confirmed
۴۰٬۲۴۴
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
(←منابع) |
||
(۱۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
[[پرونده:قیام مختار.jpg| | [[پرونده:قیام مختار.jpg|بیقاب|چپ]] | ||
'''قیام مختار''' پنج سال پس از [[عاشورا|واقعه عاشورا]]، به خونخواهی [[حسین بن علی (سید الشهدا) |امام حسین (علیهالسلام)]] و [[شهدای کربلا]]، | '''قیام مختار''' پنج سال پس از [[عاشورا|واقعه عاشورا]]، به خونخواهی [[حسین بن علی (سید الشهدا) |امام حسین (علیهالسلام)]] و [[شهدای کربلا]]، بهپا خواست و بسیاری از قاتلان شهدای کربلا و کسانی که در این واقعه مشارکت داشتند را به هلاکت رساند که این اقدام او، موجب خوشنودی [[ائمه|ائمه (علیهالسلام)]] شد. | ||
== درباره مختار == | == درباره مختار == | ||
مختار بن ابی عبید بن مسعود بن عمرو بن عمیر بن عوف به عقده به غیرة بن عوف بن ثقیف ثقفی کنیهاش ابواسحاق بود. لقب وی کیسان است؛ به نقل از اصبغ بن نباته، روزی [[علی بن ابیطالب|حضرت علی (علیهالسلام)]] مختار را که طفلی کوچک بود بر زانوی خود نشاند و وی را کیس خطاب کرد، و چون حضرت علی (علیهالسلام) دو بار وی را کیس خطاب کرد، به کیسان معروف شد. بعضی گفتهاند لقب کیسان برگرفته از نام یکی از مشاوران و فرماندهان وی است که کنیه ابوعمره داشت. | مختار بن ابی عبید بن مسعود بن عمرو بن عمیر بن عوف به عقده به غیرة بن عوف بن ثقیف ثقفی کنیهاش ابواسحاق بود. لقب وی کیسان است؛ به نقل از اصبغ بن نباته، روزی [[علی بن ابیطالب|حضرت علی (علیهالسلام)]] مختار را که طفلی کوچک بود بر زانوی خود نشاند و وی را کیس خطاب کرد، و چون حضرت علی (علیهالسلام) دو بار وی را کیس خطاب کرد، به کیسان معروف شد. بعضی گفتهاند لقب کیسان برگرفته از نام یکی از مشاوران و فرماندهان وی است که کنیه '''ابوعمره''' داشت. | ||
پدر مختار، ابو عبید از بزرگان [[صحابه]] [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|پیامبر (صلی الله علیه)]] بود، که پس از درگذشت آن حضرت، در جنگ جسر یکی از جنگهای قادسیه در زمان [[عمر بن خطاب|خلیفه دوم]] به قتل رسید. مادر وی دومه بنت عمرو بن وهب است که [[ابن طیفور|ابنطیفور]] وی را از صاحبان بلاغت و فصاحت ذکر کرده است. | پدر مختار، ابو عبید از بزرگان [[صحابه]] [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|پیامبر (صلی الله علیه)]] بود، که پس از درگذشت آن حضرت، در [[جنگ جسر]] یکی از جنگهای قادسیه در زمان [[عمر بن خطاب|خلیفه دوم]] به قتل رسید. مادر وی [[دومه بنت عمرو بن وهب]] است که [[ابن طیفور|ابنطیفور]] وی را از صاحبان بلاغت و فصاحت ذکر کرده است. | ||
عمویش سعد بن مسعود ثقفی از طرف امام علی (علیهالسلام) والی مداین بود. برادرانش وهب و مالک و جبر هستند که همراه پدرشان در جنگ جسر کشته شدند. | عمویش سعد بن مسعود ثقفی از طرف امام علی (علیهالسلام) والی مداین بود. برادرانش وهب و مالک و جبر هستند که همراه پدرشان در جنگ جسر کشته شدند. | ||
خط ۱۳: | خط ۱۳: | ||
