کاربر:Hoosinrasooli/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
خط ۶۹: خط ۶۹:


== فراکسیون تغییر و اصلاح ==
== فراکسیون تغییر و اصلاح ==
جنبش حماس دارای یک فراکسیون در مجلس قانونگذاری فلسطین است که به فراکسیون تغییر و اصلاح موسوم است. این فراکسیون در سال ۲۰۰۶ با کسب ۷۴ کرسی، مأمور تشکیل دولت شد. دکتر محمود الرمحی، دبیر این فراکسیون و مشیر المصری مسئول روابط خارجی آن هستند. رئیس و نایب اول پارلمان فلسطین نیز از این فراکسیون هستند.
جنبش حماس دارای یک فراکسیون در مجلس قانونگذاری فلسطین است که به فراکسیون تغییر و اصلاح موسوم است. این فراکسیون در سال ۲۰۰۶ با کسب ۷۴ کرسی، مأمور تشکیل دولت شد. دکتر [[محمود الرمحی]]، دبیر این فراکسیون و [[مشیر المصری]] مسئول روابط خارجی آن هستند. رئیس و نایب اول پارلمان فلسطین نیز از این فراکسیون هستند.


== دفاتر خارجی ==
== دفاتر خارجی ==

نسخهٔ ‏۱۱ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۰۷:۵۶

ساختار تشکیلاتی حماس
حماس.png
نام حزبجنبش مقاومت اسلامی (حماس)
تاریخ تأسیس۱۹۸۷ م، ۱۳۶۵ ش‌، ۱۴۰۷ ق
مؤسس
رهبراناسماعیل هنیه

حماس، ویا جنبش مقاومت اسلامی که از همان سال‌های آغازین تاسیس خود به عنوان یک گروه مقاومتی و مبارزاتی در عرصه فلسطین شناخته می‌شود. برای جنبشی همچون حماس با سابقه‌ای چند دهه در عرصه مقاومت فلسطین، باید شناخت کافی در مورد این جنبش و ساختار تشکیلاتی و استراتژی‌های آن وجود داشته باشد تا بتوان پیرامون تغییر ساختار و تشکیلات آن نظر داد.

معرفی کلی حماس

حماس مخفف «جنبش مقاومت اسلامی» (حرکة المقاومة الاسلامیة)است که شیخ احمد یاسین آن را در سال ۱۹۸۷ به دنبال آغاز انتفاضه اول پایه گذاری کرد و به عنوان شاخه اخوان‌المسلمین فلسطین، کار خود را آغاز کرد. این جنبش به عنوان یک جنبش مقاومت مردمی ـ ملی با رویکردی اسلامی تاسیس شد و از همان بدو کار تلاش کرده است تا زمینه را برای آزادی و رهایی فلسطین از طرح صهیونیست‌ها مبنی بر غصب کامل این سرزمین فراهم آورد.

حماس، مبانی اسلامی را اصلی ثابت برای مبارزه با دشمن خود می‌داند و به همین دلیل است که یک جریان گسترده مردمی را در فلسطین با خود همراه کرده است. این جنبش بر خلاف سازمان آزادیبخش فلسطین که در سال ۱۹۸۸ رژیم صهیونیستی را به رسمیت شناخت، نه فقط مخالف مشروعیت این رژیم، بلکه خواهان نابودی آن و مخالف ماهیت وجودی اسرائیل است.

دلایل شکل‌گیری حماس

با نگاهی به تاریخ مبارزات مردم فلسطین به ویژه قبل از اعلام موجودیت رژیم صهیونیستی در سال ۱۹۴۸ میلادی، به خوبی درمی‌یابیم که مقاومت و جهاد در سال‌های حاکمیت انگلستان (از سال ۱۹۲۱ میلادی به بعد) نیز جریان داشته است. گروه‌هایی همچون اخوان‌المسلمین که شاخه‌ای از اخوان‌المسلمین مصر بودند در زمره گروه‌هایی به شمار می‌رفتند که هراز چندگاهی در مقابل ظلم و جور ایستادگی می‌کردند.

با توجه به همین مطلب، اگرچه جنبش حماس در ۱۵ دسامبر ۱۹۸۷ بیانیه اعلام موجودیت خود را به صورت رسمی منتشر کرد، اما ریشه‌های شکل‌گیری آن نیز، به دهه‌هایی پیشتر باز می‌گردد.

ساختار اولیه حماس

یک سال پس از تاسیس جنبش حماس یعنی در سال ۱۹۸۸، این جنبش منشوری ۳۶ ماده‌ای را به تصویب رساند که رسماً به عنوان میثاق‌نامه حماس معرفی شد. در این منشور، اهداف این جنبش از قبیل تاسیس حکومت اسلامی، اجرای عدالت و… آمده است. با اعلام این منشور، حماس به عنوان یک جنبش دارای ساختار اسلامی معرفی شد.

