ناصرالدین شاه: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
جز (جایگزینی متن - 'موضع گیری' به 'موضع‌گیری')
 
(۳۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
<div class="wikiInfo">[[پرونده:ناصرالدین شاه.jpg |جایگزین=ناصرالدین شاه|ناصرالدین شاه]]
{{جعبه اطلاعات شخصیت
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |
| عنوان = ناصرالدین شاه
!نام
| تصویر = ناصرالدین شاه.jpg
!ناصرالدین شاه
| نام = ناصرالدین شاه قاجار
|-
| نام‌های دیگر = {{فهرست جعبه عمودی |سلطان صاحبقران |قبله عالم |شاه شهید }}
|نام کامل
| سال تولد = 1247 ق
|ناصرالدین شاه قاجار
| تاریخ تولد = [[ماه صفر]]
|-
| محل تولد = تبریز
|لقب
| سال درگذشت =  ۱۲۷۵ ش
|سلطان صاحبقرآن • قبله عالم شاه شهید
| تاریخ درگذشت = ۱۲ اردیبهشت
|-
| محل درگذشت = [[ری|شهرری]]
|عناوین دیگر
| استادان =
|لسلطان بن السلطان بن السلطان • الخاقان بن الخاقان بن الخاقان • ناصرالدین شاه قاجار • خلدالله ملکه • دولته
| شاگردان =
|-
| دین = [[اسلام]]
|نام پدر
| مذهب = [[مذهب شیعه|شیعه]]
|محمد شاه قاجار
| آثار =
|-
| فعالیت‌ها = شاه
|نام مادر
| وبگاه =
|مهد علیا
}}
|-
'''ناصرالدین ‌شاه قاجار''' معروف به قبله عالم و سلطان صاحبقران، چهارمین شاه از دودمان [[قاجاریه|قاجار]] [[جمهوری اسلامی ایران|ایران]] با نزدیک به پنجاه سال پادشاهی بود که سفرهایی به برخی از کشورهای [[اروپا|اروپایی]] و شهرهای ایران داشت و آن را مکتوب نمود.
|محل تولد
در تربیت ناصرالدین سعی بسیار شد و مسئولیت آموزش برخی از شاهزاده‌ها به میرزا عیسی [[قائم مقام فراهانی]] و فرزندش میرزا ابوالقاسم و پس از آن به [[امیرکبیر|میرزا تقی خان امیرکبیر]] واگذار گردید.
|دهکدهٔ کهنمو • از توابع اسکو • تبریز
|-
|[[دین]]
|[[اسلام]] • [[شیعه]]
|-
|سمت
|چهارمین پادشاه سلسله قاجار
|-
|سلسله
|قاجار
|-
|مرکز حکومت
|[[تهران]]
|-
|آثار برجا مانده
|ایجاد موزه ملی • تأسیس ضرابخانه • اداره پست تلگراف • چهار مدرسه بزرگ از جمله دارالفنون
|-
|سلطنت
|۲۲ شهریور ۱۲۲۷ – ۱۲ اردیبهشت ۱۲۷۵
|-
|درگذشت
|۱۲ اردیبهشت ۱۲۷۵
|-
|نحوه مرگ
|بدست میرزارضاکرمانی
|-
|محل دفن
|حرم عبدالعظیم حسنی • شهر ری
|-
|}
</div>


'''ناصرالدین ‌شاه قاجار''' معروف به قبله عالم و سلطان صاحبقرآن، چهارمین شاه از دودمان قاجار [[ایران]] با نزدیک به پنجاه سال پادشاهی بود که سفرهایی به برخی از کشورهای اروپایی و شهرهای ایران داشت و آن را مکتوب نمود.  
== خلاصه زندگی ناصرالدین شاه ==
ناصرالدین شاه در ششم [[صفر المظفر|ماه صفر]] 1247 ه. ق در نزدیکی [[آذربایجان]] به دنیا آمد. پدرش "محمدشاه" و مادرش "جهان خانم" معروف به "مهد علیا" می‌باشد<ref>سپهر، لسان الملك؛ ناسخ التواریخ، تهران، اسلامیه، 53، ص 965</ref>.
وی را برای آموزش و تربیت اولیه نزد "میرزا عیسی، قائم مقام فراهانی" و فرزندش "ابوالقاسم" فرستادند و بعد از آن نیز تربیت او را به "میرزا تقی خان امیرکبیر" واگذار کردند<ref>امانت، عباس، قبله عالم ناصرالدین شاه، تهران، مهرگان، ص 83</ref>.


در تربیت ناصرالدین سعی بسیار شد و مسئولیت آموزش برخی از شاهزاده‌ها به میرزا عیسی قائم مقام فراهانی و فرزندش میرزا ابوالقاسم و پس از آن به [[میرزا تقی خان امیرکبیر]] واگذار گردید. ناصرالدین یکی از شاهزاده‌هایی بود که دانش خود را از [[امیرکبیر]] آموخت. در چهارده سالگی با گلین خانم دختر یکی از شاهزادگان قاجار پیمان زناشویی بست.
ناصرالدین میرزا فرزند کوچک محمدشاه بود. وی به استناد به تاریخ و عملکرد کسانی همچون [[چنگیزخان]] و [[شاه عباس صفوی]] که فرزندان کوچکترشان را به عنوان ولیعهد معرفی کردند، "ناصرالدین میرزا" را در 5 سالگی به عنوان ولی‌عهد معرفی کرد.
البته قدرت و نفوذ مهد علیا در این امر نکته‌ای است که نباید از آن غافل شد. اولین ماموریت خارجی ولیعهد در سال 1253 ه. ق در 7 سالگی به "ایروان" انجام شد. ناصرالدین میرزا سفر رسمی و ملاقات صمیمانه‌ای با امپراطوری روس، "نیکلای اول" داشت<ref> پیرنیا، مشیر الدوله، تاریخ ایران از اغاز تا انقراض قاجاریه، تهران، خیام، بی تا، ص 570</ref>.


=خلاصه زندگی ناصرالدین شاه=
ناصرالدین میرزا در 14 سالگی، با "گلین خانم،" دختر شاهزاده "احمد علی"، یکی از نوادگان فتح‌علی شاه، طی مراسم با شکوهی ازدواج کرد<ref> روضة الصفا، همان، ص 8313</ref>. البته او به همین ازدواج بسنده نکرد چنان‌چه حرم‌سرای ناصری و نفوذ و تاثیر زنان حرم‌سرای وی، در امور مملکتی، در تاریخ ایران مشهور است.


