۸۷٬۷۸۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''صفریه''' به ضم صاد و کسر را | '''صفریه''' به ضم صاد و کسر را گروهی از «حروریه» و [[خوارج]] منسوب به [[عبداللّه بن صفار|عبداللّه بن صفّار]] و یا به رئیس خود زیاد بن اصفر و یا منسوب به صفره (رنگ زرد) هستند. | ||
==تاریخچه== | ==تاریخچه== | ||
خط ۵: | خط ۵: | ||
==تفاوت عقاید در صفریه== | ==تفاوت عقاید در صفریه== | ||
این فرقه مانند دیگر خوارج با اختلافاتی که با هم دارند، به راحتی حکم کفر و شرک مخالفین خود و گناهکاران را صادر | این فرقه مانند دیگر خوارج با اختلافاتی که با هم دارند، به راحتی حکم کفر و شرک مخالفین خود و گناهکاران را صادر میکردند که دراینباره به سه گروه تقسیم میشوند.<ref>الشهرستانی، عبدالکریم، الملل والنحل، ج۱، ص۱۶۰.</ref> <ref>البغدادی، عبدالقاهربن طاهربن محمد، الفرق بین الفرق وبیان الفرقة الناجیة، ص۷۰.</ref> <ref>الاسفراینی، طاهر بن محمد، التبصیر فی الدین، ص۵۳.</ref> <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 301 با ویرایش و اصلاحات</ref> | ||
۱.عده ای از صفریه معتقدند که گناهکاران (به هر گناهی) مشرک میشوند. | ۱.عده ای از صفریه معتقدند که گناهکاران (به هر گناهی) مشرک میشوند. | ||
۲.عده ای معتقدند که گناهانی که اسم خاص دارد و برای آن حد خاصی تعیین شده، ارتکابش موجب [[کفر]] و [[شرک]] نمیشود. مانند زنا، دزدی، قتل و... ولی موجب خروج از [[ایمان]] میشود، اما اگر گناهی حد مخصوص نداشته باشد، ارتکابش موجب کفر میشود، مانند ترک نماز و روزه. | ۲.عده ای معتقدند که گناهانی که اسم خاص دارد و برای آن حد خاصی تعیین شده، ارتکابش موجب [[کفر]] و [[شرک]] نمیشود. مانند زنا، دزدی، قتل و... ولی موجب خروج از [[ایمان]] میشود، اما اگر گناهی حد مخصوص نداشته باشد، ارتکابش موجب کفر میشود، مانند ترک نماز و روزه. | ||
۳. عدهای معتقدند در صورتی که گناه کار را نزد قاضی ببرند و حد بخورد، میتوان او را محکوم به کفر کرد. | ۳. عدهای معتقدند در صورتی که گناه کار را نزد قاضی ببرند و حد بخورد، میتوان او را محکوم به کفر کرد. | ||
از دیگر اعتقادات این فرقه این است که معتقد به کفر خوارجی که قیام نمیکردند، نبودند و تقیه را در عمل جایز نمیدانستند، هر چند که تقیه را در زبان جایز میدانستند. آنها کشتن مخالفین خود را جایز میشمردند؛ زیرا خوارج مخالفین خود را محکوم به کفر میکردند، اما کشتن اطفال و زنان مخالف را جایز | از دیگر اعتقادات این فرقه این است که معتقد به کفر خوارجی که قیام نمیکردند، نبودند و تقیه را در عمل جایز نمیدانستند، هر چند که تقیه را در زبان جایز میدانستند. آنها کشتن مخالفین خود را جایز میشمردند؛ زیرا خوارج مخالفین خود را محکوم به کفر میکردند، اما کشتن اطفال و زنان مخالف را جایز نمیدانستند. با این حال نقل شده است که صفریه کشتار و اسارت زنان را جایز میدانستند. <ref>نویری شهابالدین، نهایة الارب فی فنون الادب، ج۲۴، ص۶۴.</ref> البته به به قول [[عبدالقاهر بغدادى|عبدالقاهر بغدادی]] صفریه گفتارشان چون ازارقه است و گناه کاران را مشرک میدانند، ولی در کشتن کودکان و زنان مخالف خود هم عقیده نیستند. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 302 با ویرایش و اصلاح در عبارات</ref> | ||
زیاد، اطاعت از [[شیطان]] را کفر واقعی میپنداشت؛ اما کفر به نعمت را کفر واقعی نمیدانست. باید توجه داشت که خوارج به طورکلی ملاک ایمان را در پذیرش عقائد خویش میدانستند. بنا بر این، افرادی را که از خوارج نباشند، کافر میپنداشتند. | زیاد، اطاعت از [[شیطان]] را کفر واقعی میپنداشت؛ اما کفر به نعمت را کفر واقعی نمیدانست. باید توجه داشت که خوارج به طورکلی ملاک ایمان را در پذیرش عقائد خویش میدانستند. بنا بر این، افرادی را که از خوارج نباشند، کافر میپنداشتند. | ||
== | ==حکمرانی صفریه== | ||