ساختار تشکیلاتی حماس به دلایل امنیتی و شرایط پیچیده فلسطین به هیچ وجه آشکار و موجود نیست. حماس در ابتدای تأسیس، دارای یک کادر رهبری در نوار غزه شد که علاوه بر شیخ احمد یاسین، عبدالعزیز الرنتیسی و تعداد دیگری از بنیانگذاران جنبش از جمله اسماعیل ابوشنب، جمال منصور و جمال سلیم نیز عضو آن بودند.

شیخ یاسین، بنیانگذار جنبش حماس طی سخنانی به صورت خلاصه، حماس و ساختار آن را چنین شرح می‌دهد: «جنبش حماس، جنبشی مبارزاتی و مقاومتی، علنی و سری است. آنچه مردم از این جنبش می‌دانند و می‌فهمند علنی است و آنچه از این جنبش برای مردم غیر مفهوم است، سری و مخفیانه است. لذا یک جنبش مبارزاتی و مقاومتی نمی‌تواند تمام اوراقش (یعنی تشکیلات سازمانی خود) را برای مردم آشکار و علنی کند، اما بدانید که این جنبش به شکل شورایی و یک ساختار صحیح اداره می‌شود».

جنبش حماس در ابتدا دنباله‌ رو مدل اخوان‌المسلمین بود، به این معنا که به عنوان یک نهاد رفاه اجتماعی عمل‌ می‌کرد و خدمات اجتماعی و رفاهی زیادی از جمله ساخت بیمارستان، مدرسه، مسجد، مکان‌های ورزشی، و اطعام فقرا و… را در اختیار فلسطینیان قرار می‌داد. این تلاش‌ها دقیقا همانند اقدامات اخوانالمسلمین در مصر است. جماعت اخوان‌المسلمین که حسن البنا آنرا در سال ۱۹۲۸ تأسیس کرده بود نیز در ابتدا به این گونه اقدامات روی آورد تا نظر مردم را به خود جلب کرده وطرفداران زیادی بدست آورد. اما شرایط فلسطین با مصر بسیار متفاوت بود.

در مصر، حکومتی از خود مصریان در رأس قرار داشت که دارای سیستم دیکتاتوری بود و با رژیم صهیونیستی نیز رابطه داشت. اما در فلسطین، بحث بر سر «بودو نبود» مطرح می‌شد، چرا که رژیم صهیونیستی در پی اعتقاداتش به دنبال سرزمین موعود خود از نیل تا فرات است و از طرف دیگر، حماس نیز به دنبال بازپس‌گیری اراضی اشغالی سرزمینش از دست غاصبان صهیونیستی می‌باشد. لذا هر دو طرف به دنبال نابودی یکدیگرند.

به همین خاطر، حماس با وارد شدن به فاز مسلحانه مبارزه با اسراییل، تفاوتی آشکار را با اخوان المسلمین نمایان کرد (البته این مسئله فقط به دلیل تفاوت شرایط حماس و اخوان المسلمین در فلسطین و مصر است) و در اواخر سال ۱۹۹۱ با اعلام تأسیس شاخه نظامی خود موسوم به «گردان‌های شهید عزالدین القسام» وارد مرحله دیگری شد.

در پی رشد فعالیت‌های نظامی حماس در سال‌های ۱۹۹۲ و ۱۹۹۳، اسحاق رابین، نخست وزیر وقت رژیم صهیونیستی تصمیم به تبعید ۴۱۵ تن از رهبران حماس به همراه رهبران جنبش جهاد اسلامی به جنوب لبنان (اردوگاه مرج الزهور) می‌گیرد. از سوی دیگر، رژیم صهیونیستی شیخ احمد یاسین را نیز در خلال همان سال‌‌ها بازداشت کرد. بنابراین دستگاه تصمیم‌گیری حماس با این اتفاقات، دچار نوعی ضعف و تزلزل شده و از همین جاست که دفتر سیاسی حماس بروز و ظهور پیدا می‌کند.

تأسیس دفتر سیاسی به سال ۱۹۸۹ بر می‌گردد که البته در آن سال فقط موسی أبومرزوق (نایب رئیس کنونی دفتر سیاسی حماس) پیشنهاد ایجاد چنین دفتری را به کادر رهبری حماس داده بود اما پس از ضرباتی که حماس از بازداشت و تبعید رهبرانش خورد، تصمیم به تأسیس این دفتر قوت گرفت و سرانجام در سال ۱۹۹۲، أبومرزوق دفتری را با هدف رهبری جنبش در خارج از اراضی فلسطینی تأسیس کرد و خود به عنوان اولین رئیس آن نیزانتخاب شد. بر همین اساس اگر بخواهیم ساختاری از حماس ارائه دهیم بهتر است بر اساس مواردی باشد که آشکار و علنی است و به شکل زیر قابل ارائه است:

دفتر سیاسی

رهبری حماس در خارج از اراضی فلسطینی با عنوان دفتر سیاسی شناخته می‌شود. مقر این دفتر در حال حاضر در دمشق، پایتخت سوریه است اما با توجه به حوادث اخیر سوریه، اخباری مبنی بر انتقال این دفتر وجود دارد.

