حضرت آدم: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۶ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۲۴: خط ۲۴:
موضوع آدم و آفرینش وی در [[دین اسلام]] از اهمیت بسیاری برخوردار است. آدم از دیدگاه اسلام نخستین پیامبر است و چون [[مسلمانان]] بخواهند آغاز و پایان [[نبوت]] را نشان دهند عبارت <big>از آدم تا خاتم</big> را به کار می‌برند. آنچه درباره آدم در کتب تفسیر، حدیث، تاریخ و ادب آمده است همه مبتنی بر آیات قرآن است. در [[قرآن|قرآن کریم]] ۲۵ بار نام آدم آمده، ولی تفصیل آفرینش او در سوره‌های [[سوره بقره|بقره]]، [[سوره اعراف|اعراف]]، حجر، [[سوره اسراء|اسراء]]، طه و ص ذکر شده است.
موضوع آدم و آفرینش وی در [[دین اسلام]] از اهمیت بسیاری برخوردار است. آدم از دیدگاه اسلام نخستین پیامبر است و چون [[مسلمانان]] بخواهند آغاز و پایان [[نبوت]] را نشان دهند عبارت <big>از آدم تا خاتم</big> را به کار می‌برند. آنچه درباره آدم در کتب تفسیر، حدیث، تاریخ و ادب آمده است همه مبتنی بر آیات قرآن است. در [[قرآن|قرآن کریم]] ۲۵ بار نام آدم آمده، ولی تفصیل آفرینش او در سوره‌های [[سوره بقره|بقره]]، [[سوره اعراف|اعراف]]، حجر، [[سوره اسراء|اسراء]]، طه و ص ذکر شده است.


== دلیل نام‌گذاری حضرت آدم ==
== دلیل نام‌گذاری ==
<big>آدم</big> یعنی خاک قرمز؛ وی از مواد أرضی آفریده شد و جاندار گردید. <big>أداما</big> لفظی است عبری و به معنی گرد و خاک و یا زمین قابل زراعت می‌ باشد و مبداء اشتقاق اسم آدم از آن است<ref>(تورات، سفر تکوین 2:7) (قاموس مقدس در لغات: «آدم» و «زمین»). حجة التفاسیر و بلاغ الإکسیر (سید عبدالحجت بلاغی)، جلد دوم تعلیقه، ص 541</ref>.
<big>آدم</big> یعنی خاک قرمز؛ وی از مواد أرضی آفریده شد و جاندار گردید. <big>أداما</big> لفظی است عبری و به معنی گرد و خاک و یا زمین قابل زراعت می‌ باشد و مبداء اشتقاق اسم آدم از آن است<ref>(تورات، سفر تکوین 2:7) (قاموس مقدس در لغات: «آدم» و «زمین»). حجة التفاسیر و بلاغ الإکسیر (سید عبدالحجت بلاغی)، جلد دوم تعلیقه، ص 541</ref>.


در حدیثی از [[علی بن ابی طالب|امام علی (علیه‌السلام)]] در پاسخ به پرسش از علت نام‌گذاری آدم و [[حوا]] آمده است:
در حدیثی از [[علی بن ابی طالب|امام علی (علیه‌السلام)]] در پاسخ به پرسش از علت نام‌گذاری آدم و [[حوا]] آمده است:
«إنّما سُمّیَ آدَمُ آدَمَ لأنّهُ خُلِقَ مِن أدیمِ الأرضِ<ref> بحارالانوار (علامه مجلسی)، ج 11، ص 102</ref>». آدم را آدم نامیده‌‌اند، چون از اَدیم(پوسته) زمین آفریده شد.  
«إنّما سُمّیَ آدَمُ آدَمَ لأنّهُ خُلِقَ مِن أدیمِ الأرضِ<ref> بحارالانوار (علامه مجلسی)، ج 11، ص 102</ref>». آدم را آدم نامیده‌‌اند، چون از اَدیم(پوسته) زمین آفریده شد.


