جنبش سنوسیه لیبی
مسلمانان در شمال آفریقا همواره از سوی حکام مستبد و ستمگر ترک، محلی و استعمارگران غربی مورد آزار و اذیت قرار گرفتهاند. اینگونه برخورد با مسلمانان، علت اصلی خیزش جنبشهای آزادیبخش در شمال آفریقا است که یکی از آنها جنبش سنوسیه نام دارد.
موسس جنبش سنوسیه
درباره موسس این نهضت دو نقل وجود دارد:
قول اول
مؤسس این سلسله فردی به نام محمد بن علی سنوسی، چهل و دومین فرزند از سلاله پیامبر بود که در تاریخ ۲۲ دسامبر ۱۷۸۷م. مطابق با ۱۱۶۶ ه. ش. در تورش» نزدیک به «مستغانم» در الجزایر به دنیا آمد. سنوسی از سال ۱۲۰۹ ه. ش. مدتی را در مکه شاگرد احمد بن ادریس فاسی، مؤسس طریقههای قادریه – فرقه ادریسیه بود و در پی فوت وی در سال ۱۲۱۶ ه. ش. در منطقه کوه ابوقبیس واقع در نزدیکی مکه، اولین زاویه خود را تاسیس کرد.
سنوسی، پس از چندی به برقه بازگشت و در سال ۱۲۳۴ ه. ش. زاویهای درالبیضاء و زاویهای در جغبوب تاسیس کرد و در سال ۱۲۳۸ه. ش. در همان محل فوت نمود. (وی که به سنوسی الخطابی الحسنی الادریسی شهرت داشت و مؤسس و پیشوای سنوسیه اول بود، آثاری نیز داشت.) (از جمله: الکواکب الدریه فی الوائل الکتب الاثریه. (۱۲۰۲ ۱۲۷۶ ه. ق)).
قول دوم
محمد الأشهب در کتاب «السنوسی الکبیر» میگوید این جنبش منسوب به «محمد بن علی سنوسی» است که در سال 1798 میلادی در تلمسان متولد شد و نسبش به خلفای سلسله ادریسیان که در سالهای 688-974 میلادی در مراکش حکومت میکردند، میرسد. او در دانشگاههای الجزایر و فاس کسب علم کرد و دارای یک ایده تبلیغی با رویکرد سیاسی در جهان اسلام بود.
احمد الدجانی در کتاب «الحرکه السنوسیه نشأتها و تطورها فی القرن التاسع عشر»اینطور بیان میکند که سنوسی متأثر از روح تصوف حاکم بر مغرب عربی بود و به دست چند شیخ صوفی تعلیم یافته بود و فقه مالکی را نیز آموخته بود. در کنار آن به امور سیاسی نیز اهتمام داشت. ظلم، بی تدبیری و ضعف حاکمان عثمانی در الجزایر و طمع اروپاییان به کشور، ذهن او را مشغول کرده بود. از این رو درخلال حضورش در شهر فاس فعالیت سیاسی خود را آغاز کرد.
سنوسی در «جامع کبیر فاس» شروع به تدریس کرد و به شهرت زیادی رسید. پادشاه مراکش مولا سلیمان از او خواست تا به دربار برود اما او نپذیرفت و به تبلیغ دینی و سیاسی اتحاد اسلامی ادامه داد تا جایی که پادشاه مراکش نسبت به او احساس خطر کرد که مبادا علیه حکومت او اقدام کند.
سنوسی ناچار شد مراکش را به مقصد مکه ترک کند و در مسیر از الجزایر و تونس و لیبی و مصر عبور کند. (دجانی)
در این مقاله به نقل قول دوم پرداخته میشود.
تفکرات جنبش سنوسیه
چون جنبش سنوسیه یک جنبش تجدیدنظر طلب نسبت به تراث صوفیه پیش از خود به شمار میرود. و به این طریقه و طریقههایی چون مهدیه سودان که حامل یک پروژه سیاسی بودهاند و برخلاف صوفیه گذشته، تبشیری بودهاند و برای تحقق اهداف خود به سلاح متوسل شدهاند، «صوفیه جدید» اطلاق میشود. چرا که فکر جدیدی را از عالم، شریعت، اعتقاد و تصوف ارائه دادهاند.
