ابن سیرین: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'شرکت کنندگان' به 'شرکتکنندگان') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۱۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات شخصیت | |||
| عنوان = ابن سیرین | |||
| تصویر = ابن سیرین.jpg | |||
| نام = محمد بن سیرین ابوبکر ابی عمر الانصاری | |||
| نامهای دیگر = | |||
| سال تولد = | |||
| تاریخ تولد = ۳۳ق. | |||
| | | محل تولد = [[بصره]] | ||
| | | سال درگذشت = | ||
| | | تاریخ درگذشت = ۱۱۰ق. | ||
| | | محل درگذشت = بصره | ||
|درگذشت | | استادان = {{فهرست جعبه عمودی |[[انس بن مالک]] |[[زید بن ثابت]] |[[عبدالله بن زبیر]] |[[عبدالله بن عباس]] }} | ||
| | | شاگردان = | ||
| دین = [[اسلام]] | |||
|استادان | | مذهب = [[اهل سنت و جماعت|اهل سنت]] | ||
|[[انس بن مالک]] | | آثار = | ||
| | | فعالیتها = {{فهرست جعبه افقی |نویسنده |[[محدث]] |[[فقیه]] |مفسر |تعبیر خواب }} | ||
|دین | | وبگاه = | ||
}} | |||
| | '''ابنسیرین''' با نام '''کامل محمد بن سیرین ابوبکر ابی عمر الانصاری'''، [[برده]] و آزاد کرده [[انس بن مالک]]، [[محدث]] و [[فقیه]] تابعی بصری که چند سده پس از مرگش به عنوان خوابگزاری چیرهدست معروف شد. ابنسیرین در نهایت علم و [[عبادت]] بود، از [[صحابه]] بسیار روایت کرده است و انبوه زیادی از [[تابعین]] از وی روایت کردهاند. از نامدارترین خوابگزاران [[مسلمان]] در سدههای میانه بود. | ||
|فعالیتها | |||
|نویسنده | |||
| | |||
== ابنسیرین کیست == | |||
محمد بن سیرین ابوبکر ابی عمر الانصاری معروف به ابنسیرین با کنیه ابوبکر، برده و آزاد کرده، [[انس بن مالک]] است. او [[محدّث|محدثی]] امین و مورد اعتماد و بلندمرتبه و فقیهی پارسا و پیشوایی دانشمند بود. در احوالات او نقل شده که گرفتار سنگینی و کری گوش بوده است<ref> کاتب واقدی، محمد بن سعد (230م)؛ الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، ط الاولی، 1410/1990، ج 7، ص 143.</ref>. | |||
ابنسیرین در نهایت علم و عبادت بود، از صحابه بسیار روایت کرده است و انبوه زیادی از [[تابعین]] از وی روایت کردهاند<ref> الحنبلی الدمشقی، ابن العماد شهاب الدین (1089م)؛ شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، تحقیق: الأرناؤوط، دمشق - بیروت، دار ابن کثیر، ط الأولی، 1406/ 1986، ج 2، ص 54.</ref>. | |||
در برخی کتب تاریخی نام محمد بن سیرین در شمار فقهاء زمان ولید بن عبدالملک<ref>یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب (292م بعد)؛ تاریخ یعقوبی، بیروت، دار صادر، بی تا، ج 2، ص 292.</ref> و عمر بن عبدالعزیز<ref>همان، ص 309.</ref> آمده است، هم چنین وی از طبقه دوم فقها و [[محدثین]] و تابعین [[بصره]] بوده است<ref>کاتب واقدی، پیشین.</ref>. | |||
در برخی کتب تاریخی نام محمد بن سیرین در شمار فقهاء زمان ولید بن عبدالملک<ref>یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب (292م بعد)؛ تاریخ یعقوبی، بیروت، دار صادر، بی تا، ج 2، ص 292.</ref> و عمر بن عبدالعزیز<ref>همان، ص 309.</ref> آمده است، هم چنین وی از | |||
محمد دو سال مانده از خلافت [[عثمان]] متولد شد<ref> ابن کثیر دمشقی، ابوالفداء اسماعیل بن عمر بن کثیر (774م)، البدایة و النهایة، بیروت، دارالفکر، 1407/1986، ج 9، ص 267 و الطبری، ابوجعفر محمد بن جریر؛ تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، ط الثانیه، 1387/1967، ج 11، ص 640.</ref>. | محمد دو سال مانده از خلافت [[عثمان]] متولد شد<ref> ابن کثیر دمشقی، ابوالفداء اسماعیل بن عمر بن کثیر (774م)، البدایة و النهایة، بیروت، دارالفکر، 1407/1986، ج 9، ص 267 و الطبری، ابوجعفر محمد بن جریر؛ تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، ط الثانیه، 1387/1967، ج 11، ص 640.</ref>. | ||