== حضرت آدم خلیفه خدا ==
== حضرت آدم خلیفه خدا ==
خط ۳۴: خط ۳۴:


== گفتگوی خدا و فرشتگان در مورد خلقت حضرت آدم ==
== گفتگوی خدا و فرشتگان در مورد خلقت حضرت آدم ==
در گفت‌وگوی خدا با [[فرشتگان]] درباره آفرینش آدم، این عبارت از قول فرشتگان آورده شده که به پروردگار گفتند: "آیا در زمین کسی را قرار می‌دهی که در آن تبهکاری و خون‌ریزی کند<ref>سوره بقره (۲):آیه ۳۰</ref>!؟" فرشتگان از کجا می‌دانسته‌اند که آدمیان در این کره خاکی گرفتار این دو بلای بزرگ خواهند شد؟ مفسران در این مورد روایات و گفتارهای مختلف آورده‌اند که از آنها بیش از یکی دو نتیجه نمی‌توان گرفت.
در گفت‌وگوی خدا با [[ملائکه|فرشتگان]] درباره آفرینش آدم، این عبارت از قول فرشتگان آورده شده که به پروردگار گفتند: "آیا در زمین کسی را قرار می‌دهی که در آن تبهکاری و خون‌ریزی کند<ref>سوره بقره (۲):آیه ۳۰</ref>!؟" فرشتگان از کجا می‌دانسته‌اند که آدمیان در این کره خاکی گرفتار این دو بلای بزرگ خواهند شد؟ مفسران در این مورد روایات و گفتارهای مختلف آورده‌اند که از آنها بیش از یکی دو نتیجه نمی‌توان گرفت.


[[طبری]] روایات بسیاری نقل می‌کند و در یک دسته‌بندی، اقوال را چنین نقل می‌کند:
[[طبری]] روایات بسیاری نقل می‌کند و در یک دسته‌بندی، اقوال را چنین نقل می‌کند:
خط ۴۴: خط ۴۴:
برخی گفته‌اند خدا پیش از آفرینش آدم، آگاهی‌هایی درباره او به فرشتگان داد و برخی آگاهی‌های دیگر را پنهان کرد و فرشتگان برپایه آن اندازه آگاهی که داشتند، آن پرسش را مطرح کردند<ref>تفسیر، ج۱، ص ۱۵۸ ۱۶۶</ref>.
برخی گفته‌اند خدا پیش از آفرینش آدم، آگاهی‌هایی درباره او به فرشتگان داد و برخی آگاهی‌های دیگر را پنهان کرد و فرشتگان برپایه آن اندازه آگاهی که داشتند، آن پرسش را مطرح کردند<ref>تفسیر، ج۱، ص ۱۵۸ ۱۶۶</ref>.


[[طبرسی]] می‌گوید در‌این‌باره ۳ قول است:
[[فضل بن حسن طبرسی|طبرسی]] می‌گوید در‌این‌باره ۳ قول است:
 
# پیش از مردم، جنّیان در زمین بوده‌اند و تباهی و خون‌ریزی کرده‌اند و فرشتگان کار ایشان را قیاس آینده آدمی گرفته‌اند.
# پیش از مردم، جنّیان در زمین بوده‌اند و تباهی و خون‌ریزی کرده‌اند و فرشتگان کار ایشان را قیاس آینده آدمی گرفته‌اند.
# فرشتگان صرفاً از روی استفهام چنین گفته‌اند یعنی اینکه: پروردگارا، آیا امکان تبهکاری و خون‌ریزی هم برای تبار آدمی در میان خواهد بود یا نه؟
# فرشتگان صرفاً از روی استفهام چنین گفته‌اند یعنی اینکه: پروردگارا، آیا امکان تبهکاری و خون‌ریزی هم برای تبار آدمی در میان خواهد بود یا نه؟
خط ۵۱: خط ۵۰:


== دمیدن روح خدا در کالبد حضرت آدم ==
== دمیدن روح خدا در کالبد حضرت آدم ==
در سوره‌های حجر و ص [[خداوند]] می‌فرماید: از روح خود در آدم دمیدم. در جاهای دیگری نیز (در مورد آدم و [[عیسی]] کلمه روح به خدا نسبت داده شده است. اسناد روح به خدا به چه معناست؟ مفسران اشاره‌هایی برای این مطلب دارند.
در سوره‌های حجر و ص [[خدا|خداوند]] می‌فرماید: از [[روح]] خود در آدم دمیدم. در جاهای دیگری نیز (در مورد آدم و [[حضرت عیسی|عیسی]] کلمه روح به خدا نسبت داده شده است. اسناد روح به خدا به چه معناست؟ مفسران اشاره‌هایی برای این مطلب دارند.


