حج
حج، آهنگ خانه خدا کردن برای به جا آوردن مناسک ویژه در موسم خاص است و یکی از ارکان دین اسلام و از ضروریات آن بهشمار میآید. ترک حج با اقرار به وجوب، یکی از گناهان کبیره و با انکار، موجب کفر است. این مراسم عبادی _ سیاسی، که نماد تمدنسازی است، موجب اتحاد جهان اسلام و انسجام امت اسلامی میشود. مسلمین با طواف گرد حریم حرم امن الهی و خواندن نماز به سوی کعبه بر مشترکات خود تاکید و بر وحدت بین فرق و مذاهب اسلامی میافزایند. حج، فریاد عدالتخواهی را در مسلمانان زنده میکند.
معنای لغوی حج
«حج» در لغت، به معنای قصد و در اصطلاح فقها، انجام اعمال و مناسک مخصوص در زمان خاص (ماه ذی الحجه) و در مکان معین (مکه و اطراف آن) به قصد تقرب به خداست[۱].
حج در قرآن
- حج گزاردن، حق خداوند بر عهدۀ توانمندان؛ خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: وَلِلَّهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا وَمَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌ عَنِ الْعَالَمِینَ [آلعمران–97] ؛ «و برای خدا بر مردم است که آهنگ خانه (او) کنند، آنها که توانایی رفتن به سوی آن را دارند. و هر کس کفر ورزد (و حج را ترک کند، به خود زیان رسانده)، خداوند از همه جهانیان، بینیاز است».
از این آیه شریفه استفاده میشود که حق خداوند بر مردم این است: آنان که استطاعت و توان دارند، آهنگ زیارت خانه او نمایند؛ یعنی آنان که توان مالی و فکری و جسمی دارند و مسافرت لطمهای به زندگی و امر معاش آنان نمیزند و پس از مراجعت از حج قدرت بر ادامه و ادارۀ زندگی را دارند و در مسیر راه، خطری آنان را تهدید نمیکند و راه به رویشان باز است (که همه اینها در کلمه استطاعت نهفته است)، حج بهصورت یک بدهی الهی شمرده میشود و هر که این بدهی را نپردازد و از رفتن به حج سرباز زند، کافر محسوب میشود. چنانکه امام صادق (علیهالسلام) در این زمینه میفرماید: «هر کس از دنیا برود و حَجة الاسلام را بجا نیاورد بدون این که او را حاجتی ضروری باشد یا آن که به جهت بیمار شدن از آن باز ماند یا آن که پادشاهی از رفتن آن جلوگیری نماید چنین کسی (مسلمان نخواهد مرد، بلکه) یهودی یا مسیحی از دنیا خواهد رفت[۲][۳].
- حج و مناسک آن، جلوۀ آشکار هدایت و راهنمایی خداوند: وَالْبُدْنَ جَعَلْنَاهَا لَکُمْ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ... کَذَٰلِکَ سَخَّرَهَا لَکُمْ لِتُکَبِّرُوا اللَّهَ عَلَیٰ مَا هَدَاکُمْ... [حج–36] .
- حج و مناسک آن، از مقدسات و شعائر الهی: ... لَا تُحِلُّوا شَعَائِرَ اللَّهِ وَلَا الشَّهْرَ الْحَرَامَ وَلَا الْهَدْيَ وَلَا الْقَلَائِدَ وَلَا آمِّينَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنْ رَبِّهِمْ وَرِضْوَانًا ... [مائده–2] .
- حج و منافع متعدد: وَأَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالًا وَعَلَىٰ كُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ * لِيَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ ... * ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَلْیُوفُوا نُذُورَهُمْ وَلْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتِیقِ * ذَٰلِکَ وَمَنْ یُعَظِّمْ حُرُمَاتِ اللَّهِ فَهُوَ خَیْرٌ لَهُ عِنْدَ رَبِّهِ... [حج–30_27] .
- حج میدان انجام اعمال خیر و کسب توشه برای آخرت: لْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُومَاتٌ فَمَنْ فَرَضَ فِیهِنَّ الْحَجَّ فَلَا رَفَثَ وَلَا فُسُوقَ وَلَا جِدَالَ فِی الْحَجِّ وَمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَیْرٍ یَعْلَمْهُ اللَّهُ وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوَیٰ... [بقره–197] .
