ولی الدین قادری

از ویکی‌وحدت
نسخهٔ تاریخ ‏۱۲ مارس ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۱۱ توسط Hadifazl (بحث | مشارکت‌ها) (جایگزینی متن - ' می ن' به ' می‌ن')
تصوف و عرفان.jpg
نام ولی‌الدین محمد بن عثمان بن یحیی بن حسام‌الدین گیلانی نقیب
القاب و سایر نام‌ها ولی‌الدین قادری حسنی بغدادی

صاحب المراد

وفات 1175ه
استادان شیخ عثمان بن یحیی، ابوبکر بن یحیی
آثار حزب البسمله.

منظومه في سيره رسول الله. حزب الخیر الجسیم. ادب المرید فی معنی لا اله الا الله و كیفیه التعبد بها. المقاصد النورانیه.

دین و مذهب اسلام، تسنن

ولی‌الدین قادری حسنی بغدادی امام و عالم دینی از شیوخ صوفیه شهر بغداد در دوران امپراتوری عثمانی و از شخصیت‌های برجسته در سلسله قادری و خاندان گیلانی بود. او شخصیتی عالم، فقیه، محدث بوده است. او در عصری می‌زیست که در جهان اسلام انواع نابسامانی‌های سیاسی و مذهبی وجود داشت.

نسب

او ولی‌الدین محمد بن عثمان بن یحیی بن حسام‌الدین گیلانی نقیب بن نورالدین بن ولی‌الدین بن زین‌الدین قادری بن شرف‌الدین بن شمس‌الدین است. محمد بن نورالدین علی بن عزالدین حسین بن شمس‌الدین محمد الاکحل بن حسام‌الدین شرشیق بن جمال‌الدین محمد هتک بن عبدالعزیز بن شیخ عبدالقادر گیلانی [۱].بن موسی الثانی بن عبدالله الجیلی بن یحیی الزاهد بن محمد المدنی بن داوود، امیر مکه بن موسی الثانی بن عبدالله الصالح بن موسی الجون بن عبدالله المهد بن الحسن المثنی بن الحسن المجتبی بن علی بن ابی طالب[۲][۳].

زندگی

ولی‌الدین محمد بن عثمان بن یحیی القادری بغدادی و مرشد بزرگ قادریه در عصر خود بوده و معروف به (صاحب المراد) است. او از بزرگان طریقت قادریه و شعبه‌هایی از جمله بریفکانیه، حذیفیه، عزایمیه، هرریه حبشیه و ... [۴][۵]. طریقت را از پدرش و شیخ عثمان بن یحیی، شیخ قادریه در زمان خود و عمویش ابوبکر بن یحیی، نقیب اشراف در بغداد در سال 1703 میلادی در زمان سلطان عثمانی احمد سوم گرفت، که ابوبکر را به هنگام تصدی سلطنت به عنوان نقیب منصوب کرد و این در حضور یوسف پاشا والی بغداد بود[۶][۷].

به دلیل اختلاف تاریخی مشهور بر سر نقابت بغداد که در تمامی منابع، مراجع و مطالعات تاریخی آن عصر ثبت شده است. سید ابوبکر و برادرش عثمان از بغداد به سمت استان دیالی رفتند و در شهر بعقوبه ساکن شدند[۸]. ابوبکر در سال 1714 میلادی درگذشت و عثمان در سال 1723 درگذشت و در حضره القادریه به خاک سپرده شدند.

