اصول دین
اصول دین شامل سه موضوع است: توحید، نبوت و معاد. به باور شیعیان دو اصل عدل و امامت نیز به عنوان اصول مذهب بر این سه اصل افزوده میشود. باور نداشتن به سه اصل نخست موجب خروج از دین و کفر میشود در حالیکه انکار دو اصل بعدی موجب خروج از مذهب تشیع است نه دین.
اعتقاد
بنا به شیعه اعتقاد به اصول دین باید از روی تحقیق باشد، نه تقلید[۱]. کسی که به اصول دین اعتقاد ندارد از دین بیرون است. در آغاز برخی از رسالههای عملیه از اصول دین سخن رفتهاست. توحید، نبوت و معاد اصول مشترک دین اسلاماند و دو اصل امامت و عدل از مسلّمات مذهب شیعهاند (اصول مذهب) و هر کس به آنها ایمان ندارد از مذهب شیعه بیرون است گرچه از اسلام بیرون نیست[۲].
تاریخ پیدایش
تاریخ پیدایش اصطلاح اصول دین: مشخص نیست که اصطلاح اصول دین از چه زمانی متداول شده، و چه کسی آن را وضع کرده است. شاید تعبیر اصول خمسه (هم) که ظاهراً نخستینبار آن را ابوالهذیل علاف (د ح۲۳۰ق/۸۴۵م) متکلم معتزلی به کار برده است مقدمه پیدایش تعبیر اصول دین را فراهم کرده باشد؛ چه اصول خمسه در نظر معتزله اصول دین آنان است[۳]. ابن ندیم نیز رسالهای با نام اصول الدین به ابوموسی مردار نسبت داده است[۴]. و این امر نشان میدهد که این اصطلاح در اوایل قرن ۳ق/۹م تعبیری آشنا و جاافتاده بوده است.
اصول و فروع دین در قرآن
این نوع از تقسیم ریشۀ قرآنی دارد؛ زیرا اصل دیانت که معتقداتی چون توحید، وحی، رسالت و نبوّت، امامت، عدالت، برزخ، قیامت و... همان خطوط کلی است که قرآن کریم از آن تحت عنوان واحدی به نام "دین" یاد میکند و برای همه پیامبران به ویژه پیامبران اولواالعزم تشریع شده و فرستاده شده است: شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ مَا وَصَّی بِهِ نُوحًا وَالَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ وَمَا وَصَّیْنَا بِهِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَی وَعِیسَی أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ [شوری–۱۳] ؛ و در سه اصل کلی و مشترک همه ادیان و شرایع آسمانی یعنی توحید، نبوت و معاد متبلور است[۵].
اما قرآن زمانی که از فروع عملی دین یعنی احکام، مناسک و شرایع ادیان یاد میکند، از تعدد، تفاوت و تغییر سخن میگوید: لِکُلٍّ جَعَلْنَا مِنْکُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا [مائده–۴۸] که در هر دینی نسبت به دین دیگر تفاوتهایی دارد، برخلاف اصول کلی دین که در همه ادیان از آدم تا خاتم ماهیت یکسان و واحدی دارد[۶].[۷].
معنای اصول دین
اصول دین اصطلاحی کلامی است و مراد از آن باورهای بنیادین دین اسلام است که هر فرد تنها با پذیرش آنها مسلمان به شمار میآید[۸]. علت نامگذاری این باورها به اصول دین آن است که علوم اسلامی چون فقه، اصول فقه، تفسیر و حدیث بر آنها مبتنی است[۹]. واژه اصول دین در برابر فروع دین قرار دارد که به معنای احکام عملی دین است[۱۰].
متکلمان برای بیان اصول دین از تعابیر مختلفی استفاده کردهاند. اصول اعتقادات، اصول ایمان، اصول اسلام، اُمّهات عقاید ایمانی و اصول اسلامی از آن جمله است[۱۱]. البته مراد آنها فقط مسائلی که امروزه اصول دین اسلام خوانده میشوند، نبوده است. در موارد بسیاری مسائل اخلاقی و فقهی هم اصول دین خوانده میشد. برای نمونه غزالی همه مسائل کلامی و بسیاری از مسائل فقهی و اخلاقی را با نام اصول دین یاد کرده و نماز و زهد را همچون توحید از اصول دین شمرده است[۱۲]. به گفته مصباح یزدی، اصول دین واژهای قراردادی است و میتواند در معناهای مختلف بهکار رود. به یک اعتبار میتوان همه گزارههای اعتقادی دین را اصول دین نامید. به اعتبار دیگر آنها را به گزارههای بنیادین ادیان آسمانی یا یک دین خاص از آنها محدود کرد. همچنین میتوان از آن اصول یک مذهب را اراده کرد و مثلا گفت: اصول دین به باور شیعیان پنجتا است: توحید، نبوت پیامبر اسلام(ص)، معاد، عدل و امامت[۱۳]؛ چنانکه برای نمونه مرتضی مطهری در بیان اصول دین از منظر شیعیان این پنج باور را شمرده است[۱۴].
