پرش به محتوا

احمد لبیب الترجمان: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۲: خط ۳۲:


==اخوان در خط مقدم مجاهدین==
==اخوان در خط مقدم مجاهدین==
آغاز ورود [[اخوان‌المسلمین]] به [[فلسطین]] زمانی بود که اولین گروه از آنها تحت عنوان یک سفر علمی به سینا نفوذ کردند تا از مرز مصر عبور کنند و وارد [[فلسطین]] شوند، یعنی قبل از ورود ارتش‌های عربی به فلسطین. پس از آن، [[اخوان‌المسلمین|اخوان]] نبردهای زیادی انجام داد و شگفت‌انگیزترین نمونه‌های فداکاری و قهرمانی را در جنگ ارائه کرد. علاوه بر آن تعداد زیادی از کسانی که چانن خود را برای سرزمین فلسطین فدا کردند.
آغاز ورود [[اخوان‌المسلمین]] به [[فلسطین]] زمانی بود که اولین گروه از آنها تحت عنوان یک سفر علمی به سینا نفوذ کردند تا از مرز [[مصر]] عبور کنند و وارد [[فلسطین]] شوند، یعنی قبل از ورود ارتش‌های عربی به فلسطین. پس از آن، [[اخوان‌المسلمین|اخوان]] نبردهای زیادی انجام داد و شگفت‌انگیزترین نمونه‌های فداکاری و قهرمانی را در جنگ ارائه کرد. علاوه بر آن تعداد زیادی از کسانی که چانن خود را برای سرزمین فلسطین فدا کردند.
سرلشکر '''احمد فؤاد صدیق''' فرمانده کل کمپین [[فلسطین]] می‌گوید: «[[اخوان‌المسلمین|اخوان]] سربازانی بودند که به بهترین حالت، وظیفه خود را انجام دادند و [[یهودیان]] به دنبال مواضع اخوان بودند تا در حمله از آنها دوری کنند. و اینکه من تعدادی از آنها را از تاریخ 26 تا 30 دسامبر 1948 میلادی به جنوب دیرالبلاح در حدود 100 کیلومتری برای ملاقات با یهودیان فرستادم که اقدامات قهرمانانه آنها و تصمیم به انحلال تأثیری بر آنها نداشت».  
سرلشکر '''احمد فؤاد صدیق''' فرمانده کل کمپین [[فلسطین]] می‌گوید: «[[اخوان‌المسلمین|اخوان]] سربازانی بودند که به بهترین حالت، وظیفه خود را انجام دادند و [[یهودیان]] به دنبال مواضع اخوان بودند تا در حمله از آنها دوری کنند. و اینکه من تعدادی از آنها را از تاریخ 26 تا 30 دسامبر 1948 میلادی به جنوب دیرالبلاح در حدود 100 کیلومتری برای ملاقات با یهودیان فرستادم که اقدامات قهرمانانه آنها و تصمیم به انحلال تأثیری بر آنها نداشت».  
==اولین ماموریت در خان یونس==
==اولین ماموریت در خان یونس==
خط ۴۶: خط ۴۶:
و سربازان پیاده داوطلب به داخل شهر پیشروی کردند و فریاد زدند: الحمدلله خدا بزرگ است، آنها وحشت را در دل یهودیان زنده ایجاد کردند و وحشت آنها را فرا گرفت، بنابراین آنها از سنگرهای خود به شهرک های مجاور عقب نشینی کردند.  
و سربازان پیاده داوطلب به داخل شهر پیشروی کردند و فریاد زدند: الحمدلله خدا بزرگ است، آنها وحشت را در دل یهودیان زنده ایجاد کردند و وحشت آنها را فرا گرفت، بنابراین آنها از سنگرهای خود به شهرک های مجاور عقب نشینی کردند.  


و اخوان در این شهر چیزی را یافت که آنها را از فضل، مهمات و آذوقه شگفت زده کرد، زیرا مرکز تدارکاتی بود که بر عرضه تجاوز شدگان دیگر نظارت می کرد... بیش از دویست جسد یهودی در زیر آوار پیدا شد، به جز اجساد را با خود بردند، در مورد تلفات اخوان، ده شهید و مجروح بودند. بنابراین، مترجم که در کشتار یهودیان نقش داشت، توانست انبارهای تدارکات و مهمات زیادی را تحت کنترل خود درآورد...و همینطور این سایت که در جاده اورشلیم بود.<br>
و اخوان در این شهر چیزی را یافت که آنها را از فضل، مهمات و آذوقه شگفت زده کرد، زیرا مرکز تدارکاتی بود که بر عرضه تجاوز شدگان دیگر نظارت می کرد... بیش از دویست جسد یهودی در زیر آوار پیدا شد، به جز اجساد را با خود بردند، در مورد تلفات اخوان، ده شهید و مجروح بودند. بنابراین، مترجم که در کشتار [[یهودیان]] نقش داشت، توانست انبارهای تدارکات و مهمات زیادی را تحت کنترل خود درآورد...و همینطور این سایت که در جاده اورشلیم بود.<br>


