فارابی
محمد بن محمد بن اوزلغ بن طرخان فارابی معروف به معلم ثانی، فیلسوف، دانشمند، ریاضیدان و منجم قرن سوم و چهارم هجری است که در زمان عباسیان میزیست. وی نقش بسزایی در رواج فلسفه در جهان اسلام داشت و برخی او را بزگترین مفسر و شارح فلسفه ارسطو دانستهاند. معلم ثانی، موسس فلسفه اسلامی و انتقالدهنده منطق صوری یونانی به جهان اسلام نیز یاد میشود. وی در جوانی برای تحصیل به بغداد رفت و نزد متی بن یونس به فراگرفتن منطق و فلسفه پرداخت. سپس به حران سفر کرد و به شاگردی یوحنا بن حیلان درآمد. از آغاز کار، هوش سرشار و علم آموزی وی سبب شد که همه موضوعاتی را که تدریس میشد، به خوبی فرا گیرد. به زودی نام او به عنوان فیلسوف و دانشمند شهرت یافت و چون به بغداد بازگشت، گروهی از شاگردان، گرد او فراهم آمدند که یحیی بن عدی فیلسوف مسیحی یکی از آنان بود. ابونصر در سال 330 هجری قمری به دمشق رفت و به سیف الدوله حمدانی حاکم حلب پیوست و در زمره علمای دربار او درآمد. فارابی در سال 338 هجری قمری در سن هشتاد سالگی در دمشق وفات یافت.
فارابی | |
---|---|
نام کامل | محمد بن محمد بن اوزلغ بن طرخان فارابی |
نامهای دیگر | ابونصر فارابی، معلم ثانی، فارابی |
اطلاعات شخصی | |
محل تولد | شهر فاراب دهکده وسیج از ناحیه فاراب خراسان |
روز درگذشت | ۳۳۹.ق |
محل درگذشت | دمشق |
دین | اسلام، شیعه |
استادان |
|
شاگردان |
|
آثار |
|
فعالیتها |
|
زندگینامه فارابی
ابونصر محمد بن طرحان فارابی مشهور به معلم ثانی تقریبا در سال ۲۵۹هجری قمری در روستایی با نام وسیج در نزدیکی فاراب چشم به جهان گشود. فاراب نام شهر بزرگی در اطراف رود سیحون بوده است و چون وسیج در نزدیکی آن شهر قرار داشته، این فیلسوف فرزانه در زمان حیات خویش ملقب به فارابی گردید[۱].
ابن ابی اصیبعه میگوید:محمد بن محمد بن اوزلغ بن طرخان از شهر فاراب است و آن شهری است از بلاد ترک، در سرزمین خراسان، که در آن روزگار بسیار گستردهتر از خراسان فعلی بود[۲].» ابن خلکان میگوید:«فاراب را در زمان وی اطراز مینامیدند و این شهری آباد و نزدیک به تمدن چین بوده است و اهالی آن، از قرن سوم هجری، بعد از حمله نوح سامانی به اسلام گرویدند[۳].»
در دوران سامانیان و عصر فارابی، ایران بسیار گسترده تر از امروز بود و بخش بزرگی از آسیای میانه، ماوراءالنهر و افغانستان، جزء ایران و خراسان آن روز بود[۴].
تحصیلات فارابی
چگونگی تحصیلات فارابی در ایام جوانی اش تقریبا بر ما پوشیده است و مورخین گزارش مستندی در این مورد ضبط نکردهاند، اما همین قدر میدانیم که پدر و پدربززگش از نظامیان بلند مرتبه در حکومت سامانی بودهاند بنابراین میتوان حدس زد که شرایط تحصیل در ایام جوانیش به خوبی برای او فراهم بوده است[۵].
بعضی از محققین معاصر شروع مطالعات علمی و فلسفی او را از شهر مرو میدانند چه اینکه مرو در آن زمان مرکز درس و بحث دینی و فلسفی بوده و اساتید حاذقی در آنجا حضور داشتهاند و نزدیکی فاصله میان این شهر و محل سکونت و رشد فارابی نیز دلیل خوبی برای حضور و تحصیل وی در این شهر پر قدمت است[۶].
بر این مدعی شواهد و قرائن دیگری نیز وجود دارد اما آنچه در اسناد و گزارشهای تاریخی موجود است و به طور قطعی میتوان به آن تکیه کرد: تحصیلات او در بغداد و حضور وی در حلقه درس یوحنا بن حیان است.
برخی او را بزگترین مفسر و شارح فلسفه ارسطو دانستهاند و اطلاق لقب معلم ثانی به او را از همین جهت دانستهاند[۷].
داوری اردکانی میگوید: فارابی فلسفه را چنان احیا و تجدید کرد که در آب و خاک عالم اسلام ریشه دوانید، رشد کرد و در همه جا سایه گسترد. این فلسفه از زمان فارابی تا عصر ما، در حوزههای علمی و دینی تدریس شده و میشود[۸].