برخی گفتهاند که مختار در ۱۳ سالگی در واقعه جسر شرکت داشت. وی در این واقعه پدر و برادرانش را از دست داد، با این که او در این هنگام سن کمیداشت در صدد بود تا وارد میدان شود، ولی با ممانعت عمویش سعد بن مسعود مواجه شد. | برخی گفتهاند که مختار در ۱۳ سالگی در واقعه جسر شرکت داشت. وی در این واقعه پدر و برادرانش را از دست داد، با این که او در این هنگام سن کمیداشت در صدد بود تا وارد میدان شود، ولی با ممانعت عمویش سعد بن مسعود مواجه شد. | ||
شمسالدین ذهبی در سیر اعلام النبلاء از فعالیت مختار در عصر خلافت [[معاویه]] به نفع امام حسین (علیهالسلام) خبر میدهد، در گزارش [[ذهبی]] آمده، مختار در زمان معاویه به [[بصره]] رفت و مردم را به سوی امام حسین(علیهالسلام) فرا خواند، در این هنگام [[عبیدالله بن زیاد]] که والی بصره از طرف معاویه بود، وی را دستگیر کرده و ۱۰۰ ضربه شلاق زد. مختار پس از آن به [[طائف]] تبعید شد. | [[ذهبی|شمسالدین ذهبی]] در سیر [[اعلام النبلاء]] از فعالیت مختار در عصر خلافت [[معاویه]] به نفع امام حسین (علیهالسلام) خبر میدهد، در گزارش [[ذهبی]] آمده، مختار در زمان معاویه به [[بصره]] رفت و مردم را به سوی امام حسین(علیهالسلام) فرا خواند، در این هنگام [[عبیدالله بن زیاد]] که والی بصره از طرف معاویه بود، وی را دستگیر کرده و ۱۰۰ ضربه شلاق زد. مختار پس از آن به [[طائف]] [[تبعید]] شد. | ||
== مختار در زمان قیام امام حسین(علیهالسلام) == | == مختار در زمان قیام امام حسین(علیهالسلام) == | ||
در سال 61، زمانی که [[مسلم بن عقیل|مسلم بن عقیل (علیهالسلام)]] به [[کوفه]] آمد تا برای [[حسین بن علی (سید الشهدا)|حضرت اباعبدالله (علیهالسلام)]] [[بیعت]] بگیرد، او اولین نفری بود که با [[مسلم بن عقیل|مسلم (علیهالسلام)]] پیمان بست، سپس خانهاش را در اختیار مسلم قرار داد تا در آنجا، مسلم از مردم بیعت بگیرد. هنگام دستگیرى [[مسلم بن عقیل|مسلم]] و [[هانی بن عروه|هانى]]، مختار در کوفه نبود و او براى جذب نیرو به اطراف شهر رفته بود و وقتى خبر ناگوار دستگیرى مسلم را شنید، بـا جمعى از افراد و یارانش به کوفه آمد. هنگام ورود به شهر، با نیروهاى مسلح [[عبیدالله بن زیاد|ابن زیاد]] برخورد کرد و در پى یک گفت و گوى لفظى شدید، بین آنان و مختار و افرادش درگیرى پـیـش آمـد و فـرمـانـده آن گـروه مـسـلح کـشته شد و افراد مختار متفرق شدند؛ زیرا مقاومت را به صـلاح نـدیـدنـد؛ مـخـتـار از آنـان خـواست محل را ترک گویند تا ببینند چه پیش خواهد آمد. مختار به حمایت عمرو نزد ابن زیاد رفت. | در سال 61، زمانی که [[مسلم بن عقیل|مسلم بن عقیل (علیهالسلام)]] به [[کوفه]] آمد تا برای [[حسین بن علی (سید الشهدا)|حضرت اباعبدالله (علیهالسلام)]] [[بیعت]] بگیرد، او اولین نفری بود که با [[مسلم بن عقیل|مسلم (علیهالسلام)]] پیمان بست، سپس خانهاش را در اختیار مسلم قرار داد تا در آنجا، مسلم از مردم [[بیعت]] بگیرد. هنگام دستگیرى [[مسلم بن عقیل|مسلم]] و [[هانی بن عروه|هانى]]، مختار در کوفه نبود و او براى جذب نیرو به اطراف شهر رفته بود و وقتى خبر ناگوار دستگیرى مسلم را شنید، بـا جمعى از افراد و یارانش به کوفه آمد. هنگام ورود به شهر، با نیروهاى مسلح [[عبیدالله بن زیاد|ابن زیاد]] برخورد کرد و در پى یک گفت و گوى لفظى شدید، بین آنان و مختار و افرادش درگیرى پـیـش آمـد و فـرمـانـده آن گـروه مـسـلح کـشته شد و افراد مختار متفرق شدند؛ زیرا مقاومت را به صـلاح نـدیـدنـد؛ مـخـتـار از آنـان خـواست محل را ترک گویند تا ببینند چه پیش خواهد آمد. مختار به حمایت عمرو نزد ابن زیاد رفت. | ||