حج در روایات
- حج وسیله تقویت دین؛ علی (علیهالسلام) فرمود: «وَالْحَجَّ تَقْوِیَةً لِلدِّینِ؛ خداوند حج را وسیله تقویت دین قرار داد»[۴] .
- اهمیت حج؛ علی (علیهالسلام) فرمود: «الله الله فی بیت ربکم لاتخلوه مابقیتم فانه ان ترک لم تناظروا؛ خدا را! درباره خانۀ پروردگارتان در نظر داشته باشید تا هستید، آن را خالی نگذارید؛ زیرا اگر حج متروک شود نظر رحمت خدا از شما قطع خواهد شد»[۵].
- حج و توجه به سوی خدا؛ امام باقر (علیهالسلام) دربارۀ کلام خداوند تبارک و تعالی فرمود: «ففروا الی الله انی لکم منه نذیر مبین. قال: حجوا الی الله؛ منظور از آیۀ شریفه، فرار به سوی خدا؛ آن است که آهنگ حج کنید»[۶].
- لبیک و قربانی؛ علی (علیهالسلام) فرمود: «نزل جبرئیل عی النبی صلی الله علیه و آله و سلم فقال: یا محمد مر اصحابک بالحج والثلج، فالحج رفع الاصوات بالتلبیة و الثلج نحر البدن؛ جبرئیل بر پیامبر فرود آمد و گفت: ای محمد یارانت را به عج و ثج فرمان ده. عج یعنی فریاد و لبیک برآوردن و ثج یعنی قربانی کردن شتران»[۷].
- حج اکبر و اصغر؛ معاویة بن عمار، میگوید از امام صادق (علیهالسلام) سوال کردم: «عن یوم الحج الاکبر فقال: هو یوم النحر والاصغر العمرة؛ روز حج اکبر چه روزی است؟ حضرت فرمود: روز حج اکبر روز عید قربان است و حج اصغر عمره است[۸].
- آثار حج؛ امام رضا (علیهالسلام) فرمود: «ما رایت شیئا اسرع غنا ولا انفی للفق»[۹].
- مرگ در راه حج؛ امام صادق (علیهالسلام) فرمود: «من مات فی طریق مکة ذاهبا اوجائیا امن من الفزغ الاکبر یوم القیامة؛ هر کس در راه رفت و برگشت مکه بمیرد از اندوه بزرگ روز قیامت ایمن خواهد بود»[۱۰].
- حرمت مهمانان خدا؛ امام صادق (علیهالسلام) فرمود: «الحاج والمعتمر و فدالله ان سالوه اعطاهم و ان دعؤه اجابهم و ان شفعوا شفعهم و ان سکتوا ابتداهم و یعوضون بالدرهم الف الف درهم؛ حاجی و عمرهگزار مهمان خدایند. اگر چیزی بخواهند به ایشان دهد. اگر او را بخوانند، پاسخ میگوید. اگر شفاعت کنند. شفاعت ایشان را میپذیرد، اگر سکوت کنند، با آنان آغاز سخن میکند و در برابر هر درهمی که خرج کردهاند، یک میلیون درهم به آنان میپردازد»[۱۱].
- آمادگی برای احرام؛ عن حماد بن عیسی قال: سئلت ابا عبدالله علیهالسلام عن التهیؤء اللاحرام، فقال تقلیم الاظفار و اخذ الشارب و حلق العانة؛ حماد بن عیسی گوید: از امام صادق (علیهالسلام) پرسیدم. برای احرام چگونه باید آماده شد؟ فرمود: با گرفتن ناخنها، کوتاهکردن شارب و تراشیدن موی بالای شرمگاه»[۱۲].
- نظر به کعبه؛ امام باقر (علیهالسلام) فرمود:«من نظر الی الکعبة لم یزل یکتب له حسنة و یمحی عنه سیئة حتی یصرف بصره عنها؛ هر کس به کعبه نگاه کند. تا وقتی به آن مینگرد مدام کار نیک برایش نوشته میشود و گناهش پاک میشود تا وقتی دیده از آن برگرداند»[۱۳].