به عقیده این افراد دمیدن عبارت است از روان ساختن باد در چیزی و در اینجا مقصود زندگی دادن به آدم است از راه بخشیدن جان. نسبت دادن روح به خدا برای گرامی‌داشتن آدم است. <ref>طوسی، ج۶، ص۳۲۳</ref> خدای سبحان روح آدم را از باب تشریف و تکریم وی، به خود نسبت داد<ref>فخررازی، ج۱۹، ص۱۸۲</ref> و مقصود این آیه این است که خدا جان انسانی را که به پیکر تعلق دارد پدید آورد نه اینکه گمان شود چیزی مانند هوا وارد بدن انسان گشته است<ref>طباطبایی، ج۱۲، ص ۱۵۴</ref>.  
به عقیده این افراد دمیدن عبارت است از روان ساختن باد در چیزی و در اینجا مقصود زندگی دادن به آدم است از راه بخشیدن جان. نسبت دادن روح به خدا برای گرامی‌داشتن آدم است. <ref>طوسی، ج۶، ص۳۲۳</ref> خدای سبحان روح آدم را از باب تشریف و تکریم وی، به خود نسبت داد<ref>فخررازی، ج۱۹، ص۱۸۲</ref> و مقصود این آیه این است که خدا جان انسانی را که به پیکر تعلق دارد پدید آورد نه اینکه گمان شود چیزی مانند هوا وارد بدن انسان گشته است<ref>طباطبایی، ج۱۲، ص ۱۵۴</ref>.


==هبوط حضرت آدم ==
==هبوط حضرت آدم ==
آدم (علیه‌السلام) و همسرش [[حوّا]] پس از خوردن میوه ممنوع، همراه [[شیطان]]<ref>ر. ک:مقاله شیطان</ref> از [[بهشت]] به زمین [[هبوط]] (فرودآمدن از بالا) کردند. درباره نوع [[بهشت]] آدم و شیوه هبوط و فلسفه خوردن از میوه ممنوع، آرای گوناگون مطرح شده است. در قرآن و [[تورات]]، مکان هبوط مشخص نیست. در روایات اسلامی چندین دیدگاه در‌این‌باره ارائه شده‌ است. بر پایه روایتی منسوب به [[علی بن ابی طالب|امام علی (علیه‌السلام)]] آدم در کوه سراندیب [[هندوستان]] و حوّا در [[جده]] هبوط کردند<ref>علل الشرائع، ج۲، ص۵۹۵؛ کشف‌الاسرار، ج‌۱، ص‌۱۵۱؛ التفسیر الکبیر، ج‌۳، ص‌۲۷؛ بحار الانوار، ج۱۱، ص۱۱۱؛ ج۶۱، ص۲۷۴</ref>. در گزارشی دیگر آمده که آدم بر [[کوه صفا]] و حوّا بر [[مروه|کوه مروه]] فرود آمد و نام‌گذاری صفا به مناسبت لقب آدم <big>صفی الله</big> و نام‌گذاری مروه به مناسبت هبوط همین زن (مرأه) بر آن است<ref>الکافی، ج۴، ص۱۹۰؛ المیزان، ج‌۱، ص‌۱۳۹</ref>. مشهورترین گزارش در روایات آن است که آدم و حوا در سرزمین [[مکه]] هبوط کردند<ref>تفسیر عیاشی، ج‌۱، ص‌۳۶-‌۳۹؛ تفسیر ابن ابی حاتم، ج۱، ص۸۸؛ الکافی، ج۴، ص۱۹۰</ref>. گروهی نیز برای جمع میان روایات، هبوط را دارای دو مرحله دانسته‌اند: نخست در سراندیب و سپس در مکه<ref> المیزان، ج‌۱، ص‌۱۵۰</ref>.
آدم (علیه‌السلام) و همسرش [[حوا|حوّا]] پس از خوردن میوه ممنوع، همراه [[شیطان]] از [[بهشت]] به زمین [[هبوط]] (فرودآمدن از بالا) کردند. درباره نوع [[بهشت]] آدم و شیوه هبوط و فلسفه خوردن از میوه ممنوع، آرای گوناگون مطرح شده است. در [[قرآن]] و [[تورات]]، مکان هبوط مشخص نیست. در روایات اسلامی چندین دیدگاه در‌این‌باره ارائه شده‌ است. بر پایه روایتی منسوب به [[علی بن ابی طالب|امام علی (علیه‌السلام)]] آدم در کوه سراندیب [[هندوستان]] و حوّا در [[جده]] هبوط کردند<ref>علل الشرائع، ج۲، ص۵۹۵؛ کشف‌الاسرار، ج‌۱، ص‌۱۵۱؛ التفسیر الکبیر، ج‌۳، ص‌۲۷؛ بحار الانوار، ج۱۱، ص۱۱۱؛ ج۶۱، ص۲۷۴</ref>. در گزارشی دیگر آمده که آدم بر [[کوه صفا]] و حوّا بر [[مروه|کوه مروه]] فرود آمد و نام‌گذاری صفا به مناسبت لقب آدم <big>صفی الله</big> و نام‌گذاری مروه به مناسبت هبوط همین زن (مرأه) بر آن است<ref>الکافی، ج۴، ص۱۹۰؛ المیزان، ج‌۱، ص‌۱۳۹</ref>. مشهورترین گزارش در روایات آن است که آدم و حوا در سرزمین [[مکه]] هبوط کردند<ref>تفسیر عیاشی، ج‌۱، ص‌۳۶-‌۳۹؛ تفسیر ابن ابی حاتم، ج۱، ص۸۸؛ الکافی، ج۴، ص۱۹۰</ref>. گروهی نیز برای جمع میان روایات، هبوط را دارای دو مرحله دانسته‌اند: نخست در سراندیب و سپس در مکه<ref> المیزان، ج‌۱، ص‌۱۵۰</ref>.


