المیزان فی تفسیر القرآن (کتاب): تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۹: خط ۳۹:
ویژگی مهم این تفسیر، به کارگیری [[تفسیر قرآن به قرآن]] به آن معنای خاص خود، یعنی خود بسنده بودن قرآن در فهم و تفسیر است. این روش در کار ایشان، تنها در کنار هم گذاشتن آیات، برای درک معنای واژه خلاصه نمی‌شود، بلکه موضوعات مشابه و مشترک در سوره‌های مختلف را کنار یکدیگر قرار می‌دهد و برای درک پیام آیه، از موارد دیگر کمک نمی‌گیرد.  
ویژگی مهم این تفسیر، به کارگیری [[تفسیر قرآن به قرآن]] به آن معنای خاص خود، یعنی خود بسنده بودن قرآن در فهم و تفسیر است. این روش در کار ایشان، تنها در کنار هم گذاشتن آیات، برای درک معنای واژه خلاصه نمی‌شود، بلکه موضوعات مشابه و مشترک در سوره‌های مختلف را کنار یکدیگر قرار می‌دهد و برای درک پیام آیه، از موارد دیگر کمک نمی‌گیرد.  
   
   
[[علامه طباطبایی]]، در آغاز تفسیر، مقدمه‌ای نگاشته و در آن نگاهی اجمالی به سیر تطور تفسیر و روش‌های آن دارد. در این مقدمه دیدگاه خود را درباره تفسیر و چگونگی برخورد با آن و تفاوت کلی این برخورد با روش گروهی از اخباری مسلکان و [[حشویه]] که قرآن را از حجیت ساقط می‌کنند و تفسیر را تنها از زاویه [[حدیث]] قابل استناد می‌دانند و حتی گاه می‌گویند قرآن قابل فهم برای ما نیست، نگاهی انتقادی می‌اندازد و به دلایلی که بر می‌شمارد آن را رد می‌کند. در پایان این مقدمه، روش خود را بازگو می‌کند. ایشان روش [[اهل بیت (ع)|اهل‌بیت (علیهم السلام)]] را در تفسیر قرآن به قرآن می‌داند و در این زمینه به نمونه‌هایی از تفسیر اهل بیت (ع) در جای جای کتاب ارجاع می‌دهد.  
[[علامه طباطبایی]]، در آغاز تفسیر، مقدمه‌ای نگاشته و در آن نگاهی اجمالی به سیر تطور تفسیر و روش‌های آن دارد. در این مقدمه دیدگاه خود را درباره تفسیر و چگونگی برخورد با آن و تفاوت کلی این برخورد با روش گروهی از اخباری مسلکان و [[حشویه]] که قرآن را از حجیت ساقط می‌کنند و تفسیر را تنها از زاویه [[حدیث]] قابل استناد می‌دانند و حتی گاه می‌گویند قرآن قابل فهم برای ما نیست، نگاهی انتقادی می‌اندازد و به دلایلی که بر می‌شمارد آن را رد می‌کند. در پایان این مقدمه، روش خود را بازگو می‌کند. ایشان روش [[اهل‌بیت (علیهم السلام)|اهل‌بیت (علیهم السلام)]] را در تفسیر قرآن به قرآن می‌داند و در این زمینه به نمونه‌هایی از تفسیر اهل‌بیت (علیهم السلام) در جای جای کتاب ارجاع می‌دهد.  
   
   
از ویژگی‌های بسیار بارز طباطبایی، اهتمام به عقل و ارزشمندی آن در فرهنگ دینی است. علامه، خود، در تحلیل جایگاه عقل و اهمیت آن در شریعت چنین می‌گوید:
از ویژگی‌های بسیار بارز طباطبایی، اهتمام به عقل و ارزشمندی آن در فرهنگ دینی است. علامه، خود، در تحلیل جایگاه عقل و اهمیت آن در شریعت چنین می‌گوید:
خط ۴۷: خط ۴۷:
نکته دیگر کاوش‌های عقلی و عقل‌گرایی‌های او است. علامه با عقل و برهان به سراغ مسائل و شبهات می‌رود و موشکافانه جنبه‌های مختلف را بررسی می‌کند. این موضوع حتی در تحلیل‌های تاریخی و حدیثی او مشهود است. تأملات عقلی این فرزانه در تحلیل و تفسیر قضایای اسلامی، اعم از مسائل فلسفی، اجتماعی و اخلاقی نیاز به بیان ندارد. کمتر مسال‌های است که از چشم تیزبین، ذهن نقاد و عقل وقاد وی دور مانده و مورد ارزیابی دقیق قرار نگرفته باشد<ref>عقل‌گرایی و موشکافی های دقیق تنها مورد تعجب دانشمندان شیعه قرار نگرفته است، بلکه از نظر قرآن پژوهانی چون دکتر «فهد الرومی» از علمای «سلفی مذهبه کشور عربستان در کتاب «اتجاهات التفسیر فی القرن الرابع عشره»، ج ۱، ص ۲۴۹، مورد ستایش قرار گرفته است. تفصیل این گفتار را نیز می‌توانید در کتاب: «المفسرون حیاتهم و منهجهم»، ذیل بحث از تفسیر المیزان، ملاحظه کنید</ref>.
نکته دیگر کاوش‌های عقلی و عقل‌گرایی‌های او است. علامه با عقل و برهان به سراغ مسائل و شبهات می‌رود و موشکافانه جنبه‌های مختلف را بررسی می‌کند. این موضوع حتی در تحلیل‌های تاریخی و حدیثی او مشهود است. تأملات عقلی این فرزانه در تحلیل و تفسیر قضایای اسلامی، اعم از مسائل فلسفی، اجتماعی و اخلاقی نیاز به بیان ندارد. کمتر مسال‌های است که از چشم تیزبین، ذهن نقاد و عقل وقاد وی دور مانده و مورد ارزیابی دقیق قرار نگرفته باشد<ref>عقل‌گرایی و موشکافی های دقیق تنها مورد تعجب دانشمندان شیعه قرار نگرفته است، بلکه از نظر قرآن پژوهانی چون دکتر «فهد الرومی» از علمای «سلفی مذهبه کشور عربستان در کتاب «اتجاهات التفسیر فی القرن الرابع عشره»، ج ۱، ص ۲۴۹، مورد ستایش قرار گرفته است. تفصیل این گفتار را نیز می‌توانید در کتاب: «المفسرون حیاتهم و منهجهم»، ذیل بحث از تفسیر المیزان، ملاحظه کنید</ref>.
   
