مکاتب کلامی: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'مسئولیت ها' به 'مسئولیتها') |
جز (جایگزینی متن - 'عقل گرا' به 'عقلگرا') |
||
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
=== جایگاه عقل نزد معتزله === | === جایگاه عقل نزد معتزله === | ||
باید توجه داشت که معتزله به اصالت [[عقل]]، اعتقاد کاملی داشتند. اینان | باید توجه داشت که معتزله به اصالت [[عقل]]، اعتقاد کاملی داشتند. اینان عقلگرایانی بودند که میخواست، هر آنچه را که از طریق وحی رسیده است به محک عقل خویش بسنجند و در این مقصود راه افراط و زیاده روی در پیش گرفتند تا جایی که اگر چیزی را در قرآن و حدیث نمیتوانستند با عقل خود تطبیق کنند آن را انکار میکردند. این ظاهربینی و زیاده روی در مشی استدلالی سبب عکسالعمل شدیدی در عالم اسلام گردید وابوالحسن اشعری که خود عمری در اعتزال گذرانده بود، بر علیه معتزله شورید و عقاید آنها را مخالف دین دانست و پیروان زیادی پیدا کرد. | ||
گروهی از معتزله در اواخر قرن سوم هجری و اوائل قرن چهارم تبدیل به یک جامعه نخبه روشنفکر شده بودند که مردم به آنها با سوءظن و تردید مینگریستند. چرا که در آثار و افکارشان، دوری از قرآن و حدیث و تقرب به مفاهیم نظری و کاملاً ذهنی [[فلسفه]] [[هند]] و [[یونان]] مشهود و محسوس بود. آنان، با بینشی روشنفکرانه و ذهنی گرایانه، از واقعیتهای جامعه غافل شده و در عوالم خاصی سیر میکردند. تداوم این شرایط، سقوط و اضمحلال محتوم معتزله را به دنبال داشت. | گروهی از معتزله در اواخر قرن سوم هجری و اوائل قرن چهارم تبدیل به یک جامعه نخبه روشنفکر شده بودند که مردم به آنها با سوءظن و تردید مینگریستند. چرا که در آثار و افکارشان، دوری از قرآن و حدیث و تقرب به مفاهیم نظری و کاملاً ذهنی [[فلسفه]] [[هند]] و [[یونان]] مشهود و محسوس بود. آنان، با بینشی روشنفکرانه و ذهنی گرایانه، از واقعیتهای جامعه غافل شده و در عوالم خاصی سیر میکردند. تداوم این شرایط، سقوط و اضمحلال محتوم معتزله را به دنبال داشت. | ||
خط ۶۵: | خط ۶۵: | ||
== شیعه == | == شیعه == | ||
سومین مکتب برجسته کلامی، مکتب کلامی شیعی میباشد. کلام شیعه در عین بهره گیری از خرد، از نقل قطعی بهرهمند میباشد. احادیث شیعه بر خلاف احادیث اهل تسنن مشتمل است بر یک سلسله احادیثی که در آنها منطقاً مسائل عمیق ماوراء الطبیعی یا اجتماعی مورد تجزیه و تحلیل واقع شده است. | سومین مکتب برجسته کلامی، مکتب کلامی شیعی میباشد. کلام شیعه در عین بهره گیری از خرد، از نقل قطعی بهرهمند میباشد. احادیث شیعه بر خلاف احادیث اهل تسنن مشتمل است بر یک سلسله احادیثی که در آنها منطقاً مسائل عمیق ماوراء الطبیعی یا اجتماعی مورد تجزیه و تحلیل واقع شده است. | ||
این گروه پیروان ائمه اهل بیت | این گروه پیروان ائمه اهل بیت علیهمالسلام هستند و معارف دین را از مکتب امامان معصوم علیهمالسلام آموخته اند و به نام امامیه اثنا عشریه معروف گشته اند، | ||
=== | === شخصیتهای کلامی شیعه === | ||
در قرن نخست | در قرن نخست شخصیتهای کلامی آنان عبارتند از: | ||
[[عبدالله بن عباس]]، [[ابوذر غفاری]]، [[سلمان فارسی]]، [[عدی بن حاتم]]. | [[عبدالله بن عباس]]، [[ابوذر غفاری]]، [[سلمان فارسی]]، [[عدی بن حاتم]]. | ||
نسخهٔ کنونی تا ۳۰ مارس ۲۰۲۳، ساعت ۰۰:۲۹
مکاتب کلامی مهم به سه دسته معتزله، اشاعره و شیعه تقسیم میگردد.
