بیت المقدس: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۱۴: | خط ۱۱۴: | ||
== پانویس == | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
{{شهرها}} | {{شهرها}} | ||
خط ۱۲۰: | خط ۱۱۹: | ||
[[رده:شهرها]] | [[رده:شهرها]] | ||
[[رده:شهرهای اسلامی]] | |||
[[رده:فلسطین]] | [[رده:فلسطین]] |
نسخهٔ کنونی تا ۴ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۸:۳۴
بیتالمقدس | |
---|---|
کشور | فلسطین |
بیتالمقدس شهری است که پیش از اسلام به آن اورشلیم و ایلیا نیز میگفتند. از جمله شهرهایی است که هر یک از ادیان اسلام، مسیحیت و یهود، تقدس خاص و ویژهای برای آن قائلاند. در این شهر تپهای وجود دارد که بدان تپۀ موریا میگویند. در محدودۀ بالای تپۀ موریا حصاری کشیده شده که مسلمانان تمام آن را حرم شریف مینامند. این حرم، نمادهای زیارتی بسیاری را در خود جای داده است. این حرم شریف به حسب ادله، همان مسجدالاقصی است که در قرآن از آن یاد شده است. البته در این محوطه مسجدی وجود دارد که آن را نیز مسجدالاقصی مینامند، اما آن مسجدالاقصی که در قرآن ذکر شده و قبلۀ اول مسلمانان بود و خداوند درباره آن فرمود: «بَارَکْنَا حَوْلَه» همان محوطه حرم شریف است[۱].
تاریخچه
فلسطین به لحاظ مقام و موقعیت مذهبی خاصی که در میان مسلمانان و مسیحیان و یهودیان داشته و دارد، بهعنوان سرزمینی مقدس مطرح شده و همواره در میان پیروان این ادیان از اهمیت ویژهای برخوردار بوده است. هیچ مسألهای در جهان اسلام و در بین پیروان دیگر ادیان اهمیتی به اندازه مسأله فلسطین نیافته است. اهمیت ویژه فلسطین در میان مسلمانان، بیشتر به لحاظ وجود اماکن مقدسه در آن سرزمین است. از آن جمله میتوان به شهر ایلیا اشاره کرد که پس از فتح فلسطین به همت مسلمانان، بیتالمقدس نامگذاری شده است. بیتالمقدس یا قدس شریف، سرزمینی است که در بین سه دین از ادیان بزرگ معاصر یعنی اسلام، مسیحیت و یهودیت که دارای پیروان کلان در جهان هستند، اهمیت بسیار زیادی دارد و مقدس شمرده میشود. ویژگی که برای بیتالمقدس به لحاظ دینی میتوان برشمرد این است که هیچ نقطهای در جهان از لحاظ تقدس مثل قدس نمیباشد حتی جایی مانند مکه یا مدینه، علیرغم همه تقدس و اهمیتی که دارند، باز تنها در نزد پیروان یک دین (اسلام) محترم شمرده می شود. در حالی که قدس برای هر سه دین بزرگ آسمانی دارای تقدس بوده و از اهمیت طراز اول در نزد آنان برخوردار است. مطالبی که در پی میآید به خوبی بیانگر تقدس این سرزمین میباشد[۲].
قدمت بیتالمقدس
بنابر شواهد باستان شناختی، سابقۀ حیات بشر در منطقه بیتالمقدس، به دورۀ نخست از دوران چهارم زمین شناسی برمیگردد. آنجا به صورت «دژی» بوده که عربهای مهاجر از جزیرةالعرب که همان کنعانیهای سامی نژاد بودند، حدود 3000 سال قبل از میلاد اینجا را از دست کنعانیها خارج کردند.
دولت یهود از حدود 1020 سال قبل از میلاد تأسیس شد و تنها مدت 80 سال حکمرانی داود و سلیمان نبی، دارای تشکیلات و سازمان سیاسی بود. حضرت سلیمان در سال چهارم حکومتش 539 سال بعد از وفات حضرت موسی (علیهالسلام)، بنابر وصیت پدرش، بنای بیتالمقدس را شروع کرد، 979 سال بعد از وفات حضرت موسی، بخت نصر دوم بابلی به آنجا حمله کرد و آنجا را خراب نمود و این شهر 70 سال بهصورت خرابه باقی ماند و این اولین ویرانی قدس بود، بعدا در جنگی که بین ایران و بابل شد، بهدست کوروش هخامنشی فتح شد و این پادشاه ایرانی اجازه داد تا بیتالمقدس و معابد آنها بازسازی شود.
