صفریه: تفاوت میان نسخهها
Mohsenmadani (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'ك' به 'ک') |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
صفريه به ضم صاد و | صفريه به ضم صاد و کسر را، گروهى از «حروريه» و [[خوارج]] منسوب به [[عبد اللّه بن صفار|عبد اللّه بن صفّار]] و يا به رئيس خود، زياد بن اصفر و يا منسوب به صفره (رنگ زرد) هستند. | ||
==تاریخچه== | ==تاریخچه== | ||
خط ۹: | خط ۹: | ||
۲.عده ای معتقدند که گناهانی که اسم خاص دارد و برای آن حد خاصی تعیین شده، ارتکابش موجب [[کفر]] و [[شرک]] نمیشود. مانند زنا، دزدی، قتل و... ولی موجب خروج از [[ایمان]] می شو، اما اگر گناهی حد مخصوص نداشته باشد، ارتکابش موجب کفر می شود، مانند ترک نماز و روزه. | ۲.عده ای معتقدند که گناهانی که اسم خاص دارد و برای آن حد خاصی تعیین شده، ارتکابش موجب [[کفر]] و [[شرک]] نمیشود. مانند زنا، دزدی، قتل و... ولی موجب خروج از [[ایمان]] می شو، اما اگر گناهی حد مخصوص نداشته باشد، ارتکابش موجب کفر می شود، مانند ترک نماز و روزه. | ||
۳. عده ای معتقدند در صورتی که گناه کار را نزد قاضی ببرند و حد بخورد، میتوان او را محکوم به کفر کرد. | ۳. عده ای معتقدند در صورتی که گناه کار را نزد قاضی ببرند و حد بخورد، میتوان او را محکوم به کفر کرد. | ||
از دیگر اعتقادات این فرقه این است که معتقد به کفر خوارجی که قیام نمیکردند، نبودند و تقیه را در عمل جایز نمیدانستند، هر چند که تقیه را در زبان جایز میدانستند. آن ها کشتن مخالفین خود را جایز میشمردند؛ زیرا خوارج مخالفین خود را محکوم به کفر میکردند، اما کشتن اطفال و زنان مخالف را جایز نمی دانستند. با این حال نقل شده است که صفریه کشتار و اسارت زنان را جایز میدانستند. <ref>نویری شهاب الدین، نهایة الارب فی فنون الادب، ج۲۴، ص۶۴.</ref> البته به به قول [[عبد القاهر بغدادى]] صفریه گفتارشان چون ازارقه است و گناه | از دیگر اعتقادات این فرقه این است که معتقد به کفر خوارجی که قیام نمیکردند، نبودند و تقیه را در عمل جایز نمیدانستند، هر چند که تقیه را در زبان جایز میدانستند. آن ها کشتن مخالفین خود را جایز میشمردند؛ زیرا خوارج مخالفین خود را محکوم به کفر میکردند، اما کشتن اطفال و زنان مخالف را جایز نمی دانستند. با این حال نقل شده است که صفریه کشتار و اسارت زنان را جایز میدانستند. <ref>نویری شهاب الدین، نهایة الارب فی فنون الادب، ج۲۴، ص۶۴.</ref> البته به به قول [[عبد القاهر بغدادى]] صفریه گفتارشان چون ازارقه است و گناه کاران را مشرک می دانند، ولی در کشتن کودکان و زنان مخالف خود هم عقیده نیستند. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 302 با ویرایش و اصلاح در عبارات</ref> | ||
زیاد، اطاعت از [[شیطان]] را کفر واقعی میپنداشت؛ اما کفر به نعمت را کفر واقعی نمیدانست. باید توجه داشت که خوارج به طورکلی ملاک ایمان را در پذیرش عقائد خویش میدانستند. بنا بر این، افرادی را که از خوارج نباشند، کافر می پنداشتند. | زیاد، اطاعت از [[شیطان]] را کفر واقعی میپنداشت؛ اما کفر به نعمت را کفر واقعی نمیدانست. باید توجه داشت که خوارج به طورکلی ملاک ایمان را در پذیرش عقائد خویش میدانستند. بنا بر این، افرادی را که از خوارج نباشند، کافر می پنداشتند. | ||
نسخهٔ ۲ اکتبر ۲۰۲۱، ساعت ۲۰:۳۰
صفريه به ضم صاد و کسر را، گروهى از «حروريه» و خوارج منسوب به عبد اللّه بن صفّار و يا به رئيس خود، زياد بن اصفر و يا منسوب به صفره (رنگ زرد) هستند.