در برخی روایات، از هبوط [[حجرالاسود]] از بهشت همراه هبوط آدم (علیه‌السلام) یاد شده است<ref>کمال الدین، ص۲۹۴، ۲۹۸؛ تفسیر العز بن عبدالسلام، ج۳، ص۲۸۹</ref>. دیگر روایات به صورت مطلق از هبوط حجرالاسود برای آدم (علیه‌السلام) یاد می‌کنند<ref>الکافی، ج۴، ص۱۸۵.علل الشرایع، ج۲، ص۳۱۸</ref>. درباره پذیرش توبه آدم نیز از نزول [[جبرئیل]] در خانه خدا سخن رفته که نورش سراسر حرم را فراگرفت و سپس از آدم خواسته شد که [[روز ترویه]] [[غسل]] کند و [[احرام]] بندد و در [[منا]] بیتوته کند. سرانجام در [[عرفات]]، کلماتی را از جبرئیل دریافت که با گفتن آنها توبه‌اش پذیرفته شد و آن‌گاه دیگر [[اعمال حج]] را به جا آورد<ref> تفسیر قمی، ج۱، ص۴۴-۴۵</ref>.
در برخی روایات، از هبوط [[حجرالاسود]] از بهشت همراه هبوط آدم (علیه‌السلام) یاد شده است<ref>کمال الدین، ص۲۹۴، ۲۹۸؛ تفسیر العز بن عبدالسلام، ج۳، ص۲۸۹</ref>. دیگر روایات به صورت مطلق از هبوط حجرالاسود برای آدم (علیه‌السلام) یاد می‌کنند<ref>الکافی، ج۴، ص۱۸۵.علل الشرایع، ج۲، ص۳۱۸</ref>. درباره پذیرش [[توبه]] آدم نیز از [[نزول قرآن|نزول]] [[جبرئیل]] در [[کعبه|خانه خدا]] سخن رفته که نورش سراسر حرم را فراگرفت و سپس از آدم خواسته شد که [[روز ترویه]] [[غسل]] کند و [[احرام]] بندد و در [[منا]] بیتوته کند. سرانجام در [[عرفات]]، کلماتی را از جبرئیل دریافت که با گفتن آنها توبه‌اش پذیرفته شد و آن‌گاه دیگر [[اعمال حج]] را به جا آورد<ref> تفسیر قمی، ج۱، ص۴۴-۴۵</ref>.


== مرگ حضرت آدم و حوا ==
== مرگ حضرت آدم و حوا ==
طبق برخی از نقل‌ها، آدم از مرگ [[هابیل]] به شدت متأثر شد و چهل شبانه روز بر مرگ او گریست. خداوند به او [[وحی]] کرد که من به جای هابیل پسر دیگری به تو خواهم داد؛ پس از آن حوا حامله شد و پسر پاک و زیبایی آورد که او را شیث یا [[هبة الله|هبةالله]] (یعنی بخشش خدا) نامید. برخی هبه الله را ترجمه عربی کلمه شیث که عبری است دانسته‌اند.
طبق برخی از نقل‌ها، آدم از [[مرگ]] [[هابیل]] به شدت متأثر شد و چهل شبانه روز بر مرگ او گریست. خداوند به او [[وحی]] کرد که من به جای هابیل پسر دیگری به تو خواهم داد؛ پس از آن حوا حامله شد و پسر پاک و زیبایی آورد که او را شیث یا [[هبة الله|هبةالله]] (یعنی بخشش خدا) نامید. برخی هبه الله را ترجمه عربی کلمه شیث که عبری است دانسته‌اند.