در شرح حالات او گفته شده که از مردم دوری میکردو پارسا و تهیدست بود و دیده نمیشد مگر اینکه به کتاب مینگریست یا رقعه هایی مینوشت[۹]. فارابی را در دانش موسیقی سرآمد دانستهاند
فارابی در بغداد
فارابی در بغداد علوم متداول زمان مانند علوم عربی و فقه و کلام را به خوبی فراگرفت و تنها به منظور فراگیری عمیق و دقیق منطق و فلسفه در حلقه درس “یوحنا” شرکت جست. [۱۰]
فارابی پس از مدتی از شاگردان مخصوص وی گردید و تمام منطق و فلسفه را نزد او خواند. این فیلسوف جوان ظاهرا پس از تکمیل مطالعاتش به پیشنهاد استاد خود سفری به حران و قسطنطیه داشت و در حدود هشت سال آنجا اقامت کرد. او در این مدت علوم یونانی و باستانی را مستقیم و بدون واسطه از مکتب درسی قسطنطنیه آموخت و دانستههای خود را در تمام شاخههای علوم از ریاضیات گرفته تا علوم ماوراء ااطبیعیه تکمیل کرد.
فارابی جوان پس از سفر به یونان برای بار دوم به بغداد باز گشت و حدود دو دهه از زندگی خود را در پایتخت حکومت اسلامی گذراند. در این مدت شاید اصلیترین دوران زندگی علمی فارابی شروع میشود و بیشترین آثار وی در این دو دهه تالیف شده است. فارابی در بغداد با اینکه خود در منطق و فلسفه استاد بود اما طبق سنت درسی این شهر در درس بزرگترین استاد موجود در بغداد یعنی یونس بن متی حاضر شد. اما چندی نگذشت که آوازه شهرتش در بغداد و تمام بلاد مسلمین پیچید و به عنوان یک استاد مسلم در تمام علوم مطرح شد.
مذهب فارابی
اگر چه در عصر فارابی، ماوراءالنهر و ترکستان و بخش اعظم شمال و شمال شرقیِ خراسان، سنی مذهب و پیرو مذهب شافعی بودند، [۱۱] اما در مورد فارابی، تقریباً اجماع نظر وجود دارد که شیعه است و مخالف جدی دراین باره وجود ندارد. برای پی بردن به حقیقت مذهب فارابی، سه راه وجود دارد:
اول: شهادت اهل تراجم معتبر، به ویژه از مشاهیر شیعه.
دوم: تفکر و اعتقاد ایشان، که از طریق آثار و تألیفاتش به دست میآید.
سوم: اعمال و رفتار وی که از طریق نقل تاریخی بیان شده است.
بسیاری از شرح حال نویسان در شیعی مذهب بودن فارابیتردید نکردهاند. صاحب اعیان الشیعه معتقد است:فارابی اولین فیلسوف در اسلام است و بعضی از معاصران گفتهاند که فارابی با هیچ کس ارتباط نداشت مگر با اهل فضل از شیعیان، به خاطر جامعیت عقیده و مذهب. و گفتهاند که هر کس درباره فارابی تأمل کند، درمییابد که او از امامیه عدلیه و قائلان به عصمت ائمه(علیهالسلام) است. [۱۲] علامه شیخ آقا بزرگ طهرانی آورده است که از مواضعی از آثار فارابی روشن میشود که ایشان جزء امامیه عدلیه قائلان به عصمت ائمه(علیهالسلام) بوده است. [۱۳]
الفاخوری و الجر معتقدند که فلسفه فارابی، آمیزهای از حکمت ارسطویی و نوافلاطونی است که رنگ اسلامی و به خصوص شیعه اثناعشری به خود گرفته است. او در منطق و طبیعیات، ارسطویی و در اخلاق و سیاست، افلاطونی و در ما بعد الطبیعه، قلوطینی است. [۱۴]
لاووست میگوید:«ویژگیهایی که فارابی درباره رئیس مدینه فاضله ذکر کرده است، همان ویژگیهای شیعه در مورد امامان و مخصوصاً امام علی(علیهالسلام) اولین امام و یکی از صحابه پیامبر و جانشین شرعی او است سپس این که رئیس مدینه فاضله میتواند از افاضه عقل فعال برخوردار باشد و با آن متحد گردد. بنابراین، نبی و امام، هر دو دارای نفس برتر هستند و از فیض قدسی برخوردارند و عنایت الهی شامل آنها میشود. این همان دیدگاهی است که شیعه به آن معتقد است. [۱۵]
استاد عبدالله نعمه با تأکید بر مطلب فوق میگوید:«شروط و حدود و اوصافی که برای رئیس مدینه فاضله شمرده است، همان اوصافی است که پیامبر و ائمه(علیهالسلام) از نظر شیعه باید متصف بدان باشند؛ مثلاً میگوید:رئیس مدینه فاضله باید به مقتضای طبیعت و فطرت، شایسته مقامی باشد که به او سپرده میشود.» [۱۶]
بنابراین، شرایط و اوصافی که فارابی برای رئیس مدینه بر میشمارد، بر اساس تفکر شیعیِ وی است. او در تحصیل السعاده و دیگرکتابهای سیاسیِ خود معتقد است:امام و واضع نوامیس، ملک مطلق، فیلسوف کامل و رئیس اول معنای واحد دارند.
