کاربر:Rahmani/صفحه تمرین
عنوان: شیعه در آمریکای شمالی.
مطالعه وضعیت شیعیان در قاره آمریکای شمالی
نویسنده: لیاقت تکیم، علی عسگرییزدی ترجمه : طاهر رحمانی به کوشش :مرکز مطالعات فرهنگی بین المللی سال نشر: دی ۱۳۹۳ نوبت چاپ :چاپ اول ناشر: پردیس قلم 582 ص
اهمیت موضوع
کتاب شیعه در آمریکای شمالی که توسط پروفسور لیاقت تکیم به رشته تحریر در آمده است، یکی از منابع اصلی و البته محدودی است که در زمینه مطالعه وضعیت شیعیان در قاره آمریکای شمالی به چاپ رسیده است. قبل از این کتاب، تمامی منابعی که به موضوع اسلام در منطقه آمریکای شمالی پرداختهاند، توسط غیر شیعیان نگاشته شده است. لازم به ذکر است که کارهایی در زمینه شیعیان نیز نوشتهشده که همه آنها بهصورت جزئی و منطقهای موردتحقیق قرارگرفته است. به اذعان مؤلف، کل پروژه در حدود ده سال زمان برده است و تلاش بر این بوده که تمام مصاحبهها، گزارشات و آمارها بهصورت شخصی یا نقل مستقیم انجام گیرد.
محتوای کتاب
مؤلف در فصل اول به سیر تاریخ ورود مسلمانان و همچنین شیعیان به آمریکا پرداخته است و بنا بر برخی احتمالات غیررسمی، حتی ورود مسلمانان به آمریکا را قبل از کشف این کشور توسط کریستفر کلمب تخمین میزند. اولین دسته از مهاجرین شیعه از شام (لبنان امروز) در دهه ۲۰ به این کشور سفر کردند و در بین دهههای ۵۰ تا ۸۰ میلادی به دلیل مشکلات داخلی کشورهای اسلامی و تسهیل قوانین مهاجرتی در آمریکا و کانادا، میزان مهاجرت مسلمانان به اوج خود رسید.
تمرکز کتاب در فصل دوم به مراکز اسلامی و شیعی در آمریکای شمالی معطوف شده است. علاوه بر نام بردن از مهمترین مراکز و پایگاههای اسلامی در آمریکای شمالی، این بخش از کتاب متکفل بحث از چالشهای این مراکز میباشد، مسائلی از قبیل معضلات جوانان و فاصله گرفتن آنها از مراکز اسلامی، قومگرایی و مسئله زنان. پروفسور لیاقت تکیم در این بخش نمونههای متعددی از اختلافات قومی و نژادی و دخالت فرهنگ در دین را متذکر میشود.
در فصل سوم، گزارش آماری از مراکز متعدد در آمریکای شمالی ارائهشده است. این اطلاعات بهصورت موسمی و مناسبتی قابلاستفاده میباشد. ازجمله إلمانهای این گزارش نام سازمان، آدرس، عالم مقیم، تعداد اعضاء نژاد، سال تأسیس، زبان برنامهها، چالش کنونی و چشماندازهای آینده میباشد.
فصل چهارم به نقش رهبری و مرجعیت و تاریخ حضور فعال آنها در منطقه آمریکای شمالی اشارهمیکند. آیتالله خویی اولین مرجع شیعی است که به راهاندازی یک مرکز اسلامی و حل مسائل شیعیان این منطقه رسیدگی کرده است. مشکل اصلی رهبری تشیع در این منطقه، اختلافات فقهی و مبنایی علماء و مراجع در موضوعاتی مثل رؤیت هلال، مسئله ارتباط جوانان، تکنولوژی، فتاوای سنتی است. از دیگر نکات حائز اهمیت، بومی نبودن علماء و عدم آشنایی آنها با جوامع غربی است.
آخرین فصل کتاب به تطبیق فعالیتهای تبلیغی اهل سنت و شیعه پرداخته است. همانطور که قابل پیشبینی است، سنیها در این عرصه نسبتاً موفق عمل کردهاند درحالیکه شیعه اساساً کار تبلیغی انجام نمیدهد. مراکز اسلامی صرفاً به برگزاری اعمال عبادی خود مشغول هستند و هیچ حرکتی برای جذب سایر مردم از خود نشان نمیدهند. از طرفی، مؤلف کتاب قائل است که شیعه شدن یک فرآیند است و نه یک پدیده. بنابراین باید برنامهریزی بلندمدت برای افرادی که تازه شیعه هستند، چه ازلحاظ اجتماعی، فرهنگی و چه ازلحاظ اقتصادی و سیاسی صورت بگیرد. این در حالی است که جامعه شیعه در خواب غفلت به سر میبرد.