هنگامی که شیث بزرگ شد طبق دستور خداوند، آدم او را وصی خود کرد و اسرار نبوت را به وی سپرد و مختصات [[انبیا]] را نزد او گذارد، درباره دفن و کفن خود به او سفارش کرد و گفت: چون من از دنیا رفتم مرا [[غسل]] بده و کفن کن و بر من [[نماز]] بگذار و بدنم را در تابوتی قرار ده. تو نیز هنگامی که مرگت فرا رسید آنچه را که به تو آموختم و نزدت گذاشتم به بهترین فرزندانت بسپار.
هنگامی که شیث بزرگ شد طبق دستور خداوند، آدم او را وصی خود کرد و اسرار [[نبوت]] را به وی سپرد و مختصات [[انبیا]] را نزد او گذارد، درباره دفن و کفن خود به او سفارش کرد و گفت: چون من از دنیا رفتم مرا [[غسل]] بده و کفن کن و بر من [[نماز میت|نماز]] بگذار و بدنم را در تابوتی قرار ده. تو نیز هنگامی که مرگت فرا رسید آنچه را که به تو آموختم و نزدت گذاشتم به بهترین فرزندانت بسپار.


در مدت عمر حضرت آدم (علیه‌السلام) اختلاف است، اقوام از نهصد و سی سال، نهصد و سی و شش سال، هزار سال، هزار و بیست سال و هزار و چهل سال گفته‏‌اند. جنازه آدم (علیه‌السلام) را در سرزمین مکه و در غار کوه ابوقبیس (کنار [[کعبه]]) دفن کردند و پس از هزار و پانصد سال، [[حضرت نوح |حضرت نوح (علیه‌السلام)]] هنگام طوفان جنازه آدم را از غار کوه ابوقبیس بیرون آورد و همراه خود به [[کوفه]]<ref>ر. ک:مقاله کوفه</ref> برد و در غری (شهر [[نجف]] کنونی) به خاک سپرد چنانکه در [[زیارت‌نامه]] [[علی بن ابی طالب|امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)]] چنین می‌خوانیم:
در مدت عمر حضرت آدم (علیه‌السلام) اختلاف است، اقوام از نهصد و سی سال، نهصد و سی و شش سال، هزار سال، هزار و بیست سال و هزار و چهل سال گفته‏‌اند. جنازه آدم (علیه‌السلام) را در سرزمین مکه و در غار [[کوه ابوقبیس]] (کنار [[کعبه]]) دفن کردند و پس از هزار و پانصد سال، [[حضرت نوح |حضرت نوح (علیه‌السلام)]] هنگام طوفان جنازه آدم را از غار کوه ابوقبیس بیرون آورد و همراه خود به [[کوفه]] برد و در غری (شهر [[نجف]] کنونی) به خاک سپرد چنانکه در [[زیارت‌نامه]] [[علی بن ابی طالب|امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)]] چنین می‌خوانیم:


<big>ألسلام علیک و علی ضجیعیک آدم و نوح</big>؛ سلام بر تو و بر آدم و نوح که در کنار تو به خاک سپرده شده‌اند».
<big>ألسلام علیک و علی ضجیعیک آدم و نوح</big>؛ سلام بر تو و بر آدم و نوح که در کنار تو به خاک سپرده شده‌اند».


پس از فوت آدم، حوا به مدت یکسال و پانزده روز بیمار شد و از دنیا رفت و در کنار آدم مدفون شد<ref> آنچه که بین برخی از مردم معروف است که حوا در جده مدفون است، به همین سب آن شهر به جده موسوم گردیده ظاهرا بی اساس است؛ زیرا جده در لغت به معنی کنار دریا و نهر است. بلکه سبب نامیدن شهر جده به این لفظ کنار دریا بودن آن است.</ref><ref> سعدالسعود، ص ۳۷</ref>. در برخی از کتب تاریخی مدت بیماری حوا پانزده روز ذکر شده است.
پس از فوت آدم، حوا به مدت یک‌سال و پانزده روز بیمار شد و از دنیا رفت و در کنار آدم مدفون شد<ref> آنچه که بین برخی از مردم معروف است که حوا در [[جده]] مدفون است، به همین سب آن شهر به جده موسوم گردیده ظاهرا بی اساس است؛ زیرا جده در لغت به معنی کنار دریا و نهر است. بلکه سبب نامیدن شهر جده به این لفظ کنار دریا بودن آن است.</ref><ref> سعدالسعود، ص ۳۷</ref>. در برخی از کتب تاریخی مدت بیماری حوا پانزده روز ذکر شده است.
 
