صفاریان: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
(صفحه‌ای تازه حاوی « <div class="references" style="margin: 0px 0px 10px 0px; max-height: 300px; overflow: auto; padding: 3px; font-size:95%; background: #FFA5...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۵۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
<div class="references" style="margin: 0px 0px 10px 0px; max-height: 300px; overflow: auto; padding: 3px; font-size:95%; background: #FFA500; line-height:1.4em; padding-bottom: 7px;"><noinclude>
{{جعبه اطلاعات حزب
[[پرونده:Ambox clock.svg|60px|بندانگشتی|راست]]
| عنوان = صفاریان
<br>
| تصویر = صفاریان.jpg
'''''نویسنده این صفحه در حال ویرایش عمیق است. '''''<br>
| نام = صفاریان
| تاریخ تأسیس = ۲۴۷ قمری
| مؤسس =  یعقوب لیث صفاری
| رهبران = {{فهرست جعبه عمودی |یعقوب لیث صفاری |عمرو بن لیث }}
| اهداف = قیام علیه [[عباسیان]] و ایجاد شرایط مساعد برای رشد [[تشیع]] در شرق [[جمهوری اسلامی ایران|ایران]]
}}
'''صفاریان '''اولین حکومت‌ مستقل ایرانی پس از [[اسلام]] هستند. [[یعقوب لیث صفار]] بنیان‌گذار سلسله صفاریان با تصرف [[نیشابور]] و برانداختن طاهریان حکومت خود را بنا نهاد. روابط یعقوب لیث صفار با [[عباسیان|خلیفه عباسی]] به‌دلایلی مناسب نبود به‌همین جهت نتوانست در [[حجاز]] نفوذ کند.


'''یکی از نویسندگان مداخل ویکی وحدت مشغول ویرایش در این صفحه می باشد. این علامت در اینجا درج گردیده تا نمایانگر لزوم باقی گذاشتن صفحه در حال خود است. لطفا تا زمانی که این علامت را نویسنده کنونی بر نداشته است، از ویرایش این صفحه خودداری نمائید. '''
== سیستان، خاستگاه صفاریان ==
<br>
صَفّاریان از دودمان‌های ایرانی فرمانروای بخش‌هایی از [[ایران]] بودند. پایتخت ایشان شهر زَرَنگ بود و خود را ازنوادگان ساسانیان می‌دانستند که پس از حمله اعراب به [[سیستان]] مهاجرت کرده‌اند.
''آخرین مرتبه این صفحه در
</div>
<div class="wikiInfo">[[پرونده:صفاریان.jpg |جایگزین=صفاریان]]
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |
!نام
!•صفاریان
|-


|
نام قدیم این منطقه زرنگ بوده و نام فعلی آن از نام قبایل سکاها گرفته شده است و به همین دلیل به آن سکستان یا سگستان می‌گفته‌اند، یعنی سرزمین سکاها، از زمانی که اعراب وارد ایران شدند نام برخی از مناطق را تغییر دادند و از آن جمله سگستان بود که به علت وجود نداشتن مخرج حرف «گ» در زبان عربی اعراب سگستان را سجستان تلفظ کردند و بعدها در اثر مرور زمان این کلمه در گویش مردم به سیستان تبدیل شد. البته باید گفت که قبل از اینکه این سرزمین مسکن سکاها باشد، در زمان هخامنشیان یکی از استان‌های شرقی ایران و به نام درانگیانا معروف بوده است.
|}
</div>


=پانویس=
== خصوصیات جغرافیایی ==
منطقه سیستان در قدیم سرزمین وسیعی بوده است که «کشمیر، گردیز، غور، کابل، رُخد، بْست و مناطق دیگری را که امروز قسمتی از [[پاکستان]] و [[افغانستان]] است» را شامل می‌شده و در واقع «سیستان فعلی قسمت کوچکی از آن است.» و «منطقه‌ای را که امروز سیستان می‌نامیم، قسمت شمالی استان [[سیستان و بلوچستان]]» است و اکنون شهر [[زابل]] به عنوان مرکز سیستان شناخته می‌شود.