==بازکردن راه فلوجه==  
==بازکردن راه فلوجه==  
یهودیان اردوگاه ارتش مصر در الفلوجه را محاصره کردند و رهبری ارتش سعی کرد تدارکات و مهمات را برای نیروهای محاصره شده فراهم کند و از اینجا رهبری ارتش مصر به داوطلبان [[اخوان‌المسلمین]] متوسل شد، بنابراین آنها با برادر لبیب الترجمان تماس گرفتند. که مسئول داوطلبان اخوان در سور باهر بود و آنها او را مسئول شکستن محاصره و نجات نیروها می دانستند، بنابراین سه نفر از برادران را فرستاد که عبارتند از:
یهودیان اردوگاه ارتش مصر در الفلوجه را محاصره کردند و رهبری ارتش سعی کرد تدارکات و مهمات را برای نیروهای محاصره شده فراهم کند و از اینجا رهبری ارتش مصر به داوطلبان [[اخوان‌المسلمین]] متوسل شد، بنابراین آنها با برادر لبیب الترجمان تماس گرفتند. که مسئول داوطلبان اخوان در سور باهر بود و آنها او را مسئول شکستن محاصره و نجات نیروها می‌دانستند، بنابراین سه نفر از برادران را فرستاد که عبارتند از:


محمد عبدالغفار و صلاح العطار و محمد عبد رب النبی پست معروف به رهبری داوطلبان در [[بیت لحم]] که با این کار موافقت کردند و نیرویی را در سور باهر برای اجرای آن مأمور کردند برادر احمد لبیب الترجمان پانزده برادر را برگزید و دو وسیله نقلیه مملو از مواد پزشکی و تجهیزات و مهمات را برداشت. و این در 13 نوامبر 1948 بود که در امتداد جاده قدم زدند و سرودهای اخوان را می خواندند تا اینکه عصر به آنجا رسیدند. منطقه الدهریه بعد از الخلیل.
محمد عبدالغفار و صلاح العطار و محمد عبد رب النبی پست معروف به رهبری داوطلبان در [[بیت لحم]] که با این کار موافقت کردند و نیرویی را در سور باهر برای اجرای آن مأمور کردند برادر احمد لبیب الترجمان پانزده برادر را برگزید و دو وسیله نقلیه مملو از مواد پزشکی و تجهیزات و مهمات را برداشت. و این در 13 نوامبر 1948 بود که در امتداد جاده قدم زدند و سرودهای اخوان را می خواندند تا اینکه عصر به آنجا رسیدند. منطقه الدهریه بعد از الخلیل.


در آنجا مأموران ارتش مصر پانزده شتر به آنها دادند که جعبه‌هایی را که همراهشان بود حمل می‌کردند. آنها به آنها گفتند که مسافت پیاده سه ساعت است و مسئول این مأموریت برادر محمد عبدالغفار بود و هیچ افسر ارتشی وجود نداشت. آنها را همراهی کرد و با آنها شروع به قدم زدن در جاده های کوهستانی کرد. راهنمای بادیه نشینان که هر یک شتری را هدایت می کردند تا به اردوگاه محاصره شده فلوجه رسیدند.
در آنجا مأموران ارتش مصر پانزده شتر به آنها دادند که جعبه‌هایی را که همراهشان بود حمل می‌کردند. آنها به آنها گفتند که مسافت پیاده سه ساعت است و مسئول این مأموریت برادر محمد عبدالغفار بود و هیچ افسر ارتشی وجود نداشت. آنها را همراهی کرد و با آنها شروع به قدم زدن در جاده‌های کوهستانی کرد. راهنمای بادیه نشینان که هر یک شتری را هدایت می کردند تا به اردوگاه محاصره شده فلوجه رسیدند.


آنها مدتی استراحت کردند، سپس هر کدام موقعیت خود را برای نگهبانی گرفتند. سه برادر: محمد عبدالغفار، صلاح العطار و محمد عبد رب النبی به همراه راهنما، مکان هایی را که آنها را قادر می ساخت برادران بازگشت خود را به تأخیر انداختند و در این میان، تبادل آتش با یهودیان رخ داد، پس از کشتی پیاده شدند، صندوق‌ها را بر شتر بار کردند و با کاه و کاه پوشانده شدند، به امید بازگشت به آنجا. آنها را هنگامی که شب فرا رسید
آنها مدتی استراحت کردند، سپس هر کدام موقعیت خود را برای نگهبانی گرفتند. سه برادر: محمد عبدالغفار، صلاح العطار و محمد عبد رب النبی به همراه راهنما، مکان هایی را که آنها را قادر می ساخت برادران بازگشت خود را به تأخیر انداختند و در این میان، تبادل آتش با یهودیان رخ داد، پس از کشتی پیاده شدند، صندوق‌ها را بر شتر بار کردند و با کاه و کاه پوشانده شدند، به امید بازگشت به آنجا. آنها را هنگامی که شب فرا رسید