سنوسی در مکه با شیخ احمد بن ادریس، شیخ طریقه قادریه و خضریه و مؤسس طریقه ادریسیه که متاثر از افکار وهابیت نیز بود، ملاقات کرد و به مدت 15 سال ملازم او شد و از او کسب علم کرد.
سنوسی دعوت به خود را در مکه آغاز کرد و شاگردانی یافت. برخی از حجاج طرابلس و حجاز نیز دعوت او را پذیرفتند.
او اولین «زاویه» برای نشر تفکر اصلاحی خویش را در سال 1827 در ابی قبیس مکه بنا کرد.
پس از آن زاویههای متعددی یکی پس از دیگری ایجاد شدند. برپایی اولین زاویه او در لیبی به سال1842 در بیضاء برمیگردد و سپس به تمام لیبی، صحرای آفریقا، مصر، مراکش، شام و حجاز گسترش یافت.(الأشهب)
احمد شربینی استادیار فلسفه دانشگاه قاهره و کارشناس جنبش سنوسیه میگوید: جنبش سنوسیه یک جنبش تجدیدنظر طلب نسبت به تراث صوفیه پیش از خود به شمار میرود.
به این طریقه و طریقههایی چون «مهدیه» در سودان که حامل یک پروژه سیاسی بودهاند و برخلاف صوفیه گذشته، تبشیری بودهاند و برای تحقق اهداف خود به سلاح متوسل شدهاند، «صوفیه جدید» اطلاق میشود. چرا که فکر جدیدی را از عالم، شریعت، اعتقاد و تصوف ارائه دادهاند.
شربینی میگوید: «سنوسیه یک جریان صوفی سنی است که ویژگیهای جریان تجدیدی مانند وهابیت را پذیرفته است؛ چنانکه هر واسطهای میان خدا و بنده را رد میکند، در ساحت اجتهاد و تقلید خود را یک جریان اجتهادی فقهی میبیند، یک جنبش توحیدی است که سعی دارد تمام طریقههای قبل از خود را دربر بگیرد، نسبت به ظواهر متون دینی از جریانهای گذشته پایبندتر است، باطنیگری را نفی میکند و اشتباهات گذشتگان را کنار مینهد.»
دجانی می گوید: سنوسی هدف خود را اصلاح فرد مسلمان و ساختن جامعه اسلامی قوی و نشر اسلام در کشورهایی که تا کنون در آنها نشر نشده است، قرار میدهد و اساس رسیدن به این هدف را «زاویه» و «طریقه تصوف» میداند. با این دو است که فرد اصلاح میشود و نفس خود را از طریق تصوف ارتقا میدهد و بهعنوان فردی که از امکانات جامعه استفاده کرده است در اداره آن نیز سهیم میشود.
سنوسی به ادعاهای تصوف مانند رؤیا، اتصال و کشف ایمان داشت و خود را دارای یک رسالت و تکلیف دینی میدانست.
شربینی میگوید:« سنوسی بهطور کلی دارای جایگاه مهمی قریب به جایگاه ولی داشته است اما بهدلیل اینکه نهضت راه سلفیت را پیش گرفت این قداست به تدریج از بین رفت.»
جنبش سنوسیه بدلیل حمایتی که وهابیت از زاویههای سنوسی در حجاز میکردند با آنها مرتبط بود و از سوی دیگر نزدیکی ایدئولوژیکی روشنی هم میان آنها پیدا شد و «سلفیۀ سنوسیه» ایجاد شد.
این در حالی بود که سنوسیه نزدیکی خود با جنبش مهدیه در سودان را نفی میکرد بلکه در غرب سودان درگیریهایی نیز میان دو جنبش رخ داد. (شربینی)
سنوسی با علمای معاصر خود در موضوع اجتهاد به مواجهه پرداخت و تفکر بسته بودن راه اجتهاد به دلیل اجماع علمای گذشته را رد کرد و حتی برخی از مشایخ مصر و حجاز را تکفیر کرد. (دجانی)
زاویه سنوسی
زاویه سنوسی پیش از سنوسیان نیز در عالم اسلامی معروف بود و نوعی پایگاه محسوب میشد.زاویههای سنوسی در مسیر تجاری صحرای سینا ایجاد شدند و در حکم مهمانسرا و پایگاهی برای فرستادن هیئات تبلیغ اسلام به حساب میآمدند.