وقـتـى چـشـم ابـن زیاد به مختار افتاد، فریاد زد: «تو همانى که به یارى پسر عقیل شتافتى؟»، مختار قسم یاد کرد که من در شهر نبودم و شب را هم نزد عمرو بن حریث به سر بردم. | وقـتـى چـشـم ابـن زیاد به مختار افتاد، فریاد زد: «تو همانى که به یارى پسر عقیل شتافتى؟»، مختار قسم یاد کرد که من در شهر نبودم و شب را هم نزد عمرو بن حریث به سر بردم. | ||
ابن زیاد که عصبانى بود، عصاى خود را محکم به صورت مختار کوبید به طورى که از نـاحیه یک چشم صدمه دید. عمرو برخاست و از مختار دفاع کرد و شهادت داد که او در ماجرا نبوده و بـه وى پناهنده شده است. ابن زیاد کمى آرام گرفت و گفت: «اگر شهادت عمرو نبود، گردنت را مىزدم»، و دستورداد مختار را به زندان افکندند. مختار | ابن زیاد که عصبانى بود، عصاى خود را محکم به صورت مختار کوبید به طورى که از نـاحیه یک چشم صدمه دید. عمرو برخاست و از مختار دفاع کرد و شهادت داد که او در ماجرا نبوده و بـه وى پناهنده شده است. ابن زیاد کمى آرام گرفت و گفت: «اگر شهادت عمرو نبود، گردنت را مىزدم»، و دستورداد مختار را به زندان افکندند. مختار همچنان در زندان بود تا امام حسین (علیهالسلام) به [[شهید|شهادت]] رسید. | ||
پس از شهادت امام حسین (علیهالسلام)، ابن زیاد، زندانیان طرفدار امام، از جمله مختار را برای دیدن اسرا احضار کرد، در این هنگام بین مختار و ابن زیاد مکالمات تندی رد و بدل شد، پس از آن مختار با دیدن سر امام حسین (علیهالسلام) گریه و زاری نموده و بر سر و روی خود زد. | پس از شهادت امام حسین (علیهالسلام)، ابن زیاد، زندانیان طرفدار امام، از جمله مختار را برای دیدن اسرا احضار کرد، در این هنگام بین مختار و ابن زیاد مکالمات تندی رد و بدل شد، پس از آن مختار با دیدن سر امام حسین (علیهالسلام) گریه و زاری نموده و بر سر و روی خود زد. | ||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
== مختار و توابین == | == مختار و توابین == | ||
مختار در [[قیام توابین]] شرکت نکرد، چون قیام را بیفایده میدانست، و [[سلیمان بن صرد خزاعی]] را ناآشنا با فنون و تاکتیکهای رزمی میدانست. به دنبال عدم شرکت مختار، ۴۰۰۰ نفر از ۱۶۰۰۰ نفری که با سلیمان بیعت کرده بودند، پا پس کشیدند، چون وی را در تاکیتکهای جنگی زبده نمیدیدند. | [[مختار ثقفی|مختار]] در [[قیام توابین]] شرکت نکرد، چون قیام را بیفایده میدانست، و [[سلیمان بن صرد خزاعی]] را ناآشنا با فنون و تاکتیکهای رزمی میدانست. به دنبال عدم شرکت مختار، ۴۰۰۰ نفر از ۱۶۰۰۰ نفری که با سلیمان بیعت کرده بودند، پا پس کشیدند، چون وی را در تاکیتکهای جنگی زبده نمیدیدند. | ||
البته وی در حین قیام توابین به زندان افتاد، و پس از شکست توابین از زندان به بازماندگان آنان نامهای نوشت و از آنان دلجویی کرد. سران توابین قصد آزادسازی وی از زندان را داشتند که مختار آنان را برحذر داشت و گفت بزودی از زندان آزاد خواهد شد. این بار نیز با وساطت عبدالله بن عمر آزاد شد. | البته وی در حین قیام توابین به زندان افتاد، و پس از شکست توابین از زندان به بازماندگان آنان نامهای نوشت و از آنان دلجویی کرد. سران توابین قصد آزادسازی وی از زندان را داشتند که مختار آنان را برحذر داشت و گفت بزودی از زندان آزاد خواهد شد. این بار نیز با وساطت عبدالله بن عمر آزاد شد. | ||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
