کاربر:Hamzeh/صفحه تمرین
دموکراتیک
دموکراتیک به معنای صفت برابری و پذیرش حکومت اکثریت و حقوق اقلیت است.[۱] دموکرات، به طرفدار دموکراسی گویند.
دموکراسی
دموکراسی یا مردمسالاری[۲] اصطلاحی است مشتق از واژه یونانی dēmokratía، که در آن، «دموس» به معنای اداره امور داخلی کشور در برابر «پلیس Polis»، به معنای اداره امور خارجی کشور به کار میرود. دموس بعدها به معنای تهیدستان و روستاییان و سرانجام به معمای مردم استعمال شده است. کراسیا نیز از ریشه کراتوس kratos، مشتق شده و به معنای اقتدار و اختیار و نیز حکومت کردن و فرمانروایی است. اصطلاح دموکراسیا برای نخستین بار در آتن و در زمان کلیستن به کار رفت. وی در 510 سال پیش از میلاد به حکومت هیپارک و برادرش هیپایاس پایان داد و با اصلاحات قانونی حکومت به دست روستاییان و تهیدستان افتاد. حکومت مذکور دموکراسیا نامیده شد و کلیستن هم به نام بنیانگذار دموکراسی شناخته شد. بعدها در یونان قدیم اصطلاح دموکراسی به حکومت عوام و آریستوکراسی به حکومت خواص اطلاق گرفت. دموکراسی امروزه در اصطلاح سیاسی به معنای حکومت مردم است.[۳] وجه مشخصه دمکراسی اصل تبعیت اقلیت از اکثریت و به رسمیت شناختن آزادی و حقوق مساوی افراد و اتباع است.[۴] موضوعات اصلی دموکراسی عبارتاند از: آزادی اجتماعی، آزادی سیاسی، آزادی اقتصادی و حقوق اقلیتها.
تعاریف دموکراسی
- مجموعهای از نهادها که هدف آن به حداقل رساندن خطاهای اداره سیاسی جامعه از راه به حداکثر رساندن مشارکت عمومی و کاهش نقش شخصی فرد در اتخاذ تصمیمات سیاسی است.
- حکومت اکثریت با رعایت حقوق اقلیت
- حق تمام مردم برای شرکت در تصمیمگیری در مورد امور عمومی
- به طرفداران دموکراسی و آزادی و معتقدین به مساوات اجتماعی اطلاق میشود.
دموکراسی سیاسی
دموکراسی سیاسی، به معنای آزادی برای اظهار هر نوع عقیده سیاسی و اجتماعی و برخورداری از حق اعمال هر نوع وسیله مشروع برای اشاعه و پیشرفت آن است.
دمکراسی اقتصادی
دمکراسی اقتصادی، به معنای استقرار شرایط اقتصادی ویژهای است که همه افراد جامعه بتوانند از حداقل ما یحتاج زندگی خود بهرهمند گردند.
کاستیهای دموکراسی
حکمرانی جهالت:
- ارسطو پدر علم سیاست دموکراسی را بهعنوان شکل فاسد و گمراه حکومت نوعی از حکمرانی مردم جاهل محکوم کرد.
- افلاطون معلم ارسطو آن را حکمرانی جهالت نامید.
- لکی (Lecky)، دموکراسی را حکومت فقیرترین جاهلترین ناشایستترین کسانی که لزوماً بسیار زیاد هم هستند.
- در دموکراسی رأیها را میشمارند نه اینکه آنها را وزن کنند.
- خردمندان در جوامع در اقلیتاند.
مطلوبیت ثروت
- اغلب دموکراسیهای جدید سرمایهداریاند. این دموکراسیها از طبقات مالک جانبداری میکنند. رأی کالایی قابلفروش شده و برنده مزایده میتواند آن را خریداری کند. بازرگانان یا سرمایهداران بزرگ آن را میخرند و درنهایت حکومتها را در اختیار میگیرند از مطبوعات و میز خطابهها بهرهبرداری میکنند تا حمایت آنها را برای سیاست مطلوب خود به دست آورند.
