صالحیه: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'ابو ال' به 'ابوال') |
جز (جایگزینی متن - 'عبد ال' به 'عبدال') |
||
خط ۱۱: | خط ۱۱: | ||
حسن بن صالح معتقد است که ایمان معرفت الهى است و راه معرفت الهی آن است که بنده یقین کند که جهان دارای پدید آورنده است. پیروان این فرقه نیز به طور مطلق می گویند که معرفت خدا مستلزم اثبات [[پیامبر ص]] نیست، زیرا از نظر [[عقل]] [[ایمان]] به خدا جایز است، در حالی که نیازی به ایمان به [[رسول خدا ص]] نیست. اما [[کفر]] خصلتى است که زیاد و کم ندارد.<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 296 با ویرایش و اصلاحات در عبارات</ref>فرقه صالحیه به جناب [[ابوبکر]] و جناب [[عمر]] احترام می گذاشتند، اما در باره [[عثمان]] سخنی نمی گفتند و امر او را به خدا واگذار می کردند. آنان درباره [[امام على]] (ع) می گفتند که وى افضل مردمان بوده و بعد از رسول خدا (ص) او شایسته امامت است و اگر با رضایت خود از جانشینى کناره نمى گرفت ابو بکر در معرض هلاکت بود. معتقد بودند که هر کسی از فرزندان [[حسن (ع)]] و [[حسین (ع)]] شمشیر بر کشد و دانا و عاقل و پرهیزگار باشد، او امام است. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 296 با ویرایش و اصلاح عبارات</ref> | حسن بن صالح معتقد است که ایمان معرفت الهى است و راه معرفت الهی آن است که بنده یقین کند که جهان دارای پدید آورنده است. پیروان این فرقه نیز به طور مطلق می گویند که معرفت خدا مستلزم اثبات [[پیامبر ص]] نیست، زیرا از نظر [[عقل]] [[ایمان]] به خدا جایز است، در حالی که نیازی به ایمان به [[رسول خدا ص]] نیست. اما [[کفر]] خصلتى است که زیاد و کم ندارد.<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 296 با ویرایش و اصلاحات در عبارات</ref>فرقه صالحیه به جناب [[ابوبکر]] و جناب [[عمر]] احترام می گذاشتند، اما در باره [[عثمان]] سخنی نمی گفتند و امر او را به خدا واگذار می کردند. آنان درباره [[امام على]] (ع) می گفتند که وى افضل مردمان بوده و بعد از رسول خدا (ص) او شایسته امامت است و اگر با رضایت خود از جانشینى کناره نمى گرفت ابو بکر در معرض هلاکت بود. معتقد بودند که هر کسی از فرزندان [[حسن (ع)]] و [[حسین (ع)]] شمشیر بر کشد و دانا و عاقل و پرهیزگار باشد، او امام است. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 296 با ویرایش و اصلاح عبارات</ref> | ||
<ref>فخر رازی،اعتقادات فِرَق المسلمین و المشرکین، ص62</ref> <ref>مرتضی رازی، تبصرة العوام، ص187</ref> <ref>نوبختی حسن بن موسی، فرق الشیعة، ص13</ref> <ref>سعد اشعری،المقالات و الفرق، ص73</ref> <ref>آملی، شمس الدین محمد، نفائس الفنون فی عرایس العیون، ج2، ص276</ref> | <ref>فخر رازی،اعتقادات فِرَق المسلمین و المشرکین، ص62</ref> <ref>مرتضی رازی، تبصرة العوام، ص187</ref> <ref>نوبختی حسن بن موسی، فرق الشیعة، ص13</ref> <ref>سعد اشعری،المقالات و الفرق، ص73</ref> <ref>آملی، شمس الدین محمد، نفائس الفنون فی عرایس العیون، ج2، ص276</ref> | ||