ارکان اصول دین
توحید
به این معنی که تنها آفریدگار و مدبّر امور همه مخلوقات و موجودات هستی، «الله» تعالی است و در این خلق و تدبیر شریکی برای او وجود ندارد.
این «اصل» خود به این چهار مورد تقسیم میشود:
- توحید ذاتی؛
- توحید صفاتی؛
- توحید افعالی؛
- توحید در عبادت.
نبوت
اعتقاد به نبوت و پیامبری حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)، و اینکه ایشان آخرین فرستاده خداوند (جَلّ جلاله) برای هدایت مردم است.
معاد
باور و اعتقاد به وقوع روز قیامت و حاضر شدن همه انسانها در محضر کبریایی خداوند، برای حسابرسی اعمالشان.
اصول یاد شده مورد اتفاق همه دانشمندان اسلامی (شیعه و سنی) است. البته برخی از علمای شیعه معتقد به دو اصل دیگر به عنوان اصول دین اسلام، یعنی امامت و عدل نیز میباشند.
در اصول دین تقلید جایز نیست و تحصیل علم و یقین به آن بر هر مکلفی واجب است[۱۵].
انکار هر یک از اصول دین موجب کفر میگردد؛ خواه از روی عناد و لجاجت باشد یا به جهت شبههای که برایش پدید آمده است[۱۶]. تقیه در اصول دین برای حفظ جان، مشروع است[۱۷].
فرق بین اصول دین و فروع دین
دین در لغت به معنای اطاعت آمده است. در اصطلاح به معنای اعتقاد به آفرینندهای برای جهان و انسان و دستورات عملی متناسب با این عقیده میباشد[۱۸].
با این بیان و مفهوم از دین، دین توحیدی، دارای دو اعتقاد باطنی و عملی است. به اعتقاد باطنی، اصول دین و به اعتقاد عملی، فروع دین گفته میشود. به بیان دیگر، باورها و آموزههایی که باید به صورت یقین شناخته شوند که این شناخت یقینی از راه عقل به دست میآید به عنوان اصل و اساس یاد میشود، که از آن به اصول دین یاد کردهاند. این اصول را به سه محور خداشناسی، راهنما شناسی (نبوت) و معاد شناسی طبقهبندی کردهاند و عقایدی دیگر که از لوازم این سه محور است به منزله فروع و شاخه یاد میکنند[۱۹].
با این وصف، بخش عقاید در هر دینی اصول و بخش احکام عملی فروع آن دین نامیده میشود.
فرق دیگر آن است که در اصول دین تقلید جایز نیست و در فروع دین میتوان تقلید کرد. در مسائل عملی دین باید به اهل خبره مراجعه کرده و به او اعتماد نموده و به سخنان او عمل نمود. این اعتماد و عمل را تقلیدمیگویند[۲۰].
تقلید یا تحقیق در اصول دین
بسیاری از متکلمان مسلمان باور دارند که در اصول دین تقلید جایز نیست و اعتقاد به اصول دین باید از روی تحقیق باشد و بر این باور، ادعای اجماع نیز کرده [۲۱] و استدلال هایی ارائه نمودهاند.
یکی از استدلالها در منع تقلید این است: مقلَّد یا از بر حق بودن مقلَّد خود آگاه است، یا آگاه نیست. اگر آگاه نیست، در این صورت احتمال بر خطا بودن وی را میدهد و بر این مبنا تقلید، قبیح است، زیرا او نیز از جهل و خطا ایمن نیست. اگر میداند که او بر حق است، از دو حال خارج نیست: یا این آگاهی از روی بداهت حاصل شده، یا با دلیل ثابت شده است. گزاره اول باطل است، و بر مبنای گزاره دوم، یا این دلیل غیرتقلیدی است، یا از روی تقلید حاصل شده است. در صورت اخیر شمار اشخاصی که تقلید از آنها لازم است، نهایتی نخواهد داشت. پس تنها فرض معقول این است که با دلیل به بر حق بودن وی پی برده است و این در واقع تقلید نیست؛ پس در این زمینه تقلید باطل است[۲۲].
