ابن سیرین: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۸۱: | خط ۸۱: | ||
* هنگامی که پول تقلبی به دست ابن سیرین میرسید با آن خرید و فروش نمیکرد و روزی که از دنیا رفت در نزد او پانصد درهم تقلبی بود<ref>همان، ص 151.</ref>. | * هنگامی که پول تقلبی به دست ابن سیرین میرسید با آن خرید و فروش نمیکرد و روزی که از دنیا رفت در نزد او پانصد درهم تقلبی بود<ref>همان، ص 151.</ref>. | ||
=نقل حدیث= | |||
* محمد بن سیرین میگفت: این علم حدیث احکام دین و آیین است، بنگرید و به هوش باشید که از چه کسی آن را فرا میگیرید. | |||
* ابن عون میگوید: از محمد بن سیرین شنیدم میگفت اگر قرار بود کتابی برای خود انتخاب کنم، همانا رسائل النبی را بر میگزیدم. | |||
* محمد بن سیرین اشکالی در نوشتن حدیث نمیدید به شرط آن که پس از حفظ کردن آن را محو کنند. | |||
* ابن عون گفته است: محمد بن سیرین هرگاه نقل حدیث میکرد، چنان بود که گویی از چیزی میترسد یا پرهیز میکند<ref>کاتب واقدی، پیشین، ج 7، ص 145.</ref>. | |||
* ابن عون میگفت: محمد بن سیرین حدیث را با همان کلمات و حروفی که شنیده بود، نقل میکرد<ref>همان، ص 144.</ref>. | |||
* | |||
=پانویس= | =پانویس= | ||
{{پانویس|2}} | {{پانویس|2}} |
نسخهٔ ۲۲ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۴:۲۲
÷
نویسنده این صفحه در حال ویرایش عمیق است.
یکی از نویسندگان مداخل ویکی وحدت مشغول ویرایش در این صفحه می باشد. این علامت در اینجا درج گردیده تا نمایانگر لزوم باقی گذاشتن صفحه در حال خود است. لطفا تا زمانی که این علامت را نویسنده کنونی بر نداشته است، از ویرایش این صفحه خودداری نمائید.
آخرین مرتبه این صفحه در
نام | ابن سیرین |
---|---|
سایر نامها و القاب | نام کامل محمد بن سیرین ابوبکر ابی عمر الانصاری |
زاده | ۳۳ ق • بصره |
درگذشت | ۱۱۰ ق • بصره |
استادان | انس بن مالک • زید بن ثابت • عبدالله بن زبیر • عبدالله بن عباس |
دین و مذهب | اسلام • اهل سنت |
فعالیتها | نویسنده • محدث • فقیه • مفسر • تعبیر خواب |
ابن سیرین با نام کامل محمد بن سیرین ابوبکر ابی عمر الانصاری، برده و آزاد کرده انس بن مالک، محدث و فقیه تابعی بصری که چند سده پس از مرگش به عنوان خوابگزاری چیرهدست معروف شد. ابن سیرین در نهایت علم و عبادت بود، از صحابهی بسیار روایت کرده است و انبوه زیادی از تابعین از وی روایت کردهاند. از نامدارترین خوابگزاران مسلمان در سدههای میانه بود.
ابن سیرین کیست
محمد بن سیرین ابوبکر ابی عمر الانصاری معروف به ابن سیرین با کنیه ابوبکر، برده و آزاد کرده، انس بن مالک است. او محدثی امین و مورد اعتماد و بلند مرتبه و فقیهی پارسا و پیشوایی دانشمند بود. در احوالات او نقل شده که گرفتار سنگینی و کری گوش بوده است[۱].
ابن سیرین در نهایت علم و عبادت بود، از صحابهی بسیار روایت کرده است و انبوه زیادی از تابعین از وی روایت کردهاند[۲].
