سعد بن معاذ: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۳ بایت حذف‌شده ،  ‏۲۶ آوریل ۲۰۲۳
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۰: خط ۲۰:
'''سعد بن معاذ''' حدود 32 سال قبل از [[هجرت]] در طایفه بنی عبدالاشهل از [[قبیله اوس]] در شهر [[مدینه]] در خانواده‌ای بزرگ به دنیا آمد. پدرش قبل از اسلام از دنیا رفت ولی مادرش تا زمان [[نبوت]] [[پیامبر اسلام]] زنده ماند و [[مسلمان]] شد.
'''سعد بن معاذ''' حدود 32 سال قبل از [[هجرت]] در طایفه بنی عبدالاشهل از [[قبیله اوس]] در شهر [[مدینه]] در خانواده‌ای بزرگ به دنیا آمد. پدرش قبل از اسلام از دنیا رفت ولی مادرش تا زمان [[نبوت]] [[پیامبر اسلام]] زنده ماند و [[مسلمان]] شد.


سعد مردی مدبر و شجاع و شخصیتی بانفوذ در میان قبیله خود بود. از این رو در همان دوران جوانی به مقام ریاست قبیله اوس برگزیده شد. سعد بن معاذ با هند، دختر سماک، ازدواج کرد و صاحب دو پسر به نام‌های عمرو و عبدالله شد. پس از [[پیمان اول عقبه]] و ماموریت مصعب بن عمیر به [[مدینه]]، رییس طایفه بنی عبدالاسهل، توسط مصعب [[مسلمان]] شد.
سعد مردی مدبر و شجاع و شخصیتی بانفوذ در میان قبیله خود بود. از این رو در همان دوران جوانی به مقام ریاست قبیله اوس برگزیده شد. سعد بن معاذ با هند، دختر سماک، ازدواج کرد و صاحب دو پسر به نام‌های عمرو و عبدالله شد. پس از [[پیمان اول عقبه]] و ماموریت مصعب بن عمیر به [[مدینه]]، رییس طایفه بنی عبدالاسهل توسط مصعب [[مسلمان]] شد.


مسلمان‌شدن سعد تاثیر شگرفی در گسترش آیین پیامبر در مدینه داشت؛ به گونه‌ای که با تدبیر وی در یک روز تمامی مردم بنی الاسهل مسلمان شدند. او از آن هنگام تا زمان شهادت در راه گسترش و ترویج اسلام لحظه‌ای از پا ننشست، تردیدی به دل راه نداد و در تمامی صحنه‌ها حضور یافت.
مسلمان‌شدن سعد تاثیر شگرفی در گسترش آیین پیامبر در مدینه داشت؛ به گونه‌ای که با تدبیر وی در یک روز تمامی مردم بنی‌الاسهل مسلمان شدند. او از آن هنگام تا زمان شهادت در راه گسترش و ترویج اسلام لحظه‌ای از پا ننشست، تردیدی به دل راه نداد و در تمامی صحنه‌ها حضور یافت.


پس از نبرد [[بدر]]، در [[جنگ احد]]، [[غزوه بنی قینقاع]]، سریه قتل کعب بن الاشرف، [[غزوه بنی نضیر]] شرکت کرد. آخرین صحنه رزم وی میدان [[جنگ خندق]] در [[یوم الاحزاب]] بود که بازویش آسیب دید و به مقام جانبازی نایل آمد.  
پس از نبرد [[بدر]]، در [[جنگ احد]]، [[غزوه بنی قینقاع]]، سریه قتل کعب بن الاشرف، [[غزوه بنی نضیر]] شرکت کرد. آخرین صحنه رزم وی میدان [[جنگ خندق]] در یوم الاحزاب بود که بازویش آسیب دید و به مقام جانبازی نایل آمد.  