***************************************************************************
مطلب جدید:
سید یونس عرفانی
دوران تحصیل
سید یونس عرفانى از چهره هاى درخشان و دانشمندان مبارز و فعال معاصر در تهران بود. وی دراول اسفند ماه سال 1313 شمسى برابربا شانزدهم ذی القعده 1353 هجری قمری درشیرآباد (طالش) به دنیا آمد. پدرش مرحوم میر فاضل کشاورز ساده ای بود که از راه زراعت و کشاورزی امرار معاش می کرد. میرفاضل شخصی بسیار متدین، متقی و متخلق به فضائل اخلاقی بود که به اسلام و روحانیت علاقه خالصانه داشت.مرحوم عرفانی مقدمات تحصیل خود را در مکتب خانه های قدیم گذاراند و با علاقه و استعداد سرشاری که داشت با تشویق و راهنمائی پدر گرامیش در سن چهارده سالگی یعنی سال 1327 شمسی زادگاه خویش را برای تحصیلات طلبگی به قصد اردبیل ترک کرد. پس از خواندن ادبیات و مقدارى از سطوح در سال 1329 شمسى مهاجرت به قم نمود و در آنجا سطوح عالیه را نزد آیت اللَّه سلطانى و آیت اللَّه على مشکینى و بعضى دیگر به پایان رسانیده وسپس به درس خارج مرحوم آیت اللَّه العظمى بروجردى و سائر مراجع وقت شتافت. همزمان با شرکت در دروس خارج مرحوم بروجردی ، حجت الاسلام عرفانی ، فقه و اصول را نزد رهبر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی(ره) فرا گرفت و از آن عالم ربانی استفاده کامل نمود. مرحوم عرفانی تا آخرین لحظه عمر خویش به طرز عجیب و زائد الوصفی از مرید و مراد و از رهبر و مقتدای خویش یاد می کرد و شدیدا به آن رهبر بزرگوار ارادت خالصانه داشت و ابعاد مختلف مرحوم عرفانی را شخصیت والای امام شکل داده و او را در دامان خویش تربیت نموده بود [۱] در مدت اقامت خود در قم که قریب پانزده سال به طول کشسد همواره مرحوم عرفانی از طلاب مبارز و فاضل حوزه علمیه قم و از چهره های سرشناس در میان روحانیون به شمار می رفت. او در این مدت که دوران تعلیم و تعلم و خودسازی را سپری می کرد توانست خود را به مدارج عالی رسانده و از هر جهت خود را ساخته و آماده خدمات و فعالیت و مبارزه گسترده نماید.
هجرت به تهران
حجت الاسلام سید یونس عرفانی در سال 1343 شمسی اوائل تبعید و گرفتاری حضرت امام خمینی(ره) بنا به درخواست اهالی خیابان هاشمی و اصرار آنان به منطقه غرب تهران هجرت کرده و در آنجا رحل اقامت افکند و در مسجد سیدالشهداء (ع) به اقامه نماز جماعت و تبلیغ احکام اسلام و روشن نمودن افکار نسل جوان و نشر فرهنگ و معارف اسلامی همت گماشت و از خود خدمات ارزنده و چشمگیری نشان داد. از سال 1343 شمسی تا شروع نهضت عظیم اسلامی زندگی مرحوم عرفنی در دوره های زیر خلاصه می شود. [۲].
جماعت و فعالیت گسترده در سنگر محراب و منبر
مرحوم عرفانی با فضائل اخلاقی ،تقوی، اخلاص و فداکاری و ایثار خویش توانست مردم غرب تهران را برای شرکت گسترده در نماز جماعت بسیج نماید . کم کم با شروع فعالیت مرحوم عرفانی در سنگر مسجد تحرک فوق العاده ای در منطقه غرب تهران به وجود آمد و سیل جمعیت برای ادای فریضه نماز و آموختن احکام و معارف اسلامی به سوی مسجد سرازیر گشت. او با نطق های آتشین و با بیانات گرم و دلنشین خود توانست درقلوب مردم مسلمان غرب تهران نفوذ نماید و همواره بعنوان محور و ملجا مردم و روحانیون و مستمندان و محرومان قرار گیرد. همزمان با این خدمات گسترده او ساعت های متمادی در کتابخانه بزرگ شخصی خویش به مطالعات و تحقیقات وسیعی دست زد و به طور فعال مبارزات خویش را شروع نمود. مرحوم عرفانی به زبان و ادبیات عرب مسلط و از صاحب نظران و ادبای زبان عربی به شمار می رفت و می توانست با فصاحت و بلاغت به زبان عربی تکلم نماید . او با مطالعات وسیع و عمیق خود توانست در علوم مختلفه اسلامی از جمله اسلام شناسی ،ادیان و مذاهب و تاریخ اسلام صاحب نظر شده و به تفسیر قران و شرح و تبیین نهج البلاغه احاطه داشته باشد.مرحوم عرفانی با دارا بودن رتبه علمی اجتهاد همواره مطالعه ،تحقیق ،تدریس، تبلیغ، اقامه نماز در سنگر محراب و سخنرانی و ارشاد بر فراز منبر را همیشه به موازات یکدیگر انجام داده و یک لحظه در فعالیت های خویش کوتاهی نمی کرد.ترجمه کتاب الهدی الی دین المصطفی و مقدمه کتاب تربیت خانواده از آثار قلمی آن فقید سعید است. [۳].