محمد بن سیرین از یک همسر دارای سی فرزند شد که غیر از عبدالله بن محمد هیچ یک باقی نماندند<ref> همان و کاتب واقدی، پیشین.</ref>. محمد پارچه فروش بود و به سبب بدهی که داشت زندانی شد<ref> ابن عماد حنبلی، پیشین، ج 2، ص 53.</ref>. در نهم [[ماه شوال]] سال صد و ده قمری ـدر حالی که هشتاد و چند سال از عمرش گذشته بودـ درگذشت<ref> ابن کثیر دمشقی، پیشین و ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن (597م)؛ المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، ط الأولی، 1412/1992، ج 7، ص 140.</ref>. | محمد بن سیرین از یک همسر دارای سی فرزند شد که غیر از عبدالله بن محمد هیچ یک باقی نماندند<ref> همان و کاتب واقدی، پیشین.</ref>. محمد پارچه فروش بود و به سبب بدهی که داشت زندانی شد<ref> ابن عماد حنبلی، پیشین، ج 2، ص 53.</ref>. در نهم [[ماه شوال]] سال صد و ده قمری ـدر حالی که هشتاد و چند سال از عمرش گذشته بودـ درگذشت<ref> ابن کثیر دمشقی، پیشین و ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن (597م)؛ المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، ط الأولی، 1412/1992، ج 7، ص 140.</ref>. | ||
=والدین= | == والدین == | ||
پدر محمد، سیرین کنیهاش ابو عمره<ref>ابن عماد حنبلی، پیشین و کاتب واقدی، پیشین، ج 7، ص 85.</ref> بود، [[خالد بن ولید]] او را اسیر نموده و انس او را خرید<ref> ابن کثیر دمشقی، پیشین، ج 9، ص 267.</ref> سیرین از انس بن مالک تقاضای نوشتن پیمان آزادی کرد، انس نپذیرفت. [[عمر بن خطاب]] انس را مجبور کرد و گفت باید با آنان پیمان بنویسی و انس پیمان نوشت<ref>کاتب واقدی، پیشین. </ref> که کار کند و به تدریج خود را آزاد کند. | پدر محمد، سیرین کنیهاش ابو عمره<ref>ابن عماد حنبلی، پیشین و کاتب واقدی، پیشین، ج 7، ص 85.</ref> بود، [[خالد بن ولید]] او را اسیر نموده و انس او را خرید<ref> ابن کثیر دمشقی، پیشین، ج 9، ص 267.</ref> سیرین از انس بن مالک تقاضای نوشتن پیمان آزادی کرد، انس نپذیرفت. [[عمر بن خطاب]] انس را مجبور کرد و گفت باید با آنان پیمان بنویسی و انس پیمان نوشت<ref>کاتب واقدی، پیشین. </ref> که کار کند و به تدریج خود را آزاد کند. | ||
سپس صاحب فرزندانی نیکو شد که محمد و انس بن سیرین و معبد و یحیی و حفصه و کریمه از آنها هستند<ref> ابن کثیر دمشقی، پیشین، ج 9، ص 267.</ref>. | سپس صاحب فرزندانی نیکو شد که محمد و انس بن سیرین و معبد و یحیی و حفصه و کریمه از آنها هستند<ref> ابن کثیر دمشقی، پیشین، ج 9، ص 267.</ref>. | ||
مادر محمد بن سیرین بانویی به نام صفیه و [[کنیز]] آزاد شده، [[ابوبکر بن ابی قحافه]] بوده است که سه تن از همسران حضرت ختمی مرتبت او را پاک و پاکیزه شمردهاند<ref> ابن عماد حنبلی، پیشین، ج 2، ص 52.</ref> و به هنگام عقد او هیجده تن از شرکتکنندگان در [[جنگ بدر]] و از جمله [[ابی بن کعب]] حضور داشتند، ابی بن کعب [[دعا]] میکرده است و آنان آمین میگفتهاند<ref>کاتب واقدی، پیشین، ج 7، ص 143.</ref>. | مادر محمد بن سیرین بانویی به نام صفیه و [[کنیز]] آزاد شده، [[ابوبکر بن ابی قحافه]] بوده است که سه تن از همسران حضرت ختمی مرتبت او را پاک و پاکیزه شمردهاند<ref> ابن عماد حنبلی، پیشین، ج 2، ص 52.</ref> و به هنگام عقد او هیجده تن از شرکتکنندگان در [[جنگ بدر]] و از جمله [[ابی بن کعب]] حضور داشتند، ابی بن کعب [[دعا]] میکرده است و آنان آمین میگفتهاند<ref>کاتب واقدی، پیشین، ج 7، ص 143.</ref>. | ||
=واقعه عین التمر= | == واقعه عین التمر == | ||
هنگامی که پوران دختر [[خسرو پرویز]] پسر هرمزد پادشاه ایران شد در سرزمینهای اطراف شایع شد که [[ایران]] را پادشاهی نیست و آنها از ناچاری به درگاه زنی پناه آوردهاند، دو مرد به نام مثنی بن حارثه شیبانی و سوید بن قطبه عجلی که از قبیله بکر بن وائل بودند، خروج کردند و با لشکری به مرزهای ایران هجوم آوردند و این در زمان خلافت [[ابوبکر]] بود، مثنی برای ابوبکر نامه نوشت و از هجوم خود به ایران و پریشانی کار ایرانیان او را آگاه کرد و تقاضا کرد لشکری به یاری او بفرستد، ابوبکر به [[خالد بن ولید]] که از جنگ با [[اهل رده]] و [[ارتداد|مرتدان]] آسوده شده بود، نوشت که به حیره رود و با ایرانیان جنگ کند و مثنی و همراهان او را ضمیمه سپاه خود کند، خالد و مثنی همراه لشکریان خود حرکت کردند و در کنار حیره اردو زدند و مردم حیره در کاخهای سه گانه خود محاصره شدند و سرانجام با خالد صلح کردند که سالیانه صد هزار درهم به [[مسلمانان]] بپردازند. | |||