فرزندان

واما فرزندان ابوبکر (المطلکه) در بعقوبه سکنی گزیدند و عثمان یک پسر به نام امام ولی‌الدین محمد متولد بغداد داشت که عموی نقیبش او را نزد مردم افغان به عنوان شیخ قادریه فرستاد. حدود یک دهه در آنجا ماند و به زبان‌های عربی، ترکی، اردو و دری تسلط کامل داشت. از طریق ازدواج سید محمود بن زکریا بن محمود بن علی بن فرج الله گیلانی متوفی 1258 - نقیب اشراف بغداد - از سیده طیبه بنت جوهر بن عبدالرحیم بن خمیس بن ولی‌الدین قادری و سید محمود بن زکریا نه او و نه همسر علوی دیگرش عاتکه بنت علی القادری خواهر عبدالرحمن گیلانی نقیب نسلی نداشت. ولی‌الدین بود که با عایشه بنت ابی‌بکر بن یحیی قادری ازدواج کرد و از او سید خمیس و علویه ذهینه به دنیا آمد. آقای خمیس با علویه نافع بنت عبدالله بن احمد آلوسی ازدواج کرده و سید عبدالرحیم بن خمیس قادری را به دنیا آورد. از جمله سیدعبدالله پاشا و پدرش سیداحمد عسل پاشا معروف به شیخ العسل در ترکیه و عمویش سید عثمان پاشا گیلانی و احفادشان سید حسام‌الدین گیلانی هستند. بیشتر آنها در ترکیه اقامت گزیده و در همان‌جا درگذشتند نوادگانشان با مراد چهارم در لشگر او با تشریفات خاصی حاضر شدند و به موطن خود بازگشتند. آقای حاج مصطفی گیلانی آلوسی در لواء الدلیم اقامت گزید و سپس به مدت 11 سال در بغداد حرم جدش شیخ عبدالجبار ام آل نقیب اقامت گزید. برخی از آنها به ویژه سید مصطفی بن زین‌الدین نقیب اشراف در بغداد ماندند و برخی از آنها به هند و پاکستان مهاجرت کردند. همین طور سید ابراهیم قادری اولین کسی بود که به شام رفت و در حماه ساکن شد و پس از آن نوه‌اش سید عبدالقادر طیار بازگشت و در آلوس اقامت گزید و تا رحلت در آنجا ماند. اکثر استادان از گلایه و جو و حسادتی که بر آنها وارد شده بود مهاجرت کردند به همین ترتیب، جد خاندان آل ابوالثناء نیز با شاه ایران آمد و در حدود سال ۱۲۲۵ هجری قمری در صحن حرم امامان عسکریین در سامرا حاظر شد. او همانند سایر اشراف متولد عراق بود.

فعالیت‌ها

او مورد قدردانی و احترام سلطان اشرف شاه هوتاکی بود و در آنجا گوشه ای داشت که پس از چندین سال به سید حسن بن السید علی القادری - برادر عبدالرحمان رسید و در شهر کابل سکنی گزید و در سال 1894 در آنجا وفات کرد و در همان نقطه دفن شد و خانواده‌اش هنوز در آنجا هستند که برجسته‌ترین آنها پسرش احمد بن حسن گیلانی است[۹].

سید ولی‌الدین از چند شهر از جمله: دهلی، لاهور، کابل و استانبول دیدن کرد و در دهلی با شیخ ولی‌الله دهلوی ملاقات کرد و از وی کسب اجازه کرد[۱۰]. در استانبول که به گفته منابع شش سال در آنجا اقامت گزید، با حاکمان ارشد از جمله سلطان محمود اول ملاقات کرد و با توجه به علم و حسب و نسبش مورد تقدیر و احترام آنان قرار گرفت. با عبدالغنی نابلسی ملاقات کرد و از او اجازه ای بر طریقه قادریه کسب نمود[۱۱] اجازاتی در طریقت رفاعیه کسب کرد و این از حسن نظر صوفیان عراق نسبت به او بود[۱۲]. پس از بازگشت به بغداد بعد از وفات عمو و پدرش در باب الشیخ ساکن شد و پس از آن انزوا و انقطاع را به دور از اغتشاشات بر عبادت ترجیح داد و به سوی روستای الصباغیه فعلی حرکت کرد. شیخی از طریقه قادریه و در برخی از اشارات به قادری مولوی بودن وی اشاره کرده‌اند که نشان‌دهنده اقتباس و آشنایی وی با طریقت مولوی است که مولانا جلال‌الدین رومی بنیان‌گذار آن بوده است و بسیار رواج داشته است. در دوران امپراتوری عثمانی شناخته و دنبال شد. پس از کسب مقامات علمی و سلوکی به زبان محلی به «دده ولی» معروف بود و معنی کلمه دده در زبان ترکی عثمانی به شیخ امر و سید الشریف است. فقه و صرف و نحو و احکام و حساب را برای شیوخ زمان خود در بغداد تدریس می‌نمود و قرآن را با کمال ظاهری و منش برازنده و ادب و وفا عملی می‌ساخت و بسیار سخاوتمند بود با پدر عازم حج شد و چنان کرامات اخلاقی داشت که مردم هنوز آن را در حافظه تاریخی خود داشته و به خاطر آنچه از علم و دین به آنان می آموخت و نسب سیادتی که داشت مورد احترام و قدردانی مردم روستا بود[۱۳].

