۸۷٬۷۸۰
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'آنها' به 'آنها') |
جز (جایگزینی متن - 'نظام مند' به 'نظاممند') |
||
خط ۱۱: | خط ۱۱: | ||
در نسل سالهای 60-85 هـ و 85-110 هـ، ما گروهی به عنوان [[اصحاب اثر]] و گروهی دیگر به نام [[اصحاب أرایت]] داریم که در تقابل با هم بودند. گزارشهای ثبت شده زیادی داریم که این تقابل را در نسل [[ابراهیم نخعی]] و نسل [[حمّاد بن ابی سلیمان]] نشان میدهد. | در نسل سالهای 60-85 هـ و 85-110 هـ، ما گروهی به عنوان [[اصحاب اثر]] و گروهی دیگر به نام [[اصحاب أرایت]] داریم که در تقابل با هم بودند. گزارشهای ثبت شده زیادی داریم که این تقابل را در نسل [[ابراهیم نخعی]] و نسل [[حمّاد بن ابی سلیمان]] نشان میدهد. | ||
اصحاب اثر میگفتند: «کنّا نتبع الآثار» یعنی روش و منش ما پیروی از چیزی است که به ما رسیده است. نامگذاری اصحاب أرأیت به این دلیل بود که دائماً افرادی پیش صغار [[صحابه]] میآمدند و میگفتند: «أرایت ان کان کذا فحکمه ماذا؟». نظر شما در این مورد چیست؟ در متون تاریخی به این افراد اصحاب أرایت گفته میشود. اوج این مسأله حدود سالهای 60-85 هـ است. البته در سالهای 85-110 هـ کم کم گفتمان تغییر کرد و در نسلهای بعدی یعنی نسلهای 135-160 هـ دیگر اصحاب اثری وجود ندارند. همه جزء اصحاب أرایت هستند و پذیرفتهاند که باید مسائل را | اصحاب اثر میگفتند: «کنّا نتبع الآثار» یعنی روش و منش ما پیروی از چیزی است که به ما رسیده است. نامگذاری اصحاب أرأیت به این دلیل بود که دائماً افرادی پیش صغار [[صحابه]] میآمدند و میگفتند: «أرایت ان کان کذا فحکمه ماذا؟». نظر شما در این مورد چیست؟ در متون تاریخی به این افراد اصحاب أرایت گفته میشود. اوج این مسأله حدود سالهای 60-85 هـ است. البته در سالهای 85-110 هـ کم کم گفتمان تغییر کرد و در نسلهای بعدی یعنی نسلهای 135-160 هـ دیگر اصحاب اثری وجود ندارند. همه جزء اصحاب أرایت هستند و پذیرفتهاند که باید مسائل را نظاممند بررسی کرد. | ||
در عوض گروه بندیهای جدیدی بوجود آمد. در گروه بندی جدید این دوره، اصحاب حدیث مانند [[سفیان ثوری]] و اصحاب رأی مانند [[ابن ابی لیلا]] و [[ابوحنیفه]] در مقابل هم قرار داشتند. بسیاری این تغییر گفتمان را به خاطر شباهتی که بین حدیث و اثر وجود دارد، متوجه نمیشوند. در مورد اصحاب رأی و أرایت هم چون از ماده واحدی هستند، تصور میشود ناظر به یک چیز هستند. تقابل اصحاب اثر و اصحاب أرأیت داستان دیگری است و تقابل اصحاب حدیث و اصحاب رأی داستان دیگر! هم اصحاب حدیث و هم اصحاب رأی، جزء اصحاب أرایت هستند چون اصحاب اثر از بین رفته بودند و چیزی از آنها باقی نمانده بود. | در عوض گروه بندیهای جدیدی بوجود آمد. در گروه بندی جدید این دوره، اصحاب حدیث مانند [[سفیان ثوری]] و اصحاب رأی مانند [[ابن ابی لیلا]] و [[ابوحنیفه]] در مقابل هم قرار داشتند. بسیاری این تغییر