۲۲٬۰۲۶
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
سپس به [[استانبول]] سفر کرد و به مدت شش سال در «دانشکده قضا» تحصیل کرد و از آنجا فارغ التحصیل شد و در بین دانشجویان رتبه اول را کسب کرد و سلطان عبدالحمید دوم به پاس قدردانی از نبوغ و نبوغش به او مدال افتخار اعطا کرد. پس از آن به بغداد بازگشت و در آنجا مناصب قضایی را عهده دار شد تا اینکه به ریاست دادگاه تجدیدنظر شرعی رسید. | سپس به [[استانبول]] سفر کرد و به مدت شش سال در «دانشکده قضا» تحصیل کرد و از آنجا فارغ التحصیل شد و در بین دانشجویان رتبه اول را کسب کرد و سلطان عبدالحمید دوم به پاس قدردانی از نبوغ و نبوغش به او مدال افتخار اعطا کرد. پس از آن به بغداد بازگشت و در آنجا مناصب قضایی را عهده دار شد تا اینکه به ریاست دادگاه تجدیدنظر شرعی رسید. | ||
پس از آن از کار بازنشسته شد و مدتی به وکالت پرداخت و سپس در سال 1946 میلادی به کار وکالت پرداخت و از مؤسسان مهم ترین جوامع اسلامی عراق بود که عبارتند از: آداب اسلامی، صرفه جویی. [[فلسطین]]، تعلیم و تربیت اسلامی، اخوت اسلامی، جامعه علما و کمیته عالی حمایت از [[الجزایر]].» او همزمان رئیس همه این جوامع بود. | پس از آن از کار بازنشسته شد و مدتی به وکالت پرداخت و سپس در سال 1946 میلادی به کار وکالت پرداخت و از مؤسسان مهم ترین جوامع اسلامی عراق بود که عبارتند از: آداب اسلامی، صرفه جویی. [[فلسطین]]، تعلیم و تربیت اسلامی، اخوت اسلامی، جامعه علما و کمیته عالی حمایت از [[الجزایر]].» او همزمان رئیس همه این جوامع بود.<br> | ||
==نجات جامعه فلسطین== | ==نجات جامعه فلسطین== | ||
علمای [[عراق]] به رهبری ایشان، تأسیس جامعه نجات [[فلسطین]] را آغاز کردند و در سراسر کشور و وسعت آن به رهبری شیخ محمد محمود الصواف حرکت کردند و مسلمانان را برای کمک به خود بسیج کردند. برادران مجاهد در فلسطین، جایی که در شهرها، روستاها، روستاها و بیابان ها پخش می شوند و وظیفه اسلامی را به مردم یادآوری می کنند که جهاد کنند، از مجاهدین حمایت کنند و در کنار مسلمانان مظلوم فلسطین باشند. | |||
دیدارهای من با شیخ الزهاوی پس از آن در بغداد تکرار شد، جایی که برای تحصیل در مدرسه متوسطه شریعت رفتم و سپس پس از فارغالتحصیلی از الازهر [[مصر]] در سال 1954 میلادی. در ظاهر بسیار متواضع با پیر و جوان، غنی و فقیر، چنان که در او آرامشی در ذهن، نور در چهره و دانش فراوانی یافتم که هم در اصل و هم در شاخه ها جاری است. | |||
دیدارهای من با شیخ الزهاوی پس از آن در بغداد تکرار شد، جایی که برای تحصیل در مدرسه متوسطه شریعت رفتم و سپس پس از | |||
و هنوز به یاد دارم وقتی اول وقت با او نماز خواندیم، تکبیر احرام را بلند گفت، احساسمان بر او می لرزید و بدنمان می لرزید، گویی برای لقای خدا از دنیا رفته است. ) با این تکبیر حقیر.» روی زمین دراز کشید و آن را برداشت و در جیبش گذاشت تا مبادا نام خدا در آن باشد و مورد اهانت قرار گیرد. | و هنوز به یاد دارم وقتی اول وقت با او نماز خواندیم، تکبیر احرام را بلند گفت، احساسمان بر او می لرزید و بدنمان می لرزید، گویی برای لقای خدا از دنیا رفته است. ) با این تکبیر حقیر.» روی زمین دراز کشید و آن را برداشت و در جیبش گذاشت تا مبادا نام خدا در آن باشد و مورد اهانت قرار گیرد. |