المراد من هذا الوجه أن النبی - صلى الله علیه وآله وسلم - قد جوز تبدیل کلمات القرآن الموجودة بکلمات أخرى تقاربها فی المعنى - ویشهد لهذا بعض الروایات المتقدمة - فهذا الاحتمال یوجب هدم أساس القرآن ، المعجزة الأبدیة ، والحجة على جمیع البشر ، ولا یشک عاقل فی أن ذلک یقتضی هجر القرآن المنزل ، وعدم الاعتناء بشأنه . وهل یتوهم عاقل ترخیص النبی - صلى الله علیه وآله وسلم - أن یقرأ القارئ " یس ، والذکر العظیم ، إنک لمن الأنبیاء ، على طریق سوی ، إنزال الحمید الکریم ، لتخوف قوما ما خوف أسلافهم فهم ساهون " فلتقر عیون المجوزین لذلک . سبحانک اللهم إن هذا إلا بهتان عظیم . وقد قال الله تعالى: " قل ما یکون لی أن أبدله من تلقاء نفسی إن أتبع إلا ما یوحى إلی 10: 15 " وإذا لم یکن للنبی أن یبدل القرآن من تلقاء نفسه ، فکیف یجوز ذلک لغیره ؟ وإن رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم - علم براء بن عازب دعاء کان فیه: " ونبیک الذی أرسلت " فقرأ براء " ورسولک الذی أرسلت " فأمره - صلى الله علیه وآله وسلم – أن لا یضع الرسول موضع النبی. فإذا کان هذا فی الدعاء ، فماذا یکون الشأن فی القرآن ؟ </ref>  
از طرفی در برخی از روایات امده است که پیامبر ص حتی از تغییر در کلمات دعا به کلمات مشابه نهی می‌نمود پس چگونه تغییر و تبدیل کلمات قرآن را تجویز می‌کرد. <ref>همان ص 180-181: ثانیا: إن کان المراد من هذا الوجه أن النبی - صلی الله علیه وآله وسلم - قد جوز تبدیل کلمات القرآن الموجودة بکلمات أخری تقاربها فی المعنی - ویشهد لهذا بعض الروایات المتقدمة - فهذا الاحتمال یوجب هدم أساس القرآن ، المعجزة الأبدیة ، والحجة علی جمیع البشر ، ولا یشک عاقل فی أن ذلک یقتضی هجر القرآن المنزل ، وعدم الاعتناء بشأنه . وهل یتوهم عاقل ترخیص النبی - صلی الله علیه وآله وسلم - أن یقرأ القارئ " یس ، والذکر العظیم ، إنک لمن الأنبیاء ، علی طریق سوی ، إنزال الحمید الکریم ، لتخوف قوما ما خوف أسلافهم فهم ساهون " فلتقر عیون المجوزین لذلک . سبحانک اللهم إن هذا إلا بهتان عظیم . وقد قال الله تعالی: " قل ما یکون لی أن أبدله من تلقاء نفسی إن أتبع إلا ما یوحی إلی 10: 15 " وإذا لم یکن للنبی أن یبدل القرآن من تلقاء نفسه ، فکیف یجوز ذلک لغیره ؟ وإن رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم - علم براء بن عازب دعاء کان فیه: " ونبیک الذی أرسلت " فقرأ براء " ورسولک الذی أرسلت " فأمره - صلی الله علیه وآله وسلم – أن لا یضع الرسول موضع النبی. فإذا کان هذا فی الدعاء ، فماذا یکون الشأن فی القرآن ؟ </ref>  


      
      
خط ۵۸۶: خط ۵۸۶:




هر گاه مراد از وجه نخست – المعانی المتقاربه – این است که پیامبر ص قرآن را به حروف هفتگانه قرائت می‌نمود در اینصورت بر گوینده این سخن لازم است بر اثبات گفتارش دلیل اورد بجهت آنکه خداوند بر اساس آیه حفظ وعده به محافظت از قرآن را داده است. <ref>همان ص 181  وإن کان المراد من الوجه المتقدم أن النبی - صلى الله علیه وآله وسلم - قرأ على الحروف السبعة - ویشهد لهذا کثیر من الروایات المتقدمة - فلا بد للقائل بهذا أن یدل على هذه الحروف السبعة التی قرأ بها النبی - صلى الله علیه وآله وسلم - لان الله سبحانه قد وعد بحفظ ما أنزله: " إنا نحن نزلنا الذکر وإنا له لحافظون 9: 15 " .</ref>
هر گاه مراد از وجه نخست – المعانی المتقاربه – این است که پیامبر ص قرآن را به حروف هفتگانه قرائت می‌نمود در اینصورت بر گوینده این سخن لازم است بر اثبات گفتارش دلیل اورد بجهت آنکه خداوند بر اساس آیه حفظ وعده به محافظت از قرآن را داده است. <ref>همان ص 181  وإن کان المراد من الوجه المتقدم أن النبی - صلی الله علیه وآله وسلم - قرأ علی الحروف السبعة - ویشهد لهذا کثیر من الروایات المتقدمة - فلا بد للقائل بهذا أن یدل علی هذه الحروف السبعة التی قرأ بها النبی - صلی الله علیه وآله وسلم - لان الله سبحانه قد وعد بحفظ ما أنزله: " إنا نحن نزلنا الذکر وإنا له لحافظون 9: 15 " .</ref>
    
    
3- توسعه قرائات بمعنای مذکور سبب بروز نقمت و منازعات بین مسلمین می‌گردد:  
3- توسعه قرائات بمعنای مذکور سبب بروز نقمت و منازعات بین مسلمین می‌گردد:  
خط ۵۹۲: خط ۵۹۲:


ایشان در تبیین نقد سوم بر وجه نخست می‌نویسد:  
ایشان در تبیین نقد سوم بر وجه نخست می‌نویسد:  
بر اساس روایات سبعه احرف حکمت نزول قرآن بر این اساس بجهت توسعه بر امت بوده است در حالی که اختلاف قرائات سبب منازعات گسترده در جوامع اسلامی‌گردید بگونه‌ای که برخی دیگران را تکفیر می‌کردند. شدت این اختلافات بگونه‌ای بود که در عهد عثمان مصاحف مختلف جمع اوری و همه آنان بجز مصحف واحد – که مردم مامور به استفاده از آن گردیدند – سوزانده شدند. <ref>البیان فی تفسیر القرآن ص 182-180 ثالثا: أنه صرحت الروایات المتقدمة بأن الحکمة فی نزول القرآن على سبعة أحرف هی التوسعة على الأمة ، لأنهم لا یستطیعون القراءة على حرف واحد ، وأن هذا هو الذی دعا النبی الاستزادة إلى سبعة أحرف . وقد رأینا أن اختلاف القراءات أوجب أن یکفر بعض المسلمین بعضا . حتى حصر عثمان القراءة بحرف واحد ، وأمر بإحراق بقیة المصاحف ...</ref>  
بر اساس روایات سبعه احرف حکمت نزول قرآن بر این اساس بجهت توسعه بر امت بوده است در حالی که اختلاف قرائات سبب منازعات گسترده در جوامع اسلامی‌گردید بگونه‌ای که برخی دیگران را تکفیر می‌کردند. شدت این اختلافات بگونه‌ای بود که در عهد عثمان مصاحف مختلف جمع اوری و همه آنان بجز مصحف واحد – که مردم مامور به استفاده از آن گردیدند – سوزانده شدند. <ref>البیان فی تفسیر القرآن ص 182-180 ثالثا: أنه صرحت الروایات المتقدمة بأن الحکمة فی نزول القرآن علی سبعة أحرف هی التوسعة علی الأمة ، لأنهم لا یستطیعون القراءة علی حرف واحد ، وأن هذا هو الذی دعا النبی الاستزادة إلی سبعة أحرف . وقد رأینا أن اختلاف القراءات أوجب أن یکفر بعض المسلمین بعضا . حتی حصر عثمان القراءة بحرف واحد ، وأمر بإحراق بقیة المصاحف ...</ref>  