  • تعداد اعضای این دفتر ۹ نفر می‌باشد که ۳ نفر از نوار غزه و ۶ نفر از خارج اراضی فلسطینی هستند.
  • رئیس کنونی این دفتر، خالد مشعل و نائب رئیس آن، دکتر موسی ابومرزوق هستند.
  • انتخابات این دفتر هر ۴ سال یک‌بار برگزار می‌شود در حالی که تا قبل از سال ۱۹۹۶، اعضاء و رئیس آن، هر دو سال یک‌بار انتخاب می‌شدند.
  • تمامی تصمیمات اصلی این جنبش به ویژه در عرصه سیاسی و نظامی و امنیتی در این دفتر گرفته می‌شود. به عبارتی دیگر، دفتر سیاسی در حال حاضر، رهبر حماس محسوب شده و در راس هرم تشکیلاتی این جنبش قراردارد؛ چرا که پس از شهادت شیخ احمد یاسین و دکتر عبدالعزیز الرنتیسی به عنوان بنیانگذاران و رهبران اصلی حماس در نوار غزه، کادر رهبری حماس که اصلی‌ترین نهاد جنبش به شمار می‌رفت، از هم پاشید، قدرت تصمیم‌گیری در عرصه حماس رو به ضعف نهاد و اختلافات شدت گرفت. در این میان، دفتر سیاسی به ریاست خالد مشعل که در سال‌های اخیر نیز اقدامات مهم و سودمندی را در خارج از مرزهای فلسطین برای حماس انجام داده است، رهبری را در دست گرفته و خود را به عنوان مرجع نهایی و اصلی حماس معرفی کرد.

دیدار رئیس دفتر سیاسی حماس با رهبر انقلاب

حماس -1.jpg

آقای اسماعیل هنیه رئیس دفتر سیاسی حماس و هیأت همراه با حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی دیدار کردند. رئیس دفتر سیاسی حماس در این دیدار گزارشی از آخرین تحولات غزه و جنایات رژیم صهیونیستی در غزه و همچنین تحولات کرانه باختری بیان کرد. رهبر انقلاب اسلامی نیز با قدردانی مجدد از صبر و استقامت مردم استوار غزه و اظهار تأسف شدید از جنایات رژیم صهیونیستی که با حمایت مستقیم آمریکا و برخی کشورهای غربی انجام می‌شود بر سیاست همیشگی جمهوری اسلامی ایران در حمایت از نیروهای مقاومت فلسطین در مقابل اشغالگران صهیونیست تأکید کردند. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای همچنین لزوم تحرک جدی کشورهای اسلامی و مجامع بین‌المللی و حمایت همه‌جانبه و عملی دولت‌های اسلامی از مردم غزه را مورد تأکید قرار دادند. ‌

شاخه نظامی

گردانهای قسام به عنوان شاخه نظامی جنبش حماس، شبه ارتش این جنبش در نوار غزه محسوب می‌شود. این گردان‌ها به فرماندهی احمد الجعبری توانسته‌اند اوضاع را در نوار غزه کاملا بدست گرفته و نقشی اساسی بازی کنند. این گردان‌ها به دو بخش نوار غزه و کرانه باختری تقسیم می‌شود که البته اعضای کرانه باختری آن به دلایل امنیتی مشخص نیستند مگر اینکه پس از انجام عملیاتی در کرانه باختری، اجراکنندگان عملیات، شهید و یا بازداشت شوند که در آن موقع، مشخصات آنان آشکار می‌شود.

اما نوار غزه طبق اخبار خود این گردانها، دارای ۵ گردان مخصوص است که عبارتند از:

  1. شمال غزه؛
  2. جنوب غزه (رفح
  3. مرکز نوار غزه؛
  4. غزه؛
  5. خان یونس.

رابطه این گردان‌ها از طریق فرماندهی آن با دفتر سیاسی بسیار خوب است تا جایی که احمد الجعبری، رابط این گردان‌ها و دفتر سیاسی است. تعداد رزمندگان این گردان‌ها دقیقاً مشخص نیست و طبق اخبار برخی خبرگزاری‌ها بین ۱۰ تا ۲۰ هزار نفر است.

دولت نوار غزه

جنبش حماس در سال ۲۰۰۶ در انتخابات پارلمانی فلسطین با بدست آوردن اکثریت کرسی‌های مجلس قانونگذاری توانست دولت قانونی فلسطین را تشکیل دهد. اما به علت اختلافات حماس با فتح، این دولت به عنوان یک دولت مستقل فقط در منطقه نوار غزه دولت در اختیار دارد. دولت نوار غزه به نخست‌وزیری اسماعیل هنیه دارای ۲ وزارتخانه است. در جلسات کابینة این دولت به غیر از ۲۱ وزارتخانه، ۵ سازمان نیز شرکت دارند که زیر نظر مستقیم نخست‌وزیر کار می‌کنند.