- نیت حج؛ امام صادق (علیهالسلام) فرمود: «الحج حجان، حج لله و حج للناس، فمن حج لله کان ثوابه علی الله والجنه و من حج للناس کان ثوابه علی الناس یوم القیامة؛ حج دو گونه است: حجی برای خدا و حجی برای خلق، هر کس برای خدا حج گزارد، پاداشش آنست که خدا وی را به بهشت درآورد و هر کس برای مردم حج گزارد، پاداش وی روز قیامت بر عهدۀ مردم خواهد بود»[۱۴].
- روزۀ ایام تشریق در منی؛ «سئل الصادق علیهالسلام لم کره الصیام فی ایام التشریق؟ فقال: لان القوم زوار الله و هم فی ضیافته ولاینبغی للضیف ان یصوم عند من زاره و اضافه؛ از امام صادق (علیهالسلام) سئوال شد: چرا روزه ایام تشریق (11، 12 و13 ذی الحجه) نامطلوب است. حضرت فرمود: زیرا مردم، زائران خدا، مهمان وی هستند. و شایسته نیست که مهمان در نزد میزبان و کسی که به دیدارش رفته روزه بگیرد»[۱۵].
- حج یا جهاد؛ امام صادق (علیهالسلام) فرمود: «ما سبیل من سبیل الله افضل من الحج الا رجل یخرج بسیفه فیجاهد فی سبیل الله حتی یستشهد؛ هیچ راهی از راههای خدا برتر از حج نیست مگر این که مردی شمشیر بردارد و در راه خدا جهاد کند تا شهید گردد»[۱۶].
- ثواب طواف؛ پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلم) فرمود: «من طاف بهذا البیت اسبوعا و احسن صلاة رکعتیه غفرله؛ هر کس هفت بار به دور این خانه طواف کند و دو رکعت نماز طواف را به خوبی انجام دهد. گناهش آمرزیده شود»[۱۷].
- حج و تجدید میثاق؛ امام باقر (علیهالسلام) والحجر کالمیثاق و استلامه کالبیعة و کان اذا استلمه قال: اللهم امانتی ادیتها و میثاقی تعاهدته لیشهدلی عندک بالبلاغ؛ حجرالاسود مثل یک پیمان است و دست کشیدن بر آن چون بیعت (با خدا) است وقتی حضرت دست بر حجرالاسود میکشید میفرمود: خدایا! امانتم را ادا کردم. میثاق خود را تجدید کردم، تو گواه باش که من وظیفهام را به پایان رساند»[۱۸].
- اهمیت حج؛ امام صادق (علیهالسلام) فرمود: «لایزال الدین قائما ما قامت الکعبة؛ تا کعبه برپاست، دین برپاست»[۱۹].
احکام حج
حج از ارکان اسلام است و بر هر مکلفی در طول عمر با دارا بودن شرایط آن، یک بار واجب میشود. به حج واجب به اصل شرع - و نه با نذر و مانند آن - از این جهت که از ارکان دین است «حَجة الاسلام» گویند[۲۰]. وجوب حج فوری است؛ بدین معنا که در نخستین سال استطاعت باید انجام گیرد و در صورت عدم امکان، در سال بعد به جا آورده میشود و تأخیر آن از سال استطاعت بدون عذر، گناه کبیره است[۲۱]. حج گاه با نذر، عهد، قسم، بطلان حج پیشین و اجیرشدن جهت نیابت، واجب میشود. بدون فراهم آمدن یکی از اسباب وجوب، گزاردن حج مستحب است؛ چنان که تکرار آن در هر سال و نیز به حج بردن خانواده استحباب دارد[۲۲]. چنانچه به جا آوردن حج پس از وجوب آن، نیازمند مقدماتی از قبیل سفر و فراهم کردن اسباب آن باشد، مبادرت به آنها واجب است[۲۳].