- بریس به اثر زیانبار پول در سیاست اشارهکرده و تأکید میکند که پول از کار قوه مجریه و مقننه جلوگیری میکند و آن را فاسد میکند.[۵]
- مارکسیستها دموکراسی آمریکا را دموکراسی پرستش دلار نامیدهاند.
نبود حکومت اکثریت
- منتقدان دموکراسی عقیده دارند دموکراسی دیگر حکومت اکثریت نیست. کارلایل دموکراسی را حکومت فرصتطلبان و شارلاتانها نامید.
- به عقیده رابرت میشلز عمل و سازمان احزاب از قانون آهنین الیگارشی پیروی میکند. همه گروههای سازمانیافته خواه دولت، احزاب سیاسی، اتحادیههای تجاری، یا هرچه که باشد، بهطور ذاتی غیر دموکراتیک هستند. استدلال او این است که برای عمل مؤثر در جامعه سازمان ضرور است و سازمان ناگزیر مستلزم بروکراسی است و بروکراسی هم قدرت را در دست چند نفر در رأس سلسلهمراتب متمرکز میکند. به عقیده او دموکراسی بدون سازمان قابلتصور نیست.
- «طبقهای که در مقابل جامعه پرچم ادعاهای مشخص خود را برمیافرازد و بر آن است تا مجموعهای از جهانبینیها یا اندیشههایی را به مرحله تحقیق برساند که از عملکردهای اقتصادی آن طبقه نشئت میگیرد، بهناچار محتاج یک سازمان است. ازآنجاکه این خواست جمعی بر اساس بهکارگیری هرچه کمتر استوار است یا به عبارتی صحبت از صرفهجویی در میان است سازمان در دست ضعفا بهمثابه سلاحی است که برای مبارزه با اقویا به کار میرود.»[۶]
ناکامی در تحقق اصل برابری:
- عالم معتقد است، در دموکراسی برابری مورد تأکید فراوان بوده و بر این فرضیه دروغین مبتنی است که همه ی انسانها در آمادگی برای شرکت در حکومت، هرقدر هم که ارزش واقعی یا توان ذهنی داشته باشند، باهم برابرند. بدین سبب به همه حق رأی دادهشده و در تعیین سیاستهای حکومت یا انتخاب مقامات عمومی رأی هیچکس بیشتر از رأی دیگری ارزش ندارد. اینگونه برابری، ازلحاظ منافع جامعه تعیینکننده است زیرا کمتوجهی به آموزش و دانش کارشناسی، دموکراسی را به حکومت نادانها، بی آموزشها و نالایقها تبدیل میکند.
آموزش دروغین
- منتقدان میگویند دموکراسی به آموزش مدنی نادرستی میانجامد. مبارزات انتخاباتی اغلب مزورانه بوده و واقعیات اغلب تحریف میشود. درواقع عوامفریبان زیرک که با کلامی زیبا و پرطنین اما اغلب بیمعنی و واهی مردم را به دادن رأی مثبت و منفی به این یا آن حزب فرامیخوانند. آنها را اغفال کرده و در میان آنها احساس دروغینی از برابری و خطای ذهن به وجود میآورند که برای حکومت کردن بر کشور از هر کس دیگر مناسبتر هستند.[۷]
مرز
مرز به معنای خط فاصل و نشانهای است که دو حوزه را از همدیگر جدا ساخته و حدود آن را معین مینماید.[۸] ثغر و حد از واژه های مترادف با مرز است.[۹] ویژگی مرز تقطیع و چندتکه کردن یکچیز است. برخی آن را زمینی که به شکل مربع میسازند و کنارههای آن را بلند کرده و در میانش چیزها میکارند، معنا کردهاند[۱۰] فراهیدی حد را وصفی نامیده که موجب فصل و جدایی بین هر چیزی میشود[۱۱] «ثغر» در لغت به «رخنه»، «شکاف» و «منفذ» معنا شدهاست.[۱۲] همچنین ثغر به محلی که ترس از حمله دشمن در آن محل وجود دارد معنا شده[۱۳] و از آن به محلی که دشمن از آنجا وارد میشود، یاد میشود.[۱۴]