حدود 200 سال در تصرف ایرانیان بود که در این مدت، بعد از سقوط هخامنشیان، شهر در تصرف اسکندر مقدونی درآمد. 63 سال قبل از میلاد رومیها و 40 سال قبل از میلاد، پارتیان ایرانی بر بیتالمقدس مسلط شدند و مدتی بعد، رومیان و ایرانیان بر آنجا مسلط شدند که حضرت عیسی (علیهالسلام) در دوره حکومت هر دو به دنیا آمد.
سال 132 و 66 میلادی شورشهایی بزرگ در این منطقه روی داد که به شدت از طرف رومیان سرکوب شد. تیتوس (صیطوس) شاه روم، 40 سال بعد از صعود حضرت عیسی به آسمان در همان اولین سال حکومتش به آنجا حمله کرد، هیکل یا (معبدسلیمان) را آتش زد و همه کتب را سوزاند و قدس را از بنیاسرائیل خالی کرد که این آغاز پراکندگی یهود در سراسر جهان بود و این منطقه تا فتح آن بهدست مسلمانان در تحولات نظامی و سیاسی بود.
تاریخچه اسلامی
فتح بیتالمقدس
پس از نبرد یرموک (۱۵ رجب / اوت ۶۳۶)، مسلمانان بیتالمقدس را در ۱۶۱۷/ ۶۳۸ فتح کردند[۳].
نخستین مسلمانانی که در بیتالمقدس اسکان یافتند، کسانی از مردم مدینه همچون اوس، برادرزاده حَسّان بن ثابت، شاعر خاص پیامبراکرم (صلیالله علیه وآله وسلم) بودند[۴].
برخی منابع گفتهاند عثمان، عواید باغهای سلوام (شیلوه) را به فقرای شهر اختصاص داد. باوجود اینکه نظم جامعه مسیحیان این شهر با فتح بیتالمقدس به دست مسلمانان دستخوش دگرگونی شد، بیتالمقدس هویت مسیحی خود را تا حدودی حفظ کرد.
دورۀ امویان
در حدود سال ۱۹ هجری قمری معاویه بن ابی سفیان به فرماندهی سپاه اسلام در فلسطین و شام منصوب شد. او مدت چهل سال، نخست به عنوان والی، سپس به عنوان خلیفه، بر این سرزمین حکم راند[۵].
دورۀ عباسیان
در عهد مأمون (۱۹۸ -۲۱۸) بیتالمقدس دچار قحطی شد و مسلمانان از آن کوچیدند. شورش عظیم «فلاحین» در اواخر حکومت معتصم (۲۱۸ -۲۲۷) به رهبری ابوحرب المُبَرْقَع، در سراسر شام گسترش یافت. هنگامی که او وارد بیتالمقدس شد، مردم شهر از مسلمان و مسیحی و یهودی از شهر گریختند و تمام عبادتگاهها غارت شد. سرانجام، المبرقع در مقابل سپاه معتصم شکست خورد[۶].
دورۀ فاطمیان، ترکمانان و سلجوقیان
اندکی پس از فتح مصر به دست فاطمیان، فلسطین و بیتالمقدس نیز تحت سلطه آنها درآمد. فلسطین پیوسته مورد هجوم قرمطیان و صحرانشینان بود[۷].
از حدود اواسط قرن پنجم، بیتالمقدس بتدریج بهعنوان شهر اصلی جانشین رمله شد.
در ثلث پایانی قرن پنجم، به جای رمله، بیتالمقدس کانون رویدادهای نظامی بود. فاطمیان که از قحطی و طاعون و هرج و مرج در مصر به تنگ آمده بودند برای سرکوب صحرانشینان یاغی و متمرد و دستاندازیهای سلاجقه در فلسطین، از اَتسِزبن اُوَق، فرمانده ترکمن، استمداد جستند؛ اما اتسز خود به دشمنی با فاطمیان برخاست و در۴۶۳ بیتالمقدس را پس از محاصرهای طولانی به تصرف درآورد و به مصر نیز حمله برد. سرانجام در ۴۷۰ به دست تُتُش، برادر ملکشاه سلجوقی، مغلوب شد و بیتالمقدس به قلمرو سلاجقه منضم گردید[۸].