   
   
خط ۶۰۵: خط ۶۰۵:


وجه دوم آن است که بگوئیم مراد از حروف سبعه، ابواب هفتگانه است که قرآن بر اساس آن نازل شده است که عبارتند از: زجر، وأمر، وحلال، وحرام، ومحکم، ومتشابه، وأمثال.  
وجه دوم آن است که بگوئیم مراد از حروف سبعه، ابواب هفتگانه است که قرآن بر اساس آن نازل شده است که عبارتند از: زجر، وأمر، وحلال، وحرام، ومحکم، ومتشابه، وأمثال.  
ایشان مستند روائی این وجه را اینچنین بیان می‌کند که پیامبر ص فرمود: نخستین کتاب الهی از باب واحد و بر حرف واحدی نازل گردید اما قرآن از هفت باب و بر هفت حرف نازل گردید که عبارتند از: زجر، وأمر، وحلال، وحرام، ومحکم، ومتشابه، وأمثال ؛ پس حلال قرآن را حلال و حرامش را حرام بدانید؛ اوامر آنرا بجا اورده و از نواهی اش اجتناب نمائید ؛از امثال آن عبرت گرفته به محکماتش عمل و به متشابهاش ایمان بیاورید و بگوئید به همه آنچه از ناحیه خداوند است ایمان داریم. "<ref>همان إن المراد بالأحرف السبعة هی الأبواب السبعة التی نزل منها القرآن وهی زجر ، وأمر ، وحلال ، وحرام ، ومحکم ، ومتشابه ، وأمثال .عن ابن مسعود عن النبی صلى الله علیه وآله وسلم أنه قال:" کان الکتاب الأول نزل من باب واحد على حرف واحد ، ونزل القرآن من سبعة أبواب وعلى سبعة أحرف: زجر ، وأمر ، وحلال ، وحرام ،ومحکم ، ومتشابه ، وأمثال . فأحلوا حلاله ، وحرموا حرامه ، وافعلوا ما أمرتم به ، وانتهوا عما نهیتم عنه ،واعتبروا بأمثاله ، واعملوا بمحکمه ، وآمنوا بمتشابهه ،وقولوا آمنا به کل من عند ربنا</ref>
ایشان مستند روائی این وجه را اینچنین بیان می‌کند که پیامبر ص فرمود: نخستین کتاب الهی از باب واحد و بر حرف واحدی نازل گردید اما قرآن از هفت باب و بر هفت حرف نازل گردید که عبارتند از: زجر، وأمر، وحلال، وحرام، ومحکم، ومتشابه، وأمثال ؛ پس حلال قرآن را حلال و حرامش را حرام بدانید؛ اوامر آنرا بجا اورده و از نواهی اش اجتناب نمائید ؛از امثال آن عبرت گرفته به محکماتش عمل و به متشابهاش ایمان بیاورید و بگوئید به همه آنچه از ناحیه خداوند است ایمان داریم. "<ref>همان إن المراد بالأحرف السبعة هی الأبواب السبعة التی نزل منها القرآن وهی زجر ، وأمر ، وحلال ، وحرام ، ومحکم ، ومتشابه ، وأمثال .عن ابن مسعود عن النبی صلی الله علیه وآله وسلم أنه قال:" کان الکتاب الأول نزل من باب واحد علی حرف واحد ، ونزل القرآن من سبعة أبواب وعلی سبعة أحرف: زجر ، وأمر ، وحلال ، وحرام ،ومحکم ، ومتشابه ، وأمثال . فأحلوا حلاله ، وحرموا حرامه ، وافعلوا ما أمرتم به ، وانتهوا عما نهیتم عنه ،واعتبروا بأمثاله ، واعملوا بمحکمه ، وآمنوا بمتشابهه ،وقولوا آمنا به کل من عند ربنا</ref>




خط ۶۲۲: خط ۶۲۲:




روایت سبعه ابواب با روایت ابن مسعود که نزول قرآن را بر پنج باب می‌داند معارض است: حلال، وحرام، ومحکم، ومتشابه، وأمثال <ref>البیان فی تفسیر القرآن ص..184. أن هذه الروایة معارضة بروایة أبی کریب ، بإسناده عن ابن مسعود  قال: إن الله أنزل القرآن على خمسة أحرف: حلال ، وحرام ، ومحکم ، ومتشابه ، وأمثال</ref>  
روایت سبعه ابواب با روایت ابن مسعود که نزول قرآن را بر پنج باب می‌داند معارض است: حلال، وحرام، ومحکم، ومتشابه، وأمثال <ref>البیان فی تفسیر القرآن ص..184. أن هذه الروایة معارضة بروایة أبی کریب ، بإسناده عن ابن مسعود  قال: إن الله أنزل القرآن علی خمسة أحرف: حلال ، وحرام ، ومحکم ، ومتشابه ، وأمثال</ref>  




خط ۶۲۹: خط ۶۲۹:




ثانیا تقسیم مباحث قرآن به ابواب سبعه جامع نیست بجهت اینکه برخی از اموری که در قرآن کریم وجود دارد ابواب سبعه آنرا شامل نمی‌گردد نظیر مباحث مربوط به مبدا، معاد و قصص قرآنی و اگر این موضوعات را بتوان در محکم و متشابه قرار داد پس می‌توان تمام مباحث قرآن را بجای ابواب سبعه در ذیل دو عنوان محکم و متشابه قرار دهیم. <ref>همأن ص 184 الروایة مضطربة فی مفادها ، فإن الزجر والحرام بمعنى واحد ، فلا تکون الأبواب سبعة ، على أن فی القرآن أشیاء أخرى لا تدخل فی هذه الأبواب السبعة ، کذکر المبدأ والمعاد ، والقصص ، والاحتجاجات والمعارف ، وغیر ذلک . وإذا أراد هذا القائل أن یدرج جمیع هذه الأشیاء فی المحکم والمتشابه کان علیه أن یدرج الأبواب المذکورة فی الروایة فیهما أیضا ، ویحصر القرآن فی حرفین " المحکم والمتشابه " فإن جمیع ما فی القرآن لا یخلو من أحدهما .</ref>
ثانیا تقسیم مباحث قرآن به ابواب سبعه جامع نیست بجهت اینکه برخی از اموری که در قرآن کریم وجود دارد ابواب سبعه آنرا شامل نمی‌گردد نظیر مباحث مربوط به مبدا، معاد و قصص قرآنی و اگر این موضوعات را بتوان در محکم و متشابه قرار داد پس می‌توان تمام مباحث قرآن را بجای ابواب سبعه در ذیل دو عنوان محکم و متشابه قرار دهیم. <ref>همأن ص 184 الروایة مضطربة فی مفادها ، فإن الزجر والحرام بمعنی واحد ، فلا تکون الأبواب سبعة ، علی أن فی القرآن أشیاء أخری لا تدخل فی هذه الأبواب السبعة ، کذکر المبدأ والمعاد ، والقصص ، والاحتجاجات والمعارف ، وغیر ذلک . وإذا أراد هذا القائل أن یدرج جمیع هذه الأشیاء فی المحکم والمتشابه کان علیه أن یدرج الأبواب المذکورة فی الروایة فیهما أیضا ، ویحصر القرآن فی حرفین " المحکم والمتشابه " فإن جمیع ما فی القرآن لا یخلو من أحدهما .</ref>




4-منافات روایت مذکور - اختلاف معانی قرآن بر سبعه احرف - با احادیث توسعه بر امت  
4-منافات روایت مذکور - اختلاف معانی قرآن بر سبعه احرف - با احادیث توسعه بر امت  