مرز در اصطلاح برای تفکیک بین دو حوزه سیاسی استعمال میشود. برخی آن را به مرزهای ملی اختصاص داده و عاملی برای تشخیص و جدایی یک واحد متشکل سیاسی و یـک کـشور از دیگر واحدهای مجاور آن میدانند.[۱۵]
مرز ملی
مرز ملی خطوطی است که حدود نفوذ سیاسی سرزمین تحت حکومت یک دولت ملی را مشخص میکند. این نوع تقسیمبندی در قرن هجدهم و نوزدهم میلادی تأسیس و پس از فروپاشی نظام دوقطبی و جنگ سرد در جهان تقویت شدند.[۱۶] عامل اصلی افتراق در مرزهای ملی، ملیت ساکنان یک سرزمین است که امروزه بهعنوان سرچشمه جداییها، واگراییها، همگراییها، دوستیها، دشمنیها و نظایر آن عمل کرده و مناسبات انسانی را شکل میدهند.[۱۷] ویژگی این تقسیمبندی کشورها، تشکیل هویتهای ملی در مقابل هویت دینی است. این پدیده نو محصول اجتنابناپذیر گسترش امپریالیسم جهاننگر بودهاست.[۱۸]
مرز ایدئولوژیک
اساس تقسیمبندی در مرزهای ایدئولوژیکی، عقیده حاکم بر یک سرزمین است که از آن به دار الاسلام تعبیر میشود. سرزمینی که اتباع حکومت اسلامی در آن زندگی میکنند و مرز املاک ایشان با توابع و لواحق مرز دارالاسلام خواهد بود.[۱۹]
شیخ طوسی دار الاسلام را به سه قسم تقسیم میکند، اولاً سرزمینهای بناشده در حکومت اسلامی که کفار به آنها دسترسی ندارند، ثانیاً سرزمینی از کفار که مسلمین بر آن تسلط پیدا کردند، ثالثاً سرزمین مسلمین که کفار بر آن تسلط پیدا کردند.[۲۰] علامه حلی آن را به سرزمینهای تأسیسشده و فتحشده توسط مسلمین تقسیم میکند.[۲۱] برخی با استناد به روایت اسحاق بن عمار از موسی بن جعفر (کاظم) (علیه السلام)[۲۲] دو احتمال در عبارت «اذا کان الغالب علیها المسلمین» مطرح است، شهید ثانی منظور حضرت را غلبه افرادی نسبت به غیر مسلمانان بیان میکند؛[۲۳] شهید اول مراد از غلبه را حکومت و سلطنت مسلمین و حکومت اسلامی در یک سرزمین میداند و دارالاسلام را سرزمینی که تحت تصرف مسلمانان بوده و احکام اسلام در آن، جاری باشد میداند، هرچند مسلمانان در آنجا زندگی نکنند.[۲۴] آیتالله بروجردی مراد از «اذا کان الغالب علیها المسلمین» را غلبه، حکومت و تسلّط مسلمانان میداند.[۲۵] اسلام تنها عقیده را باعث جدایی نوع حکومتها میداند و برایناساس در وهله اول تقسیمات دیگری که بر کشورهای اسلامی عارض شده است، مورد تأیید اسلام نیست.[۲۶]
پانویس
- ↑ آقا بخشی، علی، فرهنگ علوم سیاسی، مرکز اطلاعات و مدارک علمی ایران، ص 87.
- ↑ گروه واژه گزینی، فرهنگ واژههای مصوب فرهنگستان، تهران، فرهنگستان زبان و ادب فارسی، چاپ دوم، 1396، ذیل واژه.
- ↑ علی بابایی، غلامرضا، فرهنگ علوم سیاسی، تهران، ویس، چاپ دوم، 1369، ج 1، ص 295.
- ↑ عالم، عبدالرحمان، بنیادهای علم سیاست، تهران، نشر نی، چاپ بیست و هفتم، ۱۳۹۴، ص 305.
- ↑ دووروژه، موریس. احزاب سیاسی، ترجمه رضا علومی، تهران، امیر کبیر، 1357، ص 163.
- ↑ روبرت میخلز، جامعهشناسی احزاب، ترجمه احمد نقیبزاده، تهران، نشر قمس ۱۳۶۹، ص ۲۳.
- ↑ عالم، عبدالرحمان، بنیادهای علم سیاست، تهران، نشر نی، چاپ بیست و هفتم، ۱۳۹۴، ص 310.