فعالیت های آموزشی و تبلیغی
حجت الاسلام و المسلمین عرفانی با برخورداری از شخصیت ممتاز توانست در کنار مسجد خویش کتابخانه وسیع و مجهزی را تاسیس کند و همواره در این سنگر نیز به مبارزه مشغول بود. آن مرحوم سال ها قبل از پیروزی انقلاب اسلامی برای فعالیت های آموزشی، کانون تعلیماتی مسجد سیدالشهداء را تاسیس و جزوات و نشریاتی نیز منتشر نمود. همچنین به وسیله این کانون مشکلات و سوالات مذهبی نسل جوان پاسخ داده می شد . علاوه بر این خدمات ارزنده ،منزل آن مرحوم همیشه کانون فعالیت های آموزشی و تبلیغی و مرکز ارشاد و هدایت مردم مسلمان بود.
سفرهای خارج از کشور(با هدف تلاش در جهت تقریب مذاهب اسلامی)
حجت الاسلام و المسلمین عرفانی علاوه بر وظائف سنگین خود برای ارائه خدمات بیشتر به کشورهای پاکستان ، مصر ، سوریه ،عربستان ،عراق و لبنان سفر نمود و در کنفرانس های اسلامی شرکت و در جهت تقریب مذاهب اسلامی به زبان عربی به ایراد سخنرانی پرداخت . در یکی از سفرهای خود به لبنان که برای چندمین بار صورت می گرفت در مجلس یادبودی که از طرف دانشمندان، علماء و دانشجویان لبنانی برای استا د مرتضی مطهری تشکیل شده بود سخنرانی مهمی ایراد کرد که در مطبوعات آن کشور منعکس گردید. او همواره در مسافرت های خود به لبنان با امام موسی صدر و شیعیان لبنان ارتباط نزدیک داشت و از نزدیک ترین یاران و دوستان امام صدر به شمار می رفت .[۴] .
نقش وی در انقلاب اسلامی
مرحوم عرفانی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی بارها به ساواک احضار و مورد بازجوئی ساواک قرار گرفت. او با سخنرانی های روشنگرانه خویش بر فراز منبر همواره تحت فشار و نظر عوامل ساواک قرار داشت.با شروع نهضت اسلامی مسجد او همواره محل اجتماع و ازدحام اقشار مختلف مردم غرب تهران و یکی از کانون های گرم مبارزه بود و سخنرانان متعددی در این مجالس به دعوت مرحوم عرفانی به ایراد سخنرانی می پرداختند. بزرگ ترین و عظیم ترین تظاهرات و راهپیمائی های سال 1357 در غرب تهران با سازماندهی مرحوم عرفانی و از طریق مسجد سید الشهداء صورت می گرفت. با پیروزی انقلاب اسلامی با توجه به ویژگی ها و سوابق درخشان آن فقید سعید به سرپرستی کمیته انقلاب اسلامی منطقه هشت تهران انتخاب و منصوب گردید. وی شبانه روز در کمیته انقلاب اسلامی مشغول خدمت گردید و پس از آن با اصرار و فشار مردم طالش و پیشنهاد برخی از علما و شخصی های طراز اول انقلاب برای نمایندگی مجلس شورای اسلامی کاندید و از حوزه طالش به نمایندگی انتخاب گردید. سرانجام مرحوم عرفانی همانند همیشه که برای دیدار و ملاقات و رسیدگی به مشکلات موکلین خویش به حوزه انتخابیه اش رفته بود در مورخه دوم مرداد ماه سال 1361 شمسی در راه بر اثر حادثه تصادف جان عزیزش را از دست داد و به ملاء اعلی پیوست. [۵].