بعد از این وقایع، مختار سپاهی را به سمت [[مدینه]] فرستاد تا مدینه را از تسلط عبدالله بن زبیر، خارج ساخته و به این ترتیب زمینه را برای حاکمیت شیعی بر [[حجاز]] آماده کند. اما این سپاه از سپاه عبدالله بن زبیر، شکست خورد. | بعد از این وقایع، مختار سپاهی را به سمت [[مدینه]] فرستاد تا مدینه را از تسلط عبدالله بن زبیر، خارج ساخته و به این ترتیب زمینه را برای حاکمیت شیعی بر [[حجاز]] آماده کند. اما این سپاه از سپاه عبدالله بن زبیر، شکست خورد. | ||
مختار حتی نامهای هم به محمد بن حنفیه نوشت که در آن هدفش را تصرف بلاد برای حاکمیت او ذکر کرده و از او خواست تا سپاهی را به سوی مدینه گسیل کند. اما محمد بن حنفیه با تمجید از او و نیتش، | مختار حتی نامهای هم به محمد بن حنفیه نوشت که در آن هدفش را تصرف بلاد برای حاکمیت او ذکر کرده و از او خواست تا سپاهی را به سوی مدینه گسیل کند. اما محمد بن حنفیه با تمجید از او و نیتش، آن را نپذیرفت. | ||
== واکنش امام سجاد به قیام مختار == | == واکنش امام سجاد به قیام مختار == | ||
مختار پس از قیام نافرجام سلیمان بن صرد (رهبر نهضت | مختار پس از قیام نافرجام [[سلیمان بن صرد]] (رهبر [[نهضت توابین]])، شیعیان را آماده نبرد ساخت. او میدانست؛ اگر بخواهد حرکتش به نتیجه برسد، باید یکی از اعضای خاندان پیامبر آن را رهبری کند یا دستکم جنبش به نام او آغاز شود؛ چه کسی برای این کار مناسب است؟ امام سجاد (علیهالسلام) و اگر او نپذیرد؟ محمد فرزند [[علی بن ابیطالب|علی بن ابیطالب (علیهالسلام)]] عموی [[علی بن الحسین (زین العابدین)|امام سجاد (علیهالسلام)]]. | ||
مختار به هر دو نامه نوشت؛ امام سجاد (علیهالسلام) که بیوفائی عراقیان و رنگپذیری آنان را دیده بود و میدانست به گفته پدر بزرگوارش این مردم «دین را تا آنجا میخواهند که زندگانی خود را بدان سروسامان دهند و هنگام آزمایش پای پس مینهند»، به مختار پاسخ مساعد نداد؛ اما تنها تا آنجا که کار او با کیفر قاتلان پدرش مربوط میشد، کردار او را تصویب نمود؛ وقتی مختار سر عبیدالله بن زیاد و عمر بن سعد را نزد او فرستاد، امام به [[سجده]] رفت و گفت: «سپاس مخصوص آن خدائی است که انتقام ما را از دشمنانمان گرفت. خدا به مختار جزای خیر عطا فرماید.» | مختار به هر دو نامه نوشت؛ امام سجاد (علیهالسلام) که بیوفائی عراقیان و رنگپذیری آنان را دیده بود و میدانست به گفته پدر بزرگوارش این مردم «دین را تا آنجا میخواهند که زندگانی خود را بدان سروسامان دهند و هنگام آزمایش پای پس مینهند»، به مختار پاسخ مساعد نداد؛ اما تنها تا آنجا که کار او با کیفر قاتلان پدرش مربوط میشد، کردار او را تصویب نمود؛ وقتی مختار سر عبیدالله بن زیاد و عمر بن سعد را نزد او فرستاد، امام به [[سجده]] رفت و گفت: «سپاس مخصوص آن خدائی است که انتقام ما را از دشمنانمان گرفت. خدا به مختار جزای خیر عطا فرماید.» | ||