تاریخچه
خوارج به عنوان نماد تفکر افراطی، در میان مسلمین مطرح بوده و دارای فرق متعدد است. فرقه صفریه در کنار فرقه های نجدیه ازارقه و اباضیه یکی از چهار فرقه اصلی خوارج است. به طوری که تمام فرقه های خوارج که جدا از سه فرقه دیگر است، از فرقه صفریه منشعب می شود. [۱] در منابع مربوط به فرق اسلامی بسیاری از نویسندگان، این فرقه از خوارج را پیروان فردی به نام زیاد بن اصفر میدانند.[۲] [۳] اما برخی رئیس این فرقه را عبدالله بن صفار یا عبید بن اصفر میخوانند. [۴] [۵] به هر حال به دلیل انتساب این فرقه به یکی از این دو فرد، به این فرقه صفریه گفته شده است. [۶]
تفاوت عقاید در صفریه
این فرقه مانند دیگر خوارج با اختلافاتی که با هم دارند، به راحتی حکم کفر و شرک مخالفین خود و گناهکاران را صادر می کردند که در این باره به سه گروه تقسیم میشوند.[۷] [۸] [۹] [۱۰] ۱.عده ای از صفریه معتقدند که گناهکاران (به هر گناهی) مشرک میشوند. ۲.عده ای معتقدند که گناهانی که اسم خاص دارد و برای آن حد خاصی تعیین شده، ارتکابش موجب کفر و شرک نمیشود. مانند زنا، دزدی، قتل و... ولی موجب خروج از ایمان می شو، اما اگر گناهی حد مخصوص نداشته باشد، ارتکابش موجب کفر می شود، مانند ترک نماز و روزه. ۳. عده ای معتقدند در صورتی که گناه کار را نزد قاضی ببرند و حد بخورد، میتوان او را محکوم به کفر کرد. از دیگر اعتقادات این فرقه این است که معتقد به کفر خوارجی که قیام نمیکردند، نبودند و تقیه را در عمل جایز نمیدانستند، هر چند که تقیه را در زبان جایز میدانستند. آن ها کشتن مخالفین خود را جایز میشمردند؛ زیرا خوارج مخالفین خود را محکوم به کفر میکردند، اما کشتن اطفال و زنان مخالف را جایز نمی دانستند. با این حال نقل شده است که صفریه کشتار و اسارت زنان را جایز میدانستند. [۱۱] البته به به قول عبد القاهر بغدادى صفریه گفتارشان چون ازارقه است و گناه کاران را مشرک می دانند، ولی در کشتن کودکان و زنان مخالف خود هم عقیده نیستند. [۱۲] زیاد، اطاعت از شیطان را کفر واقعی میپنداشت؛ اما کفر به نعمت را کفر واقعی نمیدانست. باید توجه داشت که خوارج به طورکلی ملاک ایمان را در پذیرش عقائد خویش میدانستند. بنا بر این، افرادی را که از خوارج نباشند، کافر می پنداشتند.