   
در تفسیر بارها دیده می‌شود که گویی از تعارض آیه‌ای با آیه دیگر پاسخ می‌دهد. شهدای از تناقض را مطرح و به آن جواب می‌دهد. به عنوان نمونه در آیه: «إِنِّی أُرِیدُ أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمِی وَإِثْمِکَ فَتَکُونَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ وَذَلِکَ جَزَاءُ الظَّالِمِینَ»<ref> سوره مائده، آیه۲۹</ref>. که از زبان‌ هابیل نقل می‌کند که می‌خواهم که تو با اقدام به قتل، [[گناه]] من و گناه خود را بر دوش‌گیری؛ این شبهه را مطرح می‌کند که به دوش کشیدن گناه دیگران هم با عقل ناسازگار است، هم با آیه: «أَلَّا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَی»<ref>سوره نجم، آیه ۲۸</ref> هیچ باربرداری بار گناه دیگری را به دوش نمی‌کشد.  
در تفسیر بارها دیده می‌شود که گویی از تعارض آیه‌ای با آیه دیگر پاسخ می‌دهد. شهدای از تناقض را مطرح و به آن جواب می‌دهد. به عنوان نمونه در آیه: «إِنِّی أُرِیدُ أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمِی وَإِثْمِکَ فَتَکُونَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ وَذَلِکَ جَزَاءُ الظَّالِمِینَ»<ref> سوره مائده، آیه۲۹.</ref>. که از زبان‌ هابیل نقل می‌کند که می‌خواهم که تو با اقدام به قتل، [[گناه]] من و گناه خود را بر دوش‌گیری؛ این شبهه را مطرح می‌کند که به دوش کشیدن گناه دیگران هم با عقل ناسازگار است، هم با آیه: «أَلَّا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَی»<ref>سوره نجم، آیه .۲۸</ref> هیچ باربرداری بار گناه دیگری را به دوش نمی‌کشد.  


لذا پاسخ می‌دهد که مخالفت با عقل نظری مشکل دارد، چون تنافی با احکام عقل عملی مشکلی ندارد. گاهی براساس مصالح اجتماعی، جامعه حقوقی بدهی‌های مقتول را به عهده قاتل می‌گذارد. با آیه هم تنافی ندارد، زیرا می‌توان اعتبار کرد که گناهان مقتول به حساب قاتل گذارده شود، یعنی قاتل با کار خود گناهان مقتول را از آن خویش کرده و در حقیقت به سزای گناهان خود مؤاخذه می‌شود<ref> المیزان، ج ۵، صص ۳۰۴-۳۰۵</ref>.
لذا پاسخ می‌دهد که مخالفت با عقل نظری مشکل دارد، چون تنافی با احکام عقل عملی مشکلی ندارد. گاهی براساس مصالح اجتماعی، جامعه حقوقی بدهی‌های مقتول را به عهده قاتل می‌گذارد. با آیه هم تنافی ندارد، زیرا می‌توان اعتبار کرد که گناهان مقتول به حساب قاتل گذارده شود، یعنی قاتل با کار خود گناهان مقتول را از آن خویش کرده و در حقیقت به سزای گناهان خود مؤاخذه می‌شود<ref> المیزان، ج ۵، ص ۳۰۴-۳۰۵.</ref>.
   
   
یکی از ابعاد چشمگیر المیزان، جامعه‌گرایی تفسیر است. بی‌گمان این خصیصه برخاسته از اندیشه و گرایش‌های اجتماعی مؤلف آن است. این گرایش نه تنها در تفسیرهای پیشینیان مورد توجه نبوده؛ بلکه در میان مفسرین معاصر کسانی هستند که به این موضوع بهای لازم را نداده‌اند و تنها در محدوده تبیین کلام [[وحی]] از منظر فردی و لوازم آن بحث کرده‌اند. علامه در تفسیر مباحثی همچون [[حکومت]]، [[آزادی]]، عدالت اجتماعی، نظم اجتماعی، [[مشکلات امت اسلامی]]، علل عقب‌ماندگی مسلمانان، حقوق زن، تنظیم حیات اجتماعی و . . . را مطرح کرده است که نشان می‌دهد ایشان به مسائل اجتماعی بهای لازم را می‌دهد و به قرآن تنها از بعد فردی نگاه نمی‌کند.  
یکی از ابعاد چشمگیر المیزان، جامعه‌گرایی تفسیر است. بی‌گمان این خصیصه برخاسته از اندیشه و گرایش‌های اجتماعی مؤلف آن است. این گرایش نه تنها در تفسیرهای پیشینیان مورد توجه نبوده؛ بلکه در میان مفسرین معاصر کسانی هستند که به این موضوع بهای لازم را نداده‌اند و تنها در محدوده تبیین کلام [[وحی]] از منظر فردی و لوازم آن بحث کرده‌اند. علامه در تفسیر مباحثی همچون [[حکومت]]، [[آزادی]]، عدالت اجتماعی، نظم اجتماعی، [[مشکلات امت اسلامی]]، علل عقب‌ماندگی مسلمانان، حقوق زن، تنظیم حیات اجتماعی و . . . را مطرح کرده است که نشان می‌دهد ایشان به مسائل اجتماعی بهای لازم را می‌دهد و به قرآن تنها از بعد فردی نگاه نمی‌کند.  
خط ۵۶: خط ۵۶:
از مسائل بارز در تفسیر المیزان، توجه به شبهات و اشکالات مخالفان و نقد و بررسی آنها است. گرچه شبهات کلامی [[اشاعره]] و [[معتزله]] و [[مرجثه]] و دیگر فرقه‌های مذهبی اسلام مورد توجه علامه بوده است، اما عنایت اساسی وی به شبهات مادی‌گرایان و مستشرقین و پاسخ به آنها بوده است. در همین راستا یکی از بحث‌های ایشان، شبهه تعارض علم و دین، یا تعارض [[عقل]] و دین است که از سوی گروهی از فلاسفه غرب و روشنفکران خودی مطرح گردیده و در مناسبت‌های مختلف، به این موضوع حساسیت نشان داده است.  
از مسائل بارز در تفسیر المیزان، توجه به شبهات و اشکالات مخالفان و نقد و بررسی آنها است. گرچه شبهات کلامی [[اشاعره]] و [[معتزله]] و [[مرجثه]] و دیگر فرقه‌های مذهبی اسلام مورد توجه علامه بوده است، اما عنایت اساسی وی به شبهات مادی‌گرایان و مستشرقین و پاسخ به آنها بوده است. در همین راستا یکی از بحث‌های ایشان، شبهه تعارض علم و دین، یا تعارض [[عقل]] و دین است که از سوی گروهی از فلاسفه غرب و روشنفکران خودی مطرح گردیده و در مناسبت‌های مختلف، به این موضوع حساسیت نشان داده است.  
   