در شعبان ۴۹۱، هنگامی که صلیبیان در راه بیتالمقدس بودند، الافضل، نایب الحکومه فاطمی مصر، شهر را محاصره و تصرف کرد[۹].
مذهب غالب مردم شهر در قرن چهارم پنجم حتی قبل از هجوم صلیبیان، شافعی با رشحاتی از مذهب حنبلی بود که ابوالفرج شیرازی بدان سامان برده بود[۱۰].
دورۀ صلیبیان و ایوبیان
صلیبیان در ۲۳ رمضان ۴۹۱، بیتالمقدس را تصرف کردند. قتل عام مسلمانان و یهودیان ناشی از ملاحظات دینی و نظامی بود. بیتالمقدس به صورت شهری مسیحی درآمد و غیرمسیحیان حق اقامت در آن داشتند. مساجد به کلیسا تبدیل شد، یا بهعنوان اماکن غیردینی مورد استفاده قرار گرفت.
مملکت نوپای مسیحی، مملکت اورشلیم یا «رگنوم هیروسالم» نامیده شد و بیتالمقدس (اورشلیم) بهعنوان مرکز این مملکت، و در مقام یک مکان مقدس مسیحی، رو به رونق نهاد. در کمتر از یک دهه پس از آنکه صلیبیان این شهر را تسخیر کردند، زندگی برای ساکنان غیرمسیحی به حالت عادی درآمد. ورود به این شهر همچنان برای مسلمانان و یهودیان ممنوع بود؛ اما آنان به مرور اجازه یافتند که برای تجارت و زیارت وارد شهر شوند[۱۱].
صلاحالدین ایوبی پس از پیروزی قاطع بر صلیبیان در حِطّین (ربیع الثانی ۵۸۳/ ژوئیة ۱۱۸۷) به طرف بیتالمقدس پیش رفت و این شهر را به محاصره خود درآورد. پس از مذاکرات فراوان، در رمضان ۵۸۳/ نوامبر ۱۱۸۷، پیمانی میان او و صلیبیان منعقد شد. براساس آن، سکنه شهر اجازه یافتند که پس از پرداخت فدیه خود را آزاد سازند. تنها مسیحیان شرقی در بیتالمقدس ماندند و شهر در اندک زمانی چهره کاملاً اسلامی به خود گرفت. اماکن مقدس مسلمانان حیثیت پیشین خود را بازیافت.
المعظم، برادرزاده صلاحالدین ایوبی، سلطان دمشق، باوجود تلاش فراوان برای تزیین حرم و تأسیس مدرسه علوم دینی حنفی به نام «المعظمیه»، به سبب ترس از تجاوزات دوباره مسیحیان، در ۶۱۶/۱۲۱۹ دستور داد تا تمامی شهر را به جز حریم معبد، کلیسای قیامت و قلعه نظامی، منهدم کنند.
الکامل، برادر المعظم، که حاکم مصر بود، برای آنکه از تعرض ایوبیان شام مصون باشد، در حدود ۶۲۶/۱۲۲۹ معاهدهای با امپراتور فردریک دوم منعقد کرد و طبق آن این شهر را به مدت ده سال به او واگذاشت. به سبب منازعاتی که بعدها بین ایوبیان مصر و ایوبیان شام پیش آمد، قراردادی میان ایوبیان شام و مسیحیان منعقد شد که به موجب آن ظاهراً مسلمانان حتی از ناحیه معبدنیز بیرون رانده میشدند و فرمانده صلیبیان امکان مییافت که بر بیتالمقدس یکسره تسلط یابد.[۱۲].
دوران ممالیک و عثمانیها
پس از پیروزی ممالیک در عین جالوت در شوال ۶۵۸، بیتالمقدس مشخصاً در قلمرو آنها ادغام شد و ابتدا تحت حکومت مملوک نایب الحکومه دمشق درآمد.
تاریخ دقیق ورود ترکهای عثمانی به بیتالمقدس روشن نیست، در خلال مبارزات پیروزمندانه سلطان سلیم اول با ممالیک (۹۲۲-۹۲۳)، جانشین وی، سلطان سلیمان قانونی، آثار متعددی از خود در این شهر برجای گذاشت.