هنگامی که پوران دختر [[خسرو پرویز]] پسر هرمزد پادشاه ایران شد در سرزمینهای اطراف شایع شد که [[ایران]] را پادشاهی نیست و آنها از ناچاری به درگاه زنی پناه آوردهاند، دو مرد به نام مثنی بن حارثه شیبانی و سوید بن قطبه عجلی که از قبیله بکر بن وائل بودند، خروج کردند و با لشکری به مرزهای ایران هجوم آوردند و این در زمان خلافت [[ابوبکر]] بود، مثنی برای ابوبکر نامه نوشت و از هجوم خود به ایران و پریشانی کار ایرانیان او را آگاه کرد و تقاضا کرد لشکری به یاری او بفرستد، ابوبکر به [[خالد بن ولید]] که از جنگ با [[اهل رده]] و مرتدان آسوده شده بود، نوشت که به حیره رود و با ایرانیان جنگ کند و مثنی و همراهان او را ضمیمه سپاه خود کند، خالد و مثنی همراه لشکریان خود حرکت کردند و در کنار حیره اردو زدند و مردم حیره در کاخهای سه | |||
در این هنگام نامه ابوبکر به دست خالد رسید که به او فرمان داده بود با مسلمانان همراه خود به یاری ابوعبیده جراح به [[شام]] برود، خالد جانشینی برای خود در حیره گماشت و خود به سوی انبار حرکت کرد هنگامی که خالد به [[عین التمر]] که پادگانی از ایرانیان در آنجا مستقر بود رسید مردی از آنان تیری به عمرو بن زیاد<ref> عمرو بن زیاد بن حذیفه بن هشام بن مغیره یکی از سپاهیان لشکر خالد بود.</ref> زد و او را کشت<ref>دینوری، ابوحنیفه احمد بن داود الدینوری (282م)؛ الاخبار الطوال، تحقیق عبدالمنعم عامر، مراجعه جمالالدین شیال، قم، منشورات الرضی، 1368ش، ص 112.</ref>، خالد مردم عین التمر را محاصره کرد و آنان را بدون این که امان دهد مجبور به تسلیم شدن کرد. مردان را گردن زد و زنان و کودکان را اسیر گرفت، در معبد آنان چهل پسر دید که سرگرم آموختن [[انجیل]] بودند آنان را اسیر و بنده کرد و به عنوان غنیمت بر سپاهیان تقسیم نمود یکی از آنان سیرین (شیرین) پدر محمد بن سیرین (دانشمند بزرگ اسلام) و دیگری نصیر پدر محمد بن نصیر (سردار بزرگ اسلام) بود<ref> ابن اثیر، عز الدین علی بن ابی الکرم (630م)؛ الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر - دار بیروت، 1385/1965، ج 2، ص 395.</ref>. | |||
= | == تقوی == | ||
خلف بن هاشم<ref>خلف بن هاشم، کنیهاش ابو محمد از محدثین [[بغداد]] و از اصحاب قراءات میباشد، عابد، صالح و دانشمند بوده است (ابن عماد حنبلی، پیشین، ج 3، ص 135.</ref> میگوید: به محمد بن سیرین حرمت و احترام و هیأت و سیمای اهل خیر و فروتنی عطا شده بود و هنگامی که مردم وی را میدیدند به یاد خدا میافتادند<ref>ابن کثیر دمشقی، پیشین، ج 9، ص 275.</ref>. | |||
مورق عجلی<ref>مورق بن مشمرج عجلی کنیهاش ابومعتمر و محدثی مورد اعتماد و عابد بوده است (کاتب واقدی، محمد بن سعد (230م) طبقات، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، انتشارات فرهنگ و اندیشه، 1374ش، ج 7، ص 222).</ref> میگفت: فقیهی را به پارسایی محمد بن سیرین و پارسایی را به فقاهت او ندیدم. | |||
ابوقلابه<ref>ابوقلابه جرمی نامش عبدالله و نام پدرش زید و محدثی مورد اعتماد و پر حدیث بوده است، (کاتب واقدی، پیشین، ج 7، ص 188).</ref> گفت: هر جا که میخواهید محمد بن سیرین را با خود ببرید که او را از همه خودتان پارساتر و خوددارتر خواهید یافت<ref>الفسوی، ابویوسف یعقوب بن سفیان الفسوی (277م)؛ المعرفة و التاریخ، تحقیق اکرم ضیاء العمری، بیروت مؤسسه الرسالة، ط الثانیة 1401/ 1981، ج 2، ص 56 و همان ص 146.</ref>. | |||
ابنعون<ref> کنیهاش ابوعون و آزاد کرده و وابسته عبدالله بن درة بن سراق مزنی و از هواداران عثمان بوده است، او محدثی مورد اعتماد و پرهیزکار و پر [[حدیث]] بوده است. (همان، ص 193).</ref> میگوید: محمد بن سیرین پاکدامنترین و پارساترین مردم بود و از همه بیشتر بر نفس خود ترس داشت<ref>ابن کثیر دمشقی، پیشین، ج 9، ص 267.</ref>. | |||
*از اشعث<ref> اشعث بن عبدالملک حمرانی | == اخلاق و رفتار == | ||
* از اشعث<ref> اشعث بن عبدالملک حمرانی کنیهاش ابوهانی و از دانشمندان بصره بوده است (کاتب واقدی، پیشین، ج 7، ص 286).</ref> نقل شده است که هنگامی که در جلسهای نزد محمد بن سیرین مینشستیم، سخن میگفتیم و میشنیدیم و میخندیدیم و از اوضاع و احوال سؤال میشد، پس هنگامی که از چیزی در مورد علم [[دین]] و [[حلال]] و [[حرام]] سؤال میشد، رنگش تغییر میکرد و دگرگون میشد، گویا آن شخص قبلی نیست<ref>کاتب واقدی، پیشین، ج 7، ص 145.</ref>. | |||