- ↑ طریحی، فخر الدین بن محمد، مجمع البحرین، تهران: المکتبة المرتضویة لإحیاء الآثار الجعفریة، چاپ سوم، 1375، ج 3، ص 236؛ احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغه، قم: مکتب الاعلام الاسلامی، ج 5، ص 310.
- ↑ زبیدی سید مرتضی حسینی، تاج العَروس من جواهر القاموس، بیروت: دارالفکر، 1414 ه ق، ج 8، ص 148.
- ↑ محمد حسین بن خلف تبریزی، برهان قاطع، تهران: نیما، 1380، ج 4، ص 1986
- ↑ فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، قم: موسسه دارالهجره، چاپ دوم، 1409 ه ق، ج 3، ص 19.
- ↑ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، بیروت: دار الفکر للطباعه و النشر و التوزیع، چاپ سوم، ج 4، ص 103.
- ↑ طریحی، فخر الدین بن محمد، مجمع البحرین، تهران: المکتبة المرتضویة لإحیاء الآثار الجعفریة، چاپ سوم، 1375، ج 3، ص 236.
- ↑ باقریکبورق، علی، کلیات و مبانی جنگ و استراتژی، تهران: مرکز نشر بینالملل، 1370، 196.
- ↑ حافظ نیا، محمد رضا، مبانی مطالعات سیاسی ـ اجتماعی، قم: کمالالملک، 1378، ص 190.
- ↑ مجتهدزاده، پیروز، ترجمه حمیدرضا ملکمحمدی، سیاستهای مرزی و مرزهای بینالمللی، تهران: سمت، ۱۳۸۹، ص 158.
- ↑ حافظ نیا، محمد رضا،جغرافیای سیاسی فضای مجازی، تهران: سمت، ۱۳۹۰، 110.
- ↑ مجتهدزاده، پیروز، ترجمه حمیدرضا ملکمحمدی، سیاستهای مرزی و مرزهای بینالمللی، تهران: سمت، ۱۳۸۹، ص 158.
- ↑ مصباح یزدی، محمد تقی، اختیارات ولی فقیه در خارج از مرزها، مجله حکومت اسلامی، پاییز 1375، شماره 1، ص84.
- ↑ طوسی، ابو جعفر، محمد بن حسن، المبسوط فی فقه الإمامیة، تهران: المکتبة المرتضویة لإحیاء الآثار الجعفریة، چاپ سوم، 1387 ه ق.، ج 2، ص 45.
- ↑ حلّی، علامه، حسن بن یوسف بن مطهر اسدی، تذکرة الفقهاء (ط ـ الحدیثة)، قم: مؤسسه آل البیت علیهمالسلام، 1414 ه ق، ج17، ص 349
- ↑ لَا بَأْسَ بِالصَّلَاةِ فِی الْفِرَاءِ الْیمَانِی- وَ فِیمَا صُنِعَ فِی أَرْضِ الْإِسْلَامِ- قُلْتُ فَإِنْ کانَ فِیهَا غَیرُ أَهْلِ الْإِسْلَامِ- قَالَ إِذَا کانَ الْغَالِبُ عَلَیهَا الْمُسْلِمِینَ فَلَا بَأْسَ. «نماز در پوستین یمانی و هر چیزی که در زمین اسلام ساخته شده است اشکال ندارد. به حضرت گفتم اگر در آن سرزمین غیر مسلمانان باشند؟ حضرت فرمود اگر در آن سرزمین مسلمانان غالب باشند اشکال ندارد»؛ شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، تفصيل وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة، 30جلد، مؤسسة آل البيت عليهم السلام - قم، 1409 ق. ج 3، ص491.
- ↑ عاملی، شهید ثانی، زین الدین بن علی، روض الجنان فی شرح إرشاد الأذهان، 2 جلد، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، 1402 ه ق، ج 2، ص 571.
- ↑ عاملی، شهید اول، محمد بن مکی، الدروس الشرعیة فی فقه الإمامیة، قم: دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ دوم، 1417 ه ق، ج 3، ص 78.