ایشان در این زمینه می‌نویسد: وجه دوم با فلسفه نزول قرآن به سبعه احرف که تسهیل امر بر امت بود منافات خواهد داشت بجهت آنکه ارتباطی بین وجه دوم – ابواب سبعه – با تسهیل امر بر امت نخواهد بود. <ref>همان... أن اختلاف معانی القرآن على سبعة أحرف لا یناسب ما ذلت علیه الأحادیث المتقدمة من التوسعة على الأمة ، لأنها لا تتمکن من القراءة على حرف واحد </ref>
ایشان در این زمینه می‌نویسد: وجه دوم با فلسفه نزول قرآن به سبعه احرف که تسهیل امر بر امت بود منافات خواهد داشت بجهت آنکه ارتباطی بین وجه دوم – ابواب سبعه – با تسهیل امر بر امت نخواهد بود. <ref>همان... أن اختلاف معانی القرآن علی سبعة أحرف لا یناسب ما ذلت علیه الأحادیث المتقدمة من التوسعة علی الأمة ، لأنها لا تتمکن من القراءة علی حرف واحد </ref>
      
      
5-تعارض روایت سبعه ابواب با روایاتی که سبعه احر ف را بمعنای دیگری می‌داند:  
5-تعارض روایت سبعه ابواب با روایاتی که سبعه احر ف را بمعنای دیگری می‌داند:  
ایشان در این زمینه می‌نویسد: در برخی از روایات سبعه احرف امده است که مراد از آن حروفی است که بین قراء در قرائتشان نسبت به آن‌ها اختلاف است. بدیهی است این معنا ارتباطی با سبعه ابواب نخواهد داشت-. <ref>البیان فی تفسیر القرآن ص 184 أن فی الروایات المتقدمة ما هو صرح فی أن الحروف السبعة هی الحروف التی کانت تختلف فیها القراء ، وهذه الروایة إذا تمت دلالتها لا تصلح قرینة على خلافها .</ref>
ایشان در این زمینه می‌نویسد: در برخی از روایات سبعه احرف امده است که مراد از آن حروفی است که بین قراء در قرائتشان نسبت به آن‌ها اختلاف است. بدیهی است این معنا ارتباطی با سبعه ابواب نخواهد داشت-. <ref>البیان فی تفسیر القرآن ص 184 أن فی الروایات المتقدمة ما هو صرح فی أن الحروف السبعة هی الحروف التی کانت تختلف فیها القراء ، وهذه الروایة إذا تمت دلالتها لا تصلح قرینة علی خلافها .</ref>


    
    
وجه سوم: الأبواب السبعة بمعنى آخر  
وجه سوم: الأبواب السبعة بمعنی آخر  
آیةالله خوئی در تبیین وجه سوم می‌فرماید: بر اساس برخی از روایات مراد از سبعه احرف، ابواب سبعه ذیل می‌باشد: الامر، والزجر، والترغیب، والترهیب، والجدل، والقصص، والمثل.  
آیةالله خوئی در تبیین وجه سوم می‌فرماید: بر اساس برخی از روایات مراد از سبعه احرف، ابواب سبعه ذیل می‌باشد: الامر، والزجر، والترغیب، والترهیب، والجدل، والقصص، والمثل.  
ایشان در نقد وجه سوم می‌فرماید: نقدهای وجه دوم در اینجا نیز جاری می‌باشد: وجوابه یظهر مما قدمناه فی الوجه الثانی. <ref>همان ص 185 إن الحروف السبعة هی: الامر ، والزجر ، والترغیب ، والترهیب ، والجدل ، والقصص ، والمثل . واستدل على ذلک بروایة محمد بن بشار ، بإسناده عن أبی قلامة . قال:" بلغنی أن النبی صلى الله علیه وآله وسلم قال: انزل القرآن على سبعة أحرف: أمر ، وزجر ، وترغیب ، وترهیب ، وجدل ، وقصص ، ومثل ".</ref>
ایشان در نقد وجه سوم می‌فرماید: نقدهای وجه دوم در اینجا نیز جاری می‌باشد: وجوابه یظهر مما قدمناه فی الوجه الثانی. <ref>همان ص 185 إن الحروف السبعة هی: الامر ، والزجر ، والترغیب ، والترهیب ، والجدل ، والقصص ، والمثل . واستدل علی ذلک بروایة محمد بن بشار ، بإسناده عن أبی قلامة . قال:" بلغنی أن النبی صلی الله علیه وآله وسلم قال: انزل القرآن علی سبعة أحرف: أمر ، وزجر ، وترغیب ، وترهیب ، وجدل ، وقصص ، ومثل ".</ref>




وجه چهارم: اللغات الفصیحة  
وجه چهارم: اللغات الفصیحة  
ایشان در بیان وجه چهارم می‌فرماید:  
ایشان در بیان وجه چهارم می‌فرماید:  
مراد از سبعه احرف، لغات فصیح اعراب است که در قرآن ذکر شده است که برخی بلغة قریش، برخی به لغة هذیل، وبرخی به لغة هوازن، برخی به لغة یمن، برخی به لغة کنانة، برخی به لغة تمیم، وبعضی دیگر به لغة ثقیف می‌باشد. <ref>همان ص 185  إن الأحرف السبعة هی اللغات الفصیحة من لغات العرب ، وأنها متفرقة فی القرآن فبعضه بلغة قریش ، وبعضه بلغة هذیل ، وبعضه بلغة هوازن ، ووبعضه بلغة الیمن ، وبعضه بلغة کنانة ، وبعضه بلغة تمیم ، وبعضه بلغة ثقیف .ونسب هذا القول إلى جماعة ، منهم: البیهقی ، والأبهری ، وصاحب القاموس</ref>
مراد از سبعه احرف، لغات فصیح اعراب است که در قرآن ذکر شده است که برخی بلغة قریش، برخی به لغة هذیل، وبرخی به لغة هوازن، برخی به لغة یمن، برخی به لغة کنانة، برخی به لغة تمیم، وبعضی دیگر به لغة ثقیف می‌باشد. <ref>همان ص 185  إن الأحرف السبعة هی اللغات الفصیحة من لغات العرب ، وأنها متفرقة فی القرآن فبعضه بلغة قریش ، وبعضه بلغة هذیل ، وبعضه بلغة هوازن ، ووبعضه بلغة الیمن ، وبعضه بلغة کنانة ، وبعضه بلغة تمیم ، وبعضه بلغة ثقیف .ونسب هذا القول إلی جماعة ، منهم: البیهقی ، والأبهری ، وصاحب القاموس</ref>


   
   
نقد وجه چهارم:
نقد وجه چهارم:
ایراد اول: وجه چهارم - اللغات الفصیحة - بر خلاف ظاهر روایات نزول القرآن علی سبعه احرف است:  
ایراد اول: وجه چهارم - اللغات الفصیحة - بر خلاف ظاهر روایات نزول القرآن علی سبعه احرف است:  
ایراد نخست ایشان به وجه چهارم این است که: در روایات سبعه احرف، مراد از آن بیان گردیده است بنابر این حمل آن به معنای دیگر خلاف ظاهر خواهد بود. <ref>همان ص 185: ان الروایات المتقدمة قد عینت المراد من الأحرف السبعة ، فلا یمکن حملها على أمثال هذه المعانی التی لا تنطبق على موردها .</ref>
ایراد نخست ایشان به وجه چهارم این است که: در روایات سبعه احرف، مراد از آن بیان گردیده است بنابر این حمل آن به معنای دیگر خلاف ظاهر خواهد بود. <ref>همان ص 185: ان الروایات المتقدمة قد عینت المراد من الأحرف السبعة ، فلا یمکن حملها علی أمثال هذه المعانی التی لا تنطبق علی موردها .</ref>
    