تقریباً در تمامی طول مدت استیلای ترکها بر این شهر، و تحقیقاً تا نیمه دوم قرن سیزدهم، فقدان امنیت، مانع پیشرفت و توسعه بیتالمقدس بود. این وضع از آنجا ناشی میشد که استانبول بیشتر از آنکه در بند سامان بخشیدن به امور بیتالمقدس باشد، این شهر را منبع درآمد تلقی میکرد. در این دوره، حاکم بیتالمقدس، نظامی بود[۱۳].
قرن سیزدهم برای بیتالمقدس آغازی ناخجسته داشت؛ در ۱۲۲۳ به دنبال آتش سوزی کلیسای قیامت، سلطان محمود دوم به یونانیها اجازه بازسازی بنا را داد اما ینی چریها دست به تحریکاتی زدند تا از بازسازی کلیسا جلوگیری کنند. در نتیجه، شورشی عمومی برپا شد که به دست والی دمشق، سرکوب شد و ۳۸ تن از رهبران شورش اعدام شدند. در حدود ۱۲۴۰ شورش دیگری به سبب وضع مالیاتهای سنگین بر اهالی شهر پاگرفت که با مداخله سپاهیان سلطان عثمانی فرو نشست[۱۴].
قیمومیت انگلستان و انقلاب براق
در ۳۱ تیر ۱۳۰۱/۲۲ ژوئیة ۱۹۲۲ شورای جامعه ملل، قیمومت فلسطین را رسماً به دولت انگلیس واگذاشت و بیتالمقدس به عنوان مرکز قیمومت بریتانیا بر فلسطین (۱۳۰۱-۱۳۲۷ش /۱۹۲۲ -۱۹۴۸) برگزیده شد[۱۵]. کوششهای شخصیتهای اسلامی برجستهای چون حاج امین الحسینی، عبدالقادر الحسینی، موسی کاظم پاشاالحسینی، برای حل مسالمتآمیز مسئله بیتالمقدس و فلسطین، بینتیجه ماند.
محور تلاش آنان جلب توجه مسلمانان سراسر جهان به اهمیت مسأله قدس و تعلق آن به همه مسلمانان بود، اما این تلاشها ثمری نداشت. در ۱۳۰۸ش /۱۹۲۹، به دنبال تصرف دیوار بُراق (دیوار ندبه) و مسجد جامع از سوی صهیونیسمها، درگیریهای دامنه داری میان مسلمانان و یهودیان روی داد که سراسر فلسطین را دربرگرفت. این مقاومت مردم مسلمان فلسطین به انقلاب براق معروف شد[۱۶]. بروز جنگ جهانی دوم، بحرانهای موجود در بیتالمقدس را که ناشی از استعمار بریتانیا و اقدامات پنهانی صهیونیسمها بود، گسترش داد[۱۷].
تقسیم فلسطین به دو کشور
در ۷ آذر ۱۳۲۶/۲۹ نوامبر ۱۹۴۷، مجمع عمومی سازمان ملل متحد قطعنامهای دایر بر تقسیم فلسطین به دو کشور عربی و یهودی که از طریق اتحادیهای اقتصادی وحدت یافته باشند، تصویب کرد. در این قطعنامه بیتالمقدس به صورت مرکزی بینالمللی و غیرنظامی در نظر گرفته شد که از سوی کارگزاری شورای قیمومت سازمان ملل متحد اداره میشود[۱۸]. این در حالی بود که فعالیتهای تروریستی گروههای صهیونیست شدت یافته بود. از جمله در فروردین ۱۳۲۷/ آوریل ۱۹۴۸ سازمان تروریستی «ایرگون» در روستای دیریاسین، در نزدیکی بیتالمقدس، کودکان و زنان را قتل عام کرد. در ۲۴ اردیبهشت ۱۳۲۷/۱۴ مه ۱۹۴۸، بن گوریون به عنوان نخستوزیر، تشکیل رژیم صهیونیستی اسرائیل را اعلام کرد[۱۹].
اشغال توسط اسرائیلیها
با پایان یافتن نظام قیمومت (۲۵ اردیبهشت ۱۳۲۷/ ۱۵ مه ۱۹۴۸) جنگ فلسطین را دربرگرفت و اسرائیل بخش غربی شهر بیتالمقدس را به اشغال خود درآورد؛ در حالی که اردن بخش شرقی شهر، شامل شهر محصور قدیمی، را در تصرف داشت[۲۰]. در بهمن ۱۳۲۸/ ژانویة ۱۹۵۰، رژیم صهیونیستی پایتخت خود را به بیتالمقدس غربی انتقال داد و در بخش غربی آن کارگزاریهای حکومتی تأسیس کرد. تا ۱۳۴۶ش /۱۹۶۷ بیتالمقدس عملاً وضعی نامتعادل داشت، لیکن به جهت حاکمیت سیاسی، تابعی از دولت اردن به شمار میآمد[۲۱].