در برخی کتب تاریخی نام محمد بن سیرین در شمار فقهاء زمان ولید بن عبدالملک[۳] و عمر بن عبدالعزیز[۴] آمده است، هم چنین وی از طبقهی دوم فقها و محدثین و تابعین بصره بوده است[۵]. محمد دو سال مانده از خلافت عثمان متولد شد[۶]. محمد بن سیرین از یک همسر دارای سی فرزند شد که غیر از عبدالله بن محمد هیچ یک باقی نماندند[۷]. محمد پارچه فروش بود و به سبب بدهی که داشت زندانی شد[۸]. در نهم ماه شوال سال صد و ده قمری ـدر حالی که هشتاد و چند سال از عمرش گذشته بودـ درگذشت[۹].
والدین
پدر محمد، سیرین کنیهاش ابو عمره[۱۰] بود، خالد بن ولید او را اسیر نموده و انس او را خرید[۱۱] سیرین از انس بن مالک تقاضای نوشتن پیمان آزادی کرد، انس نپذیرفت. عمر بن خطاب انس را مجبور کرد و گفت باید با آنان پیمان بنویسی و انس پیمان نوشت[۱۲] که کار کند و به تدریج خود را آزاد کند. سپس صاحب فرزندانی نیکو شد که محمد و انس بن سیرین و معبد و یحیی و حفصه و کریمه از آنها هستند[۱۳]. مادر محمد بن سیرین بانویی به نام صفیه و کنیز آزاد شده، ابوبکر بن ابی قحافه بوده است که سه تن از همسران حضرت ختمی مرتبت او را پاک و پاکیزه شمردهاند[۱۴] و به هنگام عقد او هیجده تن از شرکت کنندگان در جنگ بدر و از جمله ابی بن کعب حضور داشتند، ابی بن کعب دعا میکرده است و آنان آمین میگفتهاند[۱۵].
واقعه عین التمر
هنگامی که پوران دختر خسرو پرویز پسر هرمزد پادشاه ایران شد در سرزمینهای اطراف شایع شد که ایران را پادشاهی نیست و آنها از ناچاری به درگاه زنی پناه آوردهاند، دو مرد به نام مثنی بن حارثه شیبانی و سوید بن قطبه عجلی که از قبیله بکر بن وائل بودند، خروج کردند و با لشکری به مرزهای ایران هجوم آوردند و این در زمان خلافت ابوبکر بود، مثنی برای ابوبکر نامه نوشت و از هجوم خود به ایران و پریشانی کار ایرانیان او را آگاه کرد و تقاضا کرد لشکری به یاری او بفرستد، ابوبکر به خالد بن ولید که از جنگ با اهل رده و مرتدان آسوده شده بود، نوشت که به حیره رود و با ایرانیان جنگ کند و مثنی و همراهان او را ضمیمه سپاه خود کند، خالد و مثنی همراه لشکریان خود حرکت کردند و در کنار حیره اردو زدند و مردم حیره در کاخهای سه گانهی خود محاصره شدند و سرانجام با خالد صلح کردند که سالیانه صد هزار درهم به مسلمانان بپردازند.
در این هنگام نامه ابوبکر به دست خالد رسید که به او فرمان داده بود با مسلمانان همراه خود به یاری ابوعبیده جراح به شام برود، خالد جانشینی برای خود در حیره گماشت و خود به سوی انبار حرکت کرد هنگامی که خالد به عین التمر که پادگانی از ایرانیان در آنجا مستقر بود رسید مردی از آنان تیری به عمرو بن زیاد[۱۶] زد و او را کشت[۱۷]، خالد مردم عین التمر را محاصره کرد و آنان را بدون این که امان دهد مجبور به تسلیم شدن کرد مردان را گردن زد و زنان و کودکان را اسیر گرفت، در معبد آنان چهل پسر دید که سرگرم آموختن انجیل بودند آنان را اسیر و بنده کرد و به عنوان غنیمت بر سپاهیان تقسیم نمود یکی از آنان سیرین (شیرین) پدر محمد بن سیرین (دانشمند بزرگ اسلام) و دیگری نصیر پدر محمد بن نصیر (سردار بزرگ اسلام) بود[۱۸].