    
ایراد دوم: تنافی وجه چهارم با برخی از روایات:   
ایراد دوم: تنافی وجه چهارم با برخی از روایات:   
خط ۶۵۸: خط ۶۵۸:
گفتار ایشان در بیان ایراد دوم این است که:  
گفتار ایشان در بیان ایراد دوم این است که:  
    
    
این وجه با مفاد برخی روایات که نزول قرآن را به لغات دیگر می‌داند مخالف است مضافا به اینکه حمل حروف سبعه به لغات هفتگانه قول بدون دلیل است. <ref>همان  ص 185-186: ان حمل الأحرف على اللغات ینافی ما روی عن عمر من قوله: نزل القرآن بلغة مضر وانه أنکر على ابن مسعود قراءته " عتى حین " أی حتى حین ، وکتب إلیه أن القرآن لم ینزل بلغة هذیل ، فأقرئ الناس بلغة قریش ، ولا تقرئهم بلغة هذیل. وما روی عن عثمان أنه قال: " للرهط القرشیین الثلاثة ، إذا اختلفتم أنتم وزید بن ثابت فی شئ من القرآن فاکتبوه بلسان قریش ، فإنما نزل بلسانهم ". وما روى من: " أن عمر وهشام بن حکیم اختلفا فی قراءة سورة الفرقان ، فقرأ هشام قراءة . فقال رسول الله - صلى الله علیه وآله وسلم - هکذا أنزلت ، وقرأ عمر قراءة غیر تلک القراءة . فقال رسول الله - صلى الله علیه وآله وسلم - هکذا أنزلت ، ثم قال رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم: إن هذا القرآن أنزل على سبعة أحرف ".فإن عمر وهشام کان کلاهما من قریش ، فلم یکن حینئذ ما یوجب اختلافهما فی القراءة ، ویضاف إلى جمیع ذلک أن حمل الأحرف على اللغات قول بغیر علم ، وتحکم من غیر دلیل .</ref>
این وجه با مفاد برخی روایات که نزول قرآن را به لغات دیگر می‌داند مخالف است مضافا به اینکه حمل حروف سبعه به لغات هفتگانه قول بدون دلیل است. <ref>همان  ص 185-186: ان حمل الأحرف علی اللغات ینافی ما روی عن عمر من قوله: نزل القرآن بلغة مضر وانه أنکر علی ابن مسعود قراءته " عتی حین " أی حتی حین ، وکتب إلیه أن القرآن لم ینزل بلغة هذیل ، فأقرئ الناس بلغة قریش ، ولا تقرئهم بلغة هذیل. وما روی عن عثمان أنه قال: " للرهط القرشیین الثلاثة ، إذا اختلفتم أنتم وزید بن ثابت فی شئ من القرآن فاکتبوه بلسان قریش ، فإنما نزل بلسانهم ". وما روی من: " أن عمر وهشام بن حکیم اختلفا فی قراءة سورة الفرقان ، فقرأ هشام قراءة . فقال رسول الله - صلی الله علیه وآله وسلم - هکذا أنزلت ، وقرأ عمر قراءة غیر تلک القراءة . فقال رسول الله - صلی الله علیه وآله وسلم - هکذا أنزلت ، ثم قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم: إن هذا القرآن أنزل علی سبعة أحرف ".فإن عمر وهشام کان کلاهما من قریش ، فلم یکن حینئذ ما یوجب اختلافهما فی القراءة ، ویضاف إلی جمیع ذلک أن حمل الأحرف علی اللغات قول بغیر علم ، وتحکم من غیر دلیل .</ref>


    
    
خط ۶۶۴: خط ۶۶۴:


سومین نقد آیةالله خوئی به وجه چهارم این است که:  
سومین نقد آیةالله خوئی به وجه چهارم این است که:  
هر گاه مراد قائلین به این وجه آن است که قرآن مشتمل بر لغات دیگری است که لغت قریش در بین آن‌ها نیست در اینصورت با فلسفه نزول قرآن بر سبعه احرف که تسهیل بر امت بود منافات خواهد داشت بعلاوه آنکه با واقعیت امر نیز منافات دارد چون لغت قریش فصیحترین لغت در بین لغات عصر نزول بود. . و اگر مراد قائلین این است که سبعه احرف مشتمل بر لغات دیگر نیز می‌باشد لکن با لغت قریش هماهنگ نیست در اینصورت حصرش به هفت لغت بدون وجه خواهد بود. <ref>همان ص 185-186 أن القائلین بهذا القول إن أرادوا أن القرآن اشتمل على لغات أخرى ،کانت لغة قریش خالیة منها ، فهذا المعنى خلاف التسهیل على الأمة ، الذی هوالحکمة فی نزول القرآن على سبعة أحرف ، على ما نطقت الروایات بذلک ، بل هو خلاف الواقع ، فإن لغة قریش هی المهیمنة على سائر لغات العرب ، وقدجمعت من هذه اللغات ما هو أفصحها ، ولذلک استحقت أن توزن بها العربیة ،وأن یرجع إلیها فی قواعدها .
هر گاه مراد قائلین به این وجه آن است که قرآن مشتمل بر لغات دیگری است که لغت قریش در بین آن‌ها نیست در اینصورت با فلسفه نزول قرآن بر سبعه احرف که تسهیل بر امت بود منافات خواهد داشت بعلاوه آنکه با واقعیت امر نیز منافات دارد چون لغت قریش فصیحترین لغت در بین لغات عصر نزول بود. . و اگر مراد قائلین این است که سبعه احرف مشتمل بر لغات دیگر نیز می‌باشد لکن با لغت قریش هماهنگ نیست در اینصورت حصرش به هفت لغت بدون وجه خواهد بود. <ref>همان ص 185-186 أن القائلین بهذا القول إن أرادوا أن القرآن اشتمل علی لغات أخری ،کانت لغة قریش خالیة منها ، فهذا المعنی خلاف التسهیل علی الأمة ، الذی هوالحکمة فی نزول القرآن علی سبعة أحرف ، علی ما نطقت الروایات بذلک ، بل هو خلاف الواقع ، فإن لغة قریش هی المهیمنة علی سائر لغات العرب ، وقدجمعت من هذه اللغات ما هو أفصحها ، ولذلک استحقت أن توزن بها العربیة ،وأن یرجع إلیها فی قواعدها .
  وإن أرادوا أن القرآن مشتمل على لغات أخرى ، ولکنها تتحد مع لغة قریش ، فلا وجه للحصر بلغات سبع ، فإن فی القرآن ما یقرب من خمسین لغة . فعن أبی‌بکر الواسطی: فی القرآن من اللغات خمسون لغة ، وهی لغات قریش ، وهذیل ، وکنانة ، وخثعم ، والخزرج ، وأشعر ،ونمیر .</ref>.  
  وإن أرادوا أن القرآن مشتمل علی لغات أخری ، ولکنها تتحد مع لغة قریش ، فلا وجه للحصر بلغات سبع ، فإن فی القرآن ما یقرب من خمسین لغة . فعن أبی‌بکر الواسطی: فی القرآن من اللغات خمسون لغة ، وهی لغات قریش ، وهذیل ، وکنانة ، وخثعم ، والخزرج ، وأشعر ،ونمیر .</ref>.  