در تقویت روابط قبایل لیبیایی نقش داشتند و در رونق تجاری نیز دخیل بودند چرا که امنیت را در مسیرهای تجاری افزایش میدادند.
نقش جنبش در نشر اسلام و مقاومت در برابر استعمار
سنوسی برای نشر اسلام در آفریقا تلاش کرد و با مسیحیت تبشیری مبارزه کرد و مبلغانی را از آفریقاییان تربیت کرد. وی کاروانی از بندهها را خریداری و آزاد کرد و تبلیغ را به آنها آموخت سپس آنها را به سوی قبیلههایشان فرستاد تا اسلام را نشر دهند. (شکری)
جنبش نقش مهمی در نشر اسلام در آفریقا داشت. راههای تجاری آن به چاد، نیجر و غرب سودان میرسید. همچنانکه نقش مهمی در مقاومت در مقابل استعمار و توسعه طلبی های فرانسه در صحرای آفریقا و پس از آن، ایتالیا در لیبی ایفا کرد.(احمد شربینی)
محمد سنوسی در سال1860 درگذشت و فرزندش «محمد المهدی سنوسی » جانشین او شد. کسی که اغلب تابعین طریقت، او را مهدی منتظر میپنداشتند.
جنبش در طول اشغال الجزایر توسط استعمار فرانسه، مقاومت کرد و مقاومت را با مال و مردان جنگی یاری کرد. فرانسه مجبور شد ورود سید محمد سنوسی به الجزائر را ممنوع کند و او در لیبی مستقر شد.
در سال 1899 فرانسویها به کانم (چاد امروزی) که تحت حمایت سنوسیه بود، حمله نظامیکردند. مهدی سنوسی امام دوم سنوسیه لشگری به فرماندهی برادر زادهاش سید احمد الشریف، تجهیز کرد. این لشگر مبارزات زیادی علیه فرانسه نمود، اما بخت پیروزی با آنها یار نبود. (شکری)
درگیری سنوسیه با فرانسویها در سودان غربی سرآغاز جهادی بود که سنوسیها مدتها بود خود را برای آن آماده کرده بودند. سیدمحمد مهدی سنوسی درگذشت و سید احمد الشریف جانشین او شد و باز جهاد علیه فرانسویها از سر گرفته شد تا زمانی که حکومت «ودای» از بین رفت.
سنوسیها در مناطق دیگری چون «تبسی»، «برقو»، «اندی» و «انیری» نیز در مقابل فرانسویها ایستادند. اما مقاومت سنوسی در صحرای آفریقا بهدلیل کمبود اسلحه و پیمانهای بینالمللی که منطقه را تقدیم فرانسه کرد، دیگر از هم پاشیده بود. علاوه بر اینکه جنبش توان خود را به سمت لیبی برد و در 1911 در مقابل ایتالیا ایستاد.
«عمر مختار» رهبر مقاومت سنوسیه
محمد شکری در کتاب خود ماجرای جهاد سنوسیان علیه ایتالیا را نقل میکند و میگوید این قضیه با اعلام نفرت احمد شریف سنوسی از اشغالگران ایتالیایی آغاز شد و شمار زیادی از قبایل صحرای آفریقا به وی لبیک گفتند و شمار کمی از ترکها هم به این لشگر پیوستند تا جلوی توسعه طلبی ایتالیا در طرابلس را بگیرند.
در برقه _مقر سنوسیان_ قبایل همراه با سنوسیان از جمله عمر مختار در زاویهها جمع شدند تا عثمانیان را در مقابل ایتالیاییها کمک کنند. سید احمد الشریف به تمام کشورهای عرب برای جهاد با ایتالیا تحت رهبری عثمانیان، نامه نوشت. اما آنها با فشار برخی دولتهای اروپایی توافقنامه1912 لوزان را امضا کردند و از جنگ پا پس کشیدند. شکری السنکی، کارشناس لیبی میگوید: «عمر مختار بخشی از تاریخ آزادی ملی لیبی است. او کسی است که تحت فرمان احمد شریف سنوسی و پس از او سید محمد ادریس سنوسی جنگید.»