== وضعیت اجتماعی، سیاسی سیستان مقارن ظهور صفاریان ==
مقارن ظهور مطرح شدن یعقوب لیث به عنوان سر دسته گروهی از [[عیاران]]، سیستان بوسیله [[خوارج]] که پس از شکست‌هایشان از [[خلفای اموی]] و [[عباسی]] به این منطقه آمده بودند، مورد تاخت و تاز و چپاول و غارت واقع شده بود و از سوی دیگر حکومت نیز که مسؤول حفظ نظم و امنیت بود، به دلیل ضعف [[خلفای عباسی]] در [[بغداد]] و [[حکومت طاهریان]] در [[خراسان]]، به هیچوجه نمی‌توانست جلوی اقدامات خوارج را بگیرد و به همین دلیل بود که گروه مطوعه از عیاران و داوطلبان تشکیل شد تا امنیت مردم را تأمین نموده و با خوارج و نا امنی ایجاد شده از سوی آنان مبارزه نمایند و پس از چندی همین گروه مطوعه به رهبری صالح بن نصر ـ که یعقوب نیز در رأس گروهی از عیاران با وی همکاری می‌کرد ـ «ابراهیم بن حضین القوسی حاکم سیستان را که از جانب طاهریان عنوان حکومت داشت … از زرنج بیرون راند.» و بدین ترتیب گروه مطوعه به رهبری صالح قدرت را در سیستان بدست گرفتند.


[[رده:]]
اختلاف یعقوب با رهبران مطوعه و به قدرت رسیدن او: یکی از مشکلاتی که گروه مطوعه در مبارزه خود با خوارج برای مردم ایجاد می‌کردند، این بود که آنها نیز مانند خوارج پس از پیروزی در نبردهایشان دست به چپاول و غارت شهرها می‌زدند و بالاخره به همین دلیل، یعقوب و عده‌ای دیگر «به اظهار مخالفت با صالح»برخاستند و پس از نبرد بین آنها صالح شکست خورده و متواری شد، که البته «پس از اسارت در جنگی دیگر به قتل رسید.» پس از صالح، درهم بن نصر به امارت رسید، ولی چون «بلندپروازی‌های یعقوب که به محدوده ولایت سیستان راضی نمی‌شد، با طبع ملایم و محافظه‌کار او موافق نیامد» خواست تا یعقوب را محدود سازد، ولی یارانش او را تنها گذاشته و به یعقوب پیوستند و درهم به فرمان یعقوب توقیف شد، پس از محبوس شدن درهم بن نصر «مردمان سیستان یعقوب بن اللیث را روز شنبه پنج روز مانده از محرم سنه سبع و اربعین و مایتی» بیعت کردند و بدین ترتیب یعقوب در رأس مطوعه و عیاران در سیستان به امارت رسید.
 
== اصل و نسب صفاریان ==
در مورد اصل و نسب صفاریان به درستی چیزی نمی‌دانیم و آنچه که درباره اجداد یعقوب در بعضی از منابع آمده، شاید ناشی از حس ناسیونالیستی شدید بعضی از مورخین ـ از جمله مؤلف ناشناخته تاریخ سیستان ـ و یا با توجه به رشد و قدرت یابی سریع یعقوب باشد که موجب شده افسانه‌هایی درباره او در بین مردم رایج شود، بهرحال در این مورد مؤلف تاریخ سیستان، یعقوب را با ۱۰ واسطه به [[انوشیروان]] و با ۵۴ واسطه به کیومرث پادشاه افسانه ای ایران باستان می‌رساند. ولی در این مورد خواندمیر مؤلف حبیب السیر با احتیاط می‌نویسد: «در هیچیک از کتب متداوله در باب نسب صفار روایت صحیحی به نظر این ذره احقر نرسیده، اما نوبتی از شهریار ملکشاه یحیی که در زمان دولت سلطان سعید، میرزا حسین که سال‌ها والی ولایت سیستان بود استماع افتاد که می‌گفت نسب من به لیث صفاری می‌رسد و نسب لیث به انوشیروان عادل ملحق می‌گردد.»
 