آثار

از آثار وی نسخه خطی قرآن به قلم وی است که در سال 1997 به کتابخانه دارالعلم عراق اهدا شد و نسخه ای از دلائل الخیرات در کتابخانه شریف قادریه محفوظ است. نقل شده است که وی از نزدیکان نقیب اشراف بغداد سید علی بن فرج‌الله بن عبدالقادر بن ابراهیم بن شرف‌الدین گیلانی بود که در سال 1111 هجری قمری - تا تاریخ وفاتش در سال 1154 هجری قمری - بین آنها مکاتبات و سوابقی به دست آمده است. به جز این موارد از شیخ ولی الدین آثار متعددی بر جای مانده که مشهورترین آنها عبارتند از: حزب البسمله. منظومه في سيره رسول الله. حزب الخیر الجسیم، ادب المرید فی معنی لا اله الا الله و كیفیه التعبد بها. المقاصد النورانیه. جمیل الاشارات من دلائل الخیرات. هدایه المبتدئین فی النحو[۱۴].

وضعیت اجتماعی و سیاسی

معروف است که این دوران با انواع نزاع‌ها و جنگ‌ها آمیخته شده است که معروف‌ترین آنها جنگ‌های نادرشاه بود که نتایج آن به کنفرانس نجف 1743 به رهبری عبدالله السویدی بود که در سال 1760 درگذشت منتهی شد. که سید ولی‌الدین محمد از آن حمایت می‌کرد. در یک نسخه خطی قدیمی نسب‌شناسی که در سال 1150 هجری قمری نوشته شده و با امضای نقیب النقباء ممالک سلطنت عثمانی سید عثمان قادری نوشته شده است.

ذکر شده اغلب سادات عراق از جمله سادات حسنی و حسینی عازم ترکیه، ترابزون، دیاربکر، شام و ایران مهاجرت کردند و پس از سال 950 هجری قمری و تا سال 1150 سادات بازگشتند که تقریباً سال 1750 میلادی مطابق با 1161 هجری قمری بوده است. همگی در عراق سکونت شدند اما برخی از آنان در مقام فرماندهی لشکر با درجه پاشا و کسانی که ریاست طریقت قادریه را به عهده گرفتند و برخی نیز ریاست شیخیه قادریه را بر عهده گرفتند و برخی ریاست ولایات پنجگانه را با هم بر عهده داشتند. دز عین حال این موضوع مهم حائز امیت است که همه آنها در امپراتوری عثمانی دارای رتبه های عالی بودند.

سند اجازه طریقت

ولی الدین محمد القادری از شیخ و پدرش سید عثمان قادری او از شیخ و عمویش ابوبکر قادری از شیخ و پدرش سید یحیی قادری او از شیخ و پدرش سید حسام الدین قادری از شیخ و پدرش سید نورالدین قادری او از شیخ و پدرش سید ولی الدین قادری او از شیخ و پدرش سید زین الدین کبیر قادری او از شیخ و پدرش سید شرف الدین قادری و او از شیخ و پدرش سید شمس الدین قادری و او از شیوخ و اجدادش از جدشان سید محمد هتاک از شیخ و پدرش سید عبدالعزیز قادری او از شیخ و پدرش عبدالقادر گیلانی از قاضی شیخ ابوسعید مبارک مخزومی از شیخ علی الحکاری از شیخ ابوفرج طوسی از شیخ ابوبکر شبلی از شیخ عبدالواحد تمیمی از شیخ الفریقین شیخ جنید او از دایی اش سری السقطی از شیخ معروف کرخی از شیخ داوود الطائى از شیخ حبیب العجمى از حسن بصرى او از امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب[۱۵][۱۶]

