تفسیر کاشف: تفاوت میان نسخهها
(←منابع) برچسب: واگردانی دستی |
(←منابع) |
||
خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
* قرآن كريم. | * قرآن كريم. | ||
* مغنیه، محمدجواد (1378). تفسیر الکاشف، ترجمه: موسی دانش، قم: بوستان کتاب. | * مغنیه، محمدجواد (1378). تفسیر الکاشف، ترجمه: موسی دانش، قم: بوستان کتاب. | ||
* بهرامی، محمد (1380). روششناسی تفسیر الکاشف، فصلنامه پژوهشهای قرآنی: | * بهرامی، محمد (1380). روششناسی تفسیر الکاشف، فصلنامه پژوهشهای قرآنی: شماره2. |
نسخهٔ ۷ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۷:۰۰
تفسیر کاشف | |
---|---|
نام | تفسیر کاشف |
پدیدآوران | محمد جواد مغنیه |
زبان | عربی |
زبان اصلی | عربی |
ترجمه | فارسی |
تعداد صفحه | 7 جلد |
موضوع | تفسیر |
تفسیر کاشف، تفسیری است که توسط علامه محمد جواد مغنیه در هفت جلد به زبان عربی تألیف شده است. انگیزه مؤلف از تألیف این تفسیر، قانع ساختن مخاطب به اینکه دین با تمام اصول، فروع و تعالیمش سعادت انسان را در دنیا و آخرت تضمین کرده است و همچنین قرآن کتاب هدایت، اصلاح و قانون بوده و هدف آن حیات بخشیدن به انسان است. حیاتی که پایههای سالم و درست آن با حاکم کردن امنیت و عدالت موجب رفاه و فراوانی میشود. این اثر تفسیری را موسی دانش در هشت جلد به زبان فارسی ترجمه کرده و آن توسط بوستان كتاب قم ( انتشارات دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم) در سال1378 هجری شمسی چاپ شده است.
شرح حال مؤلف
محمد جواد مغنیه در سال 1904 میلادی در روستای طبریا از توابع شهر صور متولد شد. خاندان پدری وی، از روحانیان مشهور و با نفوذ منطقه جبل العامل، و خاندان مادری وی نیز از سادات معروف به آل شرف الدین بودند. مغنیه در کودکی مادر خود را از دست داد و همراه پدرش به مدت چهار سال در نجف اشرف ساکن شد و در طول این چهار سال، خواندن و نوشتن و صرف و نحو را فرا گرفت. ایشان در نه سالگی با پدرش شیخ محمود به لبنان بازگشت و در ده سالگی پدرش از دنیا رفت. بعد از فوت پدرش، سرپرستی وی و برادر دیگرش احمد را، برادر بزرگش شیخ عبدالکریم به مدت دو سال بر عهده گرفت. با مهاجرت او به نجف، وی برای تأمین مخارج زندگی مجبور به سفر به بیروت شد و بعد از مدتی به نجف مهاجرت کرد و در آنجا به فراگیری علوم حوزوی همون صرف و نحو، منطق، معانی و بیان، فقه و اصول پرداخت و از محضر اساتیدی همچون محمد سعید فضل الله، محمد حسین کربلایی و ابوالقاسم خوئی تلمذ نمود. ایشان در سال 1396 به لبنان بازگشت و در روستای محرومی به نام «معرکه» به مدت دو سال به تبلیغ مباحث دینی پرداخت و سپس به روستای دیگری به نام «طیرحرفا»، از روستاهای خوش آب و هوای نزدیک مرز فلسطین با لبنان، مهاجرت کرد. مغنیه در سال 1948 برای احراز دادگاه عالی جعفری به بیروت عازم شد و از سال1967-1948 بهعنوان مستشار این دادگاه خدمت نمود و بعدها به رتبه قاضی و حتی ریاست بر دادگاه عالی جعفری نیز منصوب شد و در زمان تصدی این مسوولیت بخشی از قوانین را به نفع شیعیان تغییر داد و با تعیین آزمون ورودی در استخدام مستشاران و قضات سختگیری نمود و در طول مدت قضاوت و ریاست خود بر دستگاه قضا به دلیل ممانعت از ورود افراد نالایق به خصوص از خاندان حکومتی، عدم جانبداری از دستور وزیران و سایر افراد صاحب منصب و همچنین حکم دادن بر علیه برخی از وزیران و کارگزارن حکومتی، بارها از مقام خود تنزل یافت. مغنیه علاوه بر نگارش مقالاتی در روزنامهها و نشریات، آثار مختلفی را در علوم اسلامی در حوزههای فقه همچون الفقه علی مذاهب الخمسه، کلام مانند عقلیات الاسلامیه، فلسفه نظیر فلسفه الاسلامیه، تفسیر قرآن همچون التفسیر الکاشف و التفسیر المبین تالیف نموده است.