== وجه تسمیه صفاریان ==
در خصوص وجه تسمیه صفاریان باید گفت که کلمه صفار به معنی رویگر است و چون لیث پدر یعقوب، وحتی خود یعقوب در جوانی، به شغل رویگری اشتغال داشته‌اند، این سلسله را صفاریان خوانده‌اند. گردیزی در این مورد می‌نویسد: «یعقوب … چون به شهر آمد، رویگری اختیار کرد و … ماهی به پانزده درهم مزدور بود.»
 
== حکومت صفاریان ==
یعقوب لیث نخستین امیر این خانواده بود که دولت مستقل اسلامی صفاریان را بنیاد نهاد. لیث سه پسر داشت بنام‌های یعقوب و عمر و علی، هر سه پسران لیث حکومت کردند اما دورهٔ حکومتشان چندان نپایید. یعقوب نیز در اوایل مانند پدر رویگری می‌کرد و هرآنچه بدست می‌آورد جوانمردانه به دوستان و همسالانش ضیافت می‌کرد. چون به سن رشد رسید تعدادی از مردان جمع شده او را به سرداری خود برگزیدند. در سال ۲۳۷ که طاهر بن عبدالله در [[خراسان]] حکومت می‌کرد مردی به نام صالح بن نصر کنانی بر سیستان مستولی شد و یعقوب به خدمت وی در آمد. طاهر که مردی با تدبیر بود صالح بن نصر را از سیستان براند و پس از وی شخصی بنام درهم بن نضر خروج کرد و سیستان را تصرف نمود و سپاهیان طاهر را از سیستان براند. درهم که نتوانست از عهده سپاهیان برآید یعقوب را به سرداری سپاه خویش برگزید. سپاهیان چون ضعف فرماندهی درهم را دیدند از فرماندهی یعقوب اسقبال نمودند.
 
پس از چندی والی خراسان با چاره تدبیر درهم را اسیر کرد و به [[بغداد]] فرستاد. او مدتی در بغداد زندانی بود و پس از آزاد شدن به خدمت [[خلیفه]] در آمد. در این زمان بود که کار یعقوب نیز بالا گرفت و او به دفع خوارج رفت. یعقوب چون مردی با تدبیر و عیار بود تمام یارانش از وی چنان فرمانبرداری می‌کردند که برون از تصور بود. یعقوب بعد از تصرف سیستان رو به خراسان نهاد ولی چیزی نصیبش نشد. یعقوب مردی نبود که بزودی مضمحل شود و بار دیگر در سال ۲۵۳ [[هجری قمری]] رو به خراسان نهاد اما این بار بخت یار او بود. وی شهرهای هرات و پوشنگ را بگرفت و از آنجا رو به کرمان نهاد و گماشته حاکم شیراز در کرمان را بگرفت. پس از آن رو به شیراز نهاده و با حاکم [[فارس]] جنگید و آنجا را نیز تصرف کرد. یعقوب سپس چند نفر از طرفداران خود را با پیشکش‌های گرانبها نزد خلیفهٔ بغداد فرستاد و خود را مطیع خلیفه اعلان کرد.
 
یعقوب در سال ۲۵۷ باز به فارس لشکر کشید و خلیفه المعتمد به وی پیغام داد که ما ملک فارس را به تو نداده‌ایم که تو به آنجا لشکر‌کشی می‌کنی. المؤفق برادر خلیفه که صاحب‌اختیار مملکت بود رسولی نزد یعقوب فرستاد مبنی بر اینکه ولایت بلخ و تخارستان و سیستان مربوط به یعقوب است. یعقوب نیز بلخ را تصرف نموده متوجه کابل شد و والی کابل را اسیر و شهر را تصرف نمود. پس از آن به هرات رفت و از آنجا به نیشاپور و محمد بن طاهر حاکم خراسان را با اتباعش اسیر کرد و به سیستان فرستاد. وی از آنجا روانهٔ [[طبرستان]] شد تا در آنجا با [[حسن بن زید]] علوی بجنگد. حسن درین جنگ شکست خورد و فرار کرد و به سرزمین [[دیلمان]] رفت. یعقوب از[[ساری]] به [[آمل]] رفت و پس از جمع‌آوری خراج یکساله روانهٔ دیلمان شد. در راه در اثر باریدن باران تعداد زیادی از سپاهیانش کشته شدند و او به مدت چهل روز سرگردان میگشت. یعقوب رسولی را نزد خلیفه فرستاد مبنی بر اینکه طبرستان را فتح کرده و حسن را منزوی ساخته است٫ به امید اینکه مورد نظر خلیفه واقع گردد. اما خلیفه حکمی را توسط حاجیان به خراسان فرستاد که چون وی از حکم ما تمرد کرد و به حکومت سیستان بسنده نکرد او را در همه جا لعن کنند.
 