صالحیه شرط دیگرى براى امامت افزودند و آن حسن منظر یعنى زیبارویى است. و باز می گفتند که اشکالى ندارد که در یک زمان دو امام وجود داشته باشد.<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 296 با ویرایش و اصلاح عبارات</ref> [[ابوالحسن اشعری]] بتریه را اصحاب حسن بن صالح بن حی و اصحاب کثیر النواء معرفی می کند و معتقد است که بُتریه درباره عثمان و قاتلان او توقف کرده اند و عثمان را تکفیر نمی کردند. ایشان منکر متعه <ref>برسی حافظ رجب، مشارق انوار الیقین فی اسرار المؤمنین، ص210</ref> و رجعت اموات به دنیا بودند. بَتریه امامت علی (علیه السلام) را از لحظه ای که مورد بیعت مردم قرار گرفت، ثابت می دانستند. حکایت شده است که حسن بن صالح از عثمان تبری می کرد. <ref>اسفرایینی شهفور، التبصیر فی الدین، ص28</ref> <ref>بغدادی | صالحیه شرط دیگرى براى امامت افزودند و آن حسن منظر یعنى زیبارویى است. و باز می گفتند که اشکالى ندارد که در یک زمان دو امام وجود داشته باشد.<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 296 با ویرایش و اصلاح عبارات</ref> [[ابوالحسن اشعری]] بتریه را اصحاب حسن بن صالح بن حی و اصحاب کثیر النواء معرفی می کند و معتقد است که بُتریه درباره عثمان و قاتلان او توقف کرده اند و عثمان را تکفیر نمی کردند. ایشان منکر متعه <ref>برسی حافظ رجب، مشارق انوار الیقین فی اسرار المؤمنین، ص210</ref> و رجعت اموات به دنیا بودند. بَتریه امامت علی (علیه السلام) را از لحظه ای که مورد بیعت مردم قرار گرفت، ثابت می دانستند. حکایت شده است که حسن بن صالح از عثمان تبری می کرد. <ref>اسفرایینی شهفور، التبصیر فی الدین، ص28</ref> <ref>بغدادی عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، ص43</ref> <ref>اشعری ابوالحسن، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، ج1، ص144</ref> <ref>برسی حافظ رجب، مشارق انوار الیقین فی اسرار المؤمنین، ص210</ref> | ||
البته صالحیه به لحاظ دیدگاه ها و اندیشه ها و در مقایسه با [[جارودیه]] فرقه ای معتدل تر است. آن ها معتقد بودند که امامت به شورا در میان مردم است و گاهی جایز است در شرایطی که افضل وجود دارد، مفضول امام شود، البته مشروط به آن که افضل به چنین امامتی رضایت داده باشد. صالحیه با همین نظریه در برخورد با مسأله خلافت ابوبکر و عمر آن را صحیح دانستند و گفتند هرچند علی (علیه السلام) برترین فرد پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله) بوده، اما وی خود از حق امامت خویش گذشته و بنابر مصالحی این امر را به ابوبکر و عمر واگذارده و با آن ها بیعت نیز کرده است و از همین روی هر چه را که وی به آن راضی بوده و آن را پذیرفته است، ما نیز راضی هستیم. صالحیه در باره عثمان نیز لااقل خلافت وی را در دوره نخست خلافتش صحیح می دانستند و از آن پس چونان که از ابن صالح نقل شده است، از او تبرّی جستند و بنابر گزارش دیگری نیز در این باره توقف کردند. بَتریه یا صالحیه به اصل [[امر به معروف و نهی از منکر]] اعتقاد داشتند و بر همین پایه معتقد بودند هرگاه کسی از فرزندان [[فاطمه علیهاالسلام]] قیام کند و عالم و شجاع باشد، او امام است و همراهی با او واجب است. آنان مخالف [[تقیه]] بودند و در این باره راه خود را از [[امامیه]] جدا کردند و بر پایه همین اصل، امامت کسی را که به دلیل تقیه قیام نکرده صحیح نمی دانند.