   
از دیگر نکات قابل توجه این تفسیر، تلاش برای انطباق دین با تحولات زمان است. مرحوم علامه، گرچه کتاب مستقلی در باب اسلام و احتیاجات واقعی عصر نگاشته است و رابطه احکام ثابت و متغیر را بازگو می‌کند، اما در این تفسیر نیز بخشی از مباحث خود را به این موضوع اختصاص می‌دهد و مطالبی در جامعیت دستورات دینی مطرح می‌کند. وی معتقد است: قرآن مشتمل بر جمیع علم و معارف است و می‌تواند پاسخگوی نیازهای معرفتی و هدایتی انسان باشد<ref>درباره اندیشه اجتماعی این تفسیر با تفصیل بیشتر نگاه کنید: ایازی، سید محمدعلی، اندیشه اجتماعی در تفسیر المیزان، مجله مبین شماره ۲، ص۸ (پیش شمار). همچنین درباره دیدگاه علامه در مسأله جامعیت به کتاب این نویسنده جامعیت قرآن، ص ۱۰۴، انتشارات کتاب مبین، مراجعه کنید.</ref>.
از دیگر نکات قابل توجه این تفسیر، تلاش برای انطباق دین با تحولات زمان است. مرحوم علامه، گرچه کتاب مستقلی در باب اسلام و احتیاجات واقعی عصر نگاشته است و رابطه احکام ثابت و متغیر را بازگو می‌کند، اما در این تفسیر نیز بخشی از مباحث خود را به این موضوع اختصاص می‌دهد و مطالبی در جامعیت دستورات دینی مطرح می‌کند. وی معتقد است: قرآن مشتمل بر جمیع علم و معارف است و می‌تواند پاسخگوی نیازهای معرفتی و هدایتی انسان باشد<ref>درباره اندیشه اجتماعی این تفسیر با تفصیل بیشتر نگاه کنید: ایازی، سید محمدعلی، اندیشه اجتماعی در تفسیر المیزان، مجله مبین شماره ۲، ص ۸ (پیش شماره). همچنین درباره دیدگاه علامه در مسأله جامعیت به کتاب این نویسنده جامعیت قرآن، ص ۱۰۴، انتشارات کتاب مبین، مراجعه کنید.</ref>.
   
   
یکی از جنبه‌های دیگر تفسیر، عنایت به بحث‌های کلامی است. شیوه علامه در این مباحث، بر اساس تحقیق و تتبع و ارائه برهان و استدلال در جهت اقناع مخاطب و بیان کلام وحی به زبان دیگر است، که رعایت جانب انصاف و پرهیز از تعصب، از نمونه‌های روشن آن است. بدین جهت، انگیزه علامه در نقل مباحث فلسفی در تفسیر معنای خاصی دارد. زیرا کسی که در مقام اثبات هماهنگی عقل و دین است، ناچار است که به تناسب از اندیشه‌های بشری و قواعد فلسفی کمک بگیرد و به این دسته از مباحث بپردازد.  
یکی از جنبه‌های دیگر تفسیر، عنایت به بحث‌های کلامی است. شیوه علامه در این مباحث، بر اساس تحقیق و تتبع و ارائه برهان و استدلال در جهت اقناع مخاطب و بیان کلام وحی به زبان دیگر است، که رعایت جانب انصاف و پرهیز از تعصب، از نمونه‌های روشن آن است. بدین جهت، انگیزه علامه در نقل مباحث فلسفی در تفسیر معنای خاصی دارد. زیرا کسی که در مقام اثبات هماهنگی عقل و دین است، ناچار است که به تناسب از اندیشه‌های بشری و قواعد فلسفی کمک بگیرد و به این دسته از مباحث بپردازد.  
   