== رسمی‌کردن زبان فارسی ==
در زمان یعقوب لیث زبان فارسی برای اولین بار پس از حمله اعراب زبان رسمی شد و تا حدی از نابودی زبان فارسی و ریشه آن جلوگیری شد به همین دلیل هم گویش فارسی در شرق ایران پاک‌تر و زنده‌تر مانده است. درسیستان بطور غیرمستقیم از ورود کلمات عربی به فارسی جلوگیری شد شاید به همین دلیل است که گویش مردم سیستان شباهت زیادی به فارسی باستان وپهلوی دارد و کلمات عربی خیلی کمتر دیده می‌شود که بیشتر آنها هم ظرف چند سال اخیر از طریق رسانه‌ها وارد شده است.
 
== ترویج مذهب تشیع در ایران ==
سیستانیان از نخستین ایرانیانی بودند که [[مسلمان]] شدند زیرا در دوران [[امپراتوری ساسانی]] سیستان یکی از بزرگ‌ترین و مهم‌ترین ومقدس‌ترین مراکز [[زرتشتیان]] بود واعراب به این مسئله پی برده بودند ودستور ویرانی آتشکده‌ها و کشتار [[موبدان]] [[زرتشتی]] سیستان رادادند که براثر این اقدام سیستان یکپارچه مسلمان گشت وبا بوجود آمدن رهبران [[تشیع]] درسیستان مذهب تشیع بشدت ترویج یافت ودر زمان حکومت صفاریان یعقوب لیث که مردی [[شیعه]] متعصب بود بر ترویج مذهب تشیع سرعت بخشید ومذهب تشیع درسیستان-قهستان-[[کرمان]]-یزد وحتی قسمت‌هایی از فارس برتری یافت وبه گفته برخی از محققین مذهب تشیع مذهب غالب بلوچستان بوده است که جمعیت شیعه بر اثر دوربودن بلوچستان از مراکز تشیع ونزدیک بودن به مراکز وهابیت وهمچنین عوامل طبیعی ومهاجرت طوایف [[سنی]] به بلوچستان باعث غلبه [[مذهب تسنن]] درقرون اخیر شده است بطوریکه وجود [[زیارتگاه]]‌های مورد تقدس [[شیعیان]] نیز بر آن گواه است.
 
==فرمانروایان صفاری==
#یعقوب بن لیث صفاری
#عمرو بن لیث صفاری
#علی بن لیث صفاری
#طاهر بن محمد بن لیث صفاری
#خلف بن احمد
 
==منابع==
[https://tarikhema.org/ancient/iran/22654/%D8%AD%DA%A9%D9%88%D9%85%D8%AA-%D8%B5%D9%81%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D9%86/ برگرفته از سایت حکومت صفاریان - تاریخ ما]
 
[[رده:تاریخ]]
[[رده:حکومت‌ها]]
[[رده:ایران]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۰ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۹:۲۸

صفاریان
صفاریان.jpg
نام حزبصفاریان
مؤسسیعقوب لیث صفاری
رهبران
  • یعقوب لیث صفاری
  • عمرو بن لیث
اهدافقیام علیه عباسیان و ایجاد شرایط مساعد برای رشد تشیع در شرق ایران

صفاریان اولین حکومت‌ مستقل ایرانی پس از اسلام هستند. یعقوب لیث صفار بنیان‌گذار سلسله صفاریان با تصرف نیشابور و برانداختن طاهریان حکومت خود را بنا نهاد. روابط یعقوب لیث صفار با خلیفه عباسی به‌دلایلی مناسب نبود به‌همین جهت نتوانست در حجاز نفوذ کند.

سیستان، خاستگاه صفاریان

صَفّاریان از دودمان‌های ایرانی فرمانروای بخش‌هایی از ایران بودند. پایتخت ایشان شهر زَرَنگ بود و خود را ازنوادگان ساسانیان می‌دانستند که پس از حمله اعراب به سیستان مهاجرت کرده‌اند.

