شعر آیینی: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۵ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۵ نوامبر ۲۰۲۲
جز
خط ۱۶: خط ۱۶:
وجه تمایز یک شاعر مذهبی معمولی و یک شاعر مذهبی اصیل نیز چیزی جز این نیست. شاعر مذهبی در «اسلام» متوقف است و فقط به صورت و پوستۀ [[دین]](شعائر و مناسک) توجه می‌کند، اما شاعر اصیل مذهبی به گفته [[خداوند]] در [[قرآن]] اهل «ایمان و عمل صالح» است و به حقیقت دین توجه دارد. این نکتۀ مهمی است که از نگاه بسیاری از شاعران دینی و آیینی روزگار ما پنهان مانده است. در اینجا بار دیگر یادآوری و تأکید این نکته ضروری است که شعر دینی تنها شعری نیست که به صورت بی‌واسطه، مستقیم و صریح در ستایش بزرگان دین سروده شده باشد.<br>علیرغم چنین ذهنیتی، گاه اشعاری بدون «موضوع صریح دینی» و کدها و کلیدهای مذهبی سروده می‌شوند که به خاطر برخورداری از موضع و مضمون فاخر و ارجمندِ ملهم از آموزه‌های دینی – همچون غزل‌های [[حافظ]] و [[صائب]]، قصیده‌های [[ناصر خسرو]]، و قطعه‌های [[پروین اعتصامی]] - مصداق شعر اصیل آیینی به شمار می‌آیند. برای مثال‌ اشعاری که با محوریت مکارم اخلاق و با موضوعاتی چون تزویر ستیزی، مظلوم نوازی، احسان و نیکوکاری، نوعدوستی، تکریم ایتام یا احترام به والدین سروده شده‌اند، در نگاه اول و به اعتبار موضوع ممکن است از دایره شعر آیینی به معنای مُصطلح امروز خارج باشند، حال آنکه علیرغم چنین برداشتی - از نظر موضع و مضمون – دقیقا مصداق شعر اصیل آیینی هستند. شاعرانی که چنین موضعی دارند - حتی اگر شعرشان عاری از واژگان دینی باشد – شاعر آیینی‌اند، چون سیرت و حقیقت دین در شعرشان به بهترین شکل تجلی پیدا کرده است. این چنین شعری ارزشمندتر از شعری است که فقط به صورت و پوسته دین توجه می‌کند و در مواردی نیز – علیرغم داشتن موضوع دینی – در تقابل با آموزه‌های اصیل وحیانی و قرآنی است.
وجه تمایز یک شاعر مذهبی معمولی و یک شاعر مذهبی اصیل نیز چیزی جز این نیست. شاعر مذهبی در «اسلام» متوقف است و فقط به صورت و پوستۀ [[دین]](شعائر و مناسک) توجه می‌کند، اما شاعر اصیل مذهبی به گفته [[خداوند]] در [[قرآن]] اهل «ایمان و عمل صالح» است و به حقیقت دین توجه دارد. این نکتۀ مهمی است که از نگاه بسیاری از شاعران دینی و آیینی روزگار ما پنهان مانده است. در اینجا بار دیگر یادآوری و تأکید این نکته ضروری است که شعر دینی تنها شعری نیست که به صورت بی‌واسطه، مستقیم و صریح در ستایش بزرگان دین سروده شده باشد.<br>علیرغم چنین ذهنیتی، گاه اشعاری بدون «موضوع صریح دینی» و کدها و کلیدهای مذهبی سروده می‌شوند که به خاطر برخورداری از موضع و مضمون فاخر و ارجمندِ ملهم از آموزه‌های دینی – همچون غزل‌های [[حافظ]] و [[صائب]]، قصیده‌های [[ناصر خسرو]]، و قطعه‌های [[پروین اعتصامی]] - مصداق شعر اصیل آیینی به شمار می‌آیند. برای مثال‌ اشعاری که با محوریت مکارم اخلاق و با موضوعاتی چون تزویر ستیزی، مظلوم نوازی، احسان و نیکوکاری، نوعدوستی، تکریم ایتام یا احترام به والدین سروده شده‌اند، در نگاه اول و به اعتبار موضوع ممکن است از دایره شعر آیینی به معنای مُصطلح امروز خارج باشند، حال آنکه علیرغم چنین برداشتی - از نظر موضع و مضمون – دقیقا مصداق شعر اصیل آیینی هستند. شاعرانی که چنین موضعی دارند - حتی اگر شعرشان عاری از واژگان دینی باشد – شاعر آیینی‌اند، چون سیرت و حقیقت دین در شعرشان به بهترین شکل تجلی پیدا کرده است. این چنین شعری ارزشمندتر از شعری است که فقط به صورت و پوسته دین توجه می‌کند و در مواردی نیز – علیرغم داشتن موضوع دینی – در تقابل با آموزه‌های اصیل وحیانی و قرآنی است.