صالحیه در فقه نیز عمدتاًً حنفی مسلک اند. در منابع، گزارش چندانی از انشعاب های درونی صالحیه در دست نیست، هرچند که حسن بن موسی نوبختی این فرقه را اصولاً انشعاب یا فرقه ای از عجلیه دانسته است. <ref>صابری حسین، تاریخ فرق اسلامی، مشهد، ج2، ص98</ref> | البته صالحیه به لحاظ دیدگاه ها و اندیشه ها و در مقایسه با [[جارودیه]] فرقه ای معتدل تر است. آن ها معتقد بودند که امامت به شورا در میان مردم است و گاهی جایز است در شرایطی که افضل وجود دارد، مفضول امام شود، البته مشروط به آن که افضل به چنین امامتی رضایت داده باشد. صالحیه با همین نظریه در برخورد با مسأله خلافت ابوبکر و عمر آن را صحیح دانستند و گفتند هرچند علی (علیه السلام) برترین فرد پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله) بوده، اما وی خود از حق امامت خویش گذشته و بنابر مصالحی این امر را به ابوبکر و عمر واگذارده و با آن ها بیعت نیز کرده است و از همین روی هر چه را که وی به آن راضی بوده و آن را پذیرفته است، ما نیز راضی هستیم. صالحیه در باره عثمان نیز لااقل خلافت وی را در دوره نخست خلافتش صحیح می دانستند و از آن پس چونان که از ابن صالح نقل شده است، از او تبرّی جستند و بنابر گزارش دیگری نیز در این باره توقف کردند. بَتریه یا صالحیه به اصل [[امر به معروف و نهی از منکر]] اعتقاد داشتند و بر همین پایه معتقد بودند هرگاه کسی از فرزندان [[فاطمه علیهاالسلام]] قیام کند و عالم و شجاع باشد، او امام است و همراهی با او واجب است. آنان مخالف [[تقیه]] بودند و در این باره راه خود را از [[امامیه]] جدا کردند و بر پایه همین اصل، امامت کسی را که به دلیل تقیه قیام نکرده صحیح نمی دانند.صالحیه در فقه نیز عمدتاًً حنفی مسلک اند. در منابع، گزارش چندانی از انشعاب های درونی صالحیه در دست نیست، هرچند که حسن بن موسی نوبختی این فرقه را اصولاً انشعاب یا فرقه ای از عجلیه دانسته است. <ref>صابری حسین، تاریخ فرق اسلامی، مشهد، ج2، ص98</ref> | ||
نسخهٔ ۲۶ ژانویهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۳:۵۸
صالحیه از فرق زیدیه و پیروان حسن بن صالح بن حی بودند.
تاریخچه
تا قرن پنجم هجری قمری، آن چه در کتاب ها موجود است، تنها نام بَتریه است و در کتب این دوره نام صالحیه به چشم نمی خورد و حتی در فرق الشیعة [۱] اساساً فرقه بَتریه منسوب به حسن بن صالح بن حی دانسته شده و نامی از کثیر النواء ابتر ـ که نام بَتریه از لقب او گرفته شده است ـ برده نشده است، باز ذکری از نام صالحیه در میان نیست. شایان ذکر است که عبدالکریم شهرستانی صالحیه را فرقه ای غیر از بَتریه دانسته و آنان را به عنوان دو فرقه جدا از هم ذکر کرده است.[۲]
شرح حال موسس
حسن بن صالح از علماى بزرگ زیدى به شمار می رفت. وی مردى عابد و فقیه و متکلم بود. محمد بخارى، مسلم بن حچاج نیشابوری و دیگر اصحاب سنن از وى به عنوان ثقه نام برده اند. کتاب الجامع در فقه از آثار وی به شمار می رود. محمد بن شبیب، ابو شمر و غیلان دمشقى از هم فکران صالح بودند و غیلان معرفت را بر دو نوع فطرى و اکتسابى می دانست. [۳]
اعتقادات
حسن بن صالح معتقد است که ایمان معرفت الهى است و راه معرفت الهی آن است که بنده یقین کند که جهان دارای پدید آورنده است. پیروان این فرقه نیز به طور مطلق می گویند که معرفت خدا مستلزم اثبات پیامبر ص نیست، زیرا از نظر عقل ایمان به خدا جایز است، در حالی که نیازی به ایمان به رسول خدا ص نیست. اما کفر خصلتى است که زیاد و کم ندارد.[۴]فرقه صالحیه به جناب ابوبکر و جناب عمر احترام می گذاشتند، اما در باره عثمان سخنی نمی گفتند و امر او را به خدا واگذار می کردند. آنان درباره امام على (ع) می گفتند که وى افضل مردمان بوده و بعد از رسول خدا (ص) او شایسته امامت است و اگر با رضایت خود از جانشینى کناره نمى گرفت ابو بکر در معرض هلاکت بود. معتقد بودند که هر کسی از فرزندان حسن (ع) و حسین (ع) شمشیر بر کشد و دانا و عاقل و پرهیزگار باشد، او امام است. [۵] [۶] [۷] [۸] [۹] [۱۰] صالحیه شرط دیگرى براى امامت افزودند و آن حسن منظر یعنى زیبارویى است. و باز می گفتند که اشکالى ندارد که در یک زمان دو امام وجود داشته باشد.