معتزله
در مورد چگونگی پیدایش معتزله گفتهاند که خوارج عقیده داشتند که مرتکب گناه کبیره کافر است و همیشه در جهنم خواهد بود، عده کثیری از مسلمانان معتقدند که مرتکب گناه کبیره، موءمن است. روزی واصل بن عطا با استاد خود حسن بصری این موضوع را در میان گذاشت و گفت مرتکب کبیره نه موءمن است و نه کافر. بلکه منزلتی بین منزلتین دارد. سپس وی از حلقه درس استاد بیرون رفت و به تقریر نظریه خود پرداخت و به خاطر جدایی از حلقه درس استاد واصل و اتباع او را معتزله نام نهادند. کلمه «اعتزال» از نظر تاریخ عبارت است از اعتزال واصل بن عطا در گوشه مسجد بصره به علت مخالفت وی با استادش حسن بصری در خصوص مرتکب گناه کبیره.
پس از واصل علمای معتزله به ترتیب شاگردی و استادی عبارتند از: بشر بن المعتمر، ابوالهذیل علاف، نظام شیبانی، ابویوسف، جاحظ، ابن ابی داود و جبائی.[۱]
معتزله به عنوان فرقهای کلامی و نهضتی سیاسی در اواخر قرن اوّل هجری و اوائل دومین قرن هجری پا به عرصه حیات نهادند. تقریباً همه محققین این مطلب را قبول دارند. امّا این واقعیت را نباید از یاد برد که شکل گیری یک نهضت و یا یک مذهب فکری و عقیدتی بدون مقدمات نبوده و مسلماً زمینههای لازم جهت بوجود آمدن و رشد آن در متن جامعه وجود داشته است. درست است که اوّلین تشکیلات رسمی معتزله، پس از واصل بن عطا بوجود آمد لیکن قبل از او هم عقایدی که بعدها به عنوان اصول اعتقادی معتزله مطرح شدند وجود داشت و به اشکال مختلف مطرح میشد.
اصول معتزله
به طور کلی همه فرق عمده معتزله در برخی از اصول با یکدیگر متفق و مشترک اند. ابوالحسن اشعری، در مقالات الإسلامیین اصول معتزله را ذکر کرده است.
1. اعتقاد به توحید و این که خداوند به هیچ یک از صفات آفریدگان، که نشانه حدوث است، متصف نیست.
2. خداوند قابل روءیت نیست، چشمها او را نبینند و بصیرت ها او را درنیابند.
3. در امر آفرینش، تفاوتی وجود ندارد. آفریدن چیزی از چیز دیگر برای او دشوارتر نیست و برای او در این کار سود و زیان، شادمانی و لذت نباشد.
4. اعتقاد به حدوث و مخلوق بودن کلام الله.
5. خداوند هرگز کفر و گناه و افعال دیگر را نیافریده است.
6. اعتقاد به اینکه مرتکب گناه کبیره نه موءمن است و نه فاسق (منزلة بین المنزلتین).
7. اعتقاد به وجوب امر به معروف و نهی از منکر.