   
به عنوان نمونه، در پاسخ به این شبهه عقلی که اگر کسی گناهی بزرگ انجام داد، چرا عذاب او جاودان خواهد بود و چرا خدا فرموده است: «وَقَالَ الَّذِینَ اتَّبَعُوا لَوْ أَنَّ لَنَا کَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ کَمَا تَبَرَّءُوا مِنَّا کَذَلِکَ یُرِیهِمُ اللَّهُ أَعْمَالَهُمْ حَسَرَاتٍ عَلَیْهِمْ وَمَا هُمْ بِخَارِجِینَ مِنَ النَّارِ»<ref>سوره بقره، آیه ۱۶۷</ref> آنها را از جهنم بیرون نمی‌بریم. ایشان نخست دلیل جاودانگی عذاب را از آیات و روایات بیان می‌کند، آنگاه به تحلیل عقلی روی می‌آورد و در نهایت بر اساس مشی حکمت متعالیه از [[معاد]]، تحلیلی فلسفی ارائه می‌دهد و می‌گوید: اگر می‌گوییم خدا چنین کسی را به عذاب دائمی عذاب می‌کند، مانند این است که بگوییم خدا به آتش سوزندگی می‌دهد، نفس گناه عذاب است. بنابراین عذاب الهی به معنای انتقام گرفتن نیست، بلکه به معنای اثربخشی قابلیت و استعداد شخص گناهکار است. وانگهی اینکه اشکال‌کننده گفته عذاب در صورتی رنج‌آور است که با طبع آدمی ناسازگار باشد؛ چه بسا اثر یک پدیده با طبع آدمی سازگار است، یعنی به سهولت از آن صادر می‌شود و قسری هم نیست، ولی آن اثر ناخوشایند و رنج آور است، مانند کسی که دچار کابوس می‌شود و طبع او به سهولت صورت‌های دهشتناک برای او پدید می‌آید و او از آنها رنج می‌برد<ref>المیزان، ج ۱، صص ۴۱۲-۴۱۵</ref>.
به عنوان نمونه، در پاسخ به این شبهه عقلی که اگر کسی گناهی بزرگ انجام داد، چرا عذاب او جاودان خواهد بود و چرا خدا فرموده است: «وَقَالَ الَّذِینَ اتَّبَعُوا لَوْ أَنَّ لَنَا کَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ کَمَا تَبَرَّءُوا مِنَّا کَذَلِکَ یُرِیهِمُ اللَّهُ أَعْمَالَهُمْ حَسَرَاتٍ عَلَیْهِمْ وَمَا هُمْ بِخَارِجِینَ مِنَ النَّارِ»<ref>سوره بقره، آیه ۱۶۷.</ref> آنها را از جهنم بیرون نمی‌بریم. ایشان نخست دلیل جاودانگی عذاب را از آیات و روایات بیان می‌کند، آنگاه به تحلیل عقلی روی می‌آورد و در نهایت بر اساس مشی حکمت متعالیه از [[معاد]]، تحلیلی فلسفی ارائه می‌دهد و می‌گوید: اگر می‌گوییم خدا چنین کسی را به عذاب دائمی عذاب می‌کند، مانند این است که بگوییم خدا به آتش سوزندگی می‌دهد، نفس گناه عذاب است. بنابراین عذاب الهی به معنای انتقام گرفتن نیست، بلکه به معنای اثربخشی قابلیت و استعداد شخص گناهکار است. وانگهی اینکه اشکال‌کننده گفته عذاب در صورتی رنج‌آور است که با طبع آدمی ناسازگار باشد؛ چه بسا اثر یک پدیده با طبع آدمی سازگار است، یعنی به سهولت از آن صادر می‌شود و قسری هم نیست، ولی آن اثر ناخوشایند و رنج آور است، مانند کسی که دچار کابوس می‌شود و طبع او به سهولت صورت‌های دهشتناک برای او پدید می‌آید و او از آنها رنج می‌برد<ref>المیزان، ج ۱، ص ۴۱۲-۴۱۵.</ref>.
   
   
بنابراین علامه فیلسوف در زمینه طرح مباحث فلسفی نقل مباحث با هوشیاری برای دفاع از حریم وحی است. او هیچ گاه اصالت و اولویتی به مباحث علمی و فلسفی نمی‌دهد، از اصطلاحات آن در تفسیر استفاده نمی‌کند، گرچه در پرتو عقل و قواعد علمی به رهیافت‌های خوبی اشاره می‌کند.  
بنابراین علامه فیلسوف در زمینه طرح مباحث فلسفی نقل مباحث با هوشیاری برای دفاع از حریم وحی است. او هیچ گاه اصالت و اولویتی به مباحث علمی و فلسفی نمی‌دهد، از اصطلاحات آن در تفسیر استفاده نمی‌کند، گرچه در پرتو عقل و قواعد علمی به رهیافت‌های خوبی اشاره می‌کند.  
خط ۶۸: خط ۶۸:
درباره تفسیر المیزان کارهای گوناگونی انجام شده است. این تفسیر به زبان فارسی، [[انگلیسی]] و [[اردو]] ترجمه شده، سه نوع فهرست فارسی و عربی تهیه گردیده، پژوهش‌های تحلیلی و انتقادی گوناگون تفسیری درباره این کتاب انجام شده؛ و اخیرا وجیزه ای در یک جلد (خلاصه شرح‌های بیانی المیزان) به نام خلاصة المیزان در بیروت به چاپ رسیده است.  
درباره تفسیر المیزان کارهای گوناگونی انجام شده است. این تفسیر به زبان فارسی، [[انگلیسی]] و [[اردو]] ترجمه شده، سه نوع فهرست فارسی و عربی تهیه گردیده، پژوهش‌های تحلیلی و انتقادی گوناگون تفسیری درباره این کتاب انجام شده؛ و اخیرا وجیزه ای در یک جلد (خلاصه شرح‌های بیانی المیزان) به نام خلاصة المیزان در بیروت به چاپ رسیده است.  
   