روش تفسیری
مغنیه در تفسیر سورههای قرآن، در ابتدای بعضی سورهها به مکی و مدنی بودن سوره، آیه و اختلاف مفسران درباره آن اشاره میکند. برای مثال در تفسیر سوره حمد، که برخی آن را مکی، گروهی مدنی و عدهای دارای دو نزول مکی و مدنی دانستهاند، اینگونه مباحث را به دلیل عدم تأثیر آن در معنای آیات، بیفایده میداند[۱]. ایشان در برخی سورهها وجه تسمیه سوره را ذکر میکند. برای مثال در مورد سوره نساء وجه تسمیه آن را اشاره به احكام و حقوق زنان در این سوره میداند[۲]. مغنیه، گاهی مباحث اعراب و معانی کلمات را نیز در صورت نیاز بیان میکند[۳]. ایشان در تفسیر آیات قرآن از روش قرآن به قرآن و روش نقلی، روایات پیامبر (ص) و اهل بیت (علیهم السلام) و صحابه و تابعان، بهره میگیرد. برای نمونه در تفسیر آیه ﴿لا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكافِرِينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ...﴾[۴]، با کمک گرفتن از آیات ﴿وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ ... ﴾[۵]، ﴿لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ كانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ... ﴾[۶]، کافران را به یهود و نصارا تفسیر میکند[۷]. همچنین در تفسیر آیه ﴿وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثابَةً لِلنَّاسِ وَ أَمْنا...﴾[۸]، با استناد به روایتی از امام صادق (ع)، درباره مردى كه در بيرون حرم جنايت مىكند و سپس به حرم پناه مىبرد، جاری شدن حد بر چنین شخصی را مشروط به خارج شدن او از حرم دانسته که در صورت آب و غذا ندادن به وی، مجبور به خروج از حرم شده و بر او حد جارى مىشود[۹]. همچنین در تفسیر آیه ﴿ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُن...﴾[۱۰]، با استناد به روایاتی از ابن عباس و ابن مسعود، آوردن عدد هفت بهمعناى حصر به آن ندانسته و دلیل ذکر این عدد را در قرآن اعتقاد مخاطبان در آن زمان به افلاک هفتگانه و ستارگان بیان میکند[۱۱]. ایشان در تفسیر آیات قرآن، روایاتی را که از نظر وی با ظاهر آیات قرآن ناسازگار بوده، نمیپذیرد. از جمله در تفسیر آیه ﴿ صِراطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لا الضَّالِّين﴾[۱۲]، روایاتی که مغضوب علیهم را به یهود و ضالین را به نصاری تفسیر کردهاند، به سبب عام بودن آیه و عدم تخصیص آن، رد میکند[۱۳]. همچنین مغنیه در تفسیر آیات قرآن از معیار عقل نیز استفاده میکند. ایشان در تفسیر آیات ﴿وَ إِذْ قُلْتُمْ يا مُوسى لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ * ثُمَّ بَعَثْناكُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُون﴾[۱۴]، درباره نزول صاعقه بر قوم حضرت موسی (ع) بهدلیل درخواست از آنحضرت برای رؤیت خداوند و زنده شده دوباره آنان توسط خداوند بعد از مرگ با صاعقه، به اختلاف نظر مفسران در خصوص این آیه اشاره میکند و دیدگاه مفسرانی مانند شیخ محمد عبده که مراد از بعث و زنده شدن دوباره آنان را زیاد شدن نسل ایشان دانسته و گروهی نیز معنای ظاهری آیه را برگزیده و زنده شدن دوباره برای کسانی میدانند که بر اثر صاعقه جان باختند، دیدگاه دوم را، به دلیل نمونههای عینی آن در قرآن نظیر داستان عزیر نبی، انتخاب میکند[۱۵].