فراکسیون تغییر و اصلاح

جنبش حماس دارای یک فراکسیون در مجلس قانونگذاری فلسطین است که به فراکسیون تغییر و اصلاح موسوم است. این فراکسیون در سال ۲۰۰۶ با کسب ۷۴ کرسی، مأمور تشکیل دولت شد. دکتر محمود الرمحی، دبیر این فراکسیون و مشیر المصری مسئول روابط خارجی آن هستند. رئیس و نایب اول پارلمان فلسطین نیز از این فراکسیون هستند.

دفاتر خارجی

جنبش حماس در برخی از کشورهای منطقه به‌ویژه کشورهای عربی و اسلامی دارای یک دفتر نمایندگی است. این دفاتر زیرنظر دفتر سیاسی در سوریه فعالیت می‌کنند که عبارتند از:

  1. دفتر ایران به ریاست دکتر خالد القدومی؛
  2. دفتر یمن به ریاست اسامه عبدالمعطی؛
  3. دفتر لبنان به ریاست علی برکه؛
  4. و برخی دفاتر دیگر در کشورهایی از جمله قطر، سودان، مصر و… که نمایندة آنها مشخص نیست.

شورای رهبری اسرا

آن دسته از رهبران و اعضای جنبش حماس که در زندانهای اسرائیل در بازداشت به سر می‌برند، دارای یک شورای رهبری اسرا در زندانهای صهیونیستی برای اتخاذ تصمیمات مهم جنبش هستند. رأفت ناصیف، از بزرگترین رهبران این بخش است. البته برخی از رهبران این شورا در معاملة تبادل اسرا با گلعاد شالیت در اواخر سال ۲۰۱۱ آزاد شدند.

رهبران شاخص حماس

به‌رغم به شهادت رسیدن بسیاری از رهبران و چهره‌های این جنبش به دست نیروهای رژیم صهیونیستی، هنوز هستند چهره‌های شاخصی از این جنبش که بسیاری از فلسطینی‌ها با حضور آنها امید به تحقق اهدافشان دارند. تعدادی از مطرح‌ترین این افراد به شرح زیر است:

خالد مشعل

سال ۱۹۵۶ در اراضی غربی متولد و از دانشگاه کویت در رشته فیزیک فارغ‌التحصیل شد. او در کویت «رهبر جنبش اسلامی دانش آموختگان فلسطینی» بود. می‌توان مشعل را رهبر حماس نامید. وی تا پیش از بروز ناآرامی‌های سوریه در دمشق ساکن بود؛‌جایی که او از دهه ۱۹۹۰ در تبعید به‌سر می‌برد.

اسماعیل هنیه

دهه ۴۰ عمر خود را می‌گذراند و از دانش‌آموختگان دانشگاه اسلامی غزه در رشته ادبیات عرب است. هنیه از جمله کسانی است که به همراه چند چهره معروف دیگر در اوایل دهه ۱۹۹۰ به لبنان تبعید شد. او دارای رویکردی متعادل و آرام است.

موسی ابومرزوق

وی که در سال ۱۹۵۱ در غزه متولد شد، دکترای خود را در رشته مهندسی صنعتی در ایالات متحده اخذ کرد. ابومرزوق، معاون رهبر سیاسی حماس است. سال‌ها در آمریکا و اردن زیست و در نهایت در سال ۲۰۰۴ دادگاهی در آمریکا او را به‌طور غیابی محاکمه و اخراج کرد. ادعای دادگاه مذکور این بود که ابومرزوق از فعالیت‌های حماس، حمایت مالی می‌کند.

محمود الزهار

در غزه متولد و در قاهره پزشکی خواند. وی یکی از اعضای بنیانگذار حماس است. الزهار هم‌اکنون رهبر فراکسیون حماس در پارلمان است.

عزیز دوبک

در ۱۹۴۸ متولد و در دانشگاه پنسیلوانیا به درجه دکترا رسید. در سال ۱۹۹۲ به لبنان تبعید و سخنگوی اخراج‌شدگان لبنان شد.

شیخ حسن یوسف

دهه ۵۰ عمر خود را می‌گذراند و از سال ۲۰۰۱ به بعد مسئول حماس در اراضی غربی بود و اکنون در زندان اسرائیل است. برخی بر این باورند که اگر وی آزاد شود، میانه روی وارد سیستم حماس خواهد شد.

منابع

استان سیستان و بلوچستان

استان سیستان و بلوچستان در شرق جنوب شرقی ایران واقع است. این استان با حدود ۱۸۰٬۷۲۶ کیلومتر مربع وسعت، بیش از ۱۱ درصد وسعت این کشور را دربرمی‌گیرد. سیستان شامل زابل و شهرهای اطرافش است و بلوچستان دربرگیرنده بقیه شهرها از زاهدان تا چابهار می‌باشد.

سیستان و بلوچستان ۱۱۰۰ کیلومتر مرز با کشورهای پاکستان و افغانستان و ۳۰۰ کیلومتر مرز آبی با دریای عمان دارد و به دلیل قرار گرفتن در موقعیت راهبردی و ترانزیتی از اهمیت فراوانی برخوردار است به ویژه بندر چابهار که تنها بندر اقیانوسی ایران و آسانترین و بهترین راه دسترسی کشورهای آسیای میانه به آبهای آزاد است.