منابع:
کانون تعلیماتی و کتابخانه مسجد سیدالشهداء(ع). "در رثای سیدی گمنام"، تهران: مردادماه 1363
تبيين مرزهاي جاذبه و دافعه علي عليه السلام
مقدمه
علي عليه السلام يك شخصيت ممتاز وبرجسته ويك اسوه و نمونه در تاريخ اسلام و ابعاد وجودي او غير قابل توصيف وزندگاني وسيره امام سراسر عبرت آميز وشگفت انگيز و تكان دهنده است . بدون ترديد شخصيتهاي بزرگ در حوزه جاذبه ودافعه ورفتارهاي فردي واجتماعي نقاط عطف مؤثري را رقم زده و همواره جاذبه وكشش ويا دفع و واكنش آنها از شيرين ترين و انسان سازترين لحظه ها قلمداد گرديده است. سيره امير مومنان نشان مي دهد امام همواره "در قله تسخير ناپذير جاذبه ودر تنگناي اجتناب ناپذير دافعه" قرار گرفته وتحسين برانگيز ترين وپرصلابت ترين مواضع را اتخاذ کرده است . شخصيت پرجاذبه و وجود مالامال پر بركت امام سبب گرديده تا رجال بزرگ اسلام از سلمان و[[ابوذر غفاری| وعمار و مقداد تا بلال وكميل ومالك اشتر و… پيرامون امام پروانه وار حلقه زده وبه امام عشق و ارادت ورزند و تا آخرين لحظات حيات و زندگي خويش نستوه ومقاوم در كنار امام باقي بمانند .
سیره علوی الگوئی برای زیستن ما
زندگي سياسي و اجتماعي امام. الگويي در حد مدينه فاضله است . گاهي نمونه هايي از استقامت و استواري آن حضرت برحكم خدا ديده مي شود . كه به نظر مي رسد قايل پيروي براي ديگران نيست .چنان كه خود امام در نامهاي به اين نكته اشاره كرده اند . [۱] . به همين دليل اين زندگي براي كساني كه مي خواهند پايبند باشند الگويي بسيار بالايي است آن گونه كه هميشه بايد از آن درس گرفت و هنوز براي رسيدن به آن راهي طولاني باقي مانده است . به سخن ديگر سيره امام يكي از بهترين روشهاي زندگي است كه تا كنون در طول حيات انساني تجربه شده است زندگي انسان كاملي كه نمونه واقعي يك انسان الهي و در شمار نادر افرادي است كه نهادن اسم انسان به معناي خليفه الهي در زمين بر آنان سزاوار است اين زندگي تا آن اندازه جذاب است كه دوست را نسبت به او تا بالا ترين حد دوستي كشانده ودشمن را در مقابل آن تا نهايت درجه دشمن بالا مي برد . امام دراين باره چنين فرموده است : و سيهلك في صنفان: محب مفرط يذهب به الحب الي غير الحق و مبغض مفرط يذهب به البغض الي غير الحق. [۲] دشمن به دليل استقامت او در راه حق چنان از وي خشمگين است كه در اين باره به افراط گراييده و دوست به همان دليل چنان عشقي به وي ميورزد كه گاه در اين باره به افراط ميگرايد . تاثير شعاع شخصيت وجود پر راز و رمز امام تنها به دوران حيات امام محدود نشد پس از شهادت امام و تا امروز چه بسيار شخصيتهاي بر جسته و رجال بزرگ سياسي و متفكران عالي رتبه كه تحت تاثير جاذبه و امام قرار گرفته زبان به تحسين و تمجيد گشودهاند . نوشتار حاضر تلاش مي نمايد تا برخي از زواياي سيره علوي را پيرامون جاذبه ودافعه آن حضرت به تصوير كشد وذره اي از دنياي ناشناخته شخصيت آ ن بزرگوار را به صورت شفاف تقديم وعرضه نمايد . نگاهي گذرا به برخورد ها و مواجه امام با دوستان و دشمنان به خوبي مرز هاي جاذبه ودافعه را تبيين نموده و از هر گونه شرح و تفسير ي ما را بي نياز مي نمايد . بدون هيچ شك و ترديدي بايد اذعان نماييم امام شفاف ترين و صريح ترين مواضع را در برابر دوستان و دشمنان از خودشان داده است . در اينجا به نمونه هايي از مواضع بسيار حساس و مهم امام در مقابل دوستان و دشمنان بسنده مي كنيم : ====افرادي كه با امام بيعت نكرده اند و امام عليه السلام هيچگاه متعرض آنها نشد==== : 1. وقتي عثمان كشته شد انصار بجز چند كس و از جمله حسان بن ثابت وكعب بن مالك و مسلمته بن مخلد و ابو سعيد حذري و محمد بن سلمه و نعمان بن شير و زيد بن ثابت و رافع بن خديج و فضالته بن عبيد و كعب بن عجرد كه عثماني بودند با وي بيعت كردند . [۳] 2. همه مردم در مدينه با علي بيعت كردند بجز هفت كس كه منتظر ماندند و بيعت نكردند :سعدبن ابي وقاص وابن عمر وصهيب وزيدبن ثابت ومحمدبن سلمه وسلمه بن و قش و اسامه بن زيد . [۴]