گرایش تفسیری
از نظر مغنیه، تفسیر متأثر از شرایط محیطی بوده و دلیل پرداختن مفسران پیشین به مسائل ادبی در تقسیر، اختلاف زبان تفسیر در عصر آنان با دورانهای دیگر است. ایشان، خصوصیّت بارز تفسیر خود را قانع کردن مخاطب به جنبه هدایتی داشتن اصول، فروغ و تعالیم دینی دانسته و بر این اساس تلاش کرده تا آیات قرآن را به شکلی ساده و قابل فهم برای همه مخاطبان تفسیر کند. در اندیشه ایشان، قرآن کتاب هدایت، اصلاح و قانون، و هدف آن حیات بخشیدن به انسان بوده، حیاتی که پایههای سالم و درست آن با حاکم کردن امنیّت و عدالت موجب رفاه و فراوانی میشود[۱۶]. ایشان در تفسیرش به مباحث تربیتی و اجتماعی نیز پرداخته است. مغنیه از جمله اندیشمندانی است که تنها راه تهذیب و اصلاح انسان را تربیتی که پایه و مبنای قرآنی داشته باشد، میداند و تفاوت انسان رشد یافته در فضای تربیت قرآنی با فرد تربیت شده در فضای آلوده را، در پایبندی و عدم پایبندی وی به عقیده و اخلاق اسلامی میداند. مغنیه در تفسیر آیات قرآن به مسائل سیاسی از جمله جنایات و دسیسههای رژیم غاصب اسرائیل در تحریف اسلام و قرآن و نسل کشی مسلمان و کشتار کودکان و زنان اشاره میکند. مغنیه در تفسیر آیه ﴿يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِير﴾ (حجرات: 13)، مفهوم این آیه را دعوت و فراخوانی برای تشکیل یک امت جهانی که برپایه عدالت و محبت دانسته که آرزوی اندیشمندان و مصلحان دنیا بوده و میتواند در عصر امروز قابل تحقق باشد، ایشان سپس اشاره میکند با اینکه اسرائیل غاصب قطعنامه حقوق بشر را امضا کرده، با این حال در سرزمين هاى اشغالى، خانههای غيرنظاميان را بر سر ساكنان شان، چه مرد، چه زن و چه كودک خراب میكند و جنازهها را زير آوار باقى میگذارد و مقامات اسرائيلى اجازه دفن اين جنازهها را نمیدهند و نيز اسرائيل به مكانهاى مقدس و بيمارستان ها تجاوز میكند و شهروندان عرب را بهوسيله آتش و برق شكنجه میدهد، اعضاى حساس بدن بزرگسالان را از بيخ بر میكند، دستان خردسالان را می برد و شكمهايشان را در برابر چشمان پدران و مادرانشان پاره می كند[۱۷]. همچنین مغنیه، مباحث علمی را به شرطی که معیاری برای درستی و راستی قرآن نباشد، در کشف و درک برخی از آیات قرآن مؤثر دانسته و با این حال در بیشتر موارد مفسران علم گرا را نقد میکند[۱۸]. البته در مواردی اگر در آیهای به مسلمات کلی و تغییرناپذیر علمی اشاره شده باشد، با مستندات علم جدید آن را شرح میدهد. از جمله در تفسیر آیه ﴿قُلْ هُوَ الَّذِي أَنْشَأَكُمْ وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ﴾ (نحل: 78)، با اشاره به یافتههای دانشمندان کالبدشکافی در خصوص علت مقدم شدن سمع بر ابصار مینویسد: «اين مسئلهاى است كه رمز آن را دانشمندان كالبدشكافى ( تشريح) میدانند؛ زيرا آنان به دست آوردهاند كه دستگاه شنوايى بالاتر، پيچيدهتر، دقيقتر و لطيف تر از دستگاه بينايى است. گوش مادر، هيچگاه صداى گريه كودكش را اشتباه نمیكند و آن را از ميان هزاران صدا تشخيص میدهد، در حالیكه چشم او در ميان جمعيت نمیتواند كودكش را درست تشخيص دهد»[۱۹].