نام قدیم این منطقه زرنگ بوده و نام فعلی آن از نام قبایل سکاها گرفته شده است و به همین دلیل به آن سکستان یا سگستان می‌گفته‌اند، یعنی سرزمین سکاها، از زمانی که اعراب وارد ایران شدند نام برخی از مناطق را تغییر دادند و از آن جمله سگستان بود که به علت وجود نداشتن مخرج حرف «گ» در زبان عربی اعراب سگستان را سجستان تلفظ کردند و بعدها در اثر مرور زمان این کلمه در گویش مردم به سیستان تبدیل شد. البته باید گفت که قبل از اینکه این سرزمین مسکن سکاها باشد، در زمان هخامنشیان یکی از استان‌های شرقی ایران و به نام درانگیانا معروف بوده است.

خصوصیات جغرافیایی

منطقه سیستان در قدیم سرزمین وسیعی بوده است که «کشمیر، گردیز، غور، کابل، رُخد، بْست و مناطق دیگری را که امروز قسمتی از پاکستان و افغانستان است» را شامل می‌شده و در واقع «سیستان فعلی قسمت کوچکی از آن است.» و «منطقه‌ای را که امروز سیستان می‌نامیم، قسمت شمالی استان سیستان و بلوچستان» است و اکنون شهر زابل به عنوان مرکز سیستان شناخته می‌شود.

وضعیت اجتماعی، سیاسی سیستان مقارن ظهور صفاریان

مقارن ظهور مطرح شدن یعقوب لیث به عنوان سر دسته گروهی از عیاران، سیستان بوسیله خوارج که پس از شکست‌هایشان از خلفای اموی و عباسی به این منطقه آمده بودند، مورد تاخت و تاز و چپاول و غارت واقع شده بود و از سوی دیگر حکومت نیز که مسؤول حفظ نظم و امنیت بود، به دلیل ضعف خلفای عباسی در بغداد و حکومت طاهریان در خراسان، به هیچوجه نمی‌توانست جلوی اقدامات خوارج را بگیرد و به همین دلیل بود که گروه مطوعه از عیاران و داوطلبان تشکیل شد تا امنیت مردم را تأمین نموده و با خوارج و نا امنی ایجاد شده از سوی آنان مبارزه نمایند و پس از چندی همین گروه مطوعه به رهبری صالح بن نصر ـ که یعقوب نیز در رأس گروهی از عیاران با وی همکاری می‌کرد ـ «ابراهیم بن حضین القوسی حاکم سیستان را که از جانب طاهریان عنوان حکومت داشت … از زرنج بیرون راند.» و بدین ترتیب گروه مطوعه به رهبری صالح قدرت را در سیستان بدست گرفتند.

اختلاف یعقوب با رهبران مطوعه و به قدرت رسیدن او: یکی از مشکلاتی که گروه مطوعه در مبارزه خود با خوارج برای مردم ایجاد می‌کردند، این بود که آنها نیز مانند خوارج پس از پیروزی در نبردهایشان دست به چپاول و غارت شهرها می‌زدند و بالاخره به همین دلیل، یعقوب و عده‌ای دیگر «به اظهار مخالفت با صالح»برخاستند و پس از نبرد بین آنها صالح شکست خورده و متواری شد، که البته «پس از اسارت در جنگی دیگر به قتل رسید.» پس از صالح، درهم بن نصر به امارت رسید، ولی چون «بلندپروازی‌های یعقوب که به محدوده ولایت سیستان راضی نمی‌شد، با طبع ملایم و محافظه‌کار او موافق نیامد» خواست تا یعقوب را محدود سازد، ولی یارانش او را تنها گذاشته و به یعقوب پیوستند و درهم به فرمان یعقوب توقیف شد، پس از محبوس شدن درهم بن نصر «مردمان سیستان یعقوب بن اللیث را روز شنبه پنج روز مانده از محرم سنه سبع و اربعین و مایتی» بیعت کردند و بدین ترتیب یعقوب در رأس مطوعه و عیاران در سیستان به امارت رسید.