* | * | ||
*گفته شده محمد بن سیرین یک روز [[روزه]] میگرفت و یک روز [[افطار]] میکرد و هنگامی که به روزی میرسید که شک میکرد از [[ماه شعبان]] است یا از [[ماه رمضان]]، آن روز را روزه میگرفت. | * گفته شده محمد بن سیرین یک روز [[روزه]] میگرفت و یک روز [[افطار]] میکرد و هنگامی که به روزی میرسید که شک میکرد از [[ماه شعبان]] است یا از [[ماه رمضان]]، آن روز را روزه میگرفت. | ||
*انس بن سیرین نقل میکند که محمد هفت ذکر و دعا داشت هنگامی که از آن اذکار و دعاها در شب فوت میشد روز آنها را میخواند. | * انس بن سیرین نقل میکند که محمد هفت ذکر و [[دعا]] داشت هنگامی که از آن اذکار و دعاها در شب فوت میشد روز آنها را میخواند. | ||
*محمد بن سیرین هر روز [[غسل]] میکرد<ref>همان، ص 149.</ref>. | * محمد بن سیرین هر روز [[غسل]] میکرد<ref>همان، ص 149.</ref>. | ||
*محمد بن سیرین قرآن را همان گونه که [[نازل]] شده بود، قرائت میکرد و از این که در میان قرائت قرآن تکلم کند، اکراه داشت<ref>همان، ص 150.</ref>. | * محمد بن سیرین [[قرآن]] را همان گونه که [[نازل]] شده بود، قرائت میکرد و از این که در میان قرائت قرآن تکلم کند، اکراه داشت<ref>همان، ص 150.</ref>. | ||
*محمد بن سیرین میگفت هرگز به هیچ کس، نیکوکار یا فاسق حسادت نکردم<ref>همان، ص 146 و الفسوی، پیشین، ج 2، ص 57.</ref>. | * محمد بن سیرین میگفت هرگز به هیچ کس، نیکوکار یا فاسق حسادت نکردم<ref>همان، ص 146 و الفسوی، پیشین، ج 2، ص 57.</ref>. | ||
*هنگامی که نزد ابنسیرین از فردی به بدی یاد میشد، او را به بهترین صفاتی که از وی میدانست، یاد میکرد<ref>ابن کثیر دمشقی، پیشین، ج 9، ص 275.</ref>. | * هنگامی که نزد ابنسیرین از فردی به بدی یاد میشد، او را به بهترین صفاتی که از وی میدانست، یاد میکرد<ref>ابن کثیر دمشقی، پیشین، ج 9، ص 275.</ref>. | ||
*ابنسیرین اهل خنده و شوخی بود<ref> کاتب واقدی، پیشین، ج 7، ص 119.</ref>. | * ابنسیرین اهل خنده و شوخی بود<ref> کاتب واقدی، پیشین، ج 7، ص 119.</ref>. | ||
*از ابنعون نقل شده که گفت: هرگز در روز عیدی به نزد محمد نرفتیم، مگر این که ما را با حلوای روغن و خرما یا فالوده اطعام میکرد. | * از ابنعون نقل شده که گفت: هرگز در روز عیدی به نزد محمد نرفتیم، مگر این که ما را با حلوای روغن و خرما یا فالوده اطعام میکرد. | ||
*در روز عید از منزل خارج نمیشد، مگر این که [[زکات فطره]] را به نحو شایسته به [[مسجد جامع]] ارسال میکرد و سپس برای نماز عید خارج میشد<ref> همان، ص 150.</ref>. | * در روز عید از منزل خارج نمیشد، مگر این که [[زکات فطره]] را به نحو شایسته به [[مسجد جامع]] ارسال میکرد و سپس برای نماز عید خارج میشد<ref> همان، ص 150.</ref>. | ||
*هنگامی که ابنسیرین مالی را قرض میگرفت آن را وزن میکرد و مهر مینمود و هنگامی که بدهی را پرداخت مینمود به همان وزنه آن را میسنجید، سپس آن را باز میگرداند محمد میگفت: وزن کم و زیاد میشود. | * هنگامی که ابنسیرین مالی را قرض میگرفت آن را وزن میکرد و مهر مینمود و هنگامی که بدهی را پرداخت مینمود به همان وزنه آن را میسنجید، سپس آن را باز میگرداند محمد میگفت: وزن کم و زیاد میشود. | ||
*هنگامی که پول تقلبی به دست ابنسیرین میرسید با آن خرید و فروش نمیکرد و روزی که از دنیا رفت در نزد او پانصد درهم تقلبی بود<ref>همان، ص 151.</ref>. | * هنگامی که پول تقلبی به دست ابنسیرین میرسید با آن خرید و فروش نمیکرد و روزی که از دنیا رفت در نزد او پانصد درهم تقلبی بود<ref>همان، ص 151.</ref>. | ||
=نقل حدیث= | == نقل حدیث == | ||
* محمد بن سیرین میگفت: این علم حدیث احکام دین و آیین است، بنگرید و به هوش باشید که از چه کسی آن را فرا میگیرید. | |||
*محمد بن سیرین میگفت: این علم حدیث احکام دین و آیین است، بنگرید و به هوش باشید که از چه کسی آن را فرا میگیرید. | * ابنعون میگوید: از محمد بن سیرین شنیدم میگفت اگر قرار بود کتابی برای خود انتخاب کنم، همانا رسائل النبی را بر میگزیدم. | ||