[۱۱] ابوالحسن اشعری بتریه را اصحاب حسن بن صالح بن حی و اصحاب کثیر النواء معرفی می کند و معتقد است که بُتریه درباره عثمان و قاتلان او توقف کرده اند و عثمان را تکفیر نمی کردند. ایشان منکر متعه [۱۲] و رجعت اموات به دنیا بودند. بَتریه امامت علی (علیه السلام) را از لحظه ای که مورد بیعت مردم قرار گرفت، ثابت می دانستند. حکایت شده است که حسن بن صالح از عثمان تبری می کرد. [۱۳] [۱۴] [۱۵] [۱۶] البته صالحیه به لحاظ دیدگاه ها و اندیشه ها و در مقایسه با جارودیه فرقه ای معتدل تر است. آن ها معتقد بودند که امامت به شورا در میان مردم است و گاهی جایز است در شرایطی که افضل وجود دارد، مفضول امام شود، البته مشروط به آن که افضل به چنین امامتی رضایت داده باشد. صالحیه با همین نظریه در برخورد با مسأله خلافت ابوبکر و عمر آن را صحیح دانستند و گفتند هرچند علی (علیه السلام) برترین فرد پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله) بوده، اما وی خود از حق امامت خویش گذشته و بنابر مصالحی این امر را به ابوبکر و عمر واگذارده و با آن ها بیعت نیز کرده است و از همین روی هر چه را که وی به آن راضی بوده و آن را پذیرفته است، ما نیز راضی هستیم. صالحیه در باره عثمان نیز لااقل خلافت وی را در دوره نخست خلافتش صحیح می دانستند و از آن پس چونان که از ابن صالح نقل شده است، از او تبرّی جستند و بنابر گزارش دیگری نیز در این باره توقف کردند. بَتریه یا صالحیه به اصل امر به معروف و نهی از منکر اعتقاد داشتند و بر همین پایه معتقد بودند هرگاه کسی از فرزندان فاطمه علیهاالسلام قیام کند و عالم و شجاع باشد، او امام است و همراهی با او واجب است. آنان مخالف تقیه بودند و در این باره راه خود را از امامیه جدا کردند و بر پایه همین اصل، امامت کسی را که به دلیل تقیه قیام نکرده صحیح نمی دانند.صالحیه در فقه نیز عمدتاًً حنفی مسلک اند. در منابع، گزارش چندانی از انشعاب های درونی صالحیه در دست نیست، هرچند که حسن بن موسی نوبختی این فرقه را اصولاً انشعاب یا فرقه ای از عجلیه دانسته است. [۱۷]
پانویس
- ↑ نوبختی حسن بن موسی، فرق الشیعة، ص13
- ↑ شهرستانی عبدالکریم، الملل و النحل، ج1، ص142
- ↑ مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 296
- ↑ مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 296 با ویرایش و اصلاحات در عبارات
- ↑ مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 296 با ویرایش و اصلاح عبارات
- ↑ فخر رازی،اعتقادات فِرَق المسلمین و المشرکین، ص62
- ↑ مرتضی رازی، تبصرة العوام، ص187
- ↑ نوبختی حسن بن موسی، فرق الشیعة، ص13
- ↑ سعد اشعری،المقالات و الفرق، ص73
- ↑ آملی، شمس الدین محمد، نفائس الفنون فی عرایس العیون، ج2، ص276
- ↑ مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 296 با ویرایش و اصلاح عبارات
- ↑ برسی حافظ رجب، مشارق انوار الیقین فی اسرار المؤمنین، ص210
- ↑ اسفرایینی شهفور، التبصیر فی الدین، ص28
- ↑ بغدادی عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، ص43
- ↑ اشعری ابوالحسن، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، ج1، ص144
- ↑ برسی حافظ رجب، مشارق انوار الیقین فی اسرار المؤمنین، ص210
- ↑ صابری حسین، تاریخ فرق اسلامی، مشهد، ج2، ص98