==نمونه یک شعر آیینی اصیل==
==نمونه یک شعر آیینی اصیل==
گفتیم که شعر آیینی اصیل، آمیزه‌ای است از تعهد ادبی و دینی. البته آنان که مرعوب نظریه‌های ادبی «از ما بهتران» هستند، هرگز چنین حرفی را بر نمی‌تابند و همچنان بر موضع خویش پای می‌فشارند که: «هدف غایی و نهایی شعر چیزی نیست جز زیبایی و التذاذ هنری محض». پیروان چنین نظریه‌ای شاعرانی چون فردوسی، ناصرخسرو، نظامی، سعدی، اقبال لاهوری، فرخی یزدی و پروین اعتصامی را به اعتبار اینکه‌اشعارشان آمیخته با تعهد و رسالتی انسانی است بر نمی‌تابند و از شاعرانی چون پروین به عنوان «ناظم» نام می‌برند. چنانکه دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی می‌گوید:
'''شعر آیینی''' اصیل، آمیزه‌ای است از تعهد ادبی و دینی. البته آنان که مرعوب نظریه‌های ادبی «از ما بهتران» هستند، هرگز چنین حرفی را بر نمی‌تابند و همچنان بر موضع خویش پای می‌فشارند که: «هدف غایی و نهایی شعر چیزی نیست جز زیبایی و التذاذ هنری محض». پیروان چنین نظریه‌ای شاعرانی چون [[فردوسی]]، [[ناصرخسرو]]، [[نظامی]]، [[سعدی]]، [[اقبال لاهوری]]، [[فرخی یزدی]] و [[پروین اعتصامی]] را به اعتبار اینکه‌ اشعارشان آمیخته با تعهد و رسالتی انسانی است بر نمی‌تابند و از شاعرانی چون پروین به عنوان «ناظم» نام می‌برند. چنانکه دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی می‌گوید: «خیال نکنید که من هذیان می‌گویم یا دارم برای ناقدان مدرن وطنی، پاپوش می‌دوزم. جانِ کلامِ این خانم‌ها و آقایان در چهل سال اخیر، تقریبا، همین است که عرض کردم: «نمازِ موج به سوی قبله گرداب است» شعر است و شعرِ ناب، ولی تمام دیوان پروین اعتصامی نظم است و شعر نیست.<br>محال است کسی تسلیم آن نظریه‌ها و نقدها شده باشد و شعرِ پروین را شعر بداند. این نظریه‌ها امروز بیش‌تر از نیمی از خلاقیتِ شعری عصر ما را در [[زبان فارسی]]، مسخ کرده‌اند. در کمتر مجله یا محفلی است که نفوذِ این نوع نگرش به شعر را نبینیم، اما، با همۀ سیطره‌ای که این گونه نقد‌ها و نظریه‌ها بر فرهنگ ایرانی عصرِ ما یافته‌اند، پروین باطل السحرِ شعرِ خویش را در برابر خیلِ انبوهِ عَزایم خوانان، عرضه می‌دارد و سخنش و شعرش، همچون عصای موسی، حاصلِ کوشش چهل ساله جادوگران را می‌‌بلعد. خیل انبوه عاشقان پروین، که سال به سال و روز به روز در تزایدند، گواهان این پیروزی‌اند که این دخترکِ معصوم با شعرِ خویش، عملا، تمام این نظریه‌ها را باطل اعلام می‌کند؛ این است معجزه اصلی پروین اعتصامی.» <ref>محمدرضا شفیعی کدکنی، با چراغ و آینه، ص۴۶۱.</ref>.<br>
«خیال نکنید که من هذیان می‌گویم یا دارم برای ناقدان مدرن وطنی، پاپوش می‌دوزم. جانِ کلامِ این خانم‌ها و آقایان در چهل سال اخیر، تقریبا، همین است که عرض کردم: «نمازِ موج به سوی قبله گرداب است» شعر است و شعرِ ناب، ولی تمام دیوان پروین اعتصامی نظم است و شعر نیست.<br>