*ابنعون میگوید: از محمد بن سیرین شنیدم میگفت اگر قرار بود کتابی برای خود انتخاب کنم، همانا رسائل النبی را بر میگزیدم. | * محمد بن سیرین اشکالی در نوشتن حدیث نمیدید به شرط آن که پس از حفظ کردن آن را محو کنند. | ||
*محمد بن سیرین اشکالی در نوشتن حدیث نمیدید به شرط آن که پس از حفظ کردن آن را محو کنند. | * ابنعون گفته است: محمد بن سیرین هرگاه نقل حدیث میکرد، چنان بود که گویی از چیزی میترسد یا پرهیز میکند<ref>کاتب واقدی، پیشین، ج 7، ص 145.</ref>. | ||
*ابنعون گفته است: محمد بن سیرین هرگاه نقل حدیث میکرد، چنان بود که گویی از چیزی میترسد یا پرهیز میکند<ref>کاتب واقدی، پیشین، ج 7، ص 145.</ref>. | * ابنعون میگفت: محمد بن سیرین حدیث را با همان کلمات و حروفی که شنیده بود، نقل میکرد<ref>همان، ص 144.</ref>. | ||
*ابنعون میگفت: محمد بن سیرین حدیث را با همان کلمات و حروفی که شنیده بود، نقل میکرد<ref>همان، ص 144.</ref>. | |||
== تعبیر خواب == | |||
ابنسیرین در تعبیر خواب در جامعه بسیار شهرت داشت و مردم برای تعبیر خوابهای خود به او رجوع میکردند و در این باب داستانهایی از او در کتابها نقل شده است<ref> ثقفی کوفی، ابواسحاق ابراهیم بن محمد (283م)؛ الغارات و شرح حال اعلام آن، ترجمه عزیز الله عطاردی، انتشارات عطارد، 1373ش، ص 352.</ref>. | ابنسیرین در تعبیر خواب در جامعه بسیار شهرت داشت و مردم برای تعبیر خوابهای خود به او رجوع میکردند و در این باب داستانهایی از او در کتابها نقل شده است<ref> ثقفی کوفی، ابواسحاق ابراهیم بن محمد (283م)؛ الغارات و شرح حال اعلام آن، ترجمه عزیز الله عطاردی، انتشارات عطارد، 1373ش، ص 352.</ref>. | ||
دانش (تعبیر خواب) در میان پیشینیان و سلف همواره یکی به دیگری انتقال مییافته است و محمد بن سیرین در میان ایشان از مشهورترین عالمان این دانش به شمار میرفته و قوانینی از این علم را از وی گرفته و تدوین کردهاند<ref>ابن خلدون، عبدالرحمن بن خلدون؛ مقدمه ابن خلدون، ترجمه محمد پروین گنابادی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ هشتم، 1375 ش، ج 2، ص 998.</ref>. | دانش (تعبیر خواب) در میان پیشینیان و سلف همواره یکی به دیگری انتقال مییافته است و محمد بن سیرین در میان ایشان از مشهورترین عالمان این دانش به شمار میرفته و قوانینی از این علم را از وی گرفته و تدوین کردهاند<ref>ابن خلدون، عبدالرحمن بن خلدون؛ مقدمه ابن خلدون، ترجمه محمد پروین گنابادی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ هشتم، 1375 ش، ج 2، ص 998.</ref>. | ||
خط ۸۹: | خط ۷۴: | ||
هنگامی که از او در مورد خواب سؤال میکردند به سؤال کننده میگفت: در بیداری از خدا بترس و آن چه که در خواب میبینی موجب غفلت تو نشود<ref>همان، ج 2، ص 275.</ref>. | هنگامی که از او در مورد خواب سؤال میکردند به سؤال کننده میگفت: در بیداری از خدا بترس و آن چه که در خواب میبینی موجب غفلت تو نشود<ref>همان، ج 2، ص 275.</ref>. | ||
= | == منابع == | ||
[http://pajoohe.ir/%D8%A7%D8%A8%D9%86-%D8%B3%DB%8C%D8%B1%DB%8C%D9%86__a-45307.aspx برگرفته از سایت ابنسیرین دانشنامه پژوهه پژوهشکده باقرالعلومhttp://pajoohe.ir] | [http://pajoohe.ir/%D8%A7%D8%A8%D9%86-%D8%B3%DB%8C%D8%B1%DB%8C%D9%86__a-45307.aspx برگرفته از سایت ابنسیرین دانشنامه پژوهه پژوهشکده باقرالعلومhttp://pajoohe.ir] | ||
=پانویس= | == پانویس == | ||
{{پانویس | {{پانویس}} | ||
[[رده:شخصیتها]] | |||
[[رده: | [[رده:شخصیتهای تاریخی]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۷ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۲۰:۱۴
ابن سیرین | |
---|---|
نام کامل | محمد بن سیرین ابوبکر ابی عمر الانصاری |
اطلاعات شخصی | |
روز تولد | ۳۳ق. |
محل تولد | بصره |
روز درگذشت | ۱۱۰ق. |
محل درگذشت | بصره |
دین | اسلام، اهل سنت |
استادان | |
فعالیتها | |
ابنسیرین با نام کامل محمد بن سیرین ابوبکر ابی عمر الانصاری، برده و آزاد کرده انس بن مالک، محدث و فقیه تابعی بصری که چند سده پس از مرگش به عنوان خوابگزاری چیرهدست معروف شد. ابنسیرین در نهایت علم و عبادت بود، از صحابه بسیار روایت کرده است و انبوه زیادی از تابعین از وی روایت کردهاند. از نامدارترین خوابگزاران مسلمان در سدههای میانه بود.