تقوی
خلف بن هاشم[۱۹] میگوید: به محمد بن سیرین حرمت و احترام و هیأت و سیمای اهل خیر و فروتنی عطا شده بود و هنگامی که مردم وی را میدیدند به یاد خدا میافتادند[۲۰]. مورق عجلی[۲۱] میگفت: فقیهی را به پارسایی محمد بن سیرین و پارسایی را به فقاهت او ندیدم. ابوقلابه[۲۲] گفت: هر جا که میخواهید محمد بن سیرین را با خود ببرید که او را از همهی خودتان پارساتر و خوددارتر خواهید یافت[۲۳]. ابن عون[۲۴] میگوید: محمد بن سیرین پاکدامنترین و پارساترین مردم بود و از همه بیشتر بر نفس خود ترس داشت[۲۵].
اخلاق و رفتار
- از اشعث[۲۶] نقل شده است که هنگامی که در جلسهای نزد محمد بن سیرین مینشستیم، سخن میگفتیم و میشنیدیم و میخندیدیم و از اوضاع و احوال سؤال میشد، پس هنگامی که از چیزی در مورد علم دین و حلال و حرام سؤال میشد، رنگش تغییر میکرد و دگرگون میشد، گویا آن شخص قبلی نیست[۲۷].
- گفته شده محمد بن سیرین یک روز روزه میگرفت و یک روز افطار میکرد و هنگامی که به روزی میرسید که شک میکرد از ماه شعبان است یا از ماه رمضان، آن روز را روزه میگرفت.
- انس بن سیرین نقل میکند که محمد هفت ذکر و دعا داشت هنگامی که از آن اذکار و دعاها در شب فوت میشد روز آنها را میخواند.
- محمد بن سیرین هر روز غسل میکرد[۲۸].
- محمد بن سیرین قرآن را همان گونه که نازل شده بود، قرائت میکرد و از این که در میان قرائت قرآن تکلم کند، اکراه داشت[۲۹].
- محمد بن سیرین میگفت هرگز به هیچ کس، نیکوکار یا فاسق حسادت نکردم[۳۰].
- هنگامی که نزد ابن سیرین از فردی به بدی یاد میشد، او را به بهترین صفاتی که از وی میدانست، یاد میکرد[۳۱].
- ابن سیرین اهل خنده و شوخی بود[۳۲].
- از ابن عون نقل شده که گفت: هرگز در روز عیدی به نزد محمد نرفتیم، مگر این که ما را با حلوای روغن و خرما یا فالوده اطعام میکرد.
- در روز عید از منزل خارج نمیشد، مگر این که زکات فطره را به نحو شایسته به مسجد جامع ارسال میکرد و سپس برای نماز عید خارج میشد[۳۳].
- هنگامی که ابن سیرین مالی را قرض میگرفت آن را وزن میکرد و مهر مینمود و هنگامی که بدهی را پرداخت مینمود به همان وزنه آن را میسنجید، سپس آن را باز میگرداند محمد میگفت: وزن کم و زیاد میشود.
- هنگامی که پول تقلبی به دست ابن سیرین میرسید با آن خرید و فروش نمیکرد و روزی که از دنیا رفت در نزد او پانصد درهم تقلبی بود[۳۴].
نقل حدیث
- محمد بن سیرین میگفت: این علم حدیث احکام دین و آیین است، بنگرید و به هوش باشید که از چه کسی آن را فرا میگیرید.
- ابن عون میگوید: از محمد بن سیرین شنیدم میگفت اگر قرار بود کتابی برای خود انتخاب کنم، همانا رسائل النبی را بر میگزیدم.
- محمد بن سیرین اشکالی در نوشتن حدیث نمیدید به شرط آن که پس از حفظ کردن آن را محو کنند.
- ابن عون گفته است: محمد بن سیرین هرگاه نقل حدیث میکرد، چنان بود که گویی از چیزی میترسد یا پرهیز میکند[۳۵].
- ابن عون میگفت: محمد بن سیرین حدیث را با همان کلمات و حروفی که شنیده بود، نقل میکرد[۳۶].
پانویس
- ↑ کاتب واقدی، محمد بن سعد (230م)؛ الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، ط الاولی، 1410/1990، ج 7، ص 143.
- ↑ الحنبلی الدمشقی، ابن العماد شهاب الدین (1089م)؛ شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، تحقیق: الأرناؤوط، دمشق - بیروت، دار ابن کثیر، ط الأولی، 1406/ 1986، ج 2، ص 54.