مردم استان سیستان و بلوچستان از قومیتهای بلوچ و سیستانی می‌باشد که بلوچ ها به زبان بلوچی با لهجه های متفاوت و اغلب با مذهب تسنن و سیستانی ها به گویش پارسی سیستانی صحبت می کنند و عموماً پیرو مذهب تشیع اند. این استان بیشتر آب و هوای گرم و خشک دارد اما در عین حال از تنوع آب و هوایی و اقلیمی ویژه‌ای برخوردار است و مناطق کوهستانی، جنگلی و باتلاقی نیز در این استان پهناور به چشم می‌خورد.

زاهدان مرکز این استان است که از طریق راه‌آهن با میرجاوه پاکستان ارتباط دارد و از سوی کرمان هم به راه‌آهن سراسری ایران متصل است. به زودی قرار است خط راه‌آهنی از سوی چابهار به مشهد و از آنجا به کشورهای آسیای میانه کشیده شود که این خط آهن نقش مهمی را در توسعهٔ این استان و خاور ایران ایفا خواهد کرد.

استان سیستان و بلوچستان با داشتن موقعیت راهبردی بازرگانی و ترانزیتی و دارا بودن کشاورزی و باغبانی (به ویژه میوه‌های استوایی و گرمسیری) و همچنین جاذبه‌های فراوان تاریخی و طبیعی و نیز صنعت در حال رشد از توانایی و ظرفیت فوق‌العاده‌ای برای توسعه و آبادانی برخوردار است

دلیل نامگذاری

سیستان که صورت تغییر یافته سجستان یا سکستان است به معنای سرزمین قوم سکا است و بلوچستان نیز محل سکونت قوم بلوچ است.

پیش از اسلام

سرزمین اساطیری سیستان و بلوچستان از دو ناحیه شمال و جنوب تشکیل شده‌است. سیستان امروزی که قسمت شمالی استان را در برمی گیرد، در کتاب اوستا، یازدهمین سرزمینی است که «اهورامزدا» آفریده. همچنین زادگاه رستم دستان قهرمان حماسی شاهنامه فردوسی می‌باشد. تاریخ نگاران سیستان را به گرشاسب، یکی از نوادگان کیومرث نسبت داده‌اند. نام سیستان از نام اقوام آریایی «سکا» اخذ شده‌است. «سکاها» در حدود سال ۱۲۸ قبل از میلاد، سیستان را به تصرف خود در آورده و در پهنه آن استقرار یافته‌اند.

«نیمروز» نام دیگر سیستان است. همچنین بنای بیشتر شهرهای سیستان را به پهلوانان اسطوره‌ای ایران چون زال، سام و رستم نسبت داده‌اند. زمانی سیستان جزو متعلقات دولت ساسانی به شمار می‌آمد که به دست اردشیر بابکان فتح شد و در سال ۲۳ هجری قمری، مسلمانان عرب این سرزمین را فتح کردند.

اولین فرمانروای معروف ایرانی این سرزمین بعد از اسلام، «یعقوب لیث» صفاری بود. همچنین یعقوب لیث صفاری پس از شکست اعراب زبان فارسی را به عنوان زبان رسمی کشور اعلام کرد بعد از صفاریان، سامانیان، غزنویان و سلجوقیان نیز هر یک، مدتی در این سرزمین فرمان رانده‌اند.

سر زمین سیستان دارای مکان‌های باستانی ودیدنی فراوانیست مانند کوه خواجه که نام دیگر آن به زبان پهلوی (اوشیدا) است و به معنای کوه ابدی است. این کوه تنها بلندی دشت سیستان است و مورد تقدس زرتشتیان هم قرار دارد زیرا آنان بر این باورند که پیامبر دین زرتشت از آنجا ظهور می‌کند. کوه خواجه از سه سلسله زمانی در خود آثاری بجا دارد از سه سلسله اشکانیان ساسانیان و حکومت‌های اسلامی بعد از آن.

سرزمینی که اکنون بلوچستان نام دارد، به اسم مکا «مکه» مشهور بوده که یونانی‌ها آن را «گدروزیا» نامیده اند. در زمان قدیم در سرزمین بلوچستان باتلاق بسیار وجود داشت و «اراینا» یا «ایرینا» در زبان سانسکریت به معنی باتلاق است و برخی معتقدند از ترکیب این کلمه با کلمه «مکا» کلمه‌ای پدید آمد که به مرور زمان به مکران تبدیل شد. کلمه بلوچستان نیز از زمانی به این سرزمین اطلاق شد که بلوچ‌ها در آن سکونت کردند.

در فرهنگ معین درباره قوم بلوچ آمده است:«قومی ایرانی، صحرانشین و دلیر ساکن بلوچستان، طوایف خارجی کمتر در آن ناحیه نفوذ کرده و ایشان در برابر بیگانگان مقاومت نموده‌اند. آنان لهجه خاصی دارند که به بلوچی معروف است در تپه‌های بلوچستان آثاری به دست آمده است که تاریخ این سرزمین را به سه هزار سال پیش از میلاد می‌رساند.