شرایط وجوب
عقل، بلوغ[۲۴] حریت[۲۵] و استطاعت[۲۶] شرایط وجوب حجاند. بنابراین، حج بر دیوانه، نابالغ، برده (بردگی) و غیرمستطیع واجب نیست؛ بلکه این افراد اگر هم حج بگزارند، کفایت از حجة الاسلام نمیکند[۲۷]. البته اگر کودک ممیز یا دیوانه در اثنای حج مستحبی بالغ و عاقل گردد و وقوف به مشعر را پس از بلوغ یا عقل درک کند، بنابر مشهور از حجة الإسلام کفایت میکند. در این صورت در وجوب تجدید نیت احرام برای حجة الاسلام، اختلاف است[۲۸]. بر کسی که به اندازه گزاردن حج مال دارد، لیکن به همان اندازه هم بدهی حال دارد، حج واجب نمیشود[۲۹]. برخی گفتهاند: تفاوتی بین حال و مدتدار بودن بدهی نیست و در هر دو صورت وجوب حج ساقط است[۳۰]. قرض کردن برای حج واجب نیست[۳۱]. اگر هزینه حج را به کسی بذل کنند، با فراهم آمدن دیگر شرایط حج بر او واجب میگردد[۳۲]. (حج بذلی)؛ لیکن بنابر قول برخی اگر هبه نمایند، قبول آن واجب نیست[۳۳]. در وجوب حج بر زن، همراه داشتن مَحرَم شرط نیست، مگر آن که حج وی به جهت خوف متوقف بر آن باشد[۳۴]. کسی که پس از احرام و دخول در حرم بمیرد، ذمهاش از حج بری میشود[۳۵] .بر کسی که پس از وجوب حج بر او آن را نگزارده، حج مستقر میگردد و بر او واجب است آن را به جا آورد، هر چند شرایط وجوب از بین برود و چنانچه در حیاتش حج نگزارد، واجب است پس از مرگش از طرف او حج به جا آورند. استقرار حج، بنابر مشهور با در اختیار داشتن زمان لازم برای انجام دادن اختیاری مناسک حج و فراهم بودن شرایط وجوب در آن مدت، تحقق مییابد[۳۶]. هزینه حج مستقر از اصل ترکه - و نه ثلث آن - برداشته میشود[۳۷]. در این که باید از طرف او حج بلدی به جا آورند یا حج میقاتی، اختلاف است.
شرایط صحت
مسلمان بودن، مؤمن (دوازده امامی) بودن[۳۸]، مباشرت در اعمال و در خصوص زن، اذن شوهر در حج استحبابی[۳۹]. وقوع احرام در ماههای حج، شرایط صحت حجاند. در مراد از ماههای حج اقوال مختلف است. شوال، ذی القعده و ذی الحجه؛ شوال، ذی القعده و دهه نخست ذی الحجه؛ شوال، ذی القعده و نُه روز نخست ذی الحجه و شوال، ذی القعده و ذی الحجه تا طلوع فجر روز عید قربان از جمله این اقوال است. کسی که میخواهد حج تمتع به جا آورد، باید عمره آن را در ماههای حج انجام دهد و به جا آوردن عمره تمتع در غیر ماههای حج صحیح نیست؛ چنان که احرام عمره تمتع و نیز احرام حج پس از دهم ذی الحجه صحیح نیست؛ حتی به قول کسانی که تمامی ذی الحجه را از ماههای حج میدانند[۴۰]. حج هر چند بر کافر واجب است، لیکن از او در حال کفر صحیح نیست[۴۱]. بر بطلان عبادات غیرمؤمن (ایمان) ادعای اجماع شده است[۴۲]؛ لیکن در صورتی که مستبصر شود، بنابر مشهور لازم نیست حجی را که مطابق مذهب خود انجام داده، در صورت عدم اخلال به رکن آن، اعاده کند[۴۳]؛ هر چند اعاده آن مستحب است[۴۴]. (استبصار) کسی که حج بر او واجب شده، خود باید انجام دهد و به جا آوردن دیگری از طرف او کفایت نمیکند[۴۵]. حج واجب با نذر حج با نذر و مانند آن (عهد و قسم) واجب میشود. عقل، بلوغ و حریت و در زوجه، اذن زوج از شرایط صحت نذر، عهد و قسم است. برده نیز با اجازه مولا میتواند نذر کند. در این صورت، حج بر او واجب میشود[۴۶].