ناصرالدین شاه در ششم [[ماه صفر]] 1247 ه. ق در نزدیکی [[آذربایجان]] به دنیا آمد. پدرش "محمدشاه" و مادرش "جهان خانم" معروف به "مهد علیا" می‌باشد. <ref>سپهر، لسان الملك؛ ناسخ التواریخ، تهران، اسلامیه، 53، ص 965</ref>
== پادشاهی ناصرالدین شاه ==
محمدشاه در اواخر تابستان 1264 ه. ق، در [[تهران]] درگذشت<ref>هدایت، رضاقلی خان؛ روضة اصفا، بی جا، مكزی، 1339 ه. ق، ص 8176</ref> و ناصرالدین میرزا، ولیعهد محمدشاه در این زمان در [[تبریز]] بود. و تا رسیدن او امور پایتخت توسط مهد علیا مادر وی اداره می‌شد.


وی را برای آموزش و تربیت اولیه نزد "میرزا عیسی، قائم مقام فراهانی" و فرزندش "ابوالقاسم" فرستادند و بعد از آن نیز تربیت او را به "میرزا تقی خان امیركبیر" واگذار كردند. <ref>امانت، عباس، قبله عالم ناصرالدین شاه، تهران، مهرگان، ص 83</ref>
در مدت چند روز بحران و کشمکش میان مدعیان سلطنت و نارضایتی مردمی که از حکمرانان ظالم به تنگ آمده بودند. سفارت‌خانه‌های [[بریتانیا|انگلیس]] و [[روسیه|روس]] با هماهنگی هم سلطنت شاه 16 ساله را تضمین کردند، سرانجام پادشاه جوان، با کفایت و لیاقت "[[میرزا تقی خان امیرکبیر]]"، وارد تهران شد. امیر که بلافاصله، لقب "امیرنظام" یا فرمانده کل قشون را دریافت کرده بود جای "میرزا آغاسی"، صدر‌اعظم منفور محمدشاه را گرفت.


ناصرالدین میرزا فرزند كوچك محمدشاه بود. وی به استناد به تاریخ و عملكرد كسانی همچون [[چنگیزخان]] و [[شاه عباس صفوی]] كه فرزندان كوچكترشان را به عنوان ولیعهد معرفی كردند، "ناصرالدین میرزا" را در 5 سالگی به عنوان ولیعهد معرفی كرد.
ناصرالدین شاه هنگام جلوس بر تخت شاهی با چند مشکل اساسی روبرو بود. خالی‌ بودن خزانه دولت، شورش‌ها و فتنه‌های مدعیان سلطنت، شورش‌های محلی و قومی، که بخشی از این مشکلات بودند. ناصرالدین شاه که از اوضاع نابسامان معیشتی مردم و نارضایتی آنها بیم داشت به این فکر افتاد که کسی را از میان مردم که به حزونت خلق و خشونت خلق و کیاست طبع و فراست خاطر برجسته باشد را انتخاب کند، و از آن میان "میرزا تقی خان امیرنظام" را متحد و مناسب تر از دیگران دید<ref>ناسخ التواریخ، پیشین، ص 965</ref>.


البته قدرت و نفوذ مهد علیا در این امر، نكته‌ای است كه نباید از آن غافل شد. اولین ماموریت خارجی ولیعهد در سال 1253 ه. ق در 7 سالگی به "ایروان" انجام شد. ناصرالدین میرزا سفر رسمی و ملاقات صمیمانه‌ای با امپراطوری روس، "نیكلای اول" داشت. <ref> پیرنیا، مشیر الدوله، تاریخ ایران از اغاز تا انقراض قاجاریه، تهران، خیام، بی تا، ص 570</ref>
ناصرالدین شاه از احترام و رابطه خالصانه و قصد صدر‌اعظمش در خیر و صلاح او و مملکت اطلاع داشت. حتی می‌توان رابطه آنها را، رابطه پدر و فرزندی دانست. مشکلات پیش روی امیرکبیر در ابتدای کار بسیار بود. اختلاف و درگیری بزرگان و شاهزادگان، نابسامانی اوضاع معیشتی مردم موضع‌گیری "آغاسی" و مخالفت او با امیرکبیر، نیز شورش‌های "آصف الدوله" در [[خراسان]] و "آقاخان محلاتی" در [[كرمان|کرمان]] که حکایت مشقات امیر در خواباندن این دو شورش و تدبیر مجال جداگانه‌ای می‌خواهد.


ناصرالدین میرزا در 14 سالگی، با "گلین خانم،" دختر شاهزاده "احمد علی"، یكی از نوادگان فتحعلیشاه، طی مراسم با شكوهی ازدواج كرد. <ref> روضة الصفا، همان، ص 8313</ref> البته او به همین ازدواج بسنده نكرد چنانچه حرمسرای ناصری و نفوذ و تاثیر زنان حرمسرای وی، در امور مملكتی، در تاریخ ایران مشهور است.
از آغاز سلطنت تا مرگ شاه قاجار، 6 صدراعظم روی کار آمدند که همگی به یکی از دول بیگانه، وابسته بودند. جز امیرکبیر که با سیاست موازنه راه نفوذ آنها را مسدود می‌کرد. صدراعظم بعدی "[[میرزا آقاخان نوری]]" بود. او یکی از کسانی است که نگرش شاه را نسبت به صدراعظم لایق خود تغییر داد حتی یکی از شروطش برای وزارت، قتل امیرکبیر بود. بالاخره نیز با بدگوئی‌ها و دسیسه چینی‌های او و مهد علیا "مادرشاه" و دیگر درباریان که بعلت فساد و بی لیاقتی توسط امیر برکنار شده و راه نفوذ و منافع‌شان مسدود گشته بود، شاه را مجبور کردند تا نسنجیده ترین تصمیم تاریخ را بگیرد و اول وی را عزل نموده و سرانجام نیز حکم به قتل وی بدهد<ref>آدمیت، فریدون، امیركبیر و ایران، تهران، خوارزمی، 1363، ص 257</ref>.