ابنسیرین کیست
محمد بن سیرین ابوبکر ابی عمر الانصاری معروف به ابنسیرین با کنیه ابوبکر، برده و آزاد کرده، انس بن مالک است. او محدثی امین و مورد اعتماد و بلندمرتبه و فقیهی پارسا و پیشوایی دانشمند بود. در احوالات او نقل شده که گرفتار سنگینی و کری گوش بوده است[۱].
ابنسیرین در نهایت علم و عبادت بود، از صحابه بسیار روایت کرده است و انبوه زیادی از تابعین از وی روایت کردهاند[۲].
در برخی کتب تاریخی نام محمد بن سیرین در شمار فقهاء زمان ولید بن عبدالملک[۳] و عمر بن عبدالعزیز[۴] آمده است، هم چنین وی از طبقه دوم فقها و محدثین و تابعین بصره بوده است[۵]. محمد دو سال مانده از خلافت عثمان متولد شد[۶]. محمد بن سیرین از یک همسر دارای سی فرزند شد که غیر از عبدالله بن محمد هیچ یک باقی نماندند[۷]. محمد پارچه فروش بود و به سبب بدهی که داشت زندانی شد[۸]. در نهم ماه شوال سال صد و ده قمری ـدر حالی که هشتاد و چند سال از عمرش گذشته بودـ درگذشت[۹].
والدین
پدر محمد، سیرین کنیهاش ابو عمره[۱۰] بود، خالد بن ولید او را اسیر نموده و انس او را خرید[۱۱] سیرین از انس بن مالک تقاضای نوشتن پیمان آزادی کرد، انس نپذیرفت. عمر بن خطاب انس را مجبور کرد و گفت باید با آنان پیمان بنویسی و انس پیمان نوشت[۱۲] که کار کند و به تدریج خود را آزاد کند. سپس صاحب فرزندانی نیکو شد که محمد و انس بن سیرین و معبد و یحیی و حفصه و کریمه از آنها هستند[۱۳]. مادر محمد بن سیرین بانویی به نام صفیه و کنیز آزاد شده، ابوبکر بن ابی قحافه بوده است که سه تن از همسران حضرت ختمی مرتبت او را پاک و پاکیزه شمردهاند[۱۴] و به هنگام عقد او هیجده تن از شرکتکنندگان در جنگ بدر و از جمله ابی بن کعب حضور داشتند، ابی بن کعب دعا میکرده است و آنان آمین میگفتهاند[۱۵].
واقعه عین التمر
هنگامی که پوران دختر خسرو پرویز پسر هرمزد پادشاه ایران شد در سرزمینهای اطراف شایع شد که ایران را پادشاهی نیست و آنها از ناچاری به درگاه زنی پناه آوردهاند، دو مرد به نام مثنی بن حارثه شیبانی و سوید بن قطبه عجلی که از قبیله بکر بن وائل بودند، خروج کردند و با لشکری به مرزهای ایران هجوم آوردند و این در زمان خلافت ابوبکر بود، مثنی برای ابوبکر نامه نوشت و از هجوم خود به ایران و پریشانی کار ایرانیان او را آگاه کرد و تقاضا کرد لشکری به یاری او بفرستد، ابوبکر به خالد بن ولید که از جنگ با اهل رده و مرتدان آسوده شده بود، نوشت که به حیره رود و با ایرانیان جنگ کند و مثنی و همراهان او را ضمیمه سپاه خود کند، خالد و مثنی همراه لشکریان خود حرکت کردند و در کنار حیره اردو زدند و مردم حیره در کاخهای سه گانه خود محاصره شدند و سرانجام با خالد صلح کردند که سالیانه صد هزار درهم به مسلمانان بپردازند.
در این هنگام نامه ابوبکر به دست خالد رسید که به او فرمان داده بود با مسلمانان همراه خود به یاری ابوعبیده جراح به شام برود، خالد جانشینی برای خود در حیره گماشت و خود به سوی انبار حرکت کرد هنگامی که خالد به عین التمر که پادگانی از ایرانیان در آنجا مستقر بود رسید مردی از آنان تیری به عمرو بن زیاد[۱۶] زد و او را کشت[۱۷]، خالد مردم عین التمر را محاصره کرد و آنان را بدون این که امان دهد مجبور به تسلیم شدن کرد. مردان را گردن زد و زنان و کودکان را اسیر گرفت، در معبد آنان چهل پسر دید که سرگرم آموختن انجیل بودند آنان را اسیر و بنده کرد و به عنوان غنیمت بر سپاهیان تقسیم نمود یکی از آنان سیرین (شیرین) پدر محمد بن سیرین (دانشمند بزرگ اسلام) و دیگری نصیر پدر محمد بن نصیر (سردار بزرگ اسلام) بود[۱۸].