== جستارهای وابسته ==
* [[هبوط]]
* [[بهشت]]
* [[شیطان]]


== پانویس ==
== پانویس ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۱ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۷:۳۶

حضرت آدم
آدم.jpg
نام کاملآدم
لقب‌هاابوالبشر
همسر(ان)حضرت حوا
طول عمرحدود هزار سال
مدفننجف

حضرت آدم (علیه‌السلام) نخستین پیامبر الهی و پدر بشر است. که مطابق با قرآن، خداوند او را از خاک بیافرید و اسماء را به او تعلیم نمود و آنگاه به فرشتگان دستور داد که بر آدم سجده کنند. ماجرای هبوط آدم و همسرش از بهشت نیز مورد دیگری است که قرآن بدان اشاره نموده است.

موضوع آدم و آفرینش وی در دین اسلام از اهمیت بسیاری برخوردار است. آدم از دیدگاه اسلام نخستین پیامبر است و چون مسلمانان بخواهند آغاز و پایان نبوت را نشان دهند عبارت از آدم تا خاتم را به کار می‌برند. آنچه درباره آدم در کتب تفسیر، حدیث، تاریخ و ادب آمده است همه مبتنی بر آیات قرآن است. در قرآن کریم ۲۵ بار نام آدم آمده، ولی تفصیل آفرینش او در سوره‌های بقره، اعراف، حجر، اسراء، طه و ص ذکر شده است.

دلیل نام‌گذاری

آدم یعنی خاک قرمز؛ وی از مواد أرضی آفریده شد و جاندار گردید. أداما لفظی است عبری و به معنی گرد و خاک و یا زمین قابل زراعت می‌ باشد و مبداء اشتقاق اسم آدم از آن است[۱].

در حدیثی از امام علی (علیه‌السلام) در پاسخ به پرسش از علت نام‌گذاری آدم و حوا آمده است: «إنّما سُمّیَ آدَمُ آدَمَ لأنّهُ خُلِقَ مِن أدیمِ الأرضِ[۲]». آدم را آدم نامیده‌‌اند، چون از اَدیم(پوسته) زمین آفریده شد.

حضرت آدم خلیفه خدا

کلمه جانشین (خلیفه) در این آیه که خداوند می‌گوید: "من در زمین جانشینی می‌گذارم[۳]." چه معنایی دارد؟ مفسران در این زمینه گفتارهای گوناگونی دارند هر چند گرایش بیش‌تر آنان این است که آدم جانشین خدا در روی زمین است. روایت‌های متفاوت و مختلف در این زمینه آورده می‌شود، ولی سرانجام سخن مفسران به همان جانشین بودن برای خدا منتهی می‌گردد[۴].

گفتگوی خدا و فرشتگان در مورد خلقت حضرت آدم

در گفت‌وگوی خدا با فرشتگان درباره آفرینش آدم، این عبارت از قول فرشتگان آورده شده که به پروردگار گفتند: "آیا در زمین کسی را قرار می‌دهی که در آن تبهکاری و خون‌ریزی کند[۵]!؟" فرشتگان از کجا می‌دانسته‌اند که آدمیان در این کره خاکی گرفتار این دو بلای بزرگ خواهند شد؟ مفسران در این مورد روایات و گفتارهای مختلف آورده‌اند که از آنها بیش از یکی دو نتیجه نمی‌توان گرفت.

طبری روایات بسیاری نقل می‌کند و در یک دسته‌بندی، اقوال را چنین نقل می‌کند:

برخی گفته‌اند پیش از آدمیان، جنّیان در زمین بودند که در آن تباهی و خون‌ریزی می‌کردند و فرشتگان سرنوشت آدم و ذریت او را بر آنان قیاس کرده‌اند.