نیابت در حج
نایب گرفتن در حج استحبابی، خواه برای مرده یا برای زنده مستحب است. نایب گرفتن در حج واجب برای مردهای که حج بر او استقرار یافته، بر ورثه واجب است و نیز بنابر مشهور برای زندهای که حج بر او استقرار یافته لیکن به دلیل بیماری یا پیری و مانند آن توانایی جسمی خود را برای همیشه از دست داده، واجب است؛ بلکه بنابر قول برخی در صورت استطاعت و عدم استقرار نیز به شرط متمکن بودن برای نایب گرفتن، حکم چنین است. در این که وجوب نیابت اختصاص به حجةالاسلام دارد یا شامل حج واجب با نذر یا به سبب باطل شدن حج پیشین هم میشود، اختلاف است(حج نیابتی)[۴۷].
اقسام
حج بر سه قسم است: حج تمتع، حج قِران و حج افراد. حج تمتع وظیفه آفاقی است که در فاصله شانزده یا دوازده فرسخی مکه - بنابر اختلاف اقوال در مسأله - یا دورتر سکونت دارد[۴۸]. حج قرآن و افراد وظیفه اهالی مکه و نیز کسانی است که فاصله محل سکونت آنان تا مکه کمتر از مسافت یاد شده است[۴۹].
مناسک حج
اعمال و مناسک حج عبارتند از: احرام بستن، وقوف به عرفات، وقوف به مشعرالحرام، رفتن به منیٰ و به جا آوردن اعمال آن در روز عید قربان (رمی، قربانی و حلق یا تقصیر)، طواف زیارت و نماز طواف آن، سعی بین صفا و مروه، طواف نساء و نماز طواف آن، بیتوته در منیٰ در شبهای یازدهم و دوازدهم و برای برخی سیزدهم و رمی جمرات سهگانه در روزهای یاد شده[۵۰]. قربانی در منیٰ در حج تمتع، واجب و در حج قِران و افراد مستحب است[۵۱]. تفصیل مناسک هر یک از اقسام حج در همان قسم آمده است.
مستحبات پس از اتمام مناسک
بازگشت به مکه از منیٰ برای طواف وداع[۵۲] خواندن شش رکعت نماز در مسجد خیف در مدت اقامت در منیٰ[۵۳] فرود آمدن در وادی مُحَصَّب (ابطح) و به پشت دراز کشیدن، هنگام کوچ از منیٰ در روز سیزدهم ذی الحجه[۵۴] (تحصیب)؛ داخل شدن در کعبه بدون کفش، بهویژه برای کسی که نخستین بار حج میگزارد و غسل و دعاکردن هنگام دخول و نیز خواندن دو رکعت نماز بین دو ستون بر سنگ سرخ، همچنین چهار گوشه بیت در هر گوشه دو رکعت و سپس خواندن دعای مأثور و استلام ارکان کعبه، به ویژه رکن یمانی[۵۵] طواف کردن برای خویشان و همشهریان[۵۶] و سپس طواف وداع و استلام ارکان و مستجار و دعاکردن به آنچه میخواهد و آمدن نزد چاه زمزم و نوشیدن از آب آن و خواندن دعای مأثور هنگام خارج شدن[۵۷] (آب زمزم)؛ به سجده افتادن و رو به قبله قرار گرفتن و دعاکردن قبل از ترک مسجدالحرام؛ خروج از مسجد از باب حناطین[۵۸] عزم بازگشت به مکه برای حج در سالهای بعد؛ بنابر تصریح برخی، حضور در محل ولادت رسول خدا صلی الله علیه و آله و نیز منزل حضرت خدیجه (مولد حضرت زهرا) علیهماالسلام و زیارت قبر ایشان در قبرستان حجون؛ رفتن به مسجد ارْقَم (خانه ارقم بن ابی ارقم که رسول خدا صلی الله علیه و آله در آغاز دعوت مدتی در آن جا مخفی بود. بعدها در محل این خانه مسجدی ساختند که به مسجد خیزران معروف بود. با توسعه مسجدالحرام، این محل هم اکنون ضمیمه مسجد شده است) و صعود به غار حِرا و غار ثور[۵۹].