=پادشاهی ناصرالدین شاه=
== اصلاحات دوره ناصری ==
در دوران [[قاجار]] خاصه دوره ناصری، با تلف شدن فرصت‌ها برای پیشرفت کشور، شیوع رشوه و بی برنامگی، ضعف در اداره امور و گماشتن افراد نالایق بر پست‌های حساس و کلیدی، اوضاع وخیم اقتصادی، نفوذ شوم استعمار و استبداد و بها ندادن به دانش و صنعت، همگی ایران را به سراشیب سقوط کشانده بود. اما با پشتکار و عشق و علاقه خاص امیرکبیر به ایران و اقدامات دلسوزانه او، اقدامات اصلاحی با روندی پرشتاب و موثر پی گرفته شد.


محمدشاه در اواخر تابستان 1264 ه. ق، در [[تهران]] درگذشت <ref>هدایت، رضاقلی خان؛ روضة اصفا، بی جا، مكزی، 1339 ه. ق، ص 8176</ref> و ناصرالدین میرزا، ولیعهد محمدشاه در این زمان در تبریز بود. و تا رسیدن او امور پایتخت توسط مهد علیا مادر وی اداره می‌شد.
از جمله این اقدامات مبارزه با فساد درباریان و کوتاه کردن دست آنها از امور مملکتی، نظام‌مند کردن سازمان‌های حکومتی، اجرای قانون، نوسازی نیروی نظامی، اصلاح نیروی قضایی حمایت از اقتصاد و تولیدات داخلی با احداث کارخانه‌های مختلف، چاپ و نشر کتاب و روزنامه، فراهم آوردن زمینه مناسب برای مترجمان و نویسندگان، مخالفت با نفوذ و حق [[كاپیتولاسیون|کاپیتولاسیون]] [[روسیه]] و [[بریتانیا|انگلیس]] می‌باشد که همگی به دست توانمند امیرکبیر در این دوره آغاز شد، و یکی از پرشکوه‌ترین دوره‌های تاریخ ایران رقم زد<ref>آدمیت، فریدون، پیشین، ص 344</ref>.


در مدت چند روز بحران و كشمكش میان مدعیان سلطنت و نارضایتی مردمی كه ار حكمرانان ظالم به تنگ آمده بودند. سفارتخانه‌های [[انگلیس]] و [[روس]] با هماهنگی هم سلطنت شاه 16 ساله را تضمین كردند، سرانجام پادشاه جوان، با كفایت و لیاقت "میرزا تقی خان امیركبیر"، وارد تهران شد. امیر كه بلافاصله، لقب "امیرنظام" یا فرمانده كل قشون را دریافت كرده بود جای "میرزا آغاسی"، صدر‌اعظم منفور محمدشاه را گرفت.
ناصرالدین شاه خود نیز با مسافرت‌های متعدد به فرنگ ([[اروپا]]) و آگاهی یافتن از شیوه مملکت داری و حاکم بودن قوانین در کشورهای غربی در صدد اصلاحاتی چند برآمد. او در یافته بود که تمرکز قدرت در دست یک نفر به نام صدراعظم کار چندان اصولی نیست، بنابراین برای جلوگیری از قدرت یابی صدر‌اعظم و یا ادعای پادشاهی او به تقلید از اروپاییان در سال 1275 ه. ق کابینه‌ای متشکل از 6 نفر تشکیل داد تا کارها بین آنان تقسیم شود.
تشکیل «مجلس شورای دولتی» با چهار عضو از اقدامات دیگر وی بود که خود «رئیس دولت» یا «کابینه» را که جمعاً 11 نفر عضو داشت را به عهده داشت.


ناصرالدین شاه هنگام جلوس بر تخت شاهی با چند مشكل اساسی روبرو بود. خالی‌ بودن خزانه دولت، شورش‌ها و فتنه‌های مدعیان سلطنت، شورش‌های محلی و قومی، که بخشی از این مشكلات بودند. ناصرالدین شاه كه از اوضاع نابسامان معیشتی مردم و نارضایتی آنها بیم داشت به این فكر افتاد كه كسی را از میان مردم كه به حزونت خلق و خشونت خلق و كیاست طبع و فراست خاطر برجسته باشد را انتخاب كند، و از آن میان "میرزا تقی خان امیرنظام" را متحد و مناسب تر از دیگران دید. <ref>ناسخ التواریخ، پیشین، ص 965</ref>
اگر چه این اقدامات چندان نتیجه‌ای نداد و بار دیگر همچون گذشته به انتصاب صدراعظم اقدام کرد ولی علاقه به پیشرفت در ناصرالدین شاه دیده می‌شد، اما روحیه مستبدانه و خودپسندی و بیم از آگاهی مردم از یک سو، و نابسامانی اوضاع کشور و نفوذ روز افزون روس و انگلیس مانع جدی بر سر اصلاحات بود<ref>ناصرالدین شاه قاجار، سفرنامه، تهران، غزل، بی تا، ص 141</ref>.


ناصرالدین شاه از احترام و رابطه خالصانه و قصد صدر‌اعظمش در خیر و صلاح او و مملكت اطلاع داشت. حتی می‌توان رابطه آنها را، رابطه پدر و فرزندی دانست. مشكلات پیش روی امیرکبیر در ابتدای كار بسیار بود. اختلاف و درگیری بزرگان و شاهزادگان، نابسامانی اوضاع معیشتی مردم موضع‌گیری "آغاسی" و مخالفت او با امیرکبیر، نیز شورش‌های "آصف الدوله" در [[خراسان]] و "آقاخان محلاتی" در [[كرمان]] كه حكایت مشقات امیر در خواباندن این دو شورش و تدبیر مجال جداگانه‌ای می‌خواهد.
== سفر به فرنگ ==
آگاهی ناصرالدین شاه از جوامع اروپایی و مطالعه سفرنامه‌ها و کتاب‌های مربوط به آن دیار، اشتیاق او را برای سفر به ممالک غربی برانگیخت. سفرهای پر هزینه و نه چندان سودمند که برای تامین هزینه آنها گاه مجبور به دادن امتیاز از دول بیگانه و گاه گرفتن وام از خود آنان می‌شد.


