محمد سعید رمضان البوطی

از ویکی‌وحدت
نسخهٔ تاریخ ‏۲۰ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۱۵ توسط Hoosinrasooli (بحث | مشارکت‌ها)
سعید رمضان
سعید رمضان.jpg
نام کاملمحمدسعید رمضان البوطی
نام‌های دیگر
  • م‍ح‍م‍د س‍ع‍ی‍د رم‍ض‍ان ب‍وطی‌
  • رم‍ض‍ان‌
  • م‍ح‍م‍د س‍ع‍ی‍د
  • محمد سعید رمضان البوطی
اطلاعات شخصی
سال تولد1929 م، ۱۳۰۷ ش‌، ۱۳۴۷ ق
محل تولد
سال درگذشت2013 م، ۱۳۹۱ ش‌، ۱۴۳۳ ق
محل درگذشت
دیناسلام، اهل‌سنت
استادانشیخ حسن حبنکه
آثار
  • من روائع القرآن
  • سلفیه بدعت یا مذهب

محمد سعید رمضان البوطی از علمای اشعری و شافعی مذهب معاصر، ‌در کنار تدریس، هم‌چنین موفق شد در سال ۱۹۶۵ میلادی، مدرک دکترایش را از دانشگاه الازهر مصر دریافت کند. از همین رو تدریس دروسی هم‌چون فقه مقایسه ای، مطالعات اسلامی، اصول فقه، عقاید اسلامی، سیره نبوی را در دانشگاه آغاز کرد. وی تا جایی پیشرفت کرد که توانست پس از مدتی، به رdاست دانشگاه دمشق برسد. تدریس و انجام فعالیت‌های اجرایی و رسانه‌ای موجب نشد که وی از تالیف آثار علمی باز ماند، از وی حدود ۶۰ عنوان کتاب به یادگار مانده است.

زندگانی محمد سعید رمضان البوطی

محمد سعید رمضان البوطی از علمای اشعری و شافعی مذهب معاصر، ‌ در سال ۱۳۴۸ هجری قمری(۱۹۲۹ میلادی) در دهکده «جلیکا» واقع در غرب آناتولی ترکیه متولد شد. پدرش ملارمضان البوطی از علمای کرد آن منطقه بود بدین جهت هنگامی که در حکومت آتاتورک بر ترکیه، ‌ سیاست‌های سکولاری رواج پیدا کرد، ‌ محمد سعید به‌همراه خانواده‌اش در سال ۱۹۳۴ میلادی به دمشق مهاجرت کرد.

در دمشق، تحصیلات مقدماتی را فراگرفت و سپس به یادگیری علوم ریاضیات، ‌تفسیر، ‌منطق، ‌کلام، ‌ اصول و فقه مشغول شد. درجات علمی البوطی تا جایی پیش رفت که در سال ۱۹۵۶ میلادی، موفق شد به دانشگاه الازهر مصر وارد شود.

پدرش در ابتدا معتقد بود هرگونه فعالیت مذهبی برای کسب پول جایز نیست از همین رو محمد سعید، ‌در کنکور آموزش و پرورش شرکت نمی‌کرد تا این‌که نظر پدر تغییر کرد و وی به عنوان آموزگار شریعت، به استخدام آموزش و پرورش در آمد.

محمد سعید در سال ۱۹۶۵ میلادی، مدرک دکترایش را از دانشگاه الازهر مصر دریافت کرد و تدریس دروسی همچون فقه مقایسه‌ای، مطالعات اسلامی، اصول فقه، عقاید اسلامی، سیره نبوی را در دانشگاه آغاز کرد. وی پس از مدتی، به ریاست دانشگاه دمشق رسید[۱]. وی علاوه بر تدریس و انجام فعالیت‌های اجرایی و رسانه‌ای به تالیف آثار علمی همت گذاشت و حدود ۶۰ عنوان کتاب از خود به یادگار گذاشت.

برخی از تالیفات البوطی

از محمد سعید رمضان البوطی، حدود ۶۰ عنوان کتاب بر جای مانده است که برخی از این آثار عبارتند از:

  1. الحکم العطائیه؛
  2. الاسلام و العصر؛
  3. اوربه من التقنیه الی الروحانیه؛
  4. کبری الیقینیات الکونیه؛
  5. الله ام الانسان؛
  6. مع روائع القرآن؛
  7. تجزیه التربیه الاسلامیه؛
  8. هذه مشکلاتهم؛
  9. هذه مشکلاتنا؛
  10. من الفکر و القلب؛
  11. علی طریق العوده الی الاسلام؛
  12. دفاع عن الاسلام و التاریخ؛
  13. فی سبیل الله و الحق؛
  14. الجهاد فی الاسلام؛
  15. السلفیه مرحله زمنیه مبارکه لا مذهب اسلامی؛
  16. اللامذهبیه اخطر بدعه تهدد الشریعه الاسلامیه؛
  17. مقدمه‌ای بر کتاب «نصیحه لاخواتنا علماء نجد».