علت تأکید بر عدل و امامت
تاکید شیعیان بر دو آموزه اعتقادی عدل و امامت، به جهت اهمیت این دو اصل است: عدل اگرچه از صفات خداوند است و در اصطلاح علم عقاید لفظ توحید شامل عدل و دیگر صفات خداوند میشود ولی از آنجا که مسئله عدل از مسائل مهمی است که سبب جدایی اشاعره و عدلیه (شیعه امامیه و معتزله که قایل به عدل الهی هستند) شده است،[۲۳] و آثار زیادی دارد، عدل را به طور جداگانه، بحث کرده و جزء اصول عقاید آوردهاند. مذاهب اصلی کلامی جهان اسلام به سه دستۀ اشاعره، معتزله و شیعه تقسیم میشوند. معتزله و شیعه را چون قایل به عدل الهی هستند عدلیه میخوانند[۲۴].
همچنین امامت منصوب از جانب خداوند که از سوی اهل سنت انکار شد، شاخصه اصلی شیعه به شمار میرود. به همین جهت، یکی از اصول اعتقادی تشیع قرار گرفته است.
اصول دین در نزد اهل سنت
اهل سنت در ابتدای پیدایش خود اسم خاصی نداشته و فقط به عنوان طرفداران عمر و ابوبکر شناخته میشدند و بنا بر قول ابوحاتم رازی برخی از آنها بعد از کشته شدن عثمان در زمان معاویه و بعد از آن «عثمانیه» نامیده شدند تا اینکه در زمان عباسیان بر کسانی که خلافت سه خلیفه اول را قبول داشتند اسم اهل سنت اطلاق شد[۲۵].
اهل سنت در زمان خلفای عباسی از نظر کلامی به چند فرقه کلامی تقسیم میشدند که مهمترین آنها دو دسته معتزله و اشاعره بودند معتزله در اثر عوامل سیاسی و اجتماعی به مرور زمان منقرض گردیده و فقط کتابهای این فرقه درباره کلام و اعتقادات بر جای مانده است.
این فرقه کلامی معتقد به پنج اصل در دین میباشد که عبارتند از:
- توحید: مراد از این اصل در نزد معتزله این است که خداوند از حیث ذات و صفات یگانه است و صفات زاید بر ذات را از برای خداوند قبول ندارد و در مقابل آن منکر توحید افعالی میباشد.
- عدل: مراد از عدل در نزد معتزله اینست که در خارج اموری است که با قطع نظر از حکم شارع دارای حسن و قبح عقلی میباشند و خداوند مرتکب عمل قبیح نمیشود بنابراین ظلم و تکلیف مالا یطاق و امثال اینها که عقلاً قبیح هستند از خداوند صادر نمیشود.
- منزلة بین المنزلتین: مراد از این اصل اینست که مقام و منزلتی بین کفر و ایمان وجود دارد مرتکب گناه کبیره نه کافر است و نه مؤمن بلکه در آن منزلت قرار دارد.
- وعده و وعید: بنابراین اصل خلف وعده و وعید بر خداوند محال است. هر ثوابی را که درباره مؤمنان وعده داده و هر عقابی را که درباره کافران گفته است عملی خواهد نمود.
- امر به معروف و نهی از منکر: این اصل که مورد اتفاق همه مسلمین میباشد به عنوان یکی از اصول دین در این فرقه مطرح شده است.
اما فرقه اشاعره که امروزه پیروان زیادی در میان اهل سنت دارند مطالبی را تحت عنوان اصول دین مطرح نکردهاند و مؤسس این فرقه که ابوالحسن اشعری باشد کلام خود را بر چهار رکن که هر کدام دارای ده اصل میباشد بنا نهاده است:
- رکن اول: این رکن که در حقیقت همان توحید ذاتی میباشد دارای اصول دهگانه زیر است: خداوند وجود دارد، واحد است، قدیم است، جوهر نیست، جسم نیست، عرض نیست، مخصوص به جهت و مکان نیست، ممکن است دیده شود و همیشه باقی است.