مذاكره امام با طلحه و زبير
امام (ع) در مواجه با طلحه و زبير چه زيبا و شگفت انگيز با آنان سخن مي گويد و ضمن تبيين مرزهاي جاذبه ودافعه خطوط اساسي سياست وحكومت خويش را ترسيم مي نمايد : همانا از اندك ناراضي بوديد و بسيار را پشت سر انداختيد . آيا به من نمي گوييد كه شما در چه جيزي حق داشته ايد كه شما را از آن منع كرده ام ؟ يا كدام نصيب و بهرهاي بوده كه خود برداشنه به شما نداده ام ؟ يا كدام حق و دعوايي بوده كه يكي از مسلمانان نزد من آورده از آن عاجز و ناتوان مانده ام و يا به آن نادان بوده در حكم آن اشتباه كرده ام ؟ سوگند به خدا من خواستار خلافت و علاقمند به حكومت نبوده ام ولي شما مرا دعوت نموده به آن وادار كرديد پس چون خلافت به من رسيد به كتاب خدا و دستوري كه براي ما تعيين نموده و ما را به حكم كردن به آن امر فرموده نظركرده متابعت نمودم و به آنچه پبغمبر (ص) سنت قرار داده نگاه نموده پيروي كرده و در اين باب به راي و انديشه شما و غير شما نيازمند نبودم و حكمي پيش نيامده كه به آن نادان بوده از شما وساير برادران مسلمان مشورت نمايم و اگر چنين بود از شما وديگران رو نمي گردانيدم و اما آنچه ياد آوري نموديد كه چرا در قسمت كردن بيت المال بالسويه رفتار كردم در اين امر هم من به راي خود و از راه هواي نفس حكم نكردم بلكه من و شما در دست داريم احكامي را كه رسول خدا (ص) آورده و آنها را بر قرار نموده . و در آنچه كه خداوند از تقسيم و تعيين به آن دستور داده و حكم خود را در آن امضاء فرموده به شما نيازمند نبودم سپس سوگند به خدا شما وغير شما را نزد من حقي نيست كه از من شكايت داشته زبان به ملامت باز كنيد خداوند دلهاي ما وشما را به حق متوجه گرداند و به شما شكيبائي عطا فرمايد . [۵] .
امام و جنگ جمل
در واقعه جنگ جمل اصرار امام اين بود كه جنگ صورت نگيرد. آن حضرت از شروع كردن جنگ توسط اصحابش جلوگيري كرده و رسماً اعلام كرد كه كسي حق شروع جنگ را ندارد حتي در روز جنگ پيش از ظهر امام قرآني به دست ابن عباس داد تا نزد طلحه و زبير رفته بادعوت آنان به قرآن با آنها سخن بگويد ابن عباس با طلحه وزبير سخن گفت اما عايشه حتي اجازه صحبت نداد و گفت : به صاحبت بگو :بين ما و او جز شمشير حاكم نخواهد بود .ابن عباس مي گويد : من هنوز از آنها دور نشده بودم كه تيرهاي آنان مثل باران به سوي ما آمد . [۶] =======رفتار امام با عايشه پس از جنگ جمل=======: محمد بن ابي بكر عايشه را برداشت و خيمه اي براي او به پا كرد علي بيامد و گفت : "مردم را تحريك كردي كه بر آشفتند و آنها را به هم انداختي كه خون همديگر بريختند !" و سخن بسيار كرد . عايشه گفت :اي پسرابي طالب اينك كه تسلط يافتي ملايمت كن امروز جمع تو خوب شجاعت نمودند. علي او را روانه كرد و جمعي زن ومرد همراهش فرستاد و لوازم داد و بگفت تا دوازده هزار به او بروند واين كار با عبدالله بن جعفر بود كه مالي بسيار به او داد و گفت : "اگر امير مومنان تاييد نكرد بعهده خودم [۷]