خط ۶۷۲: خط ۶۷۲:
ایشان در تبیین وجه پنجم می‌فرماید:  
ایشان در تبیین وجه پنجم می‌فرماید:  
مراد از سبعه احرف لغات هفتگانه از لغات مضر است که در قرآن بصورت پراکنده ذکر شده است: لغات قریش، وأسد، وکنانة، وهذیل، وتمیم، وضبة، وقیس.  
مراد از سبعه احرف لغات هفتگانه از لغات مضر است که در قرآن بصورت پراکنده ذکر شده است: لغات قریش، وأسد، وکنانة، وهذیل، وتمیم، وضبة، وقیس.  
ایشان در نقد این وجه می‌فرماید: تمام نقدهای وجه چهارم به این وجه نیز وارد است. <ref>هما ن ص 187 إن الأحرف السبعة هی سبع لغات من لغات مضر خاصة . وإنها متفرقة فی القرآن ، وهی لغات قریش ، وأسد ، وکنانة ، وهذیل ، وتمیم ، وضبة ، وقیس . ویرد علیه جمیع ما أوردناه على الوجه الرابع
ایشان در نقد این وجه می‌فرماید: تمام نقدهای وجه چهارم به این وجه نیز وارد است. <ref>هما ن ص 187 إن الأحرف السبعة هی سبع لغات من لغات مضر خاصة . وإنها متفرقة فی القرآن ، وهی لغات قریش ، وأسد ، وکنانة ، وهذیل ، وتمیم ، وضبة ، وقیس . ویرد علیه جمیع ما أوردناه علی الوجه الرابع
</ref>
</ref>
   
   
خط ۶۸۷: خط ۶۸۷:




-اختلاف در زیاده و نقصان نظیر: " تسع وتسعون نعجة أنثى. وأما الغلام فکان کافرا وکان أبواه مؤمنین. فإن الله من بعد اکراههن لهن غفور رحیم ". <ref>همان ص 187 إن الأحرف السبعة هی وجوه الاختلاف فی القراءات . قال بعضهم: إنی تدبرت وجوه الاختلاف فی القراءة فوجدتها سبعا  فمنها ما تتغیر حرکته ولا یزول معناه ولا صورته مثل:  " هن أطهر لکم " بضم أطهر وفتحه . ومنها ما تتغیر صورته ویتغیر معناه بالاعراب مثل: " ربنا باعد بین أسفارنا " بصیغة الامر والماضی . ومنها ما تبقى صورته ویتغیر معناه باختلاف الحروف مثل: " کالعهن المنفوش وکالصوف المنفوش "  ومنها ما تتغیر صورته ومعناه مثل: " وطلح منضود وطلع منضود " . ومنها بالتقدیم والتأخیر مثل: " وجاءت سکرة الموت بالحق ، وجاءت سکرة الحق بالموت "  ومنها بالزیادة والنقصان: " تسع وتسعون نعجة أنثى . وأما الغلام فکان کافرا وکان أبواه مؤمنین . فإن الله من بعد اکراههن لهن غفور رحیم "</ref>  
-اختلاف در زیاده و نقصان نظیر: " تسع وتسعون نعجة أنثی. وأما الغلام فکان کافرا وکان أبواه مؤمنین. فإن الله من بعد اکراههن لهن غفور رحیم ". <ref>همان ص 187 إن الأحرف السبعة هی وجوه الاختلاف فی القراءات . قال بعضهم: إنی تدبرت وجوه الاختلاف فی القراءة فوجدتها سبعا  فمنها ما تتغیر حرکته ولا یزول معناه ولا صورته مثل:  " هن أطهر لکم " بضم أطهر وفتحه . ومنها ما تتغیر صورته ویتغیر معناه بالاعراب مثل: " ربنا باعد بین أسفارنا " بصیغة الامر والماضی . ومنها ما تبقی صورته ویتغیر معناه باختلاف الحروف مثل: " کالعهن المنفوش وکالصوف المنفوش "  ومنها ما تتغیر صورته ومعناه مثل: " وطلح منضود وطلع منضود " . ومنها بالتقدیم والتأخیر مثل: " وجاءت سکرة الموت بالحق ، وجاءت سکرة الحق بالموت "  ومنها بالزیادة والنقصان: " تسع وتسعون نعجة أنثی . وأما الغلام فکان کافرا وکان أبواه مؤمنین . فإن الله من بعد اکراههن لهن غفور رحیم "</ref>  




خط ۷۰۱: خط ۷۰۱:


ایراد دوم: تغیر و عدم تغیر معنا سبب آنقسام اختلاف قرائت به دو وجه نمی‌شود:  
ایراد دوم: تغیر و عدم تغیر معنا سبب آنقسام اختلاف قرائت به دو وجه نمی‌شود:  
ثانیا اختلاف و عدم اختلاف در معنا سبب آنقسام قرائت به دو قسم نخواهد چون شکل تلفظ و قرائت بسبب آن متعدد نخواهد شد در نتیجه اختلاف در" طلح منضود. وکالعهن المنفوش " یک قسم خواهد بود. <ref>همان: 2- أن من وجوه الاختلاف المذکورة ما یتغیر فیه المعنى وما لا یتغیر ، ومن الواضع أن تغیر المعنى وعدمه لا یوجب الانقسام إلى وجهین ، لان حال اللفظ والقراءة لا تختلف بذلک ، ونسبة الاختلاف إلى اللفظ فی ذلک من قبیل وصف الشئ بحال متعلقة . ولذلک یکون الاختلاف فی " طلح منضود . وکالعهن المنفوش " قسما واحدا .</ref>   
ثانیا اختلاف و عدم اختلاف در معنا سبب آنقسام قرائت به دو قسم نخواهد چون شکل تلفظ و قرائت بسبب آن متعدد نخواهد شد در نتیجه اختلاف در" طلح منضود. وکالعهن المنفوش " یک قسم خواهد بود. <ref>همان: 2- أن من وجوه الاختلاف المذکورة ما یتغیر فیه المعنی وما لا یتغیر ، ومن الواضع أن تغیر المعنی وعدمه لا یوجب الانقسام إلی وجهین ، لان حال اللفظ والقراءة لا تختلف بذلک ، ونسبة الاختلاف إلی اللفظ فی ذلک من قبیل وصف الشئ بحال متعلقة . ولذلک یکون الاختلاف فی " طلح منضود . وکالعهن المنفوش " قسما واحدا .</ref>   




خط ۷۰۸: خط ۷۰۸:


ثالثا: یکی از وجوه ذکر شده در اختلاف قرائات بقاء صورت و عدم بقاء صورت لفظ بود باید گفت این نوع اختلاف نیز سبب اختلاف در قرائت نمی‌گردد چون بقاء صورت، مربوط به مکتوب می‌باشددر حالی که قرآن نازل شده از ناحیه خداوند بصورت مقروء – خوانده شده – بر پیامبر ص می‌باشد -
ثالثا: یکی از وجوه ذکر شده در اختلاف قرائات بقاء صورت و عدم بقاء صورت لفظ بود باید گفت این نوع اختلاف نیز سبب اختلاف در قرائت نمی‌گردد چون بقاء صورت، مربوط به مکتوب می‌باشددر حالی که قرآن نازل شده از ناحیه خداوند بصورت مقروء – خوانده شده – بر پیامبر ص می‌باشد -
. بعبارت دیگر سنخ قرآن از سنخ مقروء است نه مکتوب ؛ از این‌رو بقاء و عدم بقاء صورت در آن تاثیری نخواهد داشت. <ref>همان ص188 3 - أن من وجوه الاختلاف المذکور بقاء الصورة للفظ ، وعدم بقائها ، ومن الواضح أیضا أن ذلک لا یکون سببا للانقسام ، لان بقاء الصورة إنما هو فی المکتوب لا فی المقروء ، والقرآن اسم للمقروء لا للمکتوب والمنزل من السماء إنما کان لفظا لا کتابة . وعلى هذا یکون الاختلاف فی " وطلح  " و "ننشزها " وجها واحدا لا وجهین</ref> -  
. بعبارت دیگر سنخ قرآن از سنخ مقروء است نه مکتوب ؛ از این‌رو بقاء و عدم بقاء صورت در آن تاثیری نخواهد داشت. <ref>همان ص188 3 - أن من وجوه الاختلاف المذکور بقاء الصورة للفظ ، وعدم بقائها ، ومن الواضح أیضا أن ذلک لا یکون سببا للانقسام ، لان بقاء الصورة إنما هو فی المکتوب لا فی المقروء ، والقرآن اسم للمقروء لا للمکتوب والمنزل من السماء إنما کان لفظا لا کتابة . وعلی هذا یکون الاختلاف فی " وطلح  " و "ننشزها " وجها واحدا لا وجهین</ref> -  