گفتمان را به خاطر شباهتی که بین حدیث و اثر وجود دارد، متوجه نمیشوند. در مورد اصحاب رأی و أرایت هم چون از ماده واحدی هستند، تصور میشود ناظر به یک چیز هستند. تقابل اصحاب اثر و اصحاب أرأیت داستان دیگری است و تقابل اصحاب حدیث و اصحاب رأی داستان دیگر! هم اصحاب حدیث و هم اصحاب رأی، جزء اصحاب أرایت هستند چون اصحاب اثر از بین رفته بودند و چیزی از آنها باقی نمانده بود. | ||
خط ۷۹: | خط ۷۹: | ||
بنابراین اصحاب حدیث وجود پیچیدهای دارند که نقش دوگانهای را بازی کند، یعنی از طرفی تظاهر میکنند که ادامه سلف هستند و از طرف دیگر یک تز هستند. | بنابراین اصحاب حدیث وجود پیچیدهای دارند که نقش دوگانهای را بازی کند، یعنی از طرفی تظاهر میکنند که ادامه سلف هستند و از طرف دیگر یک تز هستند. | ||
هم نگاه اصحاب حدیث و هم نگاه اصحاب رأی به معارف دینی، نگاه | هم نگاه اصحاب حدیث و هم نگاه اصحاب رأی به معارف دینی، نگاه نظاممند و رو به توسعه است. هر دو گروه، رأی را قبول دارند. ممکن است این جمله، یک مقدار سنگین باشد چون ممکن است بگویید، داریم میگوییم اصحاب حدیث و اصحاب رأی! پس چگونه همه اینها رأی را قبول دارند؟! قبول داشتن رأی از اصول مسلم بوده است که از دوره [[شیخین]] ([[ابوبکر]] و [[عمر]]) در بین اهل سنت وجود داشته است. وقتی از اوزاعی سؤال میکنند: تو چرا این قدر به ابوحنیفه انتقاد میکنی<ref> ابوحنیفه و اوزاعی معاصر هم بودند.</ref>؟ میگوید: «انا لانتقم<ref>ننقم: نقد کردن، ایراد گرفتن.</ref> علی ابی حنیفه قوله بالرّای، کلّنا نقول بالرای، انما ننقم علیه قوله بالسیف» یعنی اختلاف اصلی ما بر سر رأی نیست. | ||
در منبع دیگری به نام «المعارف» از [[ابن قتیبه دینوری]] - مربوط به اواسط قرن 3 هـ - در قسمتی از کتاب شماری از علماء و فقهاء را با عنوان «اصحاب الرأی» و «اصحاب الحدیث» معرفی میکند<ref> ابن قتیبه، المعارف، چاپ هیئت المصریه العامه للکتاب؛ (اصحاب الرأی ص494، اصحاب الحدیث ص501).</ref>. وقتی به بخش اصحاب الرأی نگاه میکنید، در ابتدا فکر میکنید چشمهایتان تار میبیند! بعد فکر میکنید کتاب اشتباه چاپی دارد! چون افرادی مثل مالک بن انس، اوزاعی و ... در فصل اصحاب رأی آمدهاند و در گروه اصحاب حدیث نیستند، در حالی که همه میدانند این افراد در زمره اصحاب حدیثاند. | در منبع دیگری به نام «المعارف» از [[ابن قتیبه دینوری]] - مربوط به اواسط قرن 3 هـ - در قسمتی از کتاب شماری از علماء و فقهاء را با عنوان «اصحاب الرأی» و «اصحاب الحدیث» معرفی میکند<ref> ابن قتیبه، المعارف، چاپ هیئت المصریه العامه للکتاب؛ (اصحاب الرأی ص494، اصحاب الحدیث ص501).</ref>. وقتی به بخش اصحاب الرأی نگاه میکنید، در ابتدا فکر میکنید چشمهایتان تار میبیند! بعد فکر میکنید کتاب اشتباه چاپی دارد! چون افرادی مثل مالک بن انس، اوزاعی و ... در فصل اصحاب رأی آمدهاند و در گروه اصحاب حدیث نیستند، در حالی که همه میدانند این افراد در زمره اصحاب حدیثاند. | ||
