محمد بن ابی بکر: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵۷: خط ۵۷:
وى داراى سه پسر و چند دختر بود. پسران وى عبارت بودند از: عبدالله، عبدالرحمان و محمد که عبداللّه در حیات پدرش فوت کرد ولى دو پسر دیگرش هنگام مرگ پدر، زنده بودند. <ref>تاریخ الیعقوبى، ج 2، ص 138</ref>
وى داراى سه پسر و چند دختر بود. پسران وى عبارت بودند از: عبدالله، عبدالرحمان و محمد که عبداللّه در حیات پدرش فوت کرد ولى دو پسر دیگرش هنگام مرگ پدر، زنده بودند. <ref>تاریخ الیعقوبى، ج 2، ص 138</ref>


=منبع=
=پانویس=
{{پانویس|2}}


[[رده:صحابه محبوب شیعه]]
[[رده:صحابه محبوب شیعه]]
[[رده:کارگزاران علی بن ابی‌طالب]]
[[رده:کارگزاران علی بن ابی‌طالب]]
[[رده:یاران علی بن ابی‌طالب]]
[[رده:یاران علی بن ابی‌طالب]]

نسخهٔ ‏۷ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۰:۳۲

Ambox clock.svg


نویسنده این صفحه در حال ویرایش عمیق است.

یکی از نویسندگان مداخل ویکی وحدت مشغول ویرایش در این صفحه می باشد. این علامت در اینجا درج گردیده تا نمایانگر لزوم باقی گذاشتن صفحه در حال خود است. لطفا تا زمانی که این علامت را نویسنده کنونی بر نداشته است، از ویرایش این صفحه خودداری نمائید.
آخرین مرتبه این صفحه در تاریخ زیر تغییر یافته است: ۱۰:۳۲، ۷ دسامبر ۲۰۲۱؛


محمد بن ابی بکر
نام محمد بن ابی بکر
لقب ابوالقاسم
ولادت ذی قعده سال ۱۰ قمری ذی الحلیفه یا شجرة
از یاران امام علی(ع)
فعالیت‌ها مخالفت با اقدامات خلیفه سوم•فرماندهی بخشی از سپاه امام علی(ع)•در جنگ جمل و جنگ صفین•فرمانداری مصر در زمان خلافت امام علی(ع)
وفات صفر ۳۸ق•مصر
علت وفات شهادت توسط معاویة بن حدیج و سوزانده شدن پیکرش
مدفن مسجدی به نام «زمام» در خارج شهر فسطاط

محمد بن ابی‌بکر، فرزند خلیفه اول بود، اما از یاران مشهور و خاص حضرت امیرالمومنین امام علی بن ابی‌طالب (ع) به شمار می‌رفت. او در سال دهم هجری یعنی زمان حجةالوداع پیغمبر به دنیا آمد. پس از فوت ابوبکر، مادر محمد یعنی اسماً بنت عمیس به ازدواج امیرالمومنین (ع) درآمد، بنابراین محمد بن ابوبکر در خانه حضرت امیر (ع) بزرگ شد. اسماً بنت عمیس ابتدا همسر جعفر بن ابی‌طالب (جعفر طیار) بود که پس از شهادت جعفر در جنگ موته به ازدواج ابوبکر درآمد.

او در جنگ جمل همراه حضرت بود، اما پس از این جنگ، امیرالمومنین استاندار وقت مصر یعنی قیس بن سعد بن عباده خزرجی را عزل و محمدبن ابوبکر را جایگزین او کرد. او در دوران زمامداری خود در مصر، با مسائل و پدیده‌هایی مواجه شد که ضرورت داشت دستورات فقهی و شرعی آن‌ها را از مولای خود بپرسد و همین پرسش‌ها از حضرت امیر (ع) باعث شد تا یکی از مشهورترین منابع حقوق بشر امروزه در دستان ما باشد.

پدر و نسب پدرى‏

پدر محمد بن ابى بکر، شخصیّت معروف صدر اسلام، یعنى عبدالله بن ابى قحافة بن عمرو تیمى، معروف به ابوبکر است، که در سال سوم عام الفیل (50 سال پیش از هجرت پیامبر «ص») از بانویى به نام امّ الخیر سلمى بنت عمر بن عامر تیمى، در مکه به دنیا آمد. [۱]

ابوبکر، از نخستین گروندگان به دین پیامبر (ص) پس از حضرت على(ع) و حضرت خدیجه کبرا(س) بود که هم زمان با زید بن حارثه و بلال حبشى در زمره یاران رسول خدا (ص) قرار گرفت. به گفته ابن خلدون، مردى مهربان و نرم خوى بود و مردان قریش با او الفت داشته و گروهى از اهالى مکه توسط او مسلمان شدند. [۲]

وى در هنگام هجرت پیامبر (ص) از مکّه به مدینه همراه آن حضرت بود و در پنهان گاه غار ثور، بر اثر تعقیب کفار قریش، وحشت زده گشت. پیامبر (ص) نیز او را تسلّى داد، تا از کید و کین دشمن در امان ماندند.امّا هنگامى که به روستاى قبا در حوالى مدینه رسیدند و رسول خدا (ص) براى پیوستن حضرت على (ع) و سایر خانواده‏اش به وى در آن جا توقف کرده بود، ابوبکر تأمّل چندانى نکرد و از پیامبر (ص) جدا شد و به روستاى «سنح» در نزدیکى مدینه رفت. [۳]

وى پس از رحلت رسول خدا (ص) بدون در نظر گرفتن وصیت رسمى پیامبر (ص) در جانشینى حضرت على (ع) از سوى عده معدودى از مهاجر و انصار در مکانى به نام «سقیفه بنى ساعده» به خلافت اسلامى برگزیده شد و على رغم مخالفت حضرت على (ع)، حضرت فاطمه (س) و برخى از اصحاب رسول خدا (ص)، از مردم بیعت گرفت. لذا دو سال و سه ماه و پنج روز خلافت مسلمین را بر عهده داشت و سرانجام در هفتم جمادى الآخر بیمار شد و پس از پانزده روز درد و رنج، در 22 جمادى الآخر، سال سیزدهم قمرى از دنیا رفت.

بدنش را به درخواست دخترش عایشه (همسر پیامبر«ص»)در جوار قبر مطهّر رسول خدا (ص) به خاک سپردند. [۴] وى داراى سه پسر و چند دختر بود. پسران وى عبارت بودند از: عبدالله، عبدالرحمان و محمد که عبداللّه در حیات پدرش فوت کرد ولى دو پسر دیگرش هنگام مرگ پدر، زنده بودند. [۵]

پانویس

  1. العدد القویة (على بن یوسف حلّى)، ص 343
  2. تاریخ ابن خلدون، ج 1، ص 386
  3. الکافى (کلینى)، ج 8، ص 338، حدیث 536
  4. التّنبیه و الاشراف(مسعودى)، ص 248 ؛ تاریخ الیعقوبى، ج 2، ص 136
  5. تاریخ الیعقوبى، ج 2، ص 138