حکم رانی صفریه
صفریه در حقیقت حاکمیتی فرا گیر نداشتند، بلکه حکومت آن ها یک حکومت محلی بود که گاهی علیه حکومت مرکزی شورش می کردند همان طور که در باره ابو بلال مرداس نقل شده، مهلب بن ابی صفره نیز از سران صفریه بود که در زمان حجاج بن یوسف خروج کرد.[۱۳] در سال ۷۶هجری قمری شخصی به نام صالح بن مسرح از این فرقه قیام کرد اما حجاج وی را شکست داد و کشت. این فرقه از خوارج با تبلیغ و مهاجرت به شمال آفریقا توانستند برای خود در حوالی قیروان حکومتی را تشکیل دهند. رئیس این گروه شخصی به نام عکاشه صفری بود و پیروان وی مردمانی از آن سرزمین از نژاد بربر بودند . هشام بن عبدالملک، حنظله بن صفوان که در آن زمان حاکم مصر بود را به جنگ عکاشه فرستاد و او نیز بعد از جنگ با سپاه عکاشه و قتل بسیاری از یارانش او را شکست داد و بعد از اسارت عکاشه، او را کشت. ابوقره صفری و عبدالملک بن سکردید نیز از دیگر روسای صفریه بودند که در زمان حکومت منصور دوانیقی در سال ۱۵۳هجری قمری در آفریقا شورش کردند. [۱۴] [۱۵]. همچنین ضحاک بن قیس شیبانی از دیگر کسانی بود که به سردمداری در این فرقه شناخته می شد و قیام سرکوب شدهای نیز انجام داد و بعد از وی صفریه با خیبری و نیز شیبان بن عبدالعزیر یشکری به مسیر پر التهاب خود استمرار بخشید. در شهر سجلماسه نیز افرادی از قبیله بنی مدرار بر عقیده صفریه بودند.[۱۶] و در همان جا حکومت می کردند تا اینکه ابوعبدالله شیعی با شکست دادن ایشان، زمینه را برای ایجاد حکومت سلسله فاطمیین فراهم کرد.[۱۷] [۱۸]
پانویس
- ↑ اشعری ابو الحسن، مقالات الاسلامیین، ج1. ص 101
- ↑ اشعری ابو الحسن، مقالات الاسلامیین، ج1. ص 101
- ↑ شهرستانی عبد الکریم، الملل والنحل، ج۱، ص۱۵۹
- ↑ اشعری ابو الحسن، مقالات الاسلامیین، ج1. ص 101
- ↑ الملطی محمد بن احمد، التنبه و الرد علی اهل الاهواء و البدع، ص 178
- ↑ الصفدی خلیل بن ایبک، الوافی با الوفیات، ج 15 ص 5
- ↑ الشهرستانی، عبدالکریم، الملل والنحل، ج۱، ص۱۶۰.
- ↑ البغدادی، عبدالقاهربن طاهربن محمد، الفرق بین الفرق وبیان الفرقة الناجیة، ص۷۰.
- ↑ الاسفراینی، طاهر بن محمد، التبصیر فی الدین، ص۵۳.
- ↑ مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 301 با ویرایش و اصلاحات
- ↑ نویری شهاب الدین، نهایة الارب فی فنون الادب، ج۲۴، ص۶۴.
- ↑ مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 302 با ویرایش و اصلاح در عبارات
- ↑ الاسفراینی، طاهر بن محمد، التبصیر فی الدین، ص۵۳.
- ↑ نویری، شهاب الدین، نهایة الارب فی فنون الادب، ج۲۴، ص۸۰.
- ↑ ذهبی شمس الدین محمد بن احمد، العبر فی خبر من غبر، ج۱، ص۱۲۱
- ↑ الاشعری، ابوالحسن، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۱۲۸.
- ↑ ابن خلکان، ابو العباس شمس الدین احمد بن محمد بن ابی بکر، وفیات الاعیان وانباء ابناء الزمان، ج۲، ص۱۹۲.
- ↑ ابن خلکان، ابو العباس شمس الدین احمد بن محمد بن ابی بکر، وفیات الاعیان وانباء ابناء الزمان، ج۳، ص۱۱۸-۱۱۹.