== نام و نسب سعد ==
== نام و نسب سعد ==
خط ۳۰: خط ۳۰:


== اسلام آوردن سعد ==
== اسلام آوردن سعد ==
سعد به دست مصعب بن عمیر در مدینه (بین دو [[پیمان عقبه]]) [[مسلمان]] شد و با [[اسلام]] آوردنش تمام افراد خاندان عبدالاشهل مسلمان شدند. <ref>ابن‌اثیر، اسدالغابه، ج۲، ص۳۱۳؛ ابن‌سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۴۲۰؛ مزی، تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۳۰۰؛ ابن‌عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۱۶۸؛ طبری، تاریخ طبری، ج۳، ص۸۹۷-۸۹۸</ref> این خاندان نخستین خاندانی هستند که زن و مرد ایشان همگی اسلام آوردند. <ref>ابن‌سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۴۲۱</ref> سعد پس از اسلام آوردن به همراه [[اسید بن حضیر]] بت‌های [[بنی عبدالاشهل]] را شکست. <ref>ابن‌سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۴۲۰-۴۲۱</ref> پس از هجرت [[حضرت محمد (ص)|پیامبر(صلی الله علیه)]] و مسلمانان به مدینه [[حضرت محمد (ص)|رسول الله(صلی الله علیه)]] میان سعد و [[ابوعبیده جراح]] از مهاجران پیمان برادری بست. <ref>ابن‌سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۴۲۱.</ref> وی از بزرگان انصار و رئیس قبیله اوس، مردی شجاع، قاطع در بیان و تصمیم‌گیری، مقاوم در مبارزه و [[جهاد]] بود. <ref>ابن‌حجر، تهذیب التهذیب، ج۳، ص۴۱۸</ref>  
سعد به دست مصعب بن عمیر در مدینه (بین دو [[پیمان عقبه]]) [[مسلمان]] شد و با [[اسلام]] آوردنش تمام افراد خاندان عبدالاشهل مسلمان شدند. <ref>ابن‌اثیر، اسدالغابه، ج۲، ص۳۱۳؛ ابن‌سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۴۲۰؛ مزی، تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۳۰۰؛ ابن‌عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۱۶۸؛ طبری، تاریخ طبری، ج۳، ص۸۹۷-۸۹۸</ref> این خاندان نخستین خاندانی هستند که زن و مرد ایشان همگی اسلام آوردند. <ref>ابن‌سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۴۲۱</ref> سعد پس از اسلام آوردن به همراه [[اسید بن حضیر]] بت‌های بنی عبدالاشهل را شکست. <ref>ابن‌سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۴۲۰-۴۲۱</ref> پس از هجرت [[حضرت محمد (ص)|پیامبر(صلی الله علیه)]] و مسلمانان به مدینه [[حضرت محمد (ص)|رسول الله(صلی الله علیه)]] میان سعد و [[ابوعبیده جراح]] از مهاجران پیمان برادری بست. <ref>ابن‌سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۴۲۱.</ref> وی از بزرگان انصار و رئیس قبیله اوس، مردی شجاع، قاطع در بیان و تصمیم‌گیری، مقاوم در مبارزه و [[جهاد]] بود. <ref>ابن‌حجر، تهذیب التهذیب، ج۳، ص۴۱۸</ref>  


== سعد و نزول آیه ==
== سعد و نزول آیه ==
خط ۴۶: خط ۴۶:
مادر سعد برای پسرش این‌گونه مرثیه می‌خواند: "ویل ام سعد سعد حزامة وجدة بعد ایاد یاله و مجداً مقدماً سد به مسداً"؛
مادر سعد برای پسرش این‌گونه مرثیه می‌خواند: "ویل ام سعد سعد حزامة وجدة بعد ایاد یاله و مجداً مقدماً سد به مسداً"؛


پیامبر(صلی الله علیه) فرمود: "همه کسانی که بر مردگان نوحه سرایی می‌کنند، [[دروغ]] می‌گویند، جز مادر سعد". <ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۳، ص۴۲۸؛ سیر اعلام النبلاء، ذهبی، ج۱، ص۲۸۶؛ تاریخ الاسلام، ذهبی، ج۲، ص۳۲۳</ref>
پیامبر(صلی الله علیه) فرمود: "همه کسانی که بر مردگان نوحه‌سرایی می‌کنند، [[دروغ]] می‌گویند، جز مادر سعد". <ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۳، ص۴۲۸؛ سیر اعلام النبلاء، ذهبی، ج۱، ص۲۸۶؛ تاریخ الاسلام، ذهبی، ج۲، ص۳۲۳</ref>