ایراد چهارم: مخالفت وجه ششم با نص روایات نزول قرآن بر حرف واحد  
ایراد چهارم: مخالفت وجه ششم با نص روایات نزول قرآن بر حرف واحد  
رابعا نص روایات مذکور آن است که قرآن بر حرف واحد نازل شده است و از طرفی شکی نیست که مراد از حرف واحد، یکی از موارد اختلافات هفتگانه‌ای که ذکر شد نیست. <ref>همان: 4 - ان صریح الروایات المتقدمة أن القرآن نزل فی ابتداء الامر على حرف واحد  ومن البین أن المراد بهذا الحرف الواحد لیس هو أحد الاختلافات المذکورة ، فکیف یمکن أن یراد بالسبعة مجموعها !</ref>
رابعا نص روایات مذکور آن است که قرآن بر حرف واحد نازل شده است و از طرفی شکی نیست که مراد از حرف واحد، یکی از موارد اختلافات هفتگانه‌ای که ذکر شد نیست. <ref>همان: 4 - ان صریح الروایات المتقدمة أن القرآن نزل فی ابتداء الامر علی حرف واحد  ومن البین أن المراد بهذا الحرف الواحد لیس هو أحد الاختلافات المذکورة ، فکیف یمکن أن یراد بالسبعة مجموعها !</ref>
    
    
ایراد پنجم: کثرت موارد اتفاق و اشتراک در قرآن  
ایراد پنجم: کثرت موارد اتفاق و اشتراک در قرآن  
خامسا: در بسیاری از موارد بین قراء در قرائت اتفاق حاکم است بنابر این اقسام مذکور به آنضمام موارد هفتگانه، هشت قسم خواهد بود. <ref>همان: 4 - ان صریح الروایات المتقدمة أن القرآن نزل فی ابتداء الامر على حرف واحد  ومن البین أن المراد بهذا الحرف الواحد لیس هو أحد الاختلافات المذکورة ، فکیف یمکن أن یراد بالسبعة مجموعها !</ref>
خامسا: در بسیاری از موارد بین قراء در قرائت اتفاق حاکم است بنابر این اقسام مذکور به آنضمام موارد هفتگانه، هشت قسم خواهد بود. <ref>همان: 4 - ان صریح الروایات المتقدمة أن القرآن نزل فی ابتداء الامر علی حرف واحد  ومن البین أن المراد بهذا الحرف الواحد لیس هو أحد الاختلافات المذکورة ، فکیف یمکن أن یراد بالسبعة مجموعها !</ref>


ایراد ششم: خروج وجه ششم از مورد روایات نزول قرآن علی سبعه احرف – اختلاف در کلمات -:  
ایراد ششم: خروج وجه ششم از مورد روایات نزول قرآن علی سبعه احرف – اختلاف در کلمات -:  
سادسا مورد اختلاف در روایات سبعه احرف، اختلاف در کلمات بود در اینصورت بیان پیامبر ص در حل اختلاف به اینکه قرآن بر هفت قرائت نازل شده است ارتباطی با مورد روایات نخواهد داشت. <ref>همان ص 1896 - أن مورد الروایات المتقدمة هو اختلاف القراء فی الکلمات ، وقد ذکر ذلک فی قصة عمر وغیرها . وعلى ما تقدم فهذا الاختلاف حرف واحد من السبعة ، ولا یحتاج رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم فی رفع خصومتهم إلى الاعتذار بأن القرآن نزل على الأحرف السبعة ، وهل یمکن أن یحمل نزول جبریل بحرف ، ثم بحرفین ، ثم بثلاثة  ثم بسبعة على هذه الاختلافات ؟ !</ref>   
سادسا مورد اختلاف در روایات سبعه احرف، اختلاف در کلمات بود در اینصورت بیان پیامبر ص در حل اختلاف به اینکه قرآن بر هفت قرائت نازل شده است ارتباطی با مورد روایات نخواهد داشت. <ref>همان ص 1896 - أن مورد الروایات المتقدمة هو اختلاف القراء فی الکلمات ، وقد ذکر ذلک فی قصة عمر وغیرها . وعلی ما تقدم فهذا الاختلاف حرف واحد من السبعة ، ولا یحتاج رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فی رفع خصومتهم إلی الاعتذار بأن القرآن نزل علی الأحرف السبعة ، وهل یمکن أن یحمل نزول جبریل بحرف ، ثم بحرفین ، ثم بثلاثة  ثم بسبعة علی هذه الاختلافات ؟ !</ref>   




خط ۷۳۷: خط ۷۳۷:


ایشان در نقد وجه هفتم می‌فرماید:  
ایشان در نقد وجه هفتم می‌فرماید:  
اولا ایراد اول و چهارم و پنجم وجه سابق بر این وجه نیز وارد می‌گردد. مضافا به اینکه: اختلاف در اسماء و افعال سبب آنقسام اختلاف به دو قسم نمی‌گردد بجهت آنکه قدر جامع هر دو آن‌ها اختلاف در هیئت می‌باشد بنابر این هر گاه بخواهیم تمام خصوصیات را در این تقسیم ملاحظه کنیم اقسام بیشتر از این موارد خواهد شد بدین معنا که در اینصورت هر کدام از موارد مفرد و تثنیه و جمع و مذکر و مونث و ماضی و مضارع و امر و. . . . اقسام مستقلی خواهند بود. <ref>همان ص 189- 190 ویرد علیه ما أوردناه على الوجه السادس فی الاشکال الأول والرابع والخامس منه ،ویرده أیضا: أن الاختلاف فی الأسماء یشترک مع الاختلاف فی الافعال فی کونهما اختلافا فی الهیئة ، فلا معنى لجعله قسما آخر مقابلا له . ولو راعینا الخصوصیات فی هذا التقسیم لوجب علینا أن نعد کل واحد من الاختلاف فی التثنیة ، والجمع ، والتذکیر ، والتأنیث ، والماضی ، والمضارع ، والامر قسما مستقلا . ویضاف إلى ذلک أن الاختلاف فی الادغام ، والاظهار ، والروم ، والاشمام ، والتخفیف والتسهیل فی اللفظ الواحد لا یخرجه عن کونه لفظا واحدا . وقد صرح بذلک ابن قتیبة على ما حکاه الزرقانی عنه.</ref>  
اولا ایراد اول و چهارم و پنجم وجه سابق بر این وجه نیز وارد می‌گردد. مضافا به اینکه: اختلاف در اسماء و افعال سبب آنقسام اختلاف به دو قسم نمی‌گردد بجهت آنکه قدر جامع هر دو آن‌ها اختلاف در هیئت می‌باشد بنابر این هر گاه بخواهیم تمام خصوصیات را در این تقسیم ملاحظه کنیم اقسام بیشتر از این موارد خواهد شد بدین معنا که در اینصورت هر کدام از موارد مفرد و تثنیه و جمع و مذکر و مونث و ماضی و مضارع و امر و. . . . اقسام مستقلی خواهند بود. <ref>همان ص 189- 190 ویرد علیه ما أوردناه علی الوجه السادس فی الاشکال الأول والرابع والخامس منه ،ویرده أیضا: أن الاختلاف فی الأسماء یشترک مع الاختلاف فی الافعال فی کونهما اختلافا فی الهیئة ، فلا معنی لجعله قسما آخر مقابلا له . ولو راعینا الخصوصیات فی هذا التقسیم لوجب علینا أن نعد کل واحد من الاختلاف فی التثنیة ، والجمع ، والتذکیر ، والتأنیث ، والماضی ، والمضارع ، والامر قسما مستقلا . ویضاف إلی ذلک أن الاختلاف فی الادغام ، والاظهار ، والروم ، والاشمام ، والتخفیف والتسهیل فی اللفظ الواحد لا یخرجه عن کونه لفظا واحدا . وقد صرح بذلک ابن قتیبة علی ما حکاه الزرقانی عنه.</ref>  