[[یعقوبی]] مینویسد: «مختار سر عبیدالله بن زیاد را نزد [[علی بن الحسین (زین العابدین)|علی بن الحسین (علیهالسلام)]] به مدینه فرستاد و به پیک خود گفت: «بر در خانه حضرتش بنشین، همینکه دیدی در خانه گشوده شد و مردم به درون خانه رفتند، بدان که هنگام غذا خوردن او است، تو هم به درون خانه برو!»، پیک چنان کرد و چون داخل خانه شد، بانگ برداشت: «ای خانواده نبوّت و معدن رسالت و محل فرود فرشتگان و منزل وحی! من فرستاده مختار پسر ابوعبیده هستم و این سر پسر زیاد است که برای شما آوردهام». با شنیدن این بانگ، فریاد از زنان [[بنی هاشم|بنیهاشم]] برخاست و چون علی بن الحسین سر عبیدالله را دید، گفت: «[[دوزخ]] جای او باد!». بعضی گفتهاند: «علی بن الحسین (علیهالسلام) را پس از مرگ پدرش جز آن روز خندان ندیدند». | [[یعقوبی]] مینویسد: «مختار سر عبیدالله بن زیاد را نزد [[علی بن الحسین (زین العابدین)|علی بن الحسین (علیهالسلام)]] به مدینه فرستاد و به پیک خود گفت: «بر در خانه حضرتش بنشین، همینکه دیدی در خانه گشوده شد و مردم به درون خانه رفتند، بدان که هنگام غذا خوردن او است، تو هم به درون خانه برو!»، پیک چنان کرد و چون داخل خانه شد، بانگ برداشت: «ای خانواده نبوّت و معدن رسالت و محل فرود فرشتگان و منزل وحی! من فرستاده مختار پسر ابوعبیده هستم و این سر پسر زیاد است که برای شما آوردهام». با شنیدن این بانگ، فریاد از زنان [[بنی هاشم|بنیهاشم]] برخاست و چون علی بن الحسین سر عبیدالله را دید، گفت: «[[جهنم|دوزخ]] جای او باد!». بعضی گفتهاند: «علی بن الحسین (علیهالسلام) را پس از مرگ پدرش جز آن روز خندان ندیدند». | ||
با تحلیلی که [[علی بن الحسین (زین العابدین)|امام چهارم]] از وضعیت موجود داشتند، زمینه و شرایط را برای به دست گرفتن خلافت آماده نمیدیدند و به همین دلیل به گسترش فرهنگ اسلامی از راههای دیگر روی آوردند و با سلاحی چون سلاح [[دعا]] توانستند اهداف بلند خود و معارف [[اهل بیت|اهلبیت]] را به گوش همه برسانند؛ ازاینرو، اگرچه امام سجاد (علیهالسلام) از حکومت مرکزی رضایت نداشتند، اما بعد از شهادت امام حسین (علیهالسلام) سیاستشان این بود که از طرفی خود مستقیماً با حکومت مرکزی درگیر نشوند و از طرفی در مقابل افرادی که علیه آنان قیام کرده بودند نیز موضع منفی نداشته باشند. | با تحلیلی که [[علی بن الحسین (زین العابدین)|امام چهارم]] از وضعیت موجود داشتند، زمینه و شرایط را برای به دست گرفتن خلافت آماده نمیدیدند و به همین دلیل به گسترش فرهنگ اسلامی از راههای دیگر روی آوردند و با سلاحی چون سلاح [[دعا]] توانستند اهداف بلند خود و معارف [[اهل بیت|اهلبیت]] را به گوش همه برسانند؛ ازاینرو، اگرچه [[علی بن الحسین (زین العابدین)|امام سجاد (علیهالسلام)]] از حکومت مرکزی رضایت نداشتند، اما بعد از شهادت امام حسین (علیهالسلام) سیاستشان این بود که از طرفی خود مستقیماً با حکومت مرکزی درگیر نشوند و از طرفی در مقابل افرادی که علیه آنان قیام کرده بودند نیز موضع منفی نداشته باشند. | ||