========ديدگاه و مواضع امام در باره حقوق مردم (سیره علوی)========: 1. امير مومنان درباره رعايت حقوق مردم و شيوه رفتار و مواجه با آنها خطاب به عبد الله بن عباس والي بصره چنين مي فرمايد : سع الناس بوجهك و مجلسك و حكمك و اياك و الغضب فانه طيره من الشيطان. [۸] با مردم گشاده رو وهم مجلس و در ستكار باش و از خشم نمودن بپرهيز كه سبك مغزي است از شيطان. 2. و در جای دیگری به كارگزاران خويش در خصوص حقوق مردم چنين توصيه مي فرمايد: و اخلط الشده بضغث من اللين و ارفق ما كان الرفق ارفق و اعتزم با لشده حين لا يغني عنك الاالشده واخفض للرعيه جناحك و ابسط لهم وجهك و الن لهم جانبك واس بينهم في اللحظه والاشاره و التحيه حتي لا يطمع العظماء في حيفك و لا يباس الضعفاء من عدلك . و السلام. [۹]. سختي و درشتي را با مقداري نرمي و همواري بياميز و مدارا و مهرباني كن هنگامي كه مدارا شايسته تر باشد و به سخني و درشتي بپرداز آنگاه كه از تو جز سختگيري پيش نمي رود . و براي رعيت بالت را فرود آور و رويت را بگشا و پهلويت را نرم كن و در نگريستن به گوشه چشم و خيره نگاه كردن و اشاره نمودن و درودگفتن بين ايشان يكسان رفتار كن تا بزرگان در ستم كردن تو طمع و از ننمايند و زير دستان از داد گري تو نوميد نشوند . ملاحظه مي شود كه امام چگونه از مسؤلين حكومتي مي خواهد تا با مردم چه رفتار و عملكردي داشته باشند و همواره توصيه مي نمايد تا با مردم با خوش رفتاري و مهرباني مواجه شوند و حقوق آنان را تضييع ننمايند . 3. و به برخي از كارگزاران خود كه مسئول و مأمور دريافت ماليات و خراج بودند در ارتباط با معاشرت و رفتار با مردم و حقوق آنها چنين پيام مي دهد : فانصفوا الناس من انفسكم و اصبروا لحواجئهم فانكم خزانه الرعيه و وكلاء الامه و سفرالائمه ولاتحشموا احدا عن حاجته ولا تحسبوه عن طلبته . [۱۰]. پس به مدارا و انصاف با مردم رفتار كنيد و بر خواهشهاشان شكيبا باشيد زيرا شما خزانه داران رعيت هستيد و وكيل هاي مردم و نمايندگان بينوايانيد. و كسي را از درخواستش به خشم نياورده و از مطلوبش نسخ نكنيد. 4. و درباره يكي ديگر از كارگزاران خويش كه به بيت المال تعدي نموده و پيمان شكني كرده بود چنين مي گويد: فاتق الله وارد الي هولاء القوم اموالهم فانك ان لم تفعل ثم امكنني الله منك لا عذرن الي الله فيك ولا ضربنك بسيفي الذي ما ضربت به احدا الا دخل النار و الله لوان الحسن و الحسين فعلا مثل الذي فعلت ما كانت لهما عندي هواده ولا ظفرا مني باراده حتي اخذ الحق منهما وازيل الباطل عن مظلمتها. [۱۱] . پس از خدا بترس و مال هاي اين گروه را به خود بازگردان كه اگر اين كار نكرده باشي و خدا مرا به تو توانا گرداند هر آينه درباره تو نزد خدا عذر بياورم و ترا به شمشيرم كه كسي را به آن نزده ام مگر آنكه در آتش داخل شده بزنم. و به خدا سوگند اگر حسن و حسين كرده بودند مانند آنچه تو كردي با ايشان صلح و آشتي نمي كردم و از من به خواهشي نمي رسيدند تا اينكه حق را از آنان بستانم و باطل رسيده از ستم آنها را دور سازم. 5. و زماني كه محمد بن ابي بكر را به استانداري مصر منصوب مي نمايد چنين مي گويد: فاحفض لهم جناحك و الن لهم جانبك و اسبط لهم وجهك و اس بينهم في الحظه و النظره حتي لا يطمع العظما في حينك لهم و لا يياس الضعفا من عدلك عليهم. [۱۲] . بالت را براي ايشان بخوان و پهلويت را بر ايشان هموار دار و با آنان گشاده روباش و آنها را به نگريستن زير چشمي و خيره شدن در رو يكنواخت بدار تا بزرگان بظلم و ستم تو به سودشان طمع ننمايند و تا توان از عدل و درستكاري تو نوميد نگردند . 6. امام ضمن سفارش به تقوي و پرهيزكاري با يكي از كارگزارانش چنين سخن مي گويد : و به او امر نموده و دستور ميدهم كه ايشان يعني رعيتها و زير دستان را نرنجاند و به آنها دروغ نگويد و به سبب فرمانروايي به انها از روي سركشي از آنان روي بر نگرداند زيرا اينان در دين برادر وهم كيشند و براي آماده كردن و پيدايش حقوق ياوران هستند . [۱۳].