   
آقای الیاس کلانتری تمام تفسیر را با نام «مختصر المیزان» خلاصه کرده است<ref>درباره روش کاری آقای کلانتری نگاه کنید: مجله بینات، شماره ۶، ص۱۸۴</ref>. البته کارهای متنوع دیگری در زمینه استخراج مباحث موضوعی، چون مباحث توحید، نبوت، معاد و امامت به صورت مستقل انجام شده که همه اینها نشان‌دهنده اهمیت و عنایت محققان به این تفسیر است.  
آقای الیاس کلانتری تمام تفسیر را با نام «مختصر المیزان» خلاصه کرده است<ref>درباره روش کاری آقای کلانتری نگاه کنید: مجله بینات، شماره ۶، ص۱۸۴.</ref>. البته کارهای متنوع دیگری در زمینه استخراج مباحث موضوعی، چون مباحث توحید، نبوت، معاد و امامت به صورت مستقل انجام شده که همه اینها نشان‌دهنده اهمیت و عنایت محققان به این تفسیر است.  
 
== پانویس ==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}

نسخهٔ ‏۶ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۵:۰۷

تفسیر المیزان
تفسیر المیزان.jpg
نامالمیزان فی تفسیر القرآن
پدیدآورانسید محمدحسین طباطبایی
زبانعربی

المیزان فی تفسیر القرآن معروف به تفسیر المیزان، اثر گرانسنگ علامه سید محمدحسین طباطبایی (1281- 1360 ش) به زبان عربی است. ویژگی برجسته این تفسیر آن است که مولف اصرار دارد به شیوه تفسیر قرآن به قرآن به تفسیر آیات بپردازد.

این تفسیر آیات را به صورت گروهی (آیات یک سیاق با هم) تفسیر می‌نماید و پس از تفسیر برخی از این گروه‌های آیات، به مناسبت به طرح مباحث عمیق قرآنی، حدیثی، فلسفی، عرفانی، ادبی، اخلاقی، تاریخی، اجتماعی و غیره می‌پردازد.

تفسیر المیزان به زبان فارسی، انگلیسی و اردو ترجمه شده، سه نوع فهرست فارسی و عربی تهیه گردیده، پژوهش‌های تحلیلی و انتقادی گوناگون تفسیری درباره این کتاب انجام شده؛ و اخیرا وجیزه‌ای در یک جلد (خلاصه شرح‌های بیانی المیزان) به نام خلاصة المیزان در بیروت به چاپ رسیده است.

معرفی مفسر و تفسیر

علامه فقید، حکیم الهی، مفسر قرآن و اسلام‌شناس بزرگ دوران معاصر، سید محمدحسین طباطبایی در ۲۹ ذیحجه سال ۱۳۲۱ قمری برابر با ۱۲۸۰ خورشیدی در یکی از محلات شهر تبریز در خاندان علم و تقوا و سادات حسنی، شیخ الاسلام طباطبایی قاضی، از خانواده‌های عالم این شهر که نسب آنان به حسن مثنی فرزند امام حسن مجتبی می‌رسید، به دنیا آمد.

وی پس از خواندن مقدمات و ادبیات و فقه و اصول در سال ۱۳۴۴ قمری برای ادامه تحصیل راهی نجف شد و در این شهر ده سال دانش آموخت و از اساتیدی چون میرزا محمدحسین نائینی (م ۱۳۵۴ق) ومحمدحسین اصفهانی معروف به کمپانی در فقه و اصول و در فلسفه سید حسین بادکوبه ای و اخلاق و عرفان میرزا علی آقا قاضی و در ریاضیات سید ابوالقاسم خوانساری بهره برد. دوباره در سال ۱۳۵۴ ق به تبریز بازگشت.

در تبریز به مدت دو سال ماند و آنگاه در سال ۱۳۶۵ق (۱۳۲۵ش) به شهر قم آمد و به تدریس فلسفه و تفسیر و تألیف کتاب‌های بسیار نفیس و گرانقدر پرداخت. علامه طباطبایی در سال ۱۳۶۴/ ۱۳۲۵ ق، به قم بازگشت[۱] و تفسیر خود را در دهه سی آغاز کرد و جلد اول و دوم المیزان در سال ۱۳۳۵ نشر یافت ولی شکل‌گیری تفسیر در دهه چهل تحقق یافته است. در نهایت این شخصیت عالی مقام و بی‌نظیر پس از دورانی طولانی از نقاهت و بیماری، در شب هیجدهم محرم الحرام ۱۴۰۲قمری / ۱۳۶۰ خورشیدی در سن هشتاد و یک سالگی در قم از دنیا رفت و مرگ ایشان مصیبتی بزرگ و جبران ناپذیر برای جهان اسلام و حوزه‌های علمیه بود و مراسم تشیع جنازه باشکوهی در شهر قم برگزار و در کنار مرقد حضرت معصومه دفن شد و در شهرهای دیگر برای بزرگداشت وی مجالسی برگزار گردید.

موقعیت بازگشت طباطبایی از شهر تبریز به لحاظ شناخت بستر گرایش این مفسر به مباحث عقلی و اجتماعی و شناخت شخصیت این مفسر قابل تأمل است؛ زیرا در این اوان یعنی سال‌های بیست و پنج چنین بود که پس از تحمل سختی‌ها و مشکلات معیشتی و ناامنی به شهر قم آمد. گروه‌ها و جریانات فکری ایران پس از تحمل ستم‌ها و فشارهای رضاخان از یک آزادی نسبتا قابل ملاحظه‌ای برخوردار گردیدند و نشریات گوناگونی منتشر می‌ساختند. در این زمان هجمه به اسلام و فعالیت گسترده جریان‌های غیر مذهبی در کشورهای اسلامی به ویژه کشور ایران گسترش یافته است. جریان‌های مذهبی بسیار ضعیف و انتشار کتاب‌های مذهبی اندک و قابل مقایسه با نوشته ای دیگر نبود. طباطبایی در این عصر شاهد فعالیت‌های جریان اندیشه‌های مادی‌گرایی و تلاش حزب توده و طرح آرای تقی ارانی در میان جوانان است. بستر مشکلات اقتصادی و عقب ماندگی مسلمانان در جهان و ایران زمینه‌ای برای حمله به اسلام و تعالیم آن شده است. حزب توده تنها به ابعاد اقتصادی و سیاسی مسلمانان را به چالش نکشانده بود، بلکه با مباحثی بی سابقه به ادعایش مبنی بر این که فلسفه‌ای علمی است، فلسفه‌ای را رویاروی دانشمندان مسلمان قرار داد که در گذشته با آن روبرو نبودند. فلسفه ماتریالیسم دیالکتیک. به عنوان نمونه تقی ارانی بنیان‌گذار نشریه دنیا و از سران حزب توده از کسانی است که در نوشته‌های خود از تضاد علم و فلسفه با دین سخن می‌گوید: «یا باید تابع حکمت الهی شد و وجود خدا را قبول کرد و منکر جمیع علوم و وجود صناعات و اختراعات شد و یا باید اینها را قبول کرد و پشت پا به حکمت الهی زد».