سنوسیه در جنگ جهانی اول وارد مصر شد و در ناحیه «ضبعه» با ایتالیاییها روبرو شد و مقاومت کرد. (شربینی)
عثمانی سنوسیها را برای وارد شدن در مصر و مقابله با انگلیس تحریک کرد. سید احمد الشریف اقدام به این کار کرد اما شکست خورد و این زمانی است که هنوز سید محمد ادریس روی کار نیامده بود. ایتالیا با بستن بی سابقه مرزها موجب شد کمکهای غذایی و نظامی به آنها نرسد و مردم در خطر گرسنگی قرار بگیرند. از سوی دیگر نیروهای ترکیه علیه سنوسیه قیام کردند و به آن هجوم بردند.
پس از آن بنا شد ریاست به «سید محمد ادریس» منتقل شود و او اقدام به برقراری صلح با انگلیس کرد. انگلیس برقراری صلح را مشروط به برقراری صلح سنوسیان با ایتالیاییها نمود. بدین صورت پیمان 1917 طبرق بسته شد و طی آن ایتالیا حکومت محمد ادریس در برقه را پذیرفت و این سواحل تحت سیطره او باقی ماند.
سنوسیان «اجدابیا» را بعنوان پایتخت خود برگزیدند سپس از تمام لیبی برای سید محمد ادریس بیعت گرفتند و این ایتالیا را خشمگین کرد. سید ادریس ناچار شد به مصر برود و رهبری قیام را به عمر مختار بسپارد. (شکری)
لیبی مستقل به رهبری ملک محمد ادریس سنوسی
زمانی که جنگ جهانی دوم در سال 1939 در گرفت امیر ادریس با متفقین هم پیمان شد. چون پیوستن به آنها را تنها راه بیرون کردن ایتالیاییها از لیبی میدانست. او با رهبران لیبی در مصر دیدار کرد و بنا شد که یک ارتش ملی از مقیمین لیبی در مصر تحت فرمان انگلیس ایجاد شود و اینگونه بود که «جیش التحریر» با بیش از 11 هزار سرباز ایجاد شد. (السنکی)
امیر ادریس از لیبیاییها خواست که نیروهای متفقین را یاری کنند که موجب شد سربازان لیبیایی حاضر در ارتش ایتالیا از آن جدا شده و به جیش التحریر بپیوندند.
محمد ادریس سنوسی به لیبی بازگشت و یک اقدام سیاسی فرسایشی را، برای پذیرش استقلال لیبی در سازمان ملل آغاز کرد.
بالاخره در 1949 نمایندگان وی در سازمان ملل توانستند قطعنامه 289 سازمان ملل را به تصویب برسانند. طبق این قطعنامه، سازمان ملل میبایست استقلال لیبی را تا حداکثر ژانویه 1952 به رسمیت میشناخت.
روز 24 دسامبر 1951 استقلال لیبی اعلام شد و امیر ادریس خود را پادشاه حکومت پادشاهی متحد لیبی اعلام کرد. (سنکی)
جنبش سنوسیه اساس برپایی این حکومت جدید در لیبی است و پیش از آن لیبی شهرهایی پراکنده مانند برقه و طرابلس و فزان بود. (شربینی)
زعامت ملک محمد ادریس سنوسی تا اول سپتامبر 1969 استمرار یافت و در این تاریخ گروهی از افسران نظامی در رأس آنها سرهنگ معمر قذافی کودتا کردند و ملک ادریس به مصر پناهنده شد.
نقد و ارزیابی جنبش سنوسیه
سرنوشت جنبش سنوسیه از این رو که بعد از شکست جنبش، دولت در اختیار غربیان قرار گرفت، مانند وهابیت است. با این تفاوت که جنبش وهابیت به خاطر واپسگرایی و قشری بودن بیش از حد، نتوانست در صحنه های سیاسی و اجتماعی دوام بیاورد؛ اما جنبش سنوسیه مدت ها حضور خود را در صحنه های اجتماعی و سیاسی لیبی حفظ کرد و بعد از مبارزه های طولانی به دلایل زیر از مسیر اصلی خود منحرف و متوقف گردید؛ به طوری که بعد از اعلام استقلال لیبی، از دولت «ملک ادریس اول» جز نام خاندان سنوسی دیگر چیزی باقی نمانده بود. اما عواملی که این شکست را در پی داشت:
1 ـ نبود تفکر ایجاد حکومت توسط جنبش سنوسی؛ بنیانگذار این جنبش به علت گرایش صوفیانه اش، یک اصلاحطلب بود و نه انقلابی، در نتیجه او درصدد تشکیل حکومت و اداره کشور نبود، اما جنبش سنوسیه در دوران سومین نسل جوان، یعنی هنگامی که امپریالیسم غرب، جهان را بر آن تحمیل کرد، به یک جنبش پیکار جو و خواهان تشکیل حکومت تبدیل شد.