== پیامبر و تجلیل از جنازه سعد ==
== پیامبر و تجلیل از جنازه سعد ==
پس از ماجرای سر باز کردن زخم سعد، روزی صبح هنگام وقتی که رسول خدا(صلی الله علیه) از خواب برخاست، [[جبرئیل]] نازل شد و گفت: "یا رسول الله! بنده صالحی از امت شما از دنیا رفته است که درهای آسمان برای او باز شده و عرش الهی به لرزه افتاده است". حضرت فرمود: "سعد معاذ مریض بود". پیامبر(صلی الله علیه) به [[مسجد]] رفت و از حاضران پرسید: سعد چه شد؟ گفتند: وفات کرد. <ref>مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، ج۸، ص۵۵۳</ref>
پس از ماجرای سر باز کردن زخم سعد، روزی صبح هنگام وقتی که رسول خدا(صلی الله علیه) از خواب برخاست، [[جبرئیل]] نازل شد و گفت: "یا رسول الله! بنده صالحی از امت شما از دنیا رفته است که درهای آسمان برای او باز شده و عرش الهی به لرزه افتاده است". حضرت فرمود: "سعد معاذ مریض بود". پیامبر(صلی الله علیه) به [[مسجد]] رفت و از حاضران پرسید: سعد چه شد؟ گفتند: وفات کرد. <ref>مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، ج۸، ص۵۵۳</ref>


لذا بستگانش او را به خانه‌اش بردند. حضرت [[نماز صبح]] را خواند و از [[مسجد]] بیرون رفت و جمعیت نیز در پشت سر ایشان به راه افتاد؛ پیامبر(صلی الله علیه) به اندازه‌ای تند می‌رفت که مردم به زحمت افتادند؛ کفش‌ها از پا در می‌آمد و عباها از دوش می‌افتاد.
لذا بستگانش او را به خانه‌اش بردند. حضرت نماز صبح را خواند و از [[مسجد]] بیرون رفت و جمعیت نیز در پشت سر ایشان به راه افتاد؛ پیامبر(صلی الله علیه) به اندازه‌ای تند می‌رفت که مردم به زحمت افتادند؛ کفش‌ها از پا در می‌آمد و عباها از دوش می‌افتاد.


مردی گفت: "یا رسول الله! مردم را به زحمت انداختی!" حضرت فرمود: "از آن می‌ترسم که [[ملائکه]] بر ما پیشی بگیرند و او را [[غسل]] دهند. چنان که در جنازۀ [[حنظله]] بر ما سبقت گرفتند و او را غسل دادند". <ref>سیر أعلام النبلاء، ذهبی، ج۱، ص۲۸۷؛ تاریخ الاسلام، ذهبی، ج۲، ص۳۲۶</ref>
مردی گفت: "یا رسول الله! مردم را به زحمت انداختی!" حضرت فرمود: "از آن می‌ترسم که [[ملائکه]] بر ما پیشی بگیرند و او را [[غسل]] دهند. چنانکه در جنازۀ [[حنظله]] بر ما سبقت گرفتند و او را غسل دادند". <ref>سیر أعلام النبلاء، ذهبی، ج۱، ص۲۸۷؛ تاریخ الاسلام، ذهبی، ج۲، ص۳۲۶</ref>


وقتی پیامبر(صلی الله علیه) وارد خانه سعد شد شد دید اقوام او مشغول غسل دادن او هستند. پیامبر در کناری نشست ولی برخلاف انتظار دیدند که زانوهای خود را جمع کرد. علتش را پرسیدند، حضرت فرمود: "فرشته‌ای فرود آمد و جا برای او نبود، پس به او جا دادم".
وقتی پیامبر(صلی الله علیه) وارد خانه سعد شد شد دید اقوام او مشغول غسل دادن او هستند. پیامبر در کناری نشست ولی برخلاف انتظار دیدند که زانوهای خود را جمع کرد. علتش را پرسیدند، حضرت فرمود: "فرشته‌ای فرود آمد و جا برای او نبود، پس به او جا دادم".