این هجمه زمینه جنبشی در حوزه معرفت دینی شد، فرهنگ نوشتاری جامعه دینی گسترده و غنی و ادبیات و زبان آن دگرگون شد. گروهی به تألیف آثاری در رد نظریات فلسفی مانند کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم شدند و برخی در جهت اثبات این که اسلام با علم در تضاد نیست، و در این مفاهیم دینی تحریف و بدفهمی انجام شده است، کتاب‌هایی به نگارش درآودند.

از سوی دیگر مبشران مسیحی که از اقدامات خود در مسیحی کردن مسلمانان ناامید شده و آن را کم نتیجه دیده بودند، فعالیت خود را بر متزلزل ساختن عقاید مسلمانان متمرکز نمودند، تا به بنیادی‌ترین پایه مقاومت آنها خلل وارد آوردند. در این جا است که مستشرقان به کمک این مبشران شتافتند و با تردیدها درباره قرآن و یا شخصیت پیامبر و ترجمه این آثار زمینه طرح شبهات فراهم می‌ساختند. حضور علامه در پاسخ به شبهات ماتریالیسم و مبشران مسیحی و اشکالات برخی روشنفکران غیر مسلمان در تفسیر آشکار می‌رسد[۲].

پیش فرض‌ها و علوم زمان و مسئولیت‌شناسی و دغدغه انحراف جوانان، باعث تحول معانی و تبدل تفاسیر وی می‌شود، او به موضوعات و مسائلی اشاره می‌کند که پیش از آن سابقه نداشت. بیشک نباید از نقش این تحولات و معلومات و اطلاعات بیرونی در گرایش صاحب تفسیر المیزان به این مباحث و پاسخ‌های تفسیری و روی آوردن به موضوعات ملائم با عصر و اندیشه اجتماعی غافل بود.

بنابراین، تفسیر المیزان، در چنین بستری نگارش یافت و این چنین شد که یکی از بزرگ‌ترین آثار علمی در حوزه معارف و تفسیر قرآن در دوره معاصر گردید و به حق، در نوع خود کم‌نظیر و مایه مباهات و افتخار شیعه شد و پس از تبیان شیخ طوسی و مجمع البیان طبرسی، بزرگ‌ترین و جامع‌ترین تفسیر شیعی نامبردار شده است. از نظر قوت مطالب علمی و مطلوبیت روش، تفسیری منحصر به فرد است.

ویژگی مهم تفسیر المیزان

ویژگی مهم این تفسیر، به کارگیری تفسیر قرآن به قرآن به آن معنای خاص خود، یعنی خود بسنده بودن قرآن در فهم و تفسیر است. این روش در کار ایشان، تنها در کنار هم گذاشتن آیات، برای درک معنای واژه خلاصه نمی‌شود، بلکه موضوعات مشابه و مشترک در سوره‌های مختلف را کنار یکدیگر قرار می‌دهد و برای درک پیام آیه، از موارد دیگر کمک نمی‌گیرد.

علامه طباطبایی، در آغاز تفسیر، مقدمه‌ای نگاشته و در آن نگاهی اجمالی به سیر تطور تفسیر و روش‌های آن دارد. در این مقدمه دیدگاه خود را درباره تفسیر و چگونگی برخورد با آن و تفاوت کلی این برخورد با روش گروهی از اخباری مسلکان و حشویه که قرآن را از حجیت ساقط می‌کنند و تفسیر را تنها از زاویه حدیث قابل استناد می‌دانند و حتی گاه می‌گویند قرآن قابل فهم برای ما نیست، نگاهی انتقادی می‌اندازد و به دلایلی که بر می‌شمارد آن را رد می‌کند. در پایان این مقدمه، روش خود را بازگو می‌کند. ایشان روش اهل‌بیت (علیهم السلام) را در تفسیر قرآن به قرآن می‌داند و در این زمینه به نمونه‌هایی از تفسیر اهل‌بیت (علیهم السلام) در جای جای کتاب ارجاع می‌دهد.

از ویژگی‌های بسیار بارز طباطبایی، اهتمام به عقل و ارزشمندی آن در فرهنگ دینی است. علامه، خود، در تحلیل جایگاه عقل و اهمیت آن در شریعت چنین می‌گوید:

«اگر کتاب الهی را تفحص کامل کرده و در آیاتش دقت کنید خواهید دید، شاید بیش از سیصد آیه هست که مردم را به تفکر، تذکر و تعقل دعوت کرده است و یا به پیامبر استدلالی را برای اثبات حقی و یا از بین بردن باطلی آموخته است . . . خداوند در قرآن حتی در یک آیه بندگان خود را امر نفرموده که نفهمیده به خدا و یا هر چیزی که از جانب اوست ایمان آورند، و یا راهی را کورکورانه بپیمایند . . . حتی برای قوانین و احکامی که برای بندگان خود وضع کرده و عقل بشری به تفصیل، ملاک‌های آن را درک نمی‌کند، علت آورده است»[۳].