- رکن دوم مربوط به صفات الهی است و ده اصل آن از قرار زیر میباشد:
- خداوند حی، قادر، مرید، سمیع، بصیر و متکلم است و محل حوادث نیست و کلامش قدیم است و علم و ارادهاش ازلی است.
- رکن سوم در صفات افعالی خدا است به این معنی که خداوند خالق افعال بندگان است، افعال بندگان مکتسب از خود آنها است، صدور این افعال را خدا خواسته است، خلق خدا از روی احسان است، صدور این افعال را خدا خواسته است، خلق خدا از روی احسان است، تکلیف مالا یطاق برای خدا جایز است، عذاب مردم بیگناه برای خدا مانعی ندارد، خدا پایبند مصالح بندگان خود نیست، واجب آنست که شرع آن را واجب دانسته است، مبعوث شدن انبیاء ممکن است، نبوت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) از معجزات ثابت خداوند است.
- رکن چهارم مربوط میشود به قیامت، نکیر و منکر، عذاب قبر، میزان و ترازوی عدل، پل صراط، وجود جنت و دوزخ، احکام امامت، فضیلت صحابه به ترتیب شرایط امامت، لزوم اطاعت از سلطان وقت[۲۶].
روی هم رفته تمام مسلمانان بر سه اصل توحید و نبوت و معاد اتقان دارند و تنها در نحوه بیان و برخی از مسائل آنها اختلاف نظر دارند[۲۷].
پانویس
- ↑ سجادی، سید جعفر. فرهنگ معارف اسلامی
- ↑ علامه طباطبایی، آموزش دین، ۱۸
- ↑ (تعلیق) شرح الاصول الخمسه، ص۱۲۲-۱۲۳، بهکوشش عبدالکریم عثمان، نجف، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۳م
- ↑ ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص ۲۰۷
- ↑ راز اینکه قرآن کریم پیوسته دین را به صورت مفرد میآورد و به جمع و به صورت «ادیان»، در همین نهفته است که حقیقتش از آدم تا خاتم ثابت است.
- ↑ شریعت در آینه معرفت، عبدالله جوادی آملی، ص۱۰۰-۱۰۱؛ معالم النبوّة فی القرآن، جعفر سبحانی، ج۳، ص۱۱۹-۱۲۰
- ↑ ابراهیمزاده آملی، عبدالله، امامت و رهبری، ص:۷۲-۷۷
- ↑ مقدس اردبیلی، اصول دین، ص۲۸۲
- ↑ مقدس اردبیلی، اصول دین، ص۲۸۲
- ↑ مصباح یزدی، آموزش عقاید، ۱۳۸۴ش، ص۱۲
- ↑ محمدی، «اصول دین: بررسی تعریف و مصادیق آن از دیدگاه متکلمان»، ص۹
- ↑ محمدی، «اصول دین: بررسی تعریف و مصادیق آن از دیدگاه متکلمان»، ص۷، ۸
- ↑ مصباح یزدی، آموزش عقاید، ۱۳۸۴ش، ص۱۴
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۸۹ش، ج۳، ص۹۶
- ↑ جمعی از پژوهشگران زیر نظر سید محمود هاشمی شاهرودی، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهمالسلام، جلد 1، ص 536
- ↑ فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل البیت (علیهمالسلام) به نقل از کتاب الطهارة (شیخ انصاری)(ق)، 2/355
- ↑ فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل البیت علیهمالسلام به نقل از حاشیة مجمع الفائدة/730
- ↑ مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، قم، سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۶۶ش، ج۱، ص۲۹
- ↑ کاشفی، محمد رضا، کلام شیعه، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۶ش، ص۳۵
- ↑ کاشفی، محمد رضا، کلام شیعه، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۶ش، ص۲۵۷
- ↑ (انیس الموحدین، ص۲۲، حقائق الایمان، ص۵۹
- ↑ سیدمرتضی، ۱۶۴- ۱۶۵
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ج۳، صص ۶۹-۷۰
- ↑ مصباح یزدی، آموزش عقاید، ص۱۶۱
- ↑ علی ربانی گلپایگانی، فرق و مذاهب کلامی، ص 168، قم مرکز جهانی علوم اسلامی
- ↑ فرهنگ فرق اسلامی، مشکور، جواد، ص 56، مشهد، آستان قدس رضوی، چهارم، 1384 ش
- ↑ اصول دین در نزد برادران اهل سنت چگونه است؟ https://www.pasokh.org › View › اص...