7. و به فرمانداري مكه چنين پيام ميدهد : و اجلس لهم العصرين فافت المستفتي و علم الجاهل و ذاكر العالم و لا يكن لك الي الناس سفيرالا لسانك و لا حاجب الا وجهك و لا تحجبن ذا حاجه عن لقائك بها فانها ان ذيدت عن ابوابك في اول وردها لم تحمد فيما بعد علي قضايها . [۱۴] و در بامداد و سرشب با آنها بنشين و فتوي بده كسي را كه حكمي بپرسد وتا نادان را بياموز و با دانا گفتگو كن و بايد ترا به مردم پيغام رساني نباشد مگر زبانت و نه درباني مگر رويت و در خواست كننده اي را از ملاقات و ديدار خود جلوگيري مكن زيرا ان در خواست اگر در ابتداي كار از درهاي تو روا نشود براي روا كردن در آخر كار ستوده نمي شوي . 8. و به استانداران و مامورين اخذ ماليات چنين دستور مي دهد : فنكلو من تناول منهم ظلما عن ظلمهم و كفوا ايدي سفها يكن عن مصار تهم و التعرض لهم فيما اسشنيناه منهم .[۱۵]. پس دور كنيد و بكيفر رسانيد سپاهي را كه براي ستمگري به مال مردم دست درازي مي كند و بيخردانتان را از جلوگيري و تعرض بايشان در آنچه اجازه دادم باز داريد . =========امام وجنگ صفين========= : زماني كه امام نمي شنود كه گروهي از اصحابش در روزهاي جنگ صفين به لشگر شام دشنام ميدهندچنين مي فرمايد : اني اكره لكم ان تكونوا سبا بين ولكنكم لو وصفتم اعمالهم و ذكر تم حالهم كان اصوب في القول وابلغ في الغدر . و قلتم مكان سبكم اياهم اللهم احقن دماء نا و دماءهما و اصلح ذات بيننا و بينهم و اهدهم من ضلالتهم حتي يعرف الحق من جهله و يرعوي عن الغي والعدوان من لهج به . [۱۶]. بی گمان خوش ندارم كه دشنام گو باشید ليكن ا گر کارهایشان را وصف کنید وحالشان را به ياد آورید در گفتار درست تر و در عذر خواهی رساتر باشد آنگاه به جاي دشنام دادن بدیشان بگوييد : خدايا از ریختن خون هاي ما و خون های آنان جلوگیری کنو میان ما و ایشان را به اصلاح برسان و از گمراهی شان راهنمائی کن تا هر کس حق را نمی شناسد آن را بشناسد و هر کس بر گمراهی و ستم آشکار پافشاری می ورزد از آن ها دست بردارد. [۱۷]
در واقعه جنگ صفين در شب آغاز جنگ امام به همه نيروهاي خود سفارش مي كرد «لا تقاتلوا القوم حتي يبدوكم» هدف امام در اينجا نيز آن بود كه تا آخرين لحظه فرصتي براي بازگشت شاميان به حق باقي بگذارد. سفارشات امام به سپاهش چنين بود: تا آغاز به جنگ نكرده اند شما به جنگ به ايشان نپرازيد چه شما به حمد خدا حجتي تمام داريد و چون ايشان را واگذاريد تا آغاز به جنگ كنند اين حجتي ديگر به سود شما و بر ضد آنان است و اگر جنگيديد و دشمن را شكست داديد گريزنده اي را نكشيد و مجروحي را تمام كش نكنيد و عورتي را برهنه نسازيد و كشته اي را مثله نكنيدو اگر به قرارگاه قوم دشمن درآمديد پرده اي ندريد و جز به فرمان من به خانه اي وارد نشويد و چيزي از اموال ايشان را جز آنچه در لشگرگاه باشد برنگيريد و به هيچ زني آزار و گزندي نرسانيد اگرچه به ناموس شما دشنام دهند و فرماندهان و نيكان شما را مشمول دشنام سازند زيرا آن زنان از نظر نفسانيات و خرد ضعيف و ناتوانند و ما مامور بوديم (زمان پيامبر ص) آن زمان كه آنان زنان مشركي بودند نيز از آزار رساندن به ايشان خودداري كنيم- [۱۸] .و امام عليه اسلام به سپاهيان خود قبل از مواجه با دشمن در جنگ صفين استراتژي زيبا و پرصلابتي را به تصوير مي كشد و نهايت تلاش در سعي خود را مبذول مي دارد تا از جنگ ممانعت نمايد و آغاز كننده و جنگ نباشد و به لشگريان سفارش اكيد مي نمايد اگر جنگ شروع شد متعرض فراريان از جنگ و زخميان نشده و حرمت حراست از بانوان را سر لوحه حركت و كارزار خويش دهند. [۱۹].