آنچه مسلم است، کورش هنگام لشکرکشی به هند، مکران را نیز تصرف کرد. فردوسی در شاهنامه، ازگردان بلوچ سخن گفته است یکی از وقایع مهم بلوچستان، عبور اسکندر مقدونی از این سرزمین در هنگام بازگشت از هندوستان است که در جریان آن در اثر وجود ریگ‌های روان، بیابان‌های خشک و بی‌‌آب و سرسختی مردمان این سرزمین‌، اکثر قوای خویش را از دست داد .

در زمان خلافت خلیفه دوم، این سرزمین به وسیله عرب‌ها فتح و یکی از سرداران عرب به عنوان حاکم آن منصوب شد، ولی در اثر مخالفت‌ها و جنگ‌های مردم بلوچستان با وی، سرانجام این سرزمین را ترک کرد در سال سی‌صد و چهار هجری قمری، سرزمین بلوچستان به وسیله دیلمیان فتح گردید.

در زمان حکومت سلجوقیان در کرمان، منطقه بلوچستان نیز توسط آنها اشغال و تابع کرمان شد بعد از حکومت نادر، بلوچستان اسماً جزو ایران بود، اما حکومت مرکزی تسلط کاملی بر آن نداشت.

پس از اسلام

از زمان ساسانیان به بعد این سرزمین همواره جزیی از ایران محسوب می‌شد تا اینکه با دخالت بریتانیا در قرن نوزدهم میلادی عملاً به دو بخش غربی و شرقی تقسیم شد. از این به بعد بلوچستان مانند سایر ایالت‌ها و ولایت‌های کشور حکومت خانی داشت تا در سال ۱۳۰۷ ه. ش. پس از شکست دوست‌محمدخان بارکزایی قدرت حکومت مرکزی در این بخش کشور تثبیت شد.

جغرافیای استان

استان سیستان و بلوچستان با وسعتی حدود ۱۸۷٬۵۰۲ کیلومتر مربع، پهناورترین استان ایران می‌باشد،که با قرار گرفتن در بین ۲۵ درجه و ۳ دقیقه تا ۳۱ درجه و ۲۷ دقیقه عرض شمالی از خطاستوا و ۵۸ درجه و ۵۰ دقیقه تا ۶۳ درجه و ۲۱ دقیقه طول شرقی از نصف‌النهار گرینویچ، از نظر جمعیتی از کم تراکم‌ترین استان‌های کشور است.

استان سیستان و بلوچستان از دو منطقه سیستان و بلوچستان تشکیل می‌شود و از شمال به استان خراسان جنوبی و کشور افغانستان، از شرق به کشورهای پاکستان و افغانستان، از جنوب بهدریای عمان و از مغرب به استان‌های کرمان و هرمزگان محدود می‌شود.

شمال استان، برآمده از آبرفتهای رودخانه هیرمند، که بزرگ‌ترین دریاچه آب شیرین جهان را در خویش جای داده‌است. کوه خواجه تنها پشتهٔ بلندی می‌باشد که در منطقه مسطح سیستان خود نمایی نموده و نزد اهالی از قداستی خاص برخوردار است. دشت سیستان که در گروه اقلیم بیابانی میانه قرار دارد، بارشی کمتر از ۶۵ میلی متر را در سال دریافت می‌کند و میزان تبخیر در آن به بیش از ۵۰۰۰ میلی متر می‌رسد. این شرایط در مجموع باعث خشکی فیزیکی شدید محیط بوده و در سالهایی که میزان ورودی آب رودخانه هیرمند کاهش می‌یابد، خشکسالی‌های مخرب توسعه پیدا می‌کند. شریان حیاتی منطقه یعنی هیرمند نوسانات سالیانه قابل ملاحظه‌ای را نشان می‌دهد. وزش بادهای ۱۲۰ روزه که از اواخر بهار تا پایان تابستان می‌وزد در تشدید نیاز و خشکی محیط موثر است.

جنوب استان که وسعت متنوع اش را با دریای عمان گره زده‌است. این وادی دارای طبیعتی کوهستانی می‌باشد. مناطق جنوبی استان با توجه به مجاورت با دریای عمان و بهره‌گیری از بادهای موسمی اقلیم متفاوتی دارند. بالا بودن میانگین دما و پایین بودن نوسانات آن از مشخصه‌های اساسی اقلیم منطقه‌است. با توجه به پایین بودن بارش و عدم وجود منابع برفی کوهستانی اکثر جریانات رودخانه‌ای، موقتی و فصلی بوده و در بخش وسیعی از استان منابع محدود آب‌های زیر زمینی تنها امکانات تأمین آب بشمار می‌آیند. وجود مخروط آتشفشانی تفتان با ۳۹۴۱ متر ارتفاع در شمال بلوچستان مرکزی، شرایط اقلیمی متنوع و جالبی را فراهم آورده‌است. با توجه به دوره آماری ۱۳۷۵- ۱۳۵۹ میانگین بارش سالیانه استان ۸/۱۳۹ میلی متر و میانگین دمای سالیانه ۶/۲۲ درجه سانتی گراد، می‌باشد.