خط ۷۴۷: خط ۷۴۷:
4- اختلاف در هیئت جملة بسبب اختلاف در اعراب، نظیر اختلاف " وأرجلکم " بین النصب والجر  
4- اختلاف در هیئت جملة بسبب اختلاف در اعراب، نظیر اختلاف " وأرجلکم " بین النصب والجر  
5- اختلاف به تقدیم تأخیر،  
5- اختلاف به تقدیم تأخیر،  
6- اختلاف به زیادة ونقصان <ref>همان: والصحیح أن وجوه الاختلاف فی القراءة ترجع إلى ستة أقسام: الأول: الاختلاف فی هیئة الکلمة دون مادتها ، کالاختلاف فی لفظة " باعد " بین صیغة الماضی والامر ، وفی کلمة " أمانتهم " بین الجمع والافراد . الثانی: الاختلاف فی مادة الکلمة دون هیئتها ، کالاختلاف فی لفظة " ننشرها " بین الراء والزی .الثالث: الاختلاف فی المادة والهیئة کالاختلاف فی " العهن والصوف " .الرابع: الاختلاف فی هیئة الجملة بالاعراب ، کالاختلاف " وأرجلکم " بین النصب والجر .الخامس: الاختلاف بالتقدیم والتأخیر ، وقد تقدم مثال ذلک .السادس: الاختلاف بالزیادة والنقیصة ، وقد تقدم مثاله أیضا</ref>
6- اختلاف به زیادة ونقصان <ref>همان: والصحیح أن وجوه الاختلاف فی القراءة ترجع إلی ستة أقسام: الأول: الاختلاف فی هیئة الکلمة دون مادتها ، کالاختلاف فی لفظة " باعد " بین صیغة الماضی والامر ، وفی کلمة " أمانتهم " بین الجمع والافراد . الثانی: الاختلاف فی مادة الکلمة دون هیئتها ، کالاختلاف فی لفظة " ننشرها " بین الراء والزی .الثالث: الاختلاف فی المادة والهیئة کالاختلاف فی " العهن والصوف " .الرابع: الاختلاف فی هیئة الجملة بالاعراب ، کالاختلاف " وأرجلکم " بین النصب والجر .الخامس: الاختلاف بالتقدیم والتأخیر ، وقد تقدم مثال ذلک .السادس: الاختلاف بالزیادة والنقیصة ، وقد تقدم مثاله أیضا</ref>


    
    
خط ۷۵۶: خط ۷۵۶:


نقد وجه هشتم: این وجه مخالف ظاهر روایات سبعه احرف است:  
نقد وجه هشتم: این وجه مخالف ظاهر روایات سبعه احرف است:  
این قول بر خلاف ظهور بلکه خلاف نص روایات سبعه احرف بوده و اساسا آنرا نمی‌توان قول مستقلی دانست چون معنای حروف سبعه در آن بیان نشده است. <ref>همان ص 190 ان لفظ السبعة یراد منه الکثرة فی الآحاد ، کما یراد من لفظ السبعین والسبعمائة الکثرة فی العشرات أو المئات . ونسب هذا القول إلى القاضی عیاض ومن تبعه . ویرده: ان هذا خلاف ظاهر الروایات ، بل خلاف صریح بعضها على أن هذا لا یعد قولا مستقلا عن الوجوه الأخرى ، لأنه لم یعین معنى الحروف فیه ، فلا بد وان یراد من الحروف أحد المعانی المذکورة فی الوجوه المتقدمة ویرد علیه ما یرد من الاشکال على تلک الوجوه</ref>
این قول بر خلاف ظهور بلکه خلاف نص روایات سبعه احرف بوده و اساسا آنرا نمی‌توان قول مستقلی دانست چون معنای حروف سبعه در آن بیان نشده است. <ref>همان ص 190 ان لفظ السبعة یراد منه الکثرة فی الآحاد ، کما یراد من لفظ السبعین والسبعمائة الکثرة فی العشرات أو المئات . ونسب هذا القول إلی القاضی عیاض ومن تبعه . ویرده: ان هذا خلاف ظاهر الروایات ، بل خلاف صریح بعضها علی أن هذا لا یعد قولا مستقلا عن الوجوه الأخری ، لأنه لم یعین معنی الحروف فیه ، فلا بد وان یراد من الحروف أحد المعانی المذکورة فی الوجوه المتقدمة ویرد علیه ما یرد من الاشکال علی تلک الوجوه</ref>


وجه نهم: مراد از سبعه احرف در روایات قرائات سبعه است:  
وجه نهم: مراد از سبعه احرف در روایات قرائات سبعه است:  
خط ۷۶۹: خط ۷۶۹:




و اگر مراد غیر آن باشد باید گفت تعداد قرائات بیش از هفت قرائت بوده و منحصر نمودن آن به سبع قرائات بدون وجه خواهد بود. <ref>همان ص 191 ....وان أرید بها قراءات سبع على إطلاقها ، فمن الواضح أن عدد القراءات أکثر من ذلک بکثیر ، ولا یمکن أن یوجه ذلک بأن غایة ما ینتهی إلیه اختلاف القراءات أکثر من ذلک بکثیر ، الواحدة هی السبع ، لأنه إن أرید أن الغالب فی کلمات القرآن أن تقرأ على سبعة وجوه فهذا باطل ، لان الکلمات التی تقرأ على سبعة وجوه قلیلة جدا . وإن أرید أن ذلک موجود فی بعض الکلمات وعلى سبیل الایجاب الجزئی فمن الواضح أن فی کلمات القرآن ما یقرأ بأکثر من ذلک فقد قرأت کلمة " وعبدالطاغوت " بإثنین وعشرین وجها ، وفی کلمة " أف " أکثر من ثلاثین وجها . ویضاف إلى ما تقدم ان هذا القول لا ینطبق على مورد الروایات ، ومثله أکثر الأقوال فی المسألة</ref>
و اگر مراد غیر آن باشد باید گفت تعداد قرائات بیش از هفت قرائت بوده و منحصر نمودن آن به سبع قرائات بدون وجه خواهد بود. <ref>همان ص 191 ....وان أرید بها قراءات سبع علی إطلاقها ، فمن الواضح أن عدد القراءات أکثر من ذلک بکثیر ، ولا یمکن أن یوجه ذلک بأن غایة ما ینتهی إلیه اختلاف القراءات أکثر من ذلک بکثیر ، الواحدة هی السبع ، لأنه إن أرید أن الغالب فی کلمات القرآن أن تقرأ علی سبعة وجوه فهذا باطل ، لان الکلمات التی تقرأ علی سبعة وجوه قلیلة جدا . وإن أرید أن ذلک موجود فی بعض الکلمات وعلی سبیل الایجاب الجزئی فمن الواضح أن فی کلمات القرآن ما یقرأ بأکثر من ذلک فقد قرأت کلمة " وعبدالطاغوت " بإثنین وعشرین وجها ، وفی کلمة " أف " أکثر من ثلاثین وجها . ویضاف إلی ما تقدم ان هذا القول لا ینطبق علی مورد الروایات ، ومثله أکثر الأقوال فی المسألة</ref>
   