تقوی
خلف بن هاشم[۱۹] میگوید: به محمد بن سیرین حرمت و احترام و هیأت و سیمای اهل خیر و فروتنی عطا شده بود و هنگامی که مردم وی را میدیدند به یاد خدا میافتادند[۲۰]. مورق عجلی[۲۱] میگفت: فقیهی را به پارسایی محمد بن سیرین و پارسایی را به فقاهت او ندیدم. ابوقلابه[۲۲] گفت: هر جا که میخواهید محمد بن سیرین را با خود ببرید که او را از همه خودتان پارساتر و خوددارتر خواهید یافت[۲۳]. ابنعون[۲۴] میگوید: محمد بن سیرین پاکدامنترین و پارساترین مردم بود و از همه بیشتر بر نفس خود ترس داشت[۲۵].
اخلاق و رفتار
- از اشعث[۲۶] نقل شده است که هنگامی که در جلسهای نزد محمد بن سیرین مینشستیم، سخن میگفتیم و میشنیدیم و میخندیدیم و از اوضاع و احوال سؤال میشد، پس هنگامی که از چیزی در مورد علم دین و حلال و حرام سؤال میشد، رنگش تغییر میکرد و دگرگون میشد، گویا آن شخص قبلی نیست[۲۷].
- گفته شده محمد بن سیرین یک روز روزه میگرفت و یک روز افطار میکرد و هنگامی که به روزی میرسید که شک میکرد از ماه شعبان است یا از ماه رمضان، آن روز را روزه میگرفت.
- انس بن سیرین نقل میکند که محمد هفت ذکر و دعا داشت هنگامی که از آن اذکار و دعاها در شب فوت میشد روز آنها را میخواند.
- محمد بن سیرین هر روز غسل میکرد[۲۸].
- محمد بن سیرین قرآن را همان گونه که نازل شده بود، قرائت میکرد و از این که در میان قرائت قرآن تکلم کند، اکراه داشت[۲۹].
- محمد بن سیرین میگفت هرگز به هیچ کس، نیکوکار یا فاسق حسادت نکردم[۳۰].
- هنگامی که نزد ابنسیرین از فردی به بدی یاد میشد، او را به بهترین صفاتی که از وی میدانست، یاد میکرد[۳۱].
- ابنسیرین اهل خنده و شوخی بود[۳۲].
- از ابنعون نقل شده که گفت: هرگز در روز عیدی به نزد محمد نرفتیم، مگر این که ما را با حلوای روغن و خرما یا فالوده اطعام میکرد.
- در روز عید از منزل خارج نمیشد، مگر این که زکات فطره را به نحو شایسته به مسجد جامع ارسال میکرد و سپس برای نماز عید خارج میشد[۳۳].
- هنگامی که ابنسیرین مالی را قرض میگرفت آن را وزن میکرد و مهر مینمود و هنگامی که بدهی را پرداخت مینمود به همان وزنه آن را میسنجید، سپس آن را باز میگرداند محمد میگفت: وزن کم و زیاد میشود.
- هنگامی که پول تقلبی به دست ابنسیرین میرسید با آن خرید و فروش نمیکرد و روزی که از دنیا رفت در نزد او پانصد درهم تقلبی بود[۳۴].
نقل حدیث
- محمد بن سیرین میگفت: این علم حدیث احکام دین و آیین است، بنگرید و به هوش باشید که از چه کسی آن را فرا میگیرید.
- ابنعون میگوید: از محمد بن سیرین شنیدم میگفت اگر قرار بود کتابی برای خود انتخاب کنم، همانا رسائل النبی را بر میگزیدم.
- محمد بن سیرین اشکالی در نوشتن حدیث نمیدید به شرط آن که پس از حفظ کردن آن را محو کنند.
- ابنعون گفته است: محمد بن سیرین هرگاه نقل حدیث میکرد، چنان بود که گویی از چیزی میترسد یا پرهیز میکند[۳۵].
- ابنعون میگفت: محمد بن سیرین حدیث را با همان کلمات و حروفی که شنیده بود، نقل میکرد[۳۶].
تعبیر خواب
ابنسیرین در تعبیر خواب در جامعه بسیار شهرت داشت و مردم برای تعبیر خوابهای خود به او رجوع میکردند و در این باب داستانهایی از او در کتابها نقل شده است[۳۷]. دانش (تعبیر خواب) در میان پیشینیان و سلف همواره یکی به دیگری انتقال مییافته است و محمد بن سیرین در میان ایشان از مشهورترین عالمان این دانش به شمار میرفته و قوانینی از این علم را از وی گرفته و تدوین کردهاند[۳۸]. ابنسیرین گفته است: حضرت یوسف ـکه درود خدا بر پیامبر ما و خاندانش و بر وی بادـ را در خواب دیدم، عرض کردم علم تعبیر خواب را به من بیاموزید، فرمود دهانت را باز کن، باز کردم آب دهان خود را در دهانم ریخت از آن پس تعبیر خواب میکنم[۳۹]. ابنشوذب میگوید: هیچ کس را بی باکتر از محمد بن سیرین در تعبیر خواب ندیدم[۴۰]. هنگامی که از او در مورد خواب سؤال میکردند به سؤال کننده میگفت: در بیداری از خدا بترس و آن چه که در خواب میبینی موجب غفلت تو نشود[۴۱].