درگذشت

وی در سال 1175 هجری قمری تا 1761 میلادی در زمان سلطان مصطفی سوم عثمانی در زمان سلیمان ابولیله والی بغداد درگذشت و در زاویه خود در بلدروز به خاک سپرده شد. مزار او هنوز مورد توجه عموم مسلمانان بوده و آن را زیارت می‌کنند، زیرا این زیارتگاه مورد عنایت دولت وقت عثمانی بوده و گنبدی بر آن ساخته و احیای آن را به فرزندان شیخ ولی الدین سپرده و بنا به گفته و اسناد عثمانی به آل حجیه معروف اند[۱۷].

پانویس

  1. مخطوطة:سلسلة نسب ال يحيى بن حسام الدين الكيلاني وذريته، 1790 م، محفوظة عند الاسرة الكيلانية في ديالى، وطولها ،7 متر، تحقيق :المهندس عبد الستار هاشم سعيد الكيلاني والدكتور جمال الدين فالح الكيلاني ،1999
  2. كتاب :الانساب الهاشمية في العراق ،عبد القادر فتحي سلطان، نقيب اشراف القدس الشريف، مكتبة الامل ،بيروت ،ج3،ص242،2010
  3. كتاب :كشف الكربة برفع الطلبة ،للانصاري ،تحقيق عبد الرحيم عبد الرحمن عبد الرحيم، المجلة التاريخية ،مجلد32،لسنة 1976 ،ص54
  4. مذكرات شيخ الطريقة القادرية في الصين الشيخ محمد عثمان القادري، تحقيق عند السيد عبد الرحيم العبيد ،الخرطوم، 2013 ،ص 151
  5. الطريقة القادرية، الشيخ باسم البريفكاني الحسيني، بغداد، 1992، ص56
  6. كتاب :كشف الكربة برفع الطلبة ،للانصاري ،تحقيق عبد الرحيم عبد الرحمن عبد الرحيم، المجلة التاريخية ،مجلد32،لسنة 1976 ،ص123
  7. كتاب: نزهة المشتاق في علماء العراق، محمد بن عبد الغفور البغدادي، مخطوط، في مكتبة المتحف العراقي برقم9420 ،ورقة 76
  8. كتاب :العقود اللؤلؤية في طريق السادة المولوية، النابلسي، الشيخ عبد الغني، مطبعة الترقي بدمشق، الطبعة الثانية، 1932 م ،ص921
  9. كتاب:الاسر الحاكمة في العراق في العصور المتاخرة ،د/عماد عبد السلام رؤوف، دار الحكمة ،بغداد،1998 ،ص164
  10. كتاب :جامع الانوار في مناقب الابرار، نظمي زادة، ورقة 231 ،مخطوطة متحف طوب قابي باسطنبول، برقم1204e.h
  11. كتاب :جامع الأنوار في مناقب الابرار، نظمي زادة ،ورقة421،مخطوطة متحف طوب قابي بإسطنبول، برقم1204e.h
  12. كتاب: نزهة المشتاق في علماء العراق، محمد بن عبد الغفور البغدادي، مخطوط، في مكتبة المتحف العراقي برقم9420 ،ورقة 77
  13. كتاب :تاريخ الاسرة الكيلانية في ديالى، منصور الكيلاني، مكتبة الأندلس ،بيروت،1958 ،ص612
  14. كتاب: نزهة المشتاق في علماء العراق، محمد بن عبد الغفور البغدادي، مخطوط، في مكتبة المتحف العراقي برقم9420 ،ورقة 77
  15. كتاب :جامع الأنوار في مناقب الابرار، نظمي زادة ،مخطوطة متحف طوب قابي بإسطنبول، برقم1204e.h
  16. كتاب :جامع الأنوار في مناقب الابرار، نظمي زادة ،مخطوطة متحف طوب قابي بإسطنبول، برقم1204e.h.
  17. ولي الدين القادري