از آغاز سلطنت تا مرگ شاه قاجار، 6 صدراعظم روی كار آمدند كه همگی به یكی از دول بیگانه، وابسته بودند. جز امیركبیر كه با سیاست موازنه راه نفوذ آنها را مسدود می‌كرد. صدراعظم بعدی "میرزا آقاخان نوری" بود. او یكی از كسانی است كه نگرش شاه را نسبت به صدراعظم لایق خود تغییر داد حتی یكی از شروطش برای وزارت، قتل امیرکبیر بود. بالاخره نیز با بدگوئی‌ها و دسیسه چینی‌های او و مهد علیا "مادرشاه" و دیگر درباریان كه بعلت فساد و بی لیاقتی توسط امیر بركنار شده و راه نفوذ و منافعشان مسدود گشته بود، شاه را مجبور کردند تا نسنجیده ترین تصمیم تاریخ را بگیرد و اول وی را عزل نموده و سرانجام نیز حكم به قتل وی بدهد. <ref>آدمیت، فریدون، امیركبیر و ایران، تهران، خوارزمی، 1363، ص 257</ref>
سفرهای او از سال 1287 ه. ق، با [[زیارت]] [[عتبات عالیات]]، [[كربلا|کربلا]]، [[نجف]] و [[کاظمین]] شروع شد. دومین سفر او در سال 1290 ه. ق در بیست و ششمین سال سلطنت وی روی داد، این سفر به صورت رسمی، به دعوت "امپراطور اتریش" برای بازدید از نمایشگاه «وینه» صورت گرفت. که با کشتی از بندر انزلی به [[قفقاز]]، روسیه، [[آلمان]]، [[بلژیک]]، [[بریتانیا|انگلیس]]، [[فرانسه]] رفته و از آنجا نیز به [[سوئیس]] و [[ایتالیا]] و [[عثمانی]] عزیمت نمود. سفر دوم به طور غیر رسمی و تنها برای سیر سیاحت و دیدار از مظاهر تمدن غرب و پیشرفت صنایع و تکنولوژی در [[اروپا]] بود.
سفر سوم و آخرین سفر او با همراهی "امین السلطان" به انگلیس بود<ref>ناصرالدین شاه قاجار، سفرنامه، تهران، غزل، بی تا، ص 141</ref>.


=اصلاحات دوره ناصری=
== روابط خارجی ==
از ابتدای سلسله قاجار تا حکومت ناصرالدین شاه بیشتر روابط خارجی با دو کشور روس و انگلیس بود. اما در دوره ناصری با سفرهای او و علاقه به پیاده کردن تکنولوژی و عوامل پیشرفت آنها در کشور، این ارتباطات گسترش یافت. امیرکبیر نیز برای اعزام دانشجو و گسترش کشتیرانی و تاسیس «[[دارالفنون]]» و ایجاد پست و .... دست به برقراری روابط با کشورهایی هم‌چون [[فرانسه]]، [[ایالات متحده آمریکا|آمریکا]]، اتریش و آلمان دست زد<ref> مهدوی، عبدالرضا؛ تاریخ روابط خارجی ایران، تهران، امیركبیر، ص 75</ref>.


در دوران [[قاجار]] خاصه دوره ناصری، با تلف شدن فرصت‌ها برای پیشرفت كشور، شیوع رشوه و بی برنامگی، ضعف در اداره امور و گماشتن افراد نالایق بر پست‌های حساس و كلیدی، اوضاع وخیم اقتصادی، نفوذ شوم استعمار و استبداد و بها ندادن به دانش و صنعت، همگی ایران را به سراشیب سقوط كشانده بود. اما با پشتكار و عشق و علاقه خاص امیركبیر به ایران و اقدامات دلسوزانه او، اقدامات اصلاحی با روندی پرشتاب و موثر پی گرفته شد.
== امتیازات به بیگانگان ==
امتیازات و قراردادهای این دوره از تاسف آورترین و غم انگیزترین امتیازات واگذار شده به بیگانگان است که فهرست وار به آن اشاره می‌کنیم:
# "هرات"(معاهده پاریس) طبق این معاهده ایران متعهد می‌شود ضمن تخلیه هرات، استقلال «[[افغانستان]]» را به رسمیت بشناسد.
# "رویتر"، که به موجب آن، امتیاز استخراج معادن و درآمد جنگل‌های ایران به مدت 70 سال به انگلیس داده شد.
# امتیاز توتون و تنباکو که به مدت 50 سال به "جرالد تالبوت" انگلیسی داده شد که ضمن برپایی اعتراضات مردمی سلطنت ناصرالدین شاه نیز متزلزل شد.
# امتیاز ایجاد راه شوسه "[[اهواز]] به [[تهران]]" که به انگلیس داده شد.
# امتیاز تاسیس "بانک استقراضی" که به روس داده شد<ref>شمیم، پیشین، ص 175</ref>.


از جمله این اقدامات مبارزه با فساد درباریان و كوتاه كردن دست آنها از امور مملكتی، نظام‌مند كردن سازمان‌های حكومتی، اجرای قانون، نوسازی نیروی نظامی، اصلاح نیروی قضایی حمایت از اقتصاد و تولیدات داخلی با احداث كارخانه‌های مختلف، چاپ و نشر كتاب و روزنامه، فراهم آوردن زمینه مناسب برای مترجمان و نویسندگان، مخالفت با نفوذ و حق [[كاپیتولاسیون]] [[روسیه]] و [[انگلیس]] می‌باشد که همگی به دست توانمند امیرکبیر در این دوره آغاز شد، و یكی از پرشكوه‌ترین دوره‌های تاریخ ایران رقم زد. <ref>آدمیت، فریدون، پیشین، ص 344</ref>
== روحانیت و ناصرالدین شاه ==
با افزایش ناکارآمدی اقتصادی و سیاسی در دوره ناصری و گسترش نارضایتی‌های عامه مردم، علما بیشتر، در اندیشه اصلاحات و محدود کردن استبداد و [[استعمار]] افتادند. و این باعث برخوردهای مستقیم میان علما و حکومت در این دوره شد. یکی از رهبران مبارز این دوران "[[ملاعلی كنی|ملاعلی کنی]]" بود که نقش موثری در رهبری افکار عمومی و قیام‌های مردمی علیه دولت داشت. ملاعلی کنی در جریان [[نهضت تنباكو|نهضت تنباکو]] با نوشتن نامه برای شخص شاه و در دست گرفتن رهبری مردم، باعث لغو این امتیاز و حتی عزل "سپه‌سالار" نماینده ایرانی طرف قرارداد شد و در جریان احداث «فراموش‌خانه» توسط "[[ملكم خان|ملکم خان]]" نیز تلاش بسیاری کرده و باعث تعطیلی آن شد.