خروج بر علیه حاکم مسلمان

یکی از مهم‌ترین اعتقادات البوطی که در آثارش به وضوح قابل مشاهده است، ممنوعیت خروج بر علیه حاکم مسلمان است. بدین سان که به عقیده وی، تا زمانی که حاکم جامعه اسلامی که از راه مشروع به حکومت رسیده است[۲]، دچار کفر بواح و آشکار نشده باشد، نمی‌توان بر علیه او خروج کرد[۳]. چرا که روایات متعددی خروج بر علیه حکام مسلمان را ممنوع دانسته‌اند. به عنوان نمونه از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) چنین نقل شده است: «مَن کره من امیره، شیئا فلیصبر، فانه من خرج علی السلطان شبرا فمات، مات میته جاهلیه[۴]».

روی سخن البوطی، طبیعتا با تکفیری‌هایی است که به اندک بهانه‌ای، حکام مسلمان منطقه را کافر دانسته و لذا تصمیم می‌گیرند که بر علیه آنان خروج کنند.

تکفیر و کشتار اعوان و انصار حاکمان جوامع اسلامی

البوطی در عبارت دیگری چنین تصریح کرده است: وقتی خروج بر حکام جوامع اسلامی تا هنگامی که کفر بواح از آنان سر نزند، ممنوع است از همین رو باید گفت: به طریق اولی، تکفیر و کشتار اعوان و انصار چنین حاکمانی نیز ممنوع می‌باشد. چنان‌که ادله فراوانی بر این ادعا دلالت می‌کنند به عنوان مثال: از برخورد پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) با حاطب بن ابی بلعه (که از معروف‌ترین انصار مشرکین قریش بود)، مشخص می‌شود به مجرد اینکه شخص، حتی از اعوان و انصار مشرکین بوده است نمی‌توان وی را تکفیر کرده و سپس به قتل رسانید[۵].

آمریکا و غرب و تجزیه مناطق مسلمانان

محمد سعید البوطی با بیان این‌که از تصریحات برخی از مقامات بلندپایه آمریکایی معلوم می‌شود که آنان راه چاره تسلط بر مسلمانان را در تجزیه کشورهای اسلامی دیده‌اند، می‌افزاید: از همین رو بروز اختلافات بین حاکمان کشورهای اسلامی و مسلمانان ساکن در این کشورها، ‌ بیش از همه، به نفع استعمار و غرب است[۶].

نقد وهابیون در خصوص زیارت قبور اهل‌بیت

محمد سعید البوطی در تقریظی که در ابتدای کتاب «نصیحه لاخواننا علماء نجد[۷]» نگاشته است، به ممنوعیت‌هایی که وهابیون برای زیارت قبور بقیع و تبرک جویی به آثار برجای مانده از اولیاء الهی ایجاد کرده‌اند، شدیدا معترض شده و می‌نویسد: در عصر رسول خدا(صلی الله علیه وآله) و سلف امت، ‌به آثار رسول الله (صلی الله علیه وآله) تبرک جویی می‌شده است[۸].

وهابیت و تخریب قبور اهل‌بیت

البوطی در عبارت دیگری می‌نویسد: متاسفانه وهابیون، ‌ برخلاف آنچه در سیره سلف امت شاهد آن هستیم، ‌ بسیاری از آثار برجای مانده از اولیاء الهی را تخریب کرده‌اند تخریب منزلی که پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) در آنجا متولد شدند و هم‌چنین‌ تخریب منزل حضرت خدیجه کبری(سلام الله علیها) از جمله این تخریب ها به حساب می‌آیند. حال آنکه این آثار، در نزد مسلمین(ادوار مختلف) دارای شرافت و ارزش بوده است[۹].

وهابیون و انشقاق جهان اسلام

به عقیده البوطی، ‌ روشی که وهابیون آن را پی گرفته‌اند ختم به ایجاد شکاف و انشقاق در جهان اسلام خواهد شد. البته راه حل مقابله با وهابیون از نگاه محمد سعید رمضان البوطی این است که علمای وهابیت را در مجمعی علمی جمع کنیم و با آنان طبق موازین دقیق، مباحثات علمی برگزار کنیم[۱۰].

مخالفین و بدعت‌گذاری

البوطی با بیان این‌که اختلاف نظر علمی، مسئله ای رایج حتی درصدر اسلام بوده است، ‌ تاکید می‌کند وقتی در مسئله ای علمی، اختلاف آراء پیش آمد، ‌حق نداریم هیچ مجتهدی را گمراه، ‌ خارج از دین، بدعت‌گذار، منحرف از طریق سلف صالح بخوانیم[۱۱]. حال آنکه وهابیون چنین بوده و مدعی آنند که تنها وهابی مسلکان بر حقند و تنها آنان هستند که بر عقیده سلف بوده و شیوه سلف را در فهم و اجرای اسلام بیان می‌کنند[۱۲].