8. اعتقاد به وعد و وعید.[۲]
جایگاه عقل نزد معتزله
باید توجه داشت که معتزله به اصالت عقل، اعتقاد کاملی داشتند. اینان عقلگرایانی بودند که میخواست، هر آنچه را که از طریق وحی رسیده است به محک عقل خویش بسنجند و در این مقصود راه افراط و زیاده روی در پیش گرفتند تا جایی که اگر چیزی را در قرآن و حدیث نمیتوانستند با عقل خود تطبیق کنند آن را انکار میکردند. این ظاهربینی و زیاده روی در مشی استدلالی سبب عکسالعمل شدیدی در عالم اسلام گردید وابوالحسن اشعری که خود عمری در اعتزال گذرانده بود، بر علیه معتزله شورید و عقاید آنها را مخالف دین دانست و پیروان زیادی پیدا کرد.
گروهی از معتزله در اواخر قرن سوم هجری و اوائل قرن چهارم تبدیل به یک جامعه نخبه روشنفکر شده بودند که مردم به آنها با سوءظن و تردید مینگریستند. چرا که در آثار و افکارشان، دوری از قرآن و حدیث و تقرب به مفاهیم نظری و کاملاً ذهنی فلسفه هند و یونان مشهود و محسوس بود. آنان، با بینشی روشنفکرانه و ذهنی گرایانه، از واقعیتهای جامعه غافل شده و در عوالم خاصی سیر میکردند. تداوم این شرایط، سقوط و اضمحلال محتوم معتزله را به دنبال داشت.
اشاعره
دومین مکتب برجسته کلامی، مکتب کلامی اشاعره میباشد. این مکتب توسط ابوالحسن اشعری متوفی به سال 330پایهگذاری شد. هدف کلام اشعری، زدودن همه عناصر ظاهراً غیر اسلامی از ساحت اسلام بود. دلایل گسترش مذهب اشاعره را به اختصار این گونه میتوان بیان نمود که آنان از دو جنبه مثبت برخوردار بودند: آنان، هم به عقل تا حدی بها میدادند و هم این که به حدیث و سنت پشت نکرده بودند. بنابراین میتوانستند واجد خصوصیات مثبت دو گروه معتزله و اهل سنت و حدیث باشند.
هدف پایه گذار مکتب اشعری، ایجاد و تعدیل در عقاید اهل حدیث بود، او با تمام کوشش هایی که انجام داد، نتوانست برخی از معتقدات دور از منطق آنان را از مکتب خویش دور سازد، مانند قدیم بودن کلام خدا، روءیت خدا در سرای دیگر، افعال انسان مخلوق خدا است، و انسان بسان ظرفی است بر فعل خود. معروفترین چهرههای مکتب اشاعره عبارتند از: ابوالحسن اشعری، قاضی ابوبکر باقلانی، ابواسحاق اسفراینی، امام الحرمین جوینی، امام محمد غزالی و امام فخر رازی.[۳]
ابوالحسن اشعری از افراد کثیر التألیف است، ولی ظاهراً اکثر آن کتابها از میان رفته است. معروفترین کتاب او کتاب «مقالات الاسلامیین» است که چاپ شده است.
اصول اشاعره
فهرست برخی از عقاید اشعری:
1. عدم وحدت صفات با ذات خداوند.
2. تکلیف مالا یُطاق بلا مانع است.
3. افعال خداوند برای غایت و غرضی نیست.
4. عالم، حادث زمانی است.
5. کذب و تخلّف وعده بر خدا جایز نیست.
6. شفاعت به معنی مغفرت است نه ترفیع درجه.
7. انسان، آفریننده عمل خود نیست، اکتساب کننده آن است.
8. رعایت لطف و اصلح بر خداوند واجب نیست.
9. حسن و قبح افعال ذاتی نیست، بلکه شرعی است.