خط ۸۶: | خط ۸۶: | ||
[[ابن سعد]] در طبقات وقتی فردی را معرفی میکند گاهی با عبارتی مواجه میشوید که میگوید: «صاحب الرأی و الحدیث». صاحب رأی و حدیث یعنی چه؟ بالاخره این فرد، صاحب رأی است یا صاحب حدیث؟ در حالی که این امر، در آن زمان یک امر کاملاً عادی بوده است. انس بن مالک، سفیان ثوری، اوزاعی و .... جزء اصحاب حدیث و رأی هستند. کسی که معنای اصحاب حدیث را موسع فرض کند، آنها را هم در زمره اصحاب حدیث قرار میدهد ولی کسی که اصحاب حدیث را به معنای مضیق آن فرض کند، این افراد جزء اصحاب رأی محسوب میشوند. پس هیچ اشتباهی رخ نداده است. اما نتیجهای از این بحث میگیریم و آن این است که تقابل اصحاب حدیث و اصحاب رأی تقابل بین سیاه و سفید نیست بلکه یک تقابل کیفی - تقابل رنگین کمانی - است. | [[ابن سعد]] در طبقات وقتی فردی را معرفی میکند گاهی با عبارتی مواجه میشوید که میگوید: «صاحب الرأی و الحدیث». صاحب رأی و حدیث یعنی چه؟ بالاخره این فرد، صاحب رأی است یا صاحب حدیث؟ در حالی که این امر، در آن زمان یک امر کاملاً عادی بوده است. انس بن مالک، سفیان ثوری، اوزاعی و .... جزء اصحاب حدیث و رأی هستند. کسی که معنای اصحاب حدیث را موسع فرض کند، آنها را هم در زمره اصحاب حدیث قرار میدهد ولی کسی که اصحاب حدیث را به معنای مضیق آن فرض کند، این افراد جزء اصحاب رأی محسوب میشوند. پس هیچ اشتباهی رخ نداده است. اما نتیجهای از این بحث میگیریم و آن این است که تقابل اصحاب حدیث و اصحاب رأی تقابل بین سیاه و سفید نیست بلکه یک تقابل کیفی - تقابل رنگین کمانی - است. | ||
یعنی راجع به طیفهای مختلفی از علما صحبت میکنیم که در یک طبقه بندی، در یک طرف قرار میگیرند و در طبقه بندی دیگر، در طرف دیگر قرار میگیرند. | یعنی راجع به طیفهای مختلفی از علما صحبت میکنیم که در یک طبقه بندی، در یک طرف قرار میگیرند و در طبقه بندی دیگر، در طرف دیگر قرار میگیرند. | ||
بنابراین وقتی راجع به افرادی صحبت میکنیم که همه آنها میراثبر اصحاب أرایت هستند، همه یک نگاه | بنابراین وقتی راجع به افرادی صحبت میکنیم که همه آنها میراثبر اصحاب أرایت هستند، همه یک نگاه نظاممند را در حوزه معارف اسلامی پذیرفتهاند و از طرف دیگر همه آنها رأی را حجت میدانند. | ||
اما، چرا به دو گروه اصحاب حدیث و اصحاب رأی تقسیم شدند؟ به چه دلیل این تقابل صورت گرفت؟ برای درک این مطلب باید درک صحیحی از قرن دو داشته باشیم و تا زمانی که ذهن ما راجع به معارف آن قرن، شفاف و روشن نشده باشد، نمیتوانیم این تقابل را بفهمیم. | اما، چرا به دو گروه اصحاب حدیث و اصحاب رأی تقسیم شدند؟ به چه دلیل این تقابل صورت گرفت؟ برای درک این مطلب باید درک صحیحی از قرن دو داشته باشیم و تا زمانی که ذهن ما راجع به معارف آن قرن، شفاف و روشن نشده باشد، نمیتوانیم این تقابل را بفهمیم. | ||