   
وجه دهم: لهجه‌های گوناگون
وجه دهم: لهجه‌های گوناگون
   
   
ایشان در تبیین وجه مذکور می‌فرماید:  
ایشان در تبیین وجه مذکور می‌فرماید:  
این قول که مختار رافعی است بیانگر آن است که اقوام مختلف عرب از لهجه‌های گوناگونی برخورد بوده و برخی از آن‌ها در تلفظ حروف خاص با یکدیگر اختلاف دارند از این‌رو جهت تسهیل بر امت لهجه‌های گوناگون بر اساس روایات مذکور مشروعیت داشته و ایرادی به آن وارد نیست. <ref>همان ص 192 إن الأحرف السبع یراد بها اللهجات المختلفة فی لفظ واحد ، اختاره الرافعی فی کتابه.وتوضیح القول: أن لکل قوم من العرب لهجة خاصة فی تأدیة بعض الکلمات ، ولذلک نرى العرب یختلفون فی تأدیة الکلمة الواحدة حسب اختلاف لهجاتهم فالقاف فی کلمة " یقول " مثلا یبدلها العراقی بالکاف الفارسیة ، ویبدلها الشامی بالهمزة ، وقد أنزل القرآن على جمیع هذه اللهجات للتوسعة على الأمة ، لان الالتزام بلهجة خاصة من هذه اللهجات فیه تضییق على القبائل الأخرى التی لم تألف هذه اللهجة ، والتعبیر بالسبع إنما هو رمز إلى ما ألفوه من معنى الکمال فی هذه اللفظة ، فلا ینافی ذلک کثرة اللهجات العربیة ، وزیادتها على السبع</ref>
این قول که مختار رافعی است بیانگر آن است که اقوام مختلف عرب از لهجه‌های گوناگونی برخورد بوده و برخی از آن‌ها در تلفظ حروف خاص با یکدیگر اختلاف دارند از این‌رو جهت تسهیل بر امت لهجه‌های گوناگون بر اساس روایات مذکور مشروعیت داشته و ایرادی به آن وارد نیست. <ref>همان ص 192 إن الأحرف السبع یراد بها اللهجات المختلفة فی لفظ واحد ، اختاره الرافعی فی کتابه.وتوضیح القول: أن لکل قوم من العرب لهجة خاصة فی تأدیة بعض الکلمات ، ولذلک نری العرب یختلفون فی تأدیة الکلمة الواحدة حسب اختلاف لهجاتهم فالقاف فی کلمة " یقول " مثلا یبدلها العراقی بالکاف الفارسیة ، ویبدلها الشامی بالهمزة ، وقد أنزل القرآن علی جمیع هذه اللهجات للتوسعة علی الأمة ، لان الالتزام بلهجة خاصة من هذه اللهجات فیه تضییق علی القبائل الأخری التی لم تألف هذه اللهجة ، والتعبیر بالسبع إنما هو رمز إلی ما ألفوه من معنی الکمال فی هذه اللفظة ، فلا ینافی ذلک کثرة اللهجات العربیة ، وزیادتها علی السبع</ref>
   
   
نقد وجه دهم:  
نقد وجه دهم:  
خط ۷۸۱: خط ۷۸۱:
ثانیا منافی با روایتی است که شان نزول روایت سبعه احرف را در جائی می‌داند که بین دو نفر از قبیله قریش در اصل وجوهر کلمه اختلاف بودنه اختلاف در شکل قرائت آن.  
ثانیا منافی با روایتی است که شان نزول روایت سبعه احرف را در جائی می‌داند که بین دو نفر از قبیله قریش در اصل وجوهر کلمه اختلاف بودنه اختلاف در شکل قرائت آن.  
رابعا وجه مذکور مخالف ظهور بلکه مخالف نص روایات سبعه احرف می‌باشد  
رابعا وجه مذکور مخالف ظهور بلکه مخالف نص روایات سبعه احرف می‌باشد  
. خامسا لازمه وجه مذکور جواز قرائت به لهجه‌ها ی گوناگون می‌باشد در حالی که این امر خلاف سیره مسلمین می‌باشد. <ref>همان ص 192-193"وهذا الوجه - على أنه أحسن الوجوه التی قیلت فی هذا المقام - غیر تام أیضا: لأنه ینافی ما ورد عن عمر وعثمان من أن القرآن نزل بلغة قریش ، وأن عمر منع ابن مسعود من قراءة " عتى حین " . - ولأنه ینافی مخاصمة عمر مع هشام بن حکیم فی القراءة ، مع أن کلیهما من قریش .ولأنه ینافی مورد الروایات ، بل وصراحة بعضها فی أن الاختلاف کان فی جوهر اللفظ ، لا فی کیفیة أدائه ، وان هذا من الأحرف التی نزل بها القرآن .ولان حمل لفظ السبع - على ما ذکره خلاف - ظاهر الروایات ، بل وخلاف صریح بعضها .ولان لازم هذا القول جواز القراءة فعلا باللهجات المتعددة ، وهو خلاف السیرة القطعیة من جمیع المسلمین ،</ref>  
. خامسا لازمه وجه مذکور جواز قرائت به لهجه‌ها ی گوناگون می‌باشد در حالی که این امر خلاف سیره مسلمین می‌باشد. <ref>همان ص 192-193"وهذا الوجه - علی أنه أحسن الوجوه التی قیلت فی هذا المقام - غیر تام أیضا: لأنه ینافی ما ورد عن عمر وعثمان من أن القرآن نزل بلغة قریش ، وأن عمر منع ابن مسعود من قراءة " عتی حین " . - ولأنه ینافی مخاصمة عمر مع هشام بن حکیم فی القراءة ، مع أن کلیهما من قریش .ولأنه ینافی مورد الروایات ، بل وصراحة بعضها فی أن الاختلاف کان فی جوهر اللفظ ، لا فی کیفیة أدائه ، وان هذا من الأحرف التی نزل بها القرآن .ولان حمل لفظ السبع - علی ما ذکره خلاف - ظاهر الروایات ، بل وخلاف صریح بعضها .ولان لازم هذا القول جواز القراءة فعلا باللهجات المتعددة ، وهو خلاف السیرة القطعیة من جمیع المسلمین ،</ref>  




خلاصه دیدگاه آیةالله خوئی نسبت به روایات سبعه احرف:  
خلاصه دیدگاه آیةالله خوئی نسبت به روایات سبعه احرف:  
از منظر ایشان هیچیک از وجوه دهگانه‌ای که در توجیه روایات نزول قرآن بر سبعه احرف بیان گردید تمام نمی‌باشد بویژه آنکه در روایات وارد شده از اهلبیت ع مفاد روایات سبعه احرف تکذیب شده است
از منظر ایشان هیچیک از وجوه دهگانه‌ای که در توجیه روایات نزول قرآن بر سبعه احرف بیان گردید تمام نمی‌باشد بویژه آنکه در روایات وارد شده از اهلبیت ع مفاد روایات سبعه احرف تکذیب شده است
<ref>همان ص 193 وحاصل ما قدمناه: أن نزول القرآن على سبعة أحرف لا یرجع إلى معنى صحیح ، فلا بد من طرح الروایات الدالة علیه ، ولا سیما بعد أن دلت أحادیث الصادقین - ع - على تکذیبها ، وأن القرآن إنما نزل على حرف واحد ، وان الاختلاف قد جاء من قبل الرواة
<ref>همان ص 193 وحاصل ما قدمناه: أن نزول القرآن علی سبعة أحرف لا یرجع إلی معنی صحیح ، فلا بد من طرح الروایات الدالة علیه ، ولا سیما بعد أن دلت أحادیث الصادقین - ع - علی تکذیبها ، وأن القرآن إنما نزل علی حرف واحد ، وان الاختلاف قد جاء من قبل الرواة
</ref>  
</ref>  
   
   
Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۷۸۰

ویرایش