منابع
برگرفته از سایت ابنسیرین دانشنامه پژوهه پژوهشکده باقرالعلومhttp://pajoohe.ir
پانویس
- ↑ کاتب واقدی، محمد بن سعد (230م)؛ الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، ط الاولی، 1410/1990، ج 7، ص 143.
- ↑ الحنبلی الدمشقی، ابن العماد شهاب الدین (1089م)؛ شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، تحقیق: الأرناؤوط، دمشق - بیروت، دار ابن کثیر، ط الأولی، 1406/ 1986، ج 2، ص 54.
- ↑ یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب (292م بعد)؛ تاریخ یعقوبی، بیروت، دار صادر، بی تا، ج 2، ص 292.
- ↑ همان، ص 309.
- ↑ کاتب واقدی، پیشین.
- ↑ ابن کثیر دمشقی، ابوالفداء اسماعیل بن عمر بن کثیر (774م)، البدایة و النهایة، بیروت، دارالفکر، 1407/1986، ج 9، ص 267 و الطبری، ابوجعفر محمد بن جریر؛ تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، ط الثانیه، 1387/1967، ج 11، ص 640.
- ↑ همان و کاتب واقدی، پیشین.
- ↑ ابن عماد حنبلی، پیشین، ج 2، ص 53.
- ↑ ابن کثیر دمشقی، پیشین و ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن (597م)؛ المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، ط الأولی، 1412/1992، ج 7، ص 140.
- ↑ ابن عماد حنبلی، پیشین و کاتب واقدی، پیشین، ج 7، ص 85.
- ↑ ابن کثیر دمشقی، پیشین، ج 9، ص 267.
- ↑ کاتب واقدی، پیشین.
- ↑ ابن کثیر دمشقی، پیشین، ج 9، ص 267.
- ↑ ابن عماد حنبلی، پیشین، ج 2، ص 52.
- ↑ کاتب واقدی، پیشین، ج 7، ص 143.
- ↑ عمرو بن زیاد بن حذیفه بن هشام بن مغیره یکی از سپاهیان لشکر خالد بود.
- ↑ دینوری، ابوحنیفه احمد بن داود الدینوری (282م)؛ الاخبار الطوال، تحقیق عبدالمنعم عامر، مراجعه جمالالدین شیال، قم، منشورات الرضی، 1368ش، ص 112.
- ↑ ابن اثیر، عز الدین علی بن ابی الکرم (630م)؛ الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر - دار بیروت، 1385/1965، ج 2، ص 395.
- ↑ خلف بن هاشم، کنیهاش ابو محمد از محدثین بغداد و از اصحاب قراءات میباشد، عابد، صالح و دانشمند بوده است (ابن عماد حنبلی، پیشین، ج 3، ص 135.
- ↑ ابن کثیر دمشقی، پیشین، ج 9، ص 275.
- ↑ مورق بن مشمرج عجلی کنیهاش ابومعتمر و محدثی مورد اعتماد و عابد بوده است (کاتب واقدی، محمد بن سعد (230م) طبقات، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، انتشارات فرهنگ و اندیشه، 1374ش، ج 7، ص 222).
- ↑ ابوقلابه جرمی نامش عبدالله و نام پدرش زید و محدثی مورد اعتماد و پر حدیث بوده است، (کاتب واقدی، پیشین، ج 7، ص 188).
- ↑ الفسوی، ابویوسف یعقوب بن سفیان الفسوی (277م)؛ المعرفة و التاریخ، تحقیق اکرم ضیاء العمری، بیروت مؤسسه الرسالة، ط الثانیة 1401/ 1981، ج 2، ص 56 و همان ص 146.
- ↑ کنیهاش ابوعون و آزاد کرده و وابسته عبدالله بن درة بن سراق مزنی و از هواداران عثمان بوده است، او محدثی مورد اعتماد و پرهیزکار و پر حدیث بوده است. (همان، ص 193).
- ↑ ابن کثیر دمشقی، پیشین، ج 9، ص 267.
- ↑ اشعث بن عبدالملک حمرانی کنیهاش ابوهانی و از دانشمندان بصره بوده است (کاتب واقدی، پیشین، ج 7، ص 286).
- ↑ کاتب واقدی، پیشین، ج 7، ص 145.
- ↑ همان، ص 149.
- ↑ همان، ص 150.
- ↑ همان، ص 146 و الفسوی، پیشین، ج 2، ص 57.
- ↑ ابن کثیر دمشقی، پیشین، ج 9، ص 275.
- ↑ کاتب واقدی، پیشین، ج 7، ص 119.
- ↑ همان، ص 150.
- ↑ همان، ص 151.
- ↑ کاتب واقدی، پیشین، ج 7، ص 145.
- ↑ همان، ص 144.
- ↑ ثقفی کوفی، ابواسحاق ابراهیم بن محمد (283م)؛ الغارات و شرح حال اعلام آن، ترجمه عزیز الله عطاردی، انتشارات عطارد، 1373ش، ص 352.
- ↑ ابن خلدون، عبدالرحمن بن خلدون؛ مقدمه ابن خلدون، ترجمه محمد پروین گنابادی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ هشتم، 1375 ش، ج 2، ص 998.
- ↑ ابن عماد حنبلی، پیشین، ج 2، ص 53.
- ↑ ابن کثیر دمشقی، پیشین، ج 9، ص 267.
- ↑ همان، ج 2، ص 275.