شهرهای استان

آثار باستانی معروف

اقوام در سیستان و بلوچستان

لباس محلی

لباس محلی در بلوچستان بر می‌گردد به اقلیم و آب و هوای بلوچستان که حالت گرم و خشک دارد لباسشان هم را از قدیم‌الایام بیشتر برهمین اساس انتخاب کرده‌اند. پوشاک و لباس بلوچی نیز می‌تواند برای بررسی قدمت تاریخی این قوم و مطالعات فرهنگی و تبار شناسی مورد توجه قرار گیرد. لباس بلوچی، لباسی است که در یک منطقه بزرگ جغرافیایی از قدیم مورد استفاده مردم بوده است. مناطقی چون ناحیه سیستان و بلوچستان ایران، بخش‌هایی از خراسان (به خصوص جنوب آن)، بخش‌هایی از استان کرمان و هرمزگان، کشورهایی چون پاکستان، هندوستان، افغانستان و... از جمله نواحی هستند که مردمان ملبس به این لباس را در آن‌ها مشاهده می‌کنیم. شباهت لباس برخی دیگر از اقوام ایرانی با لباس بلوچ به دلیل ریشه‌های مشترک مردمی، قومی، تبارشناسی، فرهنگی و تاریخی مردم ایران است.

گویش سیستانی

گویش سیستانی یکی از گویش های مهم زبان فارسی است که مردم سیستان بدان تکلم می کنند. این گویش هم اکنون به صورت عمده در منطقه سیستان ایران، نیمروز و فراه افغانستان، سرخس ایران، ترکمنستان و دشت گرگان جاری می باشد.

این گویش از یک سو بیشترین خویشاوندی واژگانی و دستوری را با گویش موجود و گذشته خراسانی و فراتر از آن با لهجه های مرده ماوراءالنهری وتاجیکی کنونی دارد و از سوی دیگر واژه های مشترک بسیار با بلوچی دارد که با توجه به پیوندهای تاریخی و پیوستگی های جغرافیایی و مهاجرتهای قومی و خویشاوندی طایفه ای، امری طبیعی می باشد.

سابقه تاریخی

فرهنگ نویسان، سیستانی را یکی از چهار زبان متروک پارسی یاد کرده‌اند. ابوریحان بیرونی در الصیدنه، چند لغت از زبان قدیم سیستانی آورده است. بسیاری از واژگان سیستانی از هزار سال پیش تاکنون تفاوت چندانی نکرده است. اگرچه اصل زبان که احیاناً همان سکزی است، پیش از این منقرض شده و تنها گویش آن باقی‌مانده است.

یک سرود دینی به گویش سیستانی باقی‌مانده است که به اواخر دوره ساسانی نسبت داده می شود. سرود آتشکده کرکویه یکی از زیباترین سرودهای مذهبی زرتشتیان سیستان بوده است که به هنگام روشن کردن آتشگاه ها، به آواز بلند خوانده می شده است.

خاستگاه

گویش سیستانی از گویشهای وابسته به زبان‌های ایرانی غربی و از شاخه جنوبی آن است که به گروه زبانهای هندوایرانی تعلق دارند.

دکتر محمد معین در مقدمه کتاب برهان قاطع، گویش های سگزی و زاولی را زیرمجموعه زبانهای ایرانی قید کرده است.

نوشتار

گویش سیستانی هیچگاه یک زبان نوشتاری نبوده است، پس اثر مکتوبی که مستقلاً متعلق به گویش سیستانی باشد نیز وجود ندارد. در میان کتب ادبی به نوشتار سیستانی در صده اخیر نیز ناهماهنگی های بارزی در رسم الخط سیستانی به چشم می خورد. تلاش های اخیری که برای یکپارچه سازی رسم الخط سیستانی انجام شده است تاکنون با بی اقبالی مواجه شده است.

گونه های زبانی

چهار گونه فرعی می توان برای گویش سیستانی متصور شد که شامل گونه های زرگری، ادبی (ملّایی)، سیّدی و عربی می شود.

زرگری

در گونه زرگری، ساخت هجایی یک اصل زیربنایی بوده و گویش به هجاهای سازنده تقسیم می شود و پس از هر هجای اصلی، یک هجای تبعی با ساخت «ز+مصوت» ظاهر می شود. به عنوان مثال واژه پو (به معنی پا) به صورت پوزو تلفظ می شود.

ادبی

گونه ادبی سیستانی مورد کاربرد در مواردی از قبیل تقلید ادا، مداحی، متن خوانی، شبیه خوانی (تعزیه)، زبان ملایی و سخن گفتن از سر تأمل می باشد. این گونه از چند زاویه با گونه معیار گویش سیستانی در تفاوت می باشد، شامل: ساختمان تک واژ وجهی «می»، ساختمان تک واژ وجهی «ب»، جزء پیشین، ساختمان تک واژ نفی و نهی و تکیه فعل هایی که تک واژ «می» دارند.