فوت شدن حج
کسی که حجش فوت شده با انجام دادن عمره مفرده از احرام خارج میشود. در این که در این صورت لازم است برای عمره نیت کند یا نیازی نیست، بلکه عمل او به صورت قهری تبدیل به عمره میشود، اختلاف است. در صورت واجب بودن حج بر چنین شخصی، سال دیگر باید آن را به جا آورد. در صورت مستحب بودن، به جا آوردن آن در آینده استحباب دارد[۶۰]. کسی که حجش فوت شده، مستحب است تا پایان ایام تشریق در منیٰ بماند و اعمال عمره مفرده را پس از این ایام انجام دهد[۶۱].
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ آشنایی با ابواب فقه، ص 58.
- ↑ ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، شیخ صدوق، ص 282.
- ↑ احکام بیماران، پزشکان و خانوادهها، ص 44.
- ↑ نهجالبلاغه: خطبۀ 1.
- ↑ بحارالانوار، ج 16ص 96.
- ↑ معانی الاخبار، ص 222.
- ↑ معانی الاخبار، ص 224.
- ↑ معانی الاخبار، ص 295.
- ↑ ر من ادمان الحج؛ از امام رضا علیهالسلام نقل شده که فرمود: هیچ چیزی را بیشتر از حج مداوم، در بینیازی و فقرزدائی مؤثر ندیدم». [۱۱] بحارالانوار، ج 74ص 318.
- ↑ ملاذ الاخیار، ج 22، 37.
- ↑ ملاذ الاخبار، ج 22ص 67.
- ↑ ملاذ الاخیار، ج 30، 87.
- ↑ بحارالانوار، ج 65، 96.
- ↑ بحارالانوار، ج 96، 24.
- ↑ بحارالانوار، ج 96، 34.
- ↑ بحارالانوار، ج 96، 49.
- ↑ بحارالانوار، ج 96، 49.
- ↑ بحارالانوار، ج 96، 48.
- ↑ بحارالانوار، ج 96، 57.
- ↑ جواهرالکلام، ج17، ص 220-223..
- ↑ همان، 223-225.
- ↑ همان، 216 و 228.
- ↑ مهذب الاحکام، ج12، ص 8.
- ↑ جواهرالکلام، ج17، ص 29.
- ↑ همان، 241.
- ↑ همان، 248.
- ↑ همان، 229، 241، 248 و 275.
- ↑ همان، 229-234.
- ↑ همان، 258-259.
- ↑ منتهی المطلب، ج10، ص 80.
- ↑ جواهرالکلام، ج17، ص 60.
- ↑ همان، 261.
- ↑ همان، 268.
- ↑ همان، 330-331.
- ↑ همان، 295.
- ↑ همان، 298-301.
- ↑ همان، 314.
- ↑ همان، 306.
- ↑ همان، 332
- ↑ همان، 18/ 12-13؛ الحدائق الناضرة 14/ 352-354.
- ↑ جواهرالکلام، ج17، ص 301.
- ↑ همان، ج15، ص 63.
- ↑ همان، ج17، ص 304.
- ↑ همان، 396.
- ↑ همان، 275.
- ↑ همان، 336-338.
- ↑ همان، 281-286؛ العروة الوثقیٰ 4/ 434-435.
- ↑ جواهرالکلام، 18/ 5-10.
- ↑ همان، 44-47.
- ↑ همان، 136.
- ↑ همان، 19/ 114-115.
- ↑ همان، ج20، ص 53.
- ↑ همان، 54.
- ↑ همان، 57.
- ↑ همان، 60-65.
- ↑ همان، 68.
- ↑ همان، 65.
- ↑ همان، 66-67.
- ↑ همان، 69.
- ↑ همان، 19/ 86-89.
- ↑ همان، 91.
منابع
- ر. ک: کتاب آشنایی با ابواب فقه، نوشتۀ: محمد اسماعیل نوری.
- ر. ک: کتاب ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، شیخ صدوق.
- ر. ک: کتاب معانی الاخبار، شیخ صدوق.
- ر. ک: کتاب بحارالانوار، علامه مجلسی.
- ر. ک: کتاب فرهنگ فقه مطابق مذهب اهلبیت (علیهمالسلام)، جمعی از پژوهشگران زیر نظر سید محمود هاشمی شاهرودی، ج 3.