ناصرالدین شاه خود نیز با مسافرت‌های متعدد به فرنگ ([[اروپا]]) و آگاهی یافتن از شیوه مملكت داری و حاكم بودن قوانین در كشورهای غربی در صدد اصلاحاتی چند برآمد. او در یافته بود كه تمركز قدرت در دست یك نفر به نام صدراعظم كار چندان اصولی نیست، بنابراین برای جلوگیری از قدرت یابی صدر‌اعظم و یا ادعای پادشاهی او به تقلید از اروپاییان در سال 1275 ه. ق كابینه‌ای متشكل از 6 نفر تشكیل داد تا كارها بین آنان تقسیم شود.
"[[ملاهادی سبزواری|ملاهادی سبزوار]]" حکیم فرزانه و فیلسوف دوره ناصری است، او با مناعت طبع و بلند نظری بسیار، از قدرت و حاکمیت فاصله می‌گرفت و به توجهات ناصرالدین شاه و کمک‌های مالی او که برای جلب حمایت و پشتیبانی این روحانی وارسته، انجام می‌شد، توجهی نمی‌کرد<ref> شمیم، پیشین، ص 175</ref>.
تشكیل «مجلس شورای دولتی» با چهار عضو از اقدامات دیگر وی بود كه خود «رئیس دولت» یا «كابینه» را كه جمعاً 11 نفر عضو داشت را به عهده داشت.


اگر چه این اقدامات چندان نتیجه‌ای نداد و بار دیگر همچون گذشته به انتصاب صدراعظم اقدام كرد ولی علاقه به پیشرفت در ناصرالدین شاه دیده می‌شد، اما روحیه مستبدانه و خودپسندی و بیم از آگاهی مردم از یك سو، و نابسامانی اوضاع كشور و نفوذ روز افزون روس و انگلیس مانع جدی بر سر اصلاحات بود. <ref>ناصرالدین شاه قاجار، سفرنامه، تهران، غزل، بی تا، ص 141</ref>
== سرانجام ناصرالدین شاه ==
با فرا رسیدن [[ذی القعده|ذیقعده]] 1313 ه. ق ناصرالدین شاه و درباریان خود را برای پنجاهمین سال سلطنت آماده می‌کردند، اما واقعه قتل او در [[حرم]] [[عبدالعظیم حسنی|حضرت عبدالعظیم (علیه‌السلام)]] تمام تصورات آنها را در هم ریخت. قاتل شاه "[[میرزا رضا كرمانی|میرزا رضا کرمانی]]" بود، که در سال 1307 ه. ق با "[[سید جمال الدین اسد آبادی|سید جمال‌الدین اسدآبادی]]"، آشنا شده بود و سخت تحت تأثیر اندیشه او قرار گرفته بود وی به این طریق وارد فعالیت‌های سیاسی می‌شود و در جریان قیام‌های مردمی مثل [[قیام تنباکو]]، چندی به زندان افتاده و شکنجه می‌شود. و سرانجام تصمیم به قتل ناصرالدین شاه می‌گیرد.
همان روزی که شاه قصد برپایی جشن پنجاه سالگی سلطنت اش را دارد، او را با ضرب یک گلوله از پای در می‌آورد تا آخرین سال سلطنت او را رقم ‌زند<ref>دانشور، داریوش؛ وقایع دارالخلافه، مشهد، گوتنبرگ، چاپ اول، ج 7، ص 126</ref>.


=سفر به فرنگ=
== جستارهای وابسته ==
* [[امیرکبیر|میرزا تقی خان امیرکبیر]]
* [[روسیه]]
* [[عثمانی]]