سیدی

در گونه سیدی، واج «س» به جای واج نخست قرار گرفته و در پایان عبارت «واج نخست حذف شده + اِدی» افزوده می شود. مثلاً کتاب به ستابکدی تبدیل می شود.

عربی

گونه عربی تنها در میان طایفه شیخ (از طوایف سیستانی) دیده می شود و غالباً برای ایجاد ارتباط میان اعضای خانواده در حضور مهمان بیگانه به کار برده می شود و حالت خصوصی دارد. این گونه از لغات عربی بیشتری بهره می جوید.

زبان بلوچی

اولین محققی که لهجه‌های بلوچی را بیشتر بطور سیستماتیک مورد مطالعه قرارداد ویلهلم گیگر Wilhelm Geiger بود. او بلوچی را به دو لهجه اصلی تقسیم کرده و بلوچی شمالی (سرحدی) و بلوچی جنوبی (مکرانی) نامید. وی همچنین بلوچی جنوبی را به گروههای شرقی و غربی و بلوچی شمالی را به گروههای شمالی و جنوبی که بترتیب توسط طوایف لغاری Leghلri و مری Mari نمایندگی می‌شدند تقسیم کرد. گیگر برای نشان دادن تفاوت لغوی لهجه‌ها به این واقعیت اشاره می‌کند که بلوچی جنوبی به میزان بالایی از زبانهای هندی همسایه لغت اقتباس می‌کند در حالیکه بلوچی شمالی بیشتر دارای لغات اقتباس شده با ریشه فارسی می‌باشد.(ترجمه و نقل از جهانی (۸۹)) یکی دیگر از محققین لهجه‌های بلوچی “سر جرج گریرسون” Sir George Grierson می‌باشد. او لهجه‌های بلوچی را به شرقی و غربی تقسیم کرد. وی معتقد بود که بلوچی غربی در محدوده حکومتی بریتانیا دارای سه لهجه می‌باشد و آنهارا بر اساس منطقه عمده‌ای که در آن صحبت می‌شوند، لهجه کراچی karلči، کیچی kیči و پنجگوری panjguri نامید.

محقق برجسته دیگری که بصورت سیستماتیک لهجه‌های بلوچی را مطالعه کرده است پروفسور جوزف الفنبین Josef Elfenbein می‌باشد، او در کتاب “زبان بلوچی، لهجه شناسی بامتن” برای نشان دادن تفاوت بین لهجه‌های مختلف، لیستی شامل آواشناسی، دستور (صرف و نحو) و لغت تهیه کرده و آنرا بعنوان معیار مقایسه شباهت‌ها و تمایز لهجه‌ها بکار برده است.

مدارس دینی

این استان، یکی از استان‌هایی است که بیشترین مدارس علوم دینی اهل‌سنت را در خود جای داده است استان سیستان و بلوچستان است. در دوران پیش از انقلاب تعداد مدارس علمیه در استان سیستان و بلوچستان محدود بوده و حداکثر از تعداد انگشتان دو دست تجاوز نمی‌کرد و علاقمندان به تحصیل علوم دینی برای فراگیری این علوم اغلب به کشورهای هندوستان و پاکستان مهاجرت می‌کردند. کیفیت مدارس دینی نیز به دلیل محدودیت‌های مختلف و کمبود علمای برجسته در حد پایینی بود. پیش از انقلاب اسلامی در استان سیستان و بلوچستان 3 مدرسه دینی وجود داشت و اکنون 130 مدرسه دینی مخصوص برادران و 450 مدرسه دینی خواهران در استان در حال فعالیت هستند. با پیروزی انقلاب اسلامی و رشد روزافزون مدارس دینی در استان باعث شد طالبان علوم دینی از مهاجرت به کشورهای خارجی برای فراگیری علوم دینی بی‌نیاز گشته و مدارس متعددی در شهرهای مختلف استان راه‌اندازی گردید. هم اکنون تعداد مدارس دینی (مکاتب) و حوزه‌های علمیه در استان به بیش از 100واحد می‌رسد. رشد کیفی حوزه‌های علمیه باعث شده بسیاری از هموطنان اهل‌سنت از نقاط مختلف کشور و حتی کشور افغانستان و ایالت بلوچستان پاکستان برای تحصیل علوم دینی به مراکزدینی بلوچستان مراجعه کنند. تعداد محصلین علوم دینی در این استان 7000 نفر تخمین زده می‌شود، این در حالی است که رقم محصلین علوم دینی قبل از انقلاب در این استان از 300 نفر تجاوز نمی‌کرده است. هم اکنون عالی‌ترین سطوح دینی در حوزه‌های علمیه اهل‌سنت سیستان و بلوچستان تدریس می‌شود. در کنار مدارس علوم دینی اهل‌سنت در استان سیستان و بلوچستان موسسات و کانون‌های فرهنگی نیز فعال هستند. کتاب‌خانه‌های مجهز سالن‌های مطالعه خذمات بی‌نظیری را به اهل‌سنت ارائه می‌دهد.

منابع