اصل و نسب صفاریان

در مورد اصل و نسب صفاریان به درستی چیزی نمی‌دانیم و آنچه که درباره اجداد یعقوب در بعضی از منابع آمده، شاید ناشی از حس ناسیونالیستی شدید بعضی از مورخین ـ از جمله مؤلف ناشناخته تاریخ سیستان ـ و یا با توجه به رشد و قدرت یابی سریع یعقوب باشد که موجب شده افسانه‌هایی درباره او در بین مردم رایج شود، بهرحال در این مورد مؤلف تاریخ سیستان، یعقوب را با ۱۰ واسطه به انوشیروان و با ۵۴ واسطه به کیومرث پادشاه افسانه ای ایران باستان می‌رساند. ولی در این مورد خواندمیر مؤلف حبیب السیر با احتیاط می‌نویسد: «در هیچیک از کتب متداوله در باب نسب صفار روایت صحیحی به نظر این ذره احقر نرسیده، اما نوبتی از شهریار ملکشاه یحیی که در زمان دولت سلطان سعید، میرزا حسین که سال‌ها والی ولایت سیستان بود استماع افتاد که می‌گفت نسب من به لیث صفاری می‌رسد و نسب لیث به انوشیروان عادل ملحق می‌گردد.»

وجه تسمیه صفاریان

در خصوص وجه تسمیه صفاریان باید گفت که کلمه صفار به معنی رویگر است و چون لیث پدر یعقوب، وحتی خود یعقوب در جوانی، به شغل رویگری اشتغال داشته‌اند، این سلسله را صفاریان خوانده‌اند. گردیزی در این مورد می‌نویسد: «یعقوب … چون به شهر آمد، رویگری اختیار کرد و … ماهی به پانزده درهم مزدور بود.»

حکومت صفاریان

یعقوب لیث نخستین امیر این خانواده بود که دولت مستقل اسلامی صفاریان را بنیاد نهاد. لیث سه پسر داشت بنام‌های یعقوب و عمر و علی، هر سه پسران لیث حکومت کردند اما دورهٔ حکومتشان چندان نپایید. یعقوب نیز در اوایل مانند پدر رویگری می‌کرد و هرآنچه بدست می‌آورد جوانمردانه به دوستان و همسالانش ضیافت می‌کرد. چون به سن رشد رسید تعدادی از مردان جمع شده او را به سرداری خود برگزیدند. در سال ۲۳۷ که طاهر بن عبدالله در خراسان حکومت می‌کرد مردی به نام صالح بن نصر کنانی بر سیستان مستولی شد و یعقوب به خدمت وی در آمد. طاهر که مردی با تدبیر بود صالح بن نصر را از سیستان براند و پس از وی شخصی بنام درهم بن نضر خروج کرد و سیستان را تصرف نمود و سپاهیان طاهر را از سیستان براند. درهم که نتوانست از عهده سپاهیان برآید یعقوب را به سرداری سپاه خویش برگزید. سپاهیان چون ضعف فرماندهی درهم را دیدند از فرماندهی یعقوب اسقبال نمودند.

پس از چندی والی خراسان با چاره تدبیر درهم را اسیر کرد و به بغداد فرستاد. او مدتی در بغداد زندانی بود و پس از آزاد شدن به خدمت خلیفه در آمد. در این زمان بود که کار یعقوب نیز بالا گرفت و او به دفع خوارج رفت. یعقوب چون مردی با تدبیر و عیار بود تمام یارانش از وی چنان فرمانبرداری می‌کردند که برون از تصور بود. یعقوب بعد از تصرف سیستان رو به خراسان نهاد ولی چیزی نصیبش نشد. یعقوب مردی نبود که بزودی مضمحل شود و بار دیگر در سال ۲۵۳ هجری قمری رو به خراسان نهاد اما این بار بخت یار او بود. وی شهرهای هرات و پوشنگ را بگرفت و از آنجا رو به کرمان نهاد و گماشته حاکم شیراز در کرمان را بگرفت. پس از آن رو به شیراز نهاده و با حاکم فارس جنگید و آنجا را نیز تصرف کرد. یعقوب سپس چند نفر از طرفداران خود را با پیشکش‌های گرانبها نزد خلیفهٔ بغداد فرستاد و خود را مطیع خلیفه اعلان کرد.