آگاهی ناصرالدین شاه از جوامع اروپایی و مطالعه سفرنامه‌ها و كتاب‌های مربوط به آن دیار، اشتیاق او را برای سفر به ممالك غربی برانگیخت. سفرهای پر هزینه و نه چندان سودمند كه برای تامین هزینه آنها گاه مجبور به دادن امتیاز از دول بیگانه و گاه گرفتن وام از خود آنان می‌شد.
سفرهای او از سال 1287 ه. ق، با [[زیارت]] عتبات عالیات، [[كربلا]]، [[نجف]] و [[كاظمین]] شروع شد. دومین سفر او در سال 1290 ه. ق در بیست و ششمین سال سلطنت وی روی داد، این سفر به صورت رسمی، به دعوت "امپراطور اتریش" برای بازدید از نمایشگاه «وینه» صورت گرفت. كه با كشتی از بندر انزلی به [[قفقاز]]، روسیه، [[آلمان]]، بلژیك، انگلیس، [[فرانسه]] رفته و از آنجا نیز به [[سوئیس]] و [[ایتالیا]] و [[عثمانی]] عزیمت نمود. سفر دوم به طور غیر رسمی و تنها برای سیر سیاحت و دیدار از مظاهر تمدن غرب و پیشرفت صنایع و تكنولوژی در اروپا بود.
سفر سوم و آخرین سفر او با همراهی "امین السلطان" به انگلیس بود. <ref>ناصرالدین شاه قاجار، سفرنامه، تهران، غزل، بی تا، ص 141</ref>
=روابط خارجی=
از ابتدای سلسله قاجار تا حكومت ناصرالدین شاه بیشتر روابط خارجی با دو كشور روس و انگلیس بود. اما در دوره ناصری با سفرهای او و علاقه به پیاده كردن تكنولوژی و عوامل پیشرفت آنها در كشور، این ارتباطات گسترش یافت. امیركبیر نیز برای اعزام دانشجو و گسترش كشتیرانی و تاسیس «دارالفنون» و ایجاد پست و .... دست به برقراری روابط با كشورهایی همچون فرانسه، [[آمریكا]]، اتریش و آلمان دست زد. <ref> مهدوی، عبدالرضا؛ تاریخ روابط خارجی ایران، تهران، امیركبیر، ص 75</ref>
=امتیازات به بیگانگان=
امتیازات و قراردادهای این دوره از تاسف آورترین و غم انگیزترین امتیازات واگذار شده به بیگانگان است كه فهرست وار به آن اشاره می‌كنیم:
1- "هرات"(معاهده پاریس) طبق این معاهده ایران متعهد می‌شود ضمن تخلیه هرات، استقلال «[[افغانستان]]» را به رسمیت بشناسد.
2- "رویتر"، كه به موجب آن، امتیاز استخراج معادن و درآمد جنگل‌های ایران به مدت 70 سال به انگلیس داده شد.
3- امتیاز توتون و تنباكو كه به مدت 50 سال به "جرالد تالبوت" انگلیسی داده شد كه ضمن برپایی اعتراضات مردمی سلطنت ناصرالدین شاه نیز متزلزل شد.
4- امتیاز ایجاد راه شوسه "[[اهواز]] به تهران" که به انگلیس داده شد.
5- امتیاز تاسیس "بانك استقراضی" که به روس داده شد. <ref>شمیم، پیشین، ص 175</ref>
=روحانیت و ناصرالدین شاه=
با افزایش ناكارآمدی اقتصادی و سیاسی در دوره ناصری و گسترش نارضایتی‌های عامه مردم، علما بیشتر، در اندیشه اصلاحات و محدود كردن استبداد و [[استعمار]] افتادند. و این باعث برخوردهای مستقیم میان علما و حكومت در این دوره شد. یكی از رهبران مبارز این دوران "[[ملاعلی كنی]]" بود كه نقش موثری در رهبری افكار عمومی و قیام‌های مردمی علیه دولت داشت. ملاعلی كنی در جریان [[نهضت تنباكو]] با نوشتن نامه برای شخص شاه و در دست گرفتن رهبری مردم، باعث لغو این امتیاز و حتی عزل "سپهسالار" نماینده ایرانی طرف قرارداد شد و در جریان احداث «فراموشخانه» توسط "[[ملكم خان]]" نیز تلاش بسیاری كرده و باعث تعطیلی آن شد.
"[[ملاهادی سبزوار]]" حكیم فرزانه و فیلسوف دوره ناصری است، او با مناعت طبع و بلند نظری بسیار، از قدرت و حاكمیت فاصله می‌گرفت و به توجهات ناصرالدین شاه و كمك‌های مالی او كه برای جلب حمایت و پشتیبانی این روحانی وارسته، انجام می‌شد، توجهی نمی‌کرد. <ref> شمیم، پیشین، ص 175</ref>
=سرانجام ناصرالدین شاه=
با فرا رسیدن [[ذیقعده]] 1313 ه. ق ناصرالدین شاه و درباریان خود را برای پنجاهمین سال سلطنت آماده می‌كردند، اما واقعه قتل او در [[حرم]] [[حضرت عبدالعظیم(ع)]] تمام تصورات آنها را در هم ریخت. قاتل شاه "[[میرزا رضا كرمانی]]" بود، كه در سال 1307 ه. ق با "[[سید جمال الدین اسدآبادی]]"، آشنا شده بود و سخت تحت تأثیر اندیشه او قرار گرفته بود وی به این طریق وارد فعالیت‌های سیاسی می‌شود و در جریان قیام‌های مردمی مثل قیام تنباكو، چندی به زندان افتاده و شكنجه می‌شود. و سرانجام تصمیم به قتل ناصرالدین شاه می‌گیرد.
همان روزی كه شاه قصد برپایی جشن پنجاه سالگی سلطنت اش را دارد، او را با ضرب یك گلوله از پای در می‌آورد تا آخرین سال سلطنت او را رقم ‌زند. <ref>دانشور، داریوش؛ وقایع دارالخلافه، مشهد، گوتنبرگ، چاپ اول، ج 7، ص 126</ref>
== پانویس ==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:شاهان قاجار]]
[[رده:شخصیت‌ها]]
[[رده:حاکمان مسلمان]]
[[رده:سران کشور‌های اسلامی]]
[[رده:سیاستمداران ترورشده اهل ایران]]
[[رده:ایران]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۸ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۵:۰۱

ناصرالدین شاه
ناصرالدین شاه.jpg
نام کاملناصرالدین شاه قاجار
نام‌های دیگر
  • سلطان صاحبقران
  • قبله عالم
  • شاه شهید
اطلاعات شخصی
سال تولد1247 ق، ۱۲۱۰ ش‌، ۱۸۳۲ م
روز تولدماه صفر
محل تولدتبریز
سال درگذشت۱۲۷۵ ش، ۱۸۹۷ م، ۱۳۱۴ ق
روز درگذشت۱۲ اردیبهشت
محل درگذشتشهرری
دیناسلام، شیعه
فعالیت‌هاشاه

ناصرالدین ‌شاه قاجار معروف به قبله عالم و سلطان صاحبقران، چهارمین شاه از دودمان قاجار ایران با نزدیک به پنجاه سال پادشاهی بود که سفرهایی به برخی از کشورهای اروپایی و شهرهای ایران داشت و آن را مکتوب نمود. در تربیت ناصرالدین سعی بسیار شد و مسئولیت آموزش برخی از شاهزاده‌ها به میرزا عیسی قائم مقام فراهانی و فرزندش میرزا ابوالقاسم و پس از آن به میرزا تقی خان امیرکبیر واگذار گردید.

خلاصه زندگی ناصرالدین شاه

ناصرالدین شاه در ششم ماه صفر 1247 ه. ق در نزدیکی آذربایجان به دنیا آمد. پدرش "محمدشاه" و مادرش "جهان خانم" معروف به "مهد علیا" می‌باشد[۱]. وی را برای آموزش و تربیت اولیه نزد "میرزا عیسی، قائم مقام فراهانی" و فرزندش "ابوالقاسم" فرستادند و بعد از آن نیز تربیت او را به "میرزا تقی خان امیرکبیر" واگذار کردند[۲].

ناصرالدین میرزا فرزند کوچک محمدشاه بود. وی به استناد به تاریخ و عملکرد کسانی همچون چنگیزخان و شاه عباس صفوی که فرزندان کوچکترشان را به عنوان ولیعهد معرفی کردند، "ناصرالدین میرزا" را در 5 سالگی به عنوان ولی‌عهد معرفی کرد. البته قدرت و نفوذ مهد علیا در این امر نکته‌ای است که نباید از آن غافل شد. اولین ماموریت خارجی ولیعهد در سال 1253 ه. ق در 7 سالگی به "ایروان" انجام شد. ناصرالدین میرزا سفر رسمی و ملاقات صمیمانه‌ای با امپراطوری روس، "نیکلای اول" داشت[۳].

ناصرالدین میرزا در 14 سالگی، با "گلین خانم،" دختر شاهزاده "احمد علی"، یکی از نوادگان فتح‌علی شاه، طی مراسم با شکوهی ازدواج کرد[۴]. البته او به همین ازدواج بسنده نکرد چنان‌چه حرم‌سرای ناصری و نفوذ و تاثیر زنان حرم‌سرای وی، در امور مملکتی، در تاریخ ایران مشهور است.