2 ـ نبود اندیشه جامع و اجتهادی در بین رهبران سنوسی؛
3 ـ پاسخگو نبودن بر مسایل و نیازهای روز جامعه؛
4 ـ مخالفت برخی رؤسای طوایف و فئودال های ترابلس با رهبران جنبش سنوسی؛
5 ـ جنگ نابرابر و برتری نظامی و تجهیزاتی ایتالیایی ها بر جنبش سنوسی؛
6 ـ کمک نکردن ترکان عثمانی به جنبش سنوسی؛
7 ـ کنارهگیری «سید احمد الشریف» از رهبری سیاسی جنبش و سپردن آن به «سید محمد ادریس» و رفتن به «استانبول» به عنوان رهبر مذهبی جنبش؛
8 ـ سازش «سید محمد ادریس» با متفقین بعد از جنگ جهانی اول و ماندن در کنار آنها در جنگ جهانی دوم.
در هر صورت این امور سبب شد که رهبران جنبش به سوی غرب و امریکا تمایل پیدا کنند و جنبش با وجود مایه ای فکری، نتواند مردم لیبی را رهبری نماید.
در هر حال جنبش سنوسی تأثیراتی بر حرکت های اصلاحی و استعمارستیز در شمال افریقا و به ویژه «مهدی سودانی» بر جای نهاد و به عنوان یک افتخار برای مردم لیبی باقی ماند؛ آن چنان که دولت «سرهنگ قذافی» از این پیشینه تاریخی به نیکی یاد کرده و آن را نشانه همبستگی مردم لیبی در مبارزه با استعماگران غربی می داند.[۱]
مواضع لیبی در برابر انقلاب اسلامی ایران
«سرهنگ قذافی» در سال 1969 با کنار زدن «ادریس اول» هفتاد و یک ساله که برای مداوا در ترکیه به سر می برد، قدرت را به دست گرفت. دولت جدید لیبی در نخستین اقدام، در سال 1970 پایگاه های نظامی امریکا و انگلیس را از این کشور جمع آوری نمود. در پی این اقدام، دشمنی امریکا با لیبی آغاز شد. امریکا لیبی را به دست داشتن در انفجار هواپیمای «پان امریکن» متهم کرد؛ این حادثه در تاریخ 21/12/1988 بر فراز لاکربی اسکاتلند اتفاق افتاد و 272 نفر در آن کشته شدند.
مواضع لیبی نسبت به انقلاب اسلامی ایران تا کنون خوب و دوستانه بوده است. «معمر قذافی» از شخصیتهای سیاسی بود که با اوجگیری مبارزات رهایی بخش مردم ایران، از سال 1356 به این سو از مبارزات حق طلبانه مردم ایران پشتیبانی کرد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز، بی درنگ هیئت هایی را برای تبریک و پشتیبانی از آرمان های انقلاب اسلامی و گفت وگو درباره برقرار نمودن روابط دو جانبه سیاسی به تهران فرستاد.
روابط سیاسی، اقتصادی و فرهنگی دو کشور از سال 1360 به این سو به علت موضعگیری های یکسان سیاسی و بینالمللی که داشته اند گسترش پیدا کرده است. تا کنون مقامات تهران و لیبی برای پایداری روابط دو کشور، از کشورهای یکدیگر دیدار کردهاند. از آن جمله میتوان به سفر آیت اللّه هاشمی رفسنجانی (رییس مجلس وقت) به ترابلس و امضای قراردادهای سیاسی و اقتصادی اشاره کرد.
«معمر قذافی» در رابطه با مسأله فلسطین نیز همواره از موضع جمهوری اسلامی ایران، طرفداری نموده است. یک مقام سیاسی لیبی در سال 1372 با تایید نقش ایران در مسأله فلسطین گفت: «ما به زودی ارتش اسلامی را جهت آزادسازی سرزمین های اشغالی در فلسطین تشکیل خواهیم داد و ان شاء اللّه ایران پیشگام برای تشکیل این سپاه خواهد بود».