یعقوب در سال ۲۵۷ باز به فارس لشکر کشید و خلیفه المعتمد به وی پیغام داد که ما ملک فارس را به تو نداده‌ایم که تو به آنجا لشکر‌کشی می‌کنی. المؤفق برادر خلیفه که صاحب‌اختیار مملکت بود رسولی نزد یعقوب فرستاد مبنی بر اینکه ولایت بلخ و تخارستان و سیستان مربوط به یعقوب است. یعقوب نیز بلخ را تصرف نموده متوجه کابل شد و والی کابل را اسیر و شهر را تصرف نمود. پس از آن به هرات رفت و از آنجا به نیشاپور و محمد بن طاهر حاکم خراسان را با اتباعش اسیر کرد و به سیستان فرستاد. وی از آنجا روانهٔ طبرستان شد تا در آنجا با حسن بن زید علوی بجنگد. حسن درین جنگ شکست خورد و فرار کرد و به سرزمین دیلمان رفت. یعقوب ازساری به آمل رفت و پس از جمع‌آوری خراج یکساله روانهٔ دیلمان شد. در راه در اثر باریدن باران تعداد زیادی از سپاهیانش کشته شدند و او به مدت چهل روز سرگردان میگشت. یعقوب رسولی را نزد خلیفه فرستاد مبنی بر اینکه طبرستان را فتح کرده و حسن را منزوی ساخته است٫ به امید اینکه مورد نظر خلیفه واقع گردد. اما خلیفه حکمی را توسط حاجیان به خراسان فرستاد که چون وی از حکم ما تمرد کرد و به حکومت سیستان بسنده نکرد او را در همه جا لعن کنند.

رسمی‌کردن زبان فارسی

در زمان یعقوب لیث زبان فارسی برای اولین بار پس از حمله اعراب زبان رسمی شد و تا حدی از نابودی زبان فارسی و ریشه آن جلوگیری شد به همین دلیل هم گویش فارسی در شرق ایران پاک‌تر و زنده‌تر مانده است. درسیستان بطور غیرمستقیم از ورود کلمات عربی به فارسی جلوگیری شد شاید به همین دلیل است که گویش مردم سیستان شباهت زیادی به فارسی باستان وپهلوی دارد و کلمات عربی خیلی کمتر دیده می‌شود که بیشتر آنها هم ظرف چند سال اخیر از طریق رسانه‌ها وارد شده است.

ترویج مذهب تشیع در ایران

سیستانیان از نخستین ایرانیانی بودند که مسلمان شدند زیرا در دوران امپراتوری ساسانی سیستان یکی از بزرگ‌ترین و مهم‌ترین ومقدس‌ترین مراکز زرتشتیان بود واعراب به این مسئله پی برده بودند ودستور ویرانی آتشکده‌ها و کشتار موبدان زرتشتی سیستان رادادند که براثر این اقدام سیستان یکپارچه مسلمان گشت وبا بوجود آمدن رهبران تشیع درسیستان مذهب تشیع بشدت ترویج یافت ودر زمان حکومت صفاریان یعقوب لیث که مردی شیعه متعصب بود بر ترویج مذهب تشیع سرعت بخشید ومذهب تشیع درسیستان-قهستان-کرمان-یزد وحتی قسمت‌هایی از فارس برتری یافت وبه گفته برخی از محققین مذهب تشیع مذهب غالب بلوچستان بوده است که جمعیت شیعه بر اثر دوربودن بلوچستان از مراکز تشیع ونزدیک بودن به مراکز وهابیت وهمچنین عوامل طبیعی ومهاجرت طوایف سنی به بلوچستان باعث غلبه مذهب تسنن درقرون اخیر شده است بطوریکه وجود زیارتگاه‌های مورد تقدس شیعیان نیز بر آن گواه است.

فرمانروایان صفاری

  1. یعقوب بن لیث صفاری
  2. عمرو بن لیث صفاری
  3. علی بن لیث صفاری
  4. طاهر بن محمد بن لیث صفاری
  5. خلف بن احمد

منابع

برگرفته از سایت حکومت صفاریان - تاریخ ما