پادشاهی ناصرالدین شاه

محمدشاه در اواخر تابستان 1264 ه. ق، در تهران درگذشت[۵] و ناصرالدین میرزا، ولیعهد محمدشاه در این زمان در تبریز بود. و تا رسیدن او امور پایتخت توسط مهد علیا مادر وی اداره می‌شد.

در مدت چند روز بحران و کشمکش میان مدعیان سلطنت و نارضایتی مردمی که از حکمرانان ظالم به تنگ آمده بودند. سفارت‌خانه‌های انگلیس و روس با هماهنگی هم سلطنت شاه 16 ساله را تضمین کردند، سرانجام پادشاه جوان، با کفایت و لیاقت "میرزا تقی خان امیرکبیر"، وارد تهران شد. امیر که بلافاصله، لقب "امیرنظام" یا فرمانده کل قشون را دریافت کرده بود جای "میرزا آغاسی"، صدر‌اعظم منفور محمدشاه را گرفت.

ناصرالدین شاه هنگام جلوس بر تخت شاهی با چند مشکل اساسی روبرو بود. خالی‌ بودن خزانه دولت، شورش‌ها و فتنه‌های مدعیان سلطنت، شورش‌های محلی و قومی، که بخشی از این مشکلات بودند. ناصرالدین شاه که از اوضاع نابسامان معیشتی مردم و نارضایتی آنها بیم داشت به این فکر افتاد که کسی را از میان مردم که به حزونت خلق و خشونت خلق و کیاست طبع و فراست خاطر برجسته باشد را انتخاب کند، و از آن میان "میرزا تقی خان امیرنظام" را متحد و مناسب تر از دیگران دید[۶].

ناصرالدین شاه از احترام و رابطه خالصانه و قصد صدر‌اعظمش در خیر و صلاح او و مملکت اطلاع داشت. حتی می‌توان رابطه آنها را، رابطه پدر و فرزندی دانست. مشکلات پیش روی امیرکبیر در ابتدای کار بسیار بود. اختلاف و درگیری بزرگان و شاهزادگان، نابسامانی اوضاع معیشتی مردم موضع‌گیری "آغاسی" و مخالفت او با امیرکبیر، نیز شورش‌های "آصف الدوله" در خراسان و "آقاخان محلاتی" در کرمان که حکایت مشقات امیر در خواباندن این دو شورش و تدبیر مجال جداگانه‌ای می‌خواهد.

از آغاز سلطنت تا مرگ شاه قاجار، 6 صدراعظم روی کار آمدند که همگی به یکی از دول بیگانه، وابسته بودند. جز امیرکبیر که با سیاست موازنه راه نفوذ آنها را مسدود می‌کرد. صدراعظم بعدی "میرزا آقاخان نوری" بود. او یکی از کسانی است که نگرش شاه را نسبت به صدراعظم لایق خود تغییر داد حتی یکی از شروطش برای وزارت، قتل امیرکبیر بود. بالاخره نیز با بدگوئی‌ها و دسیسه چینی‌های او و مهد علیا "مادرشاه" و دیگر درباریان که بعلت فساد و بی لیاقتی توسط امیر برکنار شده و راه نفوذ و منافع‌شان مسدود گشته بود، شاه را مجبور کردند تا نسنجیده ترین تصمیم تاریخ را بگیرد و اول وی را عزل نموده و سرانجام نیز حکم به قتل وی بدهد[۷].

اصلاحات دوره ناصری

در دوران قاجار خاصه دوره ناصری، با تلف شدن فرصت‌ها برای پیشرفت کشور، شیوع رشوه و بی برنامگی، ضعف در اداره امور و گماشتن افراد نالایق بر پست‌های حساس و کلیدی، اوضاع وخیم اقتصادی، نفوذ شوم استعمار و استبداد و بها ندادن به دانش و صنعت، همگی ایران را به سراشیب سقوط کشانده بود. اما با پشتکار و عشق و علاقه خاص امیرکبیر به ایران و اقدامات دلسوزانه او، اقدامات اصلاحی با روندی پرشتاب و موثر پی گرفته شد.

از جمله این اقدامات مبارزه با فساد درباریان و کوتاه کردن دست آنها از امور مملکتی، نظام‌مند کردن سازمان‌های حکومتی، اجرای قانون، نوسازی نیروی نظامی، اصلاح نیروی قضایی حمایت از اقتصاد و تولیدات داخلی با احداث کارخانه‌های مختلف، چاپ و نشر کتاب و روزنامه، فراهم آوردن زمینه مناسب برای مترجمان و نویسندگان، مخالفت با نفوذ و حق کاپیتولاسیون روسیه و انگلیس می‌باشد که همگی به دست توانمند امیرکبیر در این دوره آغاز شد، و یکی از پرشکوه‌ترین دوره‌های تاریخ ایران رقم زد[۸].

ناصرالدین شاه خود نیز با مسافرت‌های متعدد به فرنگ (اروپا) و آگاهی یافتن از شیوه مملکت داری و حاکم بودن قوانین در کشورهای غربی در صدد اصلاحاتی چند برآمد. او در یافته بود که تمرکز قدرت در دست یک نفر به نام صدراعظم کار چندان اصولی نیست، بنابراین برای جلوگیری از قدرت یابی صدر‌اعظم و یا ادعای پادشاهی او به تقلید از اروپاییان در سال 1275 ه. ق کابینه‌ای متشکل از 6 نفر تشکیل داد تا کارها بین آنان تقسیم شود. تشکیل «مجلس شورای دولتی» با چهار عضو از اقدامات دیگر وی بود که خود «رئیس دولت» یا «کابینه» را که جمعاً 11 نفر عضو داشت را به عهده داشت.

اگر چه این اقدامات چندان نتیجه‌ای نداد و بار دیگر همچون گذشته به انتصاب صدراعظم اقدام کرد ولی علاقه به پیشرفت در ناصرالدین شاه دیده می‌شد، اما روحیه مستبدانه و خودپسندی و بیم از آگاهی مردم از یک سو، و نابسامانی اوضاع کشور و نفوذ روز افزون روس و انگلیس مانع جدی بر سر اصلاحات بود[۹].

سفر به فرنگ

آگاهی ناصرالدین شاه از جوامع اروپایی و مطالعه سفرنامه‌ها و کتاب‌های مربوط به آن دیار، اشتیاق او را برای سفر به ممالک غربی برانگیخت. سفرهای پر هزینه و نه چندان سودمند که برای تامین هزینه آنها گاه مجبور به دادن امتیاز از دول بیگانه و گاه گرفتن وام از خود آنان می‌شد.