- ↑ بروجردی، آقا حسین طباطبایی، تقریر بحث السید البروجردی، 2 جلد، قم: دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1416 ه ق، ج 1، ص 114.
- ↑ مصباح یزدی، محمد تقی، اختیارات ولی فقیه در خارج از مرزها، مجله حکومت اسلامی، پاییز 1375، شماره 1، ص 84.
نواز شریف
میان محمد نواز شریف سیاستمدار پاکستانی و نخستوزیر پیشین پاکستان است. وی مؤسس و رهبر حزب مسلم لیگ نواز پاکستان (1985 م) است.[۱]
زندگینامه
نواز شریف در 25 دسامبر 1949 میلادی در یک خانواده کشمیری، در شهر لاهور پاکستان به دنیا آمد. دوره ابتدایی و دبیرستان تحصیلات خود را در شهر لاهور گذراند. وی مدرک لیسانس خود را در رشته حقوق از دانشگاه پنجاب گرفت. در سال 1981 وزیر دارایی ایالت پنجاب در دوره حکومت ضیاء الحق شد. برادر او شهباز شریف نخستوزیر پاکستان از سال 2021 است.[۲]
فعالیتهای سیاسی
در 6 نوامبر 1990، نواز شریف بهعنوان نخستوزیر منتخب سوگند یادکرد. در ژوئیه 1993 همراه با رئیسجمهور استعفا داد. در دوره وی روابط با کشورهای مسلمان آسیای مرکزی تقویت شد و برای حل بحران افغانستان جناحهای مختلف افغانستان «توافقنامه اسلامآباد» را امضا کردند. در سال 1999 جنگ کارگیل میان هند و پاکستان رخ داد که سبب افزایش فشارهای بینالمللی بر دولت او شد. در 12 اکتبر 1999، نواز شریف تلاش کرد تا پرویز مشرف، فرمانده وقت ارتش را برکنار کند. ژنرال پرویز مشرف، فرمانده وقت ارتش، در سفری که نواز شریف در حال بازگشت از سریلانکا به کراچی بود، حکومتنظامی در کشور اعلام کرد و باعث سرنگونی دولت نواز شریف شد.[۳]
در انتخابات عمومی 2013، حزب مسلم لیگ نواز اکثریت قاطع را به دست آورد. بر این اساس وی برای سومین بار نخستوزیر پاکستان شد. نواز شريف در ٢٨ جولاي ٢٠١٧ براثر اتهامات مالي بار ديگر توسط دادگاه عالی پاکستان از قدرت عزل شد.
تبعید
پس از کودتای اکتبر 1999 پرویز مشرف، نواز شریف به زندان افتاد و افراد ذکور خانواده شریف با حصر خانگی مواجه شدند. پس از توافق با او و برادرش شهباز شریف و سایر اعضای خانوادهاش برای یک تبعید 10 ساله به عربستان سعودی تبعید شدند.[۴]
اتهام مالی
افشای اسناد پاناما باعث شد نواز شریف در 28 ژوئیه 2017 رد صلاحیت شود. در ۶ ژوئیه ۲۰۱۸ نواز شریف به علت سوءاستفاده مالی به ده سال زندان و دخترش، مریم شریف و دامادش، صفدر اوان نیز به ۷ سال زندان محکوم شدند. وی در 19 نوامبر 2019 برای درمان بیماریاش پاکستان را ترک و راهی لندن شد. او 21 اکتبر 2023 به پاکستان بازگشت.[۴]
مسئله فلسطین از نگاه او
محمد نواز شریف پس از بازگشت به پاکستان در شهر «لاهور» گفت: ما برای تسکین درد و رنج ملت مظلوم فلسطین دعا میکنیم و از خداوند متعال میخواهیم مشکلات فلسطینیها خاتمه پیدا کند. فلسطین با بیش از هفت دهه اشغال نامشروع اسرائیل مواجه است، بیتالمقدس با تهاجم و جنایت یک رژیم غاصب روبهرو است و این هرگز برای ما قابلتحمل نیست. فلسطینیها باید بهحق مشروع خود برای داشتن کشور آزاد و مستقل برسند لذا این حق نباید از آنان غصب شود. وی خواستار نقشآفرینی جامعه جهانی برای توقف جنایات اسرائیل علیه فلسطینیان شد.[۵]
پانویس
نورعلی شوشتری