- ↑ یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب (292م بعد)؛ تاریخ یعقوبی، بیروت، دار صادر، بی تا، ج 2، ص 292.
- ↑ همان، ص 309.
- ↑ کاتب واقدی، پیشین.
- ↑ ابن کثیر دمشقی، ابوالفداء اسماعیل بن عمر بن کثیر (774م)، البدایة و النهایة، بیروت، دارالفکر، 1407/1986، ج 9، ص 267 و الطبری، ابوجعفر محمد بن جریر؛ تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، ط الثانیه، 1387/1967، ج 11، ص 640.
- ↑ همان و کاتب واقدی، پیشین.
- ↑ ابن عماد حنبلی، پیشین، ج 2، ص 53.
- ↑ ابن کثیر دمشقی، پیشین و ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن (597م)؛ المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، ط الأولی، 1412/1992، ج 7، ص 140.
- ↑ ابن عماد حنبلی، پیشین و کاتب واقدی، پیشین، ج 7، ص 85.
- ↑ ابن کثیر دمشقی، پیشین، ج 9، ص 267.
- ↑ کاتب واقدی، پیشین.
- ↑ ابن کثیر دمشقی، پیشین، ج 9، ص 267.
- ↑ ابن عماد حنبلی، پیشین، ج 2، ص 52.
- ↑ کاتب واقدی، پیشین، ج 7، ص 143.
- ↑ عمرو بن زیاد بن حذیفه بن هشام بن مغیره یکی از سپاهیان لشکر خالد بود.
- ↑ دینوری، ابوحنیفه احمد بن داود الدینوری (282م)؛ الاخبار الطوال، تحقیق عبدالمنعم عامر، مراجعه جمال الدین شیال، قم، منشورات الرضی، 1368ش، ص 112.
- ↑ ابن اثیر، عز الدین علی بن ابی الکرم (630م)؛ الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر - دار بیروت، 1385/1965، ج 2، ص 395.
- ↑ خلف بن هاشم، کنیه اش ابو محمد از محدثین بغداد و از اصحاب قراءات می باشد، عابد، صالح و دانشمند بوده است (ابن عماد حنبلی، پیشین، ج 3، ص 135.
- ↑ ابن کثیر دمشقی، پیشین، ج 9، ص 275.
- ↑ مورق بن مشمرج عجلی کنیه اش ابومعتمر و محدثی مورد اعتماد و عابد بوده است (کاتب واقدی، محمد بن سعد (230م) طبقات، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، انتشارات فرهنگ و اندیشه، 1374ش، ج 7، ص 222).
- ↑ ابوقلابه جرمی نامش عبدالله و نام پدرش زید و محدثی مورد اعتماد و پر حدیث بوده است، (کاتب واقدی، پیشین، ج 7، ص 188).
- ↑ الفسوی، ابویوسف یعقوب بن سفیان الفسوی (277م)؛ المعرفة و التاریخ، تحقیق اکرم ضیاء العمری، بیروت مؤسسه الرسالة، ط الثانیة 1401/ 1981، ج 2، ص 56 و همان ص 146.
- ↑ کنیه اش ابوعون و آزاد کرده و وابستهی عبدالله بن درة بن سراق مزنی و از هواداران عثمان بوده است، او محدثی مورد اعتماد و پرهیزکار و پر حدیث بوده است. (همان، ص 193).
- ↑ ابن کثیر دمشقی، پیشین، ج 9، ص 267.
- ↑ اشعث بن عبدالملک حمرانی کنیه اش ابوهانی و از دانشمندان بصره بوده است (کاتب واقدی، پیشین، ج 7، ص 286).
- ↑ کاتب واقدی، پیشین، ج 7، ص 145.
- ↑ همان، ص 149.
- ↑ همان، ص 150.
- ↑ همان، ص 146 و الفسوی، پیشین، ج 2، ص 57.
- ↑ ابن کثیر دمشقی، پیشین، ج 9، ص 275.
- ↑ کاتب واقدی، پیشین، ج 7، ص 119.
- ↑ همان، ص 150.
- ↑ همان، ص 151.
- ↑ کاتب واقدی، پیشین، ج 7، ص 145.
- ↑ همان، ص 144.