تکفیر مسلمانان

به عقیده محمد سعید البوطی، ‌ جایز نیست مسلمانی را که اهل قبله است و ارکان ایمان در اندیشه و دل او شکل گرفته را به خاطر ارتکاب گناهی کبیره یا صغیره، ‌ تکفیر کرد[۱۳]. هم‌چنین وی در جای دیگری نیز تصریح می‌کند: از آن‌جایی که حقیقت ایمان، ‌ امری پنهانی است که دیگران از آن اطلاعی نمی‌یابند بنابراین واجب است بر هر مسلمانی بر حسب ظاهری که دارد یعنی همان اسلام، ‌برخورد شود[۱۴].

اهمیت وحدت جامعه اسلامی

البوطی معتقد است که وحدت بخشیدن به امور مسلمین، و گرد آوردن همه آنان بر محور هدایت و رشد، از مهم‌ترین اهداف و مبانی دین است[۱۵].

نامیده شدن وهابیت به سلفیه

البوطی مدعی شده است که واژه سلفیه در ابتدا توسط افرادی هم‌چون: محمد عبده، جمال‌الدین اسدآبادی، رشیدرضا و عبدالرحمن کواکبی، آن هم در مصر استفاده شده است. البته برخلاف امروزه، شاهد آن هستیم که این شعار در آن زمان یک مذهب نبود. بلکه تنها یک دعوت بود[۱۶]. تا اینکه وهابیون از آن جهت که نامیدن مذهب‌شان به وهابیت را نمی‌پسندیدند، مذهب خود را «سلفیه» نام نهادند[۱۷].

مبارزه البوطی با پدیده شوم لا مذهبیت

در ایامی که عده‌ای به هر روشی مدعی آنند که نباید از مذاهب اربعه تقلید کرد، محمد سعید رمضان البوطی، که بشدت با چنین طرز فکری مخالف بود، کتابی با عنوان«اللامذهبیه اخطر بدعه تهدد الشریعه الاسلامیه» تالیف کرد و در آن با استناد به ادله فراوانی، درصدد اثبات مشروعیت تقلید از مذاهب اربعه برآمد.

فوت محمد سعید رمضان البوطی

سرانجام شیخ محمد سعید رمضان البوطی عصر روز پنج‌شنبه ۹ جمادی ۱۴۳۴هجری قمری، در حال تدریس در مسجد الایمان در شهرک المزرعه دمشق، بر اثر انفجار بمب به شهادت رسید[۱۸].

پانویس

  1. افتخاری، اصغر، مبانی نظری و عملی اندیشه سیاسی محمد سعید رمضان البوطی، چاپ شده در پژوهش علوم سیاسی شماره ۴، بهار و تابستان ۸۶، صفحه ۱۰۵ تا ۱۳۷.
  2. از نگاه اهل سنت و البته البوطی، حکومت حاکمی مشروعیت دارد که از یکی از این ۳ راه به حکومت برسد: «۱: بیعت اهل حل و عقد با وی؛ ۲: انتخاب توسط حاکم قبلی؛ ۳: استیلاء و غلبه؛» البوطی، محمد سعید، الجهاد فی الاسلام، ص۱۴۸، دارالفکر المعاصر بیروت- دارالفکر دمشق، چاپ اول، ۱۴۱۴ه‌ق.
  3. البوطی، محمد سعید، الجهاد فی الاسلام، ص۱۴۷، دارالفکر المعاصر بیروت- دارالفکر دمشق، چاپ اول، ۱۴۱۴ه‌ق.
  4. همان، ص۱۵۱.
  5. همان، ص۱۵۹ و ۱۶۰.
  6. همان، ‌ ص۱۷۸.
  7. نوشته یوسف بن السید هاشم الزفاعی
  8. مقدمه نصیحه لاخواننا علماء نجد، ص۸ و ۱۱.
  9. همان، ص۱۱ و۱۲.
  10. همان، ص۱۴.
  11. البوطی، محمد سعید، السلفیه مرحله زمنیه مبارکه لا مذهب اسلامی، ص۲۰ و ۲۱، دارالفکر المعاصر بیروت – دارالفکر دمشق، چاپ چهاردهم، ۱۴۳۱ه‌ق.
  12. همان، ص۲۳۶.
  13. همان، ص۱۰۰.
  14. همان، ص۱۰۵.
  15. همان، ص۱۰۲.
  16. همان، ص۲۳۴.
  17. همان، ص۲۳۶
  18. مجله سراج منیر، شماره۲۱.

منابع

برگرفته از سایت الوهابیه