سفرهای او از سال 1287 ه. ق، با زیارت عتبات عالیات، کربلا، نجف و کاظمین شروع شد. دومین سفر او در سال 1290 ه. ق در بیست و ششمین سال سلطنت وی روی داد، این سفر به صورت رسمی، به دعوت "امپراطور اتریش" برای بازدید از نمایشگاه «وینه» صورت گرفت. که با کشتی از بندر انزلی به قفقاز، روسیه، آلمان، بلژیک، انگلیس، فرانسه رفته و از آنجا نیز به سوئیس و ایتالیا و عثمانی عزیمت نمود. سفر دوم به طور غیر رسمی و تنها برای سیر سیاحت و دیدار از مظاهر تمدن غرب و پیشرفت صنایع و تکنولوژی در اروپا بود. سفر سوم و آخرین سفر او با همراهی "امین السلطان" به انگلیس بود[۱۰].

روابط خارجی

از ابتدای سلسله قاجار تا حکومت ناصرالدین شاه بیشتر روابط خارجی با دو کشور روس و انگلیس بود. اما در دوره ناصری با سفرهای او و علاقه به پیاده کردن تکنولوژی و عوامل پیشرفت آنها در کشور، این ارتباطات گسترش یافت. امیرکبیر نیز برای اعزام دانشجو و گسترش کشتیرانی و تاسیس «دارالفنون» و ایجاد پست و .... دست به برقراری روابط با کشورهایی هم‌چون فرانسه، آمریکا، اتریش و آلمان دست زد[۱۱].

امتیازات به بیگانگان

امتیازات و قراردادهای این دوره از تاسف آورترین و غم انگیزترین امتیازات واگذار شده به بیگانگان است که فهرست وار به آن اشاره می‌کنیم:

  1. "هرات"(معاهده پاریس) طبق این معاهده ایران متعهد می‌شود ضمن تخلیه هرات، استقلال «افغانستان» را به رسمیت بشناسد.
  2. "رویتر"، که به موجب آن، امتیاز استخراج معادن و درآمد جنگل‌های ایران به مدت 70 سال به انگلیس داده شد.
  3. امتیاز توتون و تنباکو که به مدت 50 سال به "جرالد تالبوت" انگلیسی داده شد که ضمن برپایی اعتراضات مردمی سلطنت ناصرالدین شاه نیز متزلزل شد.
  4. امتیاز ایجاد راه شوسه "اهواز به تهران" که به انگلیس داده شد.
  5. امتیاز تاسیس "بانک استقراضی" که به روس داده شد[۱۲].

روحانیت و ناصرالدین شاه

با افزایش ناکارآمدی اقتصادی و سیاسی در دوره ناصری و گسترش نارضایتی‌های عامه مردم، علما بیشتر، در اندیشه اصلاحات و محدود کردن استبداد و استعمار افتادند. و این باعث برخوردهای مستقیم میان علما و حکومت در این دوره شد. یکی از رهبران مبارز این دوران "ملاعلی کنی" بود که نقش موثری در رهبری افکار عمومی و قیام‌های مردمی علیه دولت داشت. ملاعلی کنی در جریان نهضت تنباکو با نوشتن نامه برای شخص شاه و در دست گرفتن رهبری مردم، باعث لغو این امتیاز و حتی عزل "سپه‌سالار" نماینده ایرانی طرف قرارداد شد و در جریان احداث «فراموش‌خانه» توسط "ملکم خان" نیز تلاش بسیاری کرده و باعث تعطیلی آن شد.

"ملاهادی سبزوار" حکیم فرزانه و فیلسوف دوره ناصری است، او با مناعت طبع و بلند نظری بسیار، از قدرت و حاکمیت فاصله می‌گرفت و به توجهات ناصرالدین شاه و کمک‌های مالی او که برای جلب حمایت و پشتیبانی این روحانی وارسته، انجام می‌شد، توجهی نمی‌کرد[۱۳].

سرانجام ناصرالدین شاه

با فرا رسیدن ذیقعده 1313 ه. ق ناصرالدین شاه و درباریان خود را برای پنجاهمین سال سلطنت آماده می‌کردند، اما واقعه قتل او در حرم حضرت عبدالعظیم (علیه‌السلام) تمام تصورات آنها را در هم ریخت. قاتل شاه "میرزا رضا کرمانی" بود، که در سال 1307 ه. ق با "سید جمال‌الدین اسدآبادی"، آشنا شده بود و سخت تحت تأثیر اندیشه او قرار گرفته بود وی به این طریق وارد فعالیت‌های سیاسی می‌شود و در جریان قیام‌های مردمی مثل قیام تنباکو، چندی به زندان افتاده و شکنجه می‌شود. و سرانجام تصمیم به قتل ناصرالدین شاه می‌گیرد. همان روزی که شاه قصد برپایی جشن پنجاه سالگی سلطنت اش را دارد، او را با ضرب یک گلوله از پای در می‌آورد تا آخرین سال سلطنت او را رقم ‌زند[۱۴].

جستارهای وابسته

پانویس

  1. سپهر، لسان الملك؛ ناسخ التواریخ، تهران، اسلامیه، 53، ص 965
  2. امانت، عباس، قبله عالم ناصرالدین شاه، تهران، مهرگان، ص 83
  3. پیرنیا، مشیر الدوله، تاریخ ایران از اغاز تا انقراض قاجاریه، تهران، خیام، بی تا، ص 570
  4. روضة الصفا، همان، ص 8313
  5. هدایت، رضاقلی خان؛ روضة اصفا، بی جا، مكزی، 1339 ه. ق، ص 8176
  6. ناسخ التواریخ، پیشین، ص 965
  7. آدمیت، فریدون، امیركبیر و ایران، تهران، خوارزمی، 1363، ص 257
  8. آدمیت، فریدون، پیشین، ص 344
  9. ناصرالدین شاه قاجار، سفرنامه، تهران، غزل، بی تا، ص 141
  10. ناصرالدین شاه قاجار، سفرنامه، تهران، غزل، بی تا، ص 141
  11. مهدوی، عبدالرضا؛ تاریخ روابط خارجی ایران، تهران، امیركبیر، ص 75
  12. شمیم، پیشین، ص 175
  13. شمیم، پیشین، ص 175
  14. دانشور، داریوش؛ وقایع دارالخلافه، مشهد، گوتنبرگ، چاپ اول، ج 7، ص 126