ویژگیهای تفسیری
- پیرایش تفسیر از اسرائیلیات و آراء تفسیری ضعیف
- نوآوری در تفسیر و مباحث علوم قرآنی
- تفسیر تطبیقی آیات کلامی و فقهی
- بهرهمندی از روش پرسش و پاسخ
- اشاره به مباحث روز در تفسیر
- سادهنویسی و رواننگاری
- تفسیر موضوعی
- تفسیر تقریبی[۲۰]
منابع تفسیری
کتابهای تفسیری
مجمع البيان، مفاتيح الغيب، البحر المحيط، تفسير القرآن الكريم ملاصدرا، الكشاف، تفسير بيضاوى، غرائب القرآن نيشابورى، تفسير مراغى، المنار، التسهيل لعلوم التنزيل، تفسير طبرى، آلاء الرحمن، روح البيان، بيان السعادة، فى ظلال القرآن، روح المعانى، الدرالمنثور و در مواد اندکی از المیزان و تفسیر مقاتل بن حیان. در این میان، مجمع البيان، مفاتيح الغيب و المنار از تفسیرهایی است که مغنیه بیشترین نقل قولها را در تفسیرش دارد و در موقعیتهای مختلف نظريات عبده و رشيد رضا را نقد کرده است.
کتابهای غیر تفسیری
نهج البلاغه، مغنی اللبیب، السیره النبویه، مطوّل، فرائد الاصول، الفتوحات المکیه، اعیان الشیعه، تاریخ ویل دورانت، حیاه محمّد، لمعه، فقه الامام جعفر الصادق(ع)، عیون الاخبار، المذاهب الاسلامیه، زاد المعاد، مسند احمد بن حنیل، صحیح مسلم، صحیح بخاری، سنن ترمذی، اسفار ملا صدرا، قاموس کتاب مقدس، تورات سفر تکوین.
مجلات و روزنامهها
مجله رساله الاسلام، مجله روز الیوسف، مجله الطبیعه مصر، جریده اخبار الیوم مصر، جریده صحف الیوم، جریده الجمهوریه مصر[۲۱].
پانویس
- ↑ مغنیه، محمدجواد، تفسیر الکاشف، ج1، ص111.
- ↑ همان، ج2، ص388.
- ↑ همان، ج2، ص17.
- ↑ آل عمران: 28.
- ↑ مائده: 56.
- ↑ مجادله: 22.
- ↑ مغنیه، محمد جواد، تفسیر الکاشف، ج2، ص74.
- ↑ بقره: 125.
- ↑ مغنیه، محمدجواد، تفسیر الکاشف، ج1: ص374.
- ↑ طلاق:12.
- ↑ مغنیه، محمدجواد، تفسیر الکاشف، ج1، ص596.
- ↑ حمد: 7.
- ↑ مغنیه، محمدجواد، تفسیر الکاشف، ص117.
- ↑ بقره: 56-55.
- ↑ مغنیه، محمدجواد، تفسیر الکاشف، ج1، ص226.
- ↑ همان،1378، ج1، صص 89-88.
- ↑ مغنیه، محمدجواد، 1378، ج7، ص 209.
- ↑ همان، ج1، صص 124-122.
- ↑ مغنیه، محمدجواد، 1378، ج7، ص: 634-633.
- ↑ بهرامی، محمد، روش شناسی تفسیر الکاشف، صص277-248.
- ↑ همان.
منابع
- قرآن كريم.
- مغنیه، محمدجواد (1378). تفسیر الکاشف، ترجمه: موسی دانش، قم: بوستان کتاب.
- بهرامی، محمد (1380). روششناسی تفسیر الکاشف، فصلنامه پژوهشهای قرآنی: شماره2.