سردار نورعلی شوشتری، جانشین فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از سال 1381 تا 1388 بود و از فروردین سال 1388 با حفظ سمت، فرمانده قرارگاه قدس نیروی زمینی شد. ایشان به توصیه رئیس جمهور وقت، آیت الله سید علی خامنهای، فرمانده عملیات مرصاد بود. تلاش برای ایجاد وحدت میان اقوام بلوچ و اهل سنت سیستان و بلوچستان از اقدامات مهم او در دوره مسئولیتش در قرارگاه قدس سپاه پاسداران است.[۱]
زندگی نامه
نوعلی شوشتری 14 اسفند 1327[۲] در روستای «ینگجه» از توابع بخش سرولایت نیشابور[۱] در خانوادهای کشاورز به دنیا آمد. پیش از انقلاب اسلامی ایران در جلسات سید علی خامنهای شرکت داشت.[۳] وی پس از انقلاب اسلامی ایران و تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی عضو این نهاد شد.[۳]
دفاع مقدس
نورعلی شوشتری از همرزمان مهدی باکری و عبدالحسین برونسی بود. فرماندهی محورهای مختلف جبهه جنوب در کانامه او است. از نظر سپهبد صیاد شیرازی او فرماندهی موفق در عملیات مرصاد بود. امام خمینی خطاب به ایشان فرمود: «در این دنیا که نمی توانم کاری بکنم. اگر آبرویی داشته باشم در آن دنیا قطعاً شما را شفاعت خواهم کرد».[۴] از مسئولیتهای او در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی میتوان به فرماندهی لشکر 5 قرارگاه نجف، قرارگاه حمزه و جانشینی فرمانده نیروی زمینی سپاه اشاره نمود. ایشان از اول فروردین 1388 تا زمان شهادتش فرمانده قرارگاه قدس زاهدان را بر عهده داشت.
شهادت
نورعلی شوشتری همراه با سران طوایف و علمای اهل سنت بلوچستان حاضر در همایش «وحدت سران طوایف» در استان سیستان و بلوچستان در 27 مهر 1388 توسط گروهک «جند الله» به شهادت رسید.[۵]
پیام تسلیت آیت الله سید علی خامنهای
در پی شهادت دهها نفر از برادران شیعه و سنّی و تعدادی از فرماندهان سپاه:
بسماللهالرحمنالرحیم
جنایت تروریستهای خونخوار در بلوچستان چهرهٔ اهریمنی دشمنان امنیت و وحدت را که از سوی سازمانهای جاسوسی برخی دولتهای استکباری حمایت میشوند، بیش از پیش آشکار ساخت. به شهادت رساندن مؤمنان داکاری همچون سردار شجاع و با اخلاص شهید نورعلی شوشتری و دیگر فرماندهان آن بخش از شور و دهها نفر از برادران شیعه و سنی و فارس و بلوچ، جنایتی در حق ملت ایران و بخصوص منطقهٔ بلوچستان است که این انسانهای شریف، همت خود را بر امنیت و آبادی آن نهاده و مخلصانه برای آن تلاش میکردند. دشمنان بدانند که این ددمنشیها نخواهد توانست عزم راسخ ملت و مسئولان را در پیمودن راه عزت و افتخار که همان راه اسلام و مبارزه با جنود شیطان است، سست کند و به وحدت و همدلی مذاهب و اقوام ایرانی خدشه وارد سازد.
مزدوران حقیر و پلید استکبار نیز یقین داشتهباشند که دست قدرتمند نظام اسلامی در دفاع از امنیت آن منطقهٔ مظلوم و آن مردم وفادار، لحظهای کوتاهی نخواهد کرد و متجاوزان به جان و مال و امنیت مردم را به سزای اعمال خیانتکارانه خواهد رسانید. اینجانب شهادت جان باختگان این حادثه بویژه سرداران شهید شوشتری و محمدزاده و دیگر پاسداران عزیز را به خانوادههای محترم آنان تبریک و تسلیت گفته، علو درجات آنان و شفای عاجل آسیبدیدگان را از خداوند متعال مسألت مینمایم.[۶]