نکته دیگر کاوش‌های عقلی و عقل‌گرایی‌های او است. علامه با عقل و برهان به سراغ مسائل و شبهات می‌رود و موشکافانه جنبه‌های مختلف را بررسی می‌کند. این موضوع حتی در تحلیل‌های تاریخی و حدیثی او مشهود است. تأملات عقلی این فرزانه در تحلیل و تفسیر قضایای اسلامی، اعم از مسائل فلسفی، اجتماعی و اخلاقی نیاز به بیان ندارد. کمتر مسال‌های است که از چشم تیزبین، ذهن نقاد و عقل وقاد وی دور مانده و مورد ارزیابی دقیق قرار نگرفته باشد[۴].

در تفسیر بارها دیده می‌شود که گویی از تعارض آیه‌ای با آیه دیگر پاسخ می‌دهد. شهدای از تناقض را مطرح و به آن جواب می‌دهد. به عنوان نمونه در آیه: «إِنِّی أُرِیدُ أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمِی وَإِثْمِکَ فَتَکُونَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ وَذَلِکَ جَزَاءُ الظَّالِمِینَ»[۵]. که از زبان‌ هابیل نقل می‌کند که می‌خواهم که تو با اقدام به قتل، گناه من و گناه خود را بر دوش‌گیری؛ این شبهه را مطرح می‌کند که به دوش کشیدن گناه دیگران هم با عقل ناسازگار است، هم با آیه: «أَلَّا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَی»[۶] هیچ باربرداری بار گناه دیگری را به دوش نمی‌کشد.

لذا پاسخ می‌دهد که مخالفت با عقل نظری مشکل دارد، چون تنافی با احکام عقل عملی مشکلی ندارد. گاهی براساس مصالح اجتماعی، جامعه حقوقی بدهی‌های مقتول را به عهده قاتل می‌گذارد. با آیه هم تنافی ندارد، زیرا می‌توان اعتبار کرد که گناهان مقتول به حساب قاتل گذارده شود، یعنی قاتل با کار خود گناهان مقتول را از آن خویش کرده و در حقیقت به سزای گناهان خود مؤاخذه می‌شود[۷].

یکی از ابعاد چشمگیر المیزان، جامعه‌گرایی تفسیر است. بی‌گمان این خصیصه برخاسته از اندیشه و گرایش‌های اجتماعی مؤلف آن است. این گرایش نه تنها در تفسیرهای پیشینیان مورد توجه نبوده؛ بلکه در میان مفسرین معاصر کسانی هستند که به این موضوع بهای لازم را نداده‌اند و تنها در محدوده تبیین کلام وحی از منظر فردی و لوازم آن بحث کرده‌اند. علامه در تفسیر مباحثی همچون حکومت، آزادی، عدالت اجتماعی، نظم اجتماعی، مشکلات امت اسلامی، علل عقب‌ماندگی مسلمانان، حقوق زن، تنظیم حیات اجتماعی و . . . را مطرح کرده است که نشان می‌دهد ایشان به مسائل اجتماعی بهای لازم را می‌دهد و به قرآن تنها از بعد فردی نگاه نمی‌کند.

مسائل بارز در تفسیر المیزان

از مسائل بارز در تفسیر المیزان، توجه به شبهات و اشکالات مخالفان و نقد و بررسی آنها است. گرچه شبهات کلامی اشاعره و معتزله و مرجثه و دیگر فرقه‌های مذهبی اسلام مورد توجه علامه بوده است، اما عنایت اساسی وی به شبهات مادی‌گرایان و مستشرقین و پاسخ به آنها بوده است. در همین راستا یکی از بحث‌های ایشان، شبهه تعارض علم و دین، یا تعارض عقل و دین است که از سوی گروهی از فلاسفه غرب و روشنفکران خودی مطرح گردیده و در مناسبت‌های مختلف، به این موضوع حساسیت نشان داده است.

از دیگر نکات قابل توجه این تفسیر، تلاش برای انطباق دین با تحولات زمان است. مرحوم علامه، گرچه کتاب مستقلی در باب اسلام و احتیاجات واقعی عصر نگاشته است و رابطه احکام ثابت و متغیر را بازگو می‌کند، اما در این تفسیر نیز بخشی از مباحث خود را به این موضوع اختصاص می‌دهد و مطالبی در جامعیت دستورات دینی مطرح می‌کند. وی معتقد است: قرآن مشتمل بر جمیع علم و معارف است و می‌تواند پاسخگوی نیازهای معرفتی و هدایتی انسان باشد[۸].

یکی از جنبه‌های دیگر تفسیر، عنایت به بحث‌های کلامی است. شیوه علامه در این مباحث، بر اساس تحقیق و تتبع و ارائه برهان و استدلال در جهت اقناع مخاطب و بیان کلام وحی به زبان دیگر است، که رعایت جانب انصاف و پرهیز از تعصب، از نمونه‌های روشن آن است. بدین جهت، انگیزه علامه در نقل مباحث فلسفی در تفسیر معنای خاصی دارد. زیرا کسی که در مقام اثبات هماهنگی عقل و دین است، ناچار است که به تناسب از اندیشه‌های بشری و قواعد فلسفی کمک بگیرد و به این دسته از مباحث بپردازد.