به دنبال جنگ شش روزه در خرداد ۱۳۴۶/ژوئن ۱۹۶۷، اسرائیل بخش شرقی شهر را نیز در ۱۵ خرداد/ ۵ ژوئن به اشغال خود درآورد. با اشغال کامل این شهر، فصل جدیدی در تاریخ آن گشوده شد، در ۶ مرداد/ ۲۸ ژوئیه همان سال رژیم صهیونیستی به رهبری معراخ، نخستین گام سلطه بر این شهر را برداشت و با صدور اعلامیهای در همان سال، که به «قانون قضا» مشهور شد، حدود هفتادهزار هکتار از اراضی اطراف قدس را تصاحب کرد و در ۲۷ مرداد/ ۱۸ اوت عملیات تسریع اسکان و خانه سازی به شهرداری قدس تفویض شد. نخستین طرح شهرک سازی قدس یک سال پس از اشغال آن ارائه شد. در این طرح، سیاست پیوند دادن میان نقاط مسکونی یهودی و جداسازی واحدهای مسکونی اعراب و ایجاد حصار در اطراف شهر از طریق شهرک سازی، درنظر گرفته شده بود. طرحهای بعدی نیز بر افزایش یهودیان در قدس شرقی متمرکز بود[۲۲]. در حالی که هنگام خروج دولت عثمانی از بیتالمقدس تنها ۴۷ محلة یهودی نشین با حدود دوازده هزار تن ساکن وجود داشت، در ۱۳۴۳ش /۱۹۶۴ شمار محلههای یهودی نشین به ۷۲۴ رسید[۲۳].
شهرکسازی یهودیان
در ۱۳۷۰ش /۱۹۹۱، با پیشنهاد دو شرکت اسرائیلی به وزیر مالی رژیم صهیونیستی، سیاست مصادره اراضی برای یهودی کردن بیتالمقدس آغاز شد[۲۴]. شهرک سازی و اسکان یهودیان در بیتالمقدس طی مذاکرات صلح نیز ادامه یافت. در تیر ۱۳۷۱/ ژوئیة ۱۹۹۳ تعداد ساکنان شهرکهای یهودی در قدس شرقی به ۱۶۰ هزار تن افزایش یافت که در هشت منطقه زندگی میکردند. در همین حال تعداد فلسطینیان ۱۵۵ هزار تن بود؛ به عبارت دیگر برای نخستین بار یهودیان در این شهر اکثریت یافتند[۲۵].
اجرای سیاست شهرک سازی در جبل ابوغنیم نیز، که از اهمیت راهبردی ارتباطی بین بخش شرقی و سایر نواحی مسلمان نشین برخوردار است، با هدف قطع ارتباط این شهر با مناطق الخلیل و بیت لحم صورت میگیرد تا زمینه انزوای بیشتر فلسطینیان ساکن شهر را فراهم سازد[۲۶]. براساس یک برآورد آماری، همه ساله در برابر اجازه احداث ۲۱۷۰ بنای مسکونی به یهودیان مهاجر، تنها اجازه ساخت ۲۳۰ بنا به فلسطینیهای بیتالمقدس داده میشود[۲۷].
مجموعه این سیاستها، بافت جمعیتی شهر را دچار تغییر و دگرگونی کرده و زمینه پاکسازی تدریجی قومی را در بیتالمقدس فراهم آورده است. مقامات اسرائیلی صرفنظر از مصادره اراضی، ایجاد شهرکها و اقدامات تشویقی برای مهاجرت یهودیان مانند برقراری معافیت مالیاتی و عوارض شهری، اقدامات دیگری چون ممانعت از ترمیم و مرمت ابنیه و منازل مسلمانان، تحمیل مالیاتهای سنگین و اخذ اوراق هویت را نیز درپیش گرفتهاند[۲۸]. پس از آنکه مجلس اسرائیل رسماً بیتالمقدس را پایتخت اعلام کرد، شورای امنیت سازمان ملل در ۱۳۵۹ش /۱۹۸۰ این اقدام اسرائیل را محکوم کرد و از دولتهایی که دفاتر نمایندگی سیاسی خود را به بیتالمقدس منتقل کرده بودند خواست تا آنها را به تل آویو بازگردانند. در این میان برخی دولتها از جمله آمریکا با این درخواست مخالفت کردند. در سالهای اخیر، برخی کشورهای مسلمان، برای بازپسگیری بیتالمقدس، کوششهایی کردهاند[۲۹].