صفریه در حقیقت حاکمیتی فراگیر نداشتند، بلکه حکومت آنها یک حکومت محلی بود که گاهی علیه حکومت مرکزی شورش میکردند همان طور که درباره [[ابو بلال مرداس]] نقل شده، [[مهلب بن ابی صفره]] نیز از سران صفریه بود که در زمان [[حجاج بن یوسف]] خروج کرد.<ref>الاسفراینی، طاهر بن محمد، التبصیر فی الدین، ص۵۳.</ref> در سال ۷۶هجری قمری شخصی به نام صالح بن مسرح از این فرقه قیام کرد اما حجاج وی را شکست داد و کشت. این فرقه از خوارج با تبلیغ و مهاجرت به شمال [[آفریقا]] توانستند برای خود در حوالی قیروان حکومتی را تشکیل دهند. رئیس این گروه شخصی به نام [[عکاشه صفری]] بود و پیروان وی مردمانی از آن سرزمین از نژاد بربر بودند. [[هشام بن عبدالملک]]، حنظله بن صفوان که در آن زمان حاکم [[مصر]] بود را به جنگ عکاشه فرستاد و او نیز بعد از جنگ با سپاه عکاشه و قتل بسیاری از یارانش او را شکست داد و بعد از اسارت عکاشه، او را کشت. [[ابوقره صفری]] و [[عبدالملک بن سکردید]] نیز از دیگر روسای صفریه بودند که در زمان حکومت [[منصور دوانیقی]] در سال ۱۵۳هجری قمری در آفریقا شورش کردند. <ref>نویری، شهابالدین، نهایة الارب فی فنون الادب، ج۲۴، ص۸۰.</ref> <ref>ذهبی شمس الدین محمد بن احمد، العبر فی خبر من غبر، ج۱، ص۱۲۱</ref>. | صفریه در حقیقت حاکمیتی فراگیر نداشتند، بلکه حکومت آنها یک حکومت محلی بود که گاهی علیه حکومت مرکزی شورش میکردند همان طور که درباره [[ابو بلال مرداس]] نقل شده، [[مهلب بن ابی صفره]] نیز از سران صفریه بود که در زمان [[حجاج بن یوسف]] خروج کرد.<ref>الاسفراینی، طاهر بن محمد، التبصیر فی الدین، ص۵۳.</ref> در سال ۷۶هجری قمری شخصی به نام صالح بن مسرح از این فرقه قیام کرد اما حجاج وی را شکست داد و کشت. این فرقه از خوارج با تبلیغ و مهاجرت به شمال [[آفریقا]] توانستند برای خود در حوالی قیروان حکومتی را تشکیل دهند. رئیس این گروه شخصی به نام [[عکاشه صفری]] بود و پیروان وی مردمانی از آن سرزمین از نژاد بربر بودند. [[هشام بن عبدالملک]]، حنظله بن صفوان که در آن زمان حاکم [[مصر]] بود را به جنگ عکاشه فرستاد و او نیز بعد از جنگ با سپاه عکاشه و قتل بسیاری از یارانش او را شکست داد و بعد از اسارت عکاشه، او را کشت. [[ابوقره صفری]] و [[عبدالملک بن سکردید]] نیز از دیگر روسای صفریه بودند که در زمان حکومت [[منصور دوانیقی]] در سال ۱۵۳هجری قمری در آفریقا شورش کردند. <ref>نویری، شهابالدین، نهایة الارب فی فنون الادب، ج۲۴، ص۸۰.</ref> <ref>ذهبی شمس الدین محمد بن احمد، العبر فی خبر من غبر، ج۱، ص۱۲۱</ref>. | ||
همچنین [[ضحاک بن قیس شیبانی]] از دیگر کسانی بود که به سردمداری در این فرقه شناخته میشد و قیام سرکوب شدهای نیز انجام داد و بعد از وی صفریه با خیبری و نیز [[شیبان بن عبدالعزیر یشکری]] به مسیر پر التهاب خود استمرار بخشید. در شهر سجلماسه نیز افرادی از قبیله [[بنی مدرار]] بر عقیده صفریه بودند.<ref>الاشعری، ابوالحسن، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۱۲۸.</ref> و در همان جا حکومت می کردند تا اینکه [[ابوعبدالله شیعی]] با شکست دادن ایشان، زمینه را برای ایجاد حکومت سلسله [[فاطمیین]] فراهم کرد.<ref>ابن خلکان، ابوالعباس شمس الدین احمد بن محمد بن ابیبکر، وفیات الاعیان وانباء ابناء الزمان، ج۲، ص۱۹۲.</ref> <ref>ابن خلکان، ابوالعباس شمس الدین احمد بن محمد بن ابیبکر، وفیات الاعیان وانباء ابناء الزمان، ج۳، ص۱۱۸-۱۱۹.</ref> | همچنین [[ضحاک بن قیس شیبانی]] از دیگر کسانی بود که به سردمداری در این فرقه شناخته میشد و قیام سرکوب شدهای نیز انجام داد و بعد از وی صفریه با خیبری و نیز [[شیبان بن عبدالعزیر یشکری]] به مسیر پر التهاب خود استمرار بخشید. در شهر سجلماسه نیز افرادی از قبیله [[بنی مدرار]] بر عقیده صفریه بودند.<ref>الاشعری، ابوالحسن، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۱۲۸.</ref> و در همان جا حکومت می کردند تا اینکه [[ابوعبدالله شیعی]] با شکست دادن ایشان، زمینه را برای ایجاد حکومت سلسله [[فاطمیین]] فراهم کرد.<ref>ابن خلکان، ابوالعباس شمس الدین احمد بن محمد بن ابیبکر، وفیات الاعیان وانباء ابناء الزمان، ج۲، ص۱۹۲.</ref> <ref>ابن خلکان، ابوالعباس شمس الدین احمد بن محمد بن ابیبکر، وفیات الاعیان وانباء ابناء الزمان، ج۳، ص۱۱۸-۱۱۹.</ref> |