برخی گفته‌اند خدا خود به فرشتگان گفت خلیفه‌ای در زمین قرار می‌دهم، گفتند او چگونه خواهد بود؟ گفت تباهی و خون‌ریزی خواهد کرد. گفتند چرا او را می‌آفرینی؟ گفت من در سرشت آدمیان بسیاری خوبی‌ها و نیکی‌ها نهاده‌ام که شما از آن آگاهی ندارید.

برخی گفته‌اند خدا پیش از آفرینش آدم، آگاهی‌هایی درباره او به فرشتگان داد و برخی آگاهی‌های دیگر را پنهان کرد و فرشتگان برپایه آن اندازه آگاهی که داشتند، آن پرسش را مطرح کردند[۶].

طبرسی می‌گوید در‌این‌باره ۳ قول است:

  1. پیش از مردم، جنّیان در زمین بوده‌اند و تباهی و خون‌ریزی کرده‌اند و فرشتگان کار ایشان را قیاس آینده آدمی گرفته‌اند.
  2. فرشتگان صرفاً از روی استفهام چنین گفته‌اند یعنی اینکه: پروردگارا، آیا امکان تبهکاری و خون‌ریزی هم برای تبار آدمی در میان خواهد بود یا نه؟
  3. خدا خود به ایشان گفته بود که چنین خواهد شد، لیکن بقیه فواید آفرینش آدم را از ایشان پوشیده داشته بود تا به حکمت و علم خدا یقین بیش‌تری پیدا کنند[۷].

دمیدن روح خدا در کالبد حضرت آدم

در سوره‌های حجر و ص خداوند می‌فرماید: از روح خود در آدم دمیدم. در جاهای دیگری نیز (در مورد آدم و عیسی کلمه روح به خدا نسبت داده شده است. اسناد روح به خدا به چه معناست؟ مفسران اشاره‌هایی برای این مطلب دارند.

به عقیده این افراد دمیدن عبارت است از روان ساختن باد در چیزی و در اینجا مقصود زندگی دادن به آدم است از راه بخشیدن جان. نسبت دادن روح به خدا برای گرامی‌داشتن آدم است. [۸] خدای سبحان روح آدم را از باب تشریف و تکریم وی، به خود نسبت داد[۹] و مقصود این آیه این است که خدا جان انسانی را که به پیکر تعلق دارد پدید آورد نه اینکه گمان شود چیزی مانند هوا وارد بدن انسان گشته است[۱۰].

هبوط حضرت آدم

آدم (علیه‌السلام) و همسرش حوّا پس از خوردن میوه ممنوع، همراه شیطان از بهشت به زمین هبوط (فرودآمدن از بالا) کردند. درباره نوع بهشت آدم و شیوه هبوط و فلسفه خوردن از میوه ممنوع، آرای گوناگون مطرح شده است. در قرآن و تورات، مکان هبوط مشخص نیست. در روایات اسلامی چندین دیدگاه در‌این‌باره ارائه شده‌ است. بر پایه روایتی منسوب به امام علی (علیه‌السلام) آدم در کوه سراندیب هندوستان و حوّا در جده هبوط کردند[۱۱]. در گزارشی دیگر آمده که آدم بر کوه صفا و حوّا بر کوه مروه فرود آمد و نام‌گذاری صفا به مناسبت لقب آدم صفی الله و نام‌گذاری مروه به مناسبت هبوط همین زن (مرأه) بر آن است[۱۲]. مشهورترین گزارش در روایات آن است که آدم و حوا در سرزمین مکه هبوط کردند[۱۳]. گروهی نیز برای جمع میان روایات، هبوط را دارای دو مرحله دانسته‌اند: نخست در سراندیب و سپس در مکه[۱۴].

در برخی روایات، از هبوط حجرالاسود از بهشت همراه هبوط آدم (علیه‌السلام) یاد شده است[۱۵]. دیگر روایات به صورت مطلق از هبوط حجرالاسود برای آدم (علیه‌السلام) یاد می‌کنند[۱۶]. درباره پذیرش توبه آدم نیز از نزول جبرئیل در خانه خدا سخن رفته که نورش سراسر حرم را فراگرفت و سپس از آدم خواسته شد که روز ترویه غسل کند و احرام بندد و در منا بیتوته کند. سرانجام در عرفات، کلماتی را از جبرئیل دریافت که با گفتن آنها توبه‌اش پذیرفته شد و آن‌گاه دیگر اعمال حج را به جا آورد[۱۷].