برگزیده شدن نام مسجدالاقصی توسط خداوند
همان طور که شهر بیت المقدس در طول تاریخ نامهای متعددی مثل یبوس، یورشالیم – اورشلیم، ایلیا، بیت همیقداش، بیت المقدس، قدس و… داشته است، پرستشگاه، کهن و مهم آن نیز که اکنون نزد ما مسلمانان حرم شریف و مسجدالاقصی نامیده می شود، در طول تاریخ نامهایی مثل هیکل حضرت سلیمان و… داشته است.
از آن جا که این پرستشگاه را حضرت داوود و حضرت سلیمان به فرمان خداوند بنیان نهادند تا موحدان در آن جا به عبادت خداوند بپردازند، مسلمانان نیز مثل همه موحدان تاریخ به آن توجه داشتند. به همین دلیل، ابتدا به سوی آن نماز بر پا میکردند.
نام مسجدالاقصی را نخستین بار خداوند بزرگ بر این مکان مقدس و پرستشگاه کهن تاریخ نهاد.
خداوند تبارک و تعالی در آیه اول سوره اسراء که موضوع معراج حضرت رسول اکرم را مطرح کرده است، چنین میفرماید:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَیٰ بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیَاتِنَا ۚ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ
پاک و منزه است خدایی که در مبارک شبی بنده خود حضرت محمد(صلیالله علیه وآله وسلم) را از مسجدالحرام به مسجد الاقصایی که پیرامونش را به حضور و قدوم خاصان مبارک ساخت، سیر داد تا آیات خدا را به او بنمایاند. به درستی که خداوند شنوا و بیناست.
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ برگرفته شده از مقاله بیتالمقدس و مسجد الاقصی کجاست
- ↑ برگرفته شده از مقاله تاریخچه بیتالمقدس
- ↑ بلاذری، ص۱۳۹.
- ↑ ابن سعد، ج ۷، قسم ۲، ص۱۲۴
- ↑ نولدکه، ص۹۵
- ↑ ابن اثیر، ج ۶، ص۳۷۱-۳۷۲؛ سایروس، ج ۲، ص۵۴۱
- ↑ ابن اثیر، ج ۱۰، ص۳۰۸، س ۱۷
- ↑ یافعی، ج ۳، ص۱۳۹
- ↑ ابن میسر، ص۳۸؛ابن خلدون، ج ۵، ص۱۸۴
- ↑ حنبلی، ص۲۶۳- ۲۶۵
- ↑ ابن منقذ، ص۱۳۴ -۱۳۵
- ↑ کدر، ج ۴۱، ص ۸۸
- ↑ عارف، ص ۳۱۷ - ۳۲۸.
- ↑ اسپیریدون، ص ۳۴.
- ↑ دایرة المعارف خاورمیانة معاصر، ذیل "Jerusalem"
- ↑ خسروشاهی، ص۵۱-۵۶.
- ↑ بیت القدس، ص۱۰۸.
- ↑ سازمان ملل متحد، ص۵، ۳۲.
- ↑ احمدی، ص۲۴۳.
- ↑ بیتالمقدس، ص۱۱۰.
- ↑ حمیدی، ص۲۶۸
- ↑ سیاست و حکومت رژیم صهیونیستی، ص۲۹۲-۲۹۳.
- ↑ دباغ، ج ۴، ص۱۶۰-۱۶۷.
- ↑ شهرک سازی در بیتالمقدس... ، ص۱۲
- ↑ سیاست و حکومت رژیم صهیونیستی، ص۲۹۴-۲۹۵
- ↑ صبری، ص۱۲
- ↑ قدس: کلید گفتگوهای صلح، ص۱۶
- ↑ اوضاع اجتماعی، اقتصادی و بهداشتی فلسطینیان...»، ص۲۲-۲۴؛ ملکی، ص۱۹
- ↑ بیتالمقدس، ص۱۲۲-۱۲۳.