====امام و خوارج====
و پيام امام در خصوص خوارج چنين است: لاتقتلوا الخوارج بعدي فليس من طلب الحق فاخطاه كمن طلب الباطل فادركه. [۲۰]. بعد از من خوارج را نكشيد زيرا كسي كه مي خواسته حق را به دست آورد و خطا كرده مانند كسي نيست كه در راه باطل قدم نهاده و آن را دريافته.
=====نتيجه گیری=====
امير ا لمومنين - امر حکومت و سرپرستی و مسئولیت اجرائی را وسیله ای برای رشد امت به اجرا در آوردن حق و گستراندن دین می داند که اگر به صورت هدف درآید و ستیزه جوئی بر سر ان درگیرد آبی می شود گندیده و از خاصیت افتاده یا لقمه ای گلوگیر که نه تنها تشننگی و گرسنگی را رفع نکند بلکه موجب هلاکت نیز می شود.امير ا لمومنين بعنوان رهبر و موسس حكومتي بر مبناي مكتب و عدا لت شناخته شده است و در همين ا رتباط با جناح ها و اقشار و افكار مختلفي درگير و مواجه بوده است و در اين نشيب و فراز ها و بحران ها به صورت بسيار زيبا و با شكوه دستور ا لعمل ها و برنامه هاي مدوني را جهت اجرا بيان نمو ده اند. امام عليه ا لسلام اجراي عدا لت را در بخش هاي مختلف جامعه خواستار است و چگونگي اجراي آن را در نهج ا لبلاغه بيان فرموده اند. موقعيت و شرايط حساس جا معه ما به گونه اي است كه شباهت هاي بسياري به دوران حكومت آن حضرت دارد و شايسته است با ژرف انديشي گسترده تر به اين مباحث پرداخته شود. طرح اين موضوعات يك ضرورت است و براي افكار عمومي جامعه و بيداري و نجات همه نسل ها نياز اساسي محسوب مي گردد. على براى ما فقط يك شخصيت تاريخى نيست بلكه امير المؤ منين براى ما يك اسوه و الگو و يك نمونه است . نمونه اى براى حكومت كه زمامداران اسلامى بايد رفتار على بن ابيطالب را براى خود سرمشق و الگو قرار دهند و امروز كه جمهورى اسلامى به همت مسلمانان و با فداكارى بسيار در اين قطعه از جهان روى كار آمده است كسانى كه زمام حكومت را در دست دارند يا در آينده بدست خواهند گرفت خود را از روى اين سرمشق بسازند و از اين سرمشق عمل كنند و الگويى است براى مسلمان زيستن يعنى ما مردم كه در طول دوران اختناق رژيم منحوس پادشاهى هرگز فرصت آن را پيدا نكرده بوديم كه مسلمان زندگى كنيم و مسلمان بمانيم . امروز بايد زير سايه نظام جمهورى اسلامى از فرصت استفاده كنيم براى مسلمان زيستن شخصيت على و چهره اميرالمؤ منين مى تواند مى تواند الگوئى براى ما باشد تا بدانيم مسلمان زيستن چگونه است. [۲۱].
پانویس
- ↑ نهج البلاغه نامه 45
- ↑ نهج البلاغه – خ 127
- ↑ محمد بن جرير طبري تاريخ طبري .مترجم ابولقاسم پاينده 16 جلد چاپ پنجم تهران اساطير 1375 جلد 6 ص 23302331
- ↑ همان ص 2332
- ↑ خ پنجم نهج البلاغه
- ↑ رسول جعفريان تاريخ خلفا (تاريخ سياسي اسلام ) (دو جلد) قم الهادي 1377 جلد دوم ص 267و268
- ↑ .محمد بن جرير طبري تاريخ طبري (تاريخ الرسل والملوك ) تر جمه ابولقاسم پاينده 16 جلد چاپ پنجم تهران :اساطير 1375 جلد 6 ص 2436
- ↑ وصيت شماره 76- نهج البلاغه
- ↑ تامه 46-نهج البلاغه
- ↑ نهج البلاغه نامه10
- ↑ نامه 41- نهج البلاغه
- ↑ نامه 27-نهج البلاغه
- ↑ از فرمان هاي امام –شماره 26
- ↑ نامه 67-نهج البلاغه.
- ↑ نامه 60 –نهج البلاغه
- ↑ خ197 –نهج البلاغه
- ↑ آموزش نهج البلاغه دکتر سید محمد مهدی جعفری ص 420.
- ↑ رسول جعفريان تاريخ خلفا(تاريخ سياسي اسلام (دو جلد) قم الهادي 1377: جلد دوم ص 259
- ↑ شماره 14 از وصاياي آن حضرت – نهج البلاغه
- ↑ خطبه 60 – نهج البلاغه
- ↑ سيد على خامنه اى. گفتارى درباره حكومت علوى ص2