10. شرور، مانند خیرات، از جانب خداوند است.[۴]
شیعه
سومین مکتب برجسته کلامی، مکتب کلامی شیعی میباشد. کلام شیعه در عین بهره گیری از خرد، از نقل قطعی بهرهمند میباشد. احادیث شیعه بر خلاف احادیث اهل تسنن مشتمل است بر یک سلسله احادیثی که در آنها منطقاً مسائل عمیق ماوراء الطبیعی یا اجتماعی مورد تجزیه و تحلیل واقع شده است. این گروه پیروان ائمه اهل بیت علیهمالسلام هستند و معارف دین را از مکتب امامان معصوم علیهمالسلام آموخته اند و به نام امامیه اثنا عشریه معروف گشته اند،
شخصیتهای کلامی شیعه
در قرن نخست شخصیتهای کلامی آنان عبارتند از: عبدالله بن عباس، ابوذر غفاری، سلمان فارسی، عدی بن حاتم.
و در قرن دوم:ابوخالد الواسطی، ابومالک الحضرمی، اصبغ بن نباته، زرارة بن اعین، هشام بن الحکم و ...
در قرن سوم:ابن ابی عمیر، ابوالصلت الهروی، ابوعیسی الوراق و سعد بن عبدالله قمی و....
در قرن چهارم: الحسن بن موسی النوبختی، محمد بن عبدالرحمان معروف به «ابن قبه»، صدوق.
در قرن پنجم: شیخ مفید، سید رضی، سید مرتضی و....
خواجه نصیرالدین طوسی فیلسوف و ریاضی دان معروف صاحب کتاب «تجرید الاعتقاد» و علامه حلی فقیه معروف و شارح «تجرید الاعتقاد» از متکلمان بسیار برجسته شیعی و معروف قرن هفتم میباشند. فلاسفه شیعی متأخر از خواجه نصیر، مسائل لازم کلامی را در فلسفه مطرح کردند و آنها را با سبک و متد فلسفی تجزیه و تحلیل کردند و از متکلمین که با سبک قدیم موفق تر بودند.
اصول شیعه
ارکان اعتقادی اصول تفکر شیعه پنج اصل میباشد: توحید، نبوت، معاد، عدل و امامت. علاوه بر این پنج رکن که از آنان به اصول دین تعبیر میشود، اصول مشترک اعتقادی شیعه عبارتند از: اختیار و آزادی، حسن و قبح ذاتی، لطف و انتخاب اصلح، حجیت عقل، غرض و هدف در فعل حق، جواز بداء در فعل حق، ایمان فاسق، عصمت انبیاء و اولیاء و شفاعت به معنی مغفرت گناهان. متکلّمین شیعی به قدری جامع و مفصل بحث نمودهاند که حتی شرح مختصری از آن مباحث در این نوشتار نمیگنجد.
مسئولیتهای متکلم
الف) تنسیق و بیان گزارههای اعتقادی
ضرورت چنین کاری تنها در مرحله رویارویی با ادیان و اندیشههای بیگانه احساس میشود. در این مرحله «حفاظت» از عقاید دینی، محتاج «مرزبندی» دقیق اعتقادات درست و اعتقادات باطل است. از این رو اوّلین وظیفه متکلّم این است که این گزارهها را استخراج، تنظیم، تنسیق و تبویب کند.
ب) تبیین گزارههای دینی
این وظیفه خود دربرگیرنده سه کار است: 1. تبیین هماهنگی درونی گزارههای دینی. 2. تفسیر آن گزارهها در پرتو معارف بشری روز (بُعد نظری). 3. توجیه گزارههای دینی با توجه به مشکلات عملی (بُعد عملی). از آنجا که بر تفکر انسان امروز بینش کارکردی غالب است، بر متکلم است که آثار و نتایج مثبت دینداری و اعتقاد و عمل به گزارهها و احکام دینی را تبیین کند.
ج) پاسخ به شبهات و دفاع از باورهای دینی
شاید اساسیترین وظیفه یک متکلم در زمان ما دفع شبهاتی باشد که از ناحیه متکلمان و پیروان ادیان دیگر و نیز ملحدان و شکاکان و در اثر پیشرفتهای علمی و تکنیکی، پیرامون باورهای دینی پدید میآید.