ویژگیهای رئیس اول را چنین بر میشمارد:
- ولایت مطلقه دارند.
- ولایتشان مقتضای فطرت و طبیعت آنها و ماهیت صناعتشان است.
- عدم شرطیت مقبولیت در ثبوت امامت.
- عدم شرطیت اطاعت در ثبوت امامت.
- فعلیت امامت.
- عنایت ویژه الهی و ارتباط خاص با خداوند از طریق عقل فعال.
- عدم شرطیت بسط الید و امکانات قیام در ثبوت امامت. [۱۷]
اندیشه فارابی
فارابی نیز همچون کندی درصدد پیوند میان اندیشههای ارسطو و افلاطون و در واقع فلسفه یونان و دین اسلام بود. دکتر ابراهیم مدکور در کتاب «فی الفلسفه الاسلامیه» خویش در توصیف جایگاه فارابی چنین مینویسد: «فارابی نخستین کسی است که فلسفه اسلامی را در قالب کامل آن ریخت و اصول و مبانی آن را تدوین کرد. ما منکر این موضوع نیستیم که کندی پیش از فارابی به مطالعه آثار افلاطون و ارسطو روی آورد و بعضی از دیدگاههایشان را به طور مشروح یا مختصر بیان کرد اما به معنای دقیق کلمه از یک مکتب فلسفی کامل برخوردار نبود و درباره موضوعات گوناگون و بیارتباط با هم نظریات پراکندهای داشت. در حالی که فارابی بر این پراکندگی فائق آمد و پایههای یک مکتب فلسفی برخوردار از بخشهای مرتبط به هم را استقرار بخشید». [۱۸]
پانویس
- ↑ حلبی، علی اصغر، تاریخ فلاسفه ایرانی، انتشارات زوار، چاپ دوم، تهران، ۱۳۶۱، ص۹۹
- ↑ عیون الابناء فى طبقات الاطباء، ج 2، ص 143
- ↑ ابن خلکان، وفیات الاعیان، ص 100
- ↑ معجم البلدان، ج 2، ص 350
- ↑ نعمه، عبدالله،، فلاسفه شیعه، سید جعفر غضبان، انتشارات سازمان آموزش و پرورش اسلامی، تهران، ۱۳۶۷، ص۴۰۰
- ↑ کتاب محسن مهدی
- ↑ حسن حسن زاده، ابونصر فارابی و فلسفه او، مجله هلال، تیر 1345
- ↑ اسلامیان، مرضیه؛ کشتی آرای، نرگس؛ گلستانی، سید هاشم؛ واکاوی آراء تربیتی فارابی مؤسس فلسفه اسلامی، پژوهش در برنامهریزی درسی، تابستان 1392، شماره 37 به نقل از فارابی فیلسوف فرهنگ، انتشارات سخن
- ↑ دانش پژوه، محمد تقی؛ دورنمایی از زندگی و اندیشه فارابی یا شالوده فارابی شناسی، مطالعات اسلامی، پاییز و زمستان 1354 - شماره 16 و 17
- ↑ غالب، مصطفی، فی سبیل موسوعه الفلسفه- الفارابی، انتشارات الهلال، بیروت،، ۱۹۹۸، ص۱۱
- ↑ حلبى، على اصغر، آل بویه و اوضاع زمان ایشان، ص 439
- ↑ امین، محسن، اعیان الشیعه، ج 43، ص 263
- ↑ طهرانى، آقا بزرگ، الذریعه الى تصانیف الشیعه، ج 1، ص 33. براى اطلاع بیشتر، ر. ک: به روضات الجنات؛ تأسیس الشیعه
- ↑ الفاخورى، حنا و الجر، خلیل، تاریخ فلسفه در جهان اسلام، ص 401
- ↑ عبدالسلام بن عبدالعالى، الفلسفه السیاسیه عندالفاربى، ص 25
- ↑ نعمه، عبدالله، فلاسفه شیعه، ص 403
- ↑ تحصیل السعاده ص 92 ـ 97؛ السیاسة المدنیه، ص 79؛ آراء اهل المدینة الفاضله، ص 125
- ↑ نجاتی، محمد عثمان، روانشناسی از دیدگاه دانشمندان مسلمان، ترجمه سعید بهشتی، ص۶۴