همچنین باوجود جوّ خفقان و اختناق، انتظار ارتباط علنی میان امام سجاد (علیهالسلام) و مختار بیمورد بود؛ لذا امام (علیهالسلام) شخصاً از رهبری قیام سرباز زد. مختار نیز نمیتوانست امام را بهعنوان رهبر قیام معرفی نماید؛ چون امام در [[حجاز]] بودند و حجاز در تسلط [[آل زبیر]] بود که با امام سجاد (علیهالسلام) و دیگر بنیهاشم رابطه خوبی نداشتند. | همچنین باوجود جوّ خفقان و اختناق، انتظار ارتباط علنی میان امام سجاد (علیهالسلام) و مختار بیمورد بود؛ لذا امام (علیهالسلام) شخصاً از رهبری قیام سرباز زد. مختار نیز نمیتوانست امام را بهعنوان رهبر قیام معرفی نماید؛ چون امام در [[حجاز]] بودند و حجاز در تسلط [[آل زبیر]] بود که با امام سجاد (علیهالسلام) و دیگر بنیهاشم رابطه خوبی نداشتند. | ||
خط ۶۶: | خط ۶۶: | ||
== پایان کار مختار == | == پایان کار مختار == | ||
مختار پس از ۱۸ ماه حکومت و جنگیدن با سه گروه یعنی مروانیان در [[شام]] و آل زبیر در حجاز و اشراف کوفه سرانجام در ۱۴ [[رمضان]] سال ۶۷ق. در حالی که ۶۷سال داشت به دست [[مصعب بن زبیر]] به قتل رسید. به دستور مصعب دست مختار را بریده و به دیوار [[مسجد کوفه]] کوبیدند. هنگامی که [[حجاج بن یوسف]] بر کوفه مسلط شد چون هر دو از قبیله ثقیف بودند دستور به دفن آن داد. | مختار پس از ۱۸ ماه حکومت و جنگیدن با سه گروه یعنی مروانیان در [[شام (شامات)|شام]] و [[آل زبیر]] در [[حجاز]] و اشراف کوفه سرانجام در ۱۴ [[رمضان]] سال ۶۷ق. در حالی که ۶۷سال داشت به دست [[مصعب بن زبیر]] به قتل رسید. به دستور مصعب دست مختار را بریده و به دیوار [[مسجد کوفه]] کوبیدند. هنگامی که [[حجاج بن یوسف]] بر کوفه مسلط شد چون هر دو از قبیله ثقیف بودند دستور به دفن آن داد. | ||
پس از مختار طرفداران وی که ۶۰۰۰ نفر بوده و در قصر محاصره شده بودند تسلیم شدند، ولی مصعب دستور اعدام همه آنها را صادر کرد. این کار چنان وحشتناک بود که وقتی عبدالله بن عمر، مصعب را دید گفت اگر این ۶۰۰۰ نفر گوسفندان پدرت بودند، نباید این کار را انجام میدادی. | پس از مختار طرفداران وی که ۶۰۰۰ نفر بوده و در قصر محاصره شده بودند تسلیم شدند، ولی مصعب دستور اعدام همه آنها را صادر کرد. این کار چنان وحشتناک بود که وقتی عبدالله بن عمر، مصعب را دید گفت اگر این ۶۰۰۰ نفر گوسفندان پدرت بودند، نباید این کار را انجام میدادی. | ||
== جستارهای وابسته == | |||
* [[عاشورا|واقعه عاشورا]] | |||
* [[حسین بن علی (سید الشهدا)|امام حسین (علیهالسلام)]] | |||
* [[عبدالله بن زبیر]] | |||
* [[مصعب بن زبیر]] | |||
== منابع == | == منابع == | ||
[https://www.yjc.news/fa/news/6380786/%D8%A2%D9%86%DA%86%D9%87-%D8%A7%D8%B2-%D9%82%DB%8C%D8%A7%D9%85-%D9%85%D8%AE%D8%AA%D8%A7%D8%B1-%D8%A8%D8%A7%DB%8C%D8%AF-%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C%D9%85 برگرفته ازسایت آنچه از قیام مختار باید بدانیم - باشگاه خبرنگاران جوان] | * [https://www.yjc.news/fa/news/6380786/%D8%A2%D9%86%DA%86%D9%87-%D8%A7%D8%B2-%D9%82%DB%8C%D8%A7%D9%85-%D9%85%D8%AE%D8%AA%D8%A7%D8%B1-%D8%A8%D8%A7%DB%8C%D8%AF-%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C%D9%85 برگرفته ازسایت آنچه از قیام مختار باید بدانیم - باشگاه خبرنگاران جوان]yjc.news. | ||
[[رده:شخصیتها]] | |||
[[رده:تاریخ اسلام]] | [[رده:تاریخ اسلام]] |