سعد را سه بار [[غسل]] دادند و در سه پارچه [[کفن]] کردند. سپس او را در تابوت گذاشتند و حضرت جلوی تابوت را گرفت تا این که در بیرون منزل بر زمین نهاد. پس از آن گاهی جلو جنازه می‌رفت و گاهی طرف راست و گاهی جانب چپ و جلو و عقب تابوت را می‌گرفت. چون سعد بن معاذ مردی تنومند و چاق بود. هنگامی که او را تشییع می‌کردند منافقان خواستند بر او خرده بگیرند، پس گفتند: تا امروز جنازه‌ای به این سبکی ندیده‌ایم و این سبکی به خاطر قضاوتی است که درباره بنی قریظه کرد. پیامبر(صلی الله علیه) از گفتارشان آگاه شد، پس فرمود: "[[قسم]] به آن کسی که جانم در دست اوست، تابوت او را ملائکه حمل می‌کنند؛ هفتاد هزار [[فرشته]] برای تشییع جنازه‌اش آمده‌اند که تا کنون به زمین نیامده‌اند". <ref> الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۳، ص۴۲۸؛ تاریخ الاسلام، ذهبی، ج۲، ص۳۲۴</ref>
سعد را سه بار [[غسل]] دادند و در سه پارچه [[کفن]] کردند. سپس او را در تابوت گذاشتند و حضرت جلوی تابوت را گرفت تا این که در بیرون منزل بر زمین نهاد. پس از آن گاهی جلو جنازه می‌رفت و گاهی طرف راست و گاهی جانب چپ و جلو و عقب تابوت را می‌گرفت. چون سعد بن معاذ مردی تنومند و چاق بود. هنگامی که او را تشییع می‌کردند منافقان خواستند بر او خرده بگیرند، پس گفتند: تا امروز جنازه‌ای به این سبکی ندیده‌ایم و این سبکی به خاطر قضاوتی است که درباره بنی‌قریظه کرد. پیامبر(صلی الله علیه) از گفتارشان آگاه شد، پس فرمود: "[[قسم]] به آن کسی که جانم در دست اوست، تابوت او را ملائکه حمل می‌کنند؛ هفتاد هزار [[فرشته]] برای تشییع جنازه‌اش آمده‌اند که تا کنون به زمین نیامده‌اند". <ref> الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۳، ص۴۲۸؛ تاریخ الاسلام، ذهبی، ج۲، ص۳۲۴</ref>


== چگونگی دفن سعد ==
== چگونگی دفن سعد ==
خط ۶۵: خط ۶۵:


لحدهای قبر ساخته شد و با ریختن خاک قبر هموار شد. مادر سعد بن معاذ که در کناری نشسته بود، گفت: هنیئا لک الجنه؛ [[بهشت]] بر تو گوارا باد. پیامبر(صلی الله علیه) فرمود: "مادر سعد! خاموش باش! از [[خدا]] چه توقع داری؟ قبر فشار سختی به سعد داد". و در بعضی از روایات است که حضرت سه بار فرمود: " سُبْحَانَ اَللَّهِ"، و مردم هم به پیروی از ایشان سه بار تسبیح گفتند. علت را پرسیدند؟ فرمود: "الان قبر فشاری به سعد داد که اگر کسی از این فشار خلاصی داشت، سعد نیز یکی از آنان بود".
لحدهای قبر ساخته شد و با ریختن خاک قبر هموار شد. مادر سعد بن معاذ که در کناری نشسته بود، گفت: هنیئا لک الجنه؛ [[بهشت]] بر تو گوارا باد. پیامبر(صلی الله علیه) فرمود: "مادر سعد! خاموش باش! از [[خدا]] چه توقع داری؟ قبر فشار سختی به سعد داد". و در بعضی از روایات است که حضرت سه بار فرمود: " سُبْحَانَ اَللَّهِ"، و مردم هم به پیروی از ایشان سه بار تسبیح گفتند. علت را پرسیدند؟ فرمود: "الان قبر فشاری به سعد داد که اگر کسی از این فشار خلاصی داشت، سعد نیز یکی از آنان بود".
مردم پرسیدند: "یا رسول الله، درباره سعد رفتاری کردید که درباره هیچ کسی چنین نکردید؛ جنازه‌اش را با پای برهنه و بدون [[عبا]] تشییع فرمودید؟
مردم پرسیدند: "یا رسول الله، درباره سعد رفتاری کردید که درباره هیچ کسی چنین نکردید؛ جنازه‌اش را با پای برهنه و بدون عبا تشییع فرمودید؟


حضرت فرمود: "چون [[ملائکه]] بدون عبا و کفش آمده بودند، من هم از آنها پیروی کردم".
حضرت فرمود: "چون [[ملائکه]] بدون عبا و کفش آمده بودند، من هم از آنها پیروی کردم".
Writers، confirmed، مدیران
۸۵٬۸۳۹

ویرایش