محال است کسی تسلیم آن نظریه‌ها و نقدها شده باشد و شعرِ پروین را شعر بداند. این نظریه‌ها امروز بیش‌تر از نیمی از خلاقیتِ شعری عصر ما را در زبان فارسی، مسخ کرده‌اند. در کمتر مجله یا محفلی است که نفوذِ این نوع نگرش به شعر را نبینیم، اما، با همه سیطره‌ای که این گونه نقد‌ها و نظریه‌ها بر فرهنگ ایرانی عصرِ ما یافته‌اند، پروین باطل السحرِ شعرِ خویش را در برابر خیلِ انبوهِ عَزایم خوانان، عرضه می‌دارد و سخنش و شعرش، همچون عصای موسی، حاصلِ کوشش چهل ساله جادوگران را می‌‌بلعد. خیل انبوه عاشقان پروین، که سال به سال و روز به روز در تزایدند، گواهان این پیروزی‌اند که این دخترکِ معصوم با شعرِ خویش، عملا، تمام این نظریه‌ها را باطل اعلام می‌کند؛ این است معجزه اصلی پروین اعتصامی.» <ref>محمدرضا شفیعی کدکنی، با چراغ و آینه، ص۴۶۱.</ref>.<br>


قطعه زیبا و عمیق «مست و هوشیار» از پروین اعتصامی گواه صادقی بر این ادعاست که شعر آیینی اصیل و نجیب، آمیزه‌ای است از «تعهد ادبی» و «تعهد دینی ـ انسانی». شعری که نه مدح و منقبت است و نه سوگ و مرثیه، و علیرغم عاری بودن از کدها و کلیدهای کلیشه‌ای شعر آیینی روزگار ما، شعری منبعث از جهان بینی اسلامی و صد در صد آیینی است که گوهر و جوهر دین در جان و جهان آن به بهترین شکل به جلوه درآمده است:
قطعه زیبا و عمیق «مست و هوشیار» از پروین اعتصامی گواه صادقی بر این ادعاست که شعر آیینی اصیل و نجیب، آمیزه‌ای است از «تعهد ادبی» و «تعهد دینی ـ انسانی». شعری که نه مدح و منقبت است و نه سوگ و مرثیه، و علیرغم عاری بودن از کدها و کلیدهای کلیشه‌ای شعر آیینی روزگار ما، شعری منبعث از جهان بینی اسلامی و صد در صد آیینی است که گوهر و جوهر دین در جان و جهان آن به بهترین شکل به جلوه درآمده است: محتسب، مستی به ره دید و‌ گریبانش گرفت مست گفت‌ ای دوست، این پیراهن است، افسار نیست گفت: مستی، زان سبب افتان و خیزان می‌روی گفت: جرم راه رفتن نیست، ره هموار نیست گفت: می‌باید تو را تا خانه قاضی برم گفت: رو صبح آی، قاضی نیمه‌ شب بیدار نیست گفت: نزدیک است والی را سرای، آنجا شویم گفت: والی از کجا در خانه خمار نیست گفت: تا داروغه را گوییم، در مسجد بخواب گفت: مسجد خوابگاه مردم بدکار نیست گفت: دیناری بده پنهان و خود را وارهان گفت: کار شرع، کار درهم و دینار نیست گفت: از بهر غرامت، جامه‌ات بیرون کنم گفت: پوسیدست، جز نقشی ز پود و تار نیست گفت: آگه نیستی کز سر در افتادت کلاه گفت: در سر عقل باید، بی‌کلاهی عار نیست گفت: می‌‌ بسیار خوردی، زان چنین بی‌خود شدی گفت:‌ ای بیهوده‌گو، حرف کم و بسیار نیست گفت: باید حد زند هشیار مردم، مست را گفت: هشیاری بیار، اینجا کسی هشیار نیست <ref>دیوان پروین اعتصامی.</ref>.
محتسب، مستی به ره دید و‌گریبانش گرفت
مست گفت‌ای دوست، این پیراهن است، افسار نیست
گفت: مستی، زان سبب افتان و خیزان می‌روی
گفت: جرم راه رفتن نیست، ره هموار نیست
گفت: می‌باید تو را تا خانه قاضی برم
گفت: رو صبح آی، قاضی نیمه‌ شب بیدار نیست
گفت: نزدیک است والی را سرای، آنجا شویم
گفت: والی از کجا در خانه خمار نیست
گفت: تا داروغه را گوییم، در مسجد بخواب
گفت: مسجد خوابگاه مردم بدکار نیست
گفت: دیناری بده پنهان و خود را وارهان
گفت: کار شرع، کار درهم و دینار نیست
گفت: از بهر غرامت، جامه‌ات بیرون کنم
گفت: پوسیدست، جز نقشی ز پود و تار نیست
گفت: آگه نیستی کز سر در افتادت کلاه
گفت: در سر عقل باید، بی‌کلاهی عار نیست
گفت: می‌‌ بسیار خوردی، زان چنین بی‌خود شدی
گفت:‌ ای بیهوده‌گو، حرف کم و بسیار نیست
گفت: باید حد زند هشیار مردم، مست را
گفت: هشیاری بیار، اینجا کسی هشیار نیست <ref>دیوان پروین اعتصامی.</ref>.


==تعریف شعر آیینی==
==تعریف شعر آیینی==