مرگ حضرت آدم و حوا

طبق برخی از نقل‌ها، آدم از مرگ هابیل به شدت متأثر شد و چهل شبانه روز بر مرگ او گریست. خداوند به او وحی کرد که من به جای هابیل پسر دیگری به تو خواهم داد؛ پس از آن حوا حامله شد و پسر پاک و زیبایی آورد که او را شیث یا هبةالله (یعنی بخشش خدا) نامید. برخی هبه الله را ترجمه عربی کلمه شیث که عبری است دانسته‌اند.

هنگامی که شیث بزرگ شد طبق دستور خداوند، آدم او را وصی خود کرد و اسرار نبوت را به وی سپرد و مختصات انبیا را نزد او گذارد، درباره دفن و کفن خود به او سفارش کرد و گفت: چون من از دنیا رفتم مرا غسل بده و کفن کن و بر من نماز بگذار و بدنم را در تابوتی قرار ده. تو نیز هنگامی که مرگت فرا رسید آنچه را که به تو آموختم و نزدت گذاشتم به بهترین فرزندانت بسپار.

در مدت عمر حضرت آدم (علیه‌السلام) اختلاف است، اقوام از نهصد و سی سال، نهصد و سی و شش سال، هزار سال، هزار و بیست سال و هزار و چهل سال گفته‏‌اند. جنازه آدم (علیه‌السلام) را در سرزمین مکه و در غار کوه ابوقبیس (کنار کعبه) دفن کردند و پس از هزار و پانصد سال، حضرت نوح (علیه‌السلام) هنگام طوفان جنازه آدم را از غار کوه ابوقبیس بیرون آورد و همراه خود به کوفه برد و در غری (شهر نجف کنونی) به خاک سپرد چنانکه در زیارت‌نامه امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) چنین می‌خوانیم:

ألسلام علیک و علی ضجیعیک آدم و نوح؛ سلام بر تو و بر آدم و نوح که در کنار تو به خاک سپرده شده‌اند».

پس از فوت آدم، حوا به مدت یک‌سال و پانزده روز بیمار شد و از دنیا رفت و در کنار آدم مدفون شد[۱۸][۱۹]. در برخی از کتب تاریخی مدت بیماری حوا پانزده روز ذکر شده است.

جستارهای وابسته

پانویس

  1. (تورات، سفر تکوین 2:7) (قاموس مقدس در لغات: «آدم» و «زمین»). حجة التفاسیر و بلاغ الإکسیر (سید عبدالحجت بلاغی)، جلد دوم تعلیقه، ص 541
  2. بحارالانوار (علامه مجلسی)، ج 11، ص 102
  3. سوره بقره آیه(۲): ۳۰
  4. شیخ طوسی، ج۲، ص ۱۶۵
  5. سوره بقره (۲):آیه ۳۰
  6. تفسیر، ج۱، ص ۱۵۸ ۱۶۶
  7. شیخ طوسی، ج۱، ص ۷۴
  8. طوسی، ج۶، ص۳۲۳
  9. فخررازی، ج۱۹، ص۱۸۲
  10. طباطبایی، ج۱۲، ص ۱۵۴
  11. علل الشرائع، ج۲، ص۵۹۵؛ کشف‌الاسرار، ج‌۱، ص‌۱۵۱؛ التفسیر الکبیر، ج‌۳، ص‌۲۷؛ بحار الانوار، ج۱۱، ص۱۱۱؛ ج۶۱، ص۲۷۴
  12. الکافی، ج۴، ص۱۹۰؛ المیزان، ج‌۱، ص‌۱۳۹
  13. تفسیر عیاشی، ج‌۱، ص‌۳۶-‌۳۹؛ تفسیر ابن ابی حاتم، ج۱، ص۸۸؛ الکافی، ج۴، ص۱۹۰
  14. المیزان، ج‌۱، ص‌۱۵۰
  15. کمال الدین، ص۲۹۴، ۲۹۸؛ تفسیر العز بن عبدالسلام، ج۳، ص۲۸۹
  16. الکافی، ج۴، ص۱۸۵.علل الشرایع، ج۲، ص۳۱۸
  17. تفسیر قمی، ج۱، ص۴۴-۴۵
  18. آنچه که بین برخی از مردم معروف است که حوا در جده مدفون است، به همین سب آن شهر به جده موسوم گردیده ظاهرا بی اساس است؛ زیرا جده در لغت به معنی کنار دریا و نهر است. بلکه سبب نامیدن شهر جده به این لفظ کنار دریا بودن آن است.
  19. سعدالسعود، ص ۳۷