به عنوان نمونه، در پاسخ به این شبهه عقلی که اگر کسی گناهی بزرگ انجام داد، چرا عذاب او جاودان خواهد بود و چرا خدا فرموده است: «وَقَالَ الَّذِینَ اتَّبَعُوا لَوْ أَنَّ لَنَا کَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ کَمَا تَبَرَّءُوا مِنَّا کَذَلِکَ یُرِیهِمُ اللَّهُ أَعْمَالَهُمْ حَسَرَاتٍ عَلَیْهِمْ وَمَا هُمْ بِخَارِجِینَ مِنَ النَّارِ»[۹] آنها را از جهنم بیرون نمی‌بریم. ایشان نخست دلیل جاودانگی عذاب را از آیات و روایات بیان می‌کند، آنگاه به تحلیل عقلی روی می‌آورد و در نهایت بر اساس مشی حکمت متعالیه از معاد، تحلیلی فلسفی ارائه می‌دهد و می‌گوید: اگر می‌گوییم خدا چنین کسی را به عذاب دائمی عذاب می‌کند، مانند این است که بگوییم خدا به آتش سوزندگی می‌دهد، نفس گناه عذاب است. بنابراین عذاب الهی به معنای انتقام گرفتن نیست، بلکه به معنای اثربخشی قابلیت و استعداد شخص گناهکار است. وانگهی اینکه اشکال‌کننده گفته عذاب در صورتی رنج‌آور است که با طبع آدمی ناسازگار باشد؛ چه بسا اثر یک پدیده با طبع آدمی سازگار است، یعنی به سهولت از آن صادر می‌شود و قسری هم نیست، ولی آن اثر ناخوشایند و رنج آور است، مانند کسی که دچار کابوس می‌شود و طبع او به سهولت صورت‌های دهشتناک برای او پدید می‌آید و او از آنها رنج می‌برد[۱۰].

بنابراین علامه فیلسوف در زمینه طرح مباحث فلسفی نقل مباحث با هوشیاری برای دفاع از حریم وحی است. او هیچ گاه اصالت و اولویتی به مباحث علمی و فلسفی نمی‌دهد، از اصطلاحات آن در تفسیر استفاده نمی‌کند، گرچه در پرتو عقل و قواعد علمی به رهیافت‌های خوبی اشاره می‌کند.

شیوه علامه طباطبایی در تفسیر به این شرح است که در آغاز، چند آیه از یک سوره را می‌آورد، پس از آن به بخشی تحت عنوان بیان آیات که شامل مباحث موضوعی است می‌پردازد. در این قسمت غالبا مباحث لغوی، ادبی، توضیح معانی آیه با توجه به آیات نظیر و مشابه و مسائل دلالتی آیه مطرح می‌شود. سپس در بخشی دیگر، نقل و نقد احادیث و اخبار آغاز می‌گردد. در این قسمت علامه از منابع گوناگون حدیثی فریقین سود می‌جوید و عمده مطالب (بحث روایتی) را نقل و نقد دلالتی این دسته از اخبار تشکیل می‌دهد. از این قسمت که بگذریم، مباحث مستقل موضوعی تفسیر المیزان شایان ذکر است. زیرا مباحثی عمیق و گسترده در زمینه گوناگون در این قسمت دیده می‌شود که کمتر در تفاسیر عصر یافت می‌گردد.

درباره تفسیر المیزان کارهای گوناگونی انجام شده است. این تفسیر به زبان فارسی، انگلیسی و اردو ترجمه شده، سه نوع فهرست فارسی و عربی تهیه گردیده، پژوهش‌های تحلیلی و انتقادی گوناگون تفسیری درباره این کتاب انجام شده؛ و اخیرا وجیزه ای در یک جلد (خلاصه شرح‌های بیانی المیزان) به نام خلاصة المیزان در بیروت به چاپ رسیده است.

آقای الیاس کلانتری تمام تفسیر را با نام «مختصر المیزان» خلاصه کرده است[۱۱]. البته کارهای متنوع دیگری در زمینه استخراج مباحث موضوعی، چون مباحث توحید، نبوت، معاد و امامت به صورت مستقل انجام شده که همه اینها نشان‌دهنده اهمیت و عنایت محققان به این تفسیر است.

پانویس

  1. خضیر جعفر، تفسیر القرآن بالقرآن عند العلامة الطباطبائی، ص ۱۶
  2. به عنوان نمونه در پاسخ تفسیری خود درباره انتساب کارهای آشکار و پنهان انسان به خدا فصلی را در تفسیر با عنوان: کلام فی استناد مصنوعات الانسان الی الله سبحانه در جلد اول ص ۴۰۰ اختصاص می‌دهد.
  3. علامه طباطبایی، المیزان، ۵، ص۲۵۵، از چاپ بیروت، ۵، ص۴۱۵، ترجمه: محمد باقر موسوی همدانی، چاپ قم، جامعه مدرسین.
  4. عقل‌گرایی و موشکافی های دقیق تنها مورد تعجب دانشمندان شیعه قرار نگرفته است، بلکه از نظر قرآن پژوهانی چون دکتر «فهد الرومی» از علمای «سلفی مذهبه کشور عربستان در کتاب «اتجاهات التفسیر فی القرن الرابع عشره»، ج ۱، ص ۲۴۹، مورد ستایش قرار گرفته است. تفصیل این گفتار را نیز می‌توانید در کتاب: «المفسرون حیاتهم و منهجهم»، ذیل بحث از تفسیر المیزان، ملاحظه کنید
  5. سوره مائده، آیه۲۹.
  6. سوره نجم، آیه .۲۸
  7. المیزان، ج ۵، ص ۳۰۴-۳۰۵.
  8. درباره اندیشه اجتماعی این تفسیر با تفصیل بیشتر نگاه کنید: ایازی، سید محمدعلی، اندیشه اجتماعی در تفسیر المیزان، مجله مبین شماره ۲، ص ۸ (پیش شماره). همچنین درباره دیدگاه علامه در مسأله جامعیت به کتاب این نویسنده جامعیت قرآن، ص ۱۰۴، انتشارات کتاب مبین، مراجعه کنید.
  9. سوره بقره، آیه ۱۶۷.
  10. المیزان، ج ۱، ص ۴۱۲-۴۱۵.
  11. درباره روش کاری آقای کلانتری نگاه کنید: مجله بینات، شماره ۶، ص۱۸۴.

منابع

برگرفته از سایت معرفی تفسیر المیزان فی تفسیر القرآن - راسخون