پرش به محتوا

احمد لبیب الترجمان: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶۰: خط ۶۰:


==بازکردن راه فلوجه==  
==بازکردن راه فلوجه==  
یهودیان اردوگاه ارتش مصر در الفلوجه را محاصره کردند و رهبری ارتش سعی کرد تدارکات و مهمات را برای نیروهای محاصره شده فراهم کند و از اینجا رهبری ارتش مصر به داوطلبان اخوان المسلمین متوسل شد، بنابراین آنها با برادر لبیب الترجمان تماس گرفتند. که مسئول داوطلبان اخوان در سور باهر بود و آنها او را مسئول شکستن محاصره و نجات نیروها می دانستند، بنابراین سه نفر از برادران را فرستاد که عبارتند از:
یهودیان اردوگاه ارتش مصر در الفلوجه را محاصره کردند و رهبری ارتش سعی کرد تدارکات و مهمات را برای نیروهای محاصره شده فراهم کند و از اینجا رهبری ارتش مصر به داوطلبان [[اخوان‌المسلمین]] متوسل شد، بنابراین آنها با برادر لبیب الترجمان تماس گرفتند. که مسئول داوطلبان اخوان در سور باهر بود و آنها او را مسئول شکستن محاصره و نجات نیروها می دانستند، بنابراین سه نفر از برادران را فرستاد که عبارتند از:


محمد عبدالغفار و صلاح العطار و محمد عبد رب النبی پست معروف به رهبری داوطلبان در [[بیت لحم]] که با این کار موافقت کردند و نیرویی را در سور باهر برای اجرای آن مأمور کردند برادر احمد لبیب الترجمان پانزده برادر را برگزید و دو وسیله نقلیه مملو از مواد پزشکی و تجهیزات و مهمات را برداشت. و این در 13 نوامبر 1948 بود که در امتداد جاده قدم زدند و سرودهای اخوان را می خواندند تا اینکه عصر به آنجا رسیدند. منطقه الدهریه بعد از الخلیل.
محمد عبدالغفار و صلاح العطار و محمد عبد رب النبی پست معروف به رهبری داوطلبان در [[بیت لحم]] که با این کار موافقت کردند و نیرویی را در سور باهر برای اجرای آن مأمور کردند برادر احمد لبیب الترجمان پانزده برادر را برگزید و دو وسیله نقلیه مملو از مواد پزشکی و تجهیزات و مهمات را برداشت. و این در 13 نوامبر 1948 بود که در امتداد جاده قدم زدند و سرودهای اخوان را می خواندند تا اینکه عصر به آنجا رسیدند. منطقه الدهریه بعد از الخلیل.
خط ۶۶: خط ۶۶:
در آنجا مأموران ارتش مصر پانزده شتر به آنها دادند که جعبه‌هایی را که همراهشان بود حمل می‌کردند. آنها به آنها گفتند که مسافت پیاده سه ساعت است و مسئول این مأموریت برادر محمد عبدالغفار بود و هیچ افسر ارتشی وجود نداشت. آنها را همراهی کرد و با آنها شروع به قدم زدن در جاده های کوهستانی کرد. راهنمای بادیه نشینان که هر یک شتری را هدایت می کردند تا به اردوگاه محاصره شده فلوجه رسیدند.
در آنجا مأموران ارتش مصر پانزده شتر به آنها دادند که جعبه‌هایی را که همراهشان بود حمل می‌کردند. آنها به آنها گفتند که مسافت پیاده سه ساعت است و مسئول این مأموریت برادر محمد عبدالغفار بود و هیچ افسر ارتشی وجود نداشت. آنها را همراهی کرد و با آنها شروع به قدم زدن در جاده های کوهستانی کرد. راهنمای بادیه نشینان که هر یک شتری را هدایت می کردند تا به اردوگاه محاصره شده فلوجه رسیدند.


آنها مدتی استراحت کردند، سپس هر کدام موقعیت خود را برای نگهبانی گرفتند. سه برادر: محمد عبدالغفار، صلاح العطار و محمد عبد رب النبی به همراه راهنما، مکان هایی را که آنها را قادر می ساخت برادران بازگشت خود را به تأخیر انداختند و در این میان، تبادل آتش با یهودیان رخ داد، پس از کشتی پیاده شدند، صندوق ها را بر شتر بار کردند و با کاه و کاه پوشانده شدند، به امید بازگشت به آنجا. آنها را هنگامی که شب فرا رسید
آنها مدتی استراحت کردند، سپس هر کدام موقعیت خود را برای نگهبانی گرفتند. سه برادر: محمد عبدالغفار، صلاح العطار و محمد عبد رب النبی به همراه راهنما، مکان هایی را که آنها را قادر می ساخت برادران بازگشت خود را به تأخیر انداختند و در این میان، تبادل آتش با یهودیان رخ داد، پس از کشتی پیاده شدند، صندوق‌ها را بر شتر بار کردند و با کاه و کاه پوشانده شدند، به امید بازگشت به آنجا. آنها را هنگامی که شب فرا رسید


اما گروه دومی از برادران که با خود چند شتر و آذوقه داشتند نیز موفق شدند آنچه را که با خود داشتند برسانند و به فضل الهی صندوقهایی را که گروه اول در شکم دره پنهان کرده بودند نیز یافتند. پس آنها را نزد محاصره شدگان بردند و شترها را نیز بردند تا از گوشت آنها بهره مند شوند.
اما گروه دومی از برادران که با خود چند شتر و آذوقه داشتند نیز موفق شدند آنچه را که با خود داشتند برسانند و به فضل الهی صندوقهایی را که گروه اول در شکم دره پنهان کرده بودند نیز یافتند. پس آنها را نزد محاصره شدگان بردند و